تعداد بازدید : 4577920
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
جریان شناسی نیروهای اجتماعی موثر در انقلاب اسلامی و شناخت وزن هریک در این امر، از مقولات مناقشه برانگیز تاریخ نگاری انقلاب اسلامی ایران بوده است. شناخت این مسئله در صورت مصون ماندن ذهن تحلیلگر از سوگیریهای جبهه ای کاری دشوار نخواهد بود.چه اینکه، ماهیت اسلامی انقلاب اسلامی با نیم نگاهی به عاملان اصلی، اهداف ، شعارها و رهبری آن هویداست.
اما از سوی دیگر مروری بر بیانات امام خمینی (ره) پس از انقلاب اسلامی، نشانگر دغدغه و احساس خطری جدی از جانب ایشان در قبال انقلاب اسلامی است که آن را میتوان در عبارت مصادرهی انقلاب بدست اغیار خلاصه نمود.
ایشان با افزایش تحرکات در تهی نمودن ماهیت اسلامی نهضت در اوان پیروزی انقلاب اسلامی مواضع خود را علیه ملیگرایی علنیتر ساخته و در برابر کوچکترین حرکات ملی گرایان برای مصادره انقلاب و مسخ ماهیت آن موضعی سخت نشان میدادند که افشاگری ایشان در برابر اهداف پنهان و آشکار تجمع بر سر قبر مصدق ، توطئهی انحلال مجلس خبرگان و پیشنهاد رفراندوم بر سر نام جمهوری دموکراتیک اسلامی از آن جمله اند.
در تاریخ نگاری نیز ملیون در برجسته سازی خود در جریان مبارزات مردمی علیه رژیم و کم تاثیر نشان دادن نقش امام خمینی در انقلاب، ید طولایی داشته و انکار بدیهیات مینمایند. برخی از این مواضع را به اجمال ذکر مینمائیم.
مهندس بازرگان
بازرگان در تصریح و تلویح، جریانات ملی گرایانهای که در آنها حضور داشته است را بانی و مجری اصلی نهضت مردمی معرفی نموده است. وی اندیشههای نهضت آزادی را اندیشه های حاکم بر مردم در مبارزه با شاه دانسته و افکار امام خمینی (ره) را محدود به خود ایشان و معدودی «خصیصین» و اطرافیانشان معرفی مینماید.
مهمترین مانع مهدی بازرگان در این راه، علم مخاطبین به راهبری امام خمینی (ره) در مسیر انقلاب اسلامی است. به همین جهت وی وسپس ابراهیم یزدی، تلاش برای محو اصل رهبری در انقلاب اسلامی را آغاز نمودند که کتاب انقلاب ایران در دو حرکت بازرگان به خوبی گویای قضاوت نهضت آزادی در خصوص رابطه و نقش این تشکل در قبال انقلاب اسلامی است. وی در کل جریان کتاب حرکت اول را حرکتی میداند که عمدتا در پی تلاشهای وی و هم فکرانش به وقوع پیوسته و در آن حرکت نیروهای مخالف شاه به سمت وحدت و یکپارچگی در سیر میکردند. و در جالب توجهترین بخش مطالب، حرکت امام خمینی و روحانیت را «الحاق و اجابتی به دعوت پی گیر ملیون»[1] میداند .
ابراهیم یزدی
دکتر ابراهیم یزدی نیز همواره به دنبال اثبات تاثیر شگرف نهضت آزادی در پیروزی انقلاب اسلامی است. او نیز بسان مهندس بازرگان در مقاطع متعدد تلاش نموده است تا از روحانیت، چهرهای ناتوان از تحلیل عمیق وقایع و در نتیجه ناتوان از تغییر شرائط بسازد.
« ..عامل اول را قبلا توضیح دادم همان رابطه ویژه ای بود که روحانیت به تودههای مردم نیازمند بودهایم روحانیت دریچهی ورود بوده است. چه در قیام تنباکو و چه در مشروطیت. این در حالی بود که روشنفکران اقلیت عددی بودند. یکی از عوامل، ساختار روابط اجتماعی بود، ساختاری که روحانیت بر احساس توسعه نیافته مذهبی مردم تکیه میکرد».[2]
او به روحانیت نقشی فراتر از ابزاری میکانیکی برای بسیج مردم و مجری اندیشههای ملی گرایان نمیدهد و هماندیشان خود را مهندسین انقلاب میداند.
«در انقلاب اسلامی ایران، روحانیون نقش بسیج مردم را داشتند. اما روشنفکران به خصوص روشنفکران دینی که به شرایط پیچیده جامعه کنونی و روابط جهانی آشنایی دارند، نقش مهندسی انقلاب را بر عهده داشتند.»[3]
هرچند نیم نگاهی به ماهیت انقلاب اسلامی برای پوچی این مدعیات که با هدف گریز از انزوا صورت میگیرد کافیست. اما در مقام اثبات آن صدها مستند اعم از کیفیت و کمیت تلاشهای ملیون در جریان انقلاب، مقایسه ی سالهای « مبارزه» ملیون با سالهای انزوا، تلاشهای بی وفقه آنان در سال پایانی مبارزات برای توقف انقلاب و سرد سازی آن و ... چیزی فراتر از آن است که بتوان انکار نمود و بررسی آن پژوهشی جامع و مستقل را طالب است.
با این وجود «ما لا یدرک کله لا یدرک جلده(کله)». در آستانهی سالروز حماسه 15 خرداد، نیم نگاهی به جریانات و ماهیت این حادثه و موضع روشنفکران و به زعمشان «مهندسین» و «بنیانگذاران انقلاب» در قبال نقطهی عطف انقلاب اسلامی نمونهای از خروار است و عیانگر وزن آنان در انقلاب است.
15 خرداد و آغاز شمارش معکوس برای حیات رژیم
«من به خاطر دارم روز 16 خرداد 42، روزنامه نیویورک تایمز این واقعه را بعنوان صدر وقایع روزنامه خود چاپ کرد اما عکس امام را کار نکرد و بجای آن عکس "اسداله علم " را چاپ کرده بودند که این نحوه انعکاس، نشان دهنده توطئه ای از جانب آنها بود. قیام 15 خرداد برای دولت امریکا بسیار ناگوار بود.»[4]
حمید مولانا
در جریان حوادث کشور شاه در سخنرانیهای متعددی حملات خود را علیه روحانیت تشدید و رسماً اعلام کرد که برای پیشبرد اقدامات اصلاحی خویش باکی از خونریزی ندارد. [5]
از سوی دیگر، «با فرارسیدن محرم 1383 (3 خرداد 1342) مبارزات به اوج خود رسید از طرف دیگر، ساواک و شهربانی با احضار وعّاظ، با تهدید از آنان میخواهد ملتزم شوند که سه موضوع را مراعات کنند: اول ـ علیه شخص اول مملکت سخنی نگویند، دوم ـ علیه اسرائیل نیز سخنی به میان نیاورند و سوم ـ مرتب به گوش مردم نخوانند که اسلام در خطر است!». [6]
اما امام خمینی با صدور اعلامیهای خطاب به وعاظ و مبلغان دینی خواستار استفاده از این ایام در جهت مبارزه با نظام حاکم و یادآوری «مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریعت» شد و تأکید کرد که خطر ضدیت حکومت شاه با اسلام «کمتر از خطر بنی امیه نیست» و ضمن هشدار نسبت به همکاری حکومت با اسرائیل، و این که دستگاه جبّار به اسم آزادی بانوان قصد اغفال ملت را دارد و میخواهد «مقاصد شوم اسرائیل را اجرا کند»، و نیز با اشاره به نفوذ ایادی فرقة ضالّه در دستگاههای دولتی از وعاظ خواست تا خطر اسرائیل را به مردم تذکر دهند و گوشزد کرد که «سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است».[7] مراجع تقلید و سایر علما نیز این رویارویی با حکومت را تأیید کردند.
اینگونه بود که مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام هویت اصلی خود یعنی افشاگری علیه طاغوت را بازیافت. در سخنرانیها، مسائل مقطعیتری چون لایحهی انجمنهای ایالتی و رفراندوم جای خود را به فسادهای بنیادینی چون اسلام ستیزی شاه و نفوذ بیگانه داده بود.
تظاهرات عظیم و تاریخی روز عاشورا در سیزدهم خردادماه در تهران و قم که با سازماندهی هیئتهای مؤتلفة اسلامی برگزار شد. در گزارشات ساواک از تظاهرات این روز به حضور آشکار دانشجویان در کنار طلاب و سایر اقشار مردم اشاره شده است.[8]مردم پس از تظاهرات راهی مدرسهی فیضیه شدند.
ساواک در گزارشی در خصوص آن روز مینویسد:
«جمعیت، تمام صحن مدرسه فیضیه، صحن بزرگ حضرت، میدان جلو صحن و صحن مسجداعظم را گرفته بود. تمام پشتبامها پر از جمعیت بود که غالباً از شهرستانها آمده بودند. تعداد جمعیت را در حدود دویست هزار نفر میگفتند و اظهار میداشتند در تاریخ قم چنین جمعیتی دیده نشده است... خمینی را مثل امام وارد کردند» [9]
امام خمینی در همین روز و در حالی که هزاران تن از مردم او را همراهی میکردند وارد مدرسه فیضیه شد و بیانات تاریخی خود را ایراد کرد. ایشان با در جملاتی آتشین و حماسی، مبارزه قاطع خود را با شاه به اوج رساندند و اینگونه جان تازهای به کالبد مبارزات مردمی بخشیدند.
امام خمینی در سخنرانی مهم خود در مدرسة فیضیة قم به تصریح به شاه و اسرائیل حمله کرد و اظهار داشت که دستگاه سفاک ایران با اساس (اسلام ) مخالف است و اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام جاری باشد. امام شاه را از به پندآموزی از سرنوشت پدرش امر نمود.
امام خمینی در سخنرانی کوتاه اما کوبنده خود خطاب به شاه فرمودند:
«آقا! من به شما نصیحت میکنم ؛ ای آقای شاه! ای جناب شاه! من به تو نصیحت میکنم ؛ دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند میکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی، همه شکر کنند. خدا میداند که مردم شاد بودند برای اینکه{رضا} پهلوی رفت. من نمیخواهم تو این طور باشی ؛ نکن. من میل ندارم تو این طور بشوی ، نکن! این قدر با ملت بازی نکن! این قدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست میگویند که شما مخالفید، بد فکر میکنید. اگر دیکته میدهند دستت و میگویند بخوان، در اطرافش فکر کن ؛ چرا بیخود، بدون فکر این حرفها را میزنی... خدا کند که مرادت از اینکه «مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتراز کند» ، مرادت علما نباشند و الا تکلیف ما مشکل میشود و تکلیف تو مشکل میشود. نمیتوانی زندگی کنی ؛ ملت نمیگذارد زندگی کنی. نکن این کار را ؛ نصیحت مرا بشنو. آقا! 45 سالت است شما ؛ 43 سال داری ، بس کن ، نشنو حرف این و آن را ؛ یک قدری تفکر کن ، یک قدری تامل کن! یک قدری عواقب امور را ملاحظه بکن! یک قدری عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر... چرا این قدر مردم را اغفال میکنید؟ چرا نشر اکاذیب میکنید؟ چرا اغفال میکنی ملت را؟ و الله ، اسرائیل به درد تو نمیخورد ، قرآن به درد تو میخورد.
... نکن این طور ؛ بدبخت! نکن این طور. بیچاره! نمیدانی آن روزی که یک صدایی در آمد ، یک نفر از اینهایی که با تو رفیق هستند ، رفاقت ندارند.»[10]
غلامرضا نجاتیمینویسد:
«غول وحشت و هراسی که نام شاه طی سالهای متمادی در اذهان جای داده بود، در هم شکسته شد. آیتالله روحالله خمینی در حضور دهها هزار تن مستمع، شاهنشاه را «آقای شاه!»، «تو!»، «بیچاره!»، «بدبخت!» خطاب کرده بود بت بزرگ سخت ضربه خورده بود; اقتدار رژیم کودتا و ترس و وحشتی که از سازمان امنیت مخوف او در اذهان وجود داشت، آسیب دیده بود.»[11]
پس از این سخنرانی ، امام خمینی در سحرگاه 15 خرداد در منزل خود در قم دستگیر و به تهران منتقل شد. همزمان برخی از علمای دیگر شهرها نیز دستگیر شدند.
با انتشار این خبر ، بلافاصله مردم با تعطیل نمودن دانشگاه و بازار در شهرهای مختلف به خیابانها ریختند. مردم با شعار یا مرگ یا خمینی و بصورت خود جوش در میادین اصلی تهران جمع شدند. مردم قصد تصرف ادارة رادیو و کاخهای مرمر و گلستان را داشتند، اما نیروهای نظامی و امنیتی بشدت آنها را سرکوب و تعداد زیادی را شهید و مجروح کردند. دربارة تعداد شهدای این قیام نظر واحدی وجود آمار رسمی، شهدای تهران و قم را 86 تن اعلام کرد. در اسناد ساواک تعداد شهدا «صدها تن» ثبت شده است.[12] روزنامه واشنگتن پست تلفات 15 خرداد در تهران را هزار تن اعلام کرد.[13]
فردای آن روز روزنامهها خبر برقراری حکومت نظامی را به دستور اسدالله علم نخست وزیر، به مدت شش هفته اعلام نمودند.
پیامدهای قیام 15 خرداد
در پی این وقایع ، مراجع و علما، بخصوص مراجع قم و مشهد و نیز نجف ، با صدور اعلامیههایی تند و مبارزهطلبانه این اقدامات را محکوم کردند. این اعلامیهها که از سوی آیات عظام سیدمحسن حکیم ، سیدمحمدهادی میلانی ، سیدمحمدرضا گلپایگانی ، سیدابوالقاسم خویی ، سیدشهاب الدین مرعشی ، سیدکاظم شریعتمداری و برخی دیگر صادر شد، بر استقامت تا آخرین لحظه تأکید و بر «تأیید تمام علمای شیعه و ملت مسلمان ایران و جهان » نسبت به «اعتراضات شرعی و قانونی معظم له به دولت » تصریح شد. آنان خواستار آزادی سریع امام خمینی شدند؛
«خون ما رنگین تر از خون برادر عزیزمان حضرت آیت الله العظمی خمینی نیست، مادامی که ایشان را صحیح و سالم به دست ما ندهند دست از اقدام برنمیداریم.»
علما همچنین ، با اشاره به این که «دولت فعلی ایران برای پیشرفت مقاصد شوم خود... از هرگونه تعدی و ظلم ... مضایقه ندارد» اعلان کردند که «بر هر فردی از افراد مسلمان در هر لباس و هر مقامی که باشند واجب است که از همکاری با این دولت خائن خودداری نمایند».[14]
امام خمینی در فروردین 1343 از حصر آزاد شده و به قم بازگشتند. ایشان در نخستین اعلامیهی خود اظهار داشتند
«تا ملت عمر دارد غمگین در مصیبت 15 خرداد است » [15]
اما به هرروی گذر سالها نشان داد این قیام، علیرغم شکست ظاهری، از پیروزمندانهترین حرکات نهضت اسلامی مردم ایران بود و از همان روز شمارش معکوس برای انقضای حکومت پهلوی آغاز گشت.
خطای اصلی محمد رضا شاه برداشت نادرست از اوضاع جامعه و نادیده گرفتن اعتقادات عمیق و ریشه دار دینی مردم ایران بود. وی با وجود مشاهده اثر معکوس بیاحترامی به دین و منادیان آن بر امنیت تاج و تخت رژیم براشتباه خود پای فشرد.
به عقیدهی آبراهامیان:
«قیام خرداد 1342 سه روز به طول انجامید، صدها ـ و شاید هزاران ـ کشته برجای گذاشت و نه تنها تهران و قم بلکه اصفهان، شیراز، مشهد و تبریز را هم در برگرفت. البته رژیم این قیام را سرکوب کرد و از گسترش آن به شهرهای دیگر جلوگیری کرد.»[16]
غلامرضا نجاتی در خصوص پیامدهای واقعه فوق مینویسد:
«15 خرداد، به رغم سرکوب و شکست آن، تجربه بزرگی از قیام مردم علیه ظلم و ستم، و نیز نمایشی از شکست رژیم شاه در انجام اهداف دراز مدت استعمارگران آمریکایی و انگلیسی بود که سالیان دراز، برای اجرای آن، سرمایه گذاری شده بود. قیام 15 خرداد نقطه عطفی بود در تاریخ معاصر ایران، که جنبش سیاسی و انقلابی را به جنبش ایدئولوژیکی سیاسی ـ مذهبی و مبارزه مسلحانه مبدل ساخت. همچنین بیانگر این حقیقت بود که از آن پس مبارزه با رژیم کودتا با مسالمت و در چارچوب قانون امکان نخواهد داشت»[17]
الگار نیز عقیده دارد:
«شورشی که با تقویم شمسی ایرانی در روز پانزدهم خرداد، برپا شد، نقطه عطفی در تاریخ نوین ایران است. در این روز بود که پایههای رهبری و سخنگویی امام خمینی برای الهام بخشیدن به تودههای مردم در مبارزه بر ضد شاه و اربابان بیگانه او، با ایجاد همبستگی از راه تفکر اسلامی ریخته شد و به جای احزاب غیرمذهبی که پس از مصدق اعتبارشان از دست رفته بود، توده مردم، تحت رهبری مذهبی، اقدام به جنبشهای سیاسی کردند. به هر صورت نهضت ?? خرداد پیش درآمد انقلاب اسلامی 9ـ 1978 (1357) بوده است.»[18]
اما پروفسور حمید مولانا با رویکرد روابط بین المللی به این حماسه معتقد است، تاثیرات قیام پانزده خرداد محدود به مرزهای داخلی کشور نبود.15 خرداد از جهت خارجی علیه سلطه گرایی امریکا بود. این قیام دو چیز را متجلی کرد. اول؛ رهبری یک فقیه و قیام مردم تحت رهبری ایشان علیه رژیمی که توسط آمریکاییها هدایت میشد که برای آمریکا این چالشطلبی تا آن موقع پیش نیامده بود.
این قیام شوک بزرگی برای آمریکا محسوب میشد. در زمان قیام آیة الله کاشانی و دکتر مصدق صحبت از تغییر رژیم نبود، بلکه صحبت بر سر ملی کردن صنعت نفت بود. اما قیام 15 خرداد اولین قیامی است که نه تنها علیه رژیم داخلی بلکه علیه امریکا و استکبار جهانی بود و پیام این قیام تنها مربوط به داخل نبود.
تأثیر دیگر قیام 15 خرداد این بود که برای اولین بار در دنیا هم از نظر تئوری و هم از لحاظ عملی، مسئله "فرهنگ و دین " در روابط بین الملل مطرح شد. چراکه روابط بین الملل تا پیش از آن تنها تحت تأثیر مسائل سیاسی، اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی بود. ولی بحث فرهنگ و دین به عنوان عامل ایجاد تحول اساسی و بنیادین مطرح نشده بود. دنیا به دو مکتب تقسیم شده بود. یک طرف مکتب سوسیالیسم- کمونیسم بود که نه تنها دین را نمیخواستند بلکه علیه دین نیز فعالیت و تبلیغ میکردند. طرف دیگر هم دنیای کاپیتالیسم و سرمایه داری بود که میگفت دین نقشی در روابط بین الملل ایفا نکند. بلکه تنها به مسائل شخصی بپردازد و تا 15 خرداد 42 جنبشی در این زمینه برای آوردن فرهنگ و دین به صحنه بین الملل مطرح نشده بود.
روشنفکران و قیام 15خرداد
«این نهضت آزادی برای شما خیلی گنده شد. اولاً نهضت یک تشکیلات رسمی نیست یک زمانی تشکیلات بوده بعداً به علت حوادث یک عده به سراغ زندگی و کار و شغل و پست و... رفتند، یک عده به خارج رفتند، یک عده آمریکا، یک عده اروپا، پانزده سال بین اینها جدایی بوده، آن کسانی که میخواهند برای خودشان مقاماتی درست کنند، دائماً نهضت را بزرگ میکنند»[19]
عزت الله سحابی
در عصر عاشورای 41، دانشجویان وابسته به نهضت آزادی ایران و برخی از احزاب ملی ، پس از اجتماع در مسجد هدایت واقع در خیابان استانبول ، در حالی که شعارهایی برضد حکومت دیکتاتوری و به حمایت از امام خمینی سر میدادند، راهپیمایی کردند. [20]
در نوزدهم خرداد 1342 اطلاعیهای نهضت آزادی تحت عنوان «دیکتاتور خون میریزد» در دفاع از قیام 15 خرداد منتشر ساخت که « موضع تعدادی از اعضای خارج از زندان این گروه بود. چندی بعد اعلامیهی دیگری به امضای دستگاه اجرایی نهضت آزادی منتشر شد که اختلافنظر آنان را با گروه منتشر کننده اعلامیه قبلی فاش ساخت.[21]
این مساله بیش از هرچیز نشات یافته از دو بیماری مزمن گروههای ملی بعنی اختلافات درونی و ضعف تشکیلات است.
از عنوان اطلاعیه نیز هویداست که این اطلاعیه بر خلاف مشی سران نهضت آزادی است. بویژه آنکه گذر ایام مشخص نمود که سران نهضت آزادی با هزینهای که برای اعلامیهی خود متحمل شده بودند پا پس کشیده و مبارزه را برای 15 سال و تا آستانهی پیروزی انقلاب اسلامی رها ساخته بودند. رهبران این گروه این اعلامیه و چند اعلامیه مشابه آن را تکذیب کردند و ساختگی دانستند.[22]
لطف الله میثمی در مورد این اعلامیه مینویسد:
« نهضت [آزادی] اطلاعیههای بعد از 15 خرداد را که به نام نهضت آزادی داده شده بود، نپذیرفتند.»[23]
مهندس بازرگان در خاطرات خویش با آنکه موضوع پیشنهاد خود در زندان به رهبران جبهه ملی برای صدور اعلامیهای در محکومیت اعمال رژیم و کشتار 15 خرداد را توضیح میدهد هیچ اشارهای به اطلاعیههای منتشره در بیرون از زندان نمیکند. در مجموعهی اسناد نهضت آزادی با وجود چاپ اطلاعیه مزبور، چند صفحه بعد اعلامیه تکذیب اینگونه اطلاعیهها درج شده است. [24]
برخی از ملیون نهضت آزادی و جبههی ملی که در زندان بسر میبردند، برای تصمیم گیری در خصوص موضعشان در قبال فاجعهی پانزده خرداد جلسات گفتگو برپا نمودند.
بازگان در خاطرات خود مینویسد که پس از بحث و بررسی نظرات موافقین و مخالفین در هیات اجرائیهی جبههی ملی دوم ، بالاخره تصمیم به عدم صدور اعلامیه در محکومیت رژیم شاه گرفته میشود. کوششهای بختیار و دکتر سنجابی در عدم تصویب صدور اعلامیه چشمگیر بود.[25]
«رهبران جبهه ملی دو سه روز پس از قیام پانزده خرداد، در زندان از حادثه آگاه شدند. فاجعه مهمتر از آن بود که نسبت به آن بیتفاوت بمانند. بازرگان پیشنهاد کرد شورایعالی جبهه ملی، اعلامیه صادر کند و اعمال رژیم را در کشتار مردم محکوم نماید... بحث دربارهی تهیه و تصویب اعلامیه، مبنی بر محکوم کردن رژیم کودتا در کشتار مردم در قیام 15 خرداد، به اختلافنظر شدید و مشاجره کشید و سرانجام مقدمات انحلال و فروپاشی جبهه ملی دوم را فراهم ساخت.»[26]
بازرگان نیز در شرح ماوقع میگوید :
«قرار شد آقای صالح موضوع را در هیئت اجرائیه جبهه ملی مطرح کند و تصمیم بگیرند ، نتیجه از پیش معلوم بود ، هیئت اجرائیه پس از چند روز سرانجام به مخالفت با صدور اعلامیه رأی داد ... آقای شاپور بختیار در خاطرات خود گفته است که با کوشش او طرح مورد بحث ( صدور اعلامیهی جبههی ملی در اعتراض به حادثه پانزده خرداد ) به تصویب نرسید ، به هر حال این موضوع نیز که حاکی از اختلاف نظر بین رهبران جبههی ملی بود ، مقدمه انحلال جبهه را فراهم ساخت.» [27]
آنچه شرح داده شد نقش و موضع نه تنها یک حزب که نمایندگان گفتمانهای لیبرالی دیروز و امروز تقابل با ایدئولوژی برآمده از اسلام ناب امام خمینی (ره) و آرمانهای بلند ایشان در برابر حادثهای بود که نه تنها نقطه عطف انقلاب که آغاز گر شمارش معکوس حیات رژیم پهلوی بود. این است که امام خمینی (ره) در خصوص نقش ملیون در تاریخ معاصر میفرماید:
«ملیگرایی برای این مملکت هیچ کاری نکرده است ؛ چند روز پیش از این در یک نوشتهای دیدم که میگوید که " چرا از ملی میترسید شماها چرا نمیگوئید مجلس شورای ملی " من به آن آقا میگویم شما چرا از اسلامی میترسید! ما این ملی که مجلس شورای ملی باشد، حالا بیش از پنجاه سال هم از آن میگذرد و ما یک اثر صحیحی از این ندیدیم.»[28]
--------------------------------------------------------------------------------
1- بازرگان مهدی انقلاب ایران در دو حرکت، نشر نهضت آزادی، تهران، بی تا ،ص21
2. یزدی،ابراهیم، نواندیشان دینی و انقلاب اسلامی در گفتگو با ابراهیم یزدی، روزنامهی شرق 19 و 20/ 11/83
3. مقاله فانتزی انقلابی، سالنامه شرق، شماره ?، سال ??، ص ??
4 . مولانا، حمید، ، پانزدهم خرداد مبدا تحولات جدید، گفتگو:پایگاه اطلاع رسانی رجانیوز
5. محمدرضا پهلوی ، 1347ش ، ج 4، ص 3200ـ3204
6. به نقل از روزنامههای وقت
7. صحیفهی نور ، ج 1، ص 85 ـ 90
8. نهضت امام خمینی، ج 1، چ 15، صص 5ـ493
9.حسینیان روح الله، سه سال ستیز...، ص466
10. صحیفهی نور، ج 1،صص 245 -248
11. سازمان مجاهدین... به نقل از تاریخ سیاسی 25 ساله...، ص 228
12. مرکز اسناد انقلاب اسلامی . آرشیو، پروندة ش 118، ص 192
13.تاریخ سیاسی 25 ساله...، ص 236، به نقل از واشنگتن پست، 15 نوامبر 1978.
14. مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ج 1، ص 119ـ 128، ج 5، ص 68ـ71
15. صحیفهی نور، ج 1، ص 101
16. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: گلمحمدی ـ فتاحی، تهران، نشر نی، 1377ش، ص 523
17.تاریخ سیاسی 25 ساله...، ص 240.
18. مجاهدین.. به نقل از بیل. جیمز، شیر و عقاب، ترجمه: فیروزه برلیان، تهران، فاخته، 1371ش، ص 213
19 ـ مظفر، محمد جواد، اولین رئیس جمهور، ، کویر، 1378تهران، ص254
20. مرکز اسناد انقلاب اسلامی . آرشیو، پروندة ش 118، ص 149.
21. تاریخ قیام...، ص 61.
22. نهضت امام خمینی، ج 1، چ 15، ص 649
23. میثمی، لطفالله، از نهضت آزادی تا مجاهدین خلق، تهران، نشر صمدیه، بی تا، ص 137
24. رک آرشیو پایگاه اطلاع رسانی نهضت آزادی
25. خاطرات بازرگان،ص 392
26. تاریخ سیاسی 25 ساله...، ص 243.
27.نجاتی ، شصت سال خدمت و مقاومت. ج 1 ، ص 392 و 394
28 - صحیفه نور ج 12 صفحه 334 تاریخ: 3/3/59
نویسنده: محمد علی صدرشیرازی
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی