مطالعات جمعیت‌شناختی در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که زنان نقش پیشرو در ساختار جمعیتی کشور داشته‌اند. نرخ رشد جمعیت ایران طی سال‌های 1355 تا 1365 برابر 9/3 درصد و از سال 1365 تا 1370، حدود 5/2 درصد و در سال‌های 1370 تا 1375 برابر 5/1 درصد بوده که این رقم علاوه بر موفقیت برنامه‌های تنظیم خانواده، گواه مشارکت بالای زنان در این امر است.

به لحاظ شاخص امید به زندگی در سال‌های پیش از انقلاب، امید به زندگی در مردان و در زنان حدود 52 تا 56 سال بوده که طبق آخرین آمار این سن از مرز 74 سال گذشته است. نرخ امید به زندگی در دوره زمانی 1355 تا 1384 برای مردان 84/31 درصد و برای زنان 73/31 درصد رشد داشته است. طبق نتایج آخرین سرشماری،‌ امید به زندگی در میان زنان و مردان، اختلافی معادل 74/4 سال دارد. به گفته برخی مسوولان وزارت بهداشت و درمان، پیش‌بینی می‌شود که در 43 سال آینده (2050 میلادی) سن امید به زندگی در ایران به 8/81 سال برای زنان و 76 سال برای مردان افزایش یابد.

حالا با توجه به جایگاه زنان در ساختار جمعیتی کشور که گفته می‌شود 49 درصد جمعیت را شامل شده‌اند، نقش آنان در شاخص‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی قابل بررسی است، چرا که وضعیت آنان به نوعی انعکاسی از وضعیت شاخص‌های توسعه‌یافتگی در کل جامعه است.

مشارکت سیاسی زنان

اولین جرقه مردم‌سالاری در تاریخ سیاسی ایران به سال 1285 شمسی و نهضت مشروطه باز می‌گردد که طی آن مقدر شد شاه به جای حکومت، سلطنت کند و متعاقب آن مجلس شورای ملی تشکیل شود. ‌به این ترتیب برای نخستین‌بار مشارکت سیاسی مردم در امور جاری مملکت پذیرفته شد. نقش زنان در پیروزی انقلاب مشروطه قابل اعتناست. اعتراضات و عملکرد آنان در جریان فتوای میرزای شیرازی مبنی بر تحریم استعمال تنباکو و در اعتراض به اعطای امتیاز به رویتر در اواخر حکومت قاجار بارها از سوی صاحب‌نظران سیاسی مورد تحسین واقع شده است. اما متاسفانه پس از پیروزی مشروطه‌خواهان و به هنگام تدوین اولین قانون اساسی کشور و اعطای حق رای به مردم، حقوق سیاسی زنان نادیده گرفته شد و این گروه از جامعه در ردیف صغیران، ورشکستگان، مرتکبین قتل و سرقت و ... قرار گرفتند و از حق رای محروم شدند. (قانون انتخابات مجلس شورای ملی مصوب 29 مهر 1290 شمسی) با شروع سلسله پهلوی موج تجددگرایی هم آغاز می‌شود، اما نهادهای دموکراتیک به دلیل تضاد منافع با شخص شاه مجال رشد و توسعه نیافتند. در واقع تجددگرایی زمان پهلوی را می‌توان فاقد پشتوانه‌های نهادی دانست و از آن به ژست غربی شدن تعبیر کرد، چرا که در همین زمان،‌ بحران حقوق زن نخستین بار خود را عیان کرد، به طوری که در جریان رویداد کشف حجاب در 17 دی 1314 شمسی، بخش وسیعی از زنان ایران به طرفداری از مراجع و علمای دینی با این رویداد اجباری مخالفت کردند. در واقع طی دوره سلطنت پهلوی اول، زنان همچنان از حقوق انسانی خود محروم مانده و همپای صغار و مجانین از مشارکت سیاسی محروم بودند. با وجود این، برخی نویسندگان غربی کوشیده‌اند این طور وانمود کنند که در دوره رضاخان حضور روزافزون زنان در فعالیت‌های ملی باعث شد تا زنان با وجود این که حق رای نداشتند به تدریج احترام خاصی در جامعه کسب کنند.

در دوره سلطنت محمدرضاشاه، قانون منع حق رای زنان تا سال 1341 به قوت خود باقی بود. برخی مورخان معاصر عقیده دارند که اعطای حق رای به زنان در دوره پهلوی دوم در ابتدای دهه 40 شمسی بیش از آن‌که نشانه اعطای آزادی سیاسی به جامعه باشد، سوءاستفاده صوری از نمادهای نوگرایی بود.

این امر تنها باعث شد که برخی زنان طبقات بالا و خاص جامعه به برخی مناصب و پست‌های سیاسی دست یابند و رژیم، بعد از حضور همین تعداد زن در مقام‌های سیاسی فرصت مناسبی برای تبلیغات عوامفریبانه و ادعای برابری حقوق زنان و مردان را به دست آورد، ولی منظور اصلی اعطای حق رای به زنان که فراهم کردن بستر مناسب برای مشارکت عموم زنان است، هیچ‌گاه برآورده نشد.

زنان صاحب منصب در دوره پهلوی

در دوره سلطنت رضاشاه، نام هیچ زنی به عنوان مدیر سیاسی در ایران ثبت نشد، اما در دوره محمدرضا پهلوی از سال 1342 برای نخستین‌بار در تاریخ دستگاه‌های اجرایی کشور، فرخ‌رو پارسا به سمت معاونت وزارت آموزش و پرورش منصوب گردید و سپس از سال 1347 وی اولین و البته تنها وزیر زن ایرانی بوده است. در سال 1346 فرح پهلوی همسر شاه به ریاست شورای نیابت سلطنت منصوب شد که در آن زمان بالاترین منصب سیاسی زنان محسوب می‌گردید. به علاوه در کابینه امیرعباس هویدا، غیر از فرخ‌رو پارسا، مهناز افخمی از سال 54 تا 56 شمسی و سپس آموزگار به عنوان مشاور امور بانوان حضور داشتند. علاوه بر این دو می‌توان از ظفردخت اردلان، به عنوان اولین نماینده ایران در کمیسیون زنان سازمان ملل (1340)، مهین زندی اولین زن بخشدار حومه کرج و‌ مهرانگیز دولتشاهی اولین زن سفیر ایران در دانمارک هم به عنوان صاحب‌منصبان سیاسی نام برد.

زنان بر کرسی مجلس شورای ملی و سنا

اولین گروه از زنان در انتخابات مجلس سال 1342 به صورت کاندیداهای <کنگره آزادزنان و آزادمردان> به مجلس راه یافتند.

در واقع برخی مورخان سیاسی معتقدند زنانی اجازه حضور در دو مجلس سنا و شورای ملی را می‌یافتند که با سیاست‌های حاکم رژیم منطبق و همسو بودند. بسیاری از این زنان از همسران و بستگان رجال و متنفذین یا امرای ارتش محسوب می‌شدند.

زنان در حوزه سیاست بعد از انقلاب

صریح‌ترین موضع‌گیری انقلاب اسلامی نسبت به مشارکت زنان در قانون اساسی جمهوری اسلامی انعکاس یافت. در این قانون نه‌تنها هیچ تبعیضی در لفظ و معنا به دلیل جنسیت مقرر نشده و راه قانونی برای مشارکت زنان در تمامی صحنه‌ها فراهم آمده است، بلکه در این قانون از شان خانوادگی و اجتماعی زنان نیز حمایت شده که نشانه نگرش مثبت رهبران انقلاب اسلامی به مسائل زنان است.

زنان صاحب‌منصب پس از پیروزی انقلاب

اولین جایگاه حضور زنان در عرصه سیاست، در مجلس شورای اسلامی بروز و ظهور یافت. درصد نمایندگان زن مجلس هرچند در ابتدای انقلاب با کاهش روبه‌رو بود ولی در سال‌های پس از آن افزایش یافت. نرخ رشد درصد داوطلبان زن نمایندگی مجلس طی دوره‌های اول تا هفتم برابر با 165 درصد بود، ضمن این‌که سهم زنان از داوطلبان نمایندگی مجلس هم در این دوره‌ها با نرخی معادل 48/227 درصد رشد همراه بوده است.

همچنین در دهه اخیر ترکیب جنسی اعضای شوراهای شهر و روستا در سراسر کشور نشان می‌دهد که این شوراها زمینه مشارکت فعال زنان را در رقابت پویا با مردان فراهم کرده‌اند. شمار زنانی که در این شوراها فعالند، حتی در شهرستان‌های کوچک بیانگر ایجاد زمینه فعالیت سیاسی برای زنان است.

رشد درصد اعضای زن شوراها طی سال‌های 76 تا 82 برابر با 76/79 درصد بوده است.

همچنین رشد درصد مدیران، قانونگذاران و کارکنان عالی‌رتبه در بین مردان و زنان شاغل طی سال‌های 1355 تا 1385 تغییر چشمگیری داشته که بیان‌کننده کاهش شدید تفاوت جنسیتی موجود در عرصه مدیریت است، به طوری که نرخ رشد این نماگرها در دوره 30 سال اخیر برای مردان 389 درصد و برای زنان برابر 2172 درصد بوده است. (گزارش تحول وضعیت زنان طی سال‌های 55 تا 85 از سوی مرکز امور زنان و خانواده ریاست جمهوری)

مشارکت اجتماعی زنان

تقریبا در هیچ دوره‌ای، زنان ایرانی به طور کامل از حقوق اجتماعی محروم نبوده‌اند، اما زنان پس از پیروزی انقلاب به لحاظ شاخص‌های آموزشی و بهداشتی به سطح مطلوب‌تری رسیده‌اند. پیش از دوره پهلوی، نمی‌توان ارزیابی درستی از آموزش عمومی و تعداد باسوادان کشور داشت، علت اصلی هم نبود آمارهای دقیق است. براساس مطالعات موجود در کتاب‌های تاریخی در سال‌های 1335 نسبت باسوادی زنان تنها 8 درصد بوده که 10 سال بعد به 9/17 درصد رسید و در سال 1354 نسبت باسوادی زنان 5/35 درصد بود. یعنی در سال‌های آخر حکومت پهلوی هنوز حدود 65 درصد از زنان ایران بیسواد بوده‌اند.

نرخ باسوادی جمعیت 6 ساله و بالاتر کشور از سال 55 تا 83 برای مردان 93/50 درصد و برای زنان 19/126 درصد رشد داشته است. در سطوح عالی تحصیلی هم سهم دختران دانشجو رشد تصاعدی داشته و نرخ این رشد در سال‌های اخیر بیش از 5/60 درصد بوده است.

مشارکت اقتصادی زنان

در دوره سلطنت رضاشاه زنان نتوانسته‌اند در مشاغل عمومی جامعه حضور یابند و هرچند که بیسوادی عمومی زنان مانعی بزرگ در راه حضور آنان محسوب می‌شده است، با این حال حتی معدود زنان باسواد و تحصیلکرده جامعه نیز امکان حضور در مشاغل دولتی و عمومی جامعه را نیافتند.

در زمینه اشتغال زنان تا قبل از سال 1335 شمسی نمی‌توان آمار دقیقی ارائه کرد، اما در این سال براساس نتایج اولین سرشماری نفوس و مسکن مشخص شد که تنها 7/9 درصد از کل شاغلان کشور را زنان تشکیل می‌دادند اما طی سال‌های 45 و 55 شمار زنان شاغل افزایش یافت و از 7/9 به 26/13 درصد و سپس به 77/13 درصد در آخرین سال‌های رژیم پهلوی رسید.

براساس آمارهای موجود، میزان رشد فعالیت اقتصادی مردان طی سال‌های 1355 تا 1384 برابر 16/6 درصد و میزان رشد فعالیت زنان در این دوره برابر 62/44 درصد بوده است.

پایین بودن میزان مشارکت اقتصادی زنان و در نتیجه پایین بودن سطح درآمد آنان میزان آسیب‌پذیری زنان را در مواجهه با رکود اقتصادی بیشتر خواهد کرد و علاوه بر این، این مساله باعث افزایش بار تکفل خانواده بر دوش مرد خواهد بود.

نرخ اشتغال زنان طی سال‌های قبل و بعد از پیروزی انقلاب و به خصوص طی جنگ تحمیلی با نوسان زیای روبه‌رو بوده است. با این حال میزان رشد نرخ اشتغال مردان طی همین مدت (55 تا 84)‌ برابر 44/0 درصد و میزان رشد نرخ اشتغال زنان 31/0 درصد بوده است. همچنین میزان رشد نرخ بیکاری مردان در سال‌های پیش و پس از پیروزی انقلاب 40/4 درصد و رشد اشتغال مردان در بخش کشاورزی کاهش یافته و برابر 10/31 درصد بوده ولی نرخ رشد اشتغال زنان در بخش کشاورزی به بیش از 3/108 درصد رسیده است. اما در بخش صنعت نرخ اشتغال زنان در این مدت 07/49 درصد بوده که نشان‌دهنده خروج زنان از اشتغال در این بخش است.

به ازای آن در بخش خدمات، حضور زنان بیشترین رشد را در بازار اشتغال شهری داشته است. زنان به دلیل اشتغال در این بخش تا امروز در سطوح میانی بازار اشتغال، متوقف مانده‌اند و بازار کار نیز به شدت خواستار حفظ زنان در این موقعیت اقتصادی است. با این حال درصد اشتغال در بخش خدمات طی سال‌های 1355 تا 1384 به طور متوسط در میان مردان 11/5 درصد و برای زنان 18/46 درصد افزایش داشته است. (گزارش تحول وضعیت زنان در سال 1385)


دسته ها : انقلاب اسلامی
جمعه 1387/12/9 16:26
X