تعداد بازدید : 4576682
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
پیامبراسلام(ص) به عنوان بهترین افتخار عالم بشریت از زمان خلقت جهان تا پایان آفرینش، حیاتش را بر خدامحوری کامل قرار داد و خطاب «وما ینطق على الهوى ان هو الا وحى یوحی» (نجم4.) را به خود اختصاص داد. همو که اخلاق نیکویش لایق دریافت لوح «و انک لعلى خلق عظیم» (قلم4.) شد و لذا خداوند رحمان او را بهترین اسوه قلمداد نمود و به همگان سفارش کرد که در تمام امور مادى و معنوی خود، از او مدل بگیرند. «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه» و دستور داد که اگر مى خواهید در دنیا خوب زندگى کنید و زندگى شما مقرون سعادت باشد خدا و پیامبرش را لبیک گوئید، «یاایها الذین آمنوا استجیبوالله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم» (انفال24.)
نوشتار حاضر رهنمونى است گلچین شده از برخى زوایاى زندگى پیامبر، و گاهى همراه با اشاره اى مصلحانه به برخى فضیلت هاى فراموش شده یا کمرنگ شده در جامعه شیعى که امید است کریمه وذکر فان الذکرى تنفع المؤمنین مصادیق خود را باز یابد. با هم آن را از نظر مى گذرانیم.
¤¤¤
نماز
رسول اعظم (ص) نماز را در اوقات خاص خود- مگر در مواقع ضروری- بجا مى آورد، با استعمال عطر به نماز مى ایستاد و نمازش را خفیف مى خواند و مراعات مأمومین را مى نمود. عایشه مى گوید: «وقتى ما با او مشغول صحبت بودیم و هنگام نماز مى رسید، حالتى به او دست مى داد که گویى ما را نمى شناسد و ما او را نمى شناسیم.» امام صادق(ع) فرمود: «حضرت نبى اکرم دوبرابر نمازهاى واجب، نماز استحبابى بجا مى آورد» درماه مبارک رمضان به نمازهاى مستحبى خود مى افزود و به هزار رکعت نماز آن ایام اهمیت مى داد. (سنن النبی، علامه طباطبایی، باب16)
چه خوب است شیعیان بسان پیامبر خاتم نمازها را در وقت فضیلت بخوانند و از این سنت حسنه پیروی کنند، در احکام شرعیه نیز به این مطلب سفارش شده و بدون هیچ شبهه اى جمع کردن نماز ظهرین یا عشایین بدون ضرورت، ترک سنت خواهدبود.
روزه
درهر ماه سه روز را روزه مى گرفت، پنج شنبه اول ماه و آخر ماه و چهارشنبه وسط ماه. ماه شعبان الا چند روزش را روزه مى گرفت، هنگام افطار اگر خرما داشتند حتما روزه خود را با آن باز مى فرمودند، و نیز سحرى خود را با حلیم یا خرما و یا قاووت قرار مى داد. (همان، باب 17)
دراخبار دیگری نیز ذکر شده که سعى مى کرد افطار را از غذاهاى شیرین استفاده نماید، همان چیزى که پزشکى امروزه بدان تاکید مى نماید. از آثار به دست آمده از اهل بیت معلوم مى شود که تناول سحرى نیز سنت و مستحب است ولو اینکه با جرعه اى شربت باشد؛ جریانى که اخیرا برخى روزه داران به ترک آن عادت کرده و از سحرى استفاده نمى نمایند و پزشکان نیز به عواقب آن هشدار داده اند.
قرائت قرآن
امیرالمؤمنین نقل مى کند «هیچ چیزى جز جنابت مانع قرائت حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه نبود» ام سلمه نیز مى گوید: «پیامبر بین آیه هاى قرآن فاصله مى انداخت» قبل از قرائت ذکر حکیم، کلمه اعوذ بالله من الشیطان الرجیم را ادا مى فرمود و فرزندش امام باقر(ع) فرمودند: «آهنگ صداى قرائت پیامبر از همه مردم دلرباتر بود.» (همان، باب 20)
بر شیعیان لازم است که به قرائت قرآن اهمیت دو چندانى داده و بر خود لازم کنند که روزانه بعد از نماز صبحگاه حتى الامکان یک حزب قرآن قرائت کنند و از آثار بابرکت آن استفاده برند، نیز جاى دارد نکته اى را به قاریان متذکر شد که بین آیه هاى قرآن فاصله بیندازند، گویا اتصال بین آیات، سنت ناپسندى از جانب برخى قراء مصرى که قرآن را به صورت حرفه اى مى خوانند به وجود آمده که مع الأسف به برخى قراء کشورمان نیز سرایت کرده است؛ لذا شایسته است به این نکته بذل توجه شود.
بهداشت
حضرت رسول اکرم به بهداشت بسیار اهمیت مى داد، موهاى خود را شانه مى زد و مى فرمود: شانه زدن، روزى را زیاد مى کند و موها را نیکو مى سازد، موها را خضاب مى فرمود، موهاى زاید بدن را دائم زایل مى کرد. پس از وضو ساختن خود را معطر مى ساخت و مى فرمود: جبرئیل به من گفته یک روز در میان خود را معطر کنم و روزهاى جمعه آن را ترک نکنم. روزهاى جمعه ناخن گرفتن را سنت قرار داد.(همان، باب3) شبها مسواکش را زیر رختخوابش قرار مى داد. (همان، باب 16) سه نوبت: هنگام خواب، پس از بیدارى براى نماز و دعا، و پیش از خارج شدن براى نماز صبح و در روایتى هنگام هر نماز مسواک مى زد. (همان، باب 13)
چه خوب است مؤمنین به نظافت مو و ظاهر خود در اجتماع اهمیت ویژه اى بدهند و با چهره و لباسى نظیف و با طراوت از منزل خارج شوند، چه بهتر اینکه هنگام نماز و به مسجد آمدن لباسهائى که بوى عرق مى دهند عوض کنند یا بشویند یا به وسیله مواد معطر بوى نامساعد آن را به بوى خوش تبدیل نمایند. اگر اینکار در مورد جوراب و پاها صورت پذیرد کمال احسان به مؤمنین و جامعه انجام شده است و موجبات مسرت پیامبر فراهم آمده، در این صورت مساجد همواره عطرآگین بوده و مردم رغبت دوچندانى براى حضور در آن از خود نشان خواهند داد. شاید برخى از دشمنان دین از ناتمیزى مسلمین بهره هاى شیطانى ببرند و از مساجد به عنوان محلهائى که بوى پا از آن مترشح مى شود یاد کنند. اگر واردشدن به مساجد با استعمال عطر باشد، بهره هاى معنوى دوچندان شده و نیز به سنتى از سنتهاى پیامبر عمل شده است.
پیامبر مى فرمود: اگر مسواک زدن بر امتم دشوار نبود، آن را واجب مى کردم. از این جمله اهمیت مسواک زدن در جامعه مسلمین به خوبى قابل فهم است. پزشکان متخصص دندان سه یا پنج نوبت مسواک زدن در روز را سفارش مى کنند و معتقدند بسیارى از بیمارى ها از راه دهان به بدن منتقل مى شود. مسواک نزدن، عاملى براى ایجاد باکتریها و رائحه بد در دهان شده و موجب اشمئزاز مسلمین نیز خواهد بود. مسواک زدن پیامبر براى هر نماز خود دلیلى است بر اینکه مؤمنین هنگام حضور در مساجد، مسواک را فراموش نکنند.
خانواده
پیامبر فرمود: بهترین شما کسانى هستند که به زنان خود مهربانتر هستند و من بهترین شما هستم. هر صبح بعد از نماز به همه زنانش سرکشى مى کرد و با محبت به سر فرزندانش دست مى کشید. با آنان غذا مى خورد، عدالت را میان همسران خود رعایت مى فرمود، حتى زمانى که بیمار بود دستور مى داد تا نوبت هر کدام است او را به آن منزل منتقل کنند. کام فرزندانش را با خرما بر مى داشت و دخترانش را بیش از بیست و چهل درهم کابین نبست.(همان، باب8)
باید عمل پیامبر در تزویج دخترانش و مهریه سبک آنان سرمشقى براى مؤمنین باشد. او که در بهترین جایگاه و مناصب دنیوى قرار داشت و خواستگاران دخترانش حاضر بودند که بیشترین مهریه ها را پرداخت کنند تا بتوانند افتخار دامادى حضرت را کسب کنند، اما از ساده زیستى و آسان گرفتن بر مردان مجرد خارج نشد و به مهریه هاى سبک تن داد و آن را سنت قرار داد. چه خوب بود خانواده هاى ما ولو اینکه داراى مشاغل یا مناصب مهمى هم باشند دختران خود را با مهریه کم به خانه بخت بفرستند و این سنت ناهنجارى را که در عصر حاضر در جامعه اسلامى ما به چشم مى خورد و عواقب بسیار خطرناکى به همراه آورده، براندازند، سنت غلطى که موجب کناره گیرى جوانان از ازدواج که پى آمدهاى وخیم آن بر هیچکس مخفى نیست شده و به اجرا گذاشته شدن مهریه هاى سنگین و افزایش طلاقهاى پى در پى را بدنبال داشته و دارد.
لازم به ذکر است که سنگین کردن مهریه نه مانعى است براى طلاق و نه موجب شرافت و اصالت خانواده خواهد بود و نه نشانه اى براى بزرگى و اعتبار دختر. بلکه اصالت و پاکدامنى و حقیقت مدارى دختر نشانه بزرگى و شرافت اوست و هموست که با مهریه کم مى تواند بهترین زندگى را براى خود و همسرش تضمین کند، جالب اینکه سنگین شدن مهریه ها خود عاملى براى طلاقهاى پى در پى شده است.
خواب
هنگام خواب روپوشى که آن را به زعفران آغشته کرده بودند نمناک ساخته و بر روى خود مى کشید نیز این دعاها را قرائت مى فرمودند: «اللهم باسمک احیا و باسمک اموت» و هنگام بیدارى از خواب مى فرمود: «الحمدلله الذى احیانى بعد ما أماتنى و الیه النشور» امام صادق(ع) مى فرماید: «پیامبر هنگام خواب آیت الکرسى را قرائت مى نمود و سپس مى گفت: «بسم الله امنت بالله و کفرت بالطاغوت اللهم احفظنى فى منامى و فى یقظتی.»(همان، باب 7)
شاید بتوان گفت که معطرکردن بستر خواب به زعفران به مثابه عطرآگین کردن محل خواب است؛ چون زمانى که به زعفران آب بزنیم، بوى خوبى از آن متصاعد مى شود. به هر حال با توجه به گفتارهاى امامان در زمینه عطرزدن هنگام خواب شب، با در نظرگرفتن این عمل پیامبر، به این نتیجه مى رسیم که خوشبو کردن اطاق خواب فضیلت و سنتى نیکو مى باشد.
نظم و انضباط
هیچ کارى را شروع نمى کرد مگر اینکه بدان مداومت مى نمود، مثلاً در باب اعمال استحبابى هر عملى که انتخاب مى فرمود بدان مداومت مى ورزید. لذا در امر نمازهاى مستحبى به نماز شب و نوافل یومیه و نمازهاى مخصوصى از ماه مبارک رمضان مداومت داشت و نیز در روزه هاى مستحبى به سه روز در هر ماه و روزه ماه شعبان نیز مداومت داشت. هرگاه به نماز جماعت مى آمد صفهاى مومنین را مرتب مى نمود و به آن سفارش مى کرد؛ از نعمان نقل شده که گفت: چنان صفهاى جماعت را منظم و آراسته مى ساخت که مانند چوبهاى تیر، هیچگونه کجى در آن دیده نمى شد و چنان انتظام صفها در نظرش مهم جلوه داشت که روزى به مسجد تشریف آوردند و به نماز ایستادند اما قبل از تکبیره الاحرام متوجه شدند که مردى سینه اش جلوتر از دیگران است، فرمود: اى بندگان خدا! صفوف خود را منظم کنید وگرنه میان دلهایتان اختلاف خواهد افتاد.
(همان، باب 17)
لباس
پیامبر در قید و بند نوع لباس نبود، گاهى لباس وصله دارى را به تن مى کرد و مى فرمود من بنده ام و لباس بنده ها را مى پوشم. اما در انتخاب رنگها به رنگ سفید سفارش مى فرمود و رنگ سبز را دوست داشت، و به نقل از امام صادق «ع» از پوشیدن لباس سیاه کراهت داشت مگر در سه چیز: عمامه، کفش و عبا. از لباس سرخ نیز پرهیز مى کرد. لباس را از سمت راست مى پوشید و از سمت چپ از بدن مبارکش خارج مى ساخت.
هنگامى که لباس نو بر تن مى کرد لباس قبلى خود را به فقیر مى بخشید و مى فرمود: تا زمانى که این لباس بر تن فقیر باشد، بخشنده لباس در حفظ و حراست و خیر پروردگار خواهد بود چه زنده باشد چه مرده.
امیرالمومنین مى فرمود: لباس پیامبر از پنبه بود و لباس ما اهل بیت نیز از پنبه است. عرقچین به سر مى گذاشت گاهى زیر عمامه و گاهى به تنهایی، و عمامه اى داشت به نام سحاب که به على «ع» بخشید. از امام رضا «ع» نقل است که فرمود: پیامبر در وصیتش به ابوذر فرمود: اى ابوذر! من لباس خشن مى پوشم و روى زمین مى نشینم و انگشتان خود را پس از غذا مى لیسم و الاغ بدون پالان سوار مى شوم و ردیف خود کسان دیگر را سوار مى کنم، این سنت من است هر کس از سنت من روى گردان شود از من نیست. (همان، باب 5)
خوب است بدانیم پزشکان نیز از پوشیدن لباسهاى نفتى و پلاستیکى منع مى کنند مخصوصا لباسهایى که با بدن تماس دارند به ویژه براى کسانى که دچار آلرژى پوستى هستند.
چه خوب است هم وطنان گرامى تعصبات و فرهنگ هاى از غرب آمده را کنار گذاشته و از لباسهاى پنبه اى که سلامت انسان را نیز تضمین مى کند، استفاده کنند.
جاى خوشوقتى است که مسلمانان هند، افغانستان، پاکستان و کشورهاى عربى با همان لباسهاى سنتى خود در مجامع ظاهر مى شوند و آداب و رسوم ساده زیستى را فراموش نکرده و در مقابل لباسهاى غربى دچار چالش نشده و با این عمل دست ردى بر سینه استعمارگران که مى خواهند تمام زندگى ما را همانند خود سازند تا بهتر بتوانند فرهنگ خود را تحمیل کنند، مى زنند.
توصیه مى شود اگر در اجتماع نمى توانیم با لباسهاى سنتى ظاهر شویم، سعى کنیم در محیط منزل رعایت شوون اسلامى را بنمائیم. مردانى که دختران بالغ دارند از مدهاى غربى در منزل استفاده نکنند و به سلامت خانواده بیندیشند و زنانى که جوان و نوجوان دارند نیز نکات اسلامى را فراموش نکنند.
گاهى بین خواهران و برادران، پدران و دختران، مادران و پسران، حرمتها نادیده گرفته شده و عواقب آن سنجیده نمى شود.
شاید بتوان بسیارى از هنجارمدارى هاى اجتماعى را در همین نکات فراموش شده در منزل یافت.
همچنین یکى ازآداب و سنن نیکویى که از پیامبر به یادگار مانده و کمتر کسى به آن عمل مى نماید سوار کردن مسافرین مى باشد. پیامبر با کارهاى پسندیده خود سعى داشت صفا و صمیمیت و یکرنگى را به جامعه ا سلامى به ارمغان بیاورد و به مسلمین گوشزد کند که مرکبى هم که من دارم در خدمت همه است و مرکب داران بایستى به پیاده ها کمک رسانند، اگر پیر و فرتوت مى بینیم کمک کنیم و آنان را به مقصد برسانیم.
اگر محذوراتى در اینکار براى خودروسواران باشد، حداقل در مواقع ضرورى مانند نیمه شبها، یا ایام مخصوص مثل شبهاى قدر یا روز تاسوعا و عاشورا، یا مواقع بارانى این حس همنوعى را شکوفا کنیم. موجب آزار آنها نشویم؛ مثلا وقتى خیابانها پر است از آبگرفتگی، با سرعت کمترى حرکت کنیم نه به گونه اى که عابرین با مشکل مواجه شوند! این به دور از انسانیت و اخلاق اجتماعى است.
خوراک
امام صادق «ع» مى فرماید:«پیامبر خدا گرسنگى را دوست داشت، او همواره نشسته غذا مى خورد و مى فرمود هنگام غذا کفشها را ازپاى درآورید».
در حال غذا خوردن به چیزى تکیه نمى داد با دست مبارک غذا تناول مى فرمود، هر وقت قصد داشت آب بنوشد بسم الله و در آخر سپاس خداى را مى گفت، اگر در سفره اى خرما بود با آن غذا را شروع مى کرد، بیشترین غذایش خرما و آب بود کدو را دوست داشت، گوشت حیوانات صحرائى و اهلى را میل مى نمود، قسمت ماهیچه دست را بیشتر دوست مى داشت و ران و کلیه حیوان را کراهت داشت، چون به محل بول حیوان نزدیک بود. امام صادق(ع) فرمود: «بهترین خورشها نزد پیامبر سرکه و زیتون بود» عسل و خرما را زیاد دوست مى داشت. در میوه ها به انار علاقه بیشترى نشان مى داد و کسى را در آن شریک خود نمى ساخت، از غذاى داغ پرهیز داشت و مى فرمود بى برکت است، در میهمانیها از جلوى کسى غذا برنمى داشت و فقط از جلوى خود غذا برمى داشت، نان گندم تناول نفرمود و از نان جو هیچگاه خود را سیر نکرد، هرگز غذائى را مذمت نکرد، فقط اگر دوست نداشت، از آن نمى خورد؛ تا گرسنه نمى شد میل نمى کرد و هنوز سیر نشده بود دست مى کشید و از نان الک شده استفاده نمى نمود. (همان، باب9)
در برخى از مراسمها دیده مى شود که مسلمین ایستاده غذا سرو مى کنند اینکار غیر از اشکالات پزشکى که دارد خلاف سیره پیامبر بوده و دقیقا پیروى از روش اهل کفر مى باشد. چه خوب بود در جریانات جارى زندگى با صلابتى قابل تقدیر پشت پا به آداب کفر زده و روش پیامبر را اجرا نموده و از آن تنازل نمى کردیم و غذا را در هیچ حالتى به صورت ایستاده تناول نمى کردیم. همچنین سعى کنیم از نانهاى سبوس دار استفاده کنیم؛ نانهاى بدون سبوس، مشکلاتى را در امر مزاج و هضم غذا به وجود مى آورد در حالیکه از خاصیت کمى برخوردار است. کشورهائى که از نانهاى به اصطلاح ساندویچى استفاده مى کنند، معمولا ناراحتى هاى گوارشى گریبانگیر آنان بوده است.
معاشرت
خلق و خوى حضرت زبانزد خاص و عام بود و همو بود که خدایش فرمود: تو بر اخلاق نیکو و بزرگى هستی! فرمود: من ادب شده پروردگارم هستم و على ادب شده من است و خداى مرا امر کرده که با سخاوت باشم و از بدى کردن و کینه توزى مرا نهى فرموده و هیچ چیزى به مانند بخل و بداخلاقی، ناهنجارتر نزد پروردگارم نیست. همه او را به بوى خوش مى شناختند و پیوسته معطر بود. (مکارم الاخلاق، باب اول، فصل دوم) آن حضرت لباس خود را وصله میزد و کفش خود را مى دوخت و گوسفندان را خود مى دوشید و با بردگان هم غذا مى شد و بر زمین مى نشست و بر دراز گوش سوار مى شد و پیادگان را سوار مى کرد براى اهل منزل خرید مى کرد و خود به منزل مى آورد، برخورد او با فقیران و ثروتمندان مساوى بود، در میان اصحابش به همه به یک اندازه نظر مى انداخت، به همه سلام مى کرد، دعوت مؤمنین را اجابت مى کرد اگر چه به خرمائى پوسیده دعوت مى شد.
آن حضرت در وعده هایى که مى داد به هیچ وجه کاهل نمى کرد؛ روزى با شخصى قرار ملاقات گذاشتند و آن شخص تأخیر نمود با آنکه گرماى آفتاب موجب ناراحتى مى شد و اصحاب درخواست کردند که حضرت به زیر سایه بروند، قبول نکرد و فرمود: قرار ملاقات ما همینجاست.
مخارج زندگى سبک و خوش معاشرت و خوش رو بود، همواره تبسم بر لبان مبارکش نمایان بود و اگر مزاح مى کرد به خوشحال کردن دل مؤمن مى اندیشید، متواضع بود در حالى که ذلت به خود راه نمى داد. امام باقر(ع) فرمود: جبرئیل سه بار کلید گنجهاى زمین را نزد او آورد و او را در انتخاب آنها مخیر ساخت، اما او تواضع و فروتنى در مقابل پروردگارش را بر آنها مقدم داشت.
در عین سخاوتمندى اسراف نمى کرد، مهربان بود، طمع نداشت، هنگام بیرون رفتن از منزل خود را مرتب کرده شانه به موهایش مى زد. امیرالمومنین فرمود: «هرگز نشد پیامبر با کسى همکارى و همیارى نماید و زودتر از او دست از کار بردارد» درب هر منزلى که مى رفت فقط سه بار سلام مى داد یا اگر با کسى کارى داشت فقط سه بار او را صدا میزد. هنگام تکلم، سفیدى دندانهایش نمایان بود هرگاه طفلى را براى استشفاء یا دعا یا نامگذاری، خدمت حضرت مى آوردند او را بر دامن خویش مى گذاشت و حتى اگر طفل ادرار مى کرد هیچ واکنش منفى از خود نشان نمى داد و اگر کسى متوجه مى شد و صدائى مى زد یا حرکتى انجام مى داد مى فرمود: با صدایتان طفل را آزار ندهید و او را راحت بگذارید. اگر تا سه روز یکى از اصحابش را نمى دید جویاى حال او مى شد، اگر مریض بود به عیادت او مى رفت و اگر مسافر بود در حقش دعا مى کرد و اگر در منزل بود به دیدارش مى رفت. از خداى خویش مى خواست تا خلقش را نیک گرداند و عرضه مى داشت: «اللهم حسن خلقی» «پروردگارا! اخلاقم را نیکوگردان» و مى فرمود: شبیه ترین افراد به من کسانى هستند که اخلاقشان از همه نیکوتر باشد. به اصحابش مى فرمود: از بدی هاى یکدیگر به من نگوئید تا من نزد شما بتوانم با دلى آرام جلوس نمایم.
مرحوم طبرسى در کتاب مکارم الاخلاق در وصف پیامبر مى گوید: «او خاموش بود و همواره در حال تفکر، اگر صحبت مى کرد موجز و به قدر ضرورت سخن مى گفت و همواره تبسم قرین او بود، اخلاقش کریمانه و راحت بود، درشت سخن نمى گفت، با صداى بلند صحبت نمى کرد، عیبجو و عیبگو نبود.»
انس بن مالک مى گوید: «وقتى به جائى وارد مى شد مردم جلوى قدومش بلند نمى شدند چون مى دانستند که از این کار ناراحت مى شود.» (همان) امانت را اگر چه نخ و سوزنى بود به صاحبش برمى گرداند، خلف وعده نمى کرد، مى فرمود: خدا مرا به سه نکته امر نموده یکى آنکه بخشش نمایم به کسى که مرا محروم کرده و دیگر اینکه ارتباط برقرار کنم با کسى که با من قطع رابطه نموده و درگذرم از کسى که به من ظلم کرده است. هنگام وضو گرفتن مسواک مى زد و دعا مى فرمود: بار خدایا! مرا به حال ندارى زنده بدار و در همان حال بمیران و با نداران مرا محشور فرما!
حضرت از سلام جاهلى (صبح بخیر، شب بخیر) منع فرمودند و السلام علیکم را جایگزین آن کردند که سلام اهل بهشت است. او ابتدا به سلام مى کرد و به زنان و کودکان نیز سلام مى کرد تا جایى که هرکس موفق به شرف حضور او مى شد، مى گفت: مانند او کسى را با خلق و خوى او نیافته است. (مکارم الاخلاق، همان، باب2) هرگاه در نماز احساس مى کرد که کسى منتظر اوست و حاجتى دارد نماز خود را سریعتر انجام مى داد و بلافاصله رو به شخص کرده مى فرمود: آیا حاجتى داری؟ پس از آنکه حاجت او را برآورده مى ساخت، مجدداً به نماز مى ایستاد. (همان، باب16)
در اسلام هنگام روبه رو شدن افراد به همدیگر به سلام کردن بسیار سفارش شده تا جائیکه مى توان به افرادى که قبل از سلام کردن صحبت مى کنند جواب نداد.
متاسفانه در زمان حاضر این سنت در برخى جوامع اسلامى از بین رفته و عجیب اینکه به جاى سلام اسلامى به سلام جاهلیت عمل مى شود و گاهى نیز با تعارفات مبالغه آمیز و غیرواقعى به استقبال همدیگر مى رویم و در واقع سلام ترک شده و بدون سلام با هم روبرو مى شویم.
جاى بسى خوشوقتى براى مسلمین است که چنین الگوهایى براى زندگى مادى دارند و مى توانند به راحتى بکار گیرند. چه خوب بود که مسلمین در تمام برنامه هاى جارى زندگیشان در درس و تحصیل، در کار و کارگاه، در خانه و اداره، در قول و قرارها، در ساخت و سازها، در رانندگی و رفتارهاى اجتماعى خویش از این اصول پیروى مى کردند و موجب سربلندى اسلام و ارائه دستورات جانبخش و سعادت ساز آن به دیگر ادیان مى شدند. مگر نه این است که پیامبر با خلق و خوى اش مردم سرسخت جاهلى را به اسلام دعوت نمود و خدایش فرمود: «فیما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» (آل عمران. 159) واضح است که مسلمین نیز مى توانند با عمل کردن به روش پسندیده آن حضرت موجبات گرایش به دین قویم را فراهم آورند. به امید آن روز.