تعداد بازدید : 4576732
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
تکوین، تداوم و فرجام ، حیات سیاسی ایران طی یکصد سال اخیر به نحو شگرفی به تولید و صدور نفت پیوند خورده است. موقعیت انرژیک ایران و مکانیسم پیچیدة مدیریت این صنعت در سطح ملی و بینالمللی موجب پدیداری فصل خاصی در حیات سیاسی ایرانیان گردید که در این مقاله از نظر سیاسی اقتصادی مورد بحث قرار میگیرد و نکته بارز این اثر شناخت و عملکرد داخلی سیاستهای نفتی کشور ناشی از وقوع انقلاب و تأثیرات آن بر بازیگران دولتی و واکنش آنها نسبت به این سیاست میباشد که جایگاه ایران را در بازار جهانی نفت مشخص میکند.
مفاهیم کلیدی: انرژی ـ نفت ـ ایران ـ عربستان ـ اوپک.
مقدمه:
از زمان پایگذاری صنعت نفت کشور یک قرن میگذرد، تاریخ نفت ایران حاکی از آن است که ایرانیان در موقعیتی انفعالی و بدون داشتن ظرفیت لازم برای بهرهگیری مناسب از منابع خدادادی کشور پا به عرصه این صنعت گذاشتند و همین مسأله با همراه طمعورزی بیگانگان، مانع از آن شد که از امکانات این بخش به شیوهای بهینه در جهت ارتقاء منابع ملی کشور بهرهگیری شود.
اما با وجود این مشکلات، سیاست نفتی کشور خصوصاً در نیمه قرن اخیر یعنی از آغاز دهه 1950 تغییر تحولات بزرگی را در طول چند دهه تا به امروز تجربه کرد. در یک زمان دولت ایران خود را مدافع اقتصادی سیاسی کشورهای صنعتی غرب میدانست که این روند تا آنجا ادامه مییابد که گروهی از میهنپرستان به رهبری دکتر مصدق خواستار ملی شدن صنعت شدند. اگر چه عواملی باعث تحقق نیافتن این اهداف شد اما این حرکت نقطهای آغاز برای تحول و تأثیرگذاری نه تنها در سیاست نفتی ایران بلکه در سیاست نفتی کشورهای دیگر صاحب نفت شد. این حادثه بزرگ گامی بزرگ برای سیاست مقابله و مقاومت در برابر کشورهای غربی بوده که در زمان پیروزی انقلاب به اوج میرسد. انقلابی که براساس تضاد و باورهای مردم با حکومت شاه ایجاد شد، تحولی عمیق در سیاست نفتی ایران در عرصه داخلی و بینالمللی پدید آورد. و همچنین این تحول آثار شگرفی بر وضعیت تولید نفت و مواضع نفتی ایران در بازار جهانی و انرژی بر جای گذاشت که خود معلول نگرش متفاوت رهبران انقلاب به مسائل منابع نفتی و شیوة بهرهبرداری از آن بود. در چنین شرایطی نوسانهای شدیدی در زمینه تولید و صادرات نفت ایران پدید آمده اما با گذشت ده سال مربوط به تب تاب انقلاب و جنگ زمامداران کشور به تدریج به سوی اتخاذ سیاستها با هدف ایجاد ثبات در بخش نفت و توسعه و توان تولید و صادرات این بخش گرایش پیدا کردند.
انقلاب اسلامی و سیاست جدید نفتی علاوه بر اینکه تحولات عمیقی بر سیاست داخلی کشور گذاشته همان طور نقش بسیار عمدهایی را در صحنه جهانی داشته و باعث واکنش و انعطاف کشورهای غربی و آمریکایی شد، مثلاً آمریکا به عنوان یک قدرت بزرگ نفتی جهان با تحت فشار قراردادن و بنیانگذاران اوپک خصوصاً عربستان علیه ایران جبهه میگرفت و عربستان که خود از رقبای سرسخت ایران بود در پی تضعیف ایران و ثبات درآمد نفتی خود از هر گونه اقدامات کوتاهی نمیکرد. با این تفاسیر سؤال این است که با وجود انقلاب در ایران جایگاه این کشور در بازار جهانی نفت چه بود؟ و همچنین چه عواملی میتواند در ارتقاء سیاست نفتی ایران مؤثر باشد؟
گسترش وابستگی کشورهای صنعتی جهان به نفت خام و تداوم رقابت جهانی بین آنها برای افزایش قدرت اقتصادی و سیاسی خود، زمامداران ایران را واداشت که سیاست نفتی کشور را در راستای موضعگیریها و تحولات بینالمللی پایهریزی کنند. به عبارت دیگر یک رابطه مستقیم بین چهارچوب نفتی ایران و جهتهای فکری و درک دولتمردان کشور از اوضاع بینالملل برقرار شد.
قبل از انقلاب اسلامی ایران در چهارچوب جنگ سرد یعنی در عرصه رقابت دو ایدئولوژی حاکم بر جهان و دو ابرقدرت نظامی، جایگاه ویژهای بدست آورد. در محاسبات استراتژیک غرب به ایران نقش فعال د جهت مقابله و جهاد کمونیسم در حاشیه جنوبی شوروی داده شد.(1) چنین نقشی همسویی کامل با جهانبینی دولت ایران داشت. لذا ایران در ملاحظات بینالمللی آمریکا نقش اقتصادی، امنیتی و سیاسی در رقابتهای بینالمللی و در جهت منافع غرب ایفا میکرد. شاه که بقا و دوام حکومت خود را در موفقیت جهانی آمریکا و غرب میدید نفت را به عنوان وسیلهای موثر در جهت پیروزی این استراتژی به خدمت گرفت.(2) ولی اگر چه الزامات ماهری حکومت شاه همراهی او را با استراتژی منطقهای و بینالمللی آمریکا اجتنابناپذیر کرده بود، اما این همسویی فاصلهاش را با باورهای توده مردم بیشتر کرد. و بعضی از دانشمندان روابط بینالملل علت عمدة انقلابها در جوامع بشری را در ازدیاد بیش از حد فاصله بین باورهای حاکمان و مردم میدانند. و یکی از ویژگی حکومت شاه در دیدگاه مردم عرضة نفت ارزان ایران به دنیای غرب از سوی شاه بوده و مردم باور داشتند که شاه با تاراج ثروت کشور بر آمریکا و غرب خوش خدمتی میکند. لذا در جریان انقلاب نحوه و میزان عرصة نفت ایران در بازار جهانی به عنوان معرفی مهم و استراتژیک پذیرفته شد.
دولتمردان جدید و انقلابی ایران همسو با باورهای مردم نفت را به عنوان نقطة ضعف غرب و نقطه قوت و قدرت ایران در صحنة متلاطم روابط بینالملل ارزیابی کردند.
زمامداران و حکومت انقلابی به لحاظ داشتن جهانیبینی خاص، خود و ایران را در معارضه با آمریکا و غرب میدیدند. لذا تأمین نیازهای نفتی کشورهای غربی با قیمت پایین را برخلاف اعتقادات ایدئولوژیکی و هدفهای ملی تلقی میکردند. در این فضا کاهش تولید نفت خام، محدودیت عرضة آن فشار بالا بردن قیمت جهانی نفت به عنوان پایههای سیاست نفتی کشور تعیین شد. حکومت انقلابی نیز از نفت به عنوان وسیله مؤثر در جهت رسیدن به هدفهای منطقهایی و بینالمللی خود که بعد سیاسی و امنیتی داشت استفاده کرد.
نفت از آغاز تجاری شدنش کالایی سیاسی بود. اما برای مدتهای مدید کشورهای صنعتی غرب از مواهب سیاسی آن بهره جستند. سیاسی شدن نفت برای کشورهای تولیدکننده در اوایل دهه 70 و در نتیجه افزایش قیمت جهانی نفت و افزایش وابستگی کشورهای صنعتی بر نفت ارزان کشورهایی که دارای ثبات سیاسی قابل برنامهریزی نبودند شرکتهای نفتی کشورهای دیگر را واداشت تا برای افزایش تولید نفت در کشورها و مناطق غیراوپک سرمایهگذاری کنند.(3) نتیجه این تحول آن بود که سهم نفت ارائه شده از سوی کشورها اوپک در بازار جهانی کاهش یافت.
در این مورد در دهه 80 تقاضا برای نفت کشور اوپک از جمله ایران در مقایسه با اواسط دهه 70 کاهش یافت. در سالهای اولیه پس از انقلاب ، کاهش تولید نفت خام ایران چندان تأثیر منفی بر درآمدهای ارزی کشور نگذاشت. علت عمدة آن را نیز باید در افزایش قیمت نفت خام در بازار جهانی به دنبال وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تجاوز عراق جستجو کرد.(4)
البته در این زمان، یک رشته حوادث به تدریج به کاهش صادرات نفت به ایران منجر شد. ایران برای سال 1980 بهای نفت خود را به 30 دلار در هر بشکه (بالاترین قیمت نفت در میان اعضای اوپک) رساند و همین امر سبب کاهش حجم عملات ایران برای فروش نفت به شرکتهای بزرگ نفتی همچون پرتسیش، پترولیوم و شل شد.(5) در این زمان عوامل گوناگونی همچون دفاع ایران از قیمت بالا نفت رکود اقتصادی جهان، افزایش شیدد تولید نفت عربستان و عوامل سیاسی ناشی از بحران در روابط ایران و آمریکا سبب شد تا پیش از آغاز این جنگ تولید نفت کشور به کمتر از 2 میلیون بشکه در روز میرسد و در نتیجه این عوامل نقش اساسی را در فروش نفت که منجر به کاهش بیشتر آن شد باز میکند.
جنگ ایران و عراق و سیاست نفتی
با آغاز تجاوز نظامی عراق به ایران در شهریور ماه سال 1359 بحران شدید دیگر در بازار نفت حاکم شد و بار دیگر قیمتها رو به افزایش گذاشت.(6) جنگ سبب شد اوپک بهای نفت شاخص خود را تا 32 دلار در هر بشکه افزایش دهد در این زمان ایران بهای نفت خود را تا 7/3 دلار در هر بشکه افزایش داد و از تأثیرات مهمی که سیاست نفتی در طول جنگ داشت صادرات آن برای تأمین نیازمندیهای ارزی جنگ بود. مثلاً در سال 1361، 70 درصد درآمد سالانه نفت به مقاصد نظامی اختصاص یافت. ولی حملات عراق به تأسیسات تولید و صدور نفت کشور عملاً مانع از آن شد که تولید نفت ایران در این سالها فراتر از 5/2 میلیون بشکه در روز برسد. حملات هوایی عراق باعث صدمات شدیدی به پالایشگاه نفت آبادان و پایانه نفتی خارک وارد کرد و این در حالی بود که 60 درصد نفت ایران از این پایانه صادر میشد.
یکی از سیاستهای نفتی در طول جنگ، صادرات نفت ایران به دورترین نقاط جنوب خلیج فارس بود.(7) بدین ترتیب پایانههای نفتی ایران در جزایر بسوی لاوان، لارک و بندر عسلویه مورد بهرهبرداری قرار گرفت.
با توجه به شرایط به وجود آمده در سیاست نفتی ناشی از انقلاب دولتمردان و زمامداران کشور بعد از انقلاب راهکارهای جدید را در سیاست نفتی به کار بردند که تا حدودی زیاد بر ارتقاء سیاست نفتی تأثیرگذار بود، یکی از راهکارهای مهم سیاست جدید بازاریابی نفت ایران بود که در ذیل توضیح داده میشود.
سیاست جدید بازریابی نفت ایران
یکی از نخستین اقدامات دولت پس از انقلاب در ایران لغو یک جانبه قرارداد من مدرسین بود که به واسطة آن شرکتهای عضو کنسرسیوم به خریدار عمدة نفت ایران تبدیل شد دولت انقلابی ایران، آماده بود بدون دخالت شرکتهای عضو کنسرسیوم، سیاست نفتی خود را دنبال کند.(8) در این زمان ایران همچنین به فروش نقدی نفت روی آورد. طی دو سال بعد از انقلاب با قیمتگذاری بالا در فروشهای نقدی نفت، فروش در این بازار در حال ظهور را بسیار جذاب میکرد. خریداران زیادی به این گونه معاملات نیز گرایش داشتند و آن هم به خاطر التهاب بازار به واسطه تحولات ناشی از انقلاب در منطقه بود. در این شرایط نفت ایران با فاصله زیادی از سایر کشورهای منطقه به گرانترین نفت خلیجفارس تبدیل شد. این سیاست نفتی در ابتدا موفقیتآمیز بود اما با تغییر شرایط بازار و باعث ایجاد مانع در مقابل این سیاستها شد. مصرف نفت در واکنش نسبت به قیمتهای بالا و بحران اقتصاد جهانی به سرعت رو به کاهش گذاشت. در همین حال، تولیدکنندگان غیراوپک که از قیمت بالای نفت به وجود آمده بودند، نیز بر میزان تولید خود افزودند و در نتیجه به تدریج بازار با اشباع نفت رو به رو شد و بهای نفت سیر نزولی پیدا کرد. نکته مهم اینکه با بروز جنگ و تجاوز عراق به ایران بار دیگر بازار نفت ملتهب شد اما با افزایش تولید کشورهایی همچون عربستان و تولیدکنندگان غیراوپک بازار بار دیگر اشباع گردید.
از دیگر سیاستها ایران برای مقابله با شرایط رکورد بازار فروش نفت در چهارچوب داد و ستدهای تهاتری بود که در سال 62 و 1363 یک چهارم تجارت خارجی ایران بر مبنای معاملات تهاتری بود.
در زمان جنگ ایران و عراق اوپک در زمینه تولید نفت برای این در کشور سهمیة تولید مساوی را در نظر گرفت و هدف ایران هم صدور نفت دست کم 5/2 میلیون بشکه در روز بود تصمیم گرفت برای رسیدن به این هدف ابتکار عمل را در بازار در دست بگیرد. و نفت خود را به بهای پایینتر از 34 دلار در هر بشکه به فروش رساند. که این امر سبب افزایش صادرات نفت ایران شد که همراه با تداوم جنگ و پیروزی نیروهای ایرانی در جهبهها سبب ارتقاء موقعیت بینالمللی ایران در منطقه و در سازمان اوپک شد.
ابعاد سرمایهگذاری خارجی بعد از انقلاب
بعد از انقلاب به طور کلی دیدگاه منفی نسبت به سرمایهگذارای در بخش مختلف اقتصادی کشور پدید آمد و طی آن سرمایهگذاران خارجی به عنوان عامل قدرت استعمار غرب که تنها به غارت منابع اقتصادی کشور میاندیشیدند تلقی شدند. در نتیجه تا قبل از سال 1368 سرمایهگذاری خارجی در بخش نفت، اندک و تنها معطوف به صنایع پایین دستی نفت بود. دیدگاه منفی نسبت به سرمایهگذاری خارجی که دیدگاههای قانون اساسی و دیگر قوانین بازتاب پیدا میکرد تا حدود زیادی حاصل تجربیات تلخ مربوط به شکست نهضت ملی شدن نفت و تلقی خاص گروههای سیاسی پس از انقلاب از فضای موجود در بازار جهانی نفت بود.
با وجود ثبات مناسب پس از جنگ به سبب فشارهای بینالمللی و شرایط اقتصاد ایران، ریسک سرمایهگذاری در کشور، همچنان بالا باقی ماند در شرایطی که ایران تلاش میکرد زمینة مناسبی برای جذب سرمایههای خارجی در بخش نفت را فراهم کند، اقدام دولت آمریکا در سال 1995 در خصوص تصویب قانون داماتو مانع دیگر در زمینه سرمایهگذار در بخش نفت کشور ایجاد کرد.
بدین ترتیب مجموعهای از عوامل سیاسی داخلی و خارجی و عوامل اقتصادی در کشور در دورة پس از انقلاب، محدودیتهای جدی در مسیر جذب سرمایههای خارجی در بخشهای مختلف از جمله بخش نفت ایجاد کرد. در شرایطی که مسئولان کشور پس از جنگ، ضرورت جذب سرمایه خارجی در بخش نفت را احساس میکردند یک رشته محدودیتها در مسیر جذب سرمایههای خارجی نهایتاً منجر به پذیرش قرارداد بیع متقابل یا پس خرید به عنوان الگوی جذب سرمایهگذاری خارجی در بخش نفت و گاز کشور شد.
فاصله گرفتن از رانتریسم
یکی از مسائلی که وقوع انقلاب ایران باعث از بین رفتن ساختار آن شده ساختار رانتریسم در ایران بود که ظهور این پدیده برمیگردد به اوایل دهه 1340 که با افزایش درآمد نفتی دوران اوجگیری رانتریسم در ایران آغاز شد .(10) که فاصله گرفتن این ساختار و گامی مهم و بنیادی در مسیر اجیاد تحول واقعی در عرصههای سیاسی و اقتصادی جامعه و حرکت واقعی به سوی توسعه به شمار میرود. باید توجه داشت اگرچه ساختار رانتریسم رو به افول هست ولی با این حال ایجاد تغییرات اساسی در این ساختارها کاری دشوار و زمانگر است. از مهمترین راهکارهایی که میتواند در پایان دادن رانتریسم موثر باشد:
1- افزایش درآمد از ثروت
2- کوچک کردن دولت
3- افزایش صادرات غیرنفتی و چهارم افزایش درآمدهای مالیاتی.
با توجه به سیاستهای نفتی بعد از انقلاب در ایران باید نقش این کشور را در بازار جهانی شناخت اما قبل از هر چیز باید نقش بازیگران دولتی عمده در عرصه نفت جهانی را مورد توجه قرار داد چرا که کلید شناخت بازار جهانی نیز تا حد زیادی به شناخت رفتارها و سیاستهای نفتی بازیگران بزرگ بازار بستگی دارد. و همچنین این کار (شناخت بازیگران عمده بازار جهانی نفت) این امکان را فراهم خواهد کرد که به شیوهای دقیقتر به بررسی جایگاه کشورمان در این بازار بپردازیم. به ترتیب بزرگترین بازیگران عمده بازار نفت چهار کشور آمریکا، عربستان، روسیه و چین میباشند و آنچه که در این جا مدنظر است دو کشور آمریکا و عربستان هستند که با سیاستهای مختلف مشکلات بسیار زیادی را در سیاست نفتی کشور بعد از انقلاب به وجود آوردهاند.
آمریکا
بدون شک آمریکا، بزرگترین بازیگر دولتی در بازار نفت جهان به شمار میرود و همچنین از زمان پایگذاری صنعت نفت مدرن، آمریکا همواره یا بزرگترین و یا جزو بزرگترین تولیدکنندگان نفت جهان بوده است. این کشور حتی در سال 2000 نیز با تولید حدود 11 میلیون بشکه نفت در روز بزرگترین تولیدکننده نفت جهان بود، هم اکنون (2004) نیز این کشور با تولید بیش از 8 میلیون بشکه در روز سومین تولیدکننده بزرگ نفت جهان پس از عربستان و روسیه به حساب میآید. همانگونه که این کشور جزو بزرگترین تولیدکنندگان این ماده به شمار میرود بزرگترین مصرفکننده آن نیز به حساب میآید.
کشور آمریکا مهمترین استراتژی خودش را در سیاست نفتی به یکی از مناطق نفتخیز جهان یعنی خاورمیانه به کار میبندد. که خلیج فارس در این منطقه نقش اساسی را داراست و آمریکا هم برای رفع خطر و جلوگیری از تسلط دشمنان بر منابع نفتی خلیج فارس و همچنین برای حفظ ثبات آن سیاستهای مختلفی را پیاده میکند و یکی از مهمترین عاملی را که در سیاست خود مهم میداند تقویت تولید و بهینهسازی مصرف نفت میباشد.(11)
ایالات متحده آمریکا به عنوان یکی از قطب تعیینکننده اقتصادی و تجاری دنیا در طول 2 دهه پس از انقلاب اسلامی، ایران را همواره مورد تحریم و تحدید قرار داده است و از آنجایی که وقوع انقلاب اسلامی بسیاری از معادلات امنیتی منطقه را متأثر ساخته بود آمریکاییها بر آن شدند انقلاب را در مسیر مطلوب خود هدایت کنند یا اینکه با تنبیه ایران انقلابی، ضمن اضمحلال انقلاب، همسایگان این کشور را نسبت به عواقب اقدام علیه منافع آمریکا با خبر سازند. سکوت رضایتآمیز در سال جنگ تحمیلی بخصوص همکاری با عراق در سالهای آخر جنگ در جبهههای جنوب و جنوب غربی موضوع بحث نیست بلکه حفظ در حد یک جمله یادآوری میشود که سیاست سکوت حمایتآمیز آمریکا در قبال عراق، انگیزهای استراتژیک داشت و آن هم فرسایش انقلاب اسلامی ایران بود.(12) همچنین با پایان جنگ و آغاز دورهای جدید در ایران آمریکا سیاستهای تحریم شدیدتری در قبال ایران اتخاذ کرد که مجموع همة آنها را میتوان در استراتژی همه چیز بدون ایران خلاصه نمود.
در این دوره آمریکا کوشیده است که هر گونه تحرک اقتصادی و سیاسی ایران را در جهان خنثی نماید تا ایران منزوی شود. تلاش اصلی آمریکا متمرکز بر این بوده که ضمن ارتباط اقتصادی و سکوت رضایتآمیز در قبال شرکتهای آمریکایی در خصوص خرید نفت از ایران نوعی انقباض سیاسی و دیپلماتیک در قبال ایران پیشه کند و ایران به عنوان کشوری خودسر، تروریست و حامی بسط اسلامگرایی شیعی معرفی شود.(13)
با توجه به این اقدامات آمریکا حدس میزد که در صورت اعمال تحریم، شرکتها معتبر بینالمللی در ایران سرمایهگذاری نخواهند کرد و این امر موجب تعطیل صدور نفت ایران به خارج و در نتیجه انزوای بینالمللی و ملامت دولت ایران در نزد افکار عمومی خواهد شد. ولی نتیجه مطلوبی برای آمریکا حاصل نشد. شرکتهای متعدد بینالمللی برای سرمایهگذاری در منابع انرژی ایران اعلام آمادگی کردند. رئیس جمهور فرانسه اعلام نمود که ندانسته این مشی آمریکا را دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر میداند و چنانکه شرکتهای فرانسه از این قانون متأثر شوند فرانسه اقدامات تلافیجویانه انجام خواهد داد. همزمان با رئیس جمهور فرانسه، وزیر خارجه انگلستان ابراز داشت که هیچ کشوری حق ندارد به شرکت سایر کشورها بگوید در کشور سومی چگونه باید رفتار نماید.(14) روسیه نیز این قانون را موجب بیثباتی در خاورمیانه دانست و آن را برخلاف موازین بینالمللی تشخیص داد. دولت جمهوی اسلامی ایران با سفر به کشورهای متعدد اروپایی و ژاپن موجبات جلب سرمایهگذاری خارجی و افزایش پوشش بیمه شرکتهای فعال در استخراج انرژی ایران را فراهم آورد و این قانون موجب انزوای شرکتهای آمریکایی گردیده است. ولی با وجود این موارد تحریم ایران و اقدامات آمریکا بر علیه این کشور نتایج منفی و پایهایی را برای ایران به بار آورد.
که از جمله این نتایج منفی:
1- تضعیف توان ملی و شعاع نقش آفرینی ایران بود.
2- اجبار ایران برای ورود به یک بازی پیچیده
3- تقلیل مقام ایران به قدرت درجه دوم در منطقه خاورمیانه
عربستان
عربستان سعودی به واسطة دارا بودن بزرگترین ذخایر نفت جهان سیاست نفتی منحصر به فردی را دنبال میکند که هدف آن به حداکثر رساندن مزایای تلاش از دارا بودن این حجم عظیم از ذخایر و ظرفیت عرضه آن است. عربستان برای دستیابی به هدف بالا استراتژی نفتی خاصی را در سه عرصه دنبال میکند. 1- عرصه روابط با دیگر اعضای سازمان اوپک 2- حداکثر رساندن درآمدهای ناشی از صادرات نفت و سوم افزایش عمر ذخایر خود که برای رسیدن به این هدف 2 عامل مهم میباشد: 1- قیمت تعادلی نفت 2- میزان ظرفیت اضافی تولید.
عربستان به ویژه پس از پیروزی انقلاب در ایران و تغییر سیاستهای نفتی کشورمان در زمینة تولید نفت ـ نقش مسلطی در سازمان اوپک پیدا کرد. در سالهای قبل از انقلاب به ویژه در دهه 1350 رقابت فشردهایی میان ایران و عربستان بر سر ظرفیت تولید و تأثیرگذاری بر تصمیمات اوپک وجود داشت. در این زمان ایران با ظرفیت تولید 6 میلیون بشکه در روز ـ عملاً به عنوان رقیب عربستان عمل میکرد و با پیگیری سیاست دفاع از قیمت بالا که از حمایت اکثر اعضای اوپک برخوردار بود، نقش رهبری کننده در اوپک را در دست گرفت. هر چند در سال 1356 ایران موضع خود را در خصوص بهای نفت تغییر داد و به همکاری بیشتر با عربستان پرداخت اما پس از انقلاب در ایران عوامل متعدد سبب ارتقای جایگاه عربستان در سازمان اوپک شد به طوری که امروزه از اوپک به عنوان سازمان تحت رهبری عربستان یاد میشود.
علاوه بر بازیگران دولتی تأثیرگذار بر سیاست نفت بازیگران فرادولتی در جهان وجود دارند که نقش مهمی در تحولات نفتی ایران و جهان بازی میکنند که یکی از مهمترین این نهادهای فرادولتی تأثیرگذار در بازار جهانی نفت سازمانی به نام سازمان اوپک میباشد که در خلال پیش از چهار دهه فعالیت، دوران پر فراز و نشیبی را سپری کرد.(15)
اوپک
سازمان اوپک در 14 سپتامبر 1960 در اجلاس بغداد و توسط شرکت بنیانگذار که عبارتند از ایران، عراق، کویت یا عربستان سعودی ونزوئلا تأسیس شد که این 5 کشور 17 درصد از ذخایر نفت 36% بازار نفت جهان را در اختیار داشت.
هدف اصلی تشکیل سازمان اوپک ایجاد هماهنگی و وحدت در خطمشیهای نفتی کشورهای عضو و تغییر بهترین شیوهها برای تأمین منابع فردی و جمعی سازمان است برای این منظور سازمان روشها و وسایل تأمین تثبیت قیمتها در بازارهای بینالمللی نفت را با امعان به حذف نوسانات مضر و غیرضروری پیشبینی میکند.
از بدو تأسیس اوپک تا کنون عوامل و متغیرهای مختلفی بر رفتار این سازمان در بازار جهانی نفت تأثیر گذاشتند به همین علت است که ارزیابی عملکرد اوپک با توجه به تعدد عوامل تأثیرگذار بر رفتار آن کار دشواری است. عوامل تأثیرگذار بر عملکرد اوپک را میتوان به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم کرد. عوامل داخلی همچون ناهمگونی اعضا از نظر حجم ذخایر و سیاستهای تولید، تعارضات ایدئولوژیک اعضا بیثباتی سیاسی کشورهای عضو و همچنین تفاوت سمت سوی سیاست خارجی اعضا در ارتباط با کشورهای مصرفکننده، اثر منفی بر عملکرد اوپک دارد. با این حال ساختارهای اقتصادی کم و بیش مشابه اعضا و وابستگی شدید آنها به درآمدهای نفتی، عاملی است که اعضای سازمان را با وجود تمامی اختلافات یاد شده، برای پیگیری منافع مشترک، کنار یکدیگر نگه داشته است.(16) در بخش عوامل خارجی، آژانس بینالمللی انرژی، سیاستهای نفتی آمریکا و دیگر کشورهای بزرگ مصرف کننده و اقدامات شرکتهای چند ملیتی را میتوان از عوامل تضعیف کننده اوپک یاد کرد. با این حال حجم بالای ذخایر اوپک (77 درصد کل ذخایر نفت جهان) و هزینة پایین توسعه ذخایر آن، موقعیت منحصر به فردی از نظر بینالمللی به این سازمان بخشیده است.
در یک تحلیل که از سوی محافل غربی مطرح میشود اعضای اوپک به جناح بازها و کبوترها تقسیم میشوند. بر این اساس کشورهای با ذخایر کم به همراه کشورهای دارای جمعیت زیاد مانند نیجریه و ایران، اغلب به عنوان بازها، هوادار افزایش قیمت نفت هستند در مقابل کشورهایی همچون عربستان و کویت با ذخایر عظیم و جمعیت کم، به سبب نگرانی از پیامد افزایش قیمت که میتواند تغییرات تکنولوژیکی و توسعه ذخایر جدید را به دنبال داشته باشند خواهان قیمت پایینتر هستند.
نقش ایران در اوپک بعد از انقلاب
و اما آنچه که در اینجا مدنظر میباشد، این است که از آنجایی که ایران نخستین تولیدکننده نفت در منطقه بود و در حال حاضر پس از عربستان سعودی ایالات متحد و روسیه چهارمین تولیدکننده بزرگ شمار میآید و با توجه به ذخایر بالا انتظار آن بود که ایران همواره قدرتی موثر و صاحب نقش در منطقه اوپک، باشد. این نقش تا اوایل 1980 پایدار بود ولی با وقوع انقلاب اسلامی جنگ تحمیلی و مشکلات ناشی از ترمیم خرابیهای جنگ ایران از عربستان سعودی عقب افتاد. مطالعه حدود چهار دهه فعالیت ایران در سازمان اوپک گویای این واقعیت است که از نقش ایران در این سازمان به طرز محسوسی کاسته شده مجموعهای از عوامل باعث کاهش اعتبار ایران در اوپک و به طور کلی در بازار انرژی دنیا گردید که عبارتند از :
1- تولید ثابت که ناشی از ضعف سرمایهگذاری میباشد که آن هم معلول کمبود داخلی و سختگیریهای بینالمللی است که در مجموع ثبات و امنیت ملی ایران را مخدوش کرد.
2- استراتژی آمریکا ( همه چیز بدون ایران که در بحث متذکر شدیم.
3- تقاضاهای فزاینده داخلی و پیامدهای منفی آن و ...
با توجه به این مسائل در گروه تولیدکنندگان هیچ نهادی با اوپک قابل مقایسه نیست و در گروه مصرفکنندگان نیز هیچ نهادی با آژانس بینالمللی انرژی. این خصلت نفت جهان با وجود تمامی تحولات که به واسطه گسترش فضای رقابت و ورود بازیگران جدید رخ داده ادامه پیدا کرده است از این رو میتوان گفت بازار نفت را تا حد زیادی بازیگران بزرگ تشکیل میدهند به عبارت دیگر نفت، عرصه بازی بزرگان است.
اینها عواملی بودند که در سیاست نفتی ایران خصوصاً در دوران بعد از انقلاب نقش تعیینکنندهای را داشته و دارند که با درک صحیح از تأثیرات سیاستهای ناشی از بازیگران دولتی و فرادولتی میتوان جایگاه ایران در بازار جهانی نفت را به خوبی شناخت علاوه بر این باید به سیاستهای داخلی هم کنجکاوانه نظر داشت. یکی از راهکارهای مهم برای مشخص کردن جایگاه ایران در بازار جهانی نفت مقایسه میان ظرفیتها و عملکرد ایران در بخش انرژی (نفت) با بزرگترین بازیگران دولتی میباشد. همان طور که در بحث اشاره کردیم آمریکا، عربستان بزرگترین بازیگران عرصه نفت جهان هستند که علت عمده این امر به ظرفیت عظیم ذخایر، تولید و مصرف نفت و فرآوردههای آن در این کشورها باز میگردد.
که مقایسه میان ایران و این بازیگران نشان میدهد علیرغم اینکه ایران در زمینه تولید نفت مقام چهارم را به خود اختصاص داده است با این حال فاصله بسیار زیادی با تولیدکنندگان عمده دارد بنابراین جایگاه ایران در زمینه تولید نفت و گاز نیز در سطح متوسط یا حتی پایینتر قرار میگیرد.(18) ممکن است در این جا بحث مطرح شود که با پیگیری اهداف و سیاستهای مطرح در بخش نفت و گاز ایران جایگاه کشورمان چند سال بعد از انقلاب به میزان قابل ملاحظهای در بازار انرژی جهان افزایش خواهد یافت، تحقق چنین فرضی با در نظر گرفتن مجموعه ظرفیتهای ایران در بخش انرژی و فاصله زیاد آن با بازیگران بزرگ در این عرصه بعید به نظر میرسد. فارغ از اهداف کمی مطرح شده در زمینة افزایش تولید نفت و جذب گسترده سرمایهگذاریهای خارجی عملکرد مجموعه بخش نفت و گاز در زمینه جذب سرمایه و افزایش تولید حاکی از آن است که رشد موجود در این عرصهها بطئی و در سطح متوسط است و بنابراین انتظار تحول شدید و معقول به نظر نمیرسد.
بدین ترتیب میتوان گفت ایران در بازار جهانی نفت بازیگری میان پایه و با توانایها و ظرفیتهایی در مجموعه در متوسط است و چشمانداز آینده نیز حاکی از آن است که این وضعیت ایران در بازار کم و بیش ادامه خواهد یافت. شناسایی جایگاه دقیق و واقعی ایران در بازار جهانی، زمینه اتخاذ رویکردی مناسب و مبتنی بر ظرفیتها و منافع ملّی کشور را در بخش نفت و گاز فراهم میکند.
اکنون که جایگاه ایران در بازار جهانی نفت از نظر ظرفیت تولید و ذخایر نفت مشخص شد سؤالی که در مقدمه این پروژه مطرح شد، این بود که آیا ارتقا جایگاه ایران در چنین بازاری امکانپذیر است؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت « ارتقای جایگاه ایران در بازار جهانی نفت به تغییر توازن موجود میان درونگری و برونگری در سیاستگذاری و اداره بخش نفت در کشور بستگی دارد. بدین ترتیب که برای ارتقای موقعیت ایران، تقویت درونگری در امر تولید و مصرف نفت و گاز و تقویت بروننگری در امر جذب سرمایههای خارجی و ترک دیپلماسی نفتی کشور ضروری است.
مقصود از دروننگری در سیاستهای تولید و مصرف نفت و گاز این است که سیاستهای مربوط به این عرصه (باید با توجه به مجموعه شرایط، نیازها و امکانات داخلی ایران و نه با تأثیرپذیری از عوامل خارجی بازار، تدوین و به اجرا گذاشته شود.
مقصود از بروننگری در سیاستگذاری برای جذب سرمایههای خارجی و تحرک دیپلماسی نفتی نیز این است که در این دو عرصه باید به شناخت بهتری از مجموعه شرایط بازار انرژی دست یابیم و سیاست خود را نیز بر همان اساس پایهریزی کنیم یا به عبارت دیگر ادعای مطرح شده در این جا این است که تأمین بهتر منافع ملی کشور در بخش نفت نیازمند به درون در سیاستهای تولید و مصرف و نگاه به بیرون در زمینه جذب سرمایههای خارجی و تحرک دیپلماسی نفتی کشور است.
نتیجه
انقلاب اسلامی در بهمن 1375 در شرایطی به پیروزی رسید که دولت پهلوی بسیار بیشتر از آنچه تصور میشود، فربه و متورم شده بود. نظام توزیع درآمدها، سرمایهگذاریها دولتی و خدمات عمومی به یقین درآمدهای هنگفت نفت باعث رشد سریع و سرسامآور دولت گردید، مسئولین انقلاب نوپا اصولاً برای تأمین استقلال آزادی و جمهوری اسلامی به عنوان شعار محوری انقلاب اسلامی باید حق مردم را به خود آنها عودت میدادند لیکن مسایل پیچیده و بینظم ابتدای انقلاب (مانند انقلابهای دیگر و مشکلات ناشی از جنگ باعث شد که دولت همچنان بازیگر مستقل و مقتدر میادین اقتصادی سیاسی فرهنگی بودند» در واقع انقلاب اسلامی وارث یک وضعیت گسیخته گردید و مدت زیادی زمان لازم بود تا دولت بتواند به بدنهای منصب راه مختصر و مقتدر مبدل شود. ولی در سالهای اول انقلاب اسلامی بسیاری از شرکتها و سرمایهها مصادره و ملی اعلام شد جنگ تحصیلی هشت ساله باعث شد تا دولت برای تأمین و پشتیبانی جنگ نقش بیشتری پیدا بکند. بسیاری از شرکتها و واحدهای وابسته به دولت و حاکمیت، زیانهای فراوانی میدهند لیکن برخورداری دولت از درآمدهای سرشار نفتی باعث شده که دولت ستارالعیوب باشد و برعملکرد منفی است که بین دلارهای نفتی و رانتخواری سرپوش نهاده شود.
طی دوره 1376 و 1368 تلاش زیادی صورت گرفت تا صادرات غیرنفتی افزایش یافته و اتکا بر درآمدهای نفتی کاهش یابد. لیکن این ادعا سرابی بیش نبود و صادرات غیرنفتی هیچ وقت از چهار میلیارد دلار فراتر نرفت. چهار میلیاردی که قابلیت حصول آن هم ناشی از درآمدهای نفتی بود یعنی نفت پنجاه درصدی منابع لازم را تهیه نمود تا چنین رقمی بدست آید در نتیجه صادرات غیرنفتی فقط تا دو میلیارد دلار رشد داشته و درآمدهای ارزی کشور به شیوه چشمگیری وابسته به عایدات نفتی بوده است. بدین ترتیب از سال 376 به بعد جامعه به شدت جبرانپذیر شد و مسایل گوناگون جنبة امنیتی به خود گرفت و وقت و انرژی بسیاری از جامعه و دولت به خودش اختصاص داد. نفت که میتوانست در مسیر توسعه ملی قرار بگیرد، به راحتی عاملی در آسیبپذیری ملی تبدیل شد.
با توجه به محدودیتها و مشکلاتی که در صنعت نفت به وجو دآمده یکی از راهکارهای مهم برای ارتقاء سیاست نفتی به نظر میرسد که باید درک صحیح از ویژگیهای کنونی صنعت نفت یا به عبارتی دیگر اقتصاد سیاسی نفت داشته باشیم تا قدمی مهم در زمینه تدوین استراتژیک صنعت نفت کشور و برنامهریزی صحیح برای ارتقای وضعیت این صنعت در کشور برداریم. علیرغم اینکه ما با محدودیت سرمایه و فنآوری نوین تولید و مدیریت رو به رو هستیم عواملی چون توسعه ظرفیت تولید نفت ایران و همچنین خاورمیانه با چالش نظیر رشد سریع مصرف داخلی، افزایش شدت انرژی و محدودیت زیست محیطی در این کشورها رو به رواست. که همکاری در مهار رفع مشکلات به امنیت این انرژی در جهان و منطقه کمک میکند. اقدامات ایران را در سالهای گذشته برای توسعه صنعت نفت میتوان به چند دسته تقسیم نمود: 1- اکتشاف منابع جدید نفت گاز، سرمایهگذاری برای افزایش ظرفیت تولید نفت ، ارتقاء بهرهوری و افزایش نرخ بازیافت از طریق مختلف همکاری با شرکتهای بینالمللی نفت در مراحل مختلف، اکتشاف و توسعه و بلاخره همکاری در اوپک برای حفظ ثبات بازار نفت که این گونه اقدامات میتواند به عنوان تنظیمکننده اصلی تقاضای انرژی داخل کشور، در منطقه و جهان نقش موثری ایفا کند سخن آخر، این که تمامی تحولات گفته شده در سیاستهای نفتی ریشه در پیروزی انقلاب اسلامی دارد که همچنان در پی شکوفایی و پیشرفت در حال حرکت است.
منبع:
مرتضی شعبانی
1- دیوید پنتیر، « نفت بینالمللی و امنیت ملی»، ترجمه هومن شاهمیری، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی شماره 62-61 ص 45-44.
2- شاه همیشه نفت را عمدهترین مسئله ایران میدانست. او در آخرین کتابش، پاسخ به تاریخ، علت سقوط حکومت خود را توطئه شرکتهای نفتی غرب قلمداد میکند.
3- John Duning, txtenation production and the multination enter pris (London: George Allenan Junwin 1981), p.35.
4- مسائل نفت ایران/ مؤلف سعید میرترابی: تهران شرکت نشر قرمس 1384 ص 91.
5- قراردادهای نفتی ایران، محمد حبیبی: امتیاز دارسی و قرارداد 1313 ...) نوشته محمد حسینی تهران دانشگاه آزاد اسلامی (واحد مرکزی)، ادارة کل چاپ انتشارات توزیع 1380.
6- مجله سیاست خارجی ـ سال نهم بهار 1374 شمارة یک، سعید تایب ص 115 تا 128.
7- پژوهش در مسائل سیاسی تاریخی نفت در ایران / جلیل نائبیان ـ تهران : ثارالله 1378.
8- محمدعلی همایون کاتوزیان ، «نفت و توسعه اقتصادی در خاورمیانه» . ترجمه علیرضا طیب مجله اطلاعات سیاسی شماره 80-79 ص 84-71.
9- توانایان فرد، حسن، دکتر مصدق و اقتصاد. انتشار علوی، تهران 1362.
10- تاریخ جهانی نفت اثر دانیال یرکین، ترجمه غلامحسین صالحیار ـ تهران اطلاعات 1374- جلد دوم.
11- همشهری دیپلماتیک ـ سوخت سیاست، شماره بیست دوم ـ نیمه بهمن 1386 ب .
12- مجله سیاست خارجی ـ سال پنجم زمستان 1370 شماره 4 پیام دکتر اکبر ولانیی
13- نفت و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران / قدیر نصری. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی 1380 ، ص 237.
14- شهابی شهراب. اثرات مستقیم و غیرمستقیم ترمیم (فصلنامه سیاست خارجی سال یازدهم 86-85.
15- دیپلماتیک همشهری همان ، ص 6.
16- فرشادگهر، ناصر «اوپک لقب با حضور تولیدکنندگان بزرگ در آن، اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره 180- 179- ص 176.
17- Bcc Newsonineopec: The coil eavtal in povoflle afwww bbc –newcouk 2.2004 june
18- مسائل سیاسی ـ اقتصادی جهان سوم ـ احمد ساعی ـ تهران: سازمان مطالعه و تدوین کیت علوم انسانی دانشگاه سمت 1382.
سایر منابع:
19- نشریه سنگر صنعت دورة دوم شمارة چهارم (شهریور 1386) دولت نهم.
20- نفت و بحران انرژی، دکتر رضا رئیس طوسی چاپ اول ـ روزنامه کیهان 1363.
21- تاریخ جهانی نفت، اثر دانیال یرکین، ترجمه غلامحسین صالحیار ـ تهران: اطلاعات 1374- جلد اول.
22- تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران علیرضا ازغندی ـ تهران سازمان مطالعه و تدوین ـ کیت علوم انسانی دانشگاه سمت 1382.
23- نهضت ملی جمهوری اسلامی ایران / قدیر نسیری ـ تهران و پژوهشکده مطالعات راهبردی 1380.