تعداد بازدید : 4576913
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
12 بهمن 1357
پس از یکصد و هفده روز توقف در نوفل لوشاتو، امام خمینی در میان استقبال صدها نفر ایرانی که در فرودگاه «شارل دوگل» فرانسه حاضر شده بودند تا ایشان را بدرقه کنند ساعت 11 به وقت محلی سوار هواپیما شدند. ساعت حدود یک به وقت فرانسه «30/3 به وقت تهران» هواپیمای حامل امام از فردگاه دو گل به پرواز در آمد. امام خمینی پس از لحظاتی نماز شب را در طبقه دوم هواپیما به جای آوردند و سپس در کف هواپیما روی دو پتو خوابیدند. پس از طلوع فجر به نماز ایستادند و یاران به او پیوستند نماز صبح را با جماعت در هواپیما اقامه کردند.
انتظار 15 ساله ملت ایران سرانجام در نخستین ساعات صبح امروز به پایان رسید هواپیمای امام خمینی در ساعت 45/8 دقیقه در باند فرودگاه مهرآباد بر زمین نشست. صلوات از درون و برون هواپیما برخاست. مهماندار خبر به سلامت نشستن هواپیما را اعلام کرد و از مسافرین خواست تا توقف هواپیما از جای خود حرکت نکنند. هواپیما بعد از پیمودن راه باند در پارکینگ متوقف شد، همه مسافران به احترام امام نشسته بودند، این لحظهای بود که صدها نفر در داخل فرودگاه مهرآباد از نزدیک شاهد آن بودند و میلیونها نفر، در سراسر ایران چگونگی آن را از صفحه تلویزیونهای خود تماشا میکردند.
ساعت 30/9 گروهی از منتخبین کمیته استقبال از امام وارد هواپیما شدند و به امام خوشامد گفتند و رأس ساعت 9 و 37 دقیقه 30 ثانیه، حضرت امام در میان حلقه این گروه منتخب از پلکان هواپیما پایین آمدند.
یک دقیقه بعد، امام در حلقه محافظت افسران نیروی هوایی و برگزیدگان کمیته استقبال سوار اتومبیل بنزی که در فرودگاه آماده بود شدند و به طرف سالن انتظار حرکت کردند.
مراسم استقبال رسمی از امام خمینی در سالن جدید و تازهساز فرودگاه مهرآباد به عمل آمد. تشریفات خیلی ساده، فقط چند تابلوی پارچهای در سالن نصب شده بود با عنوانهای «اراده توانای آن رهبر بزرگ نظام طاغوتی رژیم را در هم شکسته، نظام توحیدی را جایگزین خواهد نمود»، «ای رهبر و مرجع بزرگ، ای ابراهیم زمان که بتها را در هم شکستی به خاک گلگون ایران خوش آمدی».
در یک طرف سالن نمایندگان گروههای مختلف برای خوشآمد گویی مستقر شده بودند، روحانیون اهل تسنن، اقلیتهای مذهبی، احزاب، استادان دانشگاهها، قضات، وکلا، دانشجویان، پزشکان پس از ورود امام خمینی به سالن فرودگاه نظم به هم خورد، صلوات و تکبیر، همه ریختند دور امام، یک دست امام را میبوسید، یکی روی شانهها دستش را دراز میکرد تا لباسهای خود را تبرک کند، گریه بود و اشک و شوق، هق هق گریه در سالن پیچید، حتی نیروی انتظامی که مأمور نظم بودند، مأموریت خود را فراموش کردند و در بینظمی شریک شدند، سرانجام آقای ناطقنوری پشت بلندگو رفت از مستقبلین خواست تا هر کسی سر جای خود بایستد، با تلاش فراوان نظم مجددا برقرار شد.
در کمیته استقبال ابتدا یشنهاد شد پدر رضاییها از اعضای سازمان مجاهدین خلق به امام خمینی خوشآمد بگوید. اما استاد مطهری شدیدا با این پیشنهاد مخالفت کرد. استاد مطهری برای خوشآمد گویی به امام دانشجویی را به نام نصرتالله شادنوش انتخاب کرد، متن را نیز خود تهیه و نصرتالله بارها آن را تمرین کرد.
پس از خیرمقدم، حضرت امام طی سخنرانی 8 دقیقهای «ضمن تشکر از عواطف طبقات مختلف مردم فرمودند: «ما فقط قدم اول پیروزی را برداشتهایم و آن اینکه خائن اصلی که محمدرضا نام دارد از صحنه کنار بردهاید... پیروزی ما وقتی است که دست تمام اجانب کوتاه شود و تمام ریشههای سلطنتی از این مرز و بوم بیرون برود».
ایشان هم چنین به کسانی که سعی در حفظ و نگهداری نظام سلطنتی دارند هشدار دادند که «اگر تسلیم ملت نشوید ملت شما را به جای خود خواهد نشاند.»
پس از تمام شدن سخنرانی امام در سالن فرودگاه مهرآباد جمعیت دور امام حلقه زند. ازدحام به حدی بود که همه نگران جان امام بودند.
با تلاش نیروی حفاظت، امام خمینی به بیرون سالن هدایت شد حاج احمد آقا نیز به دنبال امام رفت و بلافاصله یکی از نیروهای پلیس در را بست همراهان امام خصوصا مهدی عراقی که پیشبینی ربودن امام را کرده بودند، به زور در را گشودند، پلیس اسلحه کشید و همراهان امام را تهدید کرد، اما آنان بیاعتنا خود را به امام رساندند. بنز سبز رنگی از نیروی هوایی با دهها افسر حفاظت آماده سوار کردن امام بود «امام خمینی دستی روی ماشین کوبیدند و بلند فرمودند: «تا کی خوابید؟ چرا بیدار نمیشوید؟ این بختیار خائن آبروی شما را برد، بیدار شوید ».8 افسرهای نیروی هوایی که از ابهت امام به وحشت افتاده بودند و عقب رفتند و اتومبیل را رها کردند امام خمینی سوار ماشین شدند. در همین حال محسن رفیق دوست با بلیزر خود کنار بنز حامل امام متوقف شد. رفیق دوست پایین رفت و مؤدبانه گفت: «آقا شما قرار است در این ماشین بنشینید، آقا فرمودند: «چه ضرورتی دارد؟» رفیق دوست گفت: « این ماشین کوتاه است و جمعیت زیاد، بنابراین ما یک ماشین بلند برای شما در نظر گرفتهایم که مردم شما را ببینند».9 شهید عراقی نیز بلافاصله خود را به امام رساند و گفت: «آقا شما تشریف بیاورید عقب این ماشین بلیزر سوار شوید». امام از ماشین بنز پیاده شدند، از قبل برنامه ریزی شده بود که امام در صندلی عقب و در کنار ایشان استاد مطهری بنشیند و مهندس صباغیان با بیسیم در پشت بلیزر قرار بگیرد، مطهری به احترام امام سوار نشد. آقای رفیق دوست در عقب را باز کرد و به امام تعارف کرد، امام فرمودند: «من جلو مینشینم و به جز احمد و من کسی دیگر در این ماشین ننشیند».10 صباغیان پیاده شد و امام جلو و احمد آقا پشت سر نشستند «و این گونه نقشه ژنرال هایزر برای تحویل گرفتن امام و سپردن او در میدان آزادی به مردم خنثی شد».11
اتومبیل حامل امام خمینی به سوی بهشتزهرا حرکت کرد، جمعیتی که در طول مسیر ایستاده بودند به اتومبیل دست میزدند، میبوسیدند و گاه اتومبیل را متوقف می کردند، سرانجام اتومبیل به زحمت به میدان آزادی رسید، امام خمینی به مردم مینگریستند. به آنها لبخند میزدند دست تکان میدادند و گاه رفیق دوست را به آرامش دعوت میکردند و میفرمودند: «آرام، آرام اتفاقی نمیافتد».
اتومبیل وقتی به خیابان یادآوران (شهید رجایی) رسید و امام مردم محروم آنجا را دید رو به سید احمد آقا کردند و فرمودند: «ببین احمد من با این مردم کار دارم». سرانجام اتومبیل حامل امام ساعت یک بعدازظهر به درب ورودی بهشت زهرا رسید، ولی در همان ابتدای خیابان متوقف شد و هر نوع ابتکاری از دست رفیق دوست گرفته شد، امام در همین لحظه سعی میکرد در را باز کند، ولی فشار جمعیت و طراحی پیش بینی شده مانع باز شدن در میشد».12
طبق پیشبینی کمیته استقبال آقای ناطق نوری همراه با پهلوان محمدرضا طالقانی همراه با یک اتومبیل مجهز به بیسیم متعلق به وزارت نیرو پا به پای اتومبیل امام حرکت میکرد و یک فروند هلیکوپتر نیز از بالا مراقبت مینمود.
آقای ناطق وقتی جان امام را در اثر ازدحام جمعیت در خطر دید از ماشین خود بیرون پرید و از روی جمعیت شنا کنان به طرف اتومبیل امام رفت. در همین حال هلیکوپتر نیز در صد متری به زمین نشست مردم به راهنمایی آقای ناطق ماشین را با هل دادن به پای هلیکوپتر رساندند. ولی اتومبیل از طرف راننده به سمت هلیکوپتر متوقف شد. آقای ناطق به کمک پهلوان طالقانی و حاج احمد آقا امام را از طرف راننده به هلیکوپتر رساندند.
هلیکوپتر در اثر ازدحام جمعیت قدرت پرواز نداشت ولی به اصرار ناطق و شجاعت خلبان، سرگرد سیدین، هلی کوپتر به زحمت از زمین برخاست و در قطعه 17 بهشت زهرا، مزار شهدای انقلاب اسلامی بر زمین نشست. باز به خاطر ازدحام جمعیت، امام نمیتوانست از هلیکوپتر پیاده شود، سرانجام راه دیگری یافتند که امام خم شد و از زیر داربستها خود را به جایگاه رساند.13
لذا شهید مطهری بیانات کوتاهی ایراد کرد و سپس فرزند شهید امانی از شهدای مؤتلفهی اسلامی به امام خیرم مقدم گفت:
آنگاه امام خمینی برای جمعیتی متجاوز از دو میلیون نفر نطق تاریخی خود را درباره شاه، دولت، مجلسین و ارتش ایراد نمودند. در همین نطق بود که امام با صدای بلند فریاد زدند: «من دولت تعیین میکنم، من توی دهن این دولت میزنم، من دولت تعیین میکنم، من به پشتیبانی این ملت دولت تعیین میکنم».14
امام خمینی پس از سخنرانی تاریخی در بهشت زهرا، با یک فروند هلیکوپتر نیروی هوایی برای ملاقات بیماران و مجروحان انقلاب در بیمارستان امام خمینی (هزار تخت خوابی) بستری هستند. به این بیمارستان رفتند لکن بر اثر ازدحام جمعیت امام موفق به ملاقات و عیادت از بیماران نشدند و اطرافیان ناگزیر معظم له را سوار اتومبیل کرده و از بیمارستان خارج کردند.15 امام با اتومبیل آقای ناطق نوری و همراهی حاج سید احمد آقا راهی منزل آقای کشاورز شدند، در منزل آقای کشاورز نماز را خواندند و نهار را میل کردند و پس از قدری استراحت، حاج احمد آقا با کمیته استقبال تماس گرفت و خبر سلامتی امام را اعلام کرد و شبانه عدهای از اعضای کمیته به همراه شهید عراقی به منزل آقای کشاورز رفتند و امام را به مدرسه رفاه منتقل نمودند.16
امام خمینی از مدرسه رفاه پیامی خطاب به افسران و درجهداران ارتش صادر کردند و از آنان خواست همکاری با دولت بختیار خودداری کنند. ایشان تأکید نمودند: «این جانب به واسطه رهبری مبتنی بر حکم شرع و آرای اکثریت قریب به اتفاق ملت، دولت موقت را برای تشکیل مجلس مؤسسان و دیگر امور مقدماتی معرفی میکنم. تا ارتش محترم به وظیفه قانونی و ملی خود رفتار نماید».17
امام خمینی در اولین شب اقامت در مدرسه رفاه طی سخنانی به اعضای کمیته استقبال بر لزوم حفظ وحدت تأکید نمودند و فرمودند: «رمز پیروزی شما وحدت کلمه است. اختلاف را کنار بگذارید». رهبر کبیر انقلاب اسلامی بزرگترین پیروزی ملت ایران را وحدت حوزه و دانشگاه دانسته و در این زمینه میفرمایند: «اگر ما هیچ پیروزی پیدا نکرده بودیم الا همین معنا که بین دانشگاه و طبقه روحانی نزدیک کردم و تفاهم حاصل شد... و این دست خیانتی که سالهای طولانی جدایی انداخته بود بین این دو طبقه قطع شد».18
به دلیل استقبال بینظیر مردم از امام خمینی و عدم گنجایش مدرسه رفاه امام خمنی به مدرسه علوی منتقل شدند.19
گروهی از طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه علوی با امام خمینی دیدار کردند، در این دیدار حضرت امام به طلاب نوید داد که تا چند روز دیگر به قم باز خواهند گشت.20
پی نوشتها:
1ـ کیهان 12/11/1357، ص 4-2
2ـ نهضت روحانیون ایران، ج 9 ص 196-186
3ـ خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، ص 10
4ـ یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ص 813
5ـ اطلاعات 14 و 12 و 11 /1357، ص 8
6ـ همگام با خورشید، ص 505
7ـ صحیفه امام ج 6، ص 9-8
8- اسماعیل فردوسی پور ، همگام با خورشید ، ص 50-51
9- خاطرات محسن رفیق دوست ص 142
10- خاطرات محسن رفیق دوست ص 142
11- یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم پهلوی ص 817-816 ، روحالله حسینیان
12- خاطرات محسن رفیق دوست ، ص 147-144
13- خاطرات حجتالسلام ناطق نوری ص 156-154
14- اطلاعات 14/11/57 ، ص 3
15- کیهان 14/1/1357 ، ص 4
16- خاطرات حجتالاسلام و المسلمین ناطق نوری ، تدوین مرتضی میردار ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، تهران ص 161
17-صحیفه امام ـ جلد ششم ص 20
18-صحیفه امام ـ جلد شمش ص 21 / اطلاعات 14/11/1357 ، ص 2
19-خاطرات شهید محلاتی ، ص 111
20-صحیفه ج ششم ، ص 23