دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 352876
تعداد نوشته ها : 228
تعداد نظرات : 183
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

مهدی موعود(عج ) از دیدگاه اهل سنت
اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش مهدی و از اولاد پیامبر اسلام است , مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است

اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش « مهدی » و از اولاد پیامبر اسلام است , مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است . صاحب کتاب عون المعبود که شرح کتاب سنن ابی داوود است , می نویسد :
بدان که در طول اعصار , مشهور بین همه اهل اسلام , این است که حتما , در آخرالزمان , مردی از اهل بیت (علیهم السلام ) ظهور می کند که دین را یاری , و عدل را آشکار می کند... نامش , مهدی است و عیسی , بعد از مهدی یا هم زمان با مهدی , نزول , و او را در کشتن دجال یاری , و در نماز به او اقتدا می کند.
احادیث مربوط به مهدی (عج ) را عده ای از بزرگان آورده اند , از آن جمله است , ابوداوود , ترمذی , ابن ماجه , بزار , حاکم , طبرانی , ابویعلی . سند این احادیث , برخی , صحیح و برخی دیگر , حسن و یا ضعیف است . (1 )
یکی دیگر از علمای اهل سنت می نویسد :
روایات فراوانی درباره مهدی (عج ) وارد شده به حدی که به حدتواتر می رسد. این امر , در میان علمای اهل سنت شیوع دارد , به گونه ای که از جمله معتقدات آنان به شمار می آید.
نیز یکی دیگر از علمای اهل سنت نوشته است :
احادیث مهدی (علیه السلام ) به طرق گوناگون و متعدد , از صحابه نقل , و بعد از آنان , از تابعان , نقل شده است , به گونه ای که مجموع آن ها , مفید علم قطعی است . به همین دلیل , ایمان به ظهور مهدی , واجب است , همان گونه ای که این وجوب , در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت , مدون شده است . (2 )
ابن کثیر نیز در البدایه و النهایه می گوید :
مهدی , در آخرالزمان می آید و زمین را پر از عدل و قسط می کند , همان گونه که پر از جور و ظلم شده است . ما , احادیث مربوط به مهدی را در جلد جداگانه ای گرد آوردیم , همان گونه که ابوداوود در سنن خود , کتاب جداگانه ای را به آن اختصاص داده است . (3 )
از این مطالب که از بزرگان اهل سنت نقل شد , معلوم می شود که مسئله مهدویت و اعتقاد به ظهور مهدی (عج ) جز عقاید ثابت اهل سنت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت , در میان آنان , به حد تواتر رسیده است .
کتاب های متعدد و متنوعی درباره ظهور آن حضرت از سوی علمای اهل سنت تالیف شده است به گونه ای که شیخ محمد ایروانی در کتاب الامام المهدی می نویسد :
اهل سنت , کتاب های متعددی در گردآوری روایات مربوط به امام مهدی (عج ) و این که در آخرالزمان شخصی به اسم مهدی ظهور خواهد کرد , نوشته اند. تا حدی که من اطلاع دارم , اهل سنت , بیش از سی کتاب در این باره تالیف کرده اند . (4 )
هر چند این مسئله , مورد اتفاق اهل سنت و شیعه است , اما تعداد انگشت شماری از اهل سنت , احادیث مربوط به امام مهدی (عج ) را ضعیف می انگارند. مثلا , ابن خلدون در تاریخ خود , این احادیث را ضعیف می شمارد(5 ) و یا رشید رضا (مولف تفسیر المنار) در ذیل آیه سی و دوم سوره توبه , به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره می کند . (6 ) البته , این دو , دلیلی بر ادعای خود نیاورده اند و تنها به مطالبی واهی استناد کرده اند. سخنان آن دو , از سوی دیگر علمای اهل سنت , به شدت رد شده است . و در تالیفات علمای شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است .
خود ابن خلدون , در بیان عقیده مسلمانان در مورد امام مهدی (علیه السلام ) می نویسد :
مشهور بین همه اهل اسلام , این است که حتما , در آخرالزمان , مردی از اهل بیت (علیهم السلام ) ظهور می کند که دین را حمایت , و عدل را آشکار می کند و مسلمانان از او پیروی می کنند و او بر ممالک اسلامی استیلا می یابد . آن شخص , مهدی نامیده می شود(7 ) . »
بنابراین , ضعیف شمردن احادیث از سوی وی خدشه ای بر اتفاق نظر اهل سنت در مورد ظهور مهدی (عج ) وارد نمی کند; زیرا , این اعتقاد , ناشی از کثرت احادیثی است که از طرق عامه نقل شده است . ما , در زیر , به ذکر برخی از کسانی که از این گونه احادیث را در کتاب های خود آورده اند , می پردازیم , هر چند , تقریبا , می توان ادعا کرد که تمام کتاب های معتبر حدیثی اهل سنت , حداقل , چند مورد از احادیث امام مهدی (عج ) را ذکر کرده اند :
1 ـ ابن سعد (متوفی 230 هـ); 2 ـ ابن ابی شیبه (متوفی 235 هـ); 3 ـ احمد بن حنبل (متوفی 241 هـ); 4 ـ بخاری (متوفی 273 هـ); 5 ـ مسلم (متوفی 261 هـ); 6 ـ ابن ماجه (متوفی 273 ); 7 ـ ابوبکر اسکافی (متوفی 273 هـ); 8 ـ ترمذی (متوفی 279 هـ); 9 ـ طبری (متوفی 380 ); 10 ـ ابن قتیبه دینوری (متوفی 276 ); 11 ـ بربهاری (متوفی 329 ); 12 ـ حاکم نیشابوری (متوفی 405 ); 13 ـ بیهقی (متوفی 458 ); 14 ـ خطیب بغدادی (متوفی 463 ); 15 ـ ابن اثیر جزری (متوفی 606 ) . (8 )
اوصاف امام مهدی (عج ) از دیدگاه اهل سنت
اوصافی که در کتاب های اهل سنت برای امام مهدی (علیه السلام ) ذکر شده , بر گرفته از احادیثی است که آنان از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) نقل می کنند و در کلیات , با اوصاف ذکر شده در کتاب های علمای شیعه , فرقی ندارد. ما , در فصل های آینده , به آنها اشاره خواهیم کرد. در این قسمت , به ذکر چند روایت از کتاب های حدیثی اهل سنت , اکتفا می کنیم :
1 ـ عن النبی (صلی الله علیه وآله ) انه قال : « لا تذهب الدنیا حتی یملک العرب رجل من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی ;(9 ) دنیا به پایان نمی رسد , مگر آن که مردی از اهل بیت من که اسمش اسم من است , مالک عرب شود » .
2 ـ عن النبی (صلی الله علیه وآله ) : « لا تقوم الساعه حتی تملا الارض ظلما و جورا و عدوانا ثم یخرج من اهل بیتی من یملاها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما و جورا;(10 ) قیامت بر پا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم و جور و دشمنی شود و سپس از اهل بیت من , شخصی ظهور می کند که زمین را پر از عدل و قسط می کند همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود » .
3 ـ عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلی الله علیه وآله ) نقل می کند که آن حضرت فرمود :
« لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالک الیوم حتی یبعث فیه رجلا منی او من اهل بیتی یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما و جورا;(11 ) اگر از دنیا , فقط یک روز باقی بماند , خداوند , آن روز را طولانی می کند تا در آن روز , مردی از من یا از اهل بیت من , مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل کند , همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود » .
تفاوت مهدویت از دیدگاه اهل سنت با مهدویت از دیدگاه شیعه , چه فرقی دارد
همان گونه که گفته شد , اهل سنت , بالاتفاق , به مهدویت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت های متواتر , ظهور حضرت مهدی (عج ) در آخرالزمان را جز اعتقادات قطعی خود می دانند , اما برخلاف شیعه امامیه که معتقدند , امام مهدی (عج ) , فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام ) است و هم اکنون نیز زنده و غائب است , به چند گروه تقسیم می شوند :
عده ای از اهل سنت , مدعی هستند که مهدی , همان عیسی بن مریم است و در این مورد , به خبری واحد که از انس بن مالک نقل شده است , استناد می کنند . (12 )
تعداد اندکی نیز مدعی هستند که مهدی , از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است . آنان به خبر واحدی استناد می کنند که در کنزالعمال ذکر شده است . (13 )
عده ای نیز معتقدند , مهدی از اولاد امام حسن مجتبی است و نه امام حسین (علیه السلام ) . (14 )
گروهی می گویند , پدر امام مهدی , هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله ) عبدالله بود , پس مهدی بن حسن عسکری (علیه السلام ) نمی تواند مهدی موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبری است که در کنزالعمال ذکر شده است . (15 )
جمعی از آنان , همانند امامیه معتقدند , که امام مهدی (عج ) از اولاد پیامبر(صلی الله علیه وآله ) و فاطمه (س ) است و حضرت عیسی نیز به هنگام ظهور امام مهدی (عج ) به یاری او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد , چنان که در روایت های متعدد آمده است : از ام سلمه نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود : « المهدی من عترتی من ولد فاطمه ;(16 ) مهدی , از عترت من و از فرزندان فاطمه است » .
جابر بن عبدالله از پیامبر(صلی الله علیه وآله ) نقل می کند که حضرت عیسی به هنگام ظهور مهدی (عج ) نزول خواهد کرد . (17 ) عبدالله بن عمر می گوید : « المهدی الذی ینزل علیه عیسی بن مریم و یصلی خلفه عیسی (علیه السلام );(18 ) مهدی , کسی است که عیسی بن مریم بر او نزول می کند و پشت سر او نماز می خواند » .
این گروه , حدیثی را که می گوید : « مهدی , از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است » , قبول نمی کند. ذهبی می گوید :
تفرد به محمد بن الولید مولی بنی هاشم و کان یضع الحدیث ;(19 )این حدیث را تنها محمد بن ولید , آزاد کرده ی بنی هاشم گفته است . و او , جاعل حدیث بود.
البته این گروه نیز تولد حضرت مهدی (عج ) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا می کند : « همه مسلمانان غیر از امامیه , معتقدند که مهدی غیر از حجت (عج ) است ; چون , غیبت یک شخص , آن هم با این مدت طولانی , از خوارق عادات است ... » . (20 )
در پاسخ گروه اخیر باید گفت :
اولا , روایات نبوی متعددی وجود دارد که امامان دوازده گانه را با نام های آنان به طور روشن معرفی کرده اند , پس سخن او , باطل است .
از ابن عباس روایت شده که شخصی یهودی به نام نعثل , نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) آمد و سوال های بسیاری را مطرح کرد. او , از اوصیا نیز پرسید.
حضرت در پاسخ فرمود : « نخستین وصی من علی (علیه السلام ) و پس از او , حسن (علیه السلام ) و حسین (علیه السلام ) و امامان نه گانه از فرزندان اویند » . نعثل پرسید : « نام آنان چیست » . حضرت , نام تک تک امامان را تا امام دوازدهم (عج ) شمردند . (21 )
رسول خدا , در پاسخ جابر بن عبدالله انصاری که از ائمه ی بعد از علی (علیه السلام ) سوال کرده بود , فرمود : « بعد از علی (علیه السلام ) , حسن (علیه السلام ) و حسین (علیه السلام )امام هستند , سپس سید العابدین در زمان خودش , علی بن حسین (علیه السلام ) , سپس محمد بن علی باقر(علیه السلام ). تو , او را خواهی دید. وقتی او را دیدی , سلام مرا برسان . سپس جعفر بن محمد صادق (علیه السلام ) , سپس موسی بن جعفر کاظم (علیه السلام ) , سپس علی بن موسی رضا(علیه السلام ) , سپس محمد بن علی جواد(علیه السلام ) , سپس علی بن محمد نقی (علیه السلام ) , سپس حسن بن علی زکی (علیه السلام ) , و پس از او , قائم بالحق مهدی امت من , (محمد بن حسن صاحب زمان (علیه السلام ) امام است . او , زمین را پر از قسط و عدل می کند , همان گونه که پر از ظلم و جور شده است » . (22 )
ثانیا , شواهد تاریخی و گزارش های بسیاری وجود دارد که ولادت آن حضرت و ایام کودکی او را نقل کرده اند. برای نمونه , چند مورد از اقوال اهل سنت نقل می شود :
1 ـ حافظ سلیمان حنفی می گوید : « خبر معلوم نزد محققان و موثقان , این است که ولادت قائم (عج ) در شب پانزدهم شعبان (.255 ق ) در شهر سامرا واقع شده است » . (23 )
2 ـ خواجه محمد پارسا , در کتاب فصل الخطاب گفته است : « یکی از اهل بیت ابو محمد بن عسکری است که فرزندی جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدی و صاحب الزمان نامیده می شود , باقی نگذاشت . او , در نیمه ی شعبان سال 255 هجری متولد شد . مادرش , نرجس نام دارد . او هنگام شهادت پدرش , پنج سال داشت » . (24 )
3 ـ ابن خلکان در وفیات الاعیان می نویسد : « ابوالقاسم محمد فرزند حسن عسکری فرزند علی هادی فرزند محمدجواد.... دوازدهمین امام از ائمه دوازده گانه شیعه است که به « حجت » معروف است ... ولادت او , روز جمعه , نیمه شعبان سال 255 هـ . ق است » . (25 )
4 ـ ذهبی نیز در سه کتاب از کتاب هایش , به ولادت امام مهدی (عج ) اشاره کرده و در کتاب العبر و در حوادث سال 256 هـ . ق می نویسد : « در این سال , محمدبن حسن بن علی الهادی فرزند محمدجواد فرزند علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق علوی حسینی , به دنیا آمد. کنیه اش , ابوالقاسم است و رافضیان , او را الخلف الحجه , مهدی , منتظر و , صاحب الزمان می نامند. و او , آخرین امام از ائمه دوازده گانه است » . (26 )
5 ـ خیر الدین زرکلی (متوفی 1396 هـ . ق ) از علمای معاصر اهل سنت نیز در کتاب اعلام می نویسد : « او , در سامرا به دنیا آمد و هنگام وفات پدرش , پنج سال داشت و گفته شده که در شب نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده و در سال 265 هـ . ق غایب شده است » . (27 )
آیه الله العظمی صافی , دام عزه , در کتاب مهدویت , بیش از هفتاد و هفت نفر از علمای اهل را نام می برد که هر یک , به نحوی , ولادت آن حضرت را بیان کرده اند . (28 )
بنابراین , اگر برخی از اهل سنت می گویند : « حضرت مهدی (عج ) به دنیا نیامده است . » , ادعایی بی اساس است که حتی با گفته ها و نوشته های بزرگان خودشان نیز سازگار نیست .
شاید برخی از اهل سنت همانند ابن حجر هیثمی , طولانی بودن عمر را دلیل بر عدم ولادت امام مهدی (عج ) بدانند , ولی باید گفت , خدایی که قادر است عیسی بن مریم را زنده نگه دارد تا به مهدی (عج ) اقتدا کند و یونس را در شکم ماهی محافظت کند و یا به نوح پیامبر , نهصد و پنجاه سال عمر بدهد , آیا قدرت ندارد به مهدی (عج ) عمر طولانی عنایت کند(29 ) خود اهل نیز به زنده بودن عیسی , خضر , صالح , و ... معتقدند .
نتیجه این که ولادت حضرت مهدی , امری است مسلم و قطعی و خود اهل سنت هم به آن واقفند و عوامل و انگیزه های دیگری وجود دارد که نمی گذارد حق را بازگو کنند و حقانیت شیعه و وجود امام زمان (عج ) را ثابت کنند.
پانوشت ها :
(1 ) . عون المعبود , (شرح سنن ابی داود) , ج 11 , ص 362 (به نقل از الطریق الی المهدی المنتظر , سعید ایوب , ص 1 ) .
(2 ) . نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر , ص .226 (به نقل از الطریق الی المهدی المنتظر , ص 91 ) .
(3 ) . البدایه و النهایه , ج 6 , ص .281
(4 ) . الامام المهدی (علیه السلام ) , شیخ محمد باقر ایروانی , ص .11
(5 ) . تاریخ ابن خلدون , ج 1 , ص .199
(6 ) . تفسیر المنار , ج 10 , ص 393 , ج 9 , ص 499 .507
(7 ) . تاریخ ابن خلدون , ج 1 , ص 555 , فصل .52
(8 ) . در مورد کسانی که به ذکر احادیث مربوط به امام مهدی (علیه السلام )پرداخته اند , به : المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی , ص 2926 مراجعه شود.
(9 ) . مسند احمد , ج 1 , ص 377 , ح 3563 ; الصواعق المحرقه , ص .249
(10 ) . مسند احمد , ج 3 , ص 36 , ح 10920 ; کنزالعمال , ج 14 , ص 271 , ح .38691
(11 ) . سنن ابی داود , ج 4 , ص 106 و 107 , ح .4282
(12 ) . سنن ابن ماجه , کتاب الفتن , ح .4029
(13 ) . کنزالعمال , ج 14 , ص 264 , ح .38663
(14 ) . اطنار المنیف , ابن قیم جوزی , ص 151 (به نقل از الامام مهدی , میلانی , ص 21 ) .
(15 ) . کنزالعمال , ج 14 , ص 268 , ح .38678
(16 ) . السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و اشراطها , عثمان بن سعید المقری , ج 5 , ص 1057 , نشر دارالعاصمه , ریاض , چاپ اول , 1416 هـ .
(17 ) . همان , ج 6 , ص .1237
(18 ) . الفتن , ج 1 , ص 373 , نعیم بن حماد المروزی , مکتبه التوحید , قاهره , چاپ اول , .1412
(19 ) . الصواعق المحرق , ابن حجر هیثمی , ج 2 , ص 478 , موسسه الرساله , بیروت , چاپ اول , .1997
(20 ) . همان , ج 2 , ص .482
(21 ) . اصول کافی , ثقه الاسلام کلینی , ترجمه سید جواد مصطفوی , ج 1 , نشر فرهنگ اهل البیت .
(22 ) . الاحتجاج , احمد بن علی طبرسی , تحقیق ابراهیم بهادری و ... , ج 1 , ص 168 , انتشارات اسوه , چ دوم , سال .1416 نیز درباره ی احادیثی که نام ائمه (علیهم السلام ) را ذکر کرده اند , به صحیح مسلم , ج 6 , ص 3 و 4 , باب الاماره , رجوع شود .
(23 ) . ینابیع الموده , شیخ سلیمان قندوزی حنفی , ص .179
(24 ) . همان مدرک .
(25 ) . وفیات الاعیان , ابن خلکان , ج 4 , ص .562
(26 ) . العبر فی خبر من غبر , ج 3 , ص .31
(27 ) . الاعلام , ج 6 , ص .80
(28 ) . امامت و مهدویت , ج 2 , ص 56 ـ 241 , چاپ بهمن , نوبت اول .
(29 ) . به بحارالانوار , ج 51 , ص 99 ـ 102 رجوع شود .
روایات فراوانی درباره امام مهدی (عج ) , وارد شده به حدی که به حد تواتر می رسد. این امر در میان علمای اهل سنت شیوع دارد , به گونه ای که از جمله معتقدات آنان به شمار می آید
همان گونه که گفته شد , اهل سنت بالاتفاق به مهدویت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت های متواتر , ظهور حضرت مهدی (عج ) در آخرالزمان را جز اعتقادات قطعی خود می دانند

دسته ها :
جمعه هفدهم 6 1385


 

مهدویت از دیدگاه دین پژوهان غربی

نویسنده: سید رضی موسوی گیلانی
ناشر: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج)
سال نشر: 1385

نویسنده در مقدمه کتاب، ضمن ارائه تعریف کوتاهی از اصطلاح «شرق شناسی» به تاریخچه مختصری از فعالیت ها و محورهای مطالعاتی پاره ای از شرق شناسان اشاره می کند.

وی معتقد است که قالب خروجی پژوهش های شرق شناسی شامل: کتاب، مقاله، سایت و وبلاگ، فعالیت های پژوهشی مؤسسات و پایان نامه ها و رساله ها می شود و در این کتاب به محورهای یک و دو یعنی کتاب ها و مقالات شرق شناسانه می پردازد. سپس به تعریف معنای لغوی و اصطلاحی واژه شرق شناسی پرداخته و دوره هایی که بر این دست مطالعات گذشته است را یادآوری می کند.

اندیشمندانی که نویسنده در این کتاب به شرح افکار و پژوهش های شیعه شناسانه و به ویژه مطالعات ایشان درباره مهدویت همت گمارده است، عبارتند از:
هانری کربن، جیمز دارمستتر، فان فلوتن، ایگناتس گلدتسیهر، ادوارد برون، مارگولیوث، ژزف کنت دوگوبینو، همیلتون گیب و سرانجام آنه ماری شیمل.

فصل های بعدی کتاب هر کدام به یکی از شرق شناسان اختصاص یافته است که مؤلف برای توضیح دیدگاه آنان مباحثی چون، روش شناسی، زمینه های فکری، نگرش به موضوع مهدویت و نقد و بررسی آراء ایشان پیرامون این مسئله را محور قرار داده است.

وی معتقد است که دیدگاه هانری کربن به شیعه شناسی و همچنین مسئله مهدویت کاملا پدیدارشناسانه بوده است و با یادآوری زمینه های فکری او پیش از آشنایی با فرهنگ اسلامی، آرای بزرگانی چون شهاب الدین سهروردی، ابن عربی و سید حیدر عاملی را بر نگرش کربن به مسئله مهدویت مؤثر می بیند.

وی همچنین بر این باور است که کربن به بیان اصلی ترین عناصر تفکر شیعی اشاره می نماید و برای تبیین آن ها تلاش می کند. امامت، ولایت و مهدویت از عناصری است که شیعه بدون آن نابود و مضمحل می شود. کربن معتقد است که ظهور امام عصر نیازمند فراهم گردیدن شرایط است و از طرفی ظهور او بزرگ ترین پشتوانه و انگیزه تزکیه نفوس است.

نویسنده در پایان این فصل به نقد آراء کربن درباره مهدویت پرداخته و اگرچه محاسنی برای روش پدیدارشناسانه قائل است، پنهان ماندن پاره ای از نکات تاریخی را از نقاط ضعف این روش بر می شمارد.

در فصل بعدی به شرح دیدگاه های جیمز دارمستتر می پردازد و با ارائه کتابشناسی دارمستتر درباره مهدویت و اشاره به روش تحقیق او که بر خلاف کربن روشی معطوف به مطالعات تاریخی است نگرش های او به مسئله مهدویت را یادآوری می کند و در پایان به نقد و بررسی آراء او پرداخته است.

فان فلوتن شرق شناس دیگری است که دیدگاه های شیعه شناسانه او در این کتاب آمده است. روش او هم گرچه تاریخی است اما به جای آن که به مهدویت از دیدگاه شیعه و معتقدان به آن بپردازد صرفا به تاریخیگری نظر دارد. ضمن این که برای شناخت شیعه و مهدویت از منابع دسته دوم استفاده کرده است.

در فصل پنجم به دیدگاه ایگناتس گلدتسیهر می پردازد. روش گلدتسیهر گرچه تاریخی است اما از این جهت که در جستجوی گرایش های پنهان و اغراض نهان راویان تاریخ بوده است از دیگر شرق شناسان متمایز می شود. مؤلف ضمن شرح دیدگاه های او درباره مهدویت وی را فاقد اطلاعات دقیق نسبت به فرقه ها و مذاهب اسلامی دانسته است.

پژوهش های ادوارد براون درباره فرقه های منسوب به مهدویت شیوه پژوهشی او، تألیفات و آثار، دلایل گرایش براون به تحقیق درباره بابیت و بهائیت و داوری های او درباره ایشان محتوای فصل بعدی را شکل می دهد.

مؤلف، براون را دارای نگاه منصفانه ای نسبت به اسلام و شخصیت پیامبر اکرم دانسته و انگیزه اصلی گرایش او به مطالعه درباره بابیت و بهائیت را خواندن کتابی با عنوان «ادیان و فلسفه ها در آسیای وسطی» اثر کنت دوگوبینو سفیر فرانسه در ایران می داند.

به گفته مؤلف ساموئل مارگولیوث خاورشناس دیگری است که مقاله مستقلی تحت عنوان «مهدی» در دائرة المعارف دین و اخلاق نوشته است. روش این دائرة المعارف بر خلاف دائرة المعارف دین میرچاالیاده تاریخیگری است.

وی پس از یادآوری بیوگرافی کوتاهی از کنت دوگوبینو به معرفی کتاب او با عنوان «سه سال در ایران» که مردم شناسی و رفتارشناسی مردم ایران، روحانیت و فرقه های مذهبی دوران قاجار و ... است می پردازد، وی پس از این که نگرش دوگوبینو پیرامون مذهب شیعه و شیخیه و مسئله مهدویت را ذکر می کند به شرح مقایسه او میان بابیان و بهائیان می پردازد.

دیدگاه همیلتون گیب درباره شیعه و مهدویت، تألیفات اسلامشناسی و دیدگاه او درباره امامت، مهدویت و سیاست فصل نهم کتاب را شکل می دهد.

در فصل پایانی با ذکر بیوگرافی کوتاهی از شرق شناس برجسته خانم آنه ماری شیمل فهرستی از تألیفات او ارائه می کند، نویسنده معتقد است روش شیمل چون کربن پدیدارشناسانه است و نگرش او درباره مهدویت به صورت اشارات و مطالب پراکنده در آثار او دیده می شود. اسطوره شناسی هم جایگاه ویژه ای در اندیشه شمیل داشته است. مؤلف دیدگاه شیمل درباره شکل گیری مذهب تشیع را نقد می کند و معتقد است که شیمل مانند بسیاری از اسلام شناسان غربی در تحلیل موضوع مهدویت به ریشه ها و بنیان های اعتقادی آن در متون دینی نپرداخته است.

دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 6 1385

فرزندم مهدي بيا!

موعود آسمان و زمين

نور ديده من!

عزيز حاضر ترينم!

يابن الحسن!

ديريست كه آدميان چشم به راه تو اند ؛

ديريست كه باور آمدنت خيال دلهاست ؛

ديريست كه قنوت نماز ما، طلب فرج توست!

ديريست كه ظلم غالب است و حق مظلوم ؛

ديريست كه شب سر رفتن ندارد و صبح هواي آمدن نمي كند.

ديريست كه روزگار تو با روزگار من يكي شده و تو خود،

تداوم ستودني همه ي آرمان خدايي من گشته اي

يابن الحسن!

قصه من و تو قصه ي عصمت و عدالت است

حكايت دير و زود تمناي حق است

پيامبر كه رفت، من ماندم و انتظاري سخت

من ماندم و زخم زخم امامت.

من ماندم و ميراث از دست رفته نبوت

وتو امروز وارث اين همه اي!

آن روز شانه هاي خسته ام تاب ستم را نداشت و

دل غمديده ام نيز، خاموشي علي را تاب نمي آورد

پس به طلب فدك برخواستم

و به خدا قسم فدك براي من فدك نبود، پيامبر بود، علي بود،

حسن بود، پدرت حسين بود...

و تو بودي!

ومن حق همه را مي خواستم، آنچنان كه تو

و بر تمامت ظلم فرياد كرده بودم، آنچنان كه تو

و مي دانستم كه تو روزي خواهي آمد

روزي كه دير نيست، روزي كه همين فرداست

و مي دانستم آن روز، ملكوت پرده ي عشق را به نام تو ميزند

و زمين و آسمان به پابوس تو مي آيند

روزي كه دير نيست، روزي كه همين فرداست

يابن الحسن بيا!

بيا و زمين را ميزبان عدالت «علي» كن

بيا و تعبير صبوري «حسن» باش

بيا و فرياد عزيز دلم «حسين» را از غصه ي واماندگان برهان

يابن الحسن بيا!

بيا كه «سجاد» بي تاب آمدن توست

«محمد» برايت لحظه شماري مي كند


دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 6 1385

امام شناسی از دیدگاه شیعه 

 امام و پیشوا به کسى گفته مىشود که پیش جماعتى افتاده رهبرى ایشان را در یک مسیر اجتماعى یا مرام سیاسى یا مسلک علمى یا دینى به عهده گیرد و البته به واسطه ارتباطى که با زمینه خود دارد در وسعت و ضیق،تابع زمینه خود خواهد بود.
معناى امام
امام و پیشوا به کسى گفته مىشود که پیش جماعتى افتاده رهبرى ایشان را در یک مسیر اجتماعى یا مرام سیاسى یا مسلک علمى یا دینى به عهده گیرد و البته به واسطه ارتباطى که با زمینه خود دارد در وسعت و ضیق،تابع زمینه خود خواهد بود.

آیین مقدس اسلام (چنانکه از فصلهاى گذشته روشن شد) زندگانى عموم بشر را از هر جهت در نظر گرفته،دستور مىدهد،از جهت حیات معنوى مورد بررسى قرار داده و راهنمایى مىکند و در حیات صورى نیز از جهت زندگى فردى و اداره آن مداخله مىنماید چنانکه از جهت زندگى اجتماعى و زمامدارى آن (حکومت) مداخله مىنماید.

بنابر جهاتى که شمرده شد،امت و پیشوائى دینى در اسلام از سه جهت ممکن است مورد توجه قرار گیرد:از جهت حکومت اسلامى و از جهت بیان معارف و احکام اسلام و از جهت رهبرى و ارشاد حیات معنوى.شیعه معتقد است که چنانکه جامعه اسلامى به هر سه جهت نامبرده نیازمندى ضرورى دارد،کسى که متصدى اداره جهات نامبرده است و پیشوائى جماعت را در آن جهات به عهده دارد،از ناحیه خدا و رسول باید تعیین شود و البته پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز به امر خدا تعیین فرموده است.

امامت و جانشینى پیغمبر اکرم (ص) و حکومت اسلامى
انسان با نهاد خدادادى خود بدون هیچگونه تردید،درک مىکند که هرگز جامعه متشکلى مانند یک کشور یا یک شهر یا ده یا قبیله و حتى یک خانه که از چند تن انسان تشکیل یابد،بدون سرپرست و زمامدارى که چرخ جامعه را به کار اندازد و اراده او به ارادههاى جزو حکومت کند و هر یک از اجزاى جامعه را به وظیفه اجتماعى خود وادارد،نمىتواند به بقاى خود ادامه دهد و در کمترین وقتى اجزاى آن جامعه متلاشى شده وضع عمومیش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد.

به همین دلیل کسى که زمامدار و فرمانرواى جامعهاى است (اعم از جامعه بزرگ یا کوچک) و به سمت خود و بقاى جامعه عنایت دارد،اگر بخواهد به طور موقت یا غیر موقت از سر کار خود غیبت کند البته جانشینى به جاى خود مىگذارد و هرگز حاضر نمىشود که قلمرو فرمانروایى و زمامدارى خود را سر خود رها کرده از بقا و زوال آن چشم پوشد.

رئیس خانوادهاى که براى سفر چند روزه یا چند ماهه مىخواهد خانه و اهل خانه را وداع کند،یکى از آنان را (یا کسى دیگررا) براى خود جانشین معرفى کرده امورات منزل را به وى مىسپارد.رئیس مؤسسه یا مدیر مدرسه یا صاحب دکانى که کارمندان یا شاگردان چندى زیر دست دارد،حتى براى چند ساعت غیبت،یکى از آنان را به جاى خود نشانیده دیگران را به وى ارجاع مىکند و به همین ترتیب.

اسلام دینى است که به نص کتاب و سنت بر اساس فطرت استوار است و آیینى است اجتماعى که هر آشنا و بیگانه این نشانى را از سیماى آن مشاهده مىکند و عنایتى که خدا و پیغمبر به اجتماعیت این دین مبذول داشتهاند هرگز قابل انکار نبوده و با هیچ چیز دیگر قابل مقایسه نیست.

پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نیز مسئله عقد اجتماع را در هر جایى که اسلام در آن نفوذ پیدا مىکرد،ترک نمىکرد و هر شهر یا دهکدهاى که به دست مسلمین مىافتاد،در اقرب وقت والى و عاملى در آنجا نصب و زمام اداره امور مسلمین را به دست وى مىسپرد حتى در لشگرهایى که به جهاد اعزام مىفرمود،گاهى براى اهمیت مورد،بیش از یک رئیس و فرمانده به نحو ترتب براى ایشان نصب مىنمود حتى در«جنگ موته»چهار نفر رئیس تعیین فرمود که اگر اولى کشته شد دومى را،و اگر دومى کشته شد سومى را و همچنین...به ریاست و فرماندهى بشناسند .

و همچنین به مسئله جانشینى عنایت کامل داشت و هرگز در مورد لزوم،از نصب جانشین فروگذارى نمىنمود و هر وقت از مدینه غیبت مىفرم%8

دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 6 1385

آن‌ حضرت‌ به‌واسطة‌ رابطه‌ مستقیمی‌ که‌ بر اثر برنامه‌ریزی‌های‌ خاص‌ در زمان‌ غیبت‌ صغری‌ با مردم‌ داشت‌، این‌ امکان‌ را یافته‌ بود که‌ یاران‌ خود را گرد آورد و با قدرت‌، کار خود را شروع‌ کند. قدرت‌های‌ حاکم‌ آن‌ زمان‌ نیز به‌ این‌ مرتبه‌ از توان‌ و نیروی‌ دهشتناک‌ که‌ انسان‌ امروزه‌ براثر پیشرفت‌ علم‌ و صنعت‌ به‌ آن‌ دست‌ یافته‌ است‌، نرسیده‌ بود.
جواب‌ این‌ است‌ که‌ هر کاری‌ برای‌ تغییر ساختار جامعه‌ به‌وقوع‌ پیوندد؛ موفقیت‌ آن‌ بستگی‌ به‌ یک‌ سلسله‌ شرایط‌ و زمینه‌های‌ خارجی‌ دارد و تا همه‌ آن‌ شرایط‌ کاملاً تحقق‌ نیابد امکان‌ رسیدن‌ به‌ هدف‌ وجود ندارد.
البته‌ آن‌ تغییرات‌ اجتماعی‌ که‌ سرچشمه‌ای‌ الهی‌ دارد از نظر پیام‌، ربطی‌ به‌ عوامل‌ خارجی‌ ] مانند وضعیت‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ جامعه‌، واقعیت‌های‌ بین‌المللی‌، توانایی‌های‌ مردم‌ و... [ ندارد؛ زیرا پیامی‌ که‌ زیربنای‌ این‌ تغییرات‌ است‌، الهی‌ و آسمانی‌ است‌ و شرایط‌ خارجی‌ در آن‌ مؤثر نیست‌ ولی‌ از جنبه‌ اجرایی‌ به‌ شرایط‌ بیرونی‌ متکی‌ است‌ و موفقیت‌ و زمان‌ انجام‌ آن‌ بستگی‌ به‌ آن‌ دارد و درست‌ به‌ همین‌ جهت‌ بوده‌ است‌ که‌ آسمان‌ در انتظار ماند تا پنج‌ قرن‌ از جاهلیت‌ بگذرد و آن‌وقت‌ آخرین‌ پیام‌ خود را به‌واسطة‌ حضرت‌ محمد، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، فرستاد؛ و با آنکه‌ جهان‌ در دوران‌ فترت‌ نیاز شدید به‌ پیامبر داشت‌ ولی‌ به‌خاطر وابستگی‌ اجرایی‌ به‌ شرایط‌ خارجی‌ در آن‌ تأخیر شد. این‌ عوامل‌ خارجی‌ که‌ اجرای‌ اصلاحات‌ بدان‌ نیاز دارد برخی‌ عبارت‌ است‌ از فضای‌ مناسب‌ و جو عمومی‌ برای‌ تغییرات‌ موردنظر و برخی‌ جزئیات‌ است‌ که‌ جنبش‌ انقلابی‌ در پیچ‌ و خمهای‌ باریک‌ آن‌ را می‌طلبد.
برای‌ نمونه‌، انقلابی‌ که‌ «لنین‌» در روسیه‌ با موفقیت‌ رهبری‌کرد به‌عامل‌ مهمی‌ مانند جنگ‌ جهانی‌ اول‌ وسست‌ شدن‌ پایه‌ امپراتوری‌ تزار وابسته‌ بود که‌ در ایجاد فضای‌ مناسب‌ برای‌ انقلاب‌ سهم‌ بسزایی‌ داشت‌ و عوامل‌ جزئی‌ و محدود دیگری‌ نیز در آن‌ مؤثر بود مانند اینکه‌ «لنین‌» توانست‌ به‌ سلامت‌ وارد روسیه‌ شود و انقلاب‌ را رهبری‌ کند که‌ اگر هر حادثه‌ای‌ باعث‌ تأخیر ورود او شده‌ بود؛ احتمال‌ داشت‌ انقلاب‌ نتواند به‌ این‌ سرعت‌ حاکم‌ شود.
آری‌، سنت‌ تغییرناپذیر الهی‌ بر این‌ است‌ که‌ اجرا و ایجاد تغییرات‌ اصلاحی‌ بستگی‌ به‌ عوامل‌ خارجی‌، فضای‌ مناسب‌ و جو عمومی‌ داشته‌ باشد و به‌همین‌ جهت‌ بوده‌ است‌ که‌ اسلام‌ پس‌ از یک‌ دوره‌ طولانی‌ و پس‌ از چندین‌ قرن‌، ظهور کرد.
پس‌ با اینکه‌ خدای‌ بزرگ‌، توانایی‌ دارد همه‌ مشکلات‌ و همه‌ سختی‌ها را برای‌ پیام‌ رسانی‌های‌ آسمانی‌، هموار و به‌وسیله‌ اعجاز فضای‌ مناسب‌ ایجاد کند، این‌ روش‌ را انتخاب‌ نکرده‌ است‌؛ زیرا امتحان‌ و ابتلا و رنجی‌ که‌ مایه‌ تکامل‌ انسان‌ می‌شود درصورتی‌ تحقق‌ می‌یابد که‌ تحولات‌، طبیعی‌ و مطابق‌ با شرایط‌ خارجی‌ باشد. البته‌ این‌ مانع‌ نیست‌ که‌ خداوند در برخی‌ جزئیات‌ دخالت‌ کند، جزئیاتی‌ که‌ در اصل‌ فضای‌ مناسب‌ مؤثر نیست‌ ولی‌ گاهی‌ برای‌ ایجاد تحرک‌ لازم‌ است‌؛ مانند کمک‌ها و توجهات‌ غیبی‌ که‌ خداوند در لحظه‌های‌ حساس‌ و بسیار دشوار به‌ اولیای‌ خود می‌کند چنانکه‌: آتش‌ نمرود برای‌ ابراهیم‌ گلستان‌ می‌شود و دست‌ آن‌ یهودی‌ پیمان‌ شکن‌ که‌ شمشیر بر روی‌ پیامبر کشید از حرکت‌ می‌افتد و یا تندباد شدیدی‌ که‌ چادرهای‌ کافران‌ و مشرکان‌ را زمانی‌ که‌ در جنگ‌ خندق‌، مدینه‌ را محاصره‌ داشتند از ریشه‌ درمی‌آورد و ترس‌ و وحشت‌ را در دل‌های‌ آنان‌ می‌افکند.
ولی‌ همه‌ اینها از جزئیات‌ فراتر نمی‌رود و در زمانی‌ که‌ زمینه‌ و شرایط‌ برای‌ اصلاحات‌ عمومی‌ کاملاً آماده‌ است‌ کمک‌های‌ فوریتی‌، صورت‌ طبیعی‌ به‌خود می‌گیرد و با واقعیتهای‌ خارجی‌ مطابقت‌ می‌کند.
ما موقعیت‌ امام‌ زمان‌، علیه‌السلام‌، را با این‌ دید بررسی‌ می‌کنیم‌ تا دریابیم‌ که‌ انقلاب‌ او از نظر اجرا همانند همه‌ انقلاب‌ها به‌ زمینه‌های‌ عینی‌ و خارجی‌ بستگی‌ دارد و بایستی‌ فضای‌ مناسب‌ موجود باشد. از اینرو طبیعی‌ است‌ که‌ منتظر آن‌ شرایط‌ باشیم‌. همه‌ می‌دانند که‌ حضرت‌ مهدی‌ کارش‌ محدود به‌ یک‌ منطقه‌ و یک‌ بخش‌ از جهان‌ نیست‌ و رسالتی‌ که‌ از جانب‌ خداوند بزرگ‌ بر دوش‌ اوگذاشته‌ شده‌، جهانی‌ است‌ و بایستی‌ همه‌ بشریت‌ را از تاریکی‌ ستم‌ به‌ روشنایی‌ عدل‌، رهنمون‌ گردد. برای‌ اجرای‌ چنین‌ تحوّل‌ بزرگی‌ تنها وجود رهبر صالح‌ کافی‌ نیست‌ وگرنه‌ در همان‌ زمان‌ پیامبر این‌ شرط‌ وجود داشت‌. پس‌ این‌ تحوّل‌ بزرگ‌، فضای‌ مناسب‌ جهانی‌ می‌طلبد که‌ همة‌ زمینه‌های‌ خارجی‌ لازم‌ برای‌ انقلاب‌ عمومی‌ در آن‌ وجود داشته‌ باشد.
عامل‌ اساسی‌ در ایجاد این‌ فضای‌ مناسب‌ و پذیرش‌ پیام‌ جدید عدالت‌ از طرف‌ مردم‌ همانا احساس‌ پوکی‌ و پوچی‌ است‌ که‌ انسان‌ متمدن‌ آن‌ روز خواهد کرد و منشأ این‌ احساس‌، تجربه‌های‌ مختلف‌ بشری‌ از تمدن‌ است‌؛ تمدنی‌ که‌ جنبه‌های‌ منفی‌ آن‌ پشت‌ او را خم‌ می‌کند و به‌ آنجا می‌رسد که‌ می‌فهمد شدیداً نیاز به‌ کمک‌ دارد و از عمق‌ جان‌، توجه‌ خود را به‌ عالم‌ غیب‌ یا منبعی‌ مجهول‌، معطوف‌ می‌دارد.
امّا از نظر پیشرفتهای‌ مادی‌ می‌توانیم‌ بگوییم‌ در آینده‌ شرایط‌ برای‌ رساندن‌ پیام‌ به‌ جهانیان‌ بهتر از گذشته‌ است‌؛ زیرا بخش‌های‌ مختلف‌ دنیا به‌ هم‌ نزدیک‌ می‌شوند، مردم‌ می‌توانند با هم‌ ارتباط‌ برقرار کنند و وسایلی‌ که‌ یک‌ سازمان‌ مرکزی‌ برای‌ آگاه‌سازی‌ ملتها از رسالت‌ جدید بدان‌ نیاز دارد، در دسترس‌ می‌باشد.
امّا آنچه‌ در سؤال‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ که‌ هرچه‌ بیشتر در ظهور آن‌ حضرت‌ تأخیر بیفتد، ابزار و آلات‌ جنگی‌ پیشرفته‌تر خواهد شد، درست‌ است‌ ولی‌ این‌ ابزار و آلات‌ مادی‌ برای‌ کسانی‌ که‌ روحیه‌ خود را باخته‌اند و از درون‌ پوسیده‌اند به‌ چه‌ کار می‌آید؟
چه‌ بسا در طول‌ تاریخ‌ که‌ کاخ‌ یک‌ تمدن‌ بزرگ‌ با اولین‌ تلنگر فرو ریخته‌ است‌، چرا؟ برای‌ اینکه‌ چنین‌ بنایی‌ درواقع‌ از قبل‌ فرو ریخته‌ بوده‌ است‌ و هیچگونه‌ پشتوانه‌ و تکیه‌گاهی‌ نداشته‌ است‌.

دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 6 1385

ولادت
ولادت حضرت مهدی صاحب الزمان ( ع ) در شب جمعه ، نيمه شعبان سال 255يا 256هجری بود پس از اينکه دو قرن و اندی از هجرت پيامبر ( ص ) گذشت ، و امامت به امام دهم حضرت هادی ( ع ) و امام يازدهم حضرت عسکری ( ع ) رسيد ، کم کم در بين فرمانروايان و دستگاه حکومت جبار ، نگراني هايی پديد آمد . علت آن اخبار و احاديثی بود که در آنها نقل شده بود : از امام حسن عسکری ( ع ) فرزندی تولد خواهد يافت که تخت و کاخ جباران و ستمگران را واژگون خواهد کرد و عدل و داد را جانشين ظلم و ستم ستمگران خواهد نمود . در احاديثی که بخصوص از پيغمبر ( ص ) رسيده بود ، اين مطلب زياد گفته شده و به گوش زمامداران رسيده بود در اين زمان يعنی هنگام تولد حضرت مهدی ( ع ) ، معتصم عباسی ، هشتمين خليفه عباسی ، که حکومتش از سال 218هجری آغاز شد ، سامرا ، شهر نوساخته را مرکز حکومت عباسی قرار داد اين انديشه - که ظهور مصلحی پايه های حکومت ستمکاران را متزلزل مي نمايد و بايد از تولد نوزادان جلوگيری کرد ، و حتی مادران بيگناه را کشت ، و يا قابله هايی را پنهانی به خانه ها فرستاد تا از زنان باردار خبر دهند - در تاريخ نظايری دارد . در زمان حضرت ابراهيم ( ع ) نمرود چنين کرد . در زمان حضرت موسی ( ع ) فرعون نيز به همين روش عمل نمود . ولی خدا نخواست . همواره ستمگران مي خواهند مشعل حق را خاموش کنند ، غافل از آنکه ، خداوند نور خود را تمام و کامل مي کند ، اگر چه کافران و ستمگران نخواهند در مورد نوزاد مبارک قدم حضرت امام حسن عسکری ( ع ) نيز داستان تاريخ به گونه ای شگفت انگيز و معجزه آسا تکرار شد امام دهم بيست سال - در شهر سامرا - تحت نظر و مراقبت بود ، و سپس امام يازدهم ( ع ) نيز در آنجا زير نظر و نگهبانی حکومت به سر مي برد به هنگامی که ولادت ، اين اختر تابناک ، حضرت مهدی ( ع ) ، نزديک گشت ، و خطر او در نظر جباران قوت گرفت ، در صدد بر آمدند تا از پديد آمدن اين نوزاد جلوگيری کنند ، و اگر پديد آمد و بدين جهان پای نهاد ، او را از ميان بردارند بدين علت بود که چگونگی احوال مهدی ، دوران حمل و سپس تولد او ، همه و همه ، از مردم نهان داشته مي شد ، جز چند تن معدود از نزديکان ، يا شاگردان و اصحاب خاص امام حسن عسکری ( ع ) کسی او را نمي ديد . آنان نيز مهدی را گاه بگاه مي ديدند ، نه هميشه و به صورت عادی


شيعيان خاص ، مهدی ( ع ) را مشاهده کردند
در مدت 5 يا 4 سال آغاز عمر حضرت مهدی که پدر بزرگوارش حيات داشت ، شيعيان خاص به حضور حضرت مهدی ( ع) مي رسيدند از جمله چهل تن به محضر امام يازدهم رسيدند و از امام خواستند تا حجت و امام بعد از خود را به آنها بنماياند تا او را بشناسند ، و امام چنان کرد آنان پسری را ديدند که بيرون آمد ، همچون پاره ماه ، شبيه به پدر خويش . امام عسکری فرمود : " پس از من ، اين پسر امام شماست ، و خليفه من است در ميان شما ، امراو را اطاعت کنيد ، از گرد رهبری او پراکنده نگرديد ، که هلاک مي شويد و دينتان تباه مي گردد . اين را هم بدانيد که شما او را پس از امروز نخواهيد ديد ، تا اينکه زمانی دراز بگذرد . بنابراين از نايب او ، عثمان بن سعيد ، اطاعت کنيد " . و بدين گونه ، امام يازدهم ، ضمن تصريح به واقع شدن غيبت کبری ، امام مهدی را به جماعت شيعيان معرفی فرمود ، و استمرار سلسله ولايت را اعلام داشت .يکی از متفکران و فيلسوفان قرن سوم هجری که به حضور امام رسيده است ، ابو سهل نوبختی مي باشد باری ، حضرت مهدی ( ع ) پنهان مي زيست تا پدر بزرگوارش حضرت امام حسن عسکری در روز هشتم ماه ربيع الاول سال 260هجری ديده از جهان فرو بست . در اين روز بنا به سنت اسلامی ، مي بايست حضرت مهدی بر پيکر مقدس پدر بزرگوار خود نماز گزارد ، تا خلفای ستمگر عباسی جريان امامت را نتوانند تمام شده اعلام کنند ، و يا بد خواهان آن را از مسير اصلی منحرف کنند ، و وراثت معنوی و رسالت اسلامی و ولايت دينی را به دست ديگران سپارند . بدين سان ، مردم ديدند کودکی همچون خورشيد تابان با شکوه هر چه تمامتر از سرای امام بيرون آمد ، و جعفر کذاب عموی خود را که آماده نماز گزاردن بر پيکر امام بود به کناری زد ، و بر بدن مطهر پدر نماز گزارد


ضرورت غيبت آخرين امام
بيرون آمدن حضرت مهدی ( ع ) و نماز گزاران آن حضرت همه جا منتشر شد کارگزاران و ماموران معتمد عباسی به خانه امام حسن عسکری (ع ) هجوم بردند، اما هر چه بيشتر جستند کمتر يافتند ، و در چنين شرايطی بود که برای بقای حجت حق تعالی ، امر غيبت امام دوازدهم پيش آمد و جز اين راهی برای حفظ جان آن " خليفه خدا درزمين " نبود ، زيرا ظاهر بودن حجت حق و حضورش در بين مردم همان بود و قتلش همان . پس مشيت و حکمت الهی بر اين تعلق گرفت که حضرتش را از نظرها پنهان نگهدارد ، تا دست دشمنان از وی کوتاه گردد ، و واسطه فيوضات ربانی ، بر اهل زمين سالم ماند . بدين صورت حجت خدا ، هر چند آشکار نيست ، اما انوار هدايتش از پس پرده غيبت راهنمای مواليان و دوستانش مي باشد . ضمنا اين کيفر کردار امت اسلامی است که نه تنها از مسير ولايت و اطاعت امير المؤمنين علی ( ع ) و فرزندان معصومش روی بر تافت ، بلکه به آزار و قتل آنان نيز اقدام کرد ، و لزوم نهان زيستی آخرين امام را برای حفظ جانش سبب شد در اين باب سخن بسيار است و مجال تنگ ، اما برای اينکه خوانندگان به اهميت وجود امام غايب در جهان بينی تشيع پی برند ، به نقل قول پروفسور هانری کربن - مستشرق فرانسوی - در ملاقاتی که با علامه طباطبائی داشته ، مي پردازيم :" به عقيده من مذهب تشيع تنها مذهبی است که رابطه هدايت الهيه را ميان خدا و خلق ، برای هميشه ، نگهداشته و بطور استمرار و پيوستگی ولايت را زنده و پابر جا مي دارد ... تنها مذهب تشيع است که نبوت را با حضرت محمد - صلی الله عليه و آله و سلم - ختم شده مي داند ، ولی ولايت راکه همان رابطه هدايت و تکميل مي باشد ، بعد از آن حضرت و برای هميشه زنده مي داند . رابطه ای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی کشف نمايد ، بواسطه دعوتهای دينی قبل از موسی و دعوت دينی موسی و عيسی و محمد - صلوات الله عليهم - و بعد از حضرت محمد ، بواسطه ولايت جانشينان وی ( به عقيده شيعه )زندهبوده وهست وخواهدبود،اوحقيقتی است زنده که هرگز نظ ر علمی نمي تواند او ر ا از خرافات شمرده از ليست حقايق حذف نمايد آری تنها مذهب تشيع است که به زندگی اين حقيقت ، لباس دوام و استمرار پوشانيده و معتقد است که اين حقيقت ميان عالم انسانی و الوهی ، برای هميشه ، باقی و پا برجاست " يعنی با اعتقاد به امام حی غايب


صورت و سيرت مهدی( ع)
چهره و شمايل حضرت مهدی ( ع ) را راويان حديث شيعی و سنی چنين نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابروانی هلالی و کشيده ، چشمانش سياه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهايش براق و گشاد ، بيني اش کشيده و زيبا، پيشاني اش بلند و تابنده . استخوان بندي اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهايش درشت .گونه هايش کم گوشت و اندکی متمايل به زردی - که از بيداری شب عارض شده -بر گونه راستش خالی مشکين . عضلاتش پيچيده و محکم ، موی سرش بر لاله گوش ريخته ، اندامش متناسب و زيبا ، هياتش خوش منظر و رباينده ، رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند غرق . قيافه اش از حشمت و شکوه رهبری سرشار .نگاهش دگرگون کننده ، خروشش درياسان ، و فريادش همه گير " .حضرت مهدی صاحب علم و حکمت بسيار است و دارنده ذخاير پيامبران است . وی نهمين امام است از نسل امام حسين ( ع ) اکنون از نظرها غايب است . ولی مطلق و خاتم اولياء و وصی اوصياء و قائد جهانی و انقلابی اکبر است . چون ظاهر شود ، به کعبه تکيه کند ، و پرچم پيامبر ( ص ) را در دست گيرد و دين خدا را زنده و احکام خدا را در سراسر گيتی جاری کند . و جهان را پر از عدل و داد و مهربانی کند .حضرت مهدی ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلی است و همه هستی او را فراگرفته است . مهدی ( ع ) عادل است و خجسته و پاکيزه . ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دين اسلام را به دست او عزيز گرداند . در حکومت او ، به احدی ناراحتی نرسد مگر آنجا که حد خدايی جاری گردد .مهدی ( ع ) حق هر حقداری را بگيرد و به او بدهد . حتی اگر حق کسی زير دندان ديگری باشد ، از زير دندان انسان بسيار متجاوز و غاصب بيرون کشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حکومت مهدی ( ع ) حکومت جباران و مستکبران ، و نفوذ سياسی منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مکه - قبله مسلمين - مرکز حکومت انقلابی مهدی شود . نخستين افراد قيام او ، در آن شهر گرد آيند و در آنجا به او بپيوندند ...برخی به او بگروند ، با ديگران جنگ کند ، و هيچ صاحب قدرتی و صاحب مرامی ، باقی نماند و ديگر هيچ سياستی و حکومتی ، جز حکومت حقه و سياست عادله قرآنی ، در جهان جريان نيابد . آری ، چون مهدی ( ع ) قيام کند زمينی نماند ، مگر آنکه در آنجا گلبانگ محمدی : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حکومت مهدی ( ع ) به همه مردم ، حکمت و علم بياموزند ، تا آنجا که زنان در خانه ها با کتاب خدا و سنت پيامبر ( ص ) قضاوت کنند . در آن روزگار ، قدرت عقلی توده ها تمرکز يابد . مهدی ( ع ) با تاييد الهی ، خردهای مردمان را به کمال رساند و فرزانگی در همگان پديد آورد ... .مهدی ( ع ) فرياد رسی است که خداوند او را بفرستد تا به فرياد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسايش و وفور نعمتی بيمانند دست يابند . حتی چهارپايان فراوان گردند و با ديگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمين گياهان بسيار روياند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفينه های زمين و ديگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدی ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بيفسرد ، رسم ستم و شبيخون و غارتگری برافتد و جنگها از ميان برود .در جهان جای ويرانی نماند ، مگر آنکه مهدی ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احکام مهدی ( ع ) و در حکومت وی ، سر سوزنی ظلم و بيداد بر کسی نرود و رنجی بر دلی ننشيند .مهدی ، عدالت را ، همچنان که سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه های مردمان کند و دادگری او همه جا را بگيرد
.


شمشير حضرت مهدی( ع)

شمشير مهدی ، سيف الله و سيف الله المنتقم است . شمشيری است خدائی ،شمشيری است انتقام گيرنده از ستمگران و مستکبران . شمشير مهدی شمشير انتقام از همه جانيان در طول تاريخ است . درندگان متمدن آدمکش را مي کشد ، اما بر سر ضعيفان و مستضعفان رحمت مي بارد و آنها را مي نوازد .
روزگار موعظه و نصيحت در زمان او ديگر نيست . پيامبران و امامان و اولياء حق آمدند و آنچه لازمه پند دادن بود بجای آوردند . بسياری از مردم نشنيدند و راه باطل خود را رفتند و حتی اولياء حق را زهر خوراندند و کشتند . اما در زمان حضرت مهدی بايد از آنها انتقام گرفته شود . مهدی ع آن قدر از ستمگران را بکشد که بعضی گويند : اين مرد از آل محمد ص نيست . اما او از آل محمد ( ص ) است يعنی از آل حق ، آل عدالت ، آل عصمت و آل انسانيت است . از روايات شگفت انگيزی که در مورد حضرت مهدی ع آمده است ، خبری است که از حضرت امام محمد باقر ع نقل شده و مربوط است به 1290 سال قبل . در اين روايت

حضرت باقر ع مي گويند : " مهدی ، بر مرکبهای پر صدايی ، که آتش و نور در آنها تعبيه شده است ، سوار مي شود و به آسمانها ، همه آسمانها سفر مي کند " . و نيز در روايت امام محمد باقر ع گفته شده است که بيشتر آسمانها ، آباد و محل سکونت است . البته اين آسمان شناسی اسلامی ، که از مکتب ائمه طاهرين ع استفاده مي شود ، ربطی به آسمان شناسی يونانی و هيئت بطلميوسی ندارد ... و هر چه در آسمان شناسی يونانی ، محدود بودن فلک ها و آسمانها و ستارگان مطرح است ، در آسمان شناسی اسلامی ، سخن از وسعت و ابعاد بزرگ است و ستارگان بيشمار و قمرها و منظومه های فراوان . و گفتن چنين مطالبی از طرف پيامبر اکرم ص و امام باقر ع جز از راه ارتباط با عالم غيب و علم خدائی امکان نداشته است


غيبت کوتاه مدت يا غيبت صغري
مدت غيبت صغری بيش از هفتاد سال بطول نينجاميد از سال 260ه. تا سال 329ه که در اين مدت نايبان خاص ، به محضر حضرت مهدی ( ع ) مي رسيدند ، و پاسخ نامه ها سؤالات را به مردم مي رساندند . نايبان خاص که افتخار رسيدن به محضر امام ع را داشته اند ، چهار تن مي باشند که به " نواب خاص " يا " نايبان ويژه " معروفند . نخستين نايب خاص مهدی ( ع ) عثمان بن سعيد اسدی است . که ظاهرا بعد از سال 260 هجری وفات کرد ، و در بغداد به خاک سپرده شد . عثمان بن سعيد از ياران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام يازدهم بود و خود در زير سايه امامت پرورش يافته بود . محمد بن عثمان : دومين سفير و نايب امام ع محمد بن عثمان بن سعيد فرزند عثمان بن سعيد است که در سال 305هجری وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد .نيابت و سفارت محمد بن سعيد نزديک چهل سال بطول انجاميد . حسين بن روح نوبختی : سومين سفير ، حسين بن روح نوبختی بود که در سال 326هجری فوت کرد . علی بن محمد سمری : چهارمين سفير و نايب امام حجه بن الحسن ( ع ) است که در سال 329هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزديک آرامگاه عالم و محدثبزرگ ثقه الاسلام محمد بن يعقوب کلينی است .همين بزرگان و عالمان و روحانيون برجسته و پرهيزگار و زاهد و آگاه در دوره غيبت صغری واسطه ارتباط مردم با امام غايب و حل مشکلات آنها بوسيله حضرت مهدی ع بودند .


غيبت دراز مدت يا غيبت کبری و نيابت عامه
اين دوره بعد از زمان غيبت صغری آغاز شد ، و تاکنون ادامه دارد .اين مدت دوران امتحان و سنجش ايمان و عمل مردم است . در زمان نيابت عامه ، امام ( ع ) ضابطه و قاعده ای به دست داده است تا در هر عصر ، فرد شاخصی که آن ضابطه و قاعده ، در همه ابعاد بر او صدق کند ، نايب عام امام ع باشد و به نيابت از سوی امام ، ولی جامعه باشد در امر دين و دنيا . بنابراين ، در هيچ دوره ای پيوند امام ( ع ) با مردم گسيخته نشده و نبوده است . اکنون نيز ، که دوران نيابت عامه است ، عالم بزرگی که دارای همه شرايط فقيه و دانای دين بوده است و نيز شرايط رهبری را دارد ، در راس جامعه قرار مي گيرد و مردم به او مراجعه مي کنند و او صاحب " ولايت شرعيه " است به نيابت از حضرت مهدی ( ع ) . بنابراين ، اگر نايب امام ( ع ) در اين دوره ، حکومتی را درست و صالح نداند آن حکومت طاغوتی است ، زيرا رابطه ای با خدا و دين خدا و امامت و نظارت شرعی اسلامی ندارد . بنابر راهنمايی امام زمان عجل الله فرجه برای حفظ انتقال موجوديت تشيع و دين خدا ، بايد هميشه عالم و فقيهی در راس جامعه شيعه قرار گيرد که شايسته و اهل باشد ، و چون کسی - با اعلميت و اولويت - در راس جامعه دينی و اسلامی قرار گرفت بايد مجتهدان و علمای ديگر مقام او را پاس دارند ، و برای نگهداری وحدت اسلامی و تمرکز قدرت دينی او را کمک رسانند ، تا قدرتهای فاسد نتوانند آن را متلاشی و متزلزل کنند . گر چه دوری ما از پناهگاه مظلومان و محرومان و مشتاقان - حضرت مهدی ( ع ) - بسيار درد آور است ، ولی بهر حال - در اين دوره آزمايش - اعتقاد ما اينست که حضرت مهدی ( ع ) به قدرت خدا و حفظ او ، زنده است و نهان از مردم جهان زندگی مي کند ، روزی که " اقتضای تام " حاصل شود ، ظاهر خواهد شد ، و ضمن انقلابی پر شور و حرکتی خونين و پردامنه ، بشريت مظلوم را از چنگ ظالمان نجات خواهد داد ، و رسم توحيد و آيين اسلامی را عزت دوباره خواهد بخشيد
.


اعتقاد به مهدويت در دوره های گذشته
اعتقاد به دوره آخرالزمان و انتظار ظهور منجی در دينهای ديگر مانند : يهودی ، زردشتی ، مسيحی و مدعيان نبوت عموما ، و دين مقدس اسلام ، خصوصا ، به عنوان يک اصل مسلم مورد قبول همه بوده است
.


اعتقاد به حضرت مهدی ( ع ) منحصر به شيعه نيست
عقيده به ظهور حضرت مهدی ( ع ) فقط مربوط به شيعيان و عالم تشيع نيست ،بلکه بسياری از مذاهب اهل سنت( مالکی ، حنفی ، شافعی و حنبلی و ... ) به اين اصل اعتقاد دارند و دانشمندان آنها ، اين موضوع را در کتابهای فراوان خود آورده اند و احاديث پيغمبر ( ص ) را درباره مهدی ( ع ) از حديثهای متواتر و صحيح مي دانند .

دسته ها :
پنج شنبه شانزدهم 6 1385
X