تعداد بازدید : 4576943
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
مسافرتهای پرخرج:
شاه و درباریان با مسافرتهای پرخرج به داخل و خارج از کشور هزینهی سرسامآوری را به بودجه کشور تحمیل میکردند. دختران شاه به سفارتخانهها دستور میدادند تا از همسرانشان با بودجه کشور پذیرایی کنند. (285) "هزینههای سنگین مسافرتهای رسمی محمدرضا و فرح به دعوت رؤسای کشورهای دیگر، برای رژیم امری عادی و معمولی شده بود. "(286) گاه در طول سفر چند هواپیمای نظامی ابزار و وسایل مورد نیاز شاه و محافظیناش را حمل میکردند و با چند پرواز همراهان شاه را میبردند وچند هواپیما بین فرودگاه مهرآباد و کشور مربوطه دایم در حال پرواز بود.
در سال 1348 که درآمد عمومی ایران حدود یک میلیارد دلار بوده است شاه دویست هزار دلار خرج یک مسافرت به آمریکا نمود (287) و با گران شدن نفت در دهه پنجاه، هزینه این مسافرتها به دهها برابر افزایش یافت. فریده دیبا که هیچ امتیازی نداشت جز مادر زن شاه بودن، پی در پی به مسافرت خارج از کشور میرفت. وزارت دربار موظف بود مخارج سفر او را تأمین کند. در یک سفر بیهودهی خانم دیبا، علم از شاه پرسید چقدر هزینه سفر در اختیار او قرار دهم شاه گفت: "هر قدر میخواهد، شاید این کار سبب شود دهانش را ببندد. "(288)
اشرف در تحمیل هزینه سفر به دولت، گوی سبقت را از همگان ربوده بود. طبق اسناد منتشر شده هزینههای اشرف در مسافرتها به خارج رشد تصاعدی داشته است. در حالی که در سال 1349 در مسافرتش به آمریکا فقط 00/10 دلار بابت مخارج از وزارت دربار دریافت نموده، (289) در سال 1356 در سفری به آمریکا نیم میلیون (000/500) دلار هزینه به بیتالمال تحمیل کرده است. (290) البته اگر مسافرتهای اشرف نیز مانند هزینههایش از رشد برخوردار باشد، باید تحمیل هزینه سفر اشرف بر دولت ایران سرسامآور باشد. طبق همان اسناد، اشرف برای مسافرتهای خارجی خود در چند نوبت دیگر به دستور وزارت دربار ارز گرفته است. در 6/10/1356، 000/000/2 دلار برای مسافرت به سوئیس. در 8/10/1356، 000/300 دلار برای مسافرت یک ماهه و نیمه به سوئیس و تایلند. در 9/12/1365، 000/000/3 فرانک فرانسه برای مسافرت به پاریس.(291)
گاه این سفرها توجیه معقولی هم نداشتند. مثلاً برای شرکت در مراسم اعطای جایزه محمدرضا در تاریخ 11/6/55 به آمریکا مسافرت نموده است. در این سفر مبلغ 000/500 دلار هزینه سفر به اشرف پرداخت شده است. (292)
مسافرتهای داخلی درباریان نیز برای ملت ایران کم هزینه نبود. در یک مسافرت تفریحی گاه شاه، شهبانو و ولیعهد هر کدام با یک هواپیمای اختصاصی مسافرت مینمودند. حتی برای سفرهای تفریحی مثل اسکی در اطراف تهران با سه بالگرد جداگانه میرفتند.(293)
*حاتم بخشی:
شاه و درباریان او با دست و دلبازی بیحد حصر خود بیتالمال را به کسانی میبخشیدند که هرگز سزاوار نبودند. ولخرجی از اموال ملت در دربار شاه یک فرهنگ و افتخار شده بود.
"یکی از اعضای خانواده سلطنتی مبلغ 5 میلیون دلار از بانک فرستنشنال سیتی نیویورک قرض کرده " بود، اما از پرداخت آن خودداری میکرد. شاه به علم دستور داد به او تلگراف بزند و بگوید بعد از پرداخت بدهکاریهایشان "هر قدر دلشان میخواهد ولخرجی کنند. "(294) به دلیل داشتن تعصب نسبت به نظامهای سلطنتی، همین که پادشاهی در کشورش سرنگون میشد، محمدرضا از اموال ملت ایران به او حاتمبخشی میکرد. پس از سرنگونی پادشاه افغانستان، محمدرضا دستور داد ماهیانه 000/10 دلار از بودجه سری دولت به وی پرداخت شود و هیچ کس در دولت نباید در این باره چیزی بداند.(295) پس از مدتی دستور داد تا 1000 دلار دیگر به مستمری او اضافه گردد و "خانهای هم در رم برای او " از "بودجه سری دولت " خریداری شود. (296)
شاه پس از چندی دستور خرید اتومبیل لیموزین برای پادشاه افغانستان و دستور مستمری دیگری برای همسر پادشاه افغانستان صادر کرد و افزود: "خداوند به ما امکان داده که به کسان بدشانس " کمک کنیم. این دست و دلبازیها زمانی است که اکثر روستاهای ایران از آب آشامیدنی بهداشتی و برق و راه محروم بودند و در حاشیه تهران حلبیآباد روئیده بود. وی در فقر و فلاکت مردم ایران اقوام پادشاه افغانستان را فراموش نکرد و دستور خرید خانه و مستمری نیز برای عبدالوالی خان داماد پادشاه نیز صادر کرد.(297)
کنستانتین پادشاه یونان نیز از شاهان کم شانسی بود که در سال 1353 به دست نیروهای نظامی سرنگون شد، ولی به دلیل دختر زیبایش مورد الطاف شاه قرار گرفت و مستمری 000/10 دلاری برای او نیز معین شد.(298) علاوه بر آن، بسیاری از خریدهای ارتش نیز به وی سپرده شد و در معاملات تجاری سودهای کلانی را به جیب زد.(299)
پس از چندی دربار ایران مرکز رفت و آمد پادشاهان مخلوع برای سیر کردن جیبشان گردید. لکای، پادشاه برکنار شده آلبانی هم توانست از مراحم ملوکانه ایران سود کافی ببرد. شهبانو به بانک عمران در دو نوبت دستور داد تا 000/500 دلار وام به او بدهند.(300) وی پس از چندی در نامهای تشکرآمیز این کمک را موجب "تغییر چشمگیر در وضعیت مالی " خود اعلام کرد.(301) وی که اشتهای مفرطی برای سودجویی پیدا کرده بود با اطلاع از یک پروژه کلان در وزارت آموزش و پرورش درخواست اجرای آن را کرد. (302) شاه نیز به علم دستور داد تا به وزیر دارایی سفارش وی را بنماید.(303)
پادشاه برکنار شده بلغارستان، سیمئون، نیز با گرفتن وامی کلان شرکتی به نام "بورانیا " تأسیس کرد و هویدا به دستور شاه 000/200 متر از اراضی ایران را به وی بخشید و سند قطعی را به نام شرکت وی صادر نمود. (304)
دربار پادشاه ایران علاوه بر پرداخت حقوقهای کلان به خانواده سلطنتی، زنان مطلقه شاه را نیز مشمول مراحم ملوکانه قرار میداد. شاه 5/1 میلیون دلار برای ثریا فرستاد و ثریا تقاضا کرد مستمری 000/7 دلاری او را افزایش دهند. (305) البته وقتی که معشوقههای شاه مانند گیتی از بخششهای بیکران شاه برخوردار بودند، (306) تقاضای ثریا امری عادی تلقی میگردید.
یکی از برجستگی های دربار، فرهنگ هدیه بود. هر چند خانواده پهلوی به خست معروفند و حتی حاضر به پرداخت هزینه دفن و کفن ملکه مادر نشدند، اما در بذل و بخشش هدایای گران قیمت از بیتالمال بسیار بخشنده بودند. ناگفته نماند که این سنت را رضاشاه در خانواده پهلوی احیاء کرد. به گفته ملکه مادر "رضا به عنوان هدیه عروسی یک مقدار جواهرات زیبا مشتمل بر الماس و برلیان و انواع طلاجات و جواهراتی را که پس از خلع احمد شاه از سلطنت در خزانه کاخ گلستان کشف شده بود به فوزیه داد. مادر و خواهران فوزیه هم از سخاوتمندی رضا بسیار بهرهمند شدند و هدایای نفیسی گرفتند. "(307)
درباریان از این که میدیدند رؤسای جمهور آمریکا همیشه یک کراوات برای شاه هدیه میفرستند، غرق در تعجب میشدند و محمدرضا را به خاطر این همه سخاوت میستودند. محمدرضا در مقابل یک "کراوات رنگ و رو رفته " و یک نقاشی آبرنگی ژاکلین کندی، یک "گردنبند برلیان، گل سینه الماس، دستبند جواهرنشان، انگشتر الماس و گوشوارههای برلیان " به ژاکلین هدیه کرد. البته این جواهرات به دلیل عتیقه بودن ارزش فوقالعاده داشت، زیرا این "عتیقه متعلق به ریچارد پیردال " بود. (308)
هدیه از بیتالمال در سطح مسئولان پایینتر نیز نفوذ کرده بود. در ضیافتی که ولیان، نایبالتولیه آستان قدس رضوی به مناسبت ورود سفیر آمریکا و همسرش به مشهد برقرار کرد، هدایایی به زنان اهدا نمود، از جمله به همسر سولیوان "یک دست جواهرات، مرکب از گردنبد، گوشواره و انگشتری از طلا و فیروزه و الماس " هدیه کرد. همسر سولیوان از پذیرفتن این هدایا امتناع نمود، ولی به سولیوان گفته شد "آستان قدس آن قدر ثروت دارد که هدایای چند هزار دلاری ما در نظر آنها بیش از یک فنجان قهوه ارزش ندارد. "(309)
بذل و بخششهای سایر درباریان خصوصاً فرح در مؤسسات آمریکایی و اروپایی، خود احتیاج به بخشی مستقل دارد.(310)
*کاخ افزایی:
کاخنشینی در فرهنگ شیعیان رفتار ضدارزشی به حساب میآید، زیرا آن را نمادی از حکومت امویان و عباسیان میشناسند. شاه و خانوادهاش بیاعتنا به این فرهنگ در هر گوشهای مناسب در ایران و خارج از کشور برای خود کاخ یا قصری با شکوه برپا کرده بودند.
ابنیه و کاخهای دربار چنان در حال توسعه بود که در سال 1346 که وضعیت مالی دولت ایران بسیار بد بود و کل درآمد دولت 000/131/356/73 ریال (حدود یک میلیارد و چهل میلیون دلار) پیشبینی میشد، به جز بودجه وزارت دربار و بودجه جشنهای بیست و پنجمین سال شاهنشاهی پهلوی و بودجه کتابخانه پهلوی، 000/000/34 ریال (نیم میلیون دلار) فقط به اداره بیوتات سلطنتی اختصاص داده شد و در سال 1351 این بودجه به 000/ 361/136 ریال افزایش یافت و البته این غیر از بودجه خرید زمین و تجهیزات کاخ نیاوران بود که از سال 1349 منظور میشد.
شاه در مدت سلطنتش صاحب کاخهای گلستان، مرمر، سعدآباد، فیزوزه و نیاوران در تهران شد و در شهرهای کلاردشت، رامسر، نوشهر و کیش نیز کاخها را از پدر به ارث برد یا خود بنا نمود. شاه تا اواخر سلطنتش "در اکثر شهرها کاخ اختصاصی داشت. "(311) شاه علاوه بر ایران "در اکثر نقاط خوش آب و هوای جهان اقامتگاههای آبرومندانه داشت. " (312) شاه قصر باشکوهی را مشتمل بر یک "باغ چند ده هکتاری فوقالعاده زیبا و چشمگیر " که "با جویبارهای ... روشن و زلال منظرهای بدیع ایجاد کرده بود "، در جنوب لندن خریداری کرد و همزمان آپارتمانی که "در طبقه انتهای یک برج نوساز واقع بود " و "حدود یک زمین فوتبال مساحت داشت " به نام فرح خریداری نمود.(313) قصر شاه در جنوب لندن با کاخهای مجلل به نام استیلمانس از کاخهای ملکه ویکتوریا بود که توسط مهندسین فرانسوی بازسازی شده بود.
سپس یک مزرع بزرگ برای ولیعهد در کنار همان کاخ خریداری نمودند. ابتداء مطبوعات نوشتند: "خریدار این مزرعه انجمن سلطنتی پرورش اسب ایران است "، اما وقتی موضوع غیرقابل انکار شد، هویدا، وزیر دربار با راجی سفیر ایران در انگلیس تماس گرفت و گفت: "سفارتخانه مجاز است مالکیت ولیعهد بر این مزرعه را تأیید کند. "(314) شاه در کالیفرنیا، پاریس و سنموریتس هم دارای املاک بسیار باشکوهی بود.
خواهران شاه نیز علاوه بر کاخهایی که در سعدآباد، کرج، چالوس و نور و سایر نقاط ایران داشتند، املاک بسیار گرانی در آمریکا خریداری کردند. آپارتمان معروف چند هزار متری اشرف در منهتن نیویورک در آسمان خراش امپایر است، کاخ او و شمس در کالیفرنیا از کاخهای مشهور آمریکاست.
واضح است که فرهنگ کاخنشینی توأم با فرهنگ لوکسگرایی است و دربار شاه، بیمهابا برای پاسخ به حس لوکسگرایی به اموال ملت دستدرازی میکرد. ثریا همسر دوم شاه که به گزاف او را زنی صادق میشمردند، حتی از وامهای آمریکا به ایران برای تجملات چشمپوشی نمیکرد. او خود در خاطراتش مینویسد: "حکومت زاهدی از اعتباری معادل چهل و پنج میلیون دلار برخوردار است. دیگر از این که پیشخور کردن پولها برای هزینه شخصی شاه ایجاد جنجال بکند هراسی ندارم. بنابراین دکوراتور ژانسن را از پاریس فرامیخوانم و با کندن هزارههای چوبی وحشتناک تالارهای پذیرایی و تغییراتی که میدهد به زودی کاخ اختصاصی با دیوارهای نقاشی شده و مبلها و تزئینات لوئی شانزدهم چنان جای زیبایی میشود که دوست دارم. "(315) این لوکسگرایی در کاخ شاه در زمانی صورت میگیرد که تهران از زبان ثریا اینگونه توصیف میشود: "محلات جنوب شهر با جویهای سرباز که آب کثیف آن پس از عبور رختشوی خانهها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراک مردم میرسد، بچههای مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل ولای کوچهها که خانههایشان شباهتی به خانه ندارد، محلاتی که فقر کامل بر آنها حکمفرماست و توان شکایت نیز ندارند. "(316)
فرح نیز که از یک خانواده فقیر بود و برای اجرای عدالت ژستهای چپگرایانه میگرفت به محض رسیدن به دربار شاه ناگهان دگرگون شد، خلق و خوی کاخنشینی گرفت و در اندک مدتی گوی لوکسگرایی را از دیگران ربود و به بهانه حفظ آثار [هنری] دستور داد درهای کاخ سعدآباد را کندند و به "جای آن درهای عتیقه و قیمتی، درهای قلابی با قیمت گزاف آوردند. "(317) فرح به جایی رسید که کاخهای سعدآباد او را قانع نمیکرد و با طرح کاخ نیاوران هزینه سرسامآوری را به دولت ایران تحمیل کرد. به گفته فردوست "هزینه ایجاد کاخ نیاوران و مرمت کاخ قاجار (صاحبقرانیه) در نیاوران رقم فوقالعادهای را تشکیل میداد. "(318) هزینه تجهیزاتی کاخ نیاوران در سالهای 1349 به بعد دارای یک ردیف کاخ در بودجه کشور گردید. (319) فرهنگ کاخنشینی و احساس لوکسگرایی و غربزدگی فرح به حدی بود که حاضر نشد از مبلهای زیبای ساخت ایران در کاخ نیاوران استفاده کند. او شخصاً به پاریس رفت و مبلمان گرانقیمتی را برای کاخ خریداری کرد.(320)
یک شرکت فرانسوی به نام "ژانسن "، مأمور تزئین کاخهای دربار پهلوی بود. (321) پرداخت سرسامآور هزینههای تزئین کاخها، خصوصاً کاخ اشرف (322) جفای مضاعفی بر مردم فقیر ایران بود.
*تشریفات و تجملات:
تجملگرایی از آثار و نتایج سرمایهداری است، خصوصاً اگر سرمایهداران از نوکیسهگان باشند تجملات بیشتر تجلی پیدا میکند؛ زیرا رفتار نوکیسهگران از یک عقیدهی روانی هم حکایت میکند. دربار پهلوی از گدازادگان نوکیسهای بودند که بیهیچ زحمتی وارث سرمایهای بیحساب شدند و سرمایه کشور را ملک خود تلقی میکردند. تجلی تشریفات بیشتر در جشنها تبلور پیدا میکرد. جشنهای عروسی، جشنهای شاهنشاهی و دوهزار و پانصدساله اوج تشریفات دربار پهلوی بود. محمدرضا سه مرتبه جشن عروسی گرفت و در هر سه بار برای اشباع تجملگرایی خود بودجه هنگفتی از کشور را به مصرف رساند.
هنگام ازدواج شاه با فوزیه (فروردین 1317) مقادیری از "جواهرات سلطنتی پشتوانه اسکناس " را "برای برگزاری مراسم جشن و زینت خانواده سلطنتی " به امانت گرفتند تا دختران شاه خود را به آن بیارایند؛ ولی قسمتی از این جواهرات به "فوزیه و شمس پهلوی و دیگران داده شد " و هرگز به بانک باز گردانده نشد.(323) طبق گزارش کمیسیون جواهرات که بعد از سقوط رضاشاه در بانک ملی تشکیل شد، این جواهرات برای ساختن تاج، نیمتاج، برای محمدرضا و فوزیه و مقادیری انگشتر و سینهریز و گوشواره برای زینت زنان دربار بود.(324) شش روز سرتاسر ایران جشن و چراغانی برپا شد. در مراسم عروسی از کلیه دولتها دعوت به عمل آمد و نمایندگانشان شرکت کردند. طاق نصرتهای مجلل در خیابانها برافراشته شد. شاگردان مدارس برای پایکوبی به خیابان آورده شدند. حتی در دعوتنامهای که برای شخصیتهای کشوری ارسال نمودند، مشخص کردند که "لباس خانمها باید به رنگ سفید و دکلته بیآستین باشد. " در شبهای قبل خانمها موظف شده بودند رنگ آستین و بازوی لباسشان یکی باشد.(325) به گفته ملکه مادر چون مسیر عروسی از بندر شاهپور (امام خمینی فعلی) با راهآهن بود، "رضا دستور داد در مسیر راهآهن همه خانههای روستایی را رنگ سفید بزنند. " برای پذیرایی "از آلمان چند نفر متخصص برگزاری میهمانی استخدام " کردند. "غذاها عموماً به سبک غذاهای اروپایی تهیه و سرو میشد. " حتی برای زیبایی این عروسی "رضا دستور داده بود از آلمان بشقاب و لیوان و کارد و چنگال و کلی ظرف " خریداری شود. رضاشاه برای عظمت این عروسی "از چند ماه قبل همه مملکت و دستگاههای دولت را موظف کرده بود وسایل برگزاری این جشن را فراهم کند. " "به دستور رضاشاه در همه شهرهای بزرگ و کوچک مملکت جشنهای فراوان برگزار شد " و وی مقادیری جواهرات خزانه را به فوزیه و خواهران شاه هدیه کرد.(326)
دومین عروسی شاه، یعنی ازداوج با ثریا (بهمن ماه 1329) همزمان با آغاز نهضت ملی شدن نفت بود. با آنکه دربار آزادی عمل چندانی نداشت، این ازدواج نیز خالی از تجملات نبود. برای ثریا پیراهنی تهیه شده بود که دنبالهی آن را چهار نفر پیسهبردار حمل میکردند. این پیراهن که "با هزاران الماس مصنوعی تزئین شده بود " توسط یکی از خیاطان معروف فرانسه دوخته شد. برای ثریا، یک نیمتاج، دستبندها و گردنبندی از جواهرات خزانه درست کردند.(327) محمدضا نیز با اونیفورمی "مزین به طلا و نقره و انواع مدالها، یراقهای آستین، پولکها و پاگونها و حمایل شاهانه "(328) خود را برای ازدواج آماده کرد.
برای رفتن عروس از کاخ گلستان تا کاخ مرمر "زنها، مردها و بچهها " را جمع کرده بودند تا برای شاه و ملکه نوعروس هورا بکشند.(329)
شاه در اولین فرصت برای مسافرت به غرب به ثریا دستور داد: "یک مجموعه لباس بسیار مجلل برای خودتان سفارش بدهید. هر چه مجللتر بهتر. "(330) این زرق و برقها و تجملات، زمانی در دربار پهلوی حاکم بود که ثریا، تنها پرورشگاه پایتخت را اینگونه توصیف میکند:
بچههایی را میبینم که تمام بدنشان پوشیده از چرک و دمل است. زمستان است و بخاری ندارند. دفتر پرورشگاه را مطالبه میکنم و با وحشت متوجه میشوم که بسیاری از دختربچهها و پسربچههایی که نامنویسی شدهاند دیگر زنده نیستند. میزان مرگ در این خانهی مرگ به مراتب بیشتر از خانه سالمندان است.(331)
سومین جشن عروسی شاه (آذر 1338) یعنی ازدواج با فرح به داستانهای افسانهای تاریخ باستان شباهت دارد. شاه نیز پس از خواستگاری در مورد مراسم عروسی به فرح گفت: "عروسی باید در حد پادشاه یک مملکت باستانی باشد. "(332) فرح این دختر تازه به دوران رسیده هم، خیاط های ایرانی را مناسب ندید، لذا تصمیم گرفت "لباس عروسی خود را در پاریس تهیه نماید. "(333)
مقارن آن ایام، عکس فرح که در آستانه ملکه شدن ایران قرار گرفته بود، در بیشتر مجلات فرانسوی به چشم میخورد و او تصمیم داشت با سر و وضعی مناسب در انظار ظاهر گردد؛ ابتدا "به آرایشگاه معروف کارتیه رفت " و پس از آرایش از "آرایشگرهای این آرایشگاه " دعوت کرد، برای آرایش او به تهران بیایند. فرح از تجارتخانه معروف "کریستین دیور، لباس، کفش، دستکش، زیرپوش و جواهر خریداری کرد ". مسئولان خرید همراه فرح یک روز وی را "به فروشگاهی معروف در پاریس که فقط لباسهای عروسی برای خانوادههای اشرافی اروپایی میدوخت بردند " و لباس عروس برای وی اندازهگیری و دوخته شد. "از فرانسه چند نفر به عنوان طراح مجلس عروسی و مشاور جشن به ایران " دعوت شدند. "یکی از آنها به نام کلود بلوند بود که شهرت جهانی داشت ".
سرانجام فرح به ایران بازگشت و مراسم آغاز شد. خیاطخانه کریستین دیور "دو نفر از زبدهترین خیاطهای خود را به تهران فرستاد تا لباس عروسی فرح را تهران آزمایش کند. " چهار آرایشگر نیز از آرایشگاه کارتیه به ایران آمدند تا دو نفر آنها فرح را آرایش کنند و دو نفر دیگر "کار آرایش نزدیکان عروس و خواهران شاه را نظارت " کنند. برای تزئین زنان دربار و فرح "بعضی از جواهرات از خزانه بانک مرکزی بیرون آورده شد تا در مراسم از آنها بهرهبرداری شود. "
«دو کارگردان متخصص برجسته برگزاری جشنها» نیز بر تشریفات نظارت میکردند. یک "هواپیمای اختصاصی پیاپی میان تهران و پاریس پرواز میکرد. تا لوازم مورد نیاز مجلس جشن را به تهران بیاورند. "
گاهی اوقات به خاطر آوردن یک نوار خیاطی که در تهران هم موجود بود، یک هواپیما را به فرانسه میفرستادند تا "یک قطع نوار بیاورد ".(334)
وزارت دربار طی اطلاعیهای اعلام کرد مراسم عروسی در 29 آذر برگزار خواهد شد. در این چند روز، سرتاسر ایران را چراغانی و ادارات دولتی را مجبور به برگزاری جشن کردند. روز موعود فرا رسید و با حضور نمایندگان و سفرای جهان مراسم شاهانه به عمل آمد. مطبوعات با چاپ عکسهای مختلف و نوشتن مقالات در اوصاف عظمت خاندان فرح و درج شجرهنامههای مختلف دهها سمت به پدرانش اعطا کردند؛ ولی در آن سوی مرزها، روزنامههای چپگرا شروع به انتقاد نمودند. تا جایی که، طبق گزارش ساواک، قضیهی "500 هزار دلار "ی که شاه در اختیار فرح برای خرید لوازم عروسی گذاشته بود و اینکه "برای دوخت لباس فقط مبلغ یک میلیون فرانک به مؤسسه کریستین دیور پاریس پرداخت شده "، موضوع روزنامههای متمایل به چپ در خارج از کشور شد به طوری که، "مطالب زنندهای علیه ازدواج ملوکانه و مخارجی که در این مورد میشود به چاپ " رساندند. رژیم شاه برای مشروع جلوه دادن مراسم پر زرق و برق عروسی به وسیله نویسندگان چاپلوس به داستانسرایی پرداختند تا نشان دهند در دربار هخامنشیان نیز جشنهای عروسی مجلل بوده است.(335)
تجملات زرق و برقهای شاهانه به جشن عروسی ختم نمیشد. شاه و فرح در مراسم تاگذاری و جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی با تاج و نیمتاج طلا مزین به یاقوت و زمرد و لباسهای پر زرق و برق چشم دنیا را خیره کردند. دولتمردان موظف بودند که هنگام حضور شاه لباسهای زربفت تجملاتی که یادآور شوالیههای قرن پانزدهم انگلیسی بود، بپوشند. شاید باور کردنی نباشد که حتی دستگیرهها و داشبورد اتومبیلها نیز از طلا ساخته شده بود،(336) تا مناسب دربار افسانهای شاه باشد.
*اسراف و تبذیر:
شاید هیچ قوم غالبی با اموال مردم شکست خورده همانند دربار پهلوی با بیتالمال رفتار نکرده است. انواع و اقسام ریخت و پاشهایی که در دربار پهلوی صورت میگرفت، در طول تاریخ بیسابقه یا کم سابقه بود.
بودجه کلان وزارت دربار تنها به مصرف تشریفات زن و بچه، مشروب، تفریح و خورد و خوراک یک خانواده میرسید. مقادیر متنابهی ارز خارجی هزینه و لخرجیهای خانواده شاه میشد.(337)
هنگامی که در ایران به خاطر نداشتن دسترسی به پزشک معمولی بسیاری از بیماران میمردند، شاه برای یک دنداندرد، دندانپزشک از سوئیس میآورد.(338)
هنگامی که روزانه صدها ایرانی به خاطر سوء تغذیه جان میدادند، شاه و شهبانو وان شیر میگرفتند تا چروکهای بدنشان از بین برود.(339)
هنگامی که مردم روستاها برای حمل و نقل بیمارانشان از تابوت استفاده میکردند، یک هواپیمای 747 دربست فاطمه پهلوی را از تهران به نیویورک میبرد.(340) هنگامی که بسیاری از زنان ایران لباسهایی با دهها وصله میپوشیدند تا خود را حفط کنند، شهبانوی ایران با سالنهای آخرین مد اروپا ارتباط داشت و با پرداخت هزینههای سرسامآوری آخرین مدلها را سفارش میداد.(341)
و سرانجام، در همان هنگامی که معلم روستاها برای پر کردن شکم محصلینش بچهها را به چرا میبرد، برای جشن تولد فرح دربار از بهترین آشپزهای دنیا برای پخت غذا دعوت میکرد (342) و به امر شاه یک استخر خصوصی در اطراف چشمههای آب معدنی برای تاحالملوک ساختند (343) و گاه هفتهای چهاربار هواپیما به رامسر میرفت تا در این استخر شنا کند (344) و گاه هواپیمایی را عازم رضائیه میکردند تا از دریاچهاش چند گالن لجن بیاورند تا ملکه مادر وان لجن بگیرد!!(345)
شاید تعجبانگیز باشد که طبق اسناد منتشر شده، اشرف در سال 1344 که وضعیت مالی ایران به شدت وخیم بود تنها هفت دستگاه اتومبیل سوار اپل، مرسدس بنز 230 و 220 کادیلاک، جاگوار و بیوک از طریق گمرک تهران وارد کرده است و در سال 1346 سه دستگاه شورلت و مرسدس بنز بر این ماشینها افزود (346) و شاید باور نکردنی باشد که اشرف در سالهای 44 و 46، 880 صندوق، چمدان لباس و چند عدل پارچه از گمرک مهرآباد بدون مراحل قانونی ترخیص کرده است.(347) اگر در هر صندوق چند دست لباس باشد معلوم نیست این همه لباس را چه میکرده است.
*رانتخواری:
استفادههای انحصاری درباریان از امکانات، معاملات، صنایع و وام ها به خاطر موقعیت آنان یا رشوهخواری از صاحبان سرمایه به خاطر وساطت و سفارشات یکی از راههای سوءاستفاده درباریان در کسب ثروت بود.
نزدیکان دربار تحت پوششهای مختلف به ثروتاندوزی انحصاری میپرداختند. یکی از پوششها نمایندگی بود. "دوستان نزدیک شاه خود را نماینده شرکتهای مختلف خارجی کرده و اصرار داشتند که بدون دخالت آنان هیچ کاری انجام نمیگیرد و هیچ قراردادی امضاء نمیشود. در واقع در حدود پنج، شش نماینده عالی با کمک بیست و پنج تا سی نماینده جزء عملاً مسیر اقتصادی کشور را تعیین میکردند. "(348) ناکارآمدی ساختار اقتصادی کشور یکی از عوامل عمده فساد دربار بود. مجریان طرحهای دولتی برای حل مشکلات خود دست به پرداخت رشوه میزدند و این بیماری چنان رشد کرد که در مدت کوتاهی "فساد چنان بالا گرفت که بسیاری از مقامات بالای دولتی و بدتر از همه اعضای خانواده سلطنتی را هم آلوده ساخت. "(349) در سال 1975 تحقیقات سنای آمریکا نشان میداد که شرکتهای آمریکایی میلیونها دلار به مقامات سرشناس جهان سوم رشوه پرداخت نمودهاند و "در این میان اقلام هنگفتی نیز به دست خانواده سلطنتی ایران رسیده بود. " (350) فساد و رشوهخواری دربار به حدی رسید که حتی هویدا به نزدیکانش میگفت: "تو نمیتوانی درک کنی که در دربار چه میگذرد. مسابقه غارتگری است، لانه فساد است. "(351)
گرفتن پورسانت در دربار یک عمل مشروع و کاملاً قانونی جلوه میکرد. به گفتهی ملکه مادر، شاه در مورد کمیسیون پورسانت میگفت: "این رسم است که شرکتهای خارجی پورسانتاژ بدهند. این بیچارهها از بودجه مملکت که برنداشتهاند. خارجیها اگر دلشان میخواهد چند میلیون به رجال ما بدهند چرا ما باید تنگچشمی کنیم و جلو بخشش آنها را بگیریم؟ " (352) شاه حتی خودش در معاملات بزرگ نظامی از پورسانتهای کلان بهرهمند میشد. وی پس از سقوط در مقابل این عقیده مردم که میگویند شما دزد بودهاید، میگوید: "کدام دزدی، یک کمیسیونهایی بود که معلوم و معین بود. "(353)
شاه در دوران اقتدار خود نیز اعمال اقتصادی درباریان را توجیه میکرد و میگفت:
این فساد نخواهد بود، بلکه مثل دیگران کردن است، یعنی مثل کسانی که کاملاً حق کار کردن و معامله کردن را دارند.(354)
یکی از روشهای خانواده سلطنت این بود که در مقابل اخذ پروانه تأسیس یک مؤسسه یا ساختمان یک کارخانه، صاحبان صنایع و بازرگانان، سهامی را مجاناً به آنها واگذار میکردند. به همین جهت خاندان سلطنت و درباریان "در تمام شرکتهای انحصاری " مشارکت داشتند.(355) گاهی "اشرف و پسرش شهرام ده درصد از سهام کارخانهها را برای خود میگرفتند تا امکان دریافت پروانه را فراهم آورند. " (356) به عنوان نمونه، طبق اسناد موجود شرکت سیمان خوزستان و فارس ناچار شد مقداری از سهام خود را به اشرف واگذار نماید و مدیر عامل شرکت موظف بود هر ماه سود سهام را تبدیل به ارز نماید و برای فرزندان و همسر اشرف به پاریس ارسال نماید.(357) اشرف مقداری از سهام کاغذ پارس را نیز به همین شیوه تصاحب کرد.(358) اشرف در زمینه رانتخواری گوی سبقت را از برادران و خواهران خود نیز ربوده بود.
سازمان سیا گزارش داد اشرف با اعمالی که اگر "کاملاً غیرقانونی نباشد، اغلب در مرز اعمال خلاف قانون است " در معاملات شرکت میکند. کارهایی که اگر دیگران انجام دهند لااقل ده سال زندان دارد؛ ولی وقتی موضوع را به شاه گزارش میدهند، شاه "فقط به بالا انداختن شانه اکتفا میکند. "(359) اشرف گاه وزارتخانه را وادار میکرد خارج از مناقصه با یک شرکت خارجی قرارداد ببندد و خود مبالغ هنگفتی را به عنوان رشوه دریافت میکرد. در یک معامله بزرگ یک شرکت بلژیکی، 35% سود آن به اشرف پرداخت شد.(360)
گاه دخالت های اشرف عرصه را بر مسئولان دولتی چنان تنگ میکرد که گاه به زبان میآوردند. اشرف در جریان خرید مراکز اتمی، سازمان انرژی اتمی را تحت فشار قرار داد تا پیشنهاد یک گروه آلمانی را بپذیرد. جمشید آموزگار نخستوزیر وقت نیز رئیس سازمان را احضار کرد و گفت: "نظر والاحضرت حتماً باید تأمین گردد. "(361)
وزیر کشاورزی یک قطعه زمین را در شمال تهران به بنیاد پهلوی واگذار کرد. بنیاد این زمینها را به قیمت ارزان در اختیار اشرف قرار داد. اشرف یک شرکت ساختمانی به نام مهستان تأسیس کرد و با یک شرکت ایتالیایی قراردادی منعقد کرد تا 3000 مسکن لوکس بسازد. قبل از این که کار ساختمانی شروع شود، آن را پیش فروش کرد و سپس کل شرکت را واگذار کرد.(362) و به قول خودش مقادیر متنابهی سود برد(363)
نه تنها اشرف، بلکه پسرش نیز با استفاده از موقعیتش درکارهای کلان اقتصادی شرکت داشت. به گزارش سازمان سیا "او به طرزی گسترده و نامطلوب به عنوان دلال معاملات شناخته شده که در پیش از بیست شرکت حمل و نقل، کلوپهای شبانه، ساختمان، تبلیغات و پخش و توزیع سهامدار است. "(364)
برادران شاه نیز هر کدام از راه رانتخواری و گرفتن سهام به دلیل موقعیت خود و واسطهگری در قراردادهای دولتی با شرکتهای خارجی صاحب ثروتی کلان شدند.(365)
در دربار بین خاندان سلطنت و تازه به دوران رسیدههای دیبا، در رانتخواری رقابت بود. پس از ازدواج فرح با شاه، هر چه دیبا بود با شجرهنامه به کاخ آمد. محمد رضا قطبی دایی فرح، "مقاطعهکاریهای سازمان برنامه را منحصر به خود کرد و با کمک اصفیاء که در آن زمان رئیس سازمان برنامه بود با 25% استفاده به افراد دیگر واگذار میکرد.(366)
محمدعلی قطبی، با تأسیس یک دفتر ساختمانی "پروژههای بزرگ و نان و آبدار را از وزارتخانهها به چنگ میآورد. "(367) و بدون اینکه زحمت ساخت و ساز را به خود بدهد "با گرفتن پورسانت کلان به شرکتهای دیگر واگذار میکرد. "(368) وی به جز درآمد سرسامآور از طریق وساطت در مقاطعه کاریهای دولتی به کار وارد کردن گوشت یخزده نیز مبادرت میورزید و همراه ارتشبد خاتم، شوهر فاطمه پهلوی و فرمانده نیروی هوایی، واردات گوشت یخزده را به انحصار خود درآورده بود.(369) گوشتهای یخزده استرالیا را که سالها از تاریخ مصرف آن گذشته بود به قیمت کود خریداری میکردند و با تبلیغات تلویریون که در اختیار رضا قطبی، پسرش بود، به فروش میرساندند. قصابهایی که حاضر به توزیع این گوشتها نمیشدند، تحت فشار ساواک قرار میگرفتند.(370)
سایر درباریان مانند دکتر ایادی، پزشک مخصوص شاه، امیر هوشنگ انصاری وزیر اقتصاد و برادران ابتهاج از دوستان اشرف، پرویز بوشهری برادر همسر اشرف و بسیاری از وابستگان دربار مانند مجید اعلم و ابوالفتح محوی با استفاده ار رانتهای دولتی ثروتهای کلانی به چنگ آوردند.
ابوالفتح محوی بیست سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از فروش نفت و خرید اسلحه زمان شاه هنوز مشغول دریافت پورسانت و حق و حساب است.
داستان پورسانت های شاپور جی با همکاری علم در فروش تسلیحات خود احتیاج به نگارش کتاب مستقلی دارد.(371)
به گفته فریدون هویدا سفیر شاه در سازمان ملل، فساد دربار شاه ابعاد خطرناکی داشت "ولی گرفتاری اصلی در این قضیه فقط مسئله رشوهخواری یا دریافت حق کمیسیون توسط خانواده سلطنت نبود بلکه اقدامات آنها الگویی برای تقلید دیگران میشد و به صورت منبعی درآمده بود که جامعه را در هر سطحی به آلودگی میکشاند "(372). به همین جهت از سال 1350 تا سال 1357 تنها در بازرسی [شاهنشاهی] 3750 پرونده سوء استفاده کلان تشکیل شد که عموماً به دادگستری ارجاع گردید " ولی "پروندهها طبق دستور شفاهی وزیر دادگستری بایگانی میشد و محمدرضا نیز اهمیتی به این امر نمیداد. "(373)
*قاچاق مواد مخدر:
درباریان شاه ایران در قاچاق مواد مخدر نیز دست داشتند. معروفترین قاچاقچیان دربار عبارت بودند ار اشرف، دکتر عبدالکریم ایادی پزشک مخصوص شاه و هوشنگ دولو قاجار.
ایادی و دولو «دهها هزار کیلو تریاک وارد مملکت میکردند و کسی را هم جرأت حرف زدن نبود. حتی از رانندههای کامیونهای حامل تریاک قاچاق باند دکتر ایادی و هوشنگ دولو، مأمورین انتظامی حفاظت میکردند.(374) به گفته علم وزیر دربار، هشتم تیر 53، دولو «رانندهاش را به اصفهان فرستاده بود تا 30 کیلو تریاک برای او بیاورند.» اتومبیل حامل تریاک تصادف کرد و همسر رانندهاش کشته شد. ژاندارمری تریاک ها را کشف کرد و فرمانده ژاندارمری به دربار احضار شد و گزارش واقعه را تأیید کرد. وقتی دولو در فردای آن روز به حضور علم رسیده بود از او پرسید:«بر سر تریاکها چه آمده است. بدون کوچکترین فکری برای جراحات راننده یا مرگ غمانگیز همسرش»(375)
اشرف نیز در قاچاق مواد مخدر شهرت جهانی یافته بود. فردودست معتقد است «اشرف قاچاقچی بینالمللی و به طور مسجل عضو مافیای آمریکاست» فردوست به عنوان مسئول دفتر ویژه اطلاعات مدعی است اشرف«هر جا که میرفت در یکی از چمدانهایش هروئین حمل میکرد و کسی جرأت نمیکرد آنرا بازرسی کند.» وقتی فردوست موضوع را به اطلاع محمدرضا رساند. محمدرضا گفت:«به او بگویید این کار را نکنند.» وقتی محمدرضا خود جرأت عکسالعمل نداشت، فردوست چه میتوانست انجام دهد؟(376)
روزنامه لوموند در 5 مارس 1972 مدعی شد که مأمورین گمرک سوئیس در فرودگاه کوانترن ژنو داخل چمدانی که نام پرنسس اشرف بر آن بود چند کیلومتر هروئین کشف کردند. پرنسس مالکیت چمدان را تکذیب کرد. شاه به کمک خواهرش شتافت و قضیه بدون سر و صدا ختم شد.(377)
در سال 1351 هنگامی که شاه برای تفریح به سوئیس میرفت، از چمدان یکی از همراهان شاه به نام قریشی مقادیری تریاک کشف شد. قریشی در بازجویی اعتراف کرد این تریاکها را برای استفاده شاه و یکی از دوستاتش به نام دولو برده است. روزنامههای اروپایی با نوشتن مقالاتی اشرف را متهم کردند که در این قاچاق دست داشته است.(378)
پرونده قاچاق به دادگاههای سوئیس ارسال شد؛ اما با تلاش وزیر دربار و پرویز خوانساری سفیر شاه در ژنو، پرونده از مسیر رسیدگی قانونی منحرف شد.(379) علم سعی کرد با وساطت سفیر سوئیس در ژنو موضوع محترمانه ختم شود.(380) با پرداخت مقادیری زیاد فرانک به وکیل سوئیسی به نام "نیکله "(381) موضوع را با رشوه حل کردند. دربار ایران با پیشنهاد آقای نیکله مقادیری خاویار برای روزنامهنگاران فرستاد و روزنامهنگاران را ساکت کردند. سپس موضوع در دادگستری سوئیس مختومه شد. علم با خوشحالی خبر مختومه شدن پرونده را به اطلاع شاه رساند.(382) سرانجام دربار از دادستان و قاضی و رئیس پلیس ژنو دعوت کرد تا به پاس خدماتشان به میهمانی دربار ایران بیایند.(383) رئیس پلیس ژنو پس از بازگشت از ایران نامه تشکرآمیزی به دربار شاهنشاهی فرستاد و تشکر خود و همسرش را ابلاغ کرد.(384)
اشرف در جریان همکاری با باندهای بینالمللی تا نزدیکی مرگ نیز رفت. صبحگاهان (شهریور 1356) هنگامی که از یکی از کازینوهای پاریس به طرف منزل میرفت، یک اتومبیل راه را بر آنها مسدود کرد و اتومبیل اشرف را به رگبار بست. یکی از همراهان اشرف، به نام خواجهنوری کشته شد ولی اشرف جان سالم به در برد. بیشتر تحلیلگران در روزنامهنامههای غربی این ترور را توسط باندهای مافیا دانستند که به خاطر اختلاف مالی به اشرف اعلام خطر کردهاند و قصد کشتن وی را نداشتهاند.
*قاچاق عتیقه:
معروفترین قاچاقچی عتیقه در دربار، شهرام پسر اشرف بود. وی یک گروه مجهز گنجیاب و حفار را در خدمت داشت. آنها را به تپهها و مناطق تاریخی میفرستاد تا "اشیای عتیقه را از خاک بیرون بکشند.(385) وی در یک مورد صنایع دستی طلایی مربوط به دوران باستان را که در تپه مارلیک از زیر خاک درآمده بود علناً دزدید و به خارج از کشور برد. "(386) هویدا از قاچاق عتیقهجات با خبر شد و برای بازگرداندن آنها با شهرام مذاکره کرد و شهرام مبلغ 000/000/12 فرانک خواستار شد. هویدا شخصی به نام فروغی را به توکیو فرستاد تا قیمت عتیقهها را ارزیابی کند وی آنها را حدود 000/000/6 فرانک تخمین زد.(387) گرچه شهرام سردسته قاچاقچیان عتیقه دربار بوده اما سایر اعضای خانواده پهلوی به خصوص شمس هم در آن فعال بودند.(388) وقتی به محمدرضا میگفتند تا از اقدامات غیرقانونی خانوداهاش جلوگیری کند پاسخ داد "این مملکت بسیار وسیع است و از این گونه اشیای کهنه و بیارزش در دل خاک آن فراوان است. "(389)
*پی نوشت ها:
285.زنان دربار به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 284.
286.فردوست، حسین؛ پیشین، ص 214.
287.علم، امیراسدالله؛ پیشین، ص 415.
288. همان، ج 2، ص 542. همچنین برای اگاهی بیشتر به صفحات 415و 818 مراجعه کنید.
289.زنان دربار...، ص 222.
290. همان، ص 293.
291. همان، صص 221،423،429.
292. همان، صص 354،353.
293.علم، امیراسدالله؛ پیشین، ج 1، ص 292.
294.علم، امیراسدالله؛ پیشین، ص 824.
295. همان، ص 532.
296. همان، ص 569.
297. همان، ص 770.
298. همان، ص 569.
299. همان، ص 770.
300. همان، ص 752.
301.پهلویها، پیشین، ص 307.
302. همان، ص 308.
303.علم، امیراسدالله؛ پیشین، ص 770.
304.پهلویها، پیشین، ص 308.
305.علم، امیراسدالله؛ پیشین، ص 830.
306.فردوست، حسین؛ پیشین، ص 209؛ و، دیبا، فریده؛ ص 541.
307.پهلوی، تاجالملوک؛ پیشین، ص 54.
308.دیبا، فریده؛ پیشین، ص 172.
309.سولیوان، خاطرات دو سفیر، صص 88و89.
310.به عنوان نمونه مراجعه کنید به:گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، ج 2، ص 1851؛ و، پهلویها، پیشین، ص 311.
311.دیبا، فریده؛ پیشین، ص 99.
312. همان، ص 183.
313. همان، ص 177.
314.راجی، پرویز؛ پیشین، ص 178.
315.اسفندیاری، ثریا؛ پیشین، ص 194.
316. همان، ص 133.
317.شهبازی، علی؛ پیشین، ص 220.
318.فردوست، حسین؛ پیشین، ص 214.
319.قانون بودجه سال 1349، صص 50و51و ...
320.شهبازی، علی؛ پیشین، ص 247.
321.زنان دربار، پیشین، ص 347.
322. همان، صص 308 تا 313؛ ص 375.
323.مکی، حسین؛ تاریخ بیست ساله ایران،ج 6، انتشارات علمی، 1374، تهران،ص 447.
324. همان، ج 4، ص 71، برای اطلاع از نوع و تعداد این جواهرات به همین کتاب صص 78-57 رجوع کنید.
325.هدایت (مخبرالسلطنه) مهدیقلی، خاطرات و خطرات، زوار، 71375، تهران ص 413.
326.پهلوی، تاجالملوک؛ پیشین، صص 54-51.
327.اسفندیاری،ثریا؛ پیشین، ص 98.
328. همان، ص 102.
329. همان، ص 109.
330. همان، ص 207.
331. همان، ص 198.
332.دیبا، فریده؛ پیشین، ص 60.
333.پهلوی، محمدرضا؛ مأموریت برای وطنم؛ بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1353، تهران، ص 457.
334.دیبا، فریده؛ پیشین، صص 60-53.
335.به عنوان نمونه نگاه کنید به قدیمی؛ ذبیحالله، شاهنشاه پهلوی آریامهر_ شاه بزرگ، بیجا، بیتا، ص 31.
336.صمیمی، مینو؛ پیشین، ص 151.
337.به عنوان نمونه ر.ک. به: پهلویها، ج3، ص 135و، زنان دربار، ج 1، صص 229،239،263،268،271،278،289،331،346،351.
338.صمیمی، مینو؛ پیشین، ص 88.
339.دیبا، فریده؛ پیشین، ص 147.
340.گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، ج 3، ص 3094.
341.صمیمی، مینو؛ پیشین، ص 151.
342.علم، اسدالله؛ پیشین، ج 1، ص 269.
343.پهلوی، تاجالملوک؛ پیشین، ص 210.
344. همان، ص 448.
345. همان، ص 449.
346.زنان دربار، پیشین، اسناد مورخ 12/1/44 تا 24/11/44 و اسناد 14/1/46 تا 12/9/46.
347.همان؛ صفحات مختلف که با هم جمع زده شدهاند.
348.شوکراس، ویلیام؛ پیشین، ص 243.
349.سولیوان، پیشین، ص 66.
350.هویدا، فریدون؛ پیشین، ص 29.
351.همان
352.پهلوی، تاجالملوک؛ پیشین، ص 441.
353.انصاری، احمدعلی؛ پیشین، ص 170.
354.وارن، اولیویه؛ پیشین، ص 214.
355.لوروریه، ژان؛ پیشین، ص 91.
356.کدی، نیکی آر؛ پیشین، ص 297.
357.زنان دربار، پیشین، صص 274-285.
358.همان، ص 334.
359.شوکراس، ویلیام؛ پیشین، ص 240.
360.زنان دربار به روایت اسناد، پیشین، ص 33.
361.نراقی، احسان؛ پیشین، ص 106.
362. همان، ص 100.
363.پهلوی، اشرف؛ پیشین، ص 298.
364.شوکراس، ویلیام؛ پیشین، ص 424.
365.به عنوان نمونه ر.ک: نراقی، احسان؛ پیشین، ص 106؛ و انصاری، احمدعلی؛ پیشین، ص 91؛ دیبا، فریده؛ پیشین.
366.فردوست، حسین؛ پیشین، ص 212.
367.انصاری، احمدعلی؛ پیشین، ص 139.
368.شهبازی، علی؛ پیشین، ص 225.
369.انصاری، احمدعلی؛ پیشین، ص 139.
370.شهبازی، علی؛ صص 225-226.
371.به عنوان نمونه ر.ک. به: پهلویها، ج 3، صص 304-268، اسناد 144 تا 179
372.هویدا، فریدون؛ پیشین، ص 90.
373.فردوست، حسین؛ پیشین، ص 266.
374.شهبازی، علی؛ پیشین، ص 210.
375.علم، امیراسدالله،؛ پیشین، صص 600-601.
376.فردوست، حسین؛ پیشین، ص 237.
377.پهلوی، اشرف؛ پیشین، ص 329.
378. همان، ص 328.
379.پهلویها، ج 3، ص 227.
380. همان، ص 29.
381. همان، صص 245-256.
382.علم، امیراسدالله؛ پیشین،ص 604.
383.پهلویها، ج 3، ص 223.
384. همان، ص 224.
385.دیبا، فریده؛ پیشین، ص 283.
386.شوکراس، ویلیام؛ پیشین، ص 243.
387.نراقی، احسان؛ پیشین، ص 127.
388.دیبا، فریده؛ پیشین، ص 283.
389. همان، ص 285.