تعداد بازدید : 4577579
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
گفتوگو با رضا خاتمی به مثابه گفتوگو با محمد خاتمی است چه آنکه هر دو از یک تبار و از یک اندیشه هستند. اصلاح طلبی که خود به عنوان یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری به شمار میرفت امروز امیدوار به پیروزی میرحسین موسوی در این انتخابات است.
گفتوگو با مرد اول جبهه مشارکت در نیمههای شب و در منزل او همراه با حضور نوه بنیانگذار انقلاب یعنی همسرش زهرا اشراقی صورت گرفت.
* رضا خاتمی از سال 76 به بعد در فضای سیاسی کشور مطرح شده است و قبل آن، در عرصه سیاسی مخصوصا فضای رسانهای آنچنان مطرح نبوده و برخی معتقدند که شما به خاطر آقای خاتمی بیشتر مشهور شدید؟.
معتقدم کل اصلاحطلبان و اصلاحات مدیون آقای خاتمی هستند. حضور جدی آقای خاتمی سبب شد یک نسل جوان جدیدی که ناشناخته بودند و گردش بسته قدرت اجازه نمیداد وارد این مدار بشوند و مسوولیت بپذیرند این دایره بسته قدرت شکسته بشود و آنها بتوانند خودشان را نشان بدهند. شما اصلا به مجلس ششم نگاه کنید، یک نسل جدیدی هستند که در انقلاب فعال بودند اما ناشناخته بودند و دوم خرداد و اصلاحات سبب شد این افراد روی کار بیایند و من هم یکی از آنها بودم. این به معنای آن نیست که قبلا فعالیت نداشتم زیرا من فعالیتهای دانشجویی در انجمنهای اسلامی و در سطوح مختلف داشتم و در زمان آقای شهید رجایی شاید حدود یک سال در وزارت ارشاد مسئولیت داشتم و مشاور وزیر بودم و در سپاه تهران هم مسوولیت دیشتم. به نظر من دوم خرداد یک فرصت بسیار خوبی بود برای کسانی که مایل بودند در این عرصه فعال شوند. من هم از این طریق وارد شدم. باز هم تاکید میکنم همه ما در این عرصه مدیون آقای خاتمی هستیم که فضای جدیدی را ایجاد کرد. برای من شاید موقعیت بیشتری حاصل شد به هر حال برادر آقای خاتمی بودن یک اعتبار بیشتری نسبت به همنوعان من میداد که بسیاری از آنها شاید از من شایستگی بیشتری داشتند.
*شما در بخش ابتدایی صحبتتان از همکاری با دولت شهید رجایی صحبت کردید برخی معتقدند یکی از علل روی کار آمدن آقای احمدینژاد به واسطه شبیهسازی بود که با شهید رجایی میشد زیرا ایشان در شعارهایشان یا اطرافیانشان بحث شهید رجایی را پررنگ میکردند. میخواستم بدانم شما با توجه به شناختی که از این دولت دارید آیا این شبیهسازی را به صلاح میدانید و اگر بخواهیم یک دیدگاه منصفانهای داشته باشیم فکر میکنید این شبیه سازی منصفانه بوده است؟
معتقدم روی کار آمدن دولت نهم هیچ ارتباطی با این شبیهسازی نداشت بلکه دلایل مختلفی داشت که مهمترین آن اشتباه تاکتیکی اصلاحطلبان بود. در آن زمان این را ما بارها اعلام کردیم و در تحلیلهای درونگروهیمان گفتیم و منتشر کردیم. بنابراین این فرصت را ما به احمدینژاد و دولت نهم دادیم. البته بعد آنها سعی کردند در شعارها خودشان را با شهید رجایی شبیهسازی کنند اما به نظرم کمترین تشابهی میان سیاستها و رفتارهای دولت نهم با آقای رجایی وجود ندارد. دولت رجایی یک دولت کارشناسی در سطح خودش بود. دولتی بود که باید رفتارش را با دنیا ببینیم چگونه بود. در مسائل اقتصادی،داخلی، رفتار با گروههای سیاسی و حتی مخالفان خودش، در برابر آزادیها و حقوق مدنی ملت اگر همه این موارد را کنار هم بگذاریم و رفتارهای دولت نهم را هم رصد کنیم، کمترین تشابه را بین این دو دولت میبینیم. ضمن اینکه باید مقتضیات زمان را نیز در نظر داشت . اگر شهید رجایی در مقطع فعلی زنده بود با رجایی دهه 60 خیلی متفاوت بود. برای اینکه نیازهای کشور و جامعه ما متفاوت شده است. ویژگی آقای رجایی در این بود که مرد زمان خودش بود. در حالی که دولتمردان امروز ما مرد زمان خودشان که نه، مردان شاید یک قرن پیش هم نیستند و این مساله امروز مشکل ایجاد کرده است. حالا میزان صداقت و اخلاص را که ما نمیتوانیم اندازه بگیریم. ما عملکردها را فقط میگوییم. به گمان آن چیزی که فقط میتوان قبول کرد این است که آقایان مدعی هستند در شعار مشابه آقای رجایی هستند اما در عمل به نظرم هیچگونه شباهتی ندارند.
* یعنی دولت نهم هیچ عملکر مثبتی نداشته است؟
نه. اینگونه نمیشود گفت. اصلا به هر حال هر کسی روی کار بیاید یکسری کارهای مثبتی میکند. به دلیل اینکه میخواهد بماند. نیت در اینجا مهم است. اگر یک دولتی همه کارهایش خطا و اشتباه باشد به خودش جفا کرده است. دولت نهم هم مثل هر دولت دیگری در هر جای دنیا، یکسری نمرات مثبت دارد اما مهم جهتگیری و برایند کارها است که من با کمال تاسف باید بگویم جهتگیری دولت نهم جهتگیری اشتباه و برایند کارها منفی است. در امر اقتصاد ،سیاست داخلی و خارجی، در امر فرهنگ. این هم حرفی نیست که فقط منتقدین دولت بزنند یعنی منتقدین دولت از جناح مقابل . به نظرم اجماعی که در خراب بودن وضعیت وجود دارد در کشور ما بینظیر است. چپ و راست، اصلاحطلب و محافظهکار، اصولگرا و اصلاحطلب همه اینها با هم متفق القولند. میتوانم به جرات بگویم که 90 درصد ، نخبگان کشور از هر جناحی که میخواهند باشند در این مساله اتفاق نظر دارند که دولت نهم نه تنها گام مثبتی در کشور بر نداشته بلکه ما را سالها به عقب برده است و امروز میبینیم که جناح اصولگرا در انتقاد، از اصلاحطلبان هم پیشی گرفتهاند. شاید بخشی از آن دعوای سر قدرت باشد اما به هر حال این امر کاملا در روزنامهها، رسانهها و سایتها مشهود است.
*برخی هم معتقدند دوات نهم این موهبت را برای اصلاح طلبان داشته که برخی اصولگراها را اصلاح طلب کرده است ...
من فکر میکنم اگر از دید جناحی و حزبی نگاه بکنیم ما باید خوشحال باشیم یعنی عملکرد دولت نهم سبب شده است که امروز مردم در جاهای مختلف با چراغ دنبال اصلاحطلبان بگردند. اما اگر از منظر منافع ملی بنگریم همه ما ناراحتیم، هیچکس سود نکرده است. وقتی پایههای اقتصادی مملکت خراب بشود، زمینههای توسعه از بین برود، جایگاه جهانیاش سقوط و رابطه بین ملت و حکومت تا این حد تضعیف شود، طبیهی است که همه ما باید ناراحت باشیم. در واقع امروز آن مهم که سبب اجماع برای تغییر در وضعیت موجود شده است این مساله است که چه اصولگرا و چه اصلاحطلب همه میگویند ایرانی باید باشد که ما با هم بتوانیم رقابت بکنیم. ایرانی باید باشد که ما بتوانیم به اصطلاح برنامههای خودمان را پیاده بکنیم. اکنون این خطر وجود دارد که آینده کشور در حقیقت به مخاطره افتاده است و از این لحاظ من فکر میکنم هر ایرانی دلسوزی باید غصه بخورد و باید افسوس فرصتهای از دست رفته را بخورد. هیچ ایرانی دلسوزی از اینکه رقیبش به قیمت نابودی و ویرانی ایران شکست بخورد،نمیتواند خوشحال باشد. ما دعا میکردیم آقای احمدینژاد و دولت نهم واقعا کشور را یک گام به پیش ببرند. اگر این کار صورت میگرفت همه ما راضیتر از وضعیت امروز بودیم.به هر حال عملکرد دولت نهم سبب هوشیاری و بیداری مردم شده است. اگر اجازه تغییر به آنها داده شود و انتخابات سالمی برگزار بشود انشاءالله این دفعه کاری کنیم کارستان. که هم ما خیالمان راحت باشد که با رفت و آمد دولتها چرخ توسعه کشور اینگونه لنگ نمیخورد و نمیشکند. این آرزوی ماست صرف نظر از اینکه چه کسی روی کار بیاید. معتقدم که ادامه وضع موجود چیزی نیست که مطلوب کسی باشد. اینکه میبینید شعارهای اصلاحطلبانه داده میشود در حقیقت نوعی اقرار به ناکارآمدی برنامههای دولت نهم است. گرچه در زمانهای قبل این شعارها کم و بیش داده میشد ولی الان وقتی یک موشکافیای از رفتارهای عقلای جناحهای مختلف داشته باشیم من فکر میکنم که همه در باطن خودشان میگویند هیچ راهی برای بهبود وضعیت کشور نیست جز اصلاحات.
حالا ممکن است در تعریف اصلاحات ، چهارچوبهایش و اهداف مرحلهایش اختلاف نظر وجود داشته باشد و من فکر میکنم اصلاحات نیاز کشور است که امروز همه به خاطر رفتار دولت نهم این نیاز را بیش از پیش با گوشت و پوست خودشان حس میکنند.
*شما گفتید مردم با چراغ دنبال اصلاحطلبان میگردند ولی آقای خاتمی قبل از اینکه وارد عرصه انتخابات بشود دلایلی برای نیامدنش داشت که مهمترینش این بود مردم توقعاتی از ما دارند و وقتی با این سطح از خرابیها بخواهم کار کنم سالها طول میکشد. همین مردمی که با چراغ دنبال اصلاح طلبان میگردند اگر سقف انتظارشان برآورده نشود فکر نمیکنید از شما رویگردان شوند؟
من این توفیق را داشتم که در جمعهای مختلف و در بین اقشار مختلف باشم. درست است که مردم احساس میکنند به لحاظ اقتصادی، رفاه و معیشت ضرر کردند و فرصتهای خیلی خوبی از دست رفته است. من نمیخواهم بگویم این مشکل فقط مربوط به یک دولت است. شاید قصور همهجانبه بوده است. از طرف همه دولتها بوده است یا عوامل خارجی، خارج از اراده ما. حالا چه عوامل بیرون از مرزها چه عوامل طبیعی و غیرطبیعی بیرون مرزها سبب این شده است که ما نتوانیم نیازهای مردممان را برآورده کنیم که با کمال تاسف من باید بگویم که مردم آنهایی که سابقه دارند به لحاظ زندگی شخصیشان وقتی مقایسه میکنند نسبت به 30 سال پیش عقب رفتهاند اما مردم میدانند که این عقب رفتن بخشی از آن به خاطر استقلالطلبی، آزادیخواهی و عزتی است که آنها به دست آوردهاند. امروز هم معتقدم مردم ما واقعبین هستند علیرغم اینکه خواستهها و مطالبات بالا و بلند اما بر حقی دارند اما میدانند که رسیدن به این خواستهها نیاز به زمان دارد. آنچه برای مردم مهم است جهتگیریها است. وقتی مردم ببینند دورنمایی که برای آنها ترسیم میشود دورنمای امیدوارکنندهای است در حل مشکلات کمک میکنند.حتی من این را به صراحت میخواهم بگویم بسیاری از مردم ما و نسل ما این را پذیرفتهاند که شاید نسل خودشان نتواند آن گونه که باید و شاید از مواهب طبیعی و نعمتهای خدادادی استفاده کنند اما راضی هستند در صورت ترسیم آینده بهتر برای فرزندانشان باز هم مجاهدت و ایستادگی کنند. مهم این است که ببینند این جهتگیریها درست است و دورنما، دورنمای امیدوارکنندهای است. دوم اینکه مسوولینی که بر سر کار میآیند باید صداقت داشته باشند. بعضی برنامهها ممکن است با توفیق همراه نباشد. بعضی از کارها ممکن است هزینههای مردم را زیاد کند اما وقتی ببینند آن کسی که دارد این کارها را انجام میدهد دنبال منافع شخصی، جناحی و شخصیاش نیست، دنبال چسبیدن به صندلی قدرت نیست و میخواهد خدمت کند آن وقت حاضر میشوند همه مشقات را تحمل کنند به امید رسیدن به آن آینده بهتر. وقتی مردم میبینند معیشتشان روزبهروز بدتر میشود و در رادیو و تلویزیون میگویند مملکت گل و بلبلی است، وقتی مردم امروز صبح بیرون می روند و میبینند جنسی که میخواهند بگیرند نسبت به روز گذشته چند درصد گرانتر شده است نمیشود بگویید که این کالا در محله ما ارزان است. مردم نمیتوانند ببینند باغات و مزارع کشاورزیشان به قیمت ورود بیرویه محصولات غذایی و میوهجات و مرکبات و سبزیجات خارجی دارد از بین میرود. خوب اینها با گوشت و پوستشان دارند حس میکنند، آن وقت شما بیایید دم از بهتر شدن تولید کشاورزی بزنید!. یا وقتی شما میروید در کارخانهها میبینید یکی پس از دیگری کارخانهها تعطیل میشوند، کارگرانشان را دارند اخراج میکنند،چگونه میخواهید از رشد اقتصادی، رشد صنعتی در این کشور حرف بزنید. این را مردم دارند میبینند اما دریغ از یک معذرتخواهی از مردم. دریغ از یک اعتراف به اینکه یک برنامه ما ممکن است اشتباه باشد و ما باید خودمان را اصلاح بکنیم. وقتی پیچ رادیو و تلویزیون را باز میکنیم ،میبینیم همه چیز گل و بلبل است و این سبب میشود که مردم ما در حقیقت آن عنصر اصلیای که سبب پیروزی انقلاب و پیروزی در دفاع مقدس شد از بین برود و آن، عنصر اعتماد بین مردم و حکومت است و من فکر میکنم یکی از مشکلترین کارهایی که دولت بعدی دارد که انشاءالله آقای مهندس موسوی باشد بازسازی این اعتماد است چون به هر حال کسانی که مثلا آقای مهندس را میشناسند از این لحاظ کاملا خیالشان راحت است ولی مردم عادی به خصوص نسل جوان ما فکر میکنند هر کس دیگری که بیاید مثل دولتمردان فعلی خواهد بود. این یک مشکل عمدهای است برای دولت بعد. اگر این اعتماد بازسازی شود ایران آنقدر سرمایه دارد که خیلی راحت بشود این خرابیها را نه در عرض یکی دو سال اما در ظرف 4 سال تا حدودی جبران کرد.
*آقای خاتمی اگر اجازه بدهید من این بحث را سوق بدهم به وضعیت فعلی. بعد از انصراف خاتمی برخی از اعضای شاخص جبهه مشارکت دیداری با آقای موسوی داشتند و شما هم در آن جلسه بودید. میخواهم بگویم در آن جلسه چه اتفاقی افتاد که خروجیاش حمایت از مهندس میرحسین موسوی بود؟
اولا ارتباط ما با مهندس موسوی جدید نیست ما از زمانی که حزب را تاسیس کردیم در سال 77 در مناظرههای مختلف همیشه خدمت آقای مهندس میرسیدیم. مسائل خودمان را مطرح میکردیم و راهنمایی میگرفتیم. تحلیلهای همدیگر را گوش میکردیم بعدا هم که در مجلس رفتیم ارتباط بیشتر شد. حتی آقای خاتمی جلساتی داشت که عدهای برای مشاوره با ایشان میآمدند. ما هم بودیم و آقای مهندس موسوی هم بودند. این جلسات مداوم و ممتد ادامه داشت و مشارکت با شناختی که از مهندس موسوی داشت احتیاج به هیچ محرکی در حمایت از آقای مهندس موسوی نداشت. طبیعی بود وقتی آقای خاتمی بود ما فکر میکردیم هیچکس بهتر از آقای خاتمی نیست گرچه قبل از حضور خاتمی خیلی تلاش کردیم آقای موسوی بیاید اما به هر حال وقتی که آقای مهندس موسوی مقداری تردید داشت اعلام کردیم آقای خاتمی باید بیاید و همه از آن حمایت بکنند. حتی خود مهندس موسوی هم این را گفتند که اگر آقای خاتمی میماند تردید نکنید که من در حمایت از آقای خاتمی کنار میرفتم. ولی این یک موضوع منطقی و عقلانی بود. احتیاج به بحث ندارد و از بدیهیات بود. این هم نه به خاطر اینکه لزوما آقای خاتمی شخصیت بیبدیلی است که هیچکس دیگر مثل آن نیست به هر حال خدا عنایت کرده و یک سابقهای ایشان دارند پایگاهی که آقای خاتمی دارد در جامعه ما پایگاهی است که فعلا کم نظیر است اما بعد که آقای خاتمی کنار رفت ما تردید نکردیم که باید از آقای موسوی حمایت کنیم و اتفاقا آقای میردامادی یک ملاقات خیلی مفصلی با آقای موسوی داشتند ولی در این ملاقات ما شرط و شروطی نداشتیم و آقای مهندس موسوی هم شرط و شروطی نداشت. بیشتر تجزیه و تحلیل اوضاع و کارهایی که باید صورت بگیرد و اینکه آقای مهندس موسوی باید با قدرت به پیروزی برسند مطرح شد. بعد از آن بیانیه جبهه مشارکت منتشر شد و در این دیدار صحبت اصلی ما این بود که به عنوان جبهه مشارکت از شما(مهندس موسوی) هیچ نمیخواهیم. نه میخواهیم که ما را وزیر کنید نه میخواهیم وکیل شویم و نه حتی میخواهیم یک امکاناتی به عنوان تحزب در اختیار ما بگذارید و همین که شما از تحزب دفاع میکنید برای ما کافی است. یعنی با دفاع شما از تحزب هم موتلفه سود میبرد هم ما و اینکه شما از آزادیها دفاع میکنید برای ما کافی است اینکه شما به فکر اقتصاد کشور و نجات اقتصاد کشور هستید برای ما کافی است. اینکه شما احساس میکنید باید سایه جنگ و تحریم را از سر کشور هرجوری هست برداشت، برای ما کافی است. ما معتقدیم شما وقتی آمدید ما به عنوان یک حزب خودبه خود زمینه برای کار داریم. ما نه سهم میخواهیم نه پست. و نه توقع حزبی و جناحی و فردی از شما داریم. این را اول صحبتمان گفتیم. البته ما تحلیلهای خودمان را هم ارائه دادیم که خوشبختانه آن موضوعی که همه دوستان ما در آن جلسه اذعان داشتند و از قبل هم میدانستیم همپوشانی تقریبا کامل در این مواضع وجود دارد گرچه در اولویتها ممکن است تفاوت وجود داشته باشد. مثلا فرض کنید در اقتصاد ممکن است الویت آقای مهندس موسوی مثلا با اولویت جبهه مشارکت تفاوت داشته باشد. مگر اولویت آقای خاتمی و جبهه مشارکت یکی بود ؟ اصلا اصلاحطلبی ویژگیاش این است که در درونش تکثر است و ویژگی مهمترش این است که همه اینها با گرایشات و سلیقههای مختلف میتوانند با هم کار کنند و انشاءالله تلاش کنیم آقای مهندس موسوی هم به پیروزی برسد. فکر کنم اگر مهندس موسوی هم به پیروزی برسد از جمله کسانی که سود میکنند اصولگرایان هستند. برای اینکه آقای احمدینژاد آنها را به خودش بسته و دارد به ته دریا میبرد. آقای احمدینژاد و دولت نهم وزنه سنگینی است که به پای اصولگرایان بسته شده است و همراه غرق شدن خودشان دارد آنها را هم غرق میکند. آنها هم دنبال نجات هستند اما متاسفانه اراده نجات در آنها نیست.
* برخی ازچهرههای اصولگرا معتقدند خیلیها میآیند پیش ما و میگوییند احمدینژاد، ولی در روز رایگیری به میرحسین رای میدهند......
بله واقعا اینگونه است و من میگویم آنها علاوه بر نجات کشور،نجات خودشان هم در این است و به نظر من اگر آقای احمدینژاد چهار سال دیگر بماند نه از اصولگرایی نام و نشانی باقی خواهد ماند نه از اصولگرایان، آنها باید خیلی تلاش کنند خودشان را از این بدنامی نجات دهند آیا میتوانند یا نمیتوانند، باید منتظر باشیم.
*آقای دکتر چرا اکنون احزاب سنتی و ریشه داری مانند جامعه روحانیت مبارز در قبال حمایت از احمدی نژاد سکوت کردهاند؟
معتقدم رفتاری که مخالفین اصلاحات حداقل از زمان اصلاحات یعنی زمان دولت آقای خاتمی شروع کردند و دین را ابزار بقاء خودشان در قدرت کردند و برای رسیدن به هدف، استفاده از هر وسیلهای را مجاز شمردند بخش عظیمی از روحانیت را از آنها دلزده کرد . وقتی میبینند یک حزب و یک فردی از موقعیت آنها سوءاستفاده میکند و به نام روحانیت و به نام دین در حق مردم ظلم روا میدارد آنها نمیتوانند خیلی در این عرصه بمانند. الان شما ببینید اگر روزنامههای سالهای مثلا 77، 78 را ورق بزنید از موضعگیریهای مراجع و علمای بزرگ پر بود مثلا در محکومیت یک فرد یا یک جناح.الان چه خبر است. این نقطه مثبت برای یک رئیسجمهور نیست که مراجع راهش ندهند و اینکه جامعه روحانیت مبارز نمیتواند علیرغم فشارهایی که به آن وارد شده از احمدی نژاد حمایت کند به خاطر احساس خطری است که آنها از سوءاستفاده از دین میکنند.
*آقای خاتمی چرا برخی از حمایت مشارکت و مجاهدین انقلاب از موسوی آزرده خاطر هستند و به همین دلیل از موسوی انتقاد میکنند؟
به نظر من این امر به دلیل اثرگذاری این نیروهاست، به هر حال جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین و گروههایی نظیر اینها علیرغم همه فشارهایی که بر رویشان بوده،محدودیتهایی که دارند، بسته شدن روزنامهها و تریبونهایشان،رد صلاحیت همه وابستگان آنها در انتخاباتهای مختلف، باز هم یکی از اثرگذارترین نیروهای سیاسی در داخل کشور هستند. امروز ببینید وقتی میخواهند مناظره در رادیو، تلویزیون و جاهای دیگر بگذارند یا یک برنامه اثرگذار داشته باشند یک طرفش یا باید از جبهه مشارکت باشد یا از سازمان مجاهدین. فشارها به خاطر همین اثرگذاریهاست.دلیل دیگر اینکه میخواهند اختلاف و تفرقه بیندازند و به نظرم آقای مهندس را از بخش اثرگذار جبهه اصلاحات محروم کنند و دلیل دیگر این است که رای آقای مهندس را کم کنند یعنی مثلا به بخشهایی که تحت نفوذشان است اطلاعیه میدهند که اینها (جبهه مشارکت)آمریکایی هستند و این شبیهسازی به این علت است که می خواهند رای مهندس موسوی ریزش کند اما این ترفند به دو دلیل به نتیجه نمیرسد یکی آزادگی و مردانگی خود آقای مهندس موسوی که بچههای مشارکت را میشناسد و به کارآمدیشان اعتقاد دارد و از صداقت و پاکیشان دفاع میکند نکته دوم این است که آنقدر اوضاع خراب است که خود اصولگرایان هم آمدند از آقای مهندس موسوی حمایت کردند فارغ از اینکه ما هم حمایت کردیم و تقریبا شاید با اجماعی که روی آقای مهندس موسوی دارد صورت میگیرد این نقشه آنها نقش بر آب شده است. اینکه حالا در آینده اینها چه برنامهها و چه نقشههایی داشته باشند خدا میداند. به نظرم تنها راه مقابله با این سیاستها ایستادگی است نه چیز دیگر .تسلیم نباید شد. شما اگر در مقابل فشارهای طرف مقابل یک قدم به عقب بیایید آن یک قدم مطابق است با شکست کامل و از دست دادن همه نیروهایتان. به همین دلیل است که آقای موسوی، ما و دیگرانی که امیدواریم به تغییر، از این تبلیغات و فشارها نمیترسیم و همهمان ایستادهایم و انشاءالله پیروزی هم از آن ما خواهد بود.
*شعار محوری مهندس موسوی ایران پیشرفته همراه با عدالت و آزادی است و عدالت در این شعار پررنگ است. جنس عدالتی که میرحسین موسوی از آن نام میبرد با جنس عدالتی که شعار محوری محمود احمدینژاد بود چه تفاوتهایی دارد ؟
بگویم امروز یک توطئهای در جریان است که مخالفین آقای مهندس موسوی مشغول ایجاد آن هستند و این توطئه در حقیقت آن سیاست این همانی است، یعنی میخواهند تبلیغ کنند که میرحسین با احمدی نژاد فرقی ندارد. مثلا در رادیو و تلویزیون در 20:30 در جاهای دیگه گوشههائی را از سخنان مهندس موسوی پخش میکنند که شاید در آن مورد آقای احمدینژاد تندتر هم صحبت کرده باشد. باید موظب این توطئه بود، معتقدم آقای مهندس و دوستان ایشان باید خیلی جدی این توطئه را ببینند و این تفاوتها را بشکافند. با کمال تاسف عدالت هم مثل همه ماجراهای دیگر توسط آقایانی که اسم خود را اصولگرا میگذارند به انحراف کشیده شده است. شما ببینید امروز آقای احمدینژاد که آمدند قومیتهای ما را از بین برده است و نه فقط آن را از بین برد بلکه کسانی را به عنوان مثال در مناطق سنی نشین منصوب کرد که به ضدیت با اکثریت مردم مشهور هستند. این معنی عدالت است؟ ظلم و تبعیض از این هم بیشتر میشود؟ عدالت جنسیتی در این دولت اصلا مفهومی دارد؟ آیا این عدالت است که آقای رئیسجمهور برای خانم صابری که من تردید دارم اصلا ایشان جاسوس بوده، یه دلیل داشتن پاسپورت آمریکایی نامه بنویسد اما روحانیون ما، کارگران ما، معلمان ما در زندان بپوسند؟ الان شما روی سایتها نگاه کنید، خانوادهای میگوید چندینماه است که از بچهام خبر ندارم؟
*شما از عملکرد میرحسین در گذشته گفتید برخیها میگویند که رهبر فقید انقلاب با سیاستهای میر حسین مخالف بود ،شما تایید میکنید؟
امام اصولا بنایش دخالت در امور اجرایی نبود. خوب ما رئیسجمهور داریم. نخستوزیر داریم. مجلس داریم. خودشان کار میکنند حالا یک بحرانی پیش میآید؟ دعوایی میشود، اختلافی بالا میگیرد که امام میآمد نصیحتشان میکرد و میگفت خودتان بروید و حل کنید.بعید نیست امام با بعضی از سیاستها مخالف باشد یا با بعضی از تصمیمات مجلس و رئیس جمهور و نخست وزیر مخالف باشد ولی امام مشیاش این بود که من کار که به دست کسی سپردم باید خودش پیش ببرد اما حمایتهای همهجانبه امام را که نمیشود منکرش شد، اتفاقا در آن زمان چون جنگ و تحریم بود مسائل اقتصادی خیلی مسائل مهمی بود و بنابراین من این را میتوانم بگویم که در مجموع امام از اداره کشور راضی بود البته من این را تردید ندارم که امام با اقتصاد سوسیالیستی و دولتی مخالف بود. اما امام شرایط زمان و مکان را هم میدانست و نکته دیگر اینکه 90 درصد کسانی که امروز در امور سیاسی، فرهنگی ،اقتصادی اصلاحطلب هستند از آن مرحله(دوران دفاع مقدس) گذشتهاند و به این مرحله رسیدهاند و اصلا احترامی که ما باید به اینها بگذاریم به خاطر تکاملشان است. اگر کسی بگوید من مادرزاد اصلاحطلب بودم و مادرزاد با اقتصاد دولتی مخالف بودم چنین چیزی واقعیت ندارد.ما اگر امروز برگردیم به یک جنگ و تحریم همهجانبه، شما فکر میکنید چه کار باید بکنیم؟ ما باید کاری کنیم که رزق مردم در حداقل ممکن به دستشان برسد و مردم ما خوب میدانند هر چند جوانهای ما تجربه آن زمان را ندارند و بعضی از این تبلیغات سوء، ذهن آنها را آشفته کرده اما خوشبختانه این هم اثر نداشته است. امروز بزرگترین حامی مهندس مسوی جوانها هستند یعنی هیچ کاندیدای دیگری امروز به اندازه موسوی حامی جوان ندارد و این نشانه بلوغ و شایستگی جوانان ما است که علیرغم اینکه حضور فیزیکی در آن دوران نداشتهاند ولی کاملا مطالعه کردند اوضاع و احوال را میدانند و اسیر این تبلیغات سوء نمیشوند.