ترجيح ميدم يه شعر بذارم
....
نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمي خواهم بدانم كوزه گر از خاك اندامم چه خواهد ساخت!!!
و لي آنقدر مشتاقم كه از خاك گلويم سوتكي سازد
گلويم سوتكي باشد به دست كودكي گستاخ و بازيگوش
و او يكريز و پي در پي دم گرم خودش را در گلويم سخت بفشارد
و خواب خفته گان خفته را آشفته سازد
بدينسان بشكند دائم سكوت مرگبارم را
"موسوي اهري"