آقای غلامحسین کرباسچی، رئیس ستاد انتخاباتی آقای کروبی، هفته گذشته در فیلم تبلیغاتی آقای کروبی با یادآوری وجود 12میلیون فقیر در جامعه امروز ایران، متأثر شد، بغضش شکست و به پهنای صورت اشک ریخت.
اشک ریختن یک سیاستمدار ارشد در فیلم تبلیغاتی- انتخاباتی مقابل دوربین های تلویزیونی و زیر نور پروژکتورهای استودیو در فضای انتخابات ریاست جمهوری کشورمان، امری بی سابقه نیست. آقای خاتمی در انتخابات سال 80 در فیلم تبلیغاتی شان با خواندن شعر «استاده ام چو شمع مترسان زآتشم..»، در مقام ریاست جمهوری فعلی و نامزد دور آتی انتخابات، گریه کردند. آقای قالیباف نیز در بهار 84 در مقام نامزد احتمالی ریاست جمهوری در برنامه صندلی داغ با ذکر خاطره ای از شهادت برادرش به هق هق افتاد و به پهنای صورت اشک ریخت. برنامه ای که CD آن بعدها از سوی ستاد انتخاباتی آقای قالیباف تکثیر و توزیع می شد.
هرچند گریه سیاستمداران ارشد و نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در کشور ما بی سابقه نیست، اما آنچه گریه های آقای غلامحسین کرباسچی را از دو گریه دیگر متمایز می کند، «موضوع گریه» ایشان است. آقای خاتمی ظاهراً به خاطر محبت اطرافیان و اصرار آنها بر ماندن در صحنه و نامزدی مجدد در سال 1380 به گریه افتادند. آقای قالیباف به یاد شهادت مظلومانه برادرشان به گریه افتادند اما آقای غلامحسین کرباسچی (شهردار اسبق تهران و دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی) به خاطر وضعیت زندگی و سختی معیشت فقرا به گریه افتاد.
شاید اگر کسی با سابقه عملکرد آقای کرباسچی در دهه 70 و نیز مانیفست و خط فکری کارگزاران سازندگی آشنا نباشد، گریه کردن ایشان مقابل دوربین و زیر نور پروژکتورها به یاد فشار معیشتی فقرا را چندان کار بدی تلقی نکند و چه بسا کاری پسندیده بشمارد. اما برای قضاوت درباره گریه آقای کرباسچی آن هم به بهانه وضعیت فقرا، طرح سؤالاتی از ایشان و اطرافیانشان ضروری است:
1-در فیلم تبلیغاتی آقای کروبی آقای کرباسچی با لحنی بغض آلود و صورتی خیس از اشک گفتند: «فقر فقط برای حاکمان پسندیده است». این جمله ای درست و مبتنی بر سیره ائمه و روایات معصومین علیهم السلام است. اما آیا خود ایشان و اطرافیانشان به این جمله اعتقاد دارند و به آن عمل می کنند؟ آیا ایشان مدیر و بازوی اجرایی رئیس جمهوری نبودند که بعد از جنگ علناً و رسماً از «مانور تجمل» توسط مسئولان دفاع می کرد؟آیا آقای کرباسچی همان شهرداری نبودند که در زمان تصدی شهرداری در ویلایی بزرگ در شمالی ترین نقطه تهران (مجاور پارک جمشیدیه) زندگی می کرد؟ آیا اشرافیگری مسئولان از زمان صدارت کارگزاران سازندگی باب نشد؟
2-آیا آقای کرباسچی همان شهرداری نبودند که در ابتدای تصدی این سمت، نسبت به زندگی فقرا د رتهران اعتراض داشتند و می گفتند خانواده های با درآمد کمتر از حدی مشخص، نباید در تهران زندگی کنند؟
3-آقای کرباسچی دبیرکل حزبی نیستند که علناً و رسماً مشرب لیبرالیسم را پذیرفته است. آیا روزنامه کارگزاران که به مدیریت ایشان منتشر می شد، سخنگو و مروج ایده ها و سیاست های لیبرال سرمایه داری نبود. آیا آقای کرباسچی خبر ندارند که بنیادی ترین و متمایزترین موضوع در نظام لیبرال سرمایه داری، تمرکز بر رشد اقتصادی و بی توجهی به عدالت است؟ آیا آقای کرباسچی نمی دانند مرام حزبی ایشان ازنظر اقتصادی می گوید «دولت نباید به فقرا کمک کند چراکه با این کار، مخالف عدالت گام برداشته چون باید مالیات ثروتمندان که کار می کنند و مالیات می دهند را به جیب عده ای ضعیف و تن پرور بریزد... دولت باید اجازه دهد دست طبیعت بطور عادی نسل ضعفا را محو کند» آیا آقای کرباسچی از این آموزه های الگوی فکری حزبشان بی اطلاعند؟ آیا آقای کرباسچی اخیراً طرفدار فقرا شده اند؟
اشک ریختن دبیرکل کارگزاران سازندگی برای فقرا در یک فیلم تبلیغاتی قاعدتاً نمی تواند خواص و اقشار تحصیل کرده را تحت تأثیر قرار دهد ولی اگر آقای کرباسچی با هدف تحت تأثیر قرار دادن عوام الناس چنین کاری کرده اند، باید گفت در مکتب ماکیاول- هدف وسیله را توجیه می کند- خوب امتحان پس دادند...

دسته ها : انتخابات دهم
دوشنبه 1388/3/18 19:5
X