انقلاب اسلامی در عصر ظهور مکاتب دین ستیز و دین گزیز مارکسیسم و لیبرالیزم به وقوع پیوست و پیام تازه‌ای از پیوند دین و دولت را به دنیای فرامدرن عرضه نمود. بسیاری از تحلیل‌گران، انقلاب اسلامی را سرآغاز حرکت جدید اصول‌گرایی اسلامی دانسته‌اند. بر اساس این نظریات، اصول‌گرایی اسلامی در فرآیند انقلاب اسلامی شکل تازه‌ای از بازگشت به قرآن و شریعت به خود گرفت. بر این اساس، اصول‌گرایی اسلامی مورد نظر انقلاب اسلامی نوعی سنت‌گرایی کهنه نیست.(2) ادوارد آبراهامیان در این خصوص می‌گوید:

- اگر لفظ بنیاد گرایی به معنی قرائت‌های خشک متون مذهبی باشد این مفهوم قابل اطلاق بر بنیادگرایی اسلامی نیست. زیرا تفسیر آن‌ها از متون مذهبی جدید و نوآورانه است.(3)

آن‌چه امروزه در غرب به عنوان بنیادگرایی اسلامی مطرح شده است، با اصول‌گرایی مورد نظر انقلاب اسلامی تفاوت‌های اساسی دارد. مطالعات بسیاری که هم اکنون در غرب با موضوع بینادگرایی اسلامی در جریان است، سه خصلت اساسی را برای بنیادگرایی مورد تصور غربی‌ها در نظر گرفته است. این سه خصلت عبارتند از:

1. طرحی برای کنترل زنان
2. ارائه شیوه کار سیاسی بر اساس رد کثرت‌گرایی
3. حمایت قاطع از ادغام دین و سیاست

اصول‌گرایی مورد نظر انقلاب اسلامی با دیدگاه توحیدی خویش، درصدد نفی حکومت‌های غیرالاهی و ارزش‌های غیر انسانی است. حمایت قاطع از ادغام دین و سیاست نیز در چارچوپ بسط و گسترش حکومت دینی مبتنی بر ارزش‌های والای انسانی، در همه ی عرصه‌ها مانند اقتصاد، سیاست و فرهنگ معنا پیدا می‌کند. بر اساس این دیدگاه فرهنگ عمومی نیز باید برگرفته از تعالیم شریعت و بر اساس تفاسیری از دین باشد که توان پاسخگویی به نیازهای روز را داشته باشند.(4) به خوبی روشن است که اگر ریشه‌های اسلام گرایانه انقلاب اسلامی را فرهنگی خواهد بود. به اعتقاد برخی محققان این نوع اصول‌گرایی که حاصل تفکر امام خمینی (قدس‌سره) بود به سرعت در میان سایر ملت‌های مسلمان نفوذ پیدا کرد.

چنان‌که فردهالیدی(5) کارشناس مسائل خاورمیانه در این مورد می‌گوید:

- انقلاب اسلامی در ایران جذابیت ایدئولوژیک بسیار زیادی میان اعراب و الجزایر و سودان دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. به علاوه در جمهوری‌های آسیای میانه علی‌الخصوص آذربایجان، گرجستان، عراق، افغانستان و پاکستان با توجه به بافت اجتماعی این کشورها دین و فرهنگ دارای نفوذ بسیار زیادی است.(6)

فیشر(7) نیز معتقد است اسلام‌گرایی از این نوع، واکنشی علیه تخریب و زوال فرهنگی است.(8)

گفتمان فرهنگی انقلاب اسلامی بر اساس اسلام‌گرایی نوین در جهت حفظ هویت فرهنگی، منجر به گونه‌ای غرب ستیزی منطقی در جهان معاصر گردید. هر چند پیش از انقلاب اسلامی اندیشمندان بسیاری، تفکر بنیادین خویش را بر غرب‌ستیزی بنا نهاده بودند اما به دلیل عدم ارائة الگویی توانمند از اسلام‌گرایی، توفیق چندانی کسب نکردند.

امام خمینی (ره) اسلام گرایی را به عنوان الگویی برتر مطرح نمود. بر اساس طرح امام خمینی (ره) ظهور اسلام گرایی تنها در فضایی قابل درک است که در آن غرب مرکز زاده شده باشد.(9)

نمونه‌ای از این تفکر امام را می‌توان در پیام ایشان به گورباچف مشاهده کرد:

- شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره‌های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه‌داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه ی خویش را دوا نکرده‌اید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند.(10)

بنابر آن‌چه بیان شد، تغییرات بنیادینی که انقلاب اسلامی در محور فرهنگ جهانی ایجاد کرد، عبارتند از:

1. اسلام گرایی مبتنی بر پاسخگویی به نیازهای مخاطبان
2. استعمارستیزی با تکیه بر نقد غرب (وجوه منفی غرب) در جهت دفاع از هویت فرهنگی
3. ارائه ی گفتمان جدید فرهنگی با تکیه بر توانمندی‌های سرشار اسلام

این تغییرات بنیادین، چشم‌انداز آینده ی انقلاب اسلامی را به گونه‌ای ملموس ترسیم می‌کند. براساس این دیدگاه، در جهانی که فرهنگ‌پذیری و تراوش فرهنگی بر اساس انتخاب آگاهانه صورت می‌پذیرد، برتری فرهنگی به وسیله غنای معنوی یک فرهنگ تفسیر می‌شود و مؤلفه‌هایی چون قدرت سیاسی و ابزار تبلیغاتی نمی‌توانند نقشی در تغییر فرهنگ ملت‌ها ایفا نمایند. روابط فرهنگی مطلوب در دنیای آینده این‌گونه شکل خواهد گرفت.

تمدن بزرگ اسلامی

تأثیر دین بر دگرگونی فرهنگی ملت‌ها و نقش تمدن آفرینش، محور بحث‌های بسیاری در قلمرو مناسبات دین و فرهنگ است. گروهی از جامعه‌شناسان معتقدند دین تأثیری بر روند رشد فرهنگی ملت‌ها ندارد. برخی دیگر مانند کارل مارکس معتقدند دین با ارائة نقشی منفی، عامل مهمی در زوال فرهنگی ملت‌ها است.(11) علامه محمدتقی جعفری (ره) در مورد نقش دین می‌گوید:

- چنان‌چه متفکران جامعه‌شناسی درباره ی ماهیت دین تحقیق لازم و کافی داشتند، قطعاً می‌گفتند: دین بی‌آلایش الاهی همواره می‌تواند موجب سعادت واقعی باشد. این قدرت دین است که گاهی خود کامگی‌های بشری را شکافته و آن‌ها را کنار زده و برای خوشبختی انسان‌ها دست به کار شده است.(12)

هر چند پوچی و بی‌پایگی تفکرات مارکس با ادله ی بسیاری به ثبوت رسیده؛ اما مناسب است نقش تاریخی برترین دین الاهی اسلام، مورد ارزیابی قرار گیرد. به شهادت تاریخ، اسلام در عصر ظهور کرد که جهان در تاریکی و ضلالت فرو رفته بود.

- اسلام با برنامه‌های انقلابی و فرهنگ پرورش خود شالوده فرهنگ و تمدن گسترده‌ای را بنا گذاشت که نصف بیش‌تر کره ی زمین در آن زمان را شامل می‌شد، به گونه‌ای که طی کردن طول و عرض کشور پهناور اسلامی در‌ آن روزگار نیاز به هشت ماه راهپیمایی داشت.(13)
بی‌شک تعالیم قرآنی و پیام اصیل اسلام که مبتنی بر تعلیم و تربیت بود، نقشی اساسی در این تحول فکری داشت، چنان‌که برخی اندیشمندان معتقدند:

- آن روزی که پیامبران از طرف خدا به وظیفه ی تعلیم و تربیت دست زدند، نه خبری از فلسفه بود و نه اثری ازدانش و فرهنگ. آن‌ها بودند که با رنج‌های فراوان و زحمات خستگی‌ناپذیر عقول مردم را به سوی سعادت واقعی سوق دادند.(14)

به تعبیر زیبای امیر مؤمنان علی (ع) نیز یکی از وظایف اساسی پیامبران استخراج گنج‌های عقول بشری بوده است.(15)

تعلیم، تربیت و علم، فرهنگ سازند و تمدن پرور و به همین جهت به اعتقاد بسیاری از متفکران، دین اسلام موجب پدید آمدن رشدی عمیق در شاخه‌های حدیث، فقه، تفسیر، تاریخ، جغرافیا، ادبیات، شعر، حساب، هندسه، پزشکی، خط و فلسفه شد و بدین گونه تمدن عظیم اسلامی را پدید آورد. این تمدن آن‌چنان تحولی در عصر خویش آفرید که فروغ پرنور آن تا قرن‌ها بعد چشم جهانیان را خیره کرد.(16)

هرچند متفکرانی چون جرجی زیدان در کتاب بزرگ تاریخ تمدن اسلام علت اصلی رشد و بالندگی این تمدن را در دو عامل علم و ثروت جست‌ و جو کرده است، (17) اما به نظر می‌رسد عامل اصلی درخشش تمدن اسلامی در کنار سایر عوامل، تلاش برای تعلیم و تربیت معنوی انسان است. حرکت جاری و پرتلاطم اسلام از هسته‌های انسانی شکل گرفت. روح حاکم بر این هسته‌های انسانی به دلیل یکی بودن غایت آنان، موجب پدید آوردن نظم فرهنگی نوینی شد. تمدن عظیم اسلامی هنگامی رخ نمود که زمینه‌های پیدایی آن حول این هسته‌ها ایجاد شد. شاید بتوان عظیم‌ترین تلألو این تمدن عظیم را در معرفی الگوی خاصی از انسان دانست که پیام‌آور تحول و نوگرایی منطقی در چارچوب مکتبی الاهی است.

هم اکنون نیز راهبرد محوری «تربیت الاهی انسان» در سایه ی تعالیم شریعت، به عنوان یکی از راهبردهای اساسی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام مورد پذیرش بسیاری از اندیشمندان قرار گرفته است.

انقلاب اسلامی که بارزترین نماد اسلام‌گرایی عصر حاضر است، بر پایه‌های فرهنگی‌ای شکل گرفت که پرورش «انسان تربیت یافته ی الاهی» هدف متعالی آن محسوب می‌شود. اسلام‌گرایی که هم اکنون مورد توجه بسیاری از اندیشمندان شرق و غرب قرار گرفته، گونه‌ای از بازاندیشی ایدئولوژیک، حول محور «انسان کامل» و ویژگی‌های او را به بنیادهای نظری فکر و اندیشه معرفی کرده است.

بنابراین چنان‌چه انقلاب اسلامی با رویکرد تربیت الاهی انسان، نقش فرهنگ‌ساز خود را ارائه نماید، می‌توان بار دیگر شاهد شکل‌گیری تمدن بزرگ اسلامی بود. ایجاد باور حکومتی مبتنی بر فرهنگ انسان‌ساز اسلام، از مهم‌ترین دست‌آوردهای انقلاب اسلامی بود.

انقلاب اسلامی به لحاظ ارائه ی فرهنگ اسلامی در چارچوب حکومتی مردمی، موجب پدید آمدن این باور عمیق شد که می‌توان با احیای ارزش‌های اصیلی چون تعلیم و تربیت، زمینه‌های بازسازی این تمدن را فراهم آورد....

امیدها

1. مخاطبان تشنه جان و نیازمند

انسان این روزگار از مکاتب مادی و زندگی بدون توجه به معنویت افکار و خسته است. انسان عصر ما نیازمند معنویت و انسانی زیستن است. فرهنگ ما شیوه‌ای برای انسانی زیستن است. کافی است تا مخاطبان تشنه‌جان، ذره‌ای از زلال فرهنگ اصیل ما بنوشند و طعم شیرین آن‌ را در کام تلخ خویش مضمضه کنند. ما می‌توانیم همه ی جان‌های خسته را روحی دوباره ببخشیم و از این روی به خود می‌بالیم.

2. فطری بودن دین اسلام و فرهنگ آن

دین اسلام و فرهنگ برخاسته از آن، ریشه در اعماق فطرت انسان دارد و به همین جهت برای پیوند و برقراری ارتباط با آن هیچ مانعی وجود ندارد. فطری بودن موجب شده است تا دین به همه ابعاد وجودی انسان توجه کند و به معنای واقعی او را سیراب سازد. فرهنگ ایرانی - اسلامی برگرفته از دین است و از این روی می‌توان به توانمندی‌های شگرف آن امیدوار بود.

3. میراث فرهنگی ماندگار

ما میراث‌دار مردانی هستیم که شیوه ی انسانی زیستن را به ما آموختند. مردانی به بزرگی علی ابن ابیطالب (ع) که امروز و در فردای تاریخ همچنان ناشناخته خواهند ماند، چراکه تاریخ، فهم او را تاب نخواهد آورد. ما وارثان تمدن بزرگی هستیم که روزگاری غرب و شرق عالم را در نوردید و فروغ پرنورش چشم همگان را خیره کرد. ما از تبار مرمانی هستیم که روزگاری سرآمد عصر خویش بودند و تا قرن‌ها بعد، در افق بی‌رنگ غرب درخشیدند. حافظه ی فرهنگ ما مملو است از نام‌هایی چون ابوعلی سینا، خوارزمی، حافظ، مولوی، خمینی، خرازی، همت، حسابی و هزاران هزار ستاره ی درخشان علم و فرهنگ و ایثار. ما وارثان تمدن و فرهنگی هستیم که دنیای بی‌ریشه ی جهل و تاریکی را به لرزه در آورد. ما نیز می‌توانیم چون آن بزرگان، بار دیگر ریشه‌های بی‌عدالتی، جهل و ظلم را بسوزانیم.

فرهنگ ایرانی - اسلامی که با زبان فارسی، هنرهای زیبای ایرانی، معماری اصیل ایرانی - اسلامی و هزاران میراث جاوید دیگر در آمیخته است می‌تواند بنیاد تمدنی عظیم را پایه‌ریزی نماید. در پرتو انقلاب اسلامی و با بهره‌گیری از این میراث اصیل، افق فراروی این نهضت عظیم فرهنگی، چشم انداز درخشانی خواهد داشت.

4. منابع سرشار نیروی انسانی

کشور ما از جهت برخورداری از نیروی جوان و فعال یکی از غنی‌ترین کشورهای دنیاست. بنابراین چنان‌چه این نیروی سرشار از انگیزه و توان، به خوبی تربیت شود، می‌تواند تحولی عظیم بیافریند و این همان معجزه‌ای است که امام در پرتو انقلاب اسلامی آفرید.

5. ارزش فرهنگ و امور فرهنگی

هنوز هم در میان ما ایرانیان، فرهنگ از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. بیش‌ترین دغدغه ی مسؤولان درجه ی اول نظام که خود از میان شخصیت‌های برجسته فرهنگی کشورند نیز، توجه به رشد و ارتقای ارزش‌های فرهنگی است. بنابراین باید از این توجه و عنایت ویژه مردم و مسؤولین برای ارتقای فرهنگ ملی به خوبی بهره‌برداری کرد.

5. توجه جدی قانون اساسی به موضوع فرهنگ

همان‌گونه که در بخش‌های پیشین این دفتر ملاحظه شد، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به موضوع فرهنگ توجهی دقیق، جدی و همه جانبه داشته است، به گونه‌ای که اولین هدف تأسیس نظام جمهوری اسلامی، تعالی و تربیت انسان است. بنابراین می‌توان انگیزه ی اصل شکل گیری نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن تدوین قانون اساسی را ارتقای فرهنگی دانست. حمایت جدی قانون اساسی از ارتقا و رشد فرهنگی، مایه ی دلگرمی همه ی کسانی است که در عرصه‌های مختلف فرهنگی به سازندگی اشتغال دارند.

6. توان جهانی شدن

با آن‌که بیست و سه سال بیش‌تر از پیروزی انقلاب اسلامی نگذشته، اما تأثیرات مهم و بنیادین آن سراسر جهان را فرا گرفته است. به اعتقاد بسیاری از اندیشمندان، رشد حرکت‌های آزادی خواهانه در سراسر دنیا نتیجه ی انقلاب اسلامی و اندیشه‌های امام خمینی (ره) بوده است. توجه روز افزون به دین، به عنوان برنامه ی سعادت انسان، امواج سهمگین مبارزه ی مردمی علیه آمریکا، تمسک به اسلام به عنوان مکتب مبارزه، تلاش در جهت حفظ وحدت مسلمانان، تلاش در جهت احیای ارزش‌های اخلاقی، احترام به حقوق اقلیت‌های دینی به خصوص مسلمانان در غرب و ... پاره‌ای از دست آوردهای جهانی انقلاب اسلامی است. مبانی فکری انقلاب یکی از ویژگی‌های اصلی آن است. اسلام مکتبی برای تأمین سعادت انسان است، بنابراین مرزهای جغرافیایی هرگز نمی‌توانند سرزمین بزرگ اسلامی را محدود کنند. اسلام اساساً دینی جهانی است و به همین جهت با بهره‌گیری از ویژگی‌های منحصر به فرد خود، آینده ی جهان را رقم خواهد زد.

جهانی‌سازی اسلامی در پرتو انقلاب حضرت مهدی (عج الله) محقق خواهد شد و سرانجام قیام آن حضرت، فراگیر شدن قسط و عدل در همة نقاط جهان خواهد بود. ما می‌توانیم جهان را از فرهنگ زلال خویش سیراب کنیم و این یعنی امید به آینده ی انقلاب اسلامی. انقلاب اسلامی در عصر خویش درخشید و فروغ پرنور آن اعصار و قرون پس از ما را در خواهد نوردید تا به جامع‌ترین، کامل‌ترین و بزرگ‌ترین انقلاب اسلامی تاریخ بپیوندد. امروز وظیفه ی پاسداری از انقلاب بیش از هر زمان دیگر، برعهده ی یاران انقلاب است، همچنان که خمینی عزیز این آموزگار بزرگ انسان معاصر، در آخرین توصیه خود فرمود:

به ملت عزیز ایران توصیه می‌کنم که نعمتی که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید، هم‌چون عزیزترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نمایید و در راه آن‌که نعمتی عظیم، الاهی و امانت بزرگ خداوندی است، کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می‌آید، نهراسید که ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم.(21)
والسلام علی من اتبع الهدی

پی‌نوشت‌ها:

2- بابی سعید: هراس بنیادین، ص 14.
3- همان.
4- ر.ک: بابی سعید: هراس بنیادین، ص 17-10.
5- F.holliday.
6- علی‌رضا کریمیان: «ماهیت انقلاب اسلامی و تهاجم فرهنگی»، جرعه‌جاری، ص 470.
7- Fischer.
8- بابی سعید: هراس بنیادین، ج 21، ص 26.
9- همان، ص 130.
10- روح الله موسوی‌الخمینی: صحیفه نور، ج 21، ص 66.
11- مجله ی نگاه حوزه، مهرماه 1380، ص 62-61.
12- همان.
13- زین‌العابدین قربانی: تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، ص 6.
14- همان، ص 31.
15- نهج‌البلاغه، خطبه اول.
16- ر.ک. جرجی زیدان: تاریخ تمدن اسلام ، ص 640 -395.
17- همان، ص 395-218.
18- روح‌الله موسوی‌الخمینی: صحیفه ی نور، ج 21، ص 175.
19- همان، ص 199.
20- همان، ص 180.
21- امام خمینی: صحیفه‌نور، ص 181.


دسته ها : انقلاب اسلامی
پنج شنبه 1387/11/24 16:14
X