تعداد بازدید : 4577021
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
امیرعباس هویدا، فردی که از بهمن 1343 تا مرداد ماه 1356 نخستوزیری ایران را به دست داشت، چهرهای آشناست. نام هویدا به دوران "ثبات " سلطنت محمدرضا پهلوی گره خورده و سالهای صدارت او اوج فساد و تباهی و یکهتازی شاه محسوب میشود. در دوران هویداست که پیوندهای نهان و عیان دربار پهلوی با محافل قدرتمند و چپاولگر غرب و صهیونیسم جهانی به مستحکمترین شکل خود رسید و شاه مغرور در صحنه بیناللملی به مثابه یک دیکتاتور بلندپرواز و در منطقه به عنوان استوارترین "دوست " غرب ظاهر شد و در کشوری که فساد و تباهی آن را به کام انحطاط کشیده بود، متفرعنانه فرا رسیدن "دروازههای تمدن بزرگ " را صلا داد. در این دوران، هویدا در افکار عمومی مردم ایران به عنوان چهرهای "مسلوبالاختیار " و نمونهای کامل از نخستوزیری چاکرمنش و فاقد شخصیت ثبت شد؛ نخستوزیری که با حضور او شاه میتوانست جلوه فروشی کند و خود را به مثابه قدرتی مطلقه، بر فراز قانون اساسی مشروطه، نمایش دهد.
*هویدا در وزارت خارجه
پروندة اداری امیرعباس هویدا با مدرک تحصیلی او آغاز میشود: دانشنامة علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل مورخ 28 ژوئیه 1941. هویدا دو سال پس از اتمام تحصیل در بلژیک، در تاریخ 21/10/1321، از وزارت خارجه که در آن زمان توسط محمد ساعد مراغهای اداره میشد، تقاضای استخدام کرد:
[شروع نقل قول]... اینجانب امیرعباس هویدا دارای شناسنامه 3542 فرزند حبیبالله (عینالملک) وزیر مختار سابق ایران در مملکت عربی سعودی بعد از تکمیل تحصیلات متوسطه در بیروت و آموختن زبانهای فرانسه و عربی را به طور کامل و آشنا شدن به زبان انگلیسی عازم لندن شده و مدت یکسال انگلیسی را تکمیل کرده و از آنجا به بروکسل رفته و پس از 3 سال به دریافت لیسانس در علوم سیاسی از دانشگاه بروکسل نائل و ضمناً به زبانهای ایتالیایی و آلمانی آشنا گردیده لهذا نظر آن وزارتخانه را به سابق ممتد خدمت مرحوم پدر و اینکه تحصیلات عالیه را در رشته دیپلماسی به پایان رسانده جلب نموده مستدعی است چاکر را به کارمندی ان وزارتخانه مفتخر فرمایند.[پایان نقل قول]
و ذیل درخواست او چنین درج شد:
[شروع نقل قول]عدهای فعلاً بلاتکلیف هستند معهذا بهنظر میرسد در اداره حسابداری نیاز باشد ـ 30/10/21[پایان نقل قول]
مدت کوتاهی بعد دست "مرموز " حامیان هویدا نمایان گردید و در تاریخ 4/11/1321 شخصی بهنام انوشیروان طی تلگرافی از آنکارا توجه وزارت خارجه را به استخدام هویدا جلب نمود. بدینترتیب، هویدای 24 ساله در شهریور ماه 1322 به استخدام وزارت امورخارجه درآمد:
[شروع نقل قول]به موجب این حکم آقای عباس هویدا از تاریخ 12/6/1322 با پایه 3 و حداقل حقوق آن به سمت کارمند اداره دفتر وزارتی منصوب و مسئولیت این شغل به عهده نامبرده محول میگردد ـ وزیر امورخارجه.[پایان نقل قول]
اشتغال هویدا در وزارت خارجه چند هفته بیش دوام نداشت. او در اول مهر 1322 برای خدمت وظیفه به دانشکده افسری رفت، معهذا در همین زمان کوتاه رؤسای هویدا در وزارت خارجه "رضایت کامل " خود را از او اعلام داشتند و در نتیجه دوران خدمت وی جزء سوابق استخدامی ملحوظ گردید!
هویدا در اول مهرماه 1323 به وزارت خارجه بازگشت و به عنوان عضو اداره اطلاعات به کار پرداخت و از 12 بهمن 1323 به اداره سوم سیاسی منتقل شد. ولی مدت کوتاهی بعد هویدا برای انتقال مادر خود به ایران به عنوان "پیک سیاسی " عازم بیروت گردید:
[شروع نقل قول]3/12/1323 ـ جناب آقای [نصرالله] انتظام وزیر امورخارجه اینجانب امیرعباس هویدا کارمند اداره سوم سیاسی بعد از خاتمه تحصیلات خود از اروپا یکسر به ایران مراجعت نمودم و اکنون برای مراجعت دادن مادر خود که بعد از فوت پدرم مرحوم حبیبالله هویدا (عینالملک) وزیرمختار سابق ایران در حجاز در بیروت اقامت گزیده است مجبور میباشم که برای مدت کوتاهی به بیروت مسافرت نمایم که به وضع خانواده خود رسیدگی و وسایل حرکت مادر را نیز فراهم نمایم. برای اینکه مسافرت مزبور سریعتر و به وجه بهتری انجام پذیرد از آن جناب تقاضا دارم دستور فرمایند اینجانب را به عنوان پیک سیاسی معرفی کنند. در خاتمه به استحضار میرساند که منظور بنده از عنوان مزبور فقط استفاده از مزایای معنوی آن بوده و هیچگونه هزینه سفری از این بابت دریافت نخواهم داشت. با اظهار تشکرات قبلی از مراحم جنابعالی ـ امیرعباس هویدا.[پایان نقل قول]
در 11/12/1323 وزیرخارجه وقت با این درخواست موافقت کرد.
هویدا مدت کوتاهی بعد از سفر بیروت بازگشت و علیرغم اینکه تمام دوران اشتغال "واقعی " وی در وزارت خارجه به یک سال نمیرسید، در اول مردادماه 1324 به عنوان وابسته سفارت ایران در پاریس عازم فرانسه شد و در اول آبان 1325 کارمند اداره حفاظت منافع ایران در آلمان نیز گردید. ظاهراً در همین سالهاست که امیرعباس هویدا با ایرج اسکندری آشنایی یافت و با حزب توده در پاریس سر و سرّی داشت. بعدها، در سالهای صدارت هویدا کوشید تا مایههای "روشنفکری " و گاه سوابق "چپگرایی " خود را نمایش دهد، ولی برای ما روشن نیست که ماهیت ارتباطات هویدا با حزب توده از چه قماش بوده است. کاوش در زندگی هویدا و روابط خاصی که وی در همین زمان با رجبعلی منصور، مهرهسرشناس استعمار بریتانیا، و پسر نازپروردة او، حسنعلی، داشت ما را محق میسازد که نسبت به تعلق هویدا به حزب توده مشکوک باشیم و احتمالاً آن را نوعی عملکرد جاسوسی ارزیابی کنیم. این ارزیابی غریب نیست و همانگونه که خواهیم دید، هویدا بعدها در سال 1338 به استخدام ساواک درآمد.
به هر روی، 5 ماه از اقامت هویدا در پاریس نگذشته بود که وی به اتفاق حسنعلی منصور و عدهای دیگر به جرم قاچاق موادمخدر توسط پلیس فرانسه دستگیر شد و تنها با وساطت دربار پهلوی بود که رهایی یافت. این رسوایی در مطبوعات داخلی انعکاس داشت. در پرونده اداری امیرعباس هویدا حادثه فوق تنها به صورت تکذیب نامه مورخ 3/12/1325 به امضاء حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا خطاب به محمدعلی همایونجاه، وزیر خارجه وقت، انعکاس یافته و نکته جالب اینکه کلیه اوراق این پرونده در سالهای 1326 ـ 1327 به سرقت رفته است. همانگونه که بعداً در اسناد ساواک خواهیم دید، سرقت اسناد از سجایای بارز این نخستوزیر نمونة محمدرضا پهلوی بوده است. قرائنی در دست است که این تکذیبنامه را جعلی تلقّی کنیم و محتمل بدانیم که بعدها در پرونده اداری هویدا جای داده شده است.
امیرعباس هویدا در 1/1/1328 با سمت کنسولیار به سرکنسولگری ایران در اشتوتکارت منصوب شد و در همین زمان بود که با عبدالله انتظام، پسر میرزا سیدمحمدخان انتظامالسلطنه فراماسون قدیمی و عضو شبکه اردشیرجی و از سردمداران احیای فراماسونری در دهههای بعد که در آن زمان وزیرمختار ایران در آلمان و سرکنسول اشتوتکارت بود، روابط نزدیک یافت و مورد محبت او قرار گرفت. در 8/11/1328 عبدالله انتظام طی یک نامه رسمی و یک نامه خصوصی به دکتر علی اکبر سیاسی، وزیر خارجه وقت، به عنوان "دلخوشی یک دوست قدیمی و دورافتاده " از او درخواست نمود که هویدا را به سمت کنسولی در اشتوتکارت منصوب کند. علیاکبر سیاسی در 11/12/1328 در پاسخ انتظام نوشت که چون صدور حکم کنسولی مستلزم 7 سال سابقه کار میباشد و هویدا فاقد این شرایط است انتصاب رسمی وی به این سمت امکان ندارد، ولی به عنوان یک اقدام "کاملاً استثنایی " و "به پاس احترام پیشنهاد جنابعالی " انتظام میتواند او را با این سمت به مقامات محلی معرفی کند. دوستی عبدالله انتظام با هویدا بعدها نیز در ارتقاء وی نقش اساسی داشت.
در اسفند 1329، در دولت حسین علاء، عبدالله انتظام وزیر امورخارجه شد و امیرعباس هویدا به همراه او به تهران آمد و به عنوان منشی مخصوص وزیر به کار پرداخت. با تغییر کابینه، باقر کاظمی، وزیر خارجه دولت مصدق، امیرعباس هویدا را به معاونت اداره سوم سیاسی منصوب کرد، ولی هویدا در تهران ماندگار نشد و مدت کوتاهی بعد، در 29/7/1330، به عودت کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل به این کمیساریا مأمور شد. در پرونده اداری هویدا موارد متعددی از تشویق وی توسط کمیساریای پناهندگی سازمان ملل و درخواست مصرانه آن برای تمدید مأموریت هویدا موجود است. از جمله این اسناد، نامهای به امضاء وان هک گدهارت، کمیسر عالی سازمان پناهندگان خطاب به عبدالله انتظام وزیر خارجه دولت سپهبد زاهدی میباشد:
[شروع نقل قول]کاخ ملل متحد ـ ژنو ـ 17 دسامبر 1953
دفتر کمیسر عالی سازمان پناهندگان
جناب آقای وزیر
آقای امیرعباس هویدا همکار و دوست اینجانب برای گذراندن مرخصی فردا به قصد کشور خود عزیمت مینماید. با این که هماکنون در نظر دارم در عرض چند هفته دیگر مسافرتی به ایران بنمایم و امیدوارم آنگاه فرصتی برای ابراز مودت به جنابعالی به دست آورم، قبلاً به خود اجازه میدهم توجه جنابعالی را نسبت به موضوعی که برای اینجانب حائز کمال اهمیت میباشد جلب نمایم. از روزی که آقای هویدا در این سازمان مشغول خدمت گردید برای اینجانب همکاری بینظیر شده است. مهارت سیاسی مشارالیه و اطلاعات جامعی که در باب موضوع پناهندگان دارد من را وادار کرد که بعضی از مشکلترین وظایف را که انجام آن به عهده دفتر اینجانب است به او محول نمایم و چون اینجانب همچنان از وجود و همکاری آقای هویدا استفاده میکنم به خوبی میفهمم چرا جنابعالی اشتیاق دارید که مشارالیه برای خدمت منافع کشور خود انجام وظیفه نماید. اما چون انتقال او ازدفتر سازمان پناهندگان برای اینجانب زیان بزرگی خواهد بود، جسارةً امیدواری خود را دائر بر اینکه اجازه فرمایید که آقای هویدا به سمت فعلی برای مدت 2 سال دیگر مشغول خدمت باشد ابراز مینمایم. میتوانم به جنابعالی تأکید کنم که با اجابت تقاضای اینجانب خدمت بزرگی به برنامه ملل متحد درباره پناهندگان خواهید فرمود و مضافاً آقای هویدا به نحوی که وظایف عدیده و مهم محوله را انجام میدهد مجاهدت خود را در راه عزت و اعتلای کشور خود ادامه خواهد داد.
وان هک گدهارت
کمیسر عالی سازمان پناهندگان[پایان نقل قول]
طبیعی است که با تقاضای وان هک موافقت شد و وی در مسافرت بهمن ماه 1332 به تهران مجدداً مراتب رضایت و قدردانی خود را از هویدا اعلام داشت. اگر وانهک برای ما ناشناخته بود، شاید این ابراز علاقه شدید به هویدا را قدردانی یک رئیس منصف از یک کارمند کاردان محسوب میداشتیم، ولی شناخت سیمای مزبور ارنست وانهک گدهارت ما را از چنین داوری شتابزده برحذر میدارد و به تعمق بیشتر وادار میسازد. وانهک یکی از چهرههای برجسته فراماسونری فرانسه بود که در دهه 1340، پس از پیرشره، استاد اعظم لژ بزرگ ملی فرانسه (گراندلژ ناسیونال دُفرانس) شد و طی مسافرتهای متعدد به تهران در تأسیس لژهای فراماسونری در کشورما، بهویژه تأسیس "لژ بزرگ ایران "، نقش اساسی داشت.
بدینسان، امیرعباس هویدا به مدت 5 سال در تشکیلات سازمان ملل در ژنو به کار پرداخت. در اسفند 1335، رجبعلی منصور که در این زمان سفارت ایران در ترکیه را به عهده داشت، از علیقلی اردلان، وزیر خارجه وقت، درخواست کرد که امیرعباس هویدا را با عنوان "رایزن " به آنکارا منتقل کند. شورای عالی امور استخدامی وزارت خارجه (مرکب از: محمدحسین نجم معاون اداری، عباس آرام مدیرکل سیاسی، محمود فروغی مدیرکل اداری، فریدون آدمیت رئیس اداره سازمانهای بینالمللی و عبدالامیر رشیدی حائری رئیس اداره اطلاعات و مطبوعات و سرپرست اداره کارگزینی و بودجه) در تاریخ 13/12/1335 با ارتقاء هویدا به مقام رایزنی سفارت موافقت کرد. هویدا به آنکارا رفت و به جای جمشید قریب به نفر دوم سفارت ایران بدل گردید. در آبان ـ دی 1336 با عزیمت رجبعلی منصور به اروپا، برای معالجه، هویدا سرپرستی سفارت ایران در ترکیه را به عهده داشت.
در اواخر سال 1336، عبدالله انتظام در رأس "شرکت ملی نفت ایران " قرار گرفت و وی پس از تصویب شاه طی نامههای مورخ 26 و 28 اسفند 1336 به اردلان، وزیر خارجه وقت، تقاضای مأموریت هویدا به شرکت نفت را نمود. امیرعباس هویدا تا زمانی که در دولت حسنعلی منصور به وزارت دارایی رسید، به عنوان کادر مأمور وزارت امورخارجه در شرکت نفت اشتغال داشت.
دکتر عباسعلی خلعتبری در بازجویی مورخ 17/1/1358 درباره دوران کار هویدا در وزارتخارجه مینویسد:
[شروع نقل قول]امیرعباس هویدا را از هنگامی که در سالهای آخر جنگ جهانی دوّم وارد خدمت وزارت امورخارجه شد میشناسم. او که در بلژیک تحصیلات خود را به پایان رسانید و به زبان فرانسه و تاریخ و ادبیات علاقه زیاد دارد به عضویت اداره سوم سیاسی تعیین گردید که من در آن موقع عضو مقدم آن اداره بودم و با علاقهای که خود من نیز به زبان و ادبیات فرانسه و تاریخ دارم یک نوعدوستی و نزدیکی فکری بین ما پیدا شد. خدمت هویدا در وزارت امورخارجه در مرکز کوتاه مدت بود... امیرعباس هویدا در کار خدمت اداری جاهطلب بود و با شتابزدگی میخواست پیشرفت کند و از ترقی کندکاریری وزارت امورخارجه ناراحت بود. به همین دلیل با آنکه مأموریتهای خوبی به او داده میشد دو بار وزارت امورخارجه را ترک کرد، بار اول برای خدمت در سازمان بینالمللی پناهندگان که یکی از سازمانهای تخصصی سازمان ملل متحد است و بار دیگر برای خدمت در شرکت ملی نفت ایران. رفتن هویدا به شرکت ملی نفت روی سابقه همکاری با عبدالله انتظام که رئیس هیأت مدیره و مدیرعامل آن شرکت بود انجام گرفت. این همکاری در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم هنگامی که انتظام با عنوان سرکنسول ایران در اشتوتکارت در حقیقت سفیر ایران در آلمان غربی بود... شروع شده بود. در آن مأموریت مرحوم علی منصور و امیرعباس هویدا همکاران انتظام بودند و دوستی نزدیک بین آنان از آن زمان میباشد...[پایان نقل قول]
*از عضویت در ساواک تا وزارت
دومین مرحله زندگی امیرعباس هویدا دوران فعالیت 6 ساله او (1337 ـ 1342) را در شرکت نفت در برمیگیرد.
این دوران با فعالیتهای اولیه سازمان اطلاعاتی و امنیتی رژیم پهلوی (ساواک) همزمان است. در این سالها ساواک میکوشید تا کانالهای خود را در سراسر کشور بگستراند و در این راستا به مراکز حساس اداری در تهران توجهی خاص داشت و لذا به گزینش و جلب چهرههای مستعد و فعال به شبکه خود دست میزد. در این زمان، امیرعباس هویدا، عضو هیئت مدیره شرکت ملی نفت، یکی از همکاران پنهان ساواک بختیار بود. درباره عضویت هویدا در ساواک 2 سند در دسترس ماست: سند اول لیست شماره 148 کارمندان استخدامی ساواک میباشد که نام امیرعباس هویدا فرزند حبیبالله به شناسنامه 3542 تهران در ردیف 17 آن مندرج است و تاریخ استخدام وی در ساواک 6/6/1338 ذکر گردیده. سند دوم. پرونده قطور هویدا در ساواک میباشد که در آغاز آن نوشته شده: "هرگونه اقدام روی این پرونده با نظر بخش 342 صورت گیرد. " این عبارت منحصر به پرونده عناصری است که با عضو ساواک بوده و یا به نحوی با ساواک همکاری داشتهاند.
مدتی پس از استخدام هویدا در ساواک، در اواخر سال 1338، شاهد انتشار نشریهای به نام کاوش توسط او هستیم. در این نشریه، که مسلماً با هدایت ساواک منتشر میشد، هویدا خط روشنفکری متفرعنانه و غلیظی را به سود فرهنگ مدرن غرب، از آن نوع که در نشریاتی چون فردوسی شاهد آن بودیم، پی میگرفت. در راستای همین نقش بود که امیرعباس هویدا در اوایل سال 1340 در زمره مؤسسان "کانون مترقی " به ریاست یار دیرین خود حسنعلی منصور درآمد. درباره "کانون مترقی " و نقش سیاسی و تاریخی آن پیش از این سخن گفتهایم.
با طلوع ستارة اقبال "کانون مترقی "، روشن بود که سردمداران این جریان نوظهور به زودی پستهای کلیدی را به دست خواهند گرفت و این پدیده برای منوچهر اقبال، چهره قدیمی دربار و رئیس جدید شرکت نفت، وهَنآور بود. اقبال مغرور که هنوز زخم کارایی را که از رقیب مقتدر خود، اسدالله علم، خورده بود در سینه داشت، برخوردی کینتوزانه با هویدا پیش گرفت و در این ماجرا ضربهای سهمگین خورد:
[شروع نقل قول]طبق اطلاع در چند روزه اخیر دکتر اقبال مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در یکی از ساعات اداری هویدا را احضار مینماید لیکن در آن موقع هویدا در اداره نبوده و دکتر اقبال به منشی نامبرده پیغام میدهد هر وقت هویدا به اداره آمد بیاید نزد من. پس از چند ساعتی هویدا در شرکت ملی نفت حاضر شده و نزد دکتر اقبال میرود. مدیرعامل شرکت نفت به هویدا اظهار میدارد: چون خسته شدهاید خوب است مدتی استراحت کنید و هویدا [را] به ریاست یکی از مؤسسات شرکت نفت که اخیراً تشکیل شده منصوب مینماید. یکی از نمایندگان مجلس شورای ملی اظهار داشته: پس از این جریان حسنعلی منصور دبیرکل حزب ایران نوین که میگویند کابینه آینده را تشکیل خواهد داد بهمنظور عکسالعمل با اقدام اخیر دکتر اقبال، هویدا را به سمت وزیر دارایی کابینه خود در نظر گرفته که غیرمستقیم رئیس دکتر اقبال باشد، چون وزیر دارایی رئیس شورای عالی نفت هم میباشد. (گزارش به ساواک ـ 28/11/1342).
بروز شایعه نخستوزیری حسنعلی منصور و انتصاب وزراء کابینه مشارالیه و از جمله منصوب شدن امیرعباس هویدا مدیر فعلی امور اداری شرکت ملی نفت در رأس وزارت دارایی باعث ناراحتی فوقالعاده دکتر منوچهر اقبال مدیرعامل شرکت ملی نفت گردیده به طوری که یک پرونده قطور از عملیات خلاف هویدا در شرکت نفت جمعآوری کرده و آن را به اغلب از دوستان نزدیک خود نشان میدهد. توضیح آن که انتصاب هویدا که در حال حاضر نفوذ زیادی روی منصور دارد به وزارت دارایی موجب خواهد شد که از لحاظ کاریر اداری دکتر اقبال زیردست ایشان قرار گیرد و با توجه به اینکه حالیه موضوع برعکس میباشد لذا انتشار این خبر باعث ناراحتی دکتر اقبال گردیده است. (گزارش به ساواک ـ 14/12/1342).[پایان نقل قول]
بدین ترتیب، امیرعباس هویدا در دولت حسنعلی منصور وزیر دارایی شد. اداره کل نهم ساواک در گزارش مورخ 17/12/1342 که به مناسبت انتصاب هویدا به وزارت دارایی تهیه شده، ارزیابی خود را به اداره کل سوم ساواک چنین اعلام داشت:
[شروع نقل قول]در اطراف سوابق امیرعباس هویدا وزیر دارایی و عضو سابق هیئت مدیره شرکت ملی نفت ایران تحقیقات لازم معمول و مطلبی دایر بر عضویت مشارالیه در احزاب و دستجات سیاسی شنیده نشد ولی عضو جمعیت فراماسونری (لژ مولوی) و جزو دار ودسته آقای حسین علاء وزیر سابق دربار و سناتور فعلی میباشد و با حسنعلی منصور هم جهت گرفتن مقام وزارت طرح دوستی ریخته و روابط دوستانه و نزدیک برقرار ساخته است. مشارالیه شخصی عیاش و از لحاظ صحت عمل و درستی مورد اعتماد نبوده و اهل زد و بند در محیط اداری و خارج میباشد. از لحاظ مدیریت و شایستگی در کار اداری متوسط بوده و ترقی خود را مدیون عبدالله انتظام میداند و عموم کارمندان شرکت از او ناراضی هستند و حملات روزنامهها به انتظام ناشی از اقدامات وی بوده و معروف است که از فرقه بهائی پیروی مینماید. ضمناً روزنامههای وابسته به مجمع مسلمانان مجاهد که از طرف شمس قناتآبادی اداره میشد علیه نامبرده بالا مطالبی متکی به اسناد و مدارک و دلایل منتشر نمودهاند و از نظر شمّ سیاسی نیز طرفدار سیاست غرب (انگلستان) میباشد. [پایان نقل قول]
*هویدا کیست؟
انتصاب هویدا به وزارت دارایی خشم منوچهراقبال را برانگیخت و عوامل او به افشای این وزیر تازه به دوران رسیده دست زدند. جالبترین این افشاگریها نامه تایپ شدهای با امضای سکندر است که در مهرماه 1343 به وسیله پست برای اکثر مقامات دولتی ارسال شد و نسخهای از آن در پرونده ساواک مضبوط است. بهنظر میرسد که این نامه براساس همان پروندهآی که اقبال برای هویدا تشکیل داده بود نوشته شده است. در این سند با عنوان "هویدا کیست؟ " چنین میخوانیم:
[شروع نقل قول]پدربزرگ هویدا، میرزا رضاقناد از بهائیان مخلص و فداکار و مجذوب عباس افندی بود. او به واسطه نزدیکی با عباس افندی از غضب مردم مسلمان بیم و هراس داشت و از اقامت در ایران نگران بود، لذا به عکا رفت و مستخدم و نوکر دستگاه عباس افندی شد و به لحاظ تعصب و علاقه ای که به این فرقه داشت مورد لطف و محبّت خصا او قرار گرفت. عباس افندی، حبیبالله خان پسر میرزا رضاقناد را که پدر وزیر فعلی دارایی بود مشغول تحصیل کرد و دو سال هم او را به هزینه خود برای ادامه تحصیل به اروپا فرستاد و او به زبانهای انگلیسی و فرانسه تسلط پیدا کرد و به تهران آمد و در دستگاه سردار اسعد بختیاری نفوذ کرد و مترجم شد و به نام سردار اسعد چند کتاب ترجمه کرد. مدتی هم در روزنامه رعد با سمت مترجم انجام وظیفه کرد [و] در همین هنگام لقب عینالملک گرفت. با کمک بختیاریها به وزارت خارجه رفت و مأموریت سوریه و لبنان گرفت و قونسول ایران در این منطقه شد، در این سمت در پنهانی برای بهائیها تبلیغ میکرد و با انگلیس هم رابطه و سر و سرّی داشت و از خدمتگزاران واقعی آنها بود. پس از چند ماه مأمور جدّه شده و خود را به ملکسعود نزدیک کرد. بعد ازگذشت مدتی از مأموریت وی در جدّه روزنامههای عربی به علت تبلیغ به نفع بهائیها به این انتصاب اعتراض کردند. در سال 1314 در بیوت بیمار شد و نزد شیخ میزعمران قاضی شیعه لبنان رفت و توبه کرد. از آنجایی که میگویند توبه گرگ مرگ است بعد از چندی مجدداً توبه را شکست و خود را از خادمین مخصوص عباس افندی معرفی کرد.
عینالملک دو پسر داشت، یکی به نام امیرعباس و دیگری به نام فریدون هویدا. امیرعباس به پیروی مسلک و عقیده پدر خویش با سران بهائی نزدیک شد و از هیچگونه خدمتگزاری در راه ترویج مسلک بهائی فروگزاری نمیکرد. امیرعباس هویدا به حکم سابقه پدر وارد خدمت در وزارت خارجه شد و مأموریتهای مختلف به او محول گردید. بالاخره در ایام جنگ دوم [روی] سابقه دوستی که با آقای عبدالله انتظام داشت به سرکنسولگری ایران در هامبورگ منصوب گردید. هنگام سرکنسولگری ایشان مقادیر زیادی از تذکرههای سفید در بایگانی کنسولگری ایران در هامبورگ مفقود شد. بعد معلوم گردید تمام سرمایهدارانی که در هامبورگ محکومیتهایی پیدا کرده بودند با در دست داشتن همین تذکرهها فرار کردهاند. در این مورد نسبت سوءاستفادههای زیاد به اشخاص دادند ولی این را نبایستی دلیل بر این دانست که خدای نخواسته تذکرهها به وسیله کسی که خود امروزه ادعای اصلاحطلبی دارد [و] میخواهد وزارت دارایی را اصلاح کند، زیر و بالا شده باشد. اگر کسی چنین تصوری بکند حتماً اشتباه کرده است و چنانچه حرف خود را در این باره پس نگیرد مورد حملات او و معاونش قرار خواهد گرفت. به هر صورت پس از این جریان هویدا به آنکارا منتقل گردید. در زمان مأموریت ایشان تعداد زیادی از خانوادههای بهائی ایران به ترکیه مهاجرت کردند و به اتکاء قدرت و نفوذ هویدا به فعالیت پرداختند و دولت ترکیه از این امر مطلع شد و کشف کرد که خانوادههای بهائی تحت هدایت و رهبری هویدا به چنین فعالیتهای مضر و خلاف قانون ترکیه دست زدهاند، از اینرو جمعی بهایی را بازداشت کردند و از دولت ایران خواستند که هر چه زودتر در تیغیر وی اقدام کنند. آقای سرلشکر ارفع سفیر کبیر وقت در ترکیه برای حفظ حیثیت کشور سعی وافی مبذول داشت و دولت ایران را متوجه عملیات زیانبخش هویدا کرد و درخواست تغییر وی را نمود. در همین هنگام آقای انتظام که سابقه دوستی با ایشان داشت موضوع مفقود شدن تذکرهها را فراموش کرده بود و یا تشخیص داده بود که وی در این مورد گناهی ندارد وزیر خارجه بود و بعد به شرکت ملی نفت رفت، بنابراین همکار صمیمی خود را به شکت نفت منتقل نمود و بدین طریق صمیمیت دوستی قدیمی را تکمیل کرد. هویدا در شرکت ملی نفت معاون اداری مدیرعامل شد و با دستیاران خود فواد روحانی و مهندس فرخان، سه تفنگداران بهاییها. در یک چنین موسسه عظیمی به هم پیوستند و سعی کردند تا حدی که مقدورشان بود افراد بهایی رادر کارهای مؤثر شرکت ملی نفت بگمارند و همین کار را هم کردند و بالاخره بعد از رفتن انتظام، دکتر اقبال که مرد وطنپرست و مسلمانی است متوجه اعمال خلاف و فعالیتهای زشت ایشان گردید و عذرشان را خواست. در این موقع دولت تغییر کرد. هویدا به مناسبت اینکه سابقه دوستی چند ساله با منصور داشت، در بعضی از مسافرتهای خارج در مرزها هم سفر بودند عکسهایی در این قبیل مسافرتها برداشته شده و از طرفی چون قرار بوده است به زودی نسبت سببی پیدا کند یعنی با جناب آقای نخستوزیر باجناق شود، دوستی کهنه تبدیل به خویشاوندی گردد، لذا در دولت ایشان به سمت وزیر دارایی منصوب گردید. اولین کار او اعلام ورود آزاد قند و شکر یعنی به قول دکتر ارسنجانی جنگ با صنایع داخلی بود. واقعاً خدا خیرش دهد که در این کار دهن عدهای را شیرین کرد. بعد از آن اصلاح دیگری را شروع کرده بود که یکی از اعضای بدن او شکست. البته اشتباه نشود این عضو پای او بود نه گردنش. بر اثراین عارضه ناگهانی دنباله این اصلاحات را به یکی از هممسلکان خود آقای ارباب فرهنگ مهر که اخیراً جدیدالبهایی شده سپرد و آقای مهر که مهندس در قسمت آسیاهای بادی و آرد است اکنون مشغول اصلاح مالیه و قوانین مالیاتی است. البته درج سایر کارهای آقای هویدا به خصوص در فرانسه و ترکیه و در وزارت پیشه و هنر و ساختمان خانههای بوئینزهرا قزوین و شیرین کاریهایی که در باشگاه نفت آبادان کرده بود در این صفحه گنجایش ندارد، فقط این مختصر را نوشتم که شما خواننده محترم مردان عمل و کار را که حتی یک روز بیکار نماندهاند بشناسید و به نبوغ ذاتی آنها واقف شوید. یکی هیتلر میشود که از خوردن شیرینی زیاد جانی و دیوانه میشود و یکی چون هویدا با این که جدش قناد مخصوص عباس افندی بود و نطفهاش از شیرینی ریخته شد اینطور عاقل از کار درمیآید و همواره مصدر کار است و دوستان بهایی خود نظیر ارباب مهر را هم یدک میکشد، باش تا صبح دولتت بدمد...[پایان نقل قول]
سیری در دولت هویدا
انتصاب امیرعباس هویدا به نخستوزیری در 7/11/1343 در متن تحلیلی قابل ارزیابی است که پیش از این در بررسی زندگینامه سیاسی علی امینی و حسنعلی منصور بیان شد. در واقع، دولت 13 ساله هویدا را باید منتجة تحولاتی دانست که با طراحی شاپور ریپورتر در سال 1341 به سود محمدرضا پهلوی رخ داد و وی توانست با حذف رقبای داخلی و تثبیت موقعیت خود در دیپلماسی امپریالیسم آمریکا، به عنوان قدرت فائقه و مطلقه ایران ظاهر شود. در چنین شرایطی، محمدرضا پهلوی نه به یک نخستوزیر مختار و مقتدر، که میتوانست موی دماغ او شده و موقعیت بلامعارض او را بر فراز دولت و جامعه خدشهدار سازد، بلکه به کارگزاری فاقد شخصیت نیاز داشت تا به نام او در مسند تشریفاتی ریاست دولت قرار گیرد و مجری مطاع "اوامر شاهانه " باشد. امیرعباس هویدا با زیرکی این نیاز زمانه را دریافت و چنین نقشی را برای شاه ایفاء نمود. راز صدارت هویدا و ثبات طولانی او در این است:
[شروع نقل قول]روز 10/7/46 امیر شرفی بدر که از رجال نابینای کشور است در منزل خود میگفت: رمز موفقیت آقای هویدا در کار مملکتداری این است که اولاً سالها در شرکت ملی نفت بوده و کسی او را نمیشناخته است و دیگر اینکه برنامه و نقشهای در کار مملکتداری ندارد که با منافع دستهای برخورد داشته باشد. امیر شرفیبدر میگفت: قراچورلو نماینده مجلس به من گفته است هویدا چه در حزب و چه در فراکسیون پارلمانی هرگز از خود اظهار عقیده مثبت و یا منفی نمیکند و برای همهکس روشن شده است کهع شاهنشاه شخصاً اداره امور مملکت را به عهده دارند و وجود و یا عدم وجود آقای هویدا تأثیری در تغییر برنامهها ندارد و روی این اصل حتی وکلای حزب مخالف هم در مذاکرات خصوصی راجع به آقای هویدا اظهار خصوصیت میکنند. (گزارش به ساواک ـ 12/7/1346).[پایان نقل قول]
به اعتقا ما، پیشینه عضویت هویدا در ساواک نیز از عوامل مهمی بود که اعتماد بیتزلزل شاه را به هویدا سبب میشد و محمدرضا پهلوی از اینکه یک عامل دستگاه امنیتی خود را در رأس دولت قرار داده بود احساس رضایت باطن و "امنیت " مینمود.
بررسی اسناد ساواک نشان میدهد که در سالهای نخستین نخستوزیری هویدا هنوز برخی "نخبگان " جاهطلب و رقیب، این نخستوزیر جدید را چندان جدی نمیگرفتند و او را مهرهای موقت میشمردند و لذا به شدت برای تسخیر مقام شامخ صدارت تقلا مینمودند. از مهمترین این رقباء باید به عطاءالله خسروانی و جمشید آموزگار اشاره کرد:
عطاءالله خسروانی (متولد 1298) از مهرههای قدیمی وابسته به بریتانیا و دربار بود که درسال 1322 به همراه برادرش (خسرو خسروانی) نشریه افکار ایران را منتشر میکرد. درباره برادر دیگر وی، سپهبد پرویز خسروانی، تکنگاری مستقلی در این کتاب مندرج است. عطاء خسروانی در دولت منوچهر اقبال معاون وزیر کار در امور پارلمانی شد و در سال 1340 به همراه دوستان قدیمی خود در دبیرستان "ایرانشهر " (حسنعلی منصور، جمشید آموزگار و...) در نقش "نخبگان " آمریکایی ظاهر گردید و در دولتهای امینی و عمل و منصور وزارت کار را به دست گرفت. در پی ترور منصور و هم زمان با انتصاب امیرعباس هویدا به صدارت، در اسفند 1343 محمدرضا پهلوی، خسروانی را به دبیرکلی "حزب ایران نوین " گمارد و این امر از آغاز نارضایی جواد منصور، دکتر حسن زاهدی و دیگر بنیانگذاران "کانون مترقی " را برانگیخت. عطاء خسروانی که فاقد تجربیات لازم برای امور حزبی بود، برای اداره و سازماندهی "حزب ایران نوین " از مشورت برخی اعضاء سابق حزب توده سود میبرد و شاه به این امر وقوف داشت:
[شروع نقل قول]... چون آقای خسروانی وزیر کار و دبیرکل حزب ایران نوین وارد به امور حزبی و تشکیلاتی حزب نمیباشد و نمیخواهند خود را هم ناوارد قلمداد کنند، لذا هفتهای چند ساعت با سرهنگ سابق [حبیبالله] فضل اللهی که جزء سازمان نظامی حزب منحله توده بوده و اکنون در اداره کل مشاغل و کاریابی وزارت کار خدمت مینماید، مذاکره میکنند و حتی به طور محرمانه در جاهای مختلف با او ناهار صرف مینمایند و از اطلاعات و راهنماییهای او جهت تشکیلات حزب ایران نوین استفاده میکنند... (سند ساواک ـ 31/4/1344).[پایان نقل قول]
خسروانی علاوه بر دبیر کلی "حزب حاکم "! در دولت هویدا وزارت کار و سپس وزارت کشور (1347) را به عهده داشت. خسروانی که طبق ارزیابی ساواک، فردی "عوامفریب و حرّاف " محسوب میشد، تصور میکرد که به سادگی خواهد توانست رقیب بیصلاحیت خود را کنار زند و به ریاست دولت برسد. از اینرو، وی در سال 1345 از طریق برادرش خسرو خسروانی، سفیر ایران در واشنگتن، به ایجاد ارتباطاتی با برخی مقامات آمریکایی دست زد. ساواک تهران که از بدو تحرّکات سیاسی خسروانی اقدامات او را زیرنظر داشت، در تاریخ 3/8/1345 به اداره کل سوم چنین گزارش داد:
[شروع نقل قول]1 ـ مفادنامه مزبور متکی به تحقیقاتی است که به نحو غیرمحسوس به عمل آمده است.
2 ـ طبق اطلاع برادر آقای خسروانی که سفیر ایران در آمریکا میباشد بیش از سایر افراد کشورهای خاورمیانه و آسیا با سفیر آمریکا نزدیک است. برادر خسروانی وسیله سفیر آمریکا در تهران که اقدامات خود را به وسیله رئیس کمیته امور سیاسی وزارتخانه آمریکا به مرحله عمل رسانده بود از مهندس ریاضی دعوت به عمل آورده که به آمریکا برود و در مراسم به آب انداختن کشتی به نام ریاضی که در نیویورک اجام شده شرکت نماید. چون چند نفر از برادران مهندس ریاضی به نیروی دریایی آمریکا خدمتی نمودهاند لذا نیروی دریایی آمریکا نیز یک ناوچه بهنام ریاضی به آب انداخته... پس از مراجعت وی [مهندس ریاضی] شایعه نخستوزیر شدن خسروانی شدت یافته تا جایی که سپهبد شکیبی معاون وزارت جنگ از اکباتانی سؤال مینماید موضوع آقای خسروانی تمام شده؟ آقای هویدا به لندن میرود یا آمریکا؟ سپس فعالیتهای پشتپرده خسروانی سفیر ایران در آمریکا و خود خسروانی در ایران به استحضار اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر رسیده معظمله از چنین ادقامات ابلهانهای که بعضی از آقایان انجام میدهند متأثر شدهاند. به هر حال اقئامات و فعالیتهای سفیر ایران در آمریکا برای احراز پست نخستوزیری برادرش عطاءالله خرسوانی بوده که با استفاده از دوستی چند نفر سناتورهای متنفذ و رئیس امور سیاسی و اطلاعاتی ایران در وزارتخارجه آمریکا بوده، در ایران نیز خسروانی در تماس با مقامات آمریکایی کوتاهی نداشته و چنین وانمود میکرد که پس از مرحوم منصور آقای هویدا قابلیت اداره امور مملکت و حزب را ندارد... از طرفی گفته شده است بعضی از محافل وابسته به طرفداری از بهاییان در ایران و خارج نیز از روی کار آمدن خسروانی پشتیبانی مینمایند...
پینوشت تیمسار ریاست ساواک: ... برای من باور کردنی نیست که وزیر کار چنین فکری در مخیلهاش خطور کند. گذشته از مراتب بالا کسانی که در مقامات وزارت یا نظایر آن قرار گرفتهاند میدانند که دیگر نخستوزیر شدن با بندوبست نیست و فقط یک نفر نخستوزیر کشور را تعیین میکند و بلوک شرق و غرب هم دیگر اثری ندارد. [تأکید از ما است].[پایان نقل قول]
"تحقیقات غیرمحسوس " ساواک تا سال 1348 ادامه یافت و شاه که اقدامات جاهطلبانه خسروانی را خطرناک تلقی مینمود، در این سال وی را از وزارت کشور و دبیرکلی حزب ایران نوین برکنار ساخت و بدینسان یکی از فعالترین رقبای هویدا برای همیشه از صحنه سیاست خارج شد.
دویم رقیب دی هویدا، جمشید آموزگار بود:
[شروع نقل قول]اخیراً شایعات زیادی در مورد اختلاف نخستوزیر با دکتر آموزگار وزیر دارایی انتشار یافته و گفته میشود در صورت ترمیم کابینه، دکتر آموزگار به طور قطع از کابینه خارج خواهد شد. دکتر آموزگار در هفته گذشته به چند تن از نزدیکان خود اظهار خستگی از کار زیاد نموده و گفته مایل است بار دیگر به کارهای آزاد مشغول شود. قراردادی را که قبلاً قرار بود در سازمان مربوط به شرکت مقاطعهکاری دکتر آموزگار داده شود اخیراً تغییر داده و به شرکت مقاطعهکاری اطلس که گفته میشود مربوط به تیمسار ریاحی است دادهاند و در این خصوص در سازمان برنامه گفته میشود موضوع مزبور به دستور نخستوزیر عملی شده است و اضافه میکنند بهطور کلی اساس اختلاف بین نخستوزیر و دکتر آموزگار از همین مرحله شروع شده است. موضوع قرارداد این استکه برای چندمین بار در طول سه برنامه به منظور مطالعه در کار بنادر کشور قراردادی به مبلغ در حدود 500 میلیون تومان با یک شرکت فرانسوی بسته شده که قبلاً نظیر همین قرارداد را با شرکت مقاطعهکاری دکتر آموزگار به مبلغ 100 میلیون تومان بسته بودند... (گزارش به ساواک ـ 1/10/1345).[پایان نقل قول]
معهذا، جمشید آموزگار نه تنها با اقدامات عجولانه خود محمدرضا پهلوی را تحریک ننمود. بلکه تا آخرین روزهای صدارت هویدا به عنوان یکی از دولتمردان طراز اول رژیم پهلوی حضور داشت و در مرداد 1356 به آرزوی دیرین خود، صدارت، نائل شد.
بحث پیرامون مسائل درونی دولت 13 ساله هویدا بحثی مشروح است که در این گفتار نمیگنجد و لذا به گزارشی که ساواک در سال 1348 پیرامون وضع دیوانسالاری کشور ارائه داده بسنده میکنیم:
[شروع نقل قول]پارتیبازی و به اصطلاح دوستبازی و قوم و خویشبازی در دستگاههای دولتی متأسفانه تا به حال ریشهکن نشده است و با اینکه دولت ادعا دارد که کار را به کاردان میدهد در این امر توفیقی حاصل نکرده. کلیه مقامات دولتی بهخصوص در ردههای بالا به وسیله دوستان و همکلاسیها و همکاریها سابق و قوم و خویشها اشغال داشته است. برای نمونه اغلب وزیران کابینه از دوستان مرحوم منصور و آقای هویدا نخستوزیر میباشند. تیمسار آزموده از قوام آقای آموزگار وزیر دارایی است. در نخستوزیری عده کثیری از کارمندان شرکت نفت که در شرکت مشاغل بسیار کوچکی داشتهاند در پستهای بالا تا ردة وزارت و مدیرکلی و استانداری رسیدهاند، از جمله آنها [یدالله] شهبازی معاون نخستوزیر و [منوچهر] پیروز استاندار بنادر جنوب و دکتر [غلامرضا] نیکپی وزیر آبادانی و مسکن میباشند. رفاقت و دوستبازی به حدی است که مثلاً فلان وزیر و رئیس کل حتی منشی و رئیس دفتر خود را از وزارتخانه و سازمانی به سازمان دیگر میبرد و در نتیجه هیچکس امنیت شغلی ندارد مگر اینکه به نحوی خود را به وزیر و رئیس سازمان نزدیک کند. بهطور مثال، دکتر نیکپی وزیر آبادانی و مسکن حتی ماشیننویس خود را از شرکت نفت به نخستوزیری و از نخستوزیری به وزارت آبادانی و مسکن برده است و آقای [هوشنگ] نهاوندی رئیس دانشگاه پهلوی مدیرکل دفتر خود را از وزارت آبادانی به دانشگاه شیراز منتقل نموده است... این امر تا سطح راننده وزیر و ماشیننویس و پیشخدمت نیز پایین میآید. این موضوع بهخصوص در میان کارمندان دولت باعث نارضایتی عمیق می شود زیرا هیچکس برای خود امنیت شغلی احساس نمیکند... در حال حاضر در حزب حتی درحزب ایران نوین... نیز عیناً همین شیوه رفیقبازی وجود دارد و تما گردانندگان و لیدرهای حزب از دوستان و همکاران و اقوام و همکلاسیهای سابق سران حزب میباشند...[پایان نقل قول]