تعداد بازدید : 4577008
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
1- خدا محوری
از مهمترین انتظاراتى که تمام انبیا و اولیا از بندگان خدا، داشته اند و دارند این است که مردم در کارها و رفتارها خدا محور باشند و رضایت الهى و خداوندى را در تمام امور، محور و اساس قرار دهند.
امام حسن مجتبی(ع) نیز که خود خدامحور و سراپا اخلاص بود، از امت اسلامى و شیعیان خویش انتظار دارد که رضایت الهى را محور فعالیت خویش قرار دهند. این توقع را گاه با بیان زیان مردم محورى و خارج شدن از محور رضایت الهى ابراز مى دارد، آنجا که فرمود: «من طلب رضى الله بسخط الناس کفاه الله امور الناس و من طلب رضى الناس بسخط الله و کله الله الى الناس؛ (1) هر کس رضایت خدا را بخواهد هرچند با خشم مردم همراه شود؛ خداوند او را از امور مردم کفایت مى کند و هر کس که با به خشم آوردن خداوند، دنبال رضایت مردم باشد، خدا او را به مردم وامى گذارد.»
حضرت گاه فوائد خدا محورى و در نظر گرفتن رضایت الهى را به زبان مى آورد و مى فرماید: «انا الضامن لمن لم یهجس فى قلبه الا الرضا ان یدعو الله فیستجاب له(2) من ضمانت مى کنم براى کسى که در قلب او چیزى نگذرد جز رضا ]ى خداوندی[، که خداوند دعاى او را مستجاب فرماید.»
راوى از حضرت امام حسن(ع)این مهم را چنین نقل مى کند: امام حسن روز عید فطر بر گروهى از مردم گذر کرد که مشغول بازى و خنده بودند، بالاى سر آنها ایستاد و فرمود: «اتن الله جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه فیستبقون فیه بطاعته الى مرضاته فسبق قوم ففازوا و قصر آخرون فخابوا؛(3) به راستی، خداوند ماه رمضان را میدان مسابقه براى خلق قرار داده است تا به وسیله طاعت او براى جلب رضایت خداوند بر یکدیگر سبقت گیرند. مردمى سبقت گرفتند و کامیاب گشتند و دیگران کوتاهى کردند و ناکام ماندند.»
رسیدن به رضایت الهى آرزوى تمام انبیا بود.لذا در روایت آمده است که «موسی(ع) عرض کرد: خدایا! مرا به عملى راهنمایى کن که با انجام آن به رضایت تو دست یابم. خداوند وحى کرد که اى فرزند عمران! رضایت من در سختى و گرفتارى تو است که طاقت آن را نداری. موسى به سجده افتاد و مشغول گریه شد...، سرانجام وحى شد که اى موسی! رضایت من در رضایت تو به قضا و تقدیرات من است.»(4)
2- فراگیرى دانش
علم و دانش کلید خیرات و دستیابى به سعادت است. بدون دانش نه راه سعادت معلوم است و نه حرکت ممکن؛ به همین جهت از مهم ترین ماموریتهاى انبیا در طول تاریخ، تعلیم کتاب و آموزش مسائل دینى و تربیتى بوده است. از مهمترین توقعات امامان معصوم علیهم السلام از مسلمانان این است که اهل دانش و فراگیرى حکمت باشند.
امام حسن مجتبی(ع) فرمودند: «علم الناس علمک و تعلم علم غیرک؛ (5) دانش خود رابه مردم بیاموز و دانش دیگران را یادگیر.»
خداوند تمام امکانات فراگیرى دانش را در اختیار ما قرار داده است. لذا لازم است که از چشم و گوش و فرصتها بیشترین استفاده را ببریم و با فراگیرى دانش، شک و شبهه را از دل و درون خویش بیرون برانیم.
چنانکه حضرت مى فرماید: «ان ابصر الابصار ما نفذ فى الخیر مذهبه و اسمع الاسماع ما وعى التذکیر و انتفع به واسلم القلوب ما طهر من الشبهات؛ به راستی، بیناترین دیده ها آن است که در خیر نفوذ نماید، و شنواترین گوشها آن است که تذکرات ]دیگران[ را بشنود و از آن بهره مند شود و سالم ترین دلها آن است که از شک و شبهه پاک باشد.(6)
3- اندیشیدن و تفکر
علم و دانش آنگاه نتیجه بخش خواهد بود که با تفکر و تدبر همراه باشد. خواندن و فراگیرى قرآن نیز آنگاه مفید و مثمر است که با تدبرو تفکر همراه شود. از مهمترین انتظاراتى که امامان ما از شیعیان خویش داشته و دارند، این است که اهل اندیشه و تفکر باشند، آنان این توقع را با بیانهاى مختلف ابراز نموده اند.
امام مجتبی(ع) مى فرماید: «اوصیکم بتقوى الله و ادامه التفکر، فان التفکر ابو کل خیر و امه(7) شما ]شیعیانم[ را به تقوا و اندیشیدن دائم سفارش مى کنم؛ زیرا تفکر، پدر و مادر ]و ریشه و اساس[ تمامى خوبیها است.»
در جاى دیگر فرمود: «علیکم بالفکر فانه مفاتیح ابواب الحکمه (8) بر شما ]شیعیان[ لازم است که اندیشه کنید؛ زیرا فکر، کلیدهاى درهاى حکمت است.»
راستى اگر امت اسلامى بیشتر اندیشه وتفکر مى کردند و به آن عمل مى نمودند، این همه عقب ماندگى و مشکلات نداشتند و این همه محل تاخت و تاز استعمارگران و ابرقدرتها قرار نمى گرفتند.
گاه دل مولا امام حسن بدرد آمده و با زبان گلایه اظهار مى دارد: «عجبت لمن یتفکر فى ماکوله کیف لایتفکر فى معقوله فیجنب بطنه ما یؤذیه و یودع صدره ما یردیه؛ (9) در شگفتم از کسى که در ]چگونگى استفاده از[ خوراکیهاى خود اندیشه مى کند ولى درباره معقولات خویش اندیشه نمى کند. از آنچه معده اش را اذیت مى نماید دورى مى کند، در حالى که سینه ]و روح[ خود را از پست ترین چیز پر مى کند.»
راستى در کدام مکتب و مذهب جز اسلام و تشیع پیدا مى کنید که این همه بر علم و دانش، تدبر و تفکر، اندیشه وتعقل سفارش و تاکید نموده باشند.
4- تلاش و کوشش
فکر و اندیشه، و یا تامل و تدبر، آن گاه ارزش حقیقى و عینى خویش را نشان مى دهد که منجر به عمل و تلاش و سعى و کوشش شود، وگرنه تفکرى که منهاى عمل باشد، ارزش واقعى نخواهد داشت. در واقع فکر مطلوب و کارساز است که به عمل و تلاش بینجامد.
یکى از انتظارات امام حسن(ع) این است که بندگان الهى در کنار علم و اندیشه، اهل تلاش و عمل باشند. آن حضرت فرمود: «این بندگان خدا! پروا پیشه باشید و براى رسیدن به خواسته ها تلاش کنید و از کارهاى ناروا بگریزید و قبل از آنکه ناگواریها به شما روى آورند و نابودکننده لذات ]یعنى مرگ[ فرا رسد به کار]هاى نیک[ مبادرت ورزید که نعمتهاى دنیا دوام ندارند و ]کسى از[ خطرات و بدیهاى آن در امان نیست. ]دنیا[ فریبکار زودگذر و تکیه گاهى سست و بى اساس است.»(10)
نکته دیگرى را که حضرت مجتبى علاوه بر اصل تلاش و عمل گوشزد مى کند و انتظار دارد که به آن توجه شود، این است که انسان هم باید براى دنیا کار و تلاش کند و هم براى آخرت. کلام نغز و دلنشین امام در این باره چنین است: «واعمل لدنیاک کانک تعیش ابدا و اعمل لاخرتک کانک تموت غدا؛(11) براى دنیایت چنان کار کن که گویا براى همیشه ]دراین دنیا[ خواهى بود. و براى آخرتت ]نیز چنان[ سعى و تلاش کن که گویا فردا از دنیا خواهى رفت.»
طالب علمى به عالمى گفت: نیمه شبها و قبل از سحرها بیدار مى شوم، درس بخوانم بهتر است و یا نماز شب؟ عالم در جواب او گفت: کارى کن که هم درس بخوانى و هم نماز شب. نه درس فداى نماز شب و عبادت شود، و نه عبادت فداى درس و منبر، نه کار بخاطر عبادات مستحبى و ... کنار گذاشته شود، و نه عبادات واجب و مقدارى مستحب بخاطر کار یا اضافه کارى به تاخیر افتاده و یااز دست برود.
5- صبر و بردباری
دنیا از یک سو جاى حوادث و مصائب است و از طرف دیگر، انجام عبادات و کنترل شهوات نیاز به قدرت و نیرو دارد، آنچه انسان را در مقابل حوادث و مصائب، نیرومند و مقاوم مى سازد، صبر و بردبارى است و آنچه انسان را بر انجام عبادات نیرو و توان مى بخشد، استقامت و پایدارى است و آنچه انسان را بر شهوات غالب و پیروز مى سازد، صبر و پایدارى است. از انتظارات مهم امام حسن مجتبی(ع) این است که مسلمانان و پیروان او در تمام مراحل زندگى صابر و بردبار باشند، حضرتش در این زمینه دلسوزانه مى فرماید: «جربنا و جرب المجربون فلم نر شیئا انفع وجدانا و لا اضرفقدانا من الصبر نداوى به الامور؛ (12) تجربه ما و دیگران نشان مى دهد که چیزى نافع تر از داشتن صبر و زیانبارتر از فقدان بردبارى دیده نشده است، صبرى که بوسیله آن تمام ]دردها و[ امور درمان مى شود.»
راستى که باید گفت:
صدهزاران کیمیا حق آفرید
کیمیایى همچو صبر، آدم ندید
امام مجتبی(ع) در کلام دیگرى فرمود: «الخیر الذى لا شر فیه الشکر مع النعمه و الصبر على النازله ؛ خیرى که شر ندارد، شکر در حال نعمت و بردبارى در مقابل ناگوارى است.»(13)
کلید صبر کسى را باشد اندر دست
هر آینه در گنج مراد بگشاید
به شام تیره محنت بساز وصبر نما
که عاقبت سحر از پرده رو بنماید
6- دقت در دوستیابی
رفیق و دوست عمیق ترین تاثیر را بر زندگى و رفتار انسان دارد، تا آنجا که گفته شده: «المرء على دین خلیله؛ انسان بر آیین رفیقش است.» به این علت در قرآن و روایات، سخت بر آیین دوست یابى تاکید و سفارش شده است. امام حسن مجتبی(ع) نیز از نزدیکترین افراد خانواده تا مسلمانان انتظار دارد که در انتخاب دوست و رفیق دقت بخرج دهند و مراقب باشند که در دام دوستان ناباب گرفتار نشوند.
در سفارشى به یکى از فرزندان خویش فرمود: «یا بنى لانواخ احدا حتى تعرف موارده و مصادره، فاذا استنبطت الخبره و رضیت العشره فاخه على اقاله العثره و المواساه فى العسره ؛ (14) پسرم! با هیچ کس برادرى ]و دوستی[ مکن مگر آنکه ]اول[ بدانى کجا رفت و آمد دارد و از چه خانواده اى مى باشد، هرگاه به این مسئله پى بردى ومعاشرت و دوستى او را ]طبق معیارها[ پسندیدی، پس با او برادرى ]و دوستی[ کن، در گذشتن از لغزشها و همدردى در سختی.»
حضرت در این باره فقط به سفارش اکتفا نکرده ، بلکه گاه به معرفى الگوهاى عینی، و دوستانى که خود براساس معیارهاى مطلوب انتخاب نموده مى پردازد، و درباره یکى از دوستان خود چنین مى فرماید: «او از دیدگاه من از همه مردم بزرگتر بوده و ا ساس بزرگى او به دیده من کوچکى دنیا در دیده او بود، از سلطه جهالت برون بود. دست دراز نمى کرد مگر نزد کسى که مورد اعتماد بود و سودى در آن وجود داشت، نه شکایتى داشت و نه خشمگین و ناخشنود بود، بیشتر روزگارش را خاموش بود، پس هنگامى که سخن مى گفت بر گویندگان و زبان آوران غلبه مى یافت. مردى افتاده بود و مردم ناتوانش مى انگاشتند؛ اما همین که زمان تلاش و جدیت فرا مى رسید، شیر بیشه را مى ماند!»
حضرت در ادامه بیان اوصاف دوست خوبش مى فرماید: چون با دانشمندان جمع مى شد به شنیدن، بیشتر شیفته بود تا به گفتن. اگر در سخن مغلوب مى شد، در خاموشى مغلوب نمى گشت. آنچه را انجام نمى داد نمى گفت، ولى کارهایى انجام مى داد که آن را به زبان نمى آورد. اگر در مقابل دو کار قرار مى گرفت که نمى دانست کدامیک از آن دو خداپسندانه تر است، آن را که نفسش مى پسندید انجام نمى داد، هیچ کس را به کارى که زمینه عذر در آن بود سرزنش نمى کرد. (51)
پى نوشت ها:
1- محمدى رى شهری، میزان الحکمه ، ج 4 ص .153
2- بحارالانوار، ج 43، ص .351
3- تحف العقول، ص .410
4- منتخب میزان الحکمه، محمدى رى شهری، ص 221، شماره .2628
5- بحارالانوار، ج 75، ص .111
6- تحف العقول، ص 408،
7- مجموعه ورام، ج 1، ص .53
8- میزان الحکمه، ج 8، ص .245
9- بحارالانوار، ج 1، ص .218
10- بحارالانوار، ج 75، ص .109
11- بحارالانوار، ج 44، ص .139
12- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 1، ص .320
13- تحف العقول ص .404
14- همان، ص .404
15- همان، ص .406