دسته
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 352875
تعداد نوشته ها : 228
تعداد نظرات : 183
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

 

 ALT+ENTER-------------------------------->نشاني يا آدرس دلخواه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

 امتحان کنيد!!!!!!!!!!!

 

 شوخيه قشنگيه-------------نه؟

 

 

دسته ها :
دوشنبه بیستم 6 1385

 

 يه بار

 

 به يه نفر ميگن

 

 دو نفر!!!!!!!!!!!!!!!!!!

دسته ها :
دوشنبه بیستم 6 1385

 

عشق يعني رازو رمز زندگي

 

 عشق يعني فاطمه بنت نبي

 

 عشق يعني گريه هاي دخت  علي

 

 عشق يعني ناله هاي  علي

 

 عشق يعني جدا گشته سر ثارالله علي

 

 عشق يعني قيامت

 

 عشق يعني امامت

 

 عشق يعني زيارت

 

 عشق يعني دل شکستن!!!

 

عشق يعني اي مردمان قيامت !!!

 

 عشق يعني مهدي غمگينست واي بر من

 

 عشق يعني نجابت

 

 عشق يعني حجاب زوج علي

 

 عشق يعني الله الله الله

 

 في الاخر

 

 في امان لله*

 

 

دسته ها :
دوشنبه بیستم 6 1385

 

 ميلاد قشنگ ترين گل هستي ،حضرت مهدي(عج) بر عموم مسلمانان مبارک باد*

 

 

ديدار نگار آشنا مي‌خواهيم‌ وصل‌ گل‌ نرگس‌، از خدا مي‌خواهيم‌

بر دردِ دلِ خسته ما، وصل‌، دواست‌ هجران‌زدگانيم‌، دوا مي‌خواهيم‌



داده‌ام‌ از كفِ خود، طاقت‌ و تاب‌ زِ فِراقِ گلِ فرزندِ تُراب‌

زندگي‌ نيست‌، مرا زندان‌ است‌ اين‌ جهان‌، چون‌ به‌ عذابم‌، به‌ عذاب‌

دسته ها :
شنبه هجدهم 6 1385

چگونگی انتظار و وظیفه ما
انقلاب مهدی(عج) تحوّلی عظیم در تاریخ بشر است. درخصوص تحوّلات تاریخی، دو نوع بینش وجود دارد كه بر اساس هر یك، انتظار، معنای خاصّی می‌یابد. یك دیدگاه این است كه تحوّلات تاریخی ضابطه‌مند نیست یا اگر ضابطه‌مند است، اراده انسانی درآن نقشی ندارد و بر روند تاریخ، جبری حاكم است. كسی كه معتقد باشد تحوّلات تاریخی ضابطه‌مند نیست، باید قائل شود به این‌كه این تحولات قابل شناختن نیستند؛ پس قیام مهدی(عج) را هم نمی‌توان تحلیل كرد؛ آن‌گاه انتظار، یعنی منتظر یك حادثه عجیب و غریب ماندن و كاری نكردن تا بلكه دستی از غیب برون آید و كاری بكند. این‌جا است كه باب تأویلات نادرست در خصوص احادیث ظهور، باز می‌شود و حتّی برخی خواهند گفت: چون جهان باید پر از ستم شود تا مهدی بیاید، پس ما هم به رواج ظلم كمك كنیم. كسی هم كه قائل باشد تحوّلات، ضابطه‌مندند، امّا اراده انسانی در آن‌ها نقشی ندارد نیز چاره‌ای ندارد جز این‌كه بگوید: كاری نمی‌توان كرد و یگانه كار، حركت در همین سیر جبری است و باز هم در این منطق، اصلاحات مردود است. بر اساس هر دو رویكرد این دیدگاه، قیام مهدی صرفاً ماهیت انفجاری دارد و فقط و فقط از گسترش و اشاعه ستم‌ها و تبعیض‌ها ناشی می‌شود؛ آن‌گاه كه صلاح به نقطه صفر برسد، حقّ و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد و باطل یكّه‌تاز میدان شود، این انفجار رخ می‌دهد و دست غیب برای نجات حقیقت (نه اهل حقیقت، زیرا حقیقت طرفداری ندارد) از آستین بیرون می‌آید (مطهری، 1371: ص 56 ـ 64
).
دیدگاه دوم آن است كه تحوّلات تاریخی ضابطه‌مندند و اراده انسانی در آن‌ها نقش دارند كه در بخش اوّل در واقع مبانی این دیدگاه را تبیین كردیم. در این دیدگاه نیز دوگونه تصویر وجود دارد كه شاید بتوان تفاوت دكتر شریعتی و استاد مطهری را در مسأله انتظار در این موضع دید. یك تصویر اگزیستانسیالیستی است كه در این تصویر، اراده انسان نقش بسیار مهمّی دارد؛ امّا هدفی ورای انسان قائل نیست و معتقد است كه خود انسان باید هدف برای خود بیافریند (مطهری، 1372 الف: ص 51 ـ 46). در واقع از دید آن‌ها، پذیرش هر هدفی ورای انسان و حركت انسان به سمت آن هدف مستلزم از خود بیگانگی است؛ پس از پیش نباید هیچ هدفی را برای انسان قائل شد؛ بلكه هر كسی هر هدفی دلش می‌خواهد برای خود برگزیند و به سمت آن حركت كند؛ امّا اشكالات این تصویر اگر بیش‌تر از دیدگاه قبل نباشد، كم‌تر نیست. مهم‌ترین اشكالش این است كه اصلا آفریدن ارزش به معنای دقیق كلمه سخنی بی‌معنا است. آیا به واقع معقول است كه انسان فرض كند در مقابلش هدفی هست؛ آن‌گاه به سمت آن هدف فرضی و برای رسیدن به آن حركت كند. این مثل كار بت پرست‌ها است كه بت را می‌آفریدند و بعد می‌پرستیدند و انسان داستان آن مرد ساده‌لوح را به یاد می‌آورد كه برای رهایی از آزار بچه‌ها به آن‌ها گفت: در كوچه بالاتر آش نذری می‌دهند و وقتی بچه‌ها به آن سمت دویدند، با خود گفت شاید واقعاً آش می‌دهند و خودش هم به آن سمت حركت كرد. هدف فرضی معنا ندارد، هدف باید واقعی باشد؛ امّا در عین حال برگرفته از عمق وجود خود آدمی باشد به نحوی كه حركت به سمت آن، حركت كمالی برای خود تلقّی شود، نه حركتی به سمت از خود بیگانگی. در هر حال، در این تصویر انتظار به معنای اعتراض همیشگی به هر وضعی است و مستلزم اصالت انقلاب است؛ یعنی اگر هیچ هدف خاص و معینی قبول نشود، آن‌گاه به هر حالتی انسان باید معترض باشد و هیچ هدفی را كه عده‌ای پذیرفته‌اند نپذیرد؛ زیرا دیگر انتظار به پایان خواهد رسید، و به نظر می‌رسد دیدگاه دكتر شریعتی در كتاب انتظار، مكتب اعتراض چنین مبنایی داشته باشد
.
در تصویر دوم از دیدگاه باید گفت: درست است كه اراده انسانی نقش مهمّی در تحولات تاریخی دارد؛ امّا با توجّه به اصالت فطرت و جهتگیری واقعی درون انسان به سمت هدف واقعی، این انتظار معنای خاصّی می‌یابد، و آن اوّلاً قبول این است كه حق از باطل قابل تشخیص است و ثانیاً وظیفه اصلی منتظر تقویت دائم جبهه حق و تلاش برای مشخّص‌تر كردن مرز حق و باطل برای به ثمر رسیدن آن نبرد عظیم جهانی خواهد بود. بدین معنا، انتظار، هم به لحاظ فردی و هم به لحاظ اجتماعی نه تنها حالت سلبی نیست، بلكه فعل ایجابی است كه بر تمام افعال ما سایه می‌افكند و بدین سبب، افضل اعمال شمرده شده است.به لحاظ فردی كسی می‌تواند واقعاً منتظر حكومت عدل باشد و آرزوی عدالت جهانی را در سر بپروراند كه خودش با عدل خو‌گرفته باشد و مزاجش با عدل سازگار باشد. كسی می‌تواند منتظر عدل جهانی باشد كه عدل را دوست داشته باشد و كسی كه عدل را دوست داشته باشد، در درجه اوّل خودش اهل عدل خواهد بود و این است كه گفته‌اند: منتظران مصلح، خود، باید صالح باشند. به لحاظ اجتماعی نیز هر حركت اصلاحی كه در جهت پیروزی حق باشد، وظیفه منتظران است؛ پس اصلاحات جزئی و تدریجی نه تنها محكوم نیست، بلكه به نوبه خود، آهنگ حركت تاریخ را به سود اهل حق تند می‌نماید و بر عكس، فسادها، تباهی‌ها و فسق و فجورها كمك به نیروی مقابل است و آهنگ حركت تاریخ را به زیان اهل حق كُند می‌كند؛ بنابراین در این بینش آن‌چه باید رخ دهد، از قبیل رسیدن یك میوه بر شاخه درخت است نه از قبیل انفجار یك دیگ بخار. درخت هر چه بهتر از نظر آبیاری و ... مراقبت گردد و هر چه بیش‌تر با آفاتش مبارزه شود، میوه بهتر و سالم‌تر و احیاناً زودتر تحویل می‌دهد (مطهری، 1371: ص 47
).
بدین معنا، وظیفه كلّی ما در برابر مسأله جهانی شدن نیز روشن می‌شود. جهانی‌شدن در منظر اسلامی یعنی تحقّق حكومت عدل جهانی كه مقدّمه آن نبرد نهایی حق و باطل است و برای این نبرد باید جبهه حق را تقویت كرد و این همان سخن امام خمینی(ره) است كه ما انقلاب خود را به جهان صادر خواهیم كرد؛ البتّه باید توجّه داشت كه تقویت این جبهه پیش از آن‌كه تقویت نظامی باشد، تقویت فرهنگی و معنوی است؛ زیرا اساس هویت این جبهه، معنویت است و مقصود این است كه باید حق و عدل را هر چه واضح‌تر و صیقلی‌تر آشكار كرد و توان فهم مردم از حق و عدل را افزایش داد؛ به گونه‌ای كه مردم بتوانند حكومت عدل را تحمّل كنند! خوب است به این نكته توجّه كنیم كه حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه ـ بالاتر از حضرت علی نیست؛ پس ویژگی مهمّ حكومت عدل مهدی، به فاعل آن برنمی‌گردد؛ بلكه به قابل برمی‌گردد؛ یعنی در زمان مهدی(عج) مردم به حدّی از بلوغ فكری رسیده‌اند كه بتوانند حق را از باطل تشخیص دهند و تسلیم دشمنانی نشوند كه می‌كوشند لباس باطل بر چهره حق بپوشانند تا مردم را از آن رویگردان كنند و به جای آن باطلی كه با حق مخلوط شده، به خورد آن‌ها بدهند؛ امّا مردمی كه درك صحیح و معقولی از عدل ندارند، حتّی حكومت علی(ع) نیز بر آن‌ها تنگ می‌آید؛ هرچند ‌كه نمی‌دانند. به تعبیر امیرمؤمنان من ضاق علیه العدل فالجور علیه اُضیق (نهج‌البلاغه، خطبه 15
).
با توجّه به آن‌چه در خصوص انتظار گفته شد، خوب است نگاهی دوباره به حدیث معروفی بیندازیم كه می‌گوید ظهور در زمانی رخ می‌دهد كه زمین پر از ستم شده باشد كه این حدیث چگونه با مباحث پیشین قابل جمع است. می‌توان چنین گفت
:
اوّلاً پر از ظلم شدن، از علایم ظهور است نه از علل ظهور. در واقع‌، شرح مذكور كه می‌گفت باید به شیوع ظلم كمك كرد، از این پندار ناشی بوده كه شیوع ظلم، علتِ ظهور است؛ ‌در حالی كه علّت ظهور این است كه مقدّمات ظهور (همان مشخّص شدن جبهه حق و باطل و تقویت جبهه حق) آماده شده باشد. برای این‌كه تفكیك مفهوم علامتِ شی و علّت شی بهتر مشخّص شود می‌توان از این تمثیل استفاده كرد
.
فرض كنید در یك ایستگاه قطار، تابلویی درست كرده‌اند كه یك دقیقه قبل از ورود هر قطار به ایستگاه، آمدن آن را اعلام می‌كند، و البتّه بعد از این اعلام، قطار می‌آید. در این‌جا این اعلام، علامت آمدن قطار است نه علت آمدن قطار، و اگر ما بخواهیم به آمدن قطار كمك كنیم، باید به موتور محرّك قطار بیندیشیم، نه به دست كاری كردن در تابلوِ مذكور. ما هر قدر تابلو را تغییر دهیم، به خودی خود تأثیری در آمدن قطار ندارد
.
بحث شیوع ظلم نیز این گونه است و از این‌گونه علامت‌ها كه خودشان علّت نیستند، در خصوص ظهور موارد متعدّدی گفته شده است؛ نظیر مثلاً آمدن دجال. همان طور كه معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، بگردیم یك نفر به نام دجال بیابیم و از او حمایت كنیم كه اقدامات خاصی را انجام دهد، به همین ترتیب معنا ندارد برای تعجیل در ظهور، به افزایش ظلم بپردازیم
.
ثانیاً آن‌گونه كه استاد مطهری هم متذكّر شده، در این حدیث تكیه بر روی ظلم شده است و سخن از گروه ظالم است كه مستلزم گروه مظلوم است و می‌رساند كه قیام مهدی(عج) برای حمایت مظلومانی است كه استحقاق حمایت دارند. بدیهی است كه اگر در حدیث گفته شده بود زمین را پر از ایمان و صلاح و توحید می‌كند، بعد از این‌كه پر از كفر و شرك و فساد شده بود، مستلزم این نبود كه لزوماً گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشد. در آن صورت بود كه می‌شد استنباط كرد كه قیام مهدی موعود برای نجاتِ حقِّ از دست رفته و به صفر رسیده است، نه برای نجات گروه اهل حق ـ ولو به صورت یك اقلیت. (مطهری، 1371: ص 66
).
ثالثاً به نظر می‌رسد با توضیحاتی كه در خصوص چگونگی تقویت جبهه حق داده شد (این‌كه وظیفه مهم، بالا بردن درك مردم درباره عدل و تشخیص حق از باطل است) می‌توان گفت: شاید مقصود از پر شدن زمین از ظلم، به اقتضای درك انسان‌ها باشد، نه به اقتضای افعال خارجی ظالمانه آن‌ها، یعنی شاید مقصود این است مردم به رشدی می‌رسند كه دیگر درك می‌كنند جهان پر از ظلم است و دیگر ظلم را تحمّل نمی‌كنند و برای همین منتظر عدل می‌شوند. برای این‌كه مسأله بهتر روشن شود می‌توان به تاریخ بشر نگاهی كرد؛ برای مثال مردم زمان فرعون در ظلمی بزرگ به سر می‌بردند؛ امّا می‌توان گفت: اعتراض جدّی‌ به این ظلم نداشتند و گویی كه به آن وضع راضی بودند یا حتّی برای این‌كه مقایسه بهتر شود اگر میزان ظلمی كه در كلّ جهان حدود 50 سال پیش می‌رفت را با ظلم امروز مقایسه كنیم، شاید مقدارش بیش‌تر نشده باشد؛ امّا حسّاسیت مردم جهان به ظلم بیش‌تر شده است. جنایاتی كه امریكا در ویتنام انجام داد، شاید به مراتب شدیدتر از جنایاتی باشد كه امروزه در عراق مرتكب می‌شود؛ امّا اعتراض جهانی كه امروزه به این جنایات می‌شود، در آن روز به آن جنایات نمی‌شد
.
رابعاً كنار این حدیث، احادیث دیگری نیز وجود دارد مبنی بر این‌كه ظهور تحقّق نمی‌پذیرد، مگر این‌كه هر یك از شقی و سعید به نهایت كار خود برسد؛ یعنی سخن در این است كه هر دو گروه به نهایت كار خود می‌رسند نه این‌كه فقط اشقیا به نهایت درجه شقاوت برسند. همان‌طور كه در روایات اسلامی سخن از گروهی زبده است كه به محض ظهور امام، به آن حضرت ملحق می‌شوند. معلوم می‌شود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد، زمینه‌‌هایی عالی وجود دارد كه چنین گروهی را پرورش داده است. این خود می‌رساند كه نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است، بلكه فرضاً اگر اهل حق از نظر كمّیت قابل توجّه نباشند، از نظر كیفیت ارزنده‌ترین اهل ایمانند و در ردیف یاران سیدالشهداء. افزون بر این كه از نظر روایات اسلامی، در مقدّمه قیام و ظهور امام، یك سلسله قیام‌های دیگر از طرف اهل حق صورت می‌گیرد كه به طور قطع این‌ها نیز ابتدا به ساكن و بدون زمینه قبلی رخ نمی‌دهد و حتی در برخی روایات سخن از دولتی از اهل حق است كه تا قیام مهدی ادامه می‌یابد (مطهری، 1371: ص 67).

بخش سوم: آثار انتظار
در خصوص اعتقاد به مهدویت و ظهور منجی جهانی دو نوع اثر را می‌توان بررسی كرد: اوّل آثار عملی‌ كه بر این باور مترتّب است؛ یعنی اگر به ظهور مهدی اعتقاد داشته باشیم، چه كار باید بكنیم. این همان بحث انتظار بود كه در بخش پیشین گذشت. دسته دوم آثاری است كه به لحاظ نظری و گرایشی بر این اعتقاد مترتّب است كه به این لحاظ می‌تواند پاسخی دیگر به چرایی بحث انتظار باشد؛ یعنی باید منتظر بود؛ زیرا انتظار واقعی كه شرحش در بخش قبل گذشت، این آثار را در جان آدمی به ارمغان می‌آورد كه این‌جا به برخی از مهم‌ترین آن‌ها اشاره می‌كنیم
:
1.
تحقّق خوف و رجای معقول در تمام تلاش‌های اجتماعی
.
1
ـ 1. رجای معقول (خوش‌بینی به آینده بشر
):
درباره آینده بشر نظرات مختلف است. برخی می‌گویند شر و فساد و بدبختی، لازمه لاینفك حیات بشری است و لذا زندگی بی‌ارزش است و عاقلانه‌ترین كارها خاتمه دادن به حیات و زندگی است.برخی هم معتقدند: بشر در اثر پیشرفت حیرت‌‌آور تكنیك و ذخیره كردن انبارهای وحشتناك وسایل تخریبی، به مرحله‌ای رسیده كه بیش از یك گام با گوری كه با دست خود كنده فاصله ندارد؛ در حالی كه در منظر ما، ریشه فسادها و تباهی‌ها نقص روحی و معنوی انسان است. انسان هنوز دوره جوانی و ناپختگی را طی می‌كند و خشم و شهوت بر او و عقلش حاكم است. انسان بالفطره در راه تكامل فكری و اخلاقی و معنوی پیش می‌رود. نه شر و فساد لازم لاینفك طبیعت بشر است و نه جبر تمدّن، فاجعه خودكشی دسته جمعی را پیش خواهد آورد؛ بلكه جریان مبارزه حقّ و باطل ادامه می‌یابد و جلو می‌رود تا آن‌جا كه در نهایت منجر به حكومت عدل حضرت مهدی(عج) خواهد شد و چنین نیست كه زحمات اصلاحگران به سرانجام نرسد (مطهری، 1371: ص 59 و 60، و نیز 1372 الف: ص 58
).
انسان در حالت عادی وقتی فراوانی ظلم و فساد و غلبه ظاهری ظالمان را در جهان می‌بیند، گاه با خود می‌اندیشد كه آیا می‌توانیم در مقابل این موج عظیم كاری از پیش ببریم و وعده ظهور به ما می‌گوید كه همه كارهای شما به سرانجام می‌رسد: وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِی الصَّالِحُونَ (انبیا (21): 105
).
1
ـ 2. خوف معقول ( امید واهی نداشتن به تلاش‌های خود): وعده منجی جهان در عین حال به ما می‌گوید كه به تلاش‌های خودتان فی نفسه امید نامحدود نداشته باشید؛ یعنی از خودتان انتظار نداشته باشید كه كلّ عالم را به تنهایی اصلاح كنید. اقدامات شما شرط لازم برای اصلاح جهانی است؛ امّا شرط كافی نیست؛ یعنی خلاصه جامعه بشری در سیر تكاملی‌اش از مهدی بی‌نیاز نخواهد بود
.
2.
توجّه به كیفیت به جای توجّه به كمیت: در تلاش‌های اجتماعی آن‌چه مهم است، تقویت فرهنگی و معنوی جبهه حق است كه این اقدام كیفی است، نه كمّی؛ یعنی آن‌چه مقدّمه ظهور است این نیست كه به لحاظ شناسنامه‌ای تعداد مسلمانان یا شیعیان افزایش یابد؛ بلكه آن‌چه اولویت بیش‌تری دارد، این است كه انسان‌ها تشنه حقیقت و عدالت شوند؛ پس تعداد یاران اوّلیه و اصلی حضرت شاید كم باشد؛ امّا چنان‌كه گفتیم، به لحاظ كیفیت در زمره برترین انسان‌هایند كه هر یك می‌تواند انقلابی در جان‌ها ایجاد كند. به تعبیر یكی از بزرگان، یاران مهدی(عج) اشخاصی از سنخ امام خمینی(ره) یا بالاتر از او خواهند بود. در واقع این‌كه خوبان هم باید به نهایت كار خود برسند، تاكید مهمّی است بر این‌كه بیش از كمّیت به كیفیت باید اندیشید
.
3.
خروج از پارادایم‌های رایج در تفكر غربی: دوره جدید، دوره سیطره فرهنگی جهان غرب بر عالم است و منتظر واقعی انسانی است كه تحت این سیطره واقع نمی‌شود. ما امروزه بسیاری از سخنان، گرایش‌ها، رفتارها و ... را به گونه‌ای تنظیم می‌كنیم كه در جهان مدرن و با الگوهای مدرن مقبولیت داشته باشد. از باب نمونه می‌توان به همین مسأله جهانی‌شدن اشاره كرد؛ در حالی‌كه معتقد به ظهور مهدی، با معادلاتی رفتار می‌كند كه در ظرف محدود معادلات دنیایی رایج در جهان مدرن نمی‌گنجد؛ بدین سبب، تمام معادلات آن‌ها را به راحتی به هم می‌ریزد كه باز در این زمینه, نگاهی به سیره زندگانی امام خمینی(ره) می‌تواند عبرت آموز باشد.

حسین سوزنچی

منابع و مآخذ:
1.
قرآن كریم
.
2.
نهج‌البلاغه. تصحیح محمد دشتی، مؤسّسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، اول 1364ش
.
3.
ابراهیمی دینانی، غلامحسین. قواعد كلی فلسفی در فلسفه اسلامی. تهران، مؤسّسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، دوم، 1372ش، ج3
.
4.
جوادی آملی، عبدالله. رحیق مختوم شرح حكمت متعالیه، قم، مركز نشر اسراء، اول، 1375ش، بخش پنجم از جلد اول
.
5.
سوزنچی، حسین. حل پارادوكس آزادی در اندیشه شهید مطهری، قبسات، زمستان 1382 و بهار 1383، ش 30 و 31
.
6.
شریعتی، علی. انتظار مكتب اعتراض، تهران، نشر الهام، 1362ش
.
7.
صدر المتالهین شیرازی. محمد بن ابراهیم قوام، الحكمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چهارم، 1410ق، ج 8
.
8.
طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن. بیروت، موسسه اعلمی للمطبوعات، دوم 1422ق
.
9.
طباطبایی، سید محمد حسین، انسان از آغاز تا انجام، صادق لاریجانی، تهران، انتشارات الزهرا، 1363ش
.
10.
مصباح یزدی، محمدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن. قم، دفتر نشر اسلامی،‌1375ش
.
11.
مطهری، مرتضی، انسان كامل، تهران: صدرا، اوّل، 1367ش، الف
.
12.
ــــــــــــــ ، امدادهای غیبی در زندگی بشر، تهران؛ صدرا، سوم 1367ش،ب
.
13.
ــــــــــــــ ، پانزده گفتار، تهران، صدرا، اوّل، 1380ش
.
14.
ــــــــــــــ ، تكامل اجتماعی انسان، به ضمیمه هدف زندگی و ... . تهران، صدرا، هفتم، 1372ش، الف
.
15.
ــــــــــــــ ، حق و باطل تهران، صدرا، سیزدهم، 1372ش ب
.
16.
ــــــــــــــ ، سیری در سیره ائمه اطهار، تهران، صدرا، پنجم، 1369
.
17.
ــــــــــــــ ، سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، نهم، 1370
.
18.
ــــــــــــــ ، سیری در نهج‌البلاغه، تهران، صدرا، نهم، 1372 ج
.
19.
ــــــــــــــ ، عدل الهی، تهران، صدرا، هشتم، 1373 الف
.
20.
ــــــــــــــ ، فطرت، تهران، صدرا، چهارم، 1372 د
.
21.
ـــــــــــــ ، قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، تهران، صدرا، دوازدهم، 1371
.
22.
ــــــــــــــ ، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج5، جامعه و تاریخ، تهران، صدرا، هفتم، 1374
.
23.
ــــــــــــــ ، مقدمه‌ای بر جهان‌بینی اسلامی، ج6، زندگی جاوید یا حیات اخروی، تهران، صدرا، هشتم، 1373 ب.

دسته ها :
جمعه هفدهم 6 1385

مهدی موعود(عج ) از دیدگاه اهل سنت
اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش مهدی و از اولاد پیامبر اسلام است , مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است

اعتقاد به ظهور مصلح آخرالزمان که نامش « مهدی » و از اولاد پیامبر اسلام است , مورد اتفاق همه فرقه های اسلامی است . صاحب کتاب عون المعبود که شرح کتاب سنن ابی داوود است , می نویسد :
بدان که در طول اعصار , مشهور بین همه اهل اسلام , این است که حتما , در آخرالزمان , مردی از اهل بیت (علیهم السلام ) ظهور می کند که دین را یاری , و عدل را آشکار می کند... نامش , مهدی است و عیسی , بعد از مهدی یا هم زمان با مهدی , نزول , و او را در کشتن دجال یاری , و در نماز به او اقتدا می کند.
احادیث مربوط به مهدی (عج ) را عده ای از بزرگان آورده اند , از آن جمله است , ابوداوود , ترمذی , ابن ماجه , بزار , حاکم , طبرانی , ابویعلی . سند این احادیث , برخی , صحیح و برخی دیگر , حسن و یا ضعیف است . (1 )
یکی دیگر از علمای اهل سنت می نویسد :
روایات فراوانی درباره مهدی (عج ) وارد شده به حدی که به حدتواتر می رسد. این امر , در میان علمای اهل سنت شیوع دارد , به گونه ای که از جمله معتقدات آنان به شمار می آید.
نیز یکی دیگر از علمای اهل سنت نوشته است :
احادیث مهدی (علیه السلام ) به طرق گوناگون و متعدد , از صحابه نقل , و بعد از آنان , از تابعان , نقل شده است , به گونه ای که مجموع آن ها , مفید علم قطعی است . به همین دلیل , ایمان به ظهور مهدی , واجب است , همان گونه ای که این وجوب , در نزد اهل علم ثابت بوده و در عقائد اهل سنت و جماعت , مدون شده است . (2 )
ابن کثیر نیز در البدایه و النهایه می گوید :
مهدی , در آخرالزمان می آید و زمین را پر از عدل و قسط می کند , همان گونه که پر از جور و ظلم شده است . ما , احادیث مربوط به مهدی را در جلد جداگانه ای گرد آوردیم , همان گونه که ابوداوود در سنن خود , کتاب جداگانه ای را به آن اختصاص داده است . (3 )
از این مطالب که از بزرگان اهل سنت نقل شد , معلوم می شود که مسئله مهدویت و اعتقاد به ظهور مهدی (عج ) جز عقاید ثابت اهل سنت و جماعت است و احادیث مربوط به ظهور آن حضرت , در میان آنان , به حد تواتر رسیده است .
کتاب های متعدد و متنوعی درباره ظهور آن حضرت از سوی علمای اهل سنت تالیف شده است به گونه ای که شیخ محمد ایروانی در کتاب الامام المهدی می نویسد :
اهل سنت , کتاب های متعددی در گردآوری روایات مربوط به امام مهدی (عج ) و این که در آخرالزمان شخصی به اسم مهدی ظهور خواهد کرد , نوشته اند. تا حدی که من اطلاع دارم , اهل سنت , بیش از سی کتاب در این باره تالیف کرده اند . (4 )
هر چند این مسئله , مورد اتفاق اهل سنت و شیعه است , اما تعداد انگشت شماری از اهل سنت , احادیث مربوط به امام مهدی (عج ) را ضعیف می انگارند. مثلا , ابن خلدون در تاریخ خود , این احادیث را ضعیف می شمارد(5 ) و یا رشید رضا (مولف تفسیر المنار) در ذیل آیه سی و دوم سوره توبه , به ضعیف بودن احادیث مربوط به مهدویت اشاره می کند . (6 ) البته , این دو , دلیلی بر ادعای خود نیاورده اند و تنها به مطالبی واهی استناد کرده اند. سخنان آن دو , از سوی دیگر علمای اهل سنت , به شدت رد شده است . و در تالیفات علمای شیعه نیز به آن دو پاسخ داده شده است .
خود ابن خلدون , در بیان عقیده مسلمانان در مورد امام مهدی (علیه السلام ) می نویسد :
مشهور بین همه اهل اسلام , این است که حتما , در آخرالزمان , مردی از اهل بیت (علیهم السلام ) ظهور می کند که دین را حمایت , و عدل را آشکار می کند و مسلمانان از او پیروی می کنند و او بر ممالک اسلامی استیلا می یابد . آن شخص , مهدی نامیده می شود(7 ) . »
بنابراین , ضعیف شمردن احادیث از سوی وی خدشه ای بر اتفاق نظر اهل سنت در مورد ظهور مهدی (عج ) وارد نمی کند; زیرا , این اعتقاد , ناشی از کثرت احادیثی است که از طرق عامه نقل شده است . ما , در زیر , به ذکر برخی از کسانی که از این گونه احادیث را در کتاب های خود آورده اند , می پردازیم , هر چند , تقریبا , می توان ادعا کرد که تمام کتاب های معتبر حدیثی اهل سنت , حداقل , چند مورد از احادیث امام مهدی (عج ) را ذکر کرده اند :
1 ـ ابن سعد (متوفی 230 هـ); 2 ـ ابن ابی شیبه (متوفی 235 هـ); 3 ـ احمد بن حنبل (متوفی 241 هـ); 4 ـ بخاری (متوفی 273 هـ); 5 ـ مسلم (متوفی 261 هـ); 6 ـ ابن ماجه (متوفی 273 ); 7 ـ ابوبکر اسکافی (متوفی 273 هـ); 8 ـ ترمذی (متوفی 279 هـ); 9 ـ طبری (متوفی 380 ); 10 ـ ابن قتیبه دینوری (متوفی 276 ); 11 ـ بربهاری (متوفی 329 ); 12 ـ حاکم نیشابوری (متوفی 405 ); 13 ـ بیهقی (متوفی 458 ); 14 ـ خطیب بغدادی (متوفی 463 ); 15 ـ ابن اثیر جزری (متوفی 606 ) . (8 )
اوصاف امام مهدی (عج ) از دیدگاه اهل سنت
اوصافی که در کتاب های اهل سنت برای امام مهدی (علیه السلام ) ذکر شده , بر گرفته از احادیثی است که آنان از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله ) نقل می کنند و در کلیات , با اوصاف ذکر شده در کتاب های علمای شیعه , فرقی ندارد. ما , در فصل های آینده , به آنها اشاره خواهیم کرد. در این قسمت , به ذکر چند روایت از کتاب های حدیثی اهل سنت , اکتفا می کنیم :
1 ـ عن النبی (صلی الله علیه وآله ) انه قال : « لا تذهب الدنیا حتی یملک العرب رجل من اهل بیتی یواطی اسمه اسمی ;(9 ) دنیا به پایان نمی رسد , مگر آن که مردی از اهل بیت من که اسمش اسم من است , مالک عرب شود » .
2 ـ عن النبی (صلی الله علیه وآله ) : « لا تقوم الساعه حتی تملا الارض ظلما و جورا و عدوانا ثم یخرج من اهل بیتی من یملاها قسطا وعدلا کما ملئت ظلما و جورا;(10 ) قیامت بر پا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم و جور و دشمنی شود و سپس از اهل بیت من , شخصی ظهور می کند که زمین را پر از عدل و قسط می کند همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود » .
3 ـ عبدالله بن مسعود از پیامبر(صلی الله علیه وآله ) نقل می کند که آن حضرت فرمود :
« لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالک الیوم حتی یبعث فیه رجلا منی او من اهل بیتی یملا الارض قسطا وعدلا کما ملئت ظلما و جورا;(11 ) اگر از دنیا , فقط یک روز باقی بماند , خداوند , آن روز را طولانی می کند تا در آن روز , مردی از من یا از اهل بیت من , مبعوث شود و زمین را پر از قسط و عدل کند , همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود » .
تفاوت مهدویت از دیدگاه اهل سنت با مهدویت از دیدگاه شیعه , چه فرقی دارد
همان گونه که گفته شد , اهل سنت , بالاتفاق , به مهدویت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت های متواتر , ظهور حضرت مهدی (عج ) در آخرالزمان را جز اعتقادات قطعی خود می دانند , اما برخلاف شیعه امامیه که معتقدند , امام مهدی (عج ) , فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام ) است و هم اکنون نیز زنده و غائب است , به چند گروه تقسیم می شوند :
عده ای از اهل سنت , مدعی هستند که مهدی , همان عیسی بن مریم است و در این مورد , به خبری واحد که از انس بن مالک نقل شده است , استناد می کنند . (12 )
تعداد اندکی نیز مدعی هستند که مهدی , از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است . آنان به خبر واحدی استناد می کنند که در کنزالعمال ذکر شده است . (13 )
عده ای نیز معتقدند , مهدی از اولاد امام حسن مجتبی است و نه امام حسین (علیه السلام ) . (14 )
گروهی می گویند , پدر امام مهدی , هم نام پدر پیامبر اسلام است و چون نام پدر حضرت محمد(صلی الله علیه وآله ) عبدالله بود , پس مهدی بن حسن عسکری (علیه السلام ) نمی تواند مهدی موعود باشد. مستند این احتمال هم باز خبری است که در کنزالعمال ذکر شده است . (15 )
جمعی از آنان , همانند امامیه معتقدند , که امام مهدی (عج ) از اولاد پیامبر(صلی الله علیه وآله ) و فاطمه (س ) است و حضرت عیسی نیز به هنگام ظهور امام مهدی (عج ) به یاری او خواهد شتافت و در نماز به آن حضرت اقتدا خواهد کرد , چنان که در روایت های متعدد آمده است : از ام سلمه نقل شده که رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) فرمود : « المهدی من عترتی من ولد فاطمه ;(16 ) مهدی , از عترت من و از فرزندان فاطمه است » .
جابر بن عبدالله از پیامبر(صلی الله علیه وآله ) نقل می کند که حضرت عیسی به هنگام ظهور مهدی (عج ) نزول خواهد کرد . (17 ) عبدالله بن عمر می گوید : « المهدی الذی ینزل علیه عیسی بن مریم و یصلی خلفه عیسی (علیه السلام );(18 ) مهدی , کسی است که عیسی بن مریم بر او نزول می کند و پشت سر او نماز می خواند » .
این گروه , حدیثی را که می گوید : « مهدی , از اولاد عباس ابن عبدالمطلب است » , قبول نمی کند. ذهبی می گوید :
تفرد به محمد بن الولید مولی بنی هاشم و کان یضع الحدیث ;(19 )این حدیث را تنها محمد بن ولید , آزاد کرده ی بنی هاشم گفته است . و او , جاعل حدیث بود.
البته این گروه نیز تولد حضرت مهدی (عج ) و غیبت او را قبول ندارند. ابن حجر ادعا می کند : « همه مسلمانان غیر از امامیه , معتقدند که مهدی غیر از حجت (عج ) است ; چون , غیبت یک شخص , آن هم با این مدت طولانی , از خوارق عادات است ... » . (20 )
در پاسخ گروه اخیر باید گفت :
اولا , روایات نبوی متعددی وجود دارد که امامان دوازده گانه را با نام های آنان به طور روشن معرفی کرده اند , پس سخن او , باطل است .
از ابن عباس روایت شده که شخصی یهودی به نام نعثل , نزد رسول خدا(صلی الله علیه وآله ) آمد و سوال های بسیاری را مطرح کرد. او , از اوصیا نیز پرسید.
حضرت در پاسخ فرمود : « نخستین وصی من علی (علیه السلام ) و پس از او , حسن (علیه السلام ) و حسین (علیه السلام ) و امامان نه گانه از فرزندان اویند » . نعثل پرسید : « نام آنان چیست » . حضرت , نام تک تک امامان را تا امام دوازدهم (عج ) شمردند . (21 )
رسول خدا , در پاسخ جابر بن عبدالله انصاری که از ائمه ی بعد از علی (علیه السلام ) سوال کرده بود , فرمود : « بعد از علی (علیه السلام ) , حسن (علیه السلام ) و حسین (علیه السلام )امام هستند , سپس سید العابدین در زمان خودش , علی بن حسین (علیه السلام ) , سپس محمد بن علی باقر(علیه السلام ). تو , او را خواهی دید. وقتی او را دیدی , سلام مرا برسان . سپس جعفر بن محمد صادق (علیه السلام ) , سپس موسی بن جعفر کاظم (علیه السلام ) , سپس علی بن موسی رضا(علیه السلام ) , سپس محمد بن علی جواد(علیه السلام ) , سپس علی بن محمد نقی (علیه السلام ) , سپس حسن بن علی زکی (علیه السلام ) , و پس از او , قائم بالحق مهدی امت من , (محمد بن حسن صاحب زمان (علیه السلام ) امام است . او , زمین را پر از قسط و عدل می کند , همان گونه که پر از ظلم و جور شده است » . (22 )
ثانیا , شواهد تاریخی و گزارش های بسیاری وجود دارد که ولادت آن حضرت و ایام کودکی او را نقل کرده اند. برای نمونه , چند مورد از اقوال اهل سنت نقل می شود :
1 ـ حافظ سلیمان حنفی می گوید : « خبر معلوم نزد محققان و موثقان , این است که ولادت قائم (عج ) در شب پانزدهم شعبان (.255 ق ) در شهر سامرا واقع شده است » . (23 )
2 ـ خواجه محمد پارسا , در کتاب فصل الخطاب گفته است : « یکی از اهل بیت ابو محمد بن عسکری است که فرزندی جز ابوالقاسم که قائم و حجت و مهدی و صاحب الزمان نامیده می شود , باقی نگذاشت . او , در نیمه ی شعبان سال 255 هجری متولد شد . مادرش , نرجس نام دارد . او هنگام شهادت پدرش , پنج سال داشت » . (24 )
3 ـ ابن خلکان در وفیات الاعیان می نویسد : « ابوالقاسم محمد فرزند حسن عسکری فرزند علی هادی فرزند محمدجواد.... دوازدهمین امام از ائمه دوازده گانه شیعه است که به « حجت » معروف است ... ولادت او , روز جمعه , نیمه شعبان سال 255 هـ . ق است » . (25 )
4 ـ ذهبی نیز در سه کتاب از کتاب هایش , به ولادت امام مهدی (عج ) اشاره کرده و در کتاب العبر و در حوادث سال 256 هـ . ق می نویسد : « در این سال , محمدبن حسن بن علی الهادی فرزند محمدجواد فرزند علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق علوی حسینی , به دنیا آمد. کنیه اش , ابوالقاسم است و رافضیان , او را الخلف الحجه , مهدی , منتظر و , صاحب الزمان می نامند. و او , آخرین امام از ائمه دوازده گانه است » . (26 )
5 ـ خیر الدین زرکلی (متوفی 1396 هـ . ق ) از علمای معاصر اهل سنت نیز در کتاب اعلام می نویسد : « او , در سامرا به دنیا آمد و هنگام وفات پدرش , پنج سال داشت و گفته شده که در شب نیمه شعبان سال 255 به دنیا آمده و در سال 265 هـ . ق غایب شده است » . (27 )
آیه الله العظمی صافی , دام عزه , در کتاب مهدویت , بیش از هفتاد و هفت نفر از علمای اهل را نام می برد که هر یک , به نحوی , ولادت آن حضرت را بیان کرده اند . (28 )
بنابراین , اگر برخی از اهل سنت می گویند : « حضرت مهدی (عج ) به دنیا نیامده است . » , ادعایی بی اساس است که حتی با گفته ها و نوشته های بزرگان خودشان نیز سازگار نیست .
شاید برخی از اهل سنت همانند ابن حجر هیثمی , طولانی بودن عمر را دلیل بر عدم ولادت امام مهدی (عج ) بدانند , ولی باید گفت , خدایی که قادر است عیسی بن مریم را زنده نگه دارد تا به مهدی (عج ) اقتدا کند و یونس را در شکم ماهی محافظت کند و یا به نوح پیامبر , نهصد و پنجاه سال عمر بدهد , آیا قدرت ندارد به مهدی (عج ) عمر طولانی عنایت کند(29 ) خود اهل نیز به زنده بودن عیسی , خضر , صالح , و ... معتقدند .
نتیجه این که ولادت حضرت مهدی , امری است مسلم و قطعی و خود اهل سنت هم به آن واقفند و عوامل و انگیزه های دیگری وجود دارد که نمی گذارد حق را بازگو کنند و حقانیت شیعه و وجود امام زمان (عج ) را ثابت کنند.
پانوشت ها :
(1 ) . عون المعبود , (شرح سنن ابی داود) , ج 11 , ص 362 (به نقل از الطریق الی المهدی المنتظر , سعید ایوب , ص 1 ) .
(2 ) . نظم المتناثر فی الحدیث المتواتر , ص .226 (به نقل از الطریق الی المهدی المنتظر , ص 91 ) .
(3 ) . البدایه و النهایه , ج 6 , ص .281
(4 ) . الامام المهدی (علیه السلام ) , شیخ محمد باقر ایروانی , ص .11
(5 ) . تاریخ ابن خلدون , ج 1 , ص .199
(6 ) . تفسیر المنار , ج 10 , ص 393 , ج 9 , ص 499 .507
(7 ) . تاریخ ابن خلدون , ج 1 , ص 555 , فصل .52
(8 ) . در مورد کسانی که به ذکر احادیث مربوط به امام مهدی (علیه السلام )پرداخته اند , به : المهدی المنتظر فی الفکر الاسلامی , ص 2926 مراجعه شود.
(9 ) . مسند احمد , ج 1 , ص 377 , ح 3563 ; الصواعق المحرقه , ص .249
(10 ) . مسند احمد , ج 3 , ص 36 , ح 10920 ; کنزالعمال , ج 14 , ص 271 , ح .38691
(11 ) . سنن ابی داود , ج 4 , ص 106 و 107 , ح .4282
(12 ) . سنن ابن ماجه , کتاب الفتن , ح .4029
(13 ) . کنزالعمال , ج 14 , ص 264 , ح .38663
(14 ) . اطنار المنیف , ابن قیم جوزی , ص 151 (به نقل از الامام مهدی , میلانی , ص 21 ) .
(15 ) . کنزالعمال , ج 14 , ص 268 , ح .38678
(16 ) . السنن الوارده فی الفتن و غوائلها و الساعه و اشراطها , عثمان بن سعید المقری , ج 5 , ص 1057 , نشر دارالعاصمه , ریاض , چاپ اول , 1416 هـ .
(17 ) . همان , ج 6 , ص .1237
(18 ) . الفتن , ج 1 , ص 373 , نعیم بن حماد المروزی , مکتبه التوحید , قاهره , چاپ اول , .1412
(19 ) . الصواعق المحرق , ابن حجر هیثمی , ج 2 , ص 478 , موسسه الرساله , بیروت , چاپ اول , .1997
(20 ) . همان , ج 2 , ص .482
(21 ) . اصول کافی , ثقه الاسلام کلینی , ترجمه سید جواد مصطفوی , ج 1 , نشر فرهنگ اهل البیت .
(22 ) . الاحتجاج , احمد بن علی طبرسی , تحقیق ابراهیم بهادری و ... , ج 1 , ص 168 , انتشارات اسوه , چ دوم , سال .1416 نیز درباره ی احادیثی که نام ائمه (علیهم السلام ) را ذکر کرده اند , به صحیح مسلم , ج 6 , ص 3 و 4 , باب الاماره , رجوع شود .
(23 ) . ینابیع الموده , شیخ سلیمان قندوزی حنفی , ص .179
(24 ) . همان مدرک .
(25 ) . وفیات الاعیان , ابن خلکان , ج 4 , ص .562
(26 ) . العبر فی خبر من غبر , ج 3 , ص .31
(27 ) . الاعلام , ج 6 , ص .80
(28 ) . امامت و مهدویت , ج 2 , ص 56 ـ 241 , چاپ بهمن , نوبت اول .
(29 ) . به بحارالانوار , ج 51 , ص 99 ـ 102 رجوع شود .
روایات فراوانی درباره امام مهدی (عج ) , وارد شده به حدی که به حد تواتر می رسد. این امر در میان علمای اهل سنت شیوع دارد , به گونه ای که از جمله معتقدات آنان به شمار می آید
همان گونه که گفته شد , اهل سنت بالاتفاق به مهدویت معتقد هستند و به دلیل وجود روایت های متواتر , ظهور حضرت مهدی (عج ) در آخرالزمان را جز اعتقادات قطعی خود می دانند

دسته ها :
جمعه هفدهم 6 1385
X