تعداد بازدید : 4576688
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
در تاریخ معاصر ایران، شخصیتها، احزاب و گروههاى متعدد مبارزه را با انگیزههاى گوناگون و گرایشات فکرى متفاوت شروع نمودند که دامنه اثرات آنها در تاریخ تحولات ایران یکسان نبوده، بعضى پیامدهاى محلى، برخى ملى و تا حدودى فراملى داشتهاند. حرکتهایى هم به دلایلى مورد استقبال عمومى قرار نگرفته و پس از مدتى متوقف و فراموش شدهاند و چندان منشا تحولات نبودهاند. به هر حال هر کدام از آنها در جریان مبارزه، شیوه خاصى را بر اساس خط مشى فکرى خود دنبال نمودند. در این رهگذر بارزترین و عمیقترین آنها مبارزه امام خمینى با طاغوت زمان است که از داخل و خارج مورد حمایتبود. این مبارزه هم از نظر شکل و هم از نظر محتوا با تمام مبارزات متفاوت بود. امام یک روحانى بود که از پایگاه مرجعیت قم با شعار اسلامى قیام را علیه دولت پهلوى شروع کرد و یک رژیم کهنسال را با ابزار تبلیغ و اندیشه دینى به همراهى مردم متلاشى کرد. گرچه در دو قرن اخیر روحانیان ایران مبارزات مختلفى را علیه قدرتهاى حاکم سازماندهى نمودند ولى به این حد فراگیر و منجر به نتیجه نشد. بسیارى از آنها در میانه راه سرکوب و یا مانند مشروطه و نهضت ملى نفتبه دیگران واگذار گردید. در یک قرن اخیر بعضى از شخصیتها، احزاب و گروههاى سیاسى جهت پیش بردن اهداف خود به صورت مقطعى با روحانیت - به دلیل داشتن پایگاه مردمى جهت استفاده ابزارى - تفاهم کردند و بعد از رسیدن به اهداف، روحانیت را کنار زدند و یا قربانى مطامع خود نمودند، که بارزترین این حرکتها قیام مشروطه و نهضت ملى نفتبود، که در مشروطه پس از فتح تهران اولین اقدام آنها بر دار کردن روحانى مبارز شیخ فضلالله نورى بود و در نهضت ملى نفت در شرایط غیر واقعبینانه خود را از همراهى روحانیت متعهد که از پایگاه مردمى برخوردار بود، جدا کردند و حتى به توصیهها و دلسوزیهاى خیرخواهانه مبارز بزرگى چون آیتالله کاشانى اعتنایى نکردند و با ادعاى پشتیبانى از ملت کارى از پیش نبردند و کشور را تحویل استعمارگران غرب دادند و قیامهاى دیگر همچون مشهد، اصفهان و تبریز به دلیل عدم همراهى مردم به شکست انجامید.
"با همه فشارها و شکنجهها و اهانتها که بخصوص ملاها در آن روزهاى اختناق ایران توجه پیدا کرد به نوبه خود چند مرتبه براى دفع فسادهایى که آنها خصوصى از منابع صحیح اطلاع داشتند قیام و نهضت کردند، از اصفهان و تبریز و مشهد ولى سستى مردم که قوه اجراء مقاصد مدبرانه علما هستند اقدامات آنها را عقیم کرد. " (1)
در مقابل، حضرت امام با شناخت از تاریخ ایران به ویژه تاریخ معاصر و با کولهبارى از تجربه پا به میدان مبارزه نهاد.
"من خودم تاریخ اینها هستم. من یادم هست از آن وقتى که رضا شاه آمد و کودتا کرد تا حالا، همه این مسائل من یادم هست. " (2)
و تمام حرکتهایى که باعثبه انحراف کشیده شدن مبارزه بود از فرصتطلبان سلب، و با ماهیت کاملا اسلامى و الهى و تکیه بر مردم به حرکت الهى خود ادامه داد. شرایط و مشارکت تمام گروهها، احزاب سیاسى و شخصیتها را منوط به موافقت، همراهى و تبعیت از اهداف مردم که همانا اسلام است دانست، بکارگیرى تجربیات گذشته باعثشد که امام با شیوههاى متمایز، هدایت مبارزه را تا پیروزى نهایى در دست داشته و از انحرافات جلوگیرى کند. گرچه ما در این پژوهش قصد بررسى قیامهاى گذشته را نداریم ولى با نگاهى گذرا در مىیابیم که یکى از علل ناکامى و شکست آنها شیوه مبارزاتى بود که باعث عقیم ماندن اهداف آنها شد. سعى ما در جهتشناختشیوه مبارزاتى امام خمینى است که منجر به پیروزى و تشکیل حکومت اسلامى شد و مدت ده سال آن را رهبرى کردند. براى فهم بهتر باید ماهیت و اهداف مبارزه را شناخت تا شیوه مبارزه را بررسى نمود، چون شیوهها تابعى از ماهیت و اهداف مبارزه مىباشند.
مبارزه و ماهیت آن
مبارزه امرى کلى و عام است، و به معناى قیام، مقاومت، ایستادگى، ستیز و تلاش براى دستیابى به یک هدف - شامل امور مادى یا معنوى - مىشود و این انسان است که با جهتگیرى به آن معنا مىبخشد; گاهى براى هواى نفس و کسب قدرت شیطانى تلاش مىکند و تا مرز استعمار و استثمارگرى پیش مىرود تا عطش روح استکبارى خویش را سیرآب کند و گاهى براى رسیدن به حق و حقیقت مطلق مبارزه مىکند تا خود را به قرب حق برساند. بر این اساس مبارزه دو جهت دارد مبارزه الهى، مبارزهاى که در مسیر و راه خداوند صورت مىگیرد و مبارزه غیرالهى و طاغوتى، مبارزهاى که در راه طاغوت صورت گیرد.
الذین امنوا یقتلون فى سبیل الله و الذین کفروا یقتلون فى سبیل الطغوت. (3)
آنان که ایمان آوردهاند پیکار مىکنند در راه خدا و آنان که کفر ورزیدهاند پیکار مىکنند در راه طاغوت.
اساسا در اسلام مبارزه فى نفسه اصالت ندارد بلکه وسیلهاى استبراى رسیدن به هدف. موقعى که مسیر حق باشد ممدوح است و این مبارزه از درون شخص که مبارزه با نفس است که جهاد اکبر نامیده مىشود شروع و تا سطح جامعه در ابعاد مختلف گسترش مىیابد و قرآن راه رسیدن به خدا و ملاقات با ایشان را از طریق مبارزه میسر مىداند.
یا ایها الانسن انک کادح الى ربک کدحا فملقیه. (4)
اى انسان همانا تویى رنجبرنده به سوى پروردگار خویش رنجى را پس رسندهاى بدان رسیدن و نائل شدن به پروردگار جز با کوشش زیاد میسر نیست. کدح مبارزه و تلاش مستمر و زیاد را مىگویند و این خود مقدمهاى براى قرب الهى است و بدون آن رسیدن به حق امکانپذیر نیست. اگر مبارزه در خدمتشیطان و هواى نفس قرار گیرد نامشروع است و هیچ ارزشى ندارد بلکه خود عامل تباهى انسان و جامعه مىشود. در نظر امام مبارزه امرى است که در طول تاریخ میان حق و باطل - که مظهر آن انسان صالح و غیرصالح است - جریان دارد.
"از اولى که بشر در دنیا آمده استباب تنازع بین صالح و غیرصالح پیدا شده است. " (5)
ولى هدف این است که انسان ماهیت مبارزهها را درک کند و در مسیر مبارزه حق قرار گیرد و براى همین است که امام در کنار دعوت به مبارزه ماهیت آن را یادآور مىشود تا پیروان طریقت او خطوط مبارزه را تشخیص دهند و در خط شیاطین قرار نگیرند. ایشان در اولین و تاریخىترین سند مبارزاتى که در اردیبهشتسال 1323 (ه. ش) نگاشته و در کتابخانه وزیرى یزد به یادگار مانده استبه تبیین مبارزه از دو دیدگاه مىپردازد:
"قل انما اعظکم بواحدة ان تقوموا لله مثنى و فرادى " (6)
بگو یک سخن شما را پند مىدهم که شما خالص براى خدا دو نفر دو نفر با هم یا هر یک تنها در امر دینتان قیام کنید.
خداى تعالى در این کلام شریف از سر منزل تاریک طبیعت تا منتهاى سیر انسانیت را بیان کرده و بهترین موعظههایى است که خداى عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قیام براى خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلت رسانده و از جلوههاى گوناگون عالم طبیعت رهانده
خلیل آسا در علم الیقین زن نداى لا احب الافلین زن
قیام لله است که موسى کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد و نیز او را به میقات محبوب رساند و به مقام صعق و صحو کشاند. قیام براى خداست که خاتمالنبیین - صلى الله علیه و آله را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحید و تقوا را گذاشت و نیز آن ذات مقدس را به مقام قاب قوسین او ادنى رساند.
خودخواهى و ترک قیام براى خدا ما را به این روزگار سیاه رساند و همه جهانیان را بر ما چیره کرد و کشورهاى اسلامى را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام براى منافع شخصى است که روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه کرده. . . (7)
در عصرى که اکثریت روشنفکران و سیاسیون بخصوص در کشورهاى اسلامى و حتى در داخل کشور با شعار جدایى دین از سیاست که استعمارگران بر آنها تحمیل کرده بودند و یا دین افیون جامعه است از مذهب و الگوهاى مذهبى دور مىشدند و با ابزارهاى جداى از مذهب براى مبارزه و رفع سلطه به جنگ استعمارگران داخلى و خارجى توصیه مىکردند امام یگانه کسى بود که با شعار مذهب به جنگ طاغوت رفت و تا آخرین لحظه زندگى خویش به این شعار وفادار ماند و اعلام داشت:
"راه رهایى هر ملتى از چنگال استعمار، مذهب است که ریشه در عمق جان آن ملت دارد. " (8)
"دستورات مذهبى ما که مترقىترین دستورات است راه ما را معین فرموده است. ما با آن دستورات و تحت رهبرى بزرگ مرد دنیا، محمد - صلىالله علیه و آله، با تمام قدرتهایى که بخواهند تجاوز کنند به مملکت ما، مبارزه خواهیم کرد. " (9)
امام توحید را محور مبارزات خویش قرار داد و هرگز از الگوى دیگر غیر از خط توحید پیروى نکرد و تمام اهداف خویش را در پناه مذهب جستجو نمود و کسانى که در اوج مبارزه شعارى غیر از مذهب اسلام را مطرح مىکردند به خدمت نگرفت، امام ابتدا آنها را به اسلام دعوت مىکرد و در صورت عدم پذیرش، صف آنها را از انقلاب جدا مىنمود. براى بازشناسى و تحلیل ماهیت روش مبارزاتى امام نمىتوان از تئوریهاى رایج جامعهشناختى وام گرفتبلکه از طریق شناخت مفاهیم دینى مىتوان به تبیین آن دستیافت. شناخت مفاهیم دینى از دو جنبه حائز اهمیت استیکى از نظر محتوا دیگر از جنبههاى نماد و زبان مورد استفاده در مبارزه. این مفاهیم در هیچ انقلابى جز انقلاب انبیاء و ائمه (ع) سابقه ندارد.
"انقلاب اسلامى بر مبناى اصل توحید استوار است که محتواى این اصل در همه شوون جامعه سایه مىافکند. " (10)
بر اساس این اصل مفاهیم و ابزارها مبارزه و نمادهاى آن مشخص مىشود. هرگز کلمات یا مفاهیم استفاده شده در اینگونه مبارزات را از نظر معنا و مفهوم با مفاهیم و شکل معادلات رایج نمىتوان یکى دانست. براى شناختبیشتر ماهیت انقلاب باید با فقه، احکام، تاریخ اسلام و تفسیر و تجزیه و تحلیل آن آشنا بود.
اهداف مبارزه
براى درک بهتر شیوه مبارزاتى هر انقلاب و رهبرى آن باید اهداف مبارزه و نتیجه آن را شناخت. تا اهداف یک قیام مشخص نشود نمىتوان راجع به ابزارهاى آن گفتگو نمود. اهداف اکثر انقلابات تاریخ معاصر را غلبه جهت کسب قدرت، تغییر و تحول در جهت نیاز مادى و یا حاکمیت ایدئولوژیهاى مادى تشکیل مىدهد و انقلابى پیروز است که به اهداف از پیش تعیین شده خود برسد ولى در انقلاب اسلامى چنین مسیرى طى نمىشود. نه کسب قدرت و نه تحول و حاکمیت ایدئولوژى مادى، بلکه مهمترین هدف رهبرى آن، اداى تکلیف و وظیفهاى که خداوند تعیین کرده است، مىباشد:
"همه ما مامور به اداى تکلیف و وظیفهایم نه مامور نتیجه. " (11)
"ما به شرط غلبه قیام نمىکنیم، ما مىخواهیم یک تکلیفى ادا بکنیم. " (12)
این نوع نگاه به مبارزه و قیام فقط در مکتب الهى اسلام میسر است. مهمترین اهداف انسان، سعادت، خوشبختى و کمال وى در اداى این وظیفه است. هدف امام این بود که این تکلیف خوب ادا شود، اما سؤال این است که ماهیت این تکلیف چیست و از چه مفاهیم نظرى و عملى پیروى مىکند و رابطه آن با سعادت و کمال انسان و جامعه چگونه است. امام طى بیانى به این سؤال جواب مىدهد:
"سعادت و کمال انسان و جوامع در گرو اطاعت از قوانین الهى است که توسط انبیا به بشر ابلاغ شده است و انحطاط و سقوط بشر به علت آزادى او و تسلیم در برابر سایر انسانهاست و بنابراین، انسان باید علیه این بندها و زنجیرهاى اسارت و در برابر دیگران که به اسارت دعوت مىکنند قیام کند و خود و جامعه خود را آزاد سازد تا همگى تسلیم و بنده خدا باشند و از این جهت است که مبارزات اجتماعى ما علیه قدرتهاى استبدادى و استعمارى آغاز مىشود و نیز از همین اصل اعتقادى توحید، ما الهام مىگیریم که همه انسانها در پیشگاه خداوند یکسانند. او خالق همه است و همه مخلوق و بنده او هستند، اصل برابرى انسانها و اینکه تنها امتیاز فردى نسبتبه فرد دیگر بر معیار و قاعده تقوا و پاکى از انحراف و خطاست، بنابراین با هر چیزى که برابرى را در جامعه بر هم مىزند و امتیازات پوچ و بىمحتوا را در جامعه حاکم مىسازد باید مبارزه کرد. " (13)
انسان در ادیان الهى و مذهب اسلام رها شده نیستبلکه مسئول و متعهد است و نمىتواند نسبتبه تبعیضهاى جامعه در ابعاد مختلف که باعث فساد فردى و اجتماعى مىشود بىتفاوت باشد. هر فساد بیانگر تجاوز به حدود الهى است، وقتى انسان این تعدى به حدود الهى را مشاهده مىکند باید قیام کند و به طرق مختلف - زبانى یا عملى - مخالفتخود را نشان دهد. هدف همه این قیامها گسترش توحید است چون فسادها، ظلمها و تبعیضها همه مانع گسترش توحید و اجراى احکام الهى هستند، یک مسلمان به تبع اولیا خود باید با این موانع مبارزه کند. شاه و نظام پهلوى سمبلى از طاغوت و عامل فساد در جامعه بودند و مانع گسترش دین و توحید. بر اساس اسلام یک مسلمان باید با چنین نظامى مبارزه کند و این مبارزه خود یک تکلیف الهى است و نمىتوان از آن سر باز زند:
"اسلام داشت منسى مىشد، اسلام را داشتند منهدم مىکردند، قرآن را داشتند زیر چکمهها از بین مىبردند. . . " (14)
"اگر کسى ببیند محمد رضاخان را که این اوصاف را دارد و سکوت کند، جایش جاى محمدرضا خان است که در جهنم، ولو نماز شب بخواند و او یک عالم باشد. ولو تمام عمرش را در اطاعت الله صرف کرده باشد. اگر در مقابل این آدم ساکتبنشیند، جایش [همان است]. " (15)
پس انسان نباید در مقابل نظامى که برخلاف مذهب عمل مىکند، سکوت کند، بلکه با قیام باید مخالفتخود را نشان دهد گرچه این قیامها هدف نیستند بلکه وسیلهاى براى رفع مانع در گسترش توحید هستند.
"مقصد اصلى این بود که توحید را در عالم منتشر کنند. این حق را در عالم منتشر کنند، آنها مانع بودند، اینها مىدیدند که این مانع را باید برداشت و به مقصد رسید. " (16)
مقصد همه مبارزات در توحید خلاصه مىشود و این برگرفته از کلام وحى است و آن الهى کردن جامعه است:
"و قتلوهم حتى لاتکون فتنة و یکون الدین کله لله " (17)
نبرد کنید با ایشان تا فتنهاى نباشد و دین تماما براى خدا باشد.
با چنین نگرشى امام هدف اداى تکلیف خویش را الهى کردن جامعه مىداند.
"ما نهضت را براى آن کردیم که اسلام و قوانین اسلام و قرآن و قوانین قرآن در کشور ما حکومت کند و هیچ قانونى در مقابل اسلام و قرآن عرض وجود نکند و نخواهد کرد. " (18)
و حتى امام سقوط رژیم پهلوى را هدف نمىداند بلکه مقدمه براى این امر مىکند.
"ملت ایران و ما مقصدمان این نیست و نبود که فقط محمدرضا برود، رژیم سلطنتى از بین برود، دست اجانب کوتاه بشود، اینها همه مقدمه بود. مقصد اسلام است. . . مقصود ما این است که هر جاى این مملکتبرویم اسلام را ببینیم. . . " (19)
پس هدف اصلى امام در این قیام اسلام بود و به تبع آن شیوهها و ابزارهاى آن هم باید تابع هدف باشد و به همین دلیل امام براى اداى تکلیف از هر ابزارى و شیوهاى استفاده نمىکند و با توجه به شناخت زمان و مکان ابزارى متناسب با هدف را که همان گسترش و اجراى احکام اسلامى استبکار مىگیرد. براى شناختشیوه و ابزارها مبارزاتى انقلاب اسلامى نمىتوان با تطبیق شیوههاى رایج در انقلابها و قیامها و تشابهسازى آن، مفاهیم را بازشناسى کرد بلکه باید با شناخت مفاهیم نظرى و عملى اسلام که در روش انبیاء و ائمه متجلى شده استبه پژوهش پرداخت. رایجترین روش مبارزه جهت رسیدن به هدف، روش سیاسى، پارلمانى و نظامى است و شیوه مبارزات فرهنگى کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. این روش را بیشتر در مبارزات انبیاء (ع) ، ائمه (ع) و صالحین مىتوان مشاهده کرد.
روش سیاسى
بعد از امضاء مشروطه توسط مظفرالدین شاه و محدود شدن اختیارات شاه و باز شدن فضاى سیاسى، احزاب و گروهها سیاسى منفعل بودند و در مقطعى که قدرت حاکمیت و شخصیتها، در چهارچوب قانون اساسى مبارزاتى را شروع نمودند. در مقطعى که پایههاى استبدادى حاکمیت قوى بود احزاب و گروههاى سیاسى تضعیف مىشد احزاب، گروهها و شخصیتهاى سیاسى قدرت خود را بازیافته و در قالب قانون اساسى با یئتحاکمه براى بهبود شرایط اقتصادى، کارى، تامین حقوق صنفى، مدنى و اجتماعى به جدل برمىخواستند. بیشتر آنها شامل مخالفین کلاسیک رژیم بودند. احزابى مانند حزب توده که در سال 1320 به رهبرى سلیمان میرزا اسکندرى تشکیل شد براى قانونى کردن فعالیتخود وفادارى خویش را به اصول قانون اساسى اعلام کرد و خواستار اجراى اصول کامل آن به صورت تضمین آزادیهاى دموکراتیک گردید. (20) جبهه ملى که در سال 1328 ضمن اعلام استقلال، در ماده اول اساسنامه مؤسسین آن، خود را حافظ قانون اساسى خواند. (21) نهضت آزادى در سال 1341 با اعلام موجودیت، خود را مسلمان، ایرانى، تابع قانون اساسى و مصدقى معرفى نمود. (22)
بعد از 15 خرداد سال 1342 تا سال 1356 اکثریت احزاب و گروههاى سیاسى به علت جو اختناق همه از عرصه سیاسى کنار رفته و به صورت حاشیهاى نظارهگر تحولات بودند. بررسى فعالیت آنها از مشروطه تا دوران انقلاب نشان مىدهد که آنها نتوانستند با توده مردم ارتباط عقیدتى و فکرى برقرار کنند و ارتباط آنها با مردم بیشتر ابزارى و تلاش آنها بیشتر در جهت کسب قدرت براى اهداف خود بود. به همین دلیل وقتى ماهیت آنها فاش مىشد حمایت مردم از آنها قطع مىگردید. امام به چند دلیل روش سیاسى را براى مبارزه نمىپذیرفت. اولا ایشان سلطنت را به رسمیت نمىشناخت، اگرچه در مقطعى شاه را براى اجراى احکام اسلام نصیحت مىکرد که براى اتمام حجتبود. شیوه همه انبیاء و ائمه در مقابل طاغوت ابتدا نصیحت و ارشاد بوده است. تا حجتى بر هدایت نباشد گرچه آنها به حق ایمان نمىآوردند. ثانیا امام سلطنت را خلاف عقل و شعور انسانى مىدانستند:
"اصلا قضیه سلطنت، یک مطلب خلاف عقلى است، خلاف شعور انسان است. " (23)
"این مواد قانون اساسى و متمم آن که مربوط به سلطنت و ولایتعهدى و امثال آن است کجا از اسلام است؟ اینها همه ضد اسلامى است. ناقض طرز حکومت و احکام اسلام است. سلطنت و ولایتعهدى همان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده، . . . سلطنت و ولایتعهدى همان طرز حکومتشوم و باطلى است که حضرت سیدالشهداء (ع) براى جلوگیرى از برقرارى آن قیام فرمود و شهید شد. " (24)
قانون اساسى بعد از مشروطیت دستاویزى براى مشروعیتبخشیدن به سلطنتبود نه وسیلهاى براى اجراى عدالت و تامین حقوق ملت. در طول مدت مشروطه چقدر به اصول آن عمل شده است؟ شاه وقتى که قانون اساسى را با عملکرد خود نقض مىکرد چگونه مىتوانستحامى و نگهبان آن باشد؟ آیا التزام احزاب و گروههاى سیاسى به قانون اساسى چیزى جز پذیرش سلطنت و خانواده پهلوى بود؟ در صورتى که امام رگشتبه قانون اساسى را امرى منحط مىداند.
"برگشتبه قانون اساسى، همان برگشتبه رژیم سلطنتى منحط است که امرى است کهنه شده و ارتجاعى و این قابل برگشت نیست. " (25)
علاوه بر آن علت دیگر عدم بازگشتبه قانون اساسى را باید در عملکرد شاه جستجو کرد.
"ما حالا فرض کنیم، یک نفر آدمى که سلطنت قانونى داشته باشد به حسب قانون اساسى، اگر به یک ملتخیانت کرد، اگر تخلف از قوانین اساسى کرد این عزل است، این دیگر سلطان نیست. " (26)
اما موارد نقض قانون اساسى چیست.
"شاه از مشروطه و قانون اساسى دم مىزند، در صورتى که خود او در راس مخالفین قانون اساسى و مشروطیت. اساس مشروطه را از بین برده است، که نمونه بارز آن مصاحبه و جنجال اخیر است: اجبار ملتبه ورود در حزب نقض قانون اساسى است. اجبار مردم به تظاهر در موافقت و پایکوبى و جنجال در امرى که مخالف خواسته آنهاست نقض قانون اساسى است. سلب آزادى مطبوعات و دستگاههاى تبلیغاتى و اجبار آنها به تبلیغ برخلاف مصالح کشور نقض قانون اساسى است. تجاوز به حقوق مردم و سلب آزادیهاى فردى و اجتماعى نقض قانون اساسى است. انتخابات قلابى و تشکیل مجلس فرمایشى محو مشروطیت و نقض قانون اساسى است. ایجاد پایگاههاى نظامى و مخابراتى و جاسوسى براى اجانب مخالف با مشروطیت است، مسلط نمودن اجانب و عمال کثیف آنها از قبیل اسرائیل بر بهترین اراضى مملکت و کوتاه کردن دست ملت از آن نقض قانون اساسى و خیانتبه کشور است. اجازه سرمایهگذارى به اجانب و مسلط کردن آنها بر تمام شئون مملکت و غارت ذخایر نفتى به اسم " حاکمیت ملى " و کوتاه کردن دست ملت از فعالیتهاى اقتصادى خیانتبه ملت و نقض قانون اساسى است. مصونیت دادن به اجانب و عمال آنها مخالف با مشروطه و قانون اساسى است، و اصولا دخالتشاه - که بر حسب نص قانون اساسى مقام غیرمسئولى است - در امور کشور و قواى مملکتبازگشتبه دوران سیاه استبداد و نقض قانون اساسى است. " (27)
برخورد سیاسى با چنین رژیمى هرگز منجر به نتیجه نخواهد شد چون امام در ابتداى قیام تلاش گستردهاى انجام داد تا از مسیر سیاسى و با نصیحت و پند اخلاقى، رژیم را به اجراى احکام اسلامى ملزم کند ولى حاکمیت طاغوتى پهلوى سرکشتر از آن بود که به این نصایح امام گوش دهد تا جایى که در قضیه کاپیتولاسیون با تبعید امام جامعه را از روشنگرى وى محروم کرد. حمله رژیم به فیضیه و کشتار مردم در 15 خرداد 1342 و تبعید امام در واقع پایان دادن خشونتآمیز به یک رکتسیاسى مسالمتآمیز بود که رژیم وابسته به دیکتاتورى پهلوى تحمل آن را نداشت.
مبارزه پارلمانى یکى از شیوههایى که مىتوان قدرت سیاسى و اجرایى جامعه را بدست آورد و تغییرى در نظم و نظام آن ایجاد کرد، بدست گرفتن مجلس با تعداد اکثریت نمایندگان است. منشا این حرکت راهبردى در غرب بعد از انقلاب صنعتى انگلستان و انقلاب فرانسه بوجود آمد و در ایران با پیروزى مشروطه اولین دوره مجلس شوراى ملى در سال 1285 (ه. ش) افتتاح شد. و تا پیروزى انقلاب اسلامى بیست و چهار دوره را گذراند. مدت دوره نمایندگى تا سال 1335 (ه. ش) دو سال و بعد از آن به چهار سال تغییر یافت، رقابت دولتهاى خارجى در ایران بخصوص دولت روس و انگلیس باعثشد که طرفداران این دو قدرت نگذارند مجلس استقلال واقعى خود را باز یابد و در طول هفده سال اول موجودیتخود از سال (1285 تا 1302) مجلس به مدت شش سال و نیم کار کرد و تنها مجلس دوره چهارم بود که در سال 1301 یک دوره کامل را پشتسر گذاشت و بعد از روى کار آمدن رضاخان در طول هجده سال یعنى از دوره پنجم تا سیزدهم یک مهر پلاستیکى در دست رضاخان بود و حتى به اعتراف محمدرضا پهلوى لیست نمایندگان از سفارتخانه انگلیس مىآمد، از سال 1320 با استعفاى رضاخان تا سال 1340 مجلس محل رقابت جناحهاى مختلف بخصوص طرفداران روس و انگلیس براى کسب قدرت و حذف رقیب بود. حزب توده در دوران مجلس چهاردهم اعلام داشت که "حزب ما براى آنکه مرام خود را اجرا کند تنها وسیلهاى را که صحیح مىداند، موفقیت پارلمانى و پیروزى در انتخابات است " (28) حتى گروههاى مذهبى به رهبرى آیتالله کاشانى هم براى بدست گرفتن قدرت از طریق مجلس تلاش مىکنند و حاصل این تلاش ملى کردن صنعت نفت در ایران بود. از سال 1340 مجلس کاملا مطیع و به صورت یک اهرمى در دستشاه قرار مىگیرد. امام در طول حیات سیاسىاش نظارهگر فراز و فرود مجلس بود، و اعلام مىدارد:
"اصلا در تمام دوره مشروطیتیک مجلس قانونى ما نداشتیم. یک مجلسى که همان قانون اساسى این مجلس را قبول بکند. . . . یکى از چیزهایى که در متمم قانون اساسى [است] این است که باید پنج نفر از مجتهدین به تعیین مراجع تقلید، پنج نفر مجتهد در مجلس نظارت کند، اگر نباشد قانونى نیست مجلس. و در طول تاریخ مشروطیت همان اول یک همچو چیزى شده است - حالا تمام یا نیمهتمام نمىدانم لکن در این مدتى که ما خاطر داریم که تقریبا حدود شصتسالش را من یادم است، این مسائل نبود. نه این پنج نفر اصلا در مجلس رفتند، نه مردم اطلاع داشتند از اینکه کسى را وکیل بکنند. و اگر هم در بعضى از جاها، مثلا تهران گاهى وقتها یک نفر را وکیل مىکردند، مردم وکیل مىکردند اما در سایر جاها و تهران هم بیشترش، شاید وکلایش هیچ ارتباط به مردم نداشت. همهاش تعینش از طرف خود دستگاه بود. و در این زمان هم که همه ما مىدانیم و همه شما هم مىدانید که هیچ ابدا وکیل ملى ما نداشتیم [و] یک نفر، یک نفر از اینها که الان در مجلس هستند یا بودند اینها از طرف ملت نبودند. هیچ کدامشان از طرف ملت نبودند، اینها همه از طرف دولتبود و نصب دولتبود. " (29)
آیا در چنین وضعیتى مجلس ابزار کارآمدى براى مبارزه خواهد بود. اصولا مبارزه پارلمانى در جامعهاى به ثمر مىنشیند که انتخابات در آن جامعه آزاد و مجلس مستقل باشد. نمایندگان از طرف مردم با شناخت کافى انتخاب شوند و زبان گویاى مردم و تحصیلکننده حقوق آنان باشند و مهمتر از همه درد دین و اجراى احکام الهى را در جامعه داشته باشند. در کدام یک از دورههاى مجلس نمایندگان چنین بودند؟ در کدام دوره انتخابات آزاد برگزار شد و نمایندگان واقعى به مجلس راه یافتند؟ مگر همین مجلس قدرت را در خانواده رضاخان تثبیت نکرد؟ مگر همین مجلس قانون کاپیتولاسیون را تصویب نکرد و باعث تبعید امام نشد؟ مگر همین مجلس نائبالسلطنه بودن فرح را تصویب نکرد؟ در کدام دوره مجلس نسبتبه جنایات رژیم اعتراض شد و مجلس بخاطر آن تعطیل گردید؟ آیا چنین مجلسى مىتواند به عنوان ابزار مبارزه یک تحول عظیمى چون انقلاب اسلامى قرار گیرد؟
"از زمان رضا شاه تا حالا، ما هیچ روزى یک مجلسى که مردم با اختیار خودشان بروند [کنار] صندوق راى بدهند، همچو مجلسى هیچ وقت ما نداشتیم تا الان. " (30)
امام چگونه مىتواند از نمایندگانى که نماینده واقعى مردم نیستند و اکثرشان یا وابسته هستند یا براى منافع شخصى تلاش مىکنند، استفاده کند؟ امام به دنبال کسب قدرت نیستبلکه به دنبال بیدارى مردم و هدایت آنها در مسیر حق است و این از طریق مبارزات پارلمانى میسر نیست.
مبارزه مسلحانه
مبارزه مسلحانه و شیوه قهرآمیز آخرین تلاش براى کسب قدرت و رسیدن به هدف است این شیوه و الگوى مبارزاتى بعد از انقلاب اکتبر 1917 روسیه در تحولات سیاسى شکل گرفت. قیام مسلحانه علیه دولت مرکزى و نیروهاى بیگانه در ایران بعد از مشروطه شروع شد و علت آن وابسته بودن دولتها، حضور بیگانگان در ایران و حمایت آنها از دولتهاى دستنشانده بود. قیام میرزا کوچک خان جنگلى، محمد تقىخان پسیان، خیابانى و مردم جنوب ایران نمونههاى بارزى از این حرکت است. در دوره استبداد دهه 20 تا 40 حرکت مسلحانه فدائیان اسلام از ویژگیهاى خاص برخوردار است و ماهیتا با حرکت مسلحانه گروههاى چپ که بعد از 15 خرداد در ایران شکل گرفت متفاوت است. جنایت رژیم در کشتار 15 خرداد و تبعید حضرت امام در 13 آبانماه 1343 فقط یک سرکوبى خشن علیه ملت مسلمان و رهبرى آن نبود بلکه نتایجى دیگر را در میان گروهها، احزاب و افراد سیاسى و مبارز بجاى گذاشت; سرخوردگى از مبارزات را از یک سو و تغییر شیوه آن را از سوى دیگر به همراه داشت. بعضى جوانان براى رهایى از این سرخوردگى و بنبستبا الهام از مبارزات مردم کوبا، الجزایر، ویتنام و. . . راه مبارزه مسلحانه را انتخاب کردند. این شیوه به دلایلى در جامعه نتایج مثبتى نداشته و امام هم با این شیوه موافقت نکردند.
1. مبارزه مسلحانه با شیوه انبیاء (ص) و ائمه (ع) که هدف آنها بیدارى و الهى کردن جامعه است و با مبانى نهضتهاى الهى مغایرت دارد.
2. رژیم پهلوى پایه و ستون نظامى غرب بخصوص امریکا در خاورمیانه بود و فقط از امریکا نزدیک به شصتهزار مستشار نظامى در ردههاى مختلف در ارتش خدمت مىکردند و از نظر ساز برگ نظامى و لجستیکى ایران در رتبه پنجم ارتشهاى جهان قرار داشت و به عنوان ژاندارم منطقه عمل مىکرد. برخورد با چنین سیستم نظامى غیرممکن بود.
3. در درون ارتش همه نیروهاى نظامى ایران طرفدار رژیم شاه نبودند و عمده نیروهاى آن را سربازان وظیفه تشکیل مىدادند که از طبقات مختلف جامعه براى گذراندن خدمت دو ساله سربازى به نظام فراخوانده مىشدند. اگر جنگ مسلحانه رخ مىداد ارتش براى دفاع از هویتخویش روى در روى ملت قرار مىگرفت و این نظریه را بیشتر نیروهاى چپ در ایران دامن مىزدند.
"شما مىدانید که سابق بنابراین بود که ارتش را در مقابل ملت قرار بدهند. " (31)
در چنین صورتى تلفات انسانى و اقتصادى بسیار زیاد بود. با یک مقایسه میان انقلاب ایران و نیکاراگوئه که همزمان با انقلاب ایران رخ داد، میزان خسارات مشخص مىشود.
"در انقلاب نیکاراگوئه شورش مسلحانه موجب شد که تلفات انسانى این کشور چهار برابر ایران باشد، در حالى که جمعیتش یک دهم ایران بود. " (32)
4. هدف گروههاى مارکسیستى و یا شبه مارکسیستى این بود که با حرکت مسلحانه توده مردم را به شورش علیه رژیم و ارتش وادار کنند و خود رهبرى این حرکت را بدست آورند. در صورتى که تجربه نشان داده است که نه مردم اقبالى به این حرکت داشتند و نه آنها توانستند کارى جز تلفات انسانى به بار آورند.
امام با شناختى که از ارتش و مردم داشتبا مبارزه مسلحانه موافقت نکردند. وقتى از ایشان سؤال مىشود اگر تمام راهها بسته شود فرمان جهاد مسلحانه را مىدهید، ایشان جواب مىدهند:
"اگر تمام راهها بسته شود مورد مطالعه قرار خواهیم داد ولى با شناختى که من از ارتش دارم به این مرحله نخواهد رسید. " (33)
ایشان با تبلیغات و شعارهاى روحى و عاطفى مثل "ما به شما گل دادیم شما به ما گلوله "، "اى برادر ارتشى چرا برادر کشى " و. . . توانست ارتش را از حمایت رژیم پهلوى جدا کند و به سوى مردم بکشاند و تلاش همه آنانى که مىخواستند ارتش را روى در روى ملت قرار دهند خنثى کند و انقلاب را با همان شیوه انبیایى خویش یعنى تبلیغ ادامه دهند:
"ملت ایران موظف است که به درجهداران و افسران و صاحبمنصبان شریف احترام بگذارند. توجه داشته باشند که چند نفر ارتشى خائن نمىتوانند اکثریت ارتش را آلوده کنند، حساب این چند نفر ارتشى خونخوار معلوم و از حساب ارتش ایران جداست، ارتش از ملت است و ملت از ارتش، با رفتن شاه خائن خللى بر آن وارد نخواهد شد. " (34)
پىنوشتها:
1. امام خمینى، کشف الاسرار، ص 9
2. امام خمینى، صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، ج 4، ص 139
3. سوره نساء: آیه 76
4. الانشقاق: آیه 6
5. امام خمینى، صحیفه نور، ج 2، ص 2
6. سبا: آیه 46
7. امام خمینى، صحیفه امام، ج 1، ص 22 - 21
8. همان، ج 3، ص 422
9. صحیفه نور، ج 5، ص 116
10. صحیفه نور، ج 3، ص 237
11. امام خمینى، کلمات قصار، ص 50
12. امام خمینى، صحیفه نور، ج 13، ص 32.
13. صحیفه امام، ج 5، ص 388
14. امام خمینى، صحیفه نور، ج 5، ص 140
15. امام خمینى، صحیفه امام، ج 5، ص 199
16. امام خمینى، صحیفه نور، ج 7، ص 44
17. سوره انفال: آیه 39
18. صحیفه امام، ج 9، ص 164
19. امام خمینى (ره) ، کلمات قصار، ص 35
20. الموتى، ضیاءالدین: فصولى از تاریخ مبارزات سیاسى و اجتماعى ایران جنبشهاى چپ، تهران، چاپخش ص 349
21. مدنى، سیدجلالالدین; تاریخ سیاسى معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامى، ج 1، ص 347
22. همان ماخذ: ص 601
23. صحیفه نور، ج 4، ص 251
24. امام خمینى، ولایت فقیه، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى (س) ، چ چهارم، 1375 ص 8 - 7
25. صحیفه امام، ج 3، ص 514
26. صحیفه نور، ج 3، ص 192
27. صحیفه امام، ج 3، ص 4- 73
28. (گروه جامى) ، گذشته چراغ راه آینده، ققنوس 1377، چ ششم، ص 143
29. صحیفه امام، ج 5، ص 62
30. صحیفه امام، ج 4، ص 139
31. صحیفه امام، ج 10، ص 325
32. جان فوران، مقاومتشکننده. . . ، احمد تدین، تهران، رسا، 1378، چ دوم، ص 584
33. صحیفه امام، ج 4، ص 171
34. صحیفه امام، ج 5، ص 428