تعداد بازدید : 4576670
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
سال 1908یک نقطه عطف استراتژیک محسوب میشود.کشف نفت به تحکیم اعمال نفوذ جدی بریتانیا در ایران و تصمیم این کشور به باقیماندن در خلیجفارس منجر شد.از این تاریخ به بعد بود که مفهوم " امنیت ذخایر نفتی خلیج فارس" برای همیشه وارد نظام واژگان امنیتی غرب شد و حقی دائمی برای کشورهای صنعتی غرب برای مداخله در موازنه قدرت در خلیجفارس ایجاد کرد.1
با کشف نفت در منطقه خاورمیانه، بر اهمیت استراتژیک این منطقه افزوده شد. رقابت دائمی شوروی و انگلیس بر سر نفت ایران در دورههای قبل از کودتای 28 مرداد 1332 نشان از اهمیت و جایگاه ایران در معادلات ابرقدرتها دارد. شورویها خواستار امتیاز مشابه انگلیسیها در شمال بودند و انگلیسیها نیز در جنوب برای حفاظت از منافع نفتی خود دست به اقداماتی زدند که با حاکمیت حکومت مرکزی در تضاد بود و همه اینها نشان از تأثیر زیاد نفت در روابط خارجی ایران است. نفت یکی از عوامل عمده یورش نیروهای متفق به ایران در طی جنگ دوم جهانی بود. با ملی شدن صنعت نفت فصل جدیدی از روابط خارجی ایران با قدرتهای بزرگ رقم خورد. اولین نتیجه این حرکت ملی، شکسته شدن انحصار انگلیسیها بر نفت ایران بود و همین عامل آنها را به سوی اقدام نظامی و برپایی کودتا سوق داد. هرچند کودتای 28 مرداد نتوانست انحصار گذشته انگلیسیها بر نفت ایران را بازگرداند اما وضعیت جدیدی را رقم زد و آن حضور علنی و رسمی آمریکا در برنامه نفتی ایران بود. البته این بدان معنا نیست که آمریکائیها در سالهای قبل تلاشی برای حضور در برنامه نفتی ایران نداشتند.2
در این مقاله سعی شده است به این سؤال پاسخ داده شود که جایگاه نفت در روابط خارجی ایران در دوره پهلوی دوم از کودتای 1332 تا انقلاب اسلامی چه بوده است.
فرضیه نگارنده این است که نفت همانند دهههای قبل از کودتای 28 مرداد عامل اصلی در روابط خارجی ایران بازی میکند و حتی با توجه به افزایش قیمت نفت این نقش در زمینههای دیگر مانند نظامی و اقتصادی پر رنگتر و جدی شده است.
کنسرسیوم نفتی ؛ ورود آمریکا به برنامه نفتی ایران
با ملی صنعت نفت در ایران انگلیسیها عملا از نفت ایران خلع ید شدند. ملی شدن صنعت نفت همچنین ورود نفت ایران را که بر اساس قرارداد 1933 در اختیار شرکت نفت ایران ـ انگلستان بود، به بازارهای جهانی متوقف ساخت. جذب نفت ایران در بازارهای جهانی مهمترین مسئلهای بود که دولت کودتا را به خود مشغول کرده بود زیرا با توقف صادرات نفت ایران، کشورهای نفت خیز خاورمیانه تولید نفت خود را افزایش داده بودند و در نتیجه کاهش تولید آنها بخاطر ورود نفت ایران به بازار جهانی ممکن بود مخالفت شرکتهای نفتی را در پی داشته باشد. بنابراین این کار مستلزم همکاری 7 کمپانی بزرگ نفتی بود که در کنار شرکت سابق ایران و انگلستان کلیه عملیات تولید، محل و نقل و تصفیه و بازاریابی را در جهان غیر کمونیست در دست داشتند.3
دولت کودتا و شاه از بحران مالی که به دلیل عدم صادرات نفت به وجود آمده بود نگران بودند بنابراین برای برقراری ثبات در داخل از آمریکا درخواست کمک مالی نمودند. آمریکا این کمکها را در کنار تلاش برای برقراری صادرات نفتی ایران انجام داد تا خطراتی که منافع آمریکا را مانند گسترش کمونیسم تهدید میکرد بر طرف سازد.4 بنابراین طی مذاکرات چند ماهه بین سیاستمداران عالی رتبه آمریکا، انگلیس و فرانسه به همراه رؤسای شرکتهای بزرگ نفتی در آذر 1332 (6 دسامبر 1953) بر ایجاد یک کنسرسیوم مشترک استخراج و پالایش نفت ایران به توافق رسیدند. 5 حکومت زاهدی نیز، آمادگی خود را برای مذاکره با نمایندگان کنسرسیون اروپایی ـ آمریکایی نفت اعلام کرد. نهایت این مذاکرات عقد قراردادی معروف به قرارداد امینی ـ پیچ یا قرارداد کنسرسیوم شد و در این قرارداد طرف اول یعنی ایران شامل دولت و شرکت ملی نفت ایران و طرف دوم یعنی 8 شرکت نفتی خارجی شامل 5 شرکت آمریکایی بودند که هر کدام با 8 درصد جمعا 40 درصد و شرکت نفت بریتیش پترولیوم (B.P) با 40 درصد ، شرکت هلندی رویال داچ با 14 درصد و شرکت نفت فرانسه با 6 درصد سهیم بودند.6 هر چند که انگلیسیها 40 درصد از سهام کنسرسیوم را در اختیار داشتند اما ایالات متحده در صدد بود که دست آنها را از نفت ایران بطور کامل قطع کند و خود جای آنها را بگیرد اما یکسری از علل وجود داشت که آمریکا را ناکام گذاشت. یکی از این علتها این بود که ایالات متحده میخواست وحدت دولتهای عضو ناتو را که انگلستان هم عضو آن بود به هم نزند و برای این هم آمریکا نتوانست مسئله اخراج کامل انگلستان را از ایران و نظارت صد در صد به نفت ایران را عملیاتی کند.7 با این حال آمریکا علاوه بر ورود به برنامه نفتی ایران، گام محکمی برای تثبیت موقعیت خود در خاورمیانه برداشت. گزارش کمیسیون تحقیق پارلمان فرانسه درباره کنسرسیوم مؤید این مطلب است: «با این حال شرکتهای آمریکایی موفق شدند با بهرهگیری از بحران نقت ایران در سال 1330، سلطه خود را بر خاورمیانه مسجل سازند. در واقع فقط مداخله آمریکا توانست مصدق را سرنگون کند و نتیجه این همبستگی ، ورود شرکتهای آمریکایی با 40 درصد سهام در کنسرسیوم بینالمللی بود».8
پیمان بغداد ، حمایت از شرکتهای نفتی یا مقابله با کمونیسم
یکی از اهدافی که ایالات متحده آمریکا درسالهای پس از جنگ دوم جهانی (جنگ سرد) شدیدا پیگیری میکرد، مقابله با نفوذ کمونیسم در کشورهای در حال توسعه و جهان سومی بود. اجرای اصل 4 ترومن در سالهای آغازین دهه 1950 م در راستای این مقابله بود. آمریکا همچنین به دنبال ایجاد کمربند بهداشتی به دور شوروی و چین بود تا از گسترش ویروس کمونیسم به جهان جلوگیری کند. و تهدیدات نظامی آنها را خنثی نماید.9 در همین راستا آمریکا برای حفظ منافع خود در خاورمیانه ( هم نفتی، هم معدنی و استراتژیک ) در برابر خطر کمونیسم در کشورهای منطقه، به دنبال ایجاد یک سازمان نظامی جمعی بود.10 بنابراین پیمان بغداد در 19 مه 1334 ( 13 اکتبر 1955) با پیوستن ایران به جمع ترکیه، عراق و پاکستان از کشورهای منطقه و انگلستان کامل شد آمریکا نیز به صورت عضو ناظر بود.
این پیمان در حقیقت اولین نشانه همبستگی نظامی بین دو دولت ایران و ایالات متحهد به شمار میرود.11 پیمان بغداد با کودتای نظامی در عراق در سال 1958 و سقوط رژیم سلطنتی و در نتیجه خروج عراق از این پیمان به پیمان سنتو تغییر یافت. در ادامه این سیاست، ایالات متحده بطور جداگانه با ایران ، پاکستان و ترکیه موافقتنامههای دفاعی امضاء کرد که بر طبق آنها آمریکا موظف شد در صورت تجاوز به کشورهای طرف قرارداد هر گونه اقدام مقتضی را که شامل استفاده از نیروی نظامی خواهد بود، انجام دهد در ضمن مساعدتهای نظامی و اقتصادی را به این کشورها جهت حفظ استقلال ملی و تمامیت و پیشرفت اقتصادی را به اجرا گذارد.12 قراردادها و توافقنامه نظامی بین ایران و آمریکا، اعتراض شدید شوروی را در پی داشت زیرا شوروی این پیمانها را تهدید بر ضد خود میدانست و ادعا میکرد که ایران قصد دارد پایگاههای پرتاب موشک در خاک خود تأسیس کند. بنابراین رابطه ایران و شوروی به سردی گرائید.13
اوپک مقابله با شرکتهای نفتی
بر اساس قراردادهای کنسرسیوم نفتی تعیین قیمت نفت از سوی شرکتهای نفتی صورت میپذیرفت در حالیکه این شرکتها هیج معیار اقتصادی مشخصی برای قیمت اعلام نمیکردند. کشورهای صادر کننده نفت نیز ناچار به پذیرش قیمت تعیین شده از سوی شرکتهای نفتی بودند. شرکتهای نفتی در سال 1959 م بدون هیچ دلیل منطقی بهای نفت اعلان شده منطقه خلیج فارس را 18 درصد کاهش دادند و چون مقاومتی ندیدند سال آینده یکبار دیگر 18 درصد از بهای نفت کاستند. در این شرایط کشورهای صادر کننده نفت علیرغم افزایش بیست تا سی درصدی تولید، دچار کاهش درآمد شدند.14 کشورهای صادر کننده نفت برای مقابله با این خودسریهای شرکتهای نفتی دست به تشکیل سازمانی زدند تا علاوه بر حفظ منافع اعضاء ، قیمتهای نفت خام را در بازارهای جهانی تثبیت نمایند.15
در سپتامبر 1960، نمایندگانی از ایران، عراق، کویت، عربستان و ونزوئلا و ناظرانی از قطر و اتحادیه عرب در بغداد گرد هم آمدند و سرانجام در 15 ژانویه 1961 م اوپک با عضویت 6 کشور تأسیس شد و بعدها اندونزی و لیبی نیز به آن پیوستند.16 با تقویت موقعیت اوپک، ایران نیز در صد تغییر شرایط قرارداد سال 1333 خود با کنسرسیوم بر آمد و سرانجام شرکتهای عضو کنسرسیوم به امضای قرارداد جدیدی که متضمن امتیازات بیشتری برای ایران بود، رضایت دادند. طی قرارداد جدید، اداره امور صنایع نفت ایران بطور کامل به شرکت ملی نفت ایران سپرده شد و شرکتهای عضو کنسرسیوم به عنوان خریدار نفت ایران شناخته شدند.17
جنگ اعراب و اسرائیل ، نفت ایران منجی اسرائیل
روز ششم اکتبر 1973، نیروهای مصری و سوری دست به حملهای غافلگیرکننده بر ضد رژیم صهیونیستی زدند. در این بین کشورهای صادرکننده نفت با پیشنهاد شرکتهای نفتی مبنی بر افزایش 15 درصدی قیمت نفت مخالفت کردند و دو برابر شدن قیمت نفت را خواستار شدند اما طرفین به توافقی نرسیدند. چند روز بعد در نیمه اکتبر اوپک برای اولین بار بدون مشروت و مذاکره با کمپانیهای نفتی قیمت نفت را بین هفتاد تا هشتاد درصد افزایش داد و به موازات آن کشورهای عربی صادرکننده نفت ( به استثنای عراق) صدور نفت به کشورهای حامی اسرائیل و در رأس آنها آمریکا را تحریم کردند. شرکت اول با تصمیم اوپک مبنی بر افزایش بهای نفت تا دو برابر قیمت تعیین شده در ماه اکتبر تبدیل به شوک دوم نفتی برای کشورهای مصرف کننده نفت شد. بدین ترتیب قیمت نفت در ماه دسامبر 1973 در مقایسه با بهای نفت در نیمه اول سال 1973 نزدیک به 4 برابر شد.18 هر چند همکاری رژیم شاه با اسرائیل رد سال 1333 آغاز شده بود و اسرائیلیها در همان زمان پیشنهاد خرید نفت ایران را دادند، اما اوج ارتباط ایران و اسرائیل به جنگ اعراب و اسرائیل باز میگردد. در سال 1956 با بسته شدن کانال سوئز در پی حمله انگلستان ، فرانسه و اسرائیل به مصر، همکاری نفتی گسترده تری بین دو کشور بوجود آمد و با توجه به اینکه شوروی به محض حمله اسرائیل به مصر مناسبات سیاسی خود را با این کشور قطع و جلو ارسال نفت را به اراضی اشغالی را گرفته بود. ایران تنها جایگزین نفت شوروی به شمار میرفت. تکمیل خط لوله بین ایران و اسرائیل در پایان سال 1960 صادرات نفت ایران به اسرائیل را دو برابر کرد.19 پس از جنگ سال 1967 م نیز رژیم صهیونیستی یک خط لوله 260 کیلومتری از بندر عیلات در کنار دریای سرخ به بندر اشکلون در کنار مدیترانه کشید که مخارج آن را دولت ایران پرداخت کرد و از این طریق نفت ایران به مناطقی در اروپا بویژه ایتالیا و رومانی ارسال میشد. در دوره جنگ 1973 م اعراب و اسرائیل و تحریم این کشور از سوی کشورهای عرب صادر کننده نفت، ایران بزرگترین فروشنده نفت به اسرائیل و در واقع ناجی این رژیم محسوب میشد. پس از سال 1975میلادی هم که اسرائیل حوزه نفتی ابورودیس در صحرای سینا را در پی عقبنشینی به مصریان واگذار کرد، دولت ایران متعهد شد که کلیه احتیاجات نفتی اسرائیل را تأمین کند و این تضمین دولت ایران در واقع جزئی از معاهده سری میان مصر و اسرائیل بود که هنری کسینجر وزیر خارجه وقت آمریکا مذاکرات مربوط به آنرا به عهده داشت.20 اسرائیلیها نیز در عوض مربیان خود را برای آموزش نظامیان ایران فرستادند و برای ایجاد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) با رژیم پهلوی همکاری نزدیکی داشتند.21
ایران ژاندارم منطقه
تبدیل ایران به قدرت نظامی منطقه معلول عوامل متعددی بود. اهمیت استراتژیک ایران و کشورهای خلیج فارس به علت برخورداری از معادن نفت و گاز و اتکای روز افزون کشورهای صنعتی به منابع انرژی این منطقه؛ خروج نیروهای انگلیسی از شرق سوئز و خلیج فارس 22 در پی بحران اقتصادی و کاهش ارزش لیره استرلینگ و ملی کردن کانال سوئز از سوی مصر و تضعیف سیاسی، نظامی و اقتصادی آمریکا به سبب درگیر شدن در جنگ پرهزینه ویتنام 23 عواملی بود که آمریکا را بر آن داشت که برای پر کردن خلاء قدرت در خلیج فارس، حفاظت منافع غرب را به ایران واگذار کند. این تصمیم ایالات متحده آمریکا اولین بار رد قالب دکترین نیکسیون از سوی ریچارد نیکسون در 26 ژوئیه 1968 در جزیره گوام اعلام شد.24 در سال 1970 کنفرانسی از سفیران آمریکایی در خاور نزدیک و خاورمیانه با حضور معاون رییس جمهوری آمریکا و ریچادر هلمز (رییس CIA و سفیر بعدی آمریکا در ایران ) در تهران بزگزار شد تا درباره نحوه اجرای مشخص این دکترین تصمیم بگیرند. نتیجه برگزاری این کنفرانس، تأکید بر نقش ایران به عنوان ژاندارم منطقه بود که بایستی از آن پس، ایران امنیت تمامی خلیج فارس را بر عهده بگیرد.25 اجرای دکترین نیکسون در ایران نیاز به اجرای مقدماتی داشت. اولا آمریکا باید نیازهای تسلیحاتی رژیم شاه را برطرف سازد و دست شاه را برای خرید هر مقدار جنگافزار که میخواست ـ به استثنای سلاحهای هستهای ـ باز میگذاشت از سوی دیگر خرید این جنگافزارها نیاز به پول زیادی داشت بنابراین رژیم شاه میبایست توان اقتصادی لازم برای خرید تسلیحات را بدست میآورد و این ممکن نبود مگر از طریق افزایش بهای نفت.26 البته افزایش بهای نفت از نظر اقتصادی برای آمریکا نیز مطلوب بود زیرا هژمونی اقتصادی آمریکا به سبب سیاستهای اقصتادی نیکسون مبنی بر کاهش ارزش دلار و شناور کردن نرخ ارز در اقتصاد سیاسی بینالمللی دچار افول شده بود.27 و از سوی دیگر افزایش بهای نفت علاوه بر بالا بودن سود شرکتهای آمریکایی و پیدا شدن بازار نفت برای نفت آلاسکا که گرانتر از نفت سایر کشورها بود، یک ضرر جدی به رقبای ژاپنی و اروپایی آمریکا که هر دو شدیدا به واردات نفتی وابستگی داشتند، به شمار میرفت.28 بنابراین طی سیاستی قیمت نفت تا چند برابر افزایش یافت تا دولت ایران که از نداشتن بودجه در مضیقه بود بتواند به خرید سلاح از آمریکا دست بزند.29 بر این اساس درآمد نفتی ایران که درسال 1349، 950 میلیون دلار بود در سال 1353 به 5/18 میلیارد دلار و در سال 1354 به 9/18 میلیارد دلار ، در سال 1355، به 5/20 میلیارد دلار و در سال 1356 به 7/20 میلیارد دلار بالغ گردید.30 این افزایش درآمد در خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا نمود یافت بطوریکه خرید تسلیحاتی ایران در سال 1351 حدود 519 میلیون دلار بود در حالیکه در سال 1353 این میزان خرید به 4 میلیارد و 373 میلیون دلار رسید. البته خرید تسلیحات ایران به آمریکا محدود نمیشد. ایران در سالهای 56ـ1352 از انگلستان 10 میلیارد دلار ، اسرائیل 4 میلیارد ، فرانسه و شوروی حدود یک میلیارد دلار و چکسلواکی ، آلمان غربی و ایتالیا هر کدام نیم میلیارد دلار تسلیحات خریداری نمود.31 ورود این تسلیحات ، ورود پرسنل نظامی کشورهای غربی را نیز در پی داشت، بر اساس گزارش منتشره از سوی کمیسیون امور خارجه سنای آمریکا در سال 1976، تعداد مشاوران و کاردانان فنی نظامی و غیرنظامی و آمریکایی در ایران حدود 24 هزار نفر بود که تا سال 1980 به 60 هزار نفر خواهید رسید.32 همچنین در گزارش سال 1977 م (1356 ش) سنای آمریکا آشکارا اعتراف شده است که حضور پرسنل آمریکایی در ایران و ناتوانی ایرانیان در استفاده از سلاحهای فروخته شده جدید آمریکایی، اهرمهایی را در اختیار ایالات متحده آمریکا قرار میدهند که ایران نتواند بر خلاف منافع آمریکا گام بردارد.33
بنابراین رژیم پهلوی در راستای ژاندارمری منطقه در برخی از مناطق بحرانی مداخله نظامی مستقیم داشت و کمکهای نظامی و اقتصادی فراوانی در اختیار برخی از دولتهای مورد حمایت آمریکا قرار داد. بارزترین مداخله نظامی مستقیم رژیم پهلوی دوم، سرکوبی شورشیان ظفار در عمان بود. شاه در مصاحبهاش با روزنامه دیلی تلگراف در سال 1352 ش گفته بود که هر دولتی که در خلیج فارس کمک بخواهد حاضر به کمک خواهد بود. در پی اعلام این سیاست نوینی بن شهاب مستشار عالی سلطان قابوس در دیدار عباسعلی خعلتبری ، وزیر امور خارجه وقت ایران، سرکوبی چریکهای ظفار را از سوی نظامیان ایران خواستار شد.34 دولت ایران نیز در پی این درخواست واحدهایی از نیروی دریایی خود را در جزیره امالغنم متعلق به عمان مستقر ساخت. مداخله نظامی ایران علل دیگری هم داشت. از آن جمله حفاظت از تنگه هرمز که شاهرگ حیاتی انرژی غرب محسوب میشود. (توجه داشته باشید که قسمتی از عمان در کنار تنگه هرمز قرار دارد) . از سوی دیگر نیروهای ظفار مورد حمایت جمهوری کمونیستی یمن جنوبی بودند بنابراین این مداخله نظامی علاوه بر تضعیف حکومت کمونیستی یمن جنوبی از اشاعه کمونیسم در منطقه جلوگیری مینمود.35
حضور غیرمستقیم رژیم پهلوی در منطقه نیز در چند مورد خلاصه میشود: کمک به کردهای عراق بر ضد رژیم بعث که این باعث تیرگی روابط تهران ـ بغداد شده بود، ارسال اسلحه به اردن و یمن شمالی به توصیه آمریکا.36 ژاندارم منطقه پا را از منطقه نیز فراتر نهاد. محمدرضا پهلوی علنا اعلام کرد که " از این پس ( شروع جنگ هند و پاکستان) مرزهای دریایی ایران در آن سوی خلیج فارس و بحر عمان یعنی در اقیانوس هند قرار دارد."37
در سال 1972 م دولت ایران برای کمک به وان تیو رییس جمهور ویتنام جنوبی جتهای فانتوم به ویتنام فرستاد و در بهار 1977 م کمکهای دیگری که کیفیت آنها معلوم نشد برای ژنرال موبوتو دیکتاتور زئیر فرستاد تا با شورشی در ایالت شبا مواجه کند. در اواخر همین سال ایران پس از آنکه شوروی به حبشه کمکهای قابل توجهی کرد، یعنی دولت سومالی در جریان مخاصمه با حبشه اسلحه و مهمات ارسال داشت.38 ایران همچنین از تجزیه پاکستان که در جنگ شدید با هند قرار داشت شدیدا نگران بود زیرا تجزیه پاکستان تهدیدات امنیتی زیادی برای ایران به همراه داشت بنابراین برای سرکوب شورشیان جبهه آزادیبخش خلق بلوچ به پاکستان کمکهای فراوانی کرد البته این کمکها در راستای پیمان سنتو نیز قابل توجیه بود.39
دولت ایران علاوه بر اینکه توانست با افزایش بهای نفت، از نظر نظامی تبدیل به ژاندارم منطقه گردد، سعی کرد با کمکهای مالی و وامهای مختلف به رژیمهای منطقه و حتی فرامنطقهای، در ایجاد ثبات در این کشور را یاری دهد. وام 100 میلیون دلاری به بنگلادش، 250 میلیون دلاری به هند، کمک 50 میلیون دلاری به سوریه، کمک 1 میلیارد دلاری به مصر کمک 250 میلیون دلاری به پاکستان و کمک 2 میلیارد دلاری به افغانستان از جمله این تلاشها بود. البته رژیم پهلوی تثبیت نظام خود از طریق قراردادهای مالی با کشورهای اروپایی نیز گام برداشت مثل خرید دو مرکز هستهای 900 مگاواتی از فرانسه، قرارداد ساخت ذوبآهن اهواز و پالایشگاه آبادان با شرکت تیس آلمان و فلوئورکورپورشین آمریکا.40
نتیجهگیری
بحث انرژی مخصوصا نفت در سالهای پس از جنگ سرد از اهمیت ویژهای برخوردار شد زیرا از یکسو اروپای ویران از جنگ دوم جهانی برای بازسازی و بازگشت به دوران شکوفایی اقتصادی و صنعتی نیازمند انرژی بود و از سوی دیر ایالات متحده که در جریان جنگ دوم جهانی به دلیل دوری از فضای جنگ، از نظر عمرانی و اقتصادی ضربهای ندیده بود به دنبال یافتن هژمونی و تسلط بر نظام بینالمللی بود و تسلط بر انرژی اولین و مهمترین گام برای برقراری این هژمونی به شمار میرفت. منطقه خلیج فارس با دارا بودن منابع فراوان نفتی در اولویت اول ایالات متحده جهت تسلط بر آن، قرار گرفت . ایران نیز چون در این منطقه واقع بود و از سویی دارای ویژگیهای استراتژیک ،اقتصادی و حتی دموگرافیک بود و این عامل مهمی شد برای اینکه نفت در کنار عوامل دیگر، عامل بسیار مهمی در مناسبات سیاسی، اقتصادی نظامی و .... این کشور با دیگر کشورها و بویژه ابرقدرتها گردد. بنابراین همانند گذشته شاهد هستیم که نفت یکی از فاکتورهای مهم و قابل توجه در روابط خارجی ایران با سایر کشورها به شمار میرود.
پینوشتها:
1. ـ فولر ، گراهام ، قبله عالم ، ژئوپلتیک ایران، ترجمه عباس فجر ، تهران ، نشر مرکز ، 1373 ، صص 78-77.
2. ـ هوشنگ مهدوی، عبدالرضا ، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300 ، تهران ،نشر پیکان ، 1380 ، صص 13-12.
3. ـ همان ، ص 227
4. ـ وزیری ، شاهرخ ، نفت و قدرت در ایران (از قنات تا لوله نفت) ، ترجمه مرتضی ثاقبفر ، تهران ، عطائی ، 1380 ، ص 329.
5. ـ ازغندی ، علیرضا ، روابط خارجی ایران 1357-1320، تهران نشر قومس ، 1383، ص 249.
6. - همان ، ص 250
7. ـ بورونو ، نفت و سیاست ایالات متحده آمریکا در خاور نزدیک و میانه، ترجمه مشاءالله ربیعزاده ، تهران ، انتشارات میر، 1364 ، ص 224.
8. ـ وزیری ، همان ، ص 334.
9. ـ برن ، مالکوم ، سرآغاز مداخله: سیاست آمریکا در قبال ایران از نزد من تا آیزنهاور ، ترجمه شبیر یا قمورلی ، فصلطنامه تاریخ روابط خارجی ، شماره 6و5 ، ص 159
10. ـ وزیری ، همان ، ص 337.
11. ـ ازغندی ، همان ، ص 270.
12. ـ هوشنگ مهدوی ، همان ، صص 267-265.
13. ـ همان ، صص 271-270.
14. ـ طلوعی ، محمود ، بازی قدرت ، جنگ نفت در خاورمیانه ، تهران ، نشر علمف 1371، ص 226
15. ـ همان ، صص 227-226.
16. ـ وزیری ، همان ، صص 358-357
17. ـ طلوعی ، همان ، ص 233.
18. ـ همان ، ص 45-241.
19. ـ هوشنگ مهدوی ، همان صص 284ت283.
20. ـ هالیدی، فرد ، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران ، ترجمه فضلالله نیک آئین ، تهران ، امیرکبیر ، 1358 ، صص 89-288.
21. ـ وزیری ، همان ، ص 403.
22. ـ ازغندی ، همان ، ص 334.
23. ـ هوشنگ مهدوی ، همان ، صص 401-400.
24. ـ ازغندی ، همان ، ص 336.
25. ـ وزیری ، همان ، ص 400.
26. ـ هوشنگ مهدوی ، همان ص 401.
27. ـ اسدیان ، امیر ، سیاست امنیتی آمریکا در خلیج فارس ، تهران ، مطالعات راهبردی ، 1381 ، ص 40.
28. ـ هوشنگ مهدوی ، همان ، ص 412.
29. ـ گازیوروسکی ، مارک ،دیپلماسی آمریکا وشاه ، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، رسا، 1371، ص 250.
30. ـ هوشنگ مهدوی ، همان ، ص 413.
31. ـ همان ، صص 406-405.
32. ـ وزیری ، همان ، ص 395.
33. ـ فوران ، جان، تاریخ تحولات اجتماعی ایراناز صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی ، ترجمه احمد تدین، تهران ، رسا، 1377 ، ص 512.
34. ـ چمنکار ، محمد جعفر ، بحران ظفار در واپسین دهه روابط خارجی در عصر پهلوی ، فصلنامه تاریخ روابط خارجی شماره 5 و 6 ، زمستان 79 و بهار 80، صص 217-216.
35. ـ هالیدی ، فرد ، همان ، صص 283-280.
36. ـ هوشنگ مهدوی ، عبدالرضا ، همان ص 407.
37. ـ همان ص 430.
38. ـ هالیدی ، فرد ، همان صص 282-281.
39. ـ هوشنگ مهدوی ، عبدالرضا ، همان ، ص 432.
40. ـ وزیری ، همان ، صص 391-390.