به گفته یک مورخ، معیارهاى عظمت هر فرد عبارت است از این که: آیا او نسبت به هم عصران خود برترى داشته است؟ آیا آن‏قدر عظمت داشته است‏که از استانداردهاى زمان خود فراتر رود؟ آیا میراث جاودانى براى جهان باقى گذاشته است؟ تجلى دو مورد آخر در رابطه با محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) قبلاً ذکر شده‏است.

و اما در رابطه با مورد اول: آیا پیامبر اسلام نسبت به معاصران خود برترى داشت؟ سوابق تاریخى نشان مى‏دهد که هم دشمنان و هم دوستان معاصرمحمد(صلی الله علیه و آله وسلّم)، خصوصیات متعالى، صداقت بى‏نقص، فضایل، صمیمیت و قابل اعتماد بودن پیامبر اسلام را در تمام زمینه‏هاى فعالیت بشرى به رسمیت‏شناخته‏اند. حتى یهودیان و افرادى که به او ایمان نیاوردند، حکمیت او را براى حل مناقشات فردى خود مى‏پذیرفتند. حتى افرادى که به او ایمان‏نیاوردند، چاره‏اى نداشتند جز آنکه بگویند: «اى محمد! ما تو را دروغگو نمى‏دانیم ولى کسى را که به تو کتاب داده است و تو را پیامبر قرار داده است، قبول‏نداریم.» آنها با تصور دیوانه شدن محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) سعى کردند با استفاده از خشونت او را درمان کنند، ولى آنها متوجه شدند که نورى واقعى در وجود او زبانه‏مى‏کشد. نکته جالب این است که تمامى بستگان نزدیک، عموزاده عزیز و دوستان صمیمى وى که از نزدیک با محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) آشنا بودند، همگى به الهى‏بودن پیام وى ایمان داشتند. اگر آن زن‏ها و مردها، که همگى باهوش، نجیب و باسواد بودند، کوچک‏ترین تردیدى در مورد صداقت محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) داشتند،بدون شک تلاش او براى ایجاد اصلاحات اجتماعى، از پیش محکوم به شکست بود. برعکس، یاران صدیق او چنان به وى وفادار بودند که حتى شیوه‏زندگى خود را از پیامبر الهى مى‏گرفتند. آنها به خاطر او تمام خطرها را به جان خریدند؛ از او اطاعت کردند و حتى تحت بدترین شکنجه‏هایى که گاهى‏اوقات به مرگشان مى‏انجامید، به او وفادار بودند. آیا اگر متوجه کوچک‏ترین لغزشى در محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) مى‏شدند، این گونه رفتار مى‏کردند؟

تاریخ اسلام بیانگر رفتار بى‏رحمانه‏اى است که در مورد زن‏ها و مردهاى مسلمان اعمال مى‏شد: سمیّه، زنى بى‏گناه، با نیزه قطعه قطعه مى‏شود. پاهاى‏یاسر را به دو شتر بسته و در جهت مخالف حرکت مى‏دهند. خباب ابن حارث را وادار کردند، روى بسترى از زغال‏هاى سوزان دراز بکشد، در حالى که‏پاهاى خود را بر روى سینه او گذاشته بودند تا نتواند تکان بخورد و چربى زیر پوستش آب شود. خبان ابن عدى را قطعه قطعه کردند. در اثناى شکنجه ازاو پرسیدند، آیا دوست نداشت در خانه با زن و فرزندان بود و محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) به جاى او کشته مى‏شد؟ او فریاد زد، حاضر است جان خود و زن و فرزندانش‏را فداى محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) کند. آیا این میزان ایمان و اعتقاد در میان پیروان محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) بهترین دلیل بر راست‏گویى وى و اعتقاد عمیق او به رسالت خود نبود.مردان و زنان پیرو او از بهترین‏هاى مکه و مردانى داراى مقام و ثروت و نیز از میان خویشاوندان محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) بودند.به گفته دائرةالمعارف بریتانیا: «محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) موفق‏ترین پیامبر و شخصیت دینى بود.» این موفقیت تصادفى نبود بلکه ناشى از شخصیت تحسین برانگیزو ارزش‏هاى فردى او بود. شخصیت محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) از پیچیده‏ترین ویژگى‏هاى اوست. تنها با یک نگاه مى‏توان دید که محمد پیامبر، فرمانده نظامى،فرمانروا، جنگجو، تاجر، واعظ، حکیم، سیاست‏مدار، خطیب، مصلح، پناهگاه ایتام، پشتیبان بردگان، حامى زنان، قانون‏گذار، قاضى و قدیس است.یتیم بودن بدترین بدبختى روى زمین است و او زندگى خود را این‏گونه آغاز کرد. در سیر تحول خود از یک کودک یتیم، تا فرارى تحت تعقیب، تا حاکم‏روحانى و زمینى و در جریان تمام وسوسه‏ها و اغواگرى‏ها، او از آتش آلودگى به دنیا سالم بیرون آمد تا الگویى براى هر انسان باشد. موفقیت‏هاى او تنهامحدود به یک جنبه زندگى نیست بلکه شامل تمام شرایط انسانى است.اگر بزرگى به معنى پاکسازى یک ملت که در منجلاب وحشیگرى و ظلمت مطلق فرو رفته است باشد، شخصیت پویایى که توانسته باشد چنین کارى‏انجام دهد و امتى را از حضیضى که قوم عرب در آن گرفتار بود نجات دهد و آنها را به مکانى رهنمون شود که پرچمدار تمدن گردند، به راستى مستحق‏بزرگى است. اگر بزرگى یعنى متحد کردن جوامع متفرق از طریق پاکدامنى و برادرى، باز هم بزرگى مستحق پیامبر صحراست. اگر بزرگى به معنى زدودن‏زنگ تعصبات و خرافات کور باشد، پیامبر اسلام این کار را براى میلیون‏ها نفر انجام داده است. اگر بزرگى به معنى نشان دادن معیارهاى والاى اخلاقى‏است، محمد از نظر دوست و دشمن به عنوان امین و صدیق شناخته شده است. اگر یک فاتح فرد بزرگى است، در اینجا یتیمى را مى‏بینیم که فرمانرواى عربستان شد و امپراتورى بزرگى را بنا نهاد که 14 قرن دوام آورده است. اگر معیار بزرگى یک رهبر، میزان وفادارى به اوست، نام محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) هنوز قلوب‏میلیون‏ها نفر را در سراسر جهان مى‏رباید.او فلسفه را در مدارس آتن و رم، ایران، هند یا چین نخوانده بود. با این حال، او کاشف عالى‏ترین حقایقى است که براى بشر ارزش ابدى دارد. او که‏بى‏سواد بود، با چنان بلاغت و احساسى سخن مى‏گفت که اشک مخاطبان را جارى مى‏کرد. او که یتیم به دنیا آمد و از تنعمات دنیوى بى‏بهره بود، موردعلاقه همگان قرار گرفت. مردانى که از نبوغ سخنرانى و خطابه برخوردار باشند، اندکند. دکارت یکى از کامل‏ترین نمونه‏هاى خطبا بود. هیتلر در جایى‏گفته است: «یک نظریه‏پرداز بزرگ الزاماً رهبر بزرگى نیست. در حالى که یک سازمان‏دهنده، همیشه رهبر بزرگى است. به این دلیل که رهبرى به معنى‏توان به حرکت در آوردن توده‏هاى مردم است. استعدادهایى که مولد ایده‏ها هستند، داراى توان رهبرى نیستند. ولى جمع شدن نظریه‏پرداز،سازمان‏دهنده و رهبر در یک فرد، از نادرترین پدیده‏هاى تاریخ بشرى است.» به این ترتیب، پیامبر اسلام یکى از نادرترین پدیده‏هاى خلقت بوده‏است.

عالى‏جناب بوسورث اسمیت مى‏گوید: «اگر در زمین مردى باشد که بتواند ادعا کند از طرف خداوند فرمان رانده است، او محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) است؛ چون او تمام‏قدرت را بدون ابزار آن و بدون حامیان معمول، در اختیار داشت. او اهمیتى به زرق و برق قدرت نمى‏داد. سادگى زندگى خصوصى او، در راستاى زندگى‏عمومى او بود».با فتح مکه، بیش از یک میلیون مایل مربع سرزمین در اختیار او بود. با این حال او همچنان کفش‏هایش را خود تعمیر مى‏کرد؛ لباس‏هاى خود را همچنان‏از پشم خشن انتخاب مى‏کرد؛ خود شیر بزها را مى‏دوشید؛ اجاق را تمیز مى‏کرد؛ آتش را روشن و به امور معمولى خانواده رسیدگى مى‏کرد. خوراک او خرماو آب بود. برخى اوقات چندین شب خانواده او چیزى براى خوردن نداشت. تشک او از برگ درختان خرما تهیه شده بود و اکثر شب‏ها را به عبادت‏مى‏ایستاد. او با تضرع و زارى از خداوند درخواست مى‏کرد، قدرت کافى براى عمل به وظایف را به او اعطا کند. هنگامى که از دنیا رفت، تنها دارایى که ازخود باقى گذاشت، چند سکه بود که بخشى از آن بابت بدهى‏هاى وى پرداخت شد و بقیه به مستمندان انفاق گردید. لباس‏هایى که او هنگام مرگ به تن‏داشت، پر از وصله بود.پیامبر خدا با تغییر شرایط، تغییر نکرد. چه در هنگام شکست و چه در پیروزى، در قدرت و ضعف، او همان مرد بود با همان شخصیت. صداقت‏محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) با هیچ معیارى قابل قیاس نبود. او انسان بود. همدلى انسانى و عشق به انسان‏ها تا اعماق جانش ریشه دوانده بود.در وجود او اثرى از غرور و تکبر نبود. چه نامى مى‏توان روى او گذاشت، جز بنده و رسول خدا. او پیامبرى بود مانند تمام پیامبران در تمام دنیا که شمابرخى از آنها را مى‏دانید و بقیه را نمى‏شناسید. در صورتى که فردى به یک نفر از آنها نیز ایمان نداشته باشد، نمى‏تواند مسلمان باشد.

به گفته یک محقق غربى: «با توجه به احترامى که پیروانش به او مى‏گذاشتند، اصلى‏ترین معجزه محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) این بود که او هرگز ادعا نکرد، قدرت آوردن‏معجزات را [بدون اذن الهى] دارد.» او معجزاتى انجام داد، ولى نه براى پیشبرد دین خود بلکه براى نشان دادن قدرت خدا. او هیچ گنجى در زمین وآسمان نداشت. او هرگز ادعاى اطلاع از آینده را ]بدون اذن الهى[ نداشت. این موضوع در زمانى بود که مردم به معجزات عادت داشتند.او پیروان خود را به مطالعه طبیعت و قوانین آن فراخواند. قرآن مى‏گوید: «خداوند آسمان‏ها و زمین و هر چه را که بین آنهاست، بیهوده خلق نکرده است.او همه آنها را براساس حق خلق کرده است؛ ولى بسیارى از مردمان نمى‏دانند».دنیا یک توهم یا عارى از هدف نیست. دنیا براساس حق خلق شده است. تعداد آیاتى از قرآن که انسان را به تدبر در عالم مى‏خوانند، چند برابر آیاتى‏است که امر به نماز، روزه یا حج مى‏کنند.ایجاد روحیه علمى، ناشى از تعلیمات محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) پیامبر خدا بود. قرآن مى‏گوید که خدا انسان را براى عبادت خلق کرده است؛ ولى عبادت معانى متفاوتى‏دارد. عبادت خدا محدود به نماز نیست؛ ولى هرکارى که با نیت رضایت خدا انجام شود و در جهت منافع بشر باشد، عبادت تلقى مى‏شود. همچنین قرآن‏زندگى و کار براى آن را مقدس مى‏داند، به شرطى که با صداقت، عدالت و خلوص نیت انجام شود. قرآن مى‏گوید، اگر از چیزهاى پاک تناول کنید و خدا رإے؛لالاّّطشکر نمایید، او را عبادت کرده‏اید. حدیثى از پیامبر نقل شده است که مى‏گوید: «کسى که به تمناى قلب خود پاسخ دهد، خدا به او پاداش مى‏دهد، به‏شرطى که از روش‏هاى مجاز استفاده کند.» شنونده‏اى گفت: «اى رسول خدا، در این صورت، او تنها به هواى نفس خود عمل کرده است.» در پاسخ شنید:«اگر از شیوه‏اى نامناسب استفاده کند، به شدت تنبیه خواهد شد، ولى در غیر این صورت، چرا باید به دلیل انجام کار درست تنبیه شود».این مفهوم جدیدى از دین است که علاوه بر توجه به معنویات، به بهبود زندگى دنیوى نیز مى‏اندیشد. تأثیر این اندیشه بر روابط انسانى، قدرت عظیمى‏که بر روى توده‏هاى مردم دارد، تفسیر جدیدى که از تکلیف ارائه مى‏دهد، و نیز مناسب بودن آن هم براى افراد جاهل و هم دانشمندان، یکى از آموزه‏هاى‏پیامبر اسلام است.ولى باید در نظر داشت که تأکید بر اعمال صالح، به معنى قربانى کردن ایمان نیست. در حالى که مکاتب مختلفى وجود دارد که برخى عمل را به مسلخ‏ایمان و برخى ایمان را به مسلخ عمل مى‏برند اسلام مبتنى بر عمل صالح و ایمان قلبى است. در اسلام، هدف به اندازه وسیله و وسیله به اندازه هدف‏ارزش دارد. به گفته قرآن، افرادى که ایمان دارند و عمل صالح انجام مى‏دهند، وارد بهشت خواهند شد. افرادى که ایمان دارند ولى عمل نمى‏کنند، جایى‏در اسلام ندارند. همچنین ایمان با عمل نادرست مغایرت دارد. قانون الهى یعنى قانون تلاش.

قرآن در رابطه با موقعیت انسان در جهان مى‏گوید: «خداوند هر آنچه را که در زمین و آسمان است، مسخر شما گردانیده است. شما بر زمین و آسمان‏برترى دارید».ولى در رابطه با خدا، قرآن مى‏گوید: «اى انسان، خداوند توانایى‏هاى عالى به تو داده است و مرگ و زندگى را خلق کرده است تا شما را آزمایش کند وببیند، کدام یک از شما عمل صالح انجام مى‏دهید و کدام یک از راه راست منحرف مى‏شوید».هر انسانى على‏رغم برخوردارى از اراده آزاد، تحت قیود مشخصى نیز قرار دارد. خدا در قرآن مى‏گوید، اراده او بر این تعلق گرفته است که هر انسانى رادر شرایطى که براى او مناسب تشخیص مى‏دهد، خلق کند. به گفته خداوند، او شیوه خاصى براى امتحان هر انسان دارد. «شما همواره در حال امتحان‏شدن هستید. در صورتى که براساس دستورات خدا زندگى کنید و بمیرید، شما در راه خدا مرده‏اید.» قرآن به انسان مى‏گوید که زندگى این دنیا را انتهاى‏حیات انسان فرض نکند. چون زندگى جاویدان بعد از مرگ شروع مى‏شود.به گفته اسلام، کسانى که موقعیت‏هاى دنیا را هدف قرار مى‏دهند، عاقبت عمل خود را خواهند دید و سرانجام اعمال خود را مشاهده خواهند کرد. اسلام ازانسان مى‏خواهد که با خواهش‏هاى نفس اماره مقابله کند و به جایى برسد که نفس لوامه بیدار شده و به دنبال کمال روحى باشد.به گفته قرآن: «اى نفس آرام و مطمئن، بازگرد به سوى پروردگارت، در حالى که تو از او راضى هستى و او نیز از تو راضى است. بنابراین، در صف بندگان ‏من درآى و در بهشت من جاى گزین».از نظر اسلام، این هدف اصلى انسان است؛ یعنى از یک طرف، تبدیل شدن به ارباب کائنات، و از طرف دیگر، رسیدن به آرامش در سایه پروردگار خود.در این مرحله، عشق خدا خوراک روح انسان و چشمه حیات، منبع نوشیدنى اوست. غم و شکست بر او چیره نخواهد شد و موفقیت باعث غرور اونخواهد گردید.کشورهاى غربى سعى مى‏کنند ارباب جهان شوند ولى روح آنها هنوز به آرامش و طمأنینه نرسیده است.

توماس کارلایل، تحت تأثیر فلسفه زندگى در اسلام مى‏گوید: «اسلام یعنى تسلیم شدن در برابر خداوند، یعنى تمام قدرت ما وامدار تسلیم در برابراوست. هرچه او با ما مى‏کند و هرچه به سوى ما مى‏فرستد، حتى اگر مرگ یا بدتر از آن باشد، خیر است و براى ما بهترین گزینه. ما خود را به خدامى‏سپاریم».همین نویسنده ادامه مى‏دهد: «به گفته گوته، اگر اسلام این است، آیا ما همگى مسلمان هستیم».خود کارلایل به پرسش گوته پاسخ مى‏دهد و مى‏گوید: «بله، هر یک از ما که زندگى اخلاقى دارد، این‏گونه زندگى مى‏کند. این بالاترین درجه خردمندى‏است که از آسمان بر زمین آمده است».

منبع: نشریه اسلام و دنیاى جدید(Islam and modern age)

دسته ها : مذهبی
پنج شنبه 1387/12/8 12:46
X