تعداد بازدید : 4577013
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
به گفته یک مورخ، معیارهاى عظمت هر فرد عبارت است از این که: آیا او نسبت به هم عصران خود برترى داشته است؟ آیا آنقدر عظمت داشته استکه از استانداردهاى زمان خود فراتر رود؟ آیا میراث جاودانى براى جهان باقى گذاشته است؟ تجلى دو مورد آخر در رابطه با محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) قبلاً ذکر شدهاست.
و اما در رابطه با مورد اول: آیا پیامبر اسلام نسبت به معاصران خود برترى داشت؟ سوابق تاریخى نشان مىدهد که هم دشمنان و هم دوستان معاصرمحمد(صلی الله علیه و آله وسلّم)، خصوصیات متعالى، صداقت بىنقص، فضایل، صمیمیت و قابل اعتماد بودن پیامبر اسلام را در تمام زمینههاى فعالیت بشرى به رسمیتشناختهاند. حتى یهودیان و افرادى که به او ایمان نیاوردند، حکمیت او را براى حل مناقشات فردى خود مىپذیرفتند. حتى افرادى که به او ایماننیاوردند، چارهاى نداشتند جز آنکه بگویند: «اى محمد! ما تو را دروغگو نمىدانیم ولى کسى را که به تو کتاب داده است و تو را پیامبر قرار داده است، قبولنداریم.» آنها با تصور دیوانه شدن محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) سعى کردند با استفاده از خشونت او را درمان کنند، ولى آنها متوجه شدند که نورى واقعى در وجود او زبانهمىکشد. نکته جالب این است که تمامى بستگان نزدیک، عموزاده عزیز و دوستان صمیمى وى که از نزدیک با محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) آشنا بودند، همگى به الهىبودن پیام وى ایمان داشتند. اگر آن زنها و مردها، که همگى باهوش، نجیب و باسواد بودند، کوچکترین تردیدى در مورد صداقت محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) داشتند،بدون شک تلاش او براى ایجاد اصلاحات اجتماعى، از پیش محکوم به شکست بود. برعکس، یاران صدیق او چنان به وى وفادار بودند که حتى شیوهزندگى خود را از پیامبر الهى مىگرفتند. آنها به خاطر او تمام خطرها را به جان خریدند؛ از او اطاعت کردند و حتى تحت بدترین شکنجههایى که گاهىاوقات به مرگشان مىانجامید، به او وفادار بودند. آیا اگر متوجه کوچکترین لغزشى در محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) مىشدند، این گونه رفتار مىکردند؟
تاریخ اسلام بیانگر رفتار بىرحمانهاى است که در مورد زنها و مردهاى مسلمان اعمال مىشد: سمیّه، زنى بىگناه، با نیزه قطعه قطعه مىشود. پاهاىیاسر را به دو شتر بسته و در جهت مخالف حرکت مىدهند. خباب ابن حارث را وادار کردند، روى بسترى از زغالهاى سوزان دراز بکشد، در حالى کهپاهاى خود را بر روى سینه او گذاشته بودند تا نتواند تکان بخورد و چربى زیر پوستش آب شود. خبان ابن عدى را قطعه قطعه کردند. در اثناى شکنجه ازاو پرسیدند، آیا دوست نداشت در خانه با زن و فرزندان بود و محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) به جاى او کشته مىشد؟ او فریاد زد، حاضر است جان خود و زن و فرزندانشرا فداى محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) کند. آیا این میزان ایمان و اعتقاد در میان پیروان محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) بهترین دلیل بر راستگویى وى و اعتقاد عمیق او به رسالت خود نبود.مردان و زنان پیرو او از بهترینهاى مکه و مردانى داراى مقام و ثروت و نیز از میان خویشاوندان محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) بودند.به گفته دائرةالمعارف بریتانیا: «محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) موفقترین پیامبر و شخصیت دینى بود.» این موفقیت تصادفى نبود بلکه ناشى از شخصیت تحسین برانگیزو ارزشهاى فردى او بود. شخصیت محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) از پیچیدهترین ویژگىهاى اوست. تنها با یک نگاه مىتوان دید که محمد پیامبر، فرمانده نظامى،فرمانروا، جنگجو، تاجر، واعظ، حکیم، سیاستمدار، خطیب، مصلح، پناهگاه ایتام، پشتیبان بردگان، حامى زنان، قانونگذار، قاضى و قدیس است.یتیم بودن بدترین بدبختى روى زمین است و او زندگى خود را اینگونه آغاز کرد. در سیر تحول خود از یک کودک یتیم، تا فرارى تحت تعقیب، تا حاکمروحانى و زمینى و در جریان تمام وسوسهها و اغواگرىها، او از آتش آلودگى به دنیا سالم بیرون آمد تا الگویى براى هر انسان باشد. موفقیتهاى او تنهامحدود به یک جنبه زندگى نیست بلکه شامل تمام شرایط انسانى است.اگر بزرگى به معنى پاکسازى یک ملت که در منجلاب وحشیگرى و ظلمت مطلق فرو رفته است باشد، شخصیت پویایى که توانسته باشد چنین کارىانجام دهد و امتى را از حضیضى که قوم عرب در آن گرفتار بود نجات دهد و آنها را به مکانى رهنمون شود که پرچمدار تمدن گردند، به راستى مستحقبزرگى است. اگر بزرگى یعنى متحد کردن جوامع متفرق از طریق پاکدامنى و برادرى، باز هم بزرگى مستحق پیامبر صحراست. اگر بزرگى به معنى زدودنزنگ تعصبات و خرافات کور باشد، پیامبر اسلام این کار را براى میلیونها نفر انجام داده است. اگر بزرگى به معنى نشان دادن معیارهاى والاى اخلاقىاست، محمد از نظر دوست و دشمن به عنوان امین و صدیق شناخته شده است. اگر یک فاتح فرد بزرگى است، در اینجا یتیمى را مىبینیم که فرمانرواى عربستان شد و امپراتورى بزرگى را بنا نهاد که 14 قرن دوام آورده است. اگر معیار بزرگى یک رهبر، میزان وفادارى به اوست، نام محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) هنوز قلوبمیلیونها نفر را در سراسر جهان مىرباید.او فلسفه را در مدارس آتن و رم، ایران، هند یا چین نخوانده بود. با این حال، او کاشف عالىترین حقایقى است که براى بشر ارزش ابدى دارد. او کهبىسواد بود، با چنان بلاغت و احساسى سخن مىگفت که اشک مخاطبان را جارى مىکرد. او که یتیم به دنیا آمد و از تنعمات دنیوى بىبهره بود، موردعلاقه همگان قرار گرفت. مردانى که از نبوغ سخنرانى و خطابه برخوردار باشند، اندکند. دکارت یکى از کاملترین نمونههاى خطبا بود. هیتلر در جایىگفته است: «یک نظریهپرداز بزرگ الزاماً رهبر بزرگى نیست. در حالى که یک سازماندهنده، همیشه رهبر بزرگى است. به این دلیل که رهبرى به معنىتوان به حرکت در آوردن تودههاى مردم است. استعدادهایى که مولد ایدهها هستند، داراى توان رهبرى نیستند. ولى جمع شدن نظریهپرداز،سازماندهنده و رهبر در یک فرد، از نادرترین پدیدههاى تاریخ بشرى است.» به این ترتیب، پیامبر اسلام یکى از نادرترین پدیدههاى خلقت بودهاست.
عالىجناب بوسورث اسمیت مىگوید: «اگر در زمین مردى باشد که بتواند ادعا کند از طرف خداوند فرمان رانده است، او محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) است؛ چون او تمامقدرت را بدون ابزار آن و بدون حامیان معمول، در اختیار داشت. او اهمیتى به زرق و برق قدرت نمىداد. سادگى زندگى خصوصى او، در راستاى زندگىعمومى او بود».با فتح مکه، بیش از یک میلیون مایل مربع سرزمین در اختیار او بود. با این حال او همچنان کفشهایش را خود تعمیر مىکرد؛ لباسهاى خود را همچناناز پشم خشن انتخاب مىکرد؛ خود شیر بزها را مىدوشید؛ اجاق را تمیز مىکرد؛ آتش را روشن و به امور معمولى خانواده رسیدگى مىکرد. خوراک او خرماو آب بود. برخى اوقات چندین شب خانواده او چیزى براى خوردن نداشت. تشک او از برگ درختان خرما تهیه شده بود و اکثر شبها را به عبادتمىایستاد. او با تضرع و زارى از خداوند درخواست مىکرد، قدرت کافى براى عمل به وظایف را به او اعطا کند. هنگامى که از دنیا رفت، تنها دارایى که ازخود باقى گذاشت، چند سکه بود که بخشى از آن بابت بدهىهاى وى پرداخت شد و بقیه به مستمندان انفاق گردید. لباسهایى که او هنگام مرگ به تنداشت، پر از وصله بود.پیامبر خدا با تغییر شرایط، تغییر نکرد. چه در هنگام شکست و چه در پیروزى، در قدرت و ضعف، او همان مرد بود با همان شخصیت. صداقتمحمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) با هیچ معیارى قابل قیاس نبود. او انسان بود. همدلى انسانى و عشق به انسانها تا اعماق جانش ریشه دوانده بود.در وجود او اثرى از غرور و تکبر نبود. چه نامى مىتوان روى او گذاشت، جز بنده و رسول خدا. او پیامبرى بود مانند تمام پیامبران در تمام دنیا که شمابرخى از آنها را مىدانید و بقیه را نمىشناسید. در صورتى که فردى به یک نفر از آنها نیز ایمان نداشته باشد، نمىتواند مسلمان باشد.
به گفته یک محقق غربى: «با توجه به احترامى که پیروانش به او مىگذاشتند، اصلىترین معجزه محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) این بود که او هرگز ادعا نکرد، قدرت آوردنمعجزات را [بدون اذن الهى] دارد.» او معجزاتى انجام داد، ولى نه براى پیشبرد دین خود بلکه براى نشان دادن قدرت خدا. او هیچ گنجى در زمین وآسمان نداشت. او هرگز ادعاى اطلاع از آینده را ]بدون اذن الهى[ نداشت. این موضوع در زمانى بود که مردم به معجزات عادت داشتند.او پیروان خود را به مطالعه طبیعت و قوانین آن فراخواند. قرآن مىگوید: «خداوند آسمانها و زمین و هر چه را که بین آنهاست، بیهوده خلق نکرده است.او همه آنها را براساس حق خلق کرده است؛ ولى بسیارى از مردمان نمىدانند».دنیا یک توهم یا عارى از هدف نیست. دنیا براساس حق خلق شده است. تعداد آیاتى از قرآن که انسان را به تدبر در عالم مىخوانند، چند برابر آیاتىاست که امر به نماز، روزه یا حج مىکنند.ایجاد روحیه علمى، ناشى از تعلیمات محمد(صلی الله علیه و آله وسلّم) پیامبر خدا بود. قرآن مىگوید که خدا انسان را براى عبادت خلق کرده است؛ ولى عبادت معانى متفاوتىدارد. عبادت خدا محدود به نماز نیست؛ ولى هرکارى که با نیت رضایت خدا انجام شود و در جهت منافع بشر باشد، عبادت تلقى مىشود. همچنین قرآنزندگى و کار براى آن را مقدس مىداند، به شرطى که با صداقت، عدالت و خلوص نیت انجام شود. قرآن مىگوید، اگر از چیزهاى پاک تناول کنید و خدا رإے؛لالاّّطشکر نمایید، او را عبادت کردهاید. حدیثى از پیامبر نقل شده است که مىگوید: «کسى که به تمناى قلب خود پاسخ دهد، خدا به او پاداش مىدهد، بهشرطى که از روشهاى مجاز استفاده کند.» شنوندهاى گفت: «اى رسول خدا، در این صورت، او تنها به هواى نفس خود عمل کرده است.» در پاسخ شنید:«اگر از شیوهاى نامناسب استفاده کند، به شدت تنبیه خواهد شد، ولى در غیر این صورت، چرا باید به دلیل انجام کار درست تنبیه شود».این مفهوم جدیدى از دین است که علاوه بر توجه به معنویات، به بهبود زندگى دنیوى نیز مىاندیشد. تأثیر این اندیشه بر روابط انسانى، قدرت عظیمىکه بر روى تودههاى مردم دارد، تفسیر جدیدى که از تکلیف ارائه مىدهد، و نیز مناسب بودن آن هم براى افراد جاهل و هم دانشمندان، یکى از آموزههاىپیامبر اسلام است.ولى باید در نظر داشت که تأکید بر اعمال صالح، به معنى قربانى کردن ایمان نیست. در حالى که مکاتب مختلفى وجود دارد که برخى عمل را به مسلخایمان و برخى ایمان را به مسلخ عمل مىبرند اسلام مبتنى بر عمل صالح و ایمان قلبى است. در اسلام، هدف به اندازه وسیله و وسیله به اندازه هدفارزش دارد. به گفته قرآن، افرادى که ایمان دارند و عمل صالح انجام مىدهند، وارد بهشت خواهند شد. افرادى که ایمان دارند ولى عمل نمىکنند، جایىدر اسلام ندارند. همچنین ایمان با عمل نادرست مغایرت دارد. قانون الهى یعنى قانون تلاش.
قرآن در رابطه با موقعیت انسان در جهان مىگوید: «خداوند هر آنچه را که در زمین و آسمان است، مسخر شما گردانیده است. شما بر زمین و آسمانبرترى دارید».ولى در رابطه با خدا، قرآن مىگوید: «اى انسان، خداوند توانایىهاى عالى به تو داده است و مرگ و زندگى را خلق کرده است تا شما را آزمایش کند وببیند، کدام یک از شما عمل صالح انجام مىدهید و کدام یک از راه راست منحرف مىشوید».هر انسانى علىرغم برخوردارى از اراده آزاد، تحت قیود مشخصى نیز قرار دارد. خدا در قرآن مىگوید، اراده او بر این تعلق گرفته است که هر انسانى رادر شرایطى که براى او مناسب تشخیص مىدهد، خلق کند. به گفته خداوند، او شیوه خاصى براى امتحان هر انسان دارد. «شما همواره در حال امتحانشدن هستید. در صورتى که براساس دستورات خدا زندگى کنید و بمیرید، شما در راه خدا مردهاید.» قرآن به انسان مىگوید که زندگى این دنیا را انتهاىحیات انسان فرض نکند. چون زندگى جاویدان بعد از مرگ شروع مىشود.به گفته اسلام، کسانى که موقعیتهاى دنیا را هدف قرار مىدهند، عاقبت عمل خود را خواهند دید و سرانجام اعمال خود را مشاهده خواهند کرد. اسلام ازانسان مىخواهد که با خواهشهاى نفس اماره مقابله کند و به جایى برسد که نفس لوامه بیدار شده و به دنبال کمال روحى باشد.به گفته قرآن: «اى نفس آرام و مطمئن، بازگرد به سوى پروردگارت، در حالى که تو از او راضى هستى و او نیز از تو راضى است. بنابراین، در صف بندگان من درآى و در بهشت من جاى گزین».از نظر اسلام، این هدف اصلى انسان است؛ یعنى از یک طرف، تبدیل شدن به ارباب کائنات، و از طرف دیگر، رسیدن به آرامش در سایه پروردگار خود.در این مرحله، عشق خدا خوراک روح انسان و چشمه حیات، منبع نوشیدنى اوست. غم و شکست بر او چیره نخواهد شد و موفقیت باعث غرور اونخواهد گردید.کشورهاى غربى سعى مىکنند ارباب جهان شوند ولى روح آنها هنوز به آرامش و طمأنینه نرسیده است.
توماس کارلایل، تحت تأثیر فلسفه زندگى در اسلام مىگوید: «اسلام یعنى تسلیم شدن در برابر خداوند، یعنى تمام قدرت ما وامدار تسلیم در برابراوست. هرچه او با ما مىکند و هرچه به سوى ما مىفرستد، حتى اگر مرگ یا بدتر از آن باشد، خیر است و براى ما بهترین گزینه. ما خود را به خدامىسپاریم».همین نویسنده ادامه مىدهد: «به گفته گوته، اگر اسلام این است، آیا ما همگى مسلمان هستیم».خود کارلایل به پرسش گوته پاسخ مىدهد و مىگوید: «بله، هر یک از ما که زندگى اخلاقى دارد، اینگونه زندگى مىکند. این بالاترین درجه خردمندىاست که از آسمان بر زمین آمده است».
منبع: نشریه اسلام و دنیاى جدید(Islam and modern age)