خانم زهرا رهنورد، رییس سابق دانشگاه الزهرا (س) در گفتوگو با تلویزیون بیبیسی فارسی، گفته رأی شوهرم –یعنی میرحسین موسوی- از این آقا-یعنی محمود احمدینژاد- بیشتر است و وقتی از او دلیل خواستهاند، به دو نکته اشاره کرده که اگر آنها را جدی بگیریم، مبنای تاریخی منطق و ریاضیات تغییر خواهد کرد. رهنورد گفته چون من اهل بروجرد و لر هستم، پس آقای موسوی داماد لرهاست و مگر میشود خانوادهای به دامادشان رأی ندهند؟ کیف کردید؟ این استدلال کسی است که میرحسین موسوی او را روشنفکرترین زن ایران مینامد. دلیل دیگر خانم رهنورد این است که چون موسوی اهل آذربایجان است، پس فرزند آذربایجان است و مگر میشود خانوادهای به فرزندشان رأی ندهند؟ما اصلاً کشته و مرده این استدلالهای بیکم و کاست این زن روشنفکر! هستیم. بخصوص که از این حرفها، یک عدد جعلی استنباط میشود و بر مبنای آن مردم باید به خیابانها بریزند و صرفنظر از ارتباط تنگاتنگ میرحسین موسوی با عبدالله جاسبی، اکبر هاشمی رفسنجانی و متعلقات، حزب مشارکت، سازمان مجاهدین و بقیه خدمتگزارانی که مردم آنها را به صدق و صفا و خدمت و عدالت میشناسند! برای کسب قدرت جناب موسوی و عیال مربوطه قیام کنند.
غرض این بحث، سیاسی نیست. ما به عنوان کسانی که تعلق خاطری به مبنای منطقی و حفظ منطق ریاضی هر بحث میان آدمهای صاحب عقل داریم، گمان میکنیم اگر بنا به این روش حرف زدن باشد، آنوقت باید مبنای تاریخی هر موضوع منطقی را به میل و خواسته گوینده آن تغییر دهیم.
پیشنهاد میکنیم غیر از برگزاری یک درس دو واحدی منطق برای جمعی از حضرات سیاسی، دو واحد هم کلاس روزنامهنگاری کلان برای همین دوستان برگزار شود که کمکم متوجه شوند آرزوهای هر کس با اخبار واقعی فرق دارند. حتماً شنیدهاید که از قدیم میگفتند مورچهای در قاشق آبی افتاد و فریاد سر داد که «وای، داد، دنیا را آب برداشته...».
دوستان سبز، وقتی عدهای را دورخود جمع میکردند و سر ذوق میآمدند، دیگر حرف کسی را گوش نمیکردند، کسانی که سعی میکردند سبزها را از توهم اکثریت درآورند. به نظر میرسد جناب موسوی، رهنورد و دوستانشان، چون غالباً مورد اقبال عمومی نبودهاند، از دیدن عدهای که پارچهها و لباسهای سبز به برداشتند، تصور دیگری جز پیروزی خود به اطرافیانش ندادند.اگرچه مقایسه فضای عمومی شهرهایی مثل تهران، اصفهان و مشهد که از امیدهای سبزها به شمار میآمد، از حدود یک هفته قبل از انتخابات هم نشان میداد اوضاع به وفق مراد سبزها نیست.
پیشبینی و تدارک آشوب پس از انتخابات توسط سبزها هم از نشانههای شکست قابل تصور آنها بود، اما به هر حال بعد از هر مسابقهای کسی که مشرب کودکانهتری دارد، میکوشد قاعده را به هم بزند، اما انتخابات جایی نیست که عبارتهایی مثل «موچم» «از اول» و.. کاربرد داشته باشد. بالاخره مبنای منطقی و شمارش ریاضی را که نمیتوانیم برای رضایت خانم رهنورد از شوهرش عوض کنیم، میتوانیم؟