این روزها به لطف گرایش صدا و سیما به سریال های کره ای، شاهد پخش موجی از این فیلم و سریال ها از کانال های مختلف تلویزیون هستیم. آخرین آنها سریالی است به نام افسانه جومونگ که ظاهراً توانسته طرفداران زیادی را به خود جلب و جای خالی افسانه های ایرانی را مشخص تر کند.
راز استقبال مردم از جومونگ
اولین سؤالی که ذهن ما را به خود مشغول ساخته این است: راز استقبال مردم ایران از جومونگ چیست؟
افسانه جومونگ متفاوت تر از سریالهای دیگر کره ای است . داستان جومونگ گرچه حماسی است ولی در بطن خود راوی یک داستان عاشقانه از نوع لیلی و مجنون و رمئو و ژولیت است که سرنوشت دو دلداده، مخاطب را مشتاق پیگیری داستان می کند و این در حالی است که این سریال و نمونه های مشابهش، ظاهرا به دلیل نزدیکی فرهنگی از سانسورهای بسیار کمی برخوردار شده اند و بنابراین قصه دچار سکته های عجیب و غریب هم نمی شود.
شاید نکته ظریف استقبال از جومونگ را بتوان در تصاویر ساده اما جذاب آن جستجو کرد. قاب بندی های نقاشی وار و مملو از رنگ و لوکیشنهای سرسبز این سریال یک پیک نیک کم هزینه و ذهنی را به مخاطب هدیه می دهد. در عین حال با توجه به اینکه این سریال یک سریال حماسی و جنگی است، ولی کمترین خشونت تصویری را دارد. بر همین اساس این سریال توانسته با دور هم جمع کردن خانواده ها، به یک سریال با مخاطب همگانی تبدیل شود.
ما برای اسطورههایمان چه کردهایم؟
پر واضح است که ایران از سرمایه ها و گنجینههای گرانبهای فرهنگی پر ازشاخصههای وطن دوستی، مبارزه با ظلم و جنگ دائمی شر و خیری چون شاهنامه برخوردار است. اینکه چرا تا به حال نتوانسته ایم این غنای فرهنگی و اسطوره های ملی را به جهان بشناسانیم و همانند سریال جومونگ یا فیلم هایی چون تروی یا گلادیاتور و ...، کوچک و بزرگ را پای قاب جادویی بنشانیم، ما را به تأمل وا می دارد.
تاریخ و فرهنگ عصر کنونی بر اساس حافظه شنیداری و دیداری (تصویری ) بنا شده است و نسل جدید دیگر بدنبال یافتن تاریخ در کتابها نیست. این تصاویر هستند که ذهن مخاطب را به دنبال خود می کشد و قهرمان قصه را به او معرفی می کند.
ساختن سریالهایی چون یانگوم و جومونگ و بهدنبال آن ساختن کارتون و بازی آنها با هدفی فراتر دنبال می شود. گرچه شرکتهای تولید کننده دنبال درآمد اقتصادی هستند ولی الگو سازی و قهرمان سازی برای کودکان از هدفهای دیگر آنهاست که ما از آن غافلیم.
نگران چه هستیم؟
به راستی ما از داشته هایمان چگونه استفاده می کنیم و دیگران چگونه! این قبیل سریال ها هشدار برای مسئولان فرهنگی و فیلمسازان ماست . کار به جایی رسیده که نوجوانان ما جومونگ را قوی تر از رستم می دانند. در روزگاری نه چندان دور و درصورت غفلت مسئولان فرهنگی و اصحاب رسانه، قهرمانان کودکان ایرانی از کوروش ، رستم، سهراب، ابوعلی سینا و…به هرکول و آشیل و یا اوشین، هانیکو و یا یانگوم سو و جومونگ تبدیل خواهد شد و شاید هم شده باشد.
و اما...
هنرمندان چه می گویند؟
هنرمندان ما سعی کردند تا بگویند چرا رستم جومونگ نمیشود؟؟!!!
* درک درستی از شخصیتهای افسانهای کشورمان نداریم.
* هزینههای بالا در ساخت آثار تاریخی – ملی مانع از گرایش کارگردان و تهیه کننده به تولید اینگونه سریالها می شود، این در حالی است که عدهای معتقدند کشور ما برای ساخت سریالهای فرهنگی- تاریخی سرمایه گذاری می کند، هزینه کردن برایش مشکل نیست.
* فیلمسازان با نگاه سطحی به ساخت آثار ملی میپردازند که مورد استقبال مخاطب قرار نمیگیرد، اگر قرار است سریالهای ضعیفی با این مضمون بسازیم، بهتر است اصلا در ارتباط با اسطوره های ملی دست به تولید نزنیم.
* رسانه ملی به ساخت آثار دینی تمایل دارد و فرهنگ اسلامی ما به دنبال اسوه است نه اسطوره ولی اینرا باید بدانیم که پرداختن به رستم جا را برای شخصیتهای دینی تنگ نمیکند.
* از آن جایی که اسطوره ها ساخته ذهن هستند و واقعیت ندارند، پیشینه افتخار آفرینی برای یک کشور محسوب نمی شوند.
* مسئولین رسانهای خودشان هم باور دارند که اگر گنجینه با ارزش شاهنامه در دست هالیوود بود چهها که نمیساخت.
* در جشنواره اخیرمسکو، دو کارگردان لهستانی و مجارستانی از پیش تولید آثاری از قصه های شاهنامه خبر دادند و جهت ساخت مشترکش با ایران هم اعلام آمادگی کردند. چرا نباید قبل از دیگران ،خودمان اسطوره هایمان را به تصویر بکشیم؟
* به جای هزینه های فراوان در راه اندازی سمینارها و همایش های مختلف فرهنگی، آموزشی و پرداختن علمی – پژوهشی به اینگونه مسائل، ساخت یک سریال تاریخی جذاب می تواند همه این مسائل را در قالب تصویر روایت کند.
* فرهنگ سینما - تلویزیون با فرهنگ اسلامی ما در تضاد کامل است. چندین سال است که دستاوردهای مملکت های دیگر را با توجه به اینکه با آنها تضاد داریم در کشورمان مصرف می کنیم، آنها تولید می کنند و ما به ناچار به تماشای آنها می نشینیم.
* شعار زدگی و ترویج سلیقه های شخصی تماشاگر را دل زده می کند. اظهارنظرها، سلیقه های متفاوت و در نهایت تنگ نظری های موجود در نحوه و پرداخت اینگونه آثار می باشد که نمی گذارد در این زمینه روایت های صحیح به تصویر کشیده شود.
* استقبال از جومونگ نشان داد که با رویکرد بهتری می توان به افسانه های ملی پرداخت.
* تمرکز روی ساخت و تولید آثارمذهبی و بی وفایی تاریخی ما نسبت به فرهنگ و ملیت خودمان، از دیگر عواملی است که ساخت و تولید آثار فاخر ملی را تحت الشعاع خود قرار داده است که تاکنون شاهد نمایش هیچ گونه اثری دراین زمینه نبوده ایم.
* واقعا مایه تاسف است که فیلمسازان و برنامه سازان ما در اقتباس از داشته های غنی فرهنگی و ادبی برای تبدیل به آثار تصویری و داستانی رغبت کمی دارند، حال آنکه ما کتابی چون شاهنامه فردوسی را در اختیار داریم که در نوع خود بهترین فیلمنامه تاریخ بشریت است.
* با پخش آثاری چون «افسانه جومونگ» در راستای روزگار «جهان وطنی» امروز، موافقم. شاید این حرف به مذاق عدهای خوش نیاید، اما من با پخش آثاری چون «افسانه جومونگ» موافق هستم، چرا که دایره اطلاعات و سلایق و شناخت ما را از ساختههای بخشی از دنیا گسترش میدهد.
* مطالعه و تماشای آثارمتنوع ملل جهان، خرد ما را نیز هرچه بیشتر بارور میکند و میتوانیم از ماحصل و چکیده آنها، در آفرینش آثار بهتر و اندیشمندانهتر سود جویی کنیم.
* متاسفانه مدتی است که برخوردهای انفعالی و بازدارنده نمی گذارد، اسطوره های ملی و تاریخی ما، که همه فرهنگ ما را تشکیل می دهد به درستی و زیبایی بیان شود، چه برسد به اینکه کسی (تهیه کننده ای ) بخواهد گوشه بسیار کوچکی از زندگی و داستان این اسطوره ها را به تصویر بکشد.
* مهمترین نکته ای که درتهیه اینگونه آثار وجود دارد فراهم شدن بودجه آن از سوی مسئولان فرهنگی سینما و تلویزیون است و تا زمانی که این امر میسر نشود، ما به جای تماشای آثار فاخر ملی، باید از رسانه ملی شاهد پخش سریالی به نام "افسانه جومونگ" باشیم که هیچ ارتباطی با فرهنگ ما ندارد.
* نتیجه عدم توجه مسئولان ما در رسانهها به اسطورههای ملی منجر به گرایش مخاطبین به سریالهای خارجی همچون جومونگ میشود.
* برای ساخت و تهیه آثار ملی و اسطوره ای هنوز هیچ ضرورتی از سوی مسئولان فرهنگی و رسانه ملی احساس نشده است که بخواهیم شاهد اینگونه آثار باشیم :: رسانه ملی قصد پرداختن به موضوع هایی مثل رستم یا شاهنامه فردوسی دارد ولی برخی از کارگردان ها و یا تهیه کنندگان نمی توانند به زیبایی آن موضوع را به تصویر بکشند و با ساختاری بسیار ضعیف و سطحی شعور تماشاگران را به مسخره می گیرد.
دست آخر
اینها دلایلی بود که هنرمندان، کارگردانان و تهیه کنندگان سینما و تلویزیون در خصوص عدم پرداختن به اسطورههای ملی و افسانهای کشورمان عنوان کردند. گرچه آنها از مسئولیت خود در این خصوص کمتر صحبت کردند و کمتر از اینکه چرا از مراجعه به متون کهن ما و الهام گرفتن از آنها به خلق اثری امروزین،زیبا و منطبق و پایبند به ارزشهای فرهنگی ایرانی - اسلامی سرباز می زنند، سخنی به میان آوردند. قضاوت باشماست!
با این حال، تا زمانی که مسئولین امر و اهالی هنر برای این موضوع اقدامی نکرده اند، تا اطلاع ثانوی جومونگ زده باقی بمانید!