دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 350972
تعداد نوشته ها : 228
تعداد نظرات : 183
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

فرزندم مهدي بيا!

موعود آسمان و زمين

نور ديده من!

عزيز حاضر ترينم!

يابن الحسن!

ديريست كه آدميان چشم به راه تو اند ؛

ديريست كه باور آمدنت خيال دلهاست ؛

ديريست كه قنوت نماز ما، طلب فرج توست!

ديريست كه ظلم غالب است و حق مظلوم ؛

ديريست كه شب سر رفتن ندارد و صبح هواي آمدن نمي كند.

ديريست كه روزگار تو با روزگار من يكي شده و تو خود،

تداوم ستودني همه ي آرمان خدايي من گشته اي

يابن الحسن!

قصه من و تو قصه ي عصمت و عدالت است

حكايت دير و زود تمناي حق است

پيامبر كه رفت، من ماندم و انتظاري سخت

من ماندم و زخم زخم امامت.

من ماندم و ميراث از دست رفته نبوت

وتو امروز وارث اين همه اي!

آن روز شانه هاي خسته ام تاب ستم را نداشت و

دل غمديده ام نيز، خاموشي علي را تاب نمي آورد

پس به طلب فدك برخواستم

و به خدا قسم فدك براي من فدك نبود، پيامبر بود، علي بود،

حسن بود، پدرت حسين بود...

و تو بودي!

ومن حق همه را مي خواستم، آنچنان كه تو

و بر تمامت ظلم فرياد كرده بودم، آنچنان كه تو

و مي دانستم كه تو روزي خواهي آمد

روزي كه دير نيست، روزي كه همين فرداست

و مي دانستم آن روز، ملكوت پرده ي عشق را به نام تو ميزند

و زمين و آسمان به پابوس تو مي آيند

روزي كه دير نيست، روزي كه همين فرداست

يابن الحسن بيا!

بيا و زمين را ميزبان عدالت «علي» كن

بيا و تعبير صبوري «حسن» باش

بيا و فرياد عزيز دلم «حسين» را از غصه ي واماندگان برهان

يابن الحسن بيا!

بيا كه «سجاد» بي تاب آمدن توست

«محمد» برايت لحظه شماري مي كند



دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 6 1385
X