تعداد بازدید : 4573661
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
از مأمورین انتظامی درخواست کمک کردم . گفتند سرت را پایین بگیر.چیزی در گردنم انداخته بودند که داشتم خفه میشدم . هنوز هم مرا با مشت و لگد میزدند و جیبم پاره شده بود و تمام محتویات آن به سرقت رفته بود . در آنجا پنج تن از نمایندگان عضو نهضت آزادی را دیدم و از لاعلاجی به آنها متوسل شدم ، ولی آنها گفتند :گذشت کنید به هر حال در یک اجتماع سخنرانی این امور پیش میآید . شما بفرمایید منزلتان ، گفتم :جرم من چه بوده است که چنین مجازات شدهام ؟
*کجا جمع شویم؟
به منظور ایجاد هماهنگیهای لازم جلسات متعددی دردفتر ریاست جمهوری تشکیل شده است، به گفته یکی از اعضای دفتر، دستور یکی از آخرین جلسات، طرح سخنرانی بنیصدر بوده که میباید از مصدق دفاع کند. علاوه بر این، محل برگزاری نیز باید مشخص میشد. گزینههایی که وجود داشت، عبارت بودند از:
1- احمدآباد ( سرمزار مصدق ) 2- میدان آزادی 3- دانشگاه تهران
سرانجام مسعودی ( از اعضای دفتر بنیصدر ) میگوید:
نظر دفتر این است که اولا در میدان آزادی نمیتوان حفاظت برقرار کرد و در احمدآباد هم مردم نمیتوانند شرکت کنند. او پیشنهاد میکند مراسم در دانشگاه تهران باشد و سایرین هم میپذیرند.
پلیس تهران در بند اول گزارش خود به دادستانی متذکر شده که در جلسهای که طبق دعوت دفتر ریاست جمهوری و با شرکت سرهنگ لاهوتی معاون شهربانی در مورد برگزاری مراسم سخنرانی تشکیل شد پس از طرح و بررسی، اعضا بر این رأی بودند که دانشگاه تهران به دلیل محصور بودن محل مناسبی نیست و پیشنهاد شده بود سخنرانی به محل مثل امجدیه منتقل شود ولی نمایندگان دفتر ریاست جمهوری نپذیرفتند.
مسعودی دلیل این پیشنهاد پلیس را در دست گرفتن عنان و اختیار جلسه، دانسته میگوید : ولی ما تسلیم نمیشویم و باید در دانشگاه باشد .
*دست نزنید !!
دکتر سیدابوالحسن بنیصدر رئیس جمهوری پیش از ظهر روز پنج شنبه 14 اسفند، سال روز وفات دکتر مصدق با نثار دسته گلی بر آرامگاه وی در روستای احمدآباد نسبت به وی ادای احترام میکند . علاوه بر رئیس جمهور از بامداد پنج شنبه طبقات مختلف مردم و مقامات مملکتی از جمله معین فر، صباغیان، بازرگان، سحابی همچنین دکتر سنجابی و داریوش فروهر با نظم خاص وارد آرامگاه مصدق میشوند و با نثار دستههای گل بر مزار وی فاتحه میخوانند. بنیصدر پس از دیدار با خانواده دکتر مصدق برای حضور در مراسم سخنرانی به تهران باز میگردد .
هنگامی که رئیس جمهور به دانشگاه میرسد، ساعتش دو و چهل و پنج دقیقه بعدازظهر را نشان میدهد. او به اتفاق همراهانش به اتاقی در کتابخانه مرکزی می رود. به هنگام ورود رئیس جمهور به دانشگاه یکی از خانمهای بی حجاب حلقه گلی از قبل تهیه کرده بود، به گردن رئیس جمهور میاندازد و با نیم خیز فرنگی مآبانهای دست رئیس جمهور را به گرمی میفشارد.
در این هنگام حزباللهی ها که از کف و سوت ممتد حضار به ستوه آمده بودند ، فریاد میزدند . دست نزنید، شب هفت شهداست ، النگوهاتان میشکند .
خبرنگار روز انقلاب اسلامی ارگان بنیصدر، در گزارش خود عدهای را توصیف میکند که از ساعت 12 ظهر با در دست داشتن عکس و پلاکارد به دادن شعارهای تحریک کننده مشغول بودهاند و همانطور که گرد دانشگاه حرکت مینمودند ، رئیس جمهور را در کتابخانه دیده همانجا متوقف شدهاند.
بنیصدر میافزاید، آنها در حالی که عکس کسی را در دست داشتند ،مقابل پنجره اتاق شعار میدادند و ناسزا میگفتند . این افراد تا ساعت30/5 که برای سخنرانی رفتم حضور داشتند و به رئیس جمهور منتخب مردم میگفتند : سپه سالار پینوشه ، ایرانی شیلی نمیشه بعضی به من گفتند ، این ها همان القائات حزب منحوس (جمهوری اسلامی) است .
همه چیز سازمان یافته است .
مراسم آغاز میشود . ابتدا تلاوت آیاتی از قرآن ، سپس پخش قسمتی از سخنرانی آیتالله طالقانی که در 14 اسفند 57 بر مزار مصدق ایراد شده ، و پس از پخش جملات و عباراتی از دکتر مصدق که در زمینه استقلال، آزادی و نفی وابستگی میباشد .
به گزارش کیهان جمعیت در حالی که مرتکب شعارهای:
چوب ، چماق ، شکنجه دیگر اثر ندارد
حزب چماق بدستان در پیشگاه ملت ، افشا باید گردد زندانی سیاسی ، آزاد باید گردد
و کف و سوتهای ممتد به هنگام پخش سخنرانی مصدق ابراز احساسات میکنند .
گزارشگر انقلاب اسلامی به ذکر احوالات یک گروه تقریبا 200 نفری میپردازد که نیم ساعت قبل از سخنرانی در حالی که پلاکاردی که نشان و شعار حزبالله روی آن نقش بسته در دست دارند ، به طور سازمان یافته و با دادن شعار وارد محوطه دانشگاه میشوند .
در دست این عده عکسهایی از رهبران حزب جمهوری اسلامی و دست نوشتههایی چون «اول سپه سالاری، بعداً تاج گذاری» دیده میشود . این گروه پس از ورود به دانشگاه به سمت خیابان شرقی زمین چمن حرکت میکنند.
این گروه مخالف بنا به گزارش کیهان پلاکاردها و عکسهای متعددی از دکتر مصدق در حین تنظیم و بوسیدن دست ثریا همسر شاه و صباغیان در حین فشردن دست و تعظیم در برابر هویدای معدوم را در دست دارند و شعارهایی با این عنوان میدهند :
جمهوری اسلامی ، راه مصدق نمیره
تا مرگ شاه دوم نهضت ادامه دارد
اینها بودند میگفتند ، بختیار سنگرت را نگهدار
عزتالله سحابی این جمعیت را به عمل خلاف قانون حمل پلاکارد متهم میکند ، چرا که از قبل اعلام شده بود، هیچ کس حق آوردن پلاکارد با خود را ندارد . وی این کار مخالفین را نشانه آمادگی و تدارک فراوان ایشان میداند .
* مجاهدین در برابر چماقداران
کیهان مینویسد : اکثر شرکت کنندگانی که در جلو و شرق زمین نشستهاند ، دختران و پسران محصل بین سنین 14 تا 18 سال تشکیل میدهند و نظمی که در شعارها، نشستن، حرکات و تهاجم از خود نشان میدهند، نشان گر یک نظم تشکیلاتی است . به نظر میآید اینان از اعضای میلیشیا سازمان مجاهدین خلق باشند .
حدود 40 نفر با روپوشهای غالبا به رنگ سورمهای به طور منظم نشستهاند و در پلاکاردهایی با عناوین زیر در دست دارند ( البته احتمالا این پلاکاردها از چشمان تیزبین سحابی به دور ماندهاند):
چوب ، چماق ، شکنجه ، دیگر اثر ندارد
مسلمان به پا خیز ، حزب شده رستاخیز
علاوه بر این پلاکاردهایی با عنوان :
درود بر مصدق ، سلام بر آزادی و پوستری از شریعتمداری به چشم میخورد .
* فقط مردم !
ساعت 40/3 سخنرانی با قرار گرفتن بنیصدر در جایگاه شروع میشود ، در حالی که در خیابانهای ضلع جنوبی و شرقی زمین چمن همچنان شعارهایی موافق و مخالف داده میشود و عدهای هم با بحث با یکدیگر مشغولند .
به گزارش کیهان، چند دختر چادری که در میان زمین چمن پلاکاردهایی از سخنان امام بر ضد ملی گرایی و عکسهایی از امام در دست دارند ، مورد یورش جوانی قرار میگیرند. وی پلاکاردها و عکس امام را پاره پاره کرده، به هوا پرتاب میکند و جمعیت هم با کف زدن او را تشویق میکنند.
فریاد «بنیصدر ، بنیصدر ، بلندگو را قطع کردند» از جانب میلیشیا به گوش میرسد. بنیصدر از پلیس استمداد میجوید تا چماق داران را از دانشگاه بیرون کند. ولی پلیس نه باتون دارد و نه تجهیزات .
بنی صدر اذعان میکند کاری از پلیس ساخته نیست و به مخالفان اخطار میکند که اگر مأمورین انتظامی از عهده دستگیری آنها بر نیایند ، این کار را به مردم خواهد سپرد .
* بنی صدر افشا کن !
رئیس جمهور از بالای جایگاه به حضار نه چندان آرام ! مینگرد. دختران و پسران و سپس جمعیت فریاد میزنند :
مراسم را حزب ( حزب جمهوری اسلامی ) به هم میزند
نصر من الله و فتح قریب ، مرگ بر این حزب مردم فریب چماقدار ، چماقدار مرگت فرا رسیده
* مرگ بر بهشتی
بنیصدر ، بنیصدر افشا کن ، بهشتی را رسوا کن
یک سرگرد شهربانی نیز نزد رئیس جمهور آمده با حالت گریه میگوید: ما هیچ وسیلهای نداریم . رئیس جمهور هم از مردم میخواهد اطراف این جمعیت چماقدار را خالی کنند و با حفظ آرامش و بدون زد و خورد آنها را از دانشگاه بیرون کنند .
جمعیت با شعارهای:
کیش ، کیش ، چماقدار و مرگ بر بهشتی به طرف آنها میروند .
چماقداران به گفته گزارشگر انقلاب اسلامی به سمت در شرقی دانشگاه فرار میکنند . جمعیت هر تعداد را که میتوانند دستگیر میکنند و به سمت محل استقرار مأمورین انتظامی میبرند . در این میان عدهای افراد را کتک میزنند. وی وسایل به دست آمده از دستگیر شدگان را در یک قبضه سلاح کمری و تعداد زیادی چاقو ، دشنه ، زنجیر و تیغ و به همراه کارتهای عکسدار از نیروهای ویژه نخست وزیری، کمیته، حزب جمهوری اسلامی و سپاه عنوان میکند.
تعدادی از کارتها و برگههای شناسایی به تریبون میرسد. رئیس جمهور آنها را به جمعیت نشان داده و متعلق به کمیته، حزب جمهوری اسلامی و میخواند .
جمعیت شعار میدهند :
مرگ بر بهشتی سردسته چماقداران بهشتی
در ضلع غربی و جلوی جایگاه عدهای پا بر زمین میکوبند و فریاد میزنند :
بنیصدر ، بنیصدر حکم جهادم بده
* سزای چماقداری !
مهدی بهنیا سرپرست مرکز تلفن بینالمللی اداره مخابرات ، یکی از مضروبان حادثه 14 اسفند است:
در ضلع شرقی مقابل دانشکده ادبیات بودم . گروه قلیلی حدود صد نفر که اغلب جوان بودند، شعارهای تحریک کننده علیه روحانیت میدادند و پلاکاردی در دست داشتند که علناً روحانیت و شخصیتهای مذهبی را مورد اهانت قرار میداد.
من آنها را دعوت به آرامش کردم تا بتوانم سخنان رئیس جمهوری را بشنوم. ناگهان دور من حلقه زدند . میگفتند این ریشو است. حتما حزباللهی است. جبیبهایم را خالی کردند . دفترچه تعاونی اداره را از جیبم بیرون آوردند . میگفتند او عضو انجمن اسلامی مخابرات است، او را بزنید . همه آنها به جان من افتادند و سخت مرا کتک زدند . یکی گفت ، آخوند است و عمامهاش را برداشته . در این میان از یکی از مأمورین شهربانی که در این نزدیکی بود کمک خواستم ، اما نتوانست کاری بکند .
خبرنگار کیهان میگوید : آن دسته از پسرهایی که کنار دیوار ضلع شرقی مستقر بودند ، از دیوار بالا رفتند .
پایینیها کسانی که ریش و اورکت سبز داشتند و به شهادت برخی دیگر دو تن از خواهران را نیز میگرفتند در حالی که با مشت و لگد صورتشان را نشانه میگرفتند ، آنها را به دوستان خود در بالای دیوار میسپردند.
و بهنیا ادامه میدهد :
مرا به طرف دیوار کنار چمن هل دادند و در حالی که لباسم از تنم جدا شده بود از یک دیوار دو متری پایین انداختند . در پایین نیز عدهای دیگر به سختی مرا کتک زدند . یکی از آنها با مشت محکم به چشمم کوبید که عینکم روی صورتم شکست . از مأمورین انتظامی درخواست کمک کردم . گفتند سرت را پایین بگیر.
چیزی در گردنم انداخته بودند که داشتم خفه میشدم . هنوز هم مرا با مشت و لگد میزدند و جیبم پاره شده بود و تمام محتویات آن به سرقت رفته بود . در آنجا پنج تن از نمایندگان عضو نهضت آزادی را دیدم و از لاعلاجی به آنها متوسل شدم ، ولی آنها گفتند :
گذشت کنید به هر حال در یک اجتماع سخنرانی این امور پیش میآید . شما بفرمایید منزلتان ، گفتم :
جرم من چه بوده است که چنین مجازات شدهام ؟
گفتند : بگویید چه کسی این کار را کرده است ؟
به آنهاگفتم : شما که خود شاهد بودید چه کسی گفت چنین بر سر و جان من بی پناه بتازید . من چه گناهی جز دعوت به آرامش برای امکان استماع سخنان رئیس جمهور داشتم ؟ آیا داشتن ریش گناه من است ؟ این آقایان که جوابی نداشتند ، راه خود را گرفتند و بی تفاوت رفتند . البته عزتا.... سحابی در جای دیگر ، به این سؤال جواب میدهد : بعضی وقتها خیلی شلوغ بود ، طبعا افرادی را هم اشتباهی میگرفتند .
* تحصن، تحصن، تحصن
جمعه 15 اسفند
گروهی که به دستگیری معترضین سخنرانی روز گذشته دانشگاه تهران اعتراض داشتند ، دست به تحصن در دانشگاه زدند و پس از آن در حالیکه شعار میدادند دست به راهپیمایی زدند ( کیهان )
شنبه 16 اسفند
ساعت 10 صبح روحانیون و طلاب و جمعی از اهالی قم بعد از پایان درس حوزه علمیه در مسجد اعظم این شهر دست به راهپیمایی زدند و ضمن حمایت از متخصصین در دانشگاه تهران ، حوادث روز پنج شنبه را محکوم کردند . (کیهان)
ساعت 30/9 صبح ، پس از درس حوزه علمیه گروههای بی شماری از طلاب در حالی که راهپیمایی میکردند ، به طرف منزل حضرت آیتالله العظمی گلپایگانی حرکت نمودند .
ساعت 10 صبح کسبه قم در حالی که عکسهایی از رئیس جمهور و امام را در دست داشتند و شعار میدادند بنیصدر بنیصدر خدانگهدار توست پشت سر روحانیون حرکت میکردیند و روحانیون که بیش از 4 هزار نفر بودند در مقابل منزل آیتالله گلپایگانی متحصن شدند . منزل آیتالله گلپایگانی معمولا محل مخالفین دکتر بهشتی و حزب جمهوری اسلامی است . مردم همه در خیابانها به راهپیمایی پرداختند و شعار میدادند :
ما پیرو قرآنیم ، ما حزب ( جمهوری اسلامی ) نمیخواهیم .
یک شنبه 17 اسفند
از صبح بازارهای قم و کاشان به نشانه اعتراض به وقایع دانشگاه تعطیل شد .
* ایران شیلی ، نشد !
به دنبال تحقیقاتی که پس از این واقعه انجام گرفت ، دادگستری اعلام کرد ، واقعه 14 اسفند دانشگاه تهران یکی حرکت سازمان یافته و از پیش طراحی شده علیه انقلاب اسلامی و خط امام بوده است ، چند ماه پس از این حادثه مجلس شورای اسلامی رأی به استیضاح ابوالحسن بنیصدر داد و امام خمینی نیز رأی مجلس را تنفیذ نمود و خط امام بر بنیصدر چیره گشت .
در مرداد ماه 1360 ، بنیصدر با لباس مبدل و آرایش زنانه به همراه مسعود رجوی از ایران گریخت . هر چند دیگر بهشتی نبود تا طعم شیرین پیروزی خط امام را بچشد .