تعداد بازدید : 4573510
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
در دوران حاکمیت سلسله پهلوی، اقلیت یهود، از موقعیتها و امتیازات ویژهای برخوردار بود. هر چند سابقه تشکیل و اعلام موجودیت انجمن صهیونیست در میان یهودیان ایران، به سالهای پس از مشروطه و قبل از روی کار آمدن رضاخان بازمیگردد، ولی شرکت رضاخان در دوران سردار سپهی در پارهای از جشنهای صهیونیستی، ضمن آنکه از طرفی، مؤید تقویت یهود در دوران پهلوی است، از طرف دیگر، میتواند نقش صهیونیستها را در به قدرت رسیدن رضاخان که از طریق جامعه بهائیت و شخص عینالملک ـ پدر امیرعباس هویدا ـ پیگیری میشد، به خوبی تبیین نماید. آمنون نتصر در خصوص ارتباط رضاخان با صهیونیستها، میگوید:
«در دوران احمد شاه [قاجار] تقریباً تمام رجال سیاسی ایران از جمله سردار سپه، رضا پهلوی، از فعالیتهای صهیونیستی در ایران باخبر بودند و حتی در پارهای از جشنهای صهیونیستی شرکت میجستند.»(1)
و حبیب لوی ـ نویسنده یهودی ـ در خصوص نقش رضاخان، در شکوفایی، عظمت و آزادی این اقلیت مینویسد:
«بدون تردید جلوس رضاشاه کبیر بر تخت سلطنت ایران یکی از واقعیات تاریخی مهم این کشور به شمار میرود. سلطنت این پادشاه بزرگ، انقلاب عظیمی در بهبود وضع آزادی و آسایش یهودیان ایران پدید آورد و اگر گفته شود که زمان رضاشاه کبیر برای یهودیان ایران نظیر زمان کوروش کبیر و عصر فرزند او محمدرضا شاه، نظیر عصر داریوش اول گردید، راه اغراق نپیمودهایم. آزادی یهودیان ایران و اجرای اعلامیه بالفور که در زمان رضاشاه کبیر بود و اجتماع پراکندگان در عصر محمدرضا شاه، این دو نظر را تأیید و تقویت میکند. ملت ایران و خصوصاً یهودیان ایران، دین بزرگی نسبت به این شاهنشاه عظیمالشأن دارند... در عصر فرخنده رضاشاه کبیر در اثر آزادی یهودیان و امنیت و آسایش کشور و توسعه بازرگانی، نه فقط عده کثیری از مسلمانان ثروتمند گردیدند بلکه عدهای از یهودیان نیز متمکن شدند. پولدارها و حتی عده کثیری از طبقه متوسط از محلههای یهود، خارج و در خیابانهای جدیدالتأسیس تهران ساختمانها [ایجاد] کرده، در آبادی شهر و آسایش خود افزوده، از طرف دیگر چون پایتخت رو به توسعه بود و مقررات بازرگانی حضور تجار را در تهران اجباری کرد، جمعیت زیادی از یهودیان شهرستانها خصوصاً کاشان و همدان متوجه تهران شدند و بدین ترتیب عدة یهودیان پایتخت که در اواخر [دوران] ناصرالدین [شاه] به 3 هزار نفر میرسید، در اواخر سلطنت رضاشاه کبیر قریب 20 هزار نفر گردیدند.»(2)
بر اساس همین ارتباطات بود که یهودیان ایران برای ابراز علاقه شدید خود به رضاخان، در زمان عروسی محمدرضا و فوزیه، لوحهای جواهرنشان که از جنس طلا بود، تهیه و شعر زیر را بر آن حک کرده و به او تقدیم کردند:
«تا که شهنشاه ما خسرو ایران بود
بخت جوان یار ماست کار به سامان بود
پور شهنشاه را دل زصفا تابناک
چون کف رخشندة موسی عمران بود
هر که بود در جهان پیرو دین کلیم
سجده برد پیش شاه تا به تنش جان بود.»(3)
خدمات این پدر و پسر به صهیونیستها به حدی بود که هماکنون نیز در منابع یهودی، آن دوران را «عصر طلایی» مینامند:
«مسلماً دوران پهلوی را میتوان برای یهودیان «عصر طلایی» نامید چه از نظر اقتصادی و چه کسب آزادی و مساوات که این خود نعمتی بزرگ است»(4)
سندی که در زیر میخوانید، دستورالعملی است که در خردادماه 1346 بلافاصله پس از شروع جنگ اعراب و اسرائیل، از طرف ساواک، برای جلوگیری از موضعگیریهای روحانیون و وعاظ، در مساجد و محافل، ابلاغ گردیده است. این دستورالعمل از سوی ناصر مقدم، مدیرکل سوم ساواک، طی بخشنامهای به شماره 597/316 صادر گردید:
از: ساواک مرکز تاریخ: 19/3/46
به: ساواک اصفهان
بخشنامه
پیرو: 24090/316 ـ 16/3/46
به فرموده مقرر است ضمن مراقبتهای لازم به منظور جلوگیری از تحریکات عوامل ناراحت «تحت عنوان حق امتیاز مسلمانان» ترتیبی فراهم آورید که حتیالمقدور از هرگونه بحث درباره جنگ بین اعراب و اسرائیل در منابر و مجالس ممانعت شود. در صورتی که برخی از روحانیون یا وعاظ بخواهند در منابر در این باره بحث بنمایند به ترتیب زیر عمل کنند.
1-چنانچه دعایی میکنند برای خاتمه جنگ دعا کنند 2ـ در صورتی که لعنت میفرستند به کسانی لعنت کنند که آتشافروز جنگ بوده و با اغفال و فریب دادن برادران مسلمانان آنان را به جنگ کشانده و با ادعاها و وعدههای بیاساس موجبات شکست و یا نابود شدن برادران مسلمان را فراهم میسازند. 3. در هیچ یک از موارد بالا نامی از اشخاص و کشورهای خاصی برده نشود و مطالب را باید به طور اشاره و کنایه بیان نمایند.
597/316 ـ 18/3/46 مقدم
بخش امنیت داخلی به همین ترتیب عمل گردد 19/3
پینویسها:
1ـ سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پاییز 1381، ص 60 به نقل از: مقاله صدمین سالگرد صهیونیزم، چشمانداز [چاپ خارج از کشور]، شماره 56، 1997م.
2ـ همان، صص 8ـ57، به نقل از: حبیب لوی، ج سوم، صص 959، 961، 964.
3ـ همان، ص 59، به نقل از: حبیب لوی، ج س، صص 964ـ 965.
4ـ همان، به نقل از: یهودیان ایران در تاریخ معاصر، انتشارات مرکز تاریخ شفاهی یهودیان ایرانی، جلد دوم، چاپ آمریکا، پاییز 1977م، ص 30.