تعداد بازدید : 4576667
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
سخن از معماریِ عصر حضرت رسول خدا ، به سبب کمیِِ منابع و اطلاعات، کار چندان سادهای نیست. آنچه روشناست اینکه فن ساختن بنا در آن دوران، تا حدّی ساده و به دور از هرگونه ظرائف خاصِ هنری و ملهم از معماری عصر جاهلیت است. معماری در میان عرب عصر جاهلی، چندان دارای پیچیدگی و مهندسی خاصی نبوده، بلکه عمدتاً از معیشت صحرایی و بدوی آنان و طبیعت خشک و خشن، الهام گرفته است. مسألة امنیت و حفاظت از توفانهای شن و بارانهای سیلآسا، دو مقولة مهم و مورد توجه از نوع معماری آن دوران بوده است. عربِ عصر جاهلیت را به دو دستة «اهل مدَر» و «اهل وَبَر» تقسیم کردهاند.
مَدَر به معنای گِل است؛ زیرا آنان خانههای خود را از گِِل و خشت میساختند.
و وَبَر به معنای پوست است؛ زیرا صحرانشینان خیمهها و محل سکونت خود را ازآن میبافتند.
از هنگامیکه عرب بدوی به شهر نشینی و سکونت درشهر روآورد، تحوّلی در معماری پدیدآمد. مدینه یا یثرب، که از شهرهای مهم عرب محسوب میشد، به سبب هجرت پیامبر خدا| و پذیرش دین جدید از سوی مردم آن شهر، تحوّلات قابل توجهی در معماری آن پدید آمد. ساخت مسجد و عبادتگاه، بهویژه مساجد مهمی چون قبا و مسجد النبی، که پیامبر| خود در کار ساختن آنها نقش داشتند و همچنین ساختن خانههایی به وسیلة مهاجران و علاوه بر آن، ساختن قلعههایی به دست یهودیان در مدینه و منطقة خیبر، که از استحکام بسیار عالی برخوردار بود، از جلوههای مهم تکاملی در این عرصه است.
در این پژوهش و تحقیق، بر آنیم تا معماری عصر پیامبر| را در دو محورِ «بنای مسجد» و نیز «ساخت ابنیه» (شامل خانهها و اطمها ) تشریح و با شیوهها، مصالح، مهندسی، ابزارها و در مجموع هنرِ ساخت آنها آشنا شویم.
مقدمه
«کذب أصحاب الحجر المرسلین آتیناهم آیاتنا فکانوا عنها معرضین وکانو ا تیحیتون من الجبال بیوتاً آمنین».
«و همانا مردمِ حِجر (ثمود و قوم صالح) فرستادگان خداوند را دروغگو شمردند. نشانههای خود را به آنان دادیم. پس، از آنها رویگردانیدند، آنان، ازکوهها، خانهها میتراشیدند، در حالی که ایمن و آسوده بودند]»[i]
این آیة شریفه، اشاره به نوعی خاص از معماری عرب در عصر قبل از اسلام دارد، که امروزه شهر پترا در اردن مصداق آن تشخیص داده شده است؛ زیرا در آنجا اقوام ثمود و صالح میزیستند . این شهر بهطور کامل در دل صخرهها و کوهها ایجاد شده است. قصر، معابد، گورها، خانهها و حتی ورزشگاه شهر در داخل کوهها و صخرهها تراشیده شدهاند و امنیت بسیار بالایی دارند. این تمدّن در تاریخ عرب، به تمدّن صخرهای یا عربستان صخرهای معروف است. این نوعی از معماری در شمال غربی عربستان قدیم (شبه جزیره) است.
براین اساس، بخشی از ساکنان شبه جزیره و اعراب این منطقه، دارای چنین ویژگی و نوع خاص از معماری بودهاند. البته آنان بر اثر عذاب الهی از میان رفتهاند اما آثارشان امروزه در شهر یاد شده مورد بازدید سیّاحان است.
معیشت بخش دیگری از مردم عربستان، در صحراها و بادیهها بوده است و به همین علت، آنان در کتیبههای عبری، «عربه» به معنای بادیه نشین یا صحرانشین و به عبارتی، بدوی نامیده شدهاند. صحراهای سوزان، لم یزرع و خشکی که مساحت یکی از آنها پانصد هزار کیلومتر مربع (الربع الخالی) و حدود یک پنجم عربستان است و نیز بیابانهایی که شرق، غرب، شمال و جنوب عربستان را از یکدیگرجداساخته است. براساس وضعیت اقلیمی و توپوگرافیِ، نوعی سکونت و معیشت را بر این مردم رقم زده است که با جابهجایی و نقل و انتقال و عدم ثبات بر روی زمین همراه است.
جاییکه ثبات نباشد، شهری پدید نمیآید و وقتی شهری نباشد، تمدّن، معماری و آبادانی پدید نمیآید. بنابراین، اقلیم و آب و هوا در پیدایی معماری و حتی نوع آن، تأثیر گذار است. اعراب اهل مَدَر؛ همان کسانی بودند که زندگی ثابتی داشتند و یکجا نشین بودند. آنان خانههای خود را از مَدَر؛ یعنی گِل میساختند. لذا شهر پدید آوردند و خانهها ساختند.
اما دستة دیگر، اعرابِ اهل وَبَر هستند که خانههای خود را از خیمههای بافته شده از پوست (وَبَر ) بر پا میکردند. خانههای آنان باید آنچنان سبک باشد که هرگاه بخواهند آن را از زمین برکنند و با خود ببرند و در جای دیگری برپا سازند. خیمهها معمولاً با چند شاخه درخت خرما استوار میگشت . اینجا جای خفتن و استراحت بدوی از گرمای شدید آفتاب و توفان بادهای موسمی و بارانهای پراکنده و نیز سرما بود. اثاث خانة عرب بدوی، مشک آبی بود و ظرفی برای گرم کردن، خوردنیِ مختصری و نیز شتری بارکش و شاید هم گوسفندی.
درگیری بر سر آب و چراگاه، از رخدادهای روزمرة زندگی آنان بود. بدیهی است این نوع زندگی که یراساس وضعیت اقلیمی به آنان تحمیل شده است، آنان را با شهر و شهرنشینی بیگانه میسازد، مگر آنکه حادثهای خاص رخ دهد؛ مانند وضعیتیکه در سده پنجم میلادی رخ داد و در زندگی مردم این مناطق دگرگونیِ محسوس پدیدآمد. تغییر مسیر جادة کاروانرو، موجب پیدایش شهرها وشهرکهای تازه گردید و پیدا شدن این شهرها، بیابان نشینان را به خود جذب کرد. ازآن هنگام زندگی اجتماعی عرب تا ظهور اسلام در دو بخش صحرانشین و شهر نشین تداوم یافت. شهر نشینان جدید، با الهام از طبیعت پیرامونی خویش در صحرا، بهساختن خانههایی از گِل و خشت و چوب و نخل پرداختند. خانههایی که بتواند آنان را از گرمای سوزان، بارانهای سیلآسا و نیز سرما حفظ کند و بر این اساس نوعی از تکامل در زندگی اجتماعی عرب صحرا نشین، که اکنون شهرنشین شده بودند، پدیدار شد که مهمترین جلوة آن، در معماری و شهرسازی بود. این وضعیت تا زمان ظهور اسلام استمرار داشت . دورانیکه پیامبر| مبعوث شد، ازچنین ویژگیهایی برخوردار بود. اما آن حضرت، با هجرت به شهر مدینه، تحوّلی بس عظیم در معماری عرب پدید آورد و آن، گره زدنِ این نوع از معماری با مذهب بود؛ چیزی که تا آن زمان پیشینه نداشت، یعنی ساختن بنای که به نام او و مسجدالنبی| اشتهار یافت. این بنای مذهبی و مقدس، که پیرامون آن خانههای زیادی ساخته شد و مانند نگین انگشتری در مرکزیت شهر قرار گرفت، نخستین تجربة اعراب در زمینة معماری در عصر اسلامی بود و بدین وسیله مسلمانان را با میراث معماری قبل از اسلام پیوند می زد.
معماری در عصر پیامبر پرداختن بهمعماری عصر پیامبر| و دوران حیات ایشان، کاری است دشوار؛ از یک سو، سادگی معیشت مسلمانان و محل سکونت ونیز شهر نشینیآنان، و درحقیقت بومی بودن معماری وعدم اقتباس والگوگیری ازمعماریهای سرزمینهای متمدّنی چون روم، ایران و مصر و از سوی دیگر، سکوت منابع عمدة تاریخی و معماریِ پیرامون این مباحث و نیز برجا نماندن آثاری از آن دوران، پژوهش و تحقیق در این زمینه را با دشواریهای زیادی مواجه میسازد. رشد چشمگیر معماری و هنر در سدههای پس از رحلت حضرت رسول| ، که بیشتر به یک معجزه شبیه بود و آثار باشکوه آن در اقصی نقاط سرزمینهای تحت سلطة مسلمین؛ از هند تا ایران، آسیای صغیر، شامات، آفریقا و مصر و نیز اندلس که در مساجد، ابنیهها، کاخها، قصرها، خانهها، کاروانسراها و رباطهها و ... محققان و پژوهشگران عرصة هنر و معماری را مجذوب خود ساخته و آن را محور اصلی کار ایشان قرار داده است. لذا نسبت به بحث پیرامون معماری عصر پیامبر| آنان را غافل ساخته است. با این وجود در آثار تاریخی و متون جفرافیایی و حدیثی، میتوان تا حدودی وضعیت روشنی از معماری آن عصر به دست داد. ما بحث معماری در آن دوران را بر محور مسجد، خانه ، اطم و قلعه ها دنبال می کنیم:
الف ـ مسجد
مسجد و به تعبیر دیگر عبادتگاه مسلمانان، تحوّلی عظیم در معماری ایجاد کرد. مسلمانان همواره کوشیدند تا این مکان مهم عبادی و سیاسی را ـ که محلّ اجتماع و تصمیم سازیهای سیاسی و اجتماعی نیز بوده استـ به بهترین وجه استوار سازند. آن را تزیین کنند و بیشترین ظرافتهای هنری را در آن بهکار ببرند. براین اساس، مسجد دارای جایگاه ویژهای در معماری اسلامی است. نخستین مسجد در اسلام، که به دست پیامبرخدا| برپا شد، به عنوان کانونی فروزان در مدینه یا یثرب، دلها را تا عصر حاضر متوجه خود ساخت. این مسجدکه به صورتی بسیار ساده ساخته شده بود، چون نگین انگشتری، در میان شهر میدرخشید؛ بهویژه اینکه خانة پیامبر| درکنار مسجد ونیز خانههای صحابه درپیرامونآن، شکل وماهیت مدینه را دگرگون کرد. اهمیت بر پایی مسجد تا آنجاست که در قرآن کریم، عمارت کنندگان آن ستوده شده اند و حضرت رسول| نیز بلافاصله پس از مهاجرت به مدینه، به بزرگترین و مهمترین کار؛ یعنی ساخت و بر پایی مسجد دست زد. این امر اهمیت و ضرورت چنین اقدامی را روشنتر میسازد و نخستین کار رسول الله| پس از ورود به قبا، ساختن مسجد قبا و پس از ورود به یثرب ساختن مسجد النبی| بود. جاییکه در همان آغاز تأسیس، تبدیل به مرکز فرمان جامعه در حال رشد مسلمانان گردید. این مکان غیر از عبادت، کارکردهای متنوعی چون محل شورا، قضاوت، تقسیم بیت المال، مداوا کردن مجروحان جنگ، ملاقات با گروهها و وفود، عقد پیمانهای سیاسی و اقتصادی نیز داشت و به عبارتی دارالحکومة مسلمانان بود. «مساجد بعدها به لحاظ نظری وفاداری به این هر دو جنبه را حفظ کردند و فقدان نهادهای رسمی در دنیایاسلام، با فقدان متقابل بناهای رسمی عمومی؛ نظیر تالار شهر و یا محاکم، به نقش دوگانة مسجد اهمیت بیشتری بخشید. بدین ترتیب طی فراگردی طبیعی به مرکز جامعه، اعتقادی جدید گردید»[ii].
در این مسجد مقدمات تشکیل امت واحد، براساس انعقاد پیماننامة وطنی یا مدنی، که تشکیل جامعة مدنی رسول الله| را نوید میداد، فراهم شد؛ امت واحدی که آن حضرت در مدینه شکل داد، شهری بر همان مبنا نیز ایجاد کرد؛ شهری ایدهآلکه مسجد نسبتاً سادة آن، در مرکز شهر، همة نگاهها را بهخود معطوف میساخت و مردم را بههنگام نماز به سوی خود فرا میخواند. این نقطة ثقل و دایرة شهر اسلامی است. «این فضا، فضای عرصه و نمایشی است که جنبة مذهبی و همچنین اجتماعی دارد. امت، اجتماعی است که برخی از افراد آن، آداب و روش زندگی را مشترکاً رعایت میکنند، به سوی قبلة واحد روی میگردانند. تصوّر ذهنی امت در جامعة اسلامی ایدهای ارگانیک دارد که در قرآن به صورت بنیان مرصوص مطرح شده است. کلمة بنیان؛ یعنی بنا و کلمة مرصوص به معنای ساختمانی است که با رصاص سفید (قلع) و رصاص سیاه (سرب) محکم کاری شده؛ بهطوریکه در مقابل عوامل انهدام مقاوم شده است ».[iii]
مسجد، مکانی است که پیروان دین، درصفهای طویل (در عرض) میایستند و نگاه خود را به سوی قبله معطوف میدارند، مسجد مانندکلیسا یک سالن اجتماع است، با این تفاوت که این سالن، محور بزرگ آن در عرض جهتیابی شده است. این سالن بهجای آنکه در عمق یا طول توسعه یابد، در عرض گسترش می یابد و این حالت جدا از اختلاف سبکها، حالتی به مجموعه میدهد که آن را از بناهای مسیحی متمایز میسازد.[iv] براین اساس است که عرض مسجدالنبی| بیشتر از طول آن است؛ 60 ذرع (طول)، 70 ذرع (عرض) و همینطور مسجد قبا و سایر مساجد عصر پیامبر| .
مسجد النبی به تعبیر قرآنی، مسجد النبی، نخستین مسجد در اسلام است که به دست پیامبر خدا| بنا گردید؛ }.[v]
پیامبرخدا| در نخستین روز ورود به مدینه یا یثرب، به ساختن مسجدی پرداخت که نخستین تجربه جمعی اعراب در معماری بود. صحابه؛ اعم از مهاجر و انصار و حتی شخص پیامبر| و نیز زنان در ساختن آن دخیل و سهیم بودند. چون این مکان برای همه بنا میشد، باید در ساختن آن نیز همه شریک می شدند.[vi] پیامبر| در حقیقت طراح مسجد و به عبارتی ناظر و همکار در معماری آن محسوب میشوند؛ زیرا ایشان با دستان مبارک خود، خطی بر روی زمین به صورت مستطیل کشیدند و حد مسجد را تعیین کردند. با یک نیزه ویک خط، به تقسیم زمین به مکانی برای زیستن (خانهاش در کنار مسجد) و فضایی برای نیایش؛ به تعبیری، زندگی مادی و معنوی را با هم توأم ساخت و دین و دنیا را با هم مرتبط کرد و مرکزیتی مقدس برای برپایی و شکلگیری شهری اسلامی و مذهبی فراهم ساخت.
در زمین انتخاب شده برای مسجد، چندین قبر از مشرکان قرار داشت که پیامبر| دستور داد آنها را نبشکردند و نیز کمی پستی وبلندی داشتکه آنرا هموار نمودند و نیز نخلی داخل آن بود که قطع کردند و آن را آمادة ساختن دیوارها کردند. طول مسجد هفتاد ذرع (35 متر) و عرض آن شصت ذرع(30 متر) که مساحت آن 4200 ذراع برابر با 1025 متر مربع میشد . پایهها و پی دیوارها را از سنگ قرار دادند و دیوارها را از لَبِن (خشت خام ) غیر قابل احتراق (آجرِ نسوز ) برپا ساختند . پیِ دیوارهای مسجد به عمق سه ذراع (حدود 1/5 متر ) با سنگ پر شد و دیوار نیز با پهنای 75 سانتیمتر بنا گردید.[vii]
د رانجام این کارها، رسول الله| نیز همراه مهاجران و انصار به ساختن مسجد میپرداختند و خشت و سنگ را منتقل و تا کنار دیوارها میآوردند. در این حال بود که صحابه اشعاری را زمزمه میکردند.[viii]
سقف مسجد و ستونها
دیوارهای مسجد تا 5 ذراع (2 متر ) بالا رفت. صحابه اموالی را گرد آوردند و آن را به پیامبر| تقدم کردند که با آن مسجد را تزیین و مسقّف کنند و از آن حضرت پرسیدند: آیا آن را مسقف کنیم؟ فرمودند: «مابی رغبة عن أخی موسی، عریش کعریش موسی»[ix] و به عبارتی دیگر « ابْنُوا لِی عَرِیشاً کَعَرِیشِ مُوسَی، ثمامات و خشبات و ظله کظلة موسی أو الأمر العجل من ذلک » پرسیدند: «و ماظلّة موسی» قال : «کان إذا أقام أصاب رأسه سقف».[x]
یعنی «من میل دارم مانند برادرم موسی، سایهبانی داشته باشم» عریش، سایهبان را گویند. اعراب آنرا از چوب ثمام که نوعیگیاه معروف در بادیه بوده، میساختند و به آن «مظال» میگفتندکه به معنای سایهبان است. این سخن پیامبر| یکی حکایت از سادگی بنا دارد و دیگر آنکه به کار نبردن آجر و خشت در سقف و استفاده از برگها و شاخهای نخل خرما میتواند نور لازم را برای فضا فراهم سازد و آن را روشنگرداند و علاوه بر آن، به سبب وجود بادهاییکه معمولاً در این اقلیم میوزد هوای مطبوع را داخل فضا به جریان در آورد و باعث خنکی محلً اقامة نماز گردد.
ابنرسته اشاره میکند که این سقف با خاک رُس اندود نشده بود، به هنگام ریزش باران، مسجد پر از گِل میشد.[xi] بر این اساس لازم بود ستونهایی تعبیه و استوار سازند تا بر فراز آن ستونها سایهبان یا به عبارتی سقف را قرار دهند. بدیهی است، این ستونها جز تنة درختان خرما و به عبارتی ستون چوبی مدوّر، چیز دیگری نخواهد بود؛ مصالحی که در مدینه و عربستان فراوان است. وجود نخلستانهای انبوه در مدینه ودستیابی به تنة درختان خرما و برگهای نخل، معماری اینشهر و سرزمین خشک وصحراییکه دارای تابستانهای طولانی وگرم وبادهای سوزان و زمستانهای کوتاه را شکلی دیگر بخشیده است.
بدیهی است کاربرد چوب و تنههای درختان، به سبب گرمیِ هوا، برخلاف مناطق سردسیر و رطوبتزا، مصالح مناسبی محسوب میشوند که مناسب این توپوگرافی و وضعیت اقلیمی خاص هستند و درحقیقت دچار انبساط و انجماد نمیشوند. این همان تأثیر آب و هوا در معماری است که در عصر حاضر بدان توجّه ویژه وجود دارد. اسکلت بندی از تنة درخت، با برپا کردن چندین تنه و پوشاندن روی آن با برگهای نخل برای سقف مسجدالنبی، حلقة ارتباطی معماری عصر اسلامی و عصر جاهلیت عرب است که اعراب مناطق صحرانشین از دیرباز به این نوع راه حل، برای زدن سقف، البته در سطوح کم عرض، روی میآوردند.[xii]
حدود یازده ستون در فضای مورد نظر بر افراشته شد و روی آن، از برگهای نخلکه به یکدیگر بافته شده و با شاخههای محکم به صورت کلاف بر روی سطح تنهها قرار میگرفت پوشیده شد. یا به عبارت صالح لمعی، پلهایی از چوب بر روی تنة نخلها استوار و روی آن با برگ نخل پوشیده شد که حدود 2 متر ارتفاع سقف را تشکیل میداد.[xiii] تعدادی از این یازده ستون، پس از چندی، یادآور خاطرههای مهمی از دوران پیامبر| گردید و هر یک نامی به خود گرفت که اکنون پس از 14 قرن، آن ستونها، البته با بازسازیهایی استوار و نامهای آنها بر فرازشان یادآور حوادث تاریخیِ عصر پیامبر| هستند؛ مانند ستون توبه. البته برخی کارکردهایی هم داشتند، مانند ستون «مخلقه» که عطر و خلوق بر آن میآویختند تا فضای درونی مسجد را خوشبو سازند و نیز ستون «وفود» که محل دیدارهای پیامبر با قبایل بود؛ نوعی محلّ بار عام. همچنین ستون «محرس» که محلّ نگهبانی از رسول الله| بوده است.[xiv]
این ستونها سقف سمت مصلاّ و قبله را پوشش میداد و بقیه به صورت صحن و بدون سقف ماند.[xv]
و اما تعداد ستونهایی که سقف مسجد بر روی آن استوار گشت:
1. ستونهای میان منبر و محلّ اقامت پیامبر | (روضةالنبی|)؛ در طول، 6 ستون قرار داشته که امروزه با سنگهای سبز و سفید مجزّا و مشخّص شدهاند و در عرض، 22ستون که البته بر اساس نظر شیعه در داخل روضه قرار دارند.
2. ستونهای حدّ اولیة مسجد؛ دو صف از ستونهای غرب و دو صف از ستونهای شمال، پس از روضة شریفه، حدّ اولیة مسجد را نشان میدهندکه در زمان رسول الله| مسقف بوده است. این مکان اولیة مسجد، تا قبل ازتوسعه توسط پیامبر بعد از غزوة خیبر است.
3. ستونهای پس از توسعه، در زمان پیامبر| ؛ دو صف از ستونها در غرب و چهار صف در سمت شمال را دربر میگیرد.
4. ستونهای حدّ غربی مسجد پس از توسعه در عصر پیامبر| ؛ درغرب مسجد، یازده ستون در یک صف، حدّ مسجد پس از توسعة خیبر را شکل میدهند.
5 . ستونهای حد شمالی مسجد پس از توسعة عصر پیامبر| ؛ یک صف شامل ده ستون در شمال مسجد، در عصر پیامبر| که مسجد و صحن امروزی را ازهم جدا میکند.[xvi]
اما این ستونها درآغاز، درسمت قبله قرار داشت؛ البته زمانیکه قبله به سمت بیتالمقدس بود و زمانیکه پیامبر| قسمت دیوار شمالی را با دو ردیف ستون مسقّف ساخت، در این حال قبله به دیوار جنوبی تغییر یافت و سمت مسقف در دو ستون، در این دیوار نیز برپا شد و درِ سمت جنوبی بسته و اینجا محلّ برگزاری نماز جماعت شد. [xvii]
درهای مسجد
پیامبر| پس از پایان کار بنای دیوار وسقف، سه ورودی برای مسجد قرار دادند و سه درِ چوبی ساخته، روی پایهها ی سنگی آن بابها استوار کردند. این سه در، هریک به نامی معروف شد:
1. باب جبرئیل(ع)
و آن، از درهای مهم مسجد در عصر رسول الله| بود که به نامهای باب الجبر و باب الجنائز نیز معروف بود. این در، بر دیوار شرقیِ مسجد (میانة دیوار ) قرار داشت. بعدها در توسعة مسجد، در زمان رسول الله| ؛ یعنی پس از غزوة خیبر حدود چند متر به پایینتر، به سمت شمال منتقل شد. این باب، هنوز هم البته کمی بیرونتر از مکان اصلی باقی مانده است.
2. باب الرحمه
این در، بر دیوار شمال غربی مسجد قرار گرفت و اکنون با فاصلة بسیار، با جای اصلیِ خود به سمت غرب، همچنان پا برجاست.
3. باب عاتکه
این در، بر دیوار جنوبی، مقابل خانة عاتکه، دختر عباس قرار داشت. در داخل مسجد، ابتدا محل نماز پیامبر به سمت بیت المقدس، در پایان حد مسجد، از سمت شمال بود؛ بهگونهای که ستون عایشه پشت ایشان و کمی به سمت شمال مایل میشد تا به موضع ستون پنجم در موازات باب جبرئیل قرار میگرفت و باب جبرئیل بر شانة راست ایشان واقع میشد.[xviii] پس از تغییر قبله، پیامبر| در سمت دیوار جنوبی نماز گزاردند و درِ جنوبی را بستند.
کف مسجد
کفِ مسجدالنبی دارای پوششی ازسنگریزههایکوچک بود وچون نمازگزاران باید بدون کفش وارد مسجد میشدند، رسم پوشاندن کف مسجد معمول شد. پیامبر نیز خود گاهی به هنگام نماز از زیرانداز (حصیر) استفاده میکردند. [xix]
ابوسعید خدری در روایتی گوید: در مسجد بر پیامبرخدا| وارد شدیم و پرسیدیم: ای پیامبر خدا، کدام مسجد بر اساس تقوی بنا نهاده شد؟ پیامبر| مشتی سنگریزه از کف مسجد برداشت و آن را بر زمین پاشید و فرمود: «هذا مسجدی و مسجدکم»؛ یعنی مسجد مدینه.[xx]
4. ایوان صفه
در شمال مسجد نیز ایوان و سایهبانی برای مهاجران فقیر ساختند که به ایوان صُفّه معروف شد.گفته اند حدود هفتاد تن از مهاجران، که جایی برای سکونت نداشتند،[xxi] بر روی آن زندگی میکردند. این ایوان در کنار دیوار شمالی ساخته شد و مسقّف گردید. این کار پس از تغییر قبله انجام شد که در دومین سال از هجرت بود. ایوان صفه، البته اندکی با تغییر مکان، همچنان موجود است.
5 . منبر مسجدالنبی
منبر محل وعظ و خطابه و از مهمترین آثار داخل یک مسجد و مکان مقدس و مذهبی است. منبر معمولاً در سمت راست محراب یا محل اقامة نماز قرار میگیرد. نمونة مشابه منبر، در مراسم عبادی مسیحی، سکوی وعظ و خطابه است. آمبو (Ambo) کلمهای که در کلیسای اوایل قرون وسطی برای اشاره به سکوی خطابه دار کلیسای بیزانس به عنوان نامی برای تخت استفاده میشد. نزدیکترین نوع سکوی خطابه، منبر بود. [xxii]
پیامبر خدا| هنگام خواندن خطبه در مسجد النبی| به تنه درختی از خرما تکیه میدادند و چون از حالت ایستاده، اظهار خستگی کردند، به روایتی، غلام عباسبن عبدالمطّلب و به روایتی دیگر زنی از انصار برای ایشان پلکانی که دارای سه پله بود به صورت منبر ساخت و حضرت رسول| در روز جمعهای بر روی آن نشست و خطبه خواند.[xxiii] آن حضرت روی پلة سوم نشستند و پاهای خود را بر روی پلة دوم گذاشتند. با گذشت ایام، منبر یکی از لوازم حتمی مساجد عمده شهرهای بزرگ شدکه برای مسلمانان نشانهای بود از حکومت الهی، بهمعنای تلفیق قدرتهای سیاسی، نظامی و مالی با دین و نه نشانگر جنبة مذهبی صرف.
منبر حضرت محمد| نشانة کامل اینقدرتها بود. یکیاز نخستین شکلهای نمادین اسلام را به وجود آورد و به مثابة یک شکل زیبا شناختی، تحوّلِ نسبتاً چشمگیری یافت.[xxiv]
برخی نیز گفتهاند: منبری که برای پیامبر| ساخته شد، مرتفع و از گِل بود؛ یعنی پله نداشت. برخی دیگر گفته اند: مانند کرسی یا صندلی بوده که از چوب گزساخته شده بود.
توسعة مسجد در زمان پیامبر خدا در سال هفتم هجرت، پس از غزوة خیبر، به سبب گسترش جمعیت مسلمانان، پیامبر| احساس کردند که مسجد گنجایش نمازگزاران را ندارد و باید آن را توسعه دهد، لذا دیوارهای مسجد را تخریب و ابعاد آن را به 100 ذرع در 100 ذرع؛ یعنی به صورت مربع 49*49 متر در آوردند. در حالی که پیش از آن،ا مستطیل شکل بود. مربع یکی از شکلهای هندسی است که نقشی بزرگ در معماری اسلامی داشته است و پیامبر| در این توسعه، مسجد را با نقشة مربع برگزید که نمایانگر شکل بنیادین کعبه است. شکل مربع، غالباً در کهنترین مساجد دیده شده است. از جمله مسجد کوفه و به مرور شیوة کاربرد مربع در معماری مساجد بسیار دقیقتر از نقشة ساده و کلی آن شد و به این ترتیب، نخستین فرایند معماری که از عربستان و از خود پیامبر| آغاز شد.[xxv] مساحت توسعه یافته، به ده هزار ذراع؛ یعنی برابر با 4900 متر مربع تقریباً بیش از سه برابر مساحت قبلی رسید. ایشان ستونهایی را به ستونهای پیشین افزودند که پیشتر اشاره شد. همچنین بر ارتفاع سقف مسجد افزودند و آن را از 75/1 متر به 5/3 مترمربع رسانیدند که هفت ذرع بود.[xxvi] این توسعه سنتی شد برای خلفای پس از ایشان، که مساحت مسجد را گسترش دادند.
نمازگاه میّت
در سمت شرق مسجد النبی، که البته اکنون در داخل مسجد و در شرق حجره و مرقد رسول الله| قرار یافته، مکانی برای نماز بر مردگان ساخته شد که به «مصلّی الجنائز» معروف گردید. مؤمنان اموات خود را به این مکان میآوردند و پیامبر | بر آنان نماز میزاردند که این رسم همچنان برقرار است و از آنجا میت را به سوی بقیع، برای دفن میبرند. گفتهاند در این مکان، پیامبر| یک مرد و زن یهودی زناکار را رجم کردهاند. این کار درکنار دیوار، در نزدیکی باب مسجد انجام شد.[xxvii]
ب) معماری خانهها
با ساختن مسجد النبی| شهر مدینه تحوّلی عظیم یافت. علاوه بر پیدایی یک کانون اجتماع و حضور گستردة عبادی برای مردم، هر یک از مهاجران از مردم مکه، در کنار مسجد خانهای برای سکونت خود بنا کردند و پس از مدت کوتاهی، دهها خانه در کنار و اطراف مسجدالنبی برپا شد.
خانة پیامبر خدا از مهمترین خانههاییکه بنا شد، خانه و حجرههای پیامبرخدا| بود. آن حضرت پس از سکونت در منزل ابو ایوب انصاری، که البته شش ماه طول کشید، به احداث مسجد پرداختند و در کنار آن، خانهای برای خود ساختند. خانة رهبر دینی، که با استقبال باشکوه مردم وارد این سرزمین گردیده، باید بهگونهای طراحی شود که بتواند بخشهایی از وظایف رهبری را، علاوه بر وظایف مربوط به زندگی مادّی، در آن انجام دهد تا هم برای جامعه و هم برای خانوادهاش کاربرد داشته باشد. بر ما چندان روشن نیست که معماریِ این خانه، متأثر از نوع معماری مردم مکه بوده یا نه.
در معماریِ مکه، آنچه بیشتر نمود مییافت، استفاده از خِشت و گِل در سقف و استحکام بنا از نظر استفاده از سنگ و مصالحِ محکم بود که براساس وضعیت اقلیمیِ مکه به سبب بارانهای سیلآسا و گرمای طاقت فرسا بود، اما در مدینه، به دلیل داشتن هوای نسبتاً مطبوع و بارش باران کم و به ویژه غنی بودن این سرزمین از نخل خرما و چوب، مصالح بیشتر خانهها و معماری آنها را چوب تشکیل میداد که در سقفها بهکار میرفت . ویژگی خاص این بنا، سادگی بینهایت آن بود؛ همانند مسجدی که آن را ساخته بود. او به دنبال ساخت دارالخلافه و یا قصر نبود، بلکه سرپناهی برای آسایش و آرامش خود و همسرانش میخواست. او ابتدا یک اتاق از خشت برای همسرخود سوده ساخت که دوتنة نخل خرما سقف آن را تشکیل میداد و سال بعد اتاق دیگری برای عایشه و سپس برای حفصه و آنگاه دو اتاق دیگر برای دو همسر دیگرش ساخت، در نهایت سادگی و بیپیرایگی.
براساس گفتة هیلن براند؛ «وجه شاخص دیگر این خانه، ابعاد قابلتوجه آناست. خانه در واقع میدان مربع بازی را تشکیل میداد که هریک از اضلاع آن 56 متر بود و اتاقها پهلو به پهلوی یکدیگر در ضلع شرقی مسجد ساخته شدند و ویژگی دیگرش آنکه این بنا صرفاً کارکردی مسکونی یافت .حجرهها در داخل محصوره بودند، نه در خارج از آن، و بدین ترتیب کنه متناقض این بنا نمایان میشد؛ بناییکه ظاهراً به عنوان یک خانة مسکونی ساخته شد. و آن با توجه کامل به دیگر کارکردها طراحی گردید. به بیان دیگر، نیّت آن بوده که بیت محمد به عنوان کانون جامعة جدید اسلامی عمل کند.»[xxviii]
اگر پیامبر| میخواست زندگی ساده و بی پیرایة خویش را به عنوان یک شهروند، در خلوتی بی سر و صدا داشته باشد، بعید بود آن را به شکلی که گفته شد میساخت. البته مأموریت او اسلوبی از زندگی با طبیعتی عمومی را ایجاب میکرد و خانة او نیز به همان نسبت خانهای عمومی بود.[xxix]
این اتاقها مانند دیوارهای مسجد، سبک بودهاند . ابن سعد گفتة یک شاهد عینی را نقل میکند که ناظر تخریب اتاقهای همسران پیامبر| بوده و میگوید:
«من اتاقهای همسران پیامبر را که از شاخ و برگ درخت خرما ساخته و جلو درهای آنها پردههایی بافته شده از موی سیاه بزآویخته شده بود، دیدهام.»[xxx]
پیامبر| اتاقی عمومی برای پذیرایی منظور نکرده بود و احتمالاً این کار را در حیاط، که همان مسجد بوده، انجام میداد؛ زیرا در مجاورت درِ خانة آن حضرت به سوی مسجد (البته از خانة عایشه که باب النبی خوانده میشد)، ستونی به نام سریر وجود دارد که آن حضرت تختی بر کنار آن زده و روی آن مینشستند و نیز ستونی دیگر که نام وفود بر خود گرفته بود. وفود یا دستهها برای دیدار پیامبر| در کنار آن می نشستند و با ایشان پیمان میبستند . این نشان میدهد که پیامبر| دیدارها و بخشی از امور مربوط به رهبری و دعوت را در خارج از منزل و در مسجد به انجام می رسانده است.
بهگفتة پاپادوپولو، این قسمت، به مثابة تالار بار رسمی طبعاً جزئی از منزل بود (همانجا) . ساختمان و بنای خانة پیامبر| بسیار سبک بود؛ مانند الگویی از زندگی بدوی و چادرنشینی عرب صحراگرد و ترکیبی از درخت خرما. جریان هوا وآفتاب، سایهگاهها نگران کننده مینمود، اما نمونة خوب و گویایی بود از معماری مجرد و غیر عادی بادیه نشینان و توحید، بدون امتیازی که با توجه به عدم شناخت قبایل عرب از هرگونه هنر تزیینی و نقاشی، منزل را کاملاً برهنه و بیزیور نشان می داد. براین اساس، دیدگاههای زیبا شناختی هرگز در اندیشة پیامبر| و مسلمانان آن عصر نبوده، بلکه رفع نیازهای کیش و آیین جدید و ادارة جامعة نوین بهوسیلة امکانات معمولی محیط که از لحاظ فنی در دسترسبود، مدّ نظر قرار میگرفت.[xxxi]
نکتة قابل ذکر دیگر در شکل معماری و هندسی منزل پیامبر| مربع بودن آن در ابتدای احداث است . منزل عایشه و سوده، هر دو به صورت مربع، حدود 50 متر ساخته شد. مربع از شکلهای هندسی است که نقشی بزرگ در معماری اسلامی داشته است. این نقشهایکه پیامبر| برگزید، درست هندسی ودقیقاً مربع، که شکل بنیادی کعبه است.
به گفتة سمهودی، اتاق پیامبر| که به آرامگاه ایشان تبدیل شد، همچنان باز و آشکار بود تا اینکه عمر بن عبدالعزیز، در زمان خلافت ولید، در هنگام بازسازی مسجد، حفاظی پنج ضلعی نامنظم برگرد آن احداث کرد و این کار ناشی از هراسی بود که مبادا با پیروی از همان شکل مکعب کعبه، این اتاق نیز به صورت قبله در آید و به سوی آن نمازگزارده شود.[xxxii]
نکتة دیگر که «پایا دو لو» به آن اشاره دارد، این است که: هر چند این دیوارها به ارتفاع 5/3 متر با خشت خام ساخته شده بود، لیکن میتوانست برای پیامبر و پیروانش در صورت حملة دشمن، که بارها رخ داد، به منزلة یک پناهگاه ویا احتمالاً یک دژ کوچک عمل کند و این نکتة مفهوم مربع را ـ که یک شکل منطقی دفاعی و بسان اردوگاههای رومی و دژهای متعدد بیزانس بود ـ آشکار می سازد. ازاینرو، این دیوارها نه فقط به حریم مکانی مقدس و نه تنها منزل پیشوای امت، که برپناهگاه و دژ اسلامی نیز دلالت داشت.[xxxiii] این نظرِ پاپادپولو، به هیچرو نمیتواند درست باشد؛ زیرا بعید است که چنین کارکردی مورد نظر پیامبر| بوده باشد. در هر حال، این خانة کوچک، همانند مسجد با خشت و شاخههای درخت خرما بنا گردید. سقفی کوتاه داشت که دست بدان می رسید و همچنین دارای دو درِ یک لنگه، بدون قفل بود که یکی از غرب خانه به مسجد و دیگری از ضلع شمالی آن به بیرون گشوده میشد.[xxxiv]
ابن سعد، توصیف میکند که عبدالله بن یزید پیش از تخریب خانهها به دست ولید، آنها را دیده و چنین توصیف کرده است:
«چهار خانه با دیوارهایی از گِل و کاه (خشت) که شاخة درخت خرما در آن به کار رفته بود، به اتاقهای مجزّا تقسیم میشد و پنج خانهای که از شاخههای گلاندود نخل بنا شده بود، فاقد تقسیمات داخلی بود. بالای درها پردههایی از پارچه موئین سیاه آویخته شده بود که هر ضلع آن سه ذرع طول داشت. ارتفاع سقفها به اندازهای بود که دست به آنها میرسید.»[xxxv]
و نیز از محمد بن هلال نقل شده است که خانه های همسران رسول الله| را دیدم که از شاخههای نخل خرما، که سطحی از مو بر روی آن پوشیده شده بود، در جنوب ساخته شد.[xxxvi] همچنین گفته شده است که دیوارهای خانة پیامبر| را با خشتیکه قابل احتراق نبود و شاخة خرما که کنار هم در مساحت و ارتفاع گذاشته شده بود، ساخته بودند. هریک از حجرهها دری کوچک به سوی مسجد داشت و بر آن، پردهای از مو آویزان شده بود. از داود بن قیس نقل شده است که گفت:
«حجرههای پیامبر| را دیدم که دیوارهای آن از شاخههای نخل ساخته شده بود و بر سطح خارجی آن لایهای ازمو پوشیده بود.»
عرض خانه از درِ اتاق تا درِ خانه، حدود هفت ذرع (5/3 متر) و طول آن حدود ده ذرع (5 متر) بود و نیز از حسن بصری نقل شده که داخل خانة رسول الله| شدم، دستم به سقف می رسید. برای هر خانه اتاقی و هر اتاقی از چوب عرعر(سرو) پوشیده (تزیین) شده بود. [xxxvii] پیامبر خدا| پس از وفات در همین مکان؛ یعنی در جاییکه با عایشه زندگی میکرد در نیمهای از منزل عایشه دفن شد. در زمان عمربن عبدالعزیز خانههای محل سکونت سایر همسران پیامبر| خراب شد و قبرهای سهگانه پدیدار گشت. عمر خود شخصاً دست به کار مرمّت قبرها شد و وردان را مأمورکرد تا دیوارهای خانه را تا پیِ در، بردارد و پی را نیز بکند.[xxxviii] بسیاری از صحابه از تخریب خانهها ناراحت شدند و میگفتند: ای کاش خانه ها به همان وضع باقی میماند تا مردم میدیدند که پیامبرشان چه محلّ سکونت سادهای داشته و چگونه به چند خشت گِل قناعت و اکتفا کرده است! کسی که کلیدهای خزائن دنیا به دست اوست.[xxxix] ترتیب خانه ها اینگونه بود: حجرة حفصه، اولین اتاقی که درِ کوچکی از آن به سوی خانة عمر گشوده میشد. در سمت جنوب و سپس کنار آن (در غرب) حجرة عایشه بودکه قبر پیامبر خدا| در داخل آن قرار گرفت و پس از آن، حجرة فاطمه÷ نزدیک باب جبرئیل و پس از آن حجرة امّ سلمه و آخرین حجره نیز در سمت شمال، اتاق جویریه بود.[xl] خانة حفصه چسبیده به خانة عایشه بود از طرف قبله و بین دو خانه، راه باریک و تنگی به اندازة عبور یک نفر وجود داشت که از پهلو حرکت کند. آن دو، با یکدیگر از داخل اتاقها صحبت میکردند. [xli]
اما سادگی دیوارهای حجرهها آنگونه بود که رسول الله| نمی پسندید در آن مالِ زیادی صرف شود. امّ سلمه در حجرة خود به جای جرید (شاخه نخل) از آجر وخشت نسوز استفادهکرد. پیامبر| وقتی آن را دیدند، پرسیدند: این چیست؟ گفت: میخواهم چشم مردم را از دیدن خود (خانهام ) بازدارم . پیامبر| فرمود: ای امّ سلمه، بدترین راهیکه انسان به سوی آن میرود، خرج کردن مال مرد مسلمان برای ساختمان و بنا است.[xlii]
ج) خانههای صحابه
به هنگام مهاجرت پیامبر| و صحابه ایشان از مکه، شهر مدینه دچار تحوّلی چشمگیر در معماری و شهر سازی شد. مدینه به شهری اسلامی تبدیل گشت که مرکزیت آن را مسجد شکل می داد و به عبارتی مسجد چون نگینی در داخل انگشتری قرار یافت و صحابه معاجر پیرامون مسجد به صورت حلقه وار، خانه های خود را بنا کردند و سجد النبی را چون نگینی در بر گرفتند. رسول خدا| برای برخی از آنها به تقسیم و توزیع زمین پرداخت. ایشان با دست مبارک خود برای آنان خطی روی زمین کشیده و حدود آن را تعیین می کردند.[xliii] برخی از آنان در خانه های انصار ساکن شدند و بسیاری خود به ساخت خانه پرداختند. از آنجا که سرزمین مکه و مدینه به لحاظ موقعیت جغرافیایی و توپوگرافی متفاوت بودند نوع معماری این دو منطقه نیز متفاوت بود. براین اساس مردم مکه از معماری مدینه در خانه سازی خود تأثیر پذیرفتند بدان نحو که چون در مدینه نخلستانها فراوان و تنه های نخل و شاخه های خرما به عنوان مصالح ساختمانی استفاده می شد آ نان نیز که د رمکه عادت کرده بودند خانه هایشان به و یژه سقف ها را از سنگ بنا کنند و ستونهای محکم از سنگ و به صورت مربع یا مدور استوار سازند، در مدینه تحت تأثیر معماری شهر و شرایط جدید، استفاده از چوب ونخل و تنه درخت برای زدن سقفها بهره بردند و برای دیوارها نیز از خشت و آجر نسوز (لِبن) و سنگ بهره بردند و چوبهایی که بر فراز آن تزیین شده بود بر بالای درب ها می گذاشتند . این موضوع از گفته عباس عموی پیامبر| روشن می گردد که وقتی رسول خدا| برای وی خطی جهت ساختن خانه اش بر روی زمین کشیدند و وی از بنای آن فارغ شد با صدای بلند گفت: «بنیتها باللِبن و الحجارة.... والخشبات فوقها مطارة .... یا ربنا بارک لاهل داره ....» و رسول خدا| نیز فرمود: «اللهم بارک فی هذه الدارة» «من این خانه را با (لِبن) خشت و آجر نسوز و سنگ بنا کردم و چوبهایی که بر بالای آن بر آمدگی هایی ایجاد کردم بر فراز آن گذاشتم، خداوندا! این خانه را برای ساکنانش مبارک بگردان و رسول خدا| نیز دعا فرمودند: خداوند برای ساکنان آن برکت قرار ده} رسول خدا| هم چنین ناودانی برای سقف این خانه قرار داد و این کار را با گذاشتن پاهای مبارک بر روی شانه های عباس انجام دادند[xliv] که این تقریباً ارتفاع دیوارها و سقف را نشان می دهد.
آنها خانه های خود را در کنار مسجد النبی، که مکانی مقدس برای عبادت بود بنا کردند وهر یک دو درب برای خانه هایشان قرار دادند، یکی دری که مستقیماً به مسجد باز می شد تا انها را با این مکان مقدس مرتبط سازد و درب دیگری که به کوچه و بیرون باز می شد و محل تردد آنان به خارج از خانه بود.پس از توسعه خیبر پیامبر| امر فرمود که همه درهایی که به مسجد باز می شد جز درب خانه علی(ع) بسته شود « امر بسد الابواب الا باب علی » و این کار به فرمان خداوند انجام شده بود.
در این نوع معماری به گفته اگوست شوازی «پایه عربی » یک تنه درخت نخل است که بین دو تخته متصل گردیده است. اعراب تخته های بریده شده به انضمام چند اتصال از طریق گچ، سقفهایی با کیفیت استثنایی بوجود می آوردند، چوب در آب و هوای گرم نقش مهمی بازی می کند به کمک قطعات کوچک چوب متصل به هم که در وسط با هم تلاقی میکنند و نوعی شبکه را تشکیل می دهند انجام می گیرد. چون نقوش و نمایش تصاویر حیوانات زنده از طرف قرآن ممنوع گردید .، از این رو تمامی دکوراسیون افسانه ای از هنر حذف شده است. طبق یک عادت نژادی، اعراب ساکن، در دکوراسیون معماری خود از دکورهای پرده ای استفاده کرده باشند یعنی دکورهایی که در دوران زندگی بادیه نشین ها تنها تزیینات امکان پذیر منازل آنها بود.[xlv]
آویختن پرده هایی از پوست مو و بز بر روی درب خانه ها و یا اتاقها معمولاً رسم بود. گاهی نیز پرده ای بافته شده از پارچه نیز بر درب اتاقها آویزان و نوعی تزیین محسوب می گردید. نمونه ای در دست داریم که حضرت فاطمه(س) بر روی درب اتاقشان پرده ای زیبا آویختند و فرشی در کف گسترانیدند و چون رسول خدا| وارد منزل وی شدند و این زینت را نپسندیدند، فاطمه(س) آن را به سرعت برداشتند، آن ها را به پیامبر| رسانیدند و گفتند تا بین مستمندان تقسیم کنند.[xlvi]
در این معماری تا آن جا که ممکن بود از پشت دری، مشبک ها و پرده های تسبیحی برای تخفیف تابش خیره کننده نور آفتاب به هنگام نفوذ به داخل ساختمان استفاده می شد. پاهای برهنه در تماس با حصیر پوش آرام می گرفت . فقدان اثاثیه در درون فضاها به جریان آزاد هوا کمک می کرد. پنجره ها معدود بودند .ترکیب تمام ابن عناصر جوی کم نور و مذهبی را به وجود می آورد که روح و جسم را آرامش می داد.[xlvii]
گسترش فضا در سطح وارتفاع
اما مواردی البته به ندرت هم در دست داریم که برخی خانه ها در دو طبقه ساخته می شدند مثل خانه ابو ایوب انصاری که وقتی رسول خدا| به مدینه آمدند برای سکونت در یکی از منازل به خانه او رفتند و در طبقه پایین ساکن شدند و ابوایوب در طبقه بالا، که البته ابو ایوب بعد از چندی از این امر نگران شد که مبادا بی حرمتی به پیامبر| کرده باشد، چون بر بالای سر آن حضرت زندگی می کند لذا به طبقه پایین آمد و رسول خدا| به طبقه بالا رفتند.[xlviii]
اطم (قلعه کوچک)
برخی از خانه ها نیز حالت قلعه و حصن داشته است وبه صورت بسیارمستحکمی از سنگهای کوهی بنا می شده است که به آنها اُطم می گفتند. این شیوه معماری مخصوص یهودیان مدینه بود که آنها از هنگام سکونت در مدینه 40 اَطم ساختند .قلعه های یهودیان بنی نظیر و بنی قریظه در مدینه معروفند. وقتی رسول خدا| به مدینه آمدند و به اخراج یهودیان پرداختند صحابه می خواستند اطم های آنان را اخراب کنند و پیامبر| مانع شدند. این نوع معماری مورد تقلید اعراب مدینه هم قرار گرفت لذا چند نمونه ازآن ساخته شد، یکی خانه حسن بن زید بود[xlix] و دیگری اطم حسان بن ثابت بود که بسیار مستحکم و مرتفع بود. حسان بن ثابت از شعرای عصر پیامبر| بود که در آن جا می زیست. این اطم در سمت غرب مسجد قرار داشت. دیوارهای آن بسیار بلند و شکلی هندسی زیبا داشت.
اما کف برخی از خانه ها را نیز سنگفرش می کردند مثل خانه ابراهیم بن هشام در کنار خانه حسن بن زید در مجاورت مسجد النبی که سمهودی ذکر می کند با بلاط (سنگ مفروش در کف) تزیین شده بود. او محدوده سنگفرش خانه وی را در جهات مختلف مشخص می کند.[l]
زقاق (کوچه )
اما برخی از گفته ها حکایت از آن دارد که این خانه ها که البته نزدیک یکدیگر ساخته می شدند به وسیله کوچه هایی با پهنای 5/2 متر به هم مرتبط و راه عبور و مرور مردم را تأمین میکرد . هر یک از این کوچه ها نامگذاری می شد مثل زقاق القشاشین که پهنای آن سه متر بود و یکی دیگر از این کوچه ها معروف به زقاق المناصع است. بر اساس گفته یاقوت حموی کوچه ای بوده که از خانه پیامبر| به خارج مناطق مسکونی مدینه در شرق و کنار چاه ابو ایوب راه داشته است و شبها زنان به آنجا رفته و قضای حاجت می کردند. چیزی شبیه توالتهای عمومی . از عایشه نیز روایتی در دست است که زنان پیامبر| هم برای این کار شبها به سوی آنجا می رفتند که بسیار وسیع و پهن بوده و پیرامون آن نیز دیواری کشیده شده بود. این کار به رسم عصر جاهلیت صورت می گرفت[li]. تا این که بعدها دیوار آن خراب شده و زنان در داخل خانه خود دیوار و حائطی برای این کار درست کردند.[lii]
رباط (میهمانسرا)
برخی از متمولان و کسانی که از وضعیت مالی خوبی برخوردار بودند برای خود دوخانه بنا می کردند یکی خانه ای بزرگ که برای دیدار و پذیرایی از میهمانان و خانه ای که محل سکونت آنان بود از جمله عثمان به عفان، که در جهت شرقی مسجد مقابل باب جبرئیل دو خانه متصل بهم داشت یکی معروف به دارالکبری و دیگری دارالصغرای[liii]. روایتی دیگر حاکی از آن است که دارالکبری ابتدا خانه کوچکی بود که رسول خدا| به عثمان به اقطاع اگذار کرده بودو او خانه هایی در کنار آن را خرید و به توسعه خانه اش پرداخت وا ز سمت جنوب آن را توسعه داد[liv] یکی از کاربردهای خانه ها، میهمانسرا و محلی برای ضیافت مسلمانان بود علاوه بر دار عثمان، خانه عبدالرحمان بن عوف نیز به همین منظور ساخته شد این خانه به دارالضیفان معروف شد که به منزله میهمانسرای امروزی است و نام دیگرش دارالکبری، چون بسیار بزرگ بود .این اولین خانه ای با این بزرگی و وسعت بود که توسط یکی از مهاجران برای پذیرایی از میهمانان رسول خدا| ساخته شد[lv]. این مکان را نیز رسول خدا| برای او ترسیم و خط بنای آن را کشیده بود. آن حضرت برای بنی زهره در سمت پایانی مسجد خط خانه هایشان را در روی زمین کشیده و مشخص کرد و سهم عبدالرحمن زمینی پر از گیاه شد که او آنها را قطع وخانه یاد شده که به عبارتی می توان ان را قلعه یا اطم نیز نامید بنا کرد[lvi].
اما برای توسعه خانه ها نیز علاوه بر گسترش در طول وعرض در ارتفاع هم نمونه هایی روشن درد ست است از جمله خانه خالدبن ولید چون بین خانه جبلة بن عمرو و عمروبن عاص قرار داشت و خانه او کوچک و تنگ بود به رسول خدا| ازکوچکی آن شکایت کرد و آن حضرت به او فرمود: «ارفع فی السماء و سل الله السعه ».[ آن را به سوی آسمان بالا ببر که خداوند آن را برای تو برکشد و گسترش دهد][lvii] که البته به نظر می رسد بیشتر از دو طبقه ساخته نمی شده است. و ما نمونه ای ازخانه های سه طبقه نداریم . اما برخی از خانه ها نیز بسیار باشکوه و عالی ساخته می شده است و غیر از خانه عثمان، ابو سفیان خانه ای عالی داشته که با شکوه ترین خانه در مدینه از لحاظ بنا و مرتفع ترین آنها بوده ا ست شاید بتوان گفت چون عنوان مرتفع تر آمده شاید خانه اش یا سه طبقه بوده و یا دیوارهای آن خیلی بلند بوده است « کانت اشرف دار بالمدینة بناء و اذهبها فی السماء».[lviii]
جنابذ (گنبد)
چنانکه روشن است طراحی گنبد در معماری اسلامی الهام یافته از خیمه عربی و بدوی (صحراگرد)است که به صورت مدور از پوست بافته می شد. در معماری عصر پیامبر| یک نمونه از گنبد یا به عبارتی قُبه که کوچکتر از گنبد است در دست داریم که نشان می دهد این نوع اثر هنری درعصر رسول خدا| البته به طور بسیار نادر وجود داشته است. اعراب آن را جُنبذ می نامند و این همان دلیلی است که می توان به صراحت اقتباس "گنبد " که همان جنبذ به عربی است در معماری ایرانی را از اعراب صحراگرد دانست.
در توصیف قبه های بهشت اشاره شده است« فیها جنابذ من لؤلؤ» [ در بهشت گنبدهایی از مروارید ساخته شده است].[lix]
در متون آن عصر هم چنین از قرائن که همان قرینه باشد یاد شده و قرینه به معنای جنبذ یا گنبد است[lx].
ابن شبه گوید : عبدالرحمن بن عوف پیرامون مسجد خانه ای ساخت که بر فراز آن سه قبه قرار داشت[lxi] و نیز خانه ملیکه دختر خارجة بن سنان هم دارای قبه ای بوده است که در توسعه عمر بن عبدالعزیز این خانه ها و قبه ها تخریب و در توسعه مسجد وارد شد.[lxii] عنوان قرائن در شعری از ابی قطیفه در آن عصر نیز آمده است.[lxiii]
حش (بوستان)
در شهر سازی عصر پیامبر| «حش» به معنای باغی مصفا برای نشستن و تفریح مردم (پارک عمومی ) یا باغ و نیز چاه جایگاه ویژه ای داشته است هفت چاه در اطرف مسجد النبی و در داخل مدینه در عصر پیامبر حفر شد مثل بئر حاء، بئر رومه، بئر بضاعه و بئر اریس که از طریق این چاهها زمین های پیرامون را آبیاری و نخلستانها را آباد و یا از آب آن برای آشامیدن بهره می بردند .این چاهها از جهت دیگری نیز تقدس داشت و آن وضو گرفتن رسول خدا| وخوردن آب آن توسط ایشان بود که برای صحابه تبرک و تقدس ویژه ای داشت .برخی از این چاهها تا 50 سال قبل نیز وجود داشتند . برای نمونه از این چاهها و باغها می توان به بئر حاء اشاره کرد که در جهت شمال مسجد النبی قرار داشت ومتعلق به ابی طلحه انصاری بود و او در آنجا باغی مصفا داشت که از آن چاه برای آبیاری بهره می برد .این مکان به «حش ابی طلحه انصاری » معروف بود. وقتی آیه «لن تنالوا البر حتی تنفقو ا مما تحبون» نازل شد ابوطلحه انصاری این چاه را صدقه قرار داد تا مردم از آن بهره برند.[lxiv]
سقیفه
اما علاوه بر خانه ها مکانهایی عمومی نیزبه صورت مسقف ساخته می شد تا رؤسای قبایل گردهم آیند و پیرامون مسائل جاری و روزانه قبیله به مشورت بنشینند. این مکانها به عبارتی دارالشورا و مجلس مشورتی بود. در عصر جاهلیت در مکه دارالندوه و در عصر مقارن ورود پیامبر| به مدینه سقیفه بنی ساعده از این نمونه ها است .هر قبیله ای برای خود سقیفه ای در مدینه داشت که چون مسقف بود آنها را سقیفه می نامیدند .اما یکی ازآنها در تاریخ بسیار معروف شد و آن سقیفه بنی ساعده متعلق به قوم خزرج بود که در آن سرنوشت خلافت بعد از رسول خدا| تعیین شد و انتخاب ابوبکر در آنجا رقم خورد.این مکان به عبارتی سایه بانی بود که نزدیک بئر بضاعه قرار داشته است.
نوع معماری آنها چنین بوده است معمولاً سقیفه های معروف درباغهای مدینه ساخته می شد، دیواری از غرب و سپس دیواری از شرق و نیز دیواری در جنوب که از خشت و اجر نسوز پیرامون آن را احاطه می کرد و در دیوار شرقی معبر و به عبارتی دربی برای آن قرار داده می شد و به وسیله چوبهای درخت خرما، شاخه های آن ونیز حصیر مسقف می گردید و جهت شرقی آن باز می ماند بدون دیوار زیرا در تابستان به خنکی داخل سقیفه کمک می کرد. برخی از آنها بزرگ بود و برخی کوچک که این به تمکن مالی بنا کننده آن بستگی داشت. معمولاَ سقیفه ها به همین صورت و شکل ساخته میشد.[lxv]
موقعیت سقیفه بنی ساعده در سمت شمالی مسجد النبی به فاصله 500 متری آن قرار داشت. این سقیفه حدود سال 1360 شمسی که دیوارهای خشتی آن همچنان موجود بود تخریب و اکنون شهرداری مدینه به جای ان ساخته شده است.
نتیجه
معماری عصر رسول خدا| همانند سایر اعصار با دوران گذشته خود مرتبط و ازان الهام یافته است. این معماری بیش از هر چیز متأثر از شرایط اقلیمی و جغرافیایی بود. و آب و هوای عربستان در آن تأثیر زیادی داشته است. استفاده از چوب در سقفها به سبب خشکی آب و هوا و گرمی آن و استفاده از شاخه های نخل خرما و یا باز گذاشتن جهتی از بنا بدون دیوار برای به جریان در آوردن باد و ایجاد فضایی خنک و مطبوع درروزهای گرم و نیز استفاده از سقفهای کوتاه برای گرم ساختن مکان سکونت در شبهای سرد زمستانی و خشک، استفاده از خشت های خام لِبن (آجر نسوز) و استفاده از سنگ در دیوارها همگی متأثر از شرایط جغرافیایی خاص شبه جزیره است.
ورود پیامبر| به یثرب و پایه گذاری شهری مدنی به عنوان مدینة النبی بر اساس معماری جدید و نوین که دستمایه های مذهبی در آن بیشتر نماد داشت در مرکزیتی مذهبی و مقدس مثل مسجدا لنبی تبلور یافت. این مسجد درمرکز شهر به عنوان مکان عبادت ونیز تالارعام و اجتماعات که البته چند منظوره ساخته شده بود چون نگینی در وسط شهر قرار گرفت و درکنار آن یعنی پیرامون محیط خارجی آن صحابه مهاجر خانه های متعددی بنا و در حقیقت شهری اسلامی را پایه گذاری کردند که تا عصر حاضر شهرهای اسلامی الگویی روشن از آن عصر را در خود دارد، زیرا مسجد در مرکز اصلی شهر واقع ودر پیرامون آن خانه ها و نیز بازار به عنوان دو رکن معنوی و مادی شهر اسلامی را شکل می دهند. نکته قابل ذکر دیگر تحول درمعماری این خانه ها در مدینه پس از ورود رسول خدا| توسط مهاجران است . زیرا مهاجران و مردم مکه معماری متفاوتی از مردم مدینه داشتند، آنان خانه های خود را از سنگ های تراشیده شده و محکم می ساختند، چون مکه سرزمینی کوهستانی بود و سنگ به وفور در آنجا وجود داشت ؛برعکس مدینه که شهری مسطح و با نخلستانهای انبوه و آب و هوای مطبوع و خنک بود لذا وقتی مهاجران مکه به مدینه آمدند در بنای خانه هایشان از تنه های نخل و شاخه های خرما برای سقف استفاده کردند. کاری که در مکه رایج نبود. رسول خدا| بعنوان معمار و طراح مسجد النبی و خانه های صحابه، علاوه بر آنکه در ساختن مسجد شخصاً سهیم بود ونوع معماری و طراحی آن را مشخص می کرد ند به تقسیم زمین ها و توزیع فضاا برای احداث بنا و خانه ها با کشیدن خط هایی می پرداختند و حتی به توسعه آنها در عرض و طول و نیز ارتفاع فرمان می دادند . نمونه هایی از احداث خانه های دو طبقه درمدینه نیز حکایت از توسعه در ارتفاع دارد.با این وجود سادگی معماری و دوری از پیچیدگی های خاص و تزیین و زیبایی سازی از ویژگی هایی منحصر به فرد معماری در عصر رسول خدا| است.
[i] . حجر: 80.
[ii] . هیلن برند، معماری اسلامی 41.
[iii] . بورکهارت، شهر اسلامی، 12.
[iv] . آگوست شوازی، 175
[v] . توبه / 108
[vi] . ابن سعد، الطبقات الکبری 1/ 239
[vii] . صالح لمعی مصطفی، المسجدالنبی، ص،200
[viii] . ابن هشام، السیرة النبویة 1/496؛ ابن قیم جوزی، زادالمعاد فی هدی خیر العباد 2/144