تعداد بازدید : 4577687
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
نویسنده این سطور ، مانند صدها نفر دیگر از طلاب علوم دینی حوزه علمیه قم سالیانی چند در درس خارج اصول فقه امام خمینی شرکت داشتم . از درس خارج فقه ایشان هم مدتی کوتاه استفاده کردم ، و از دروس دیگر ایشان که قبل از ما برای اهل فضل ایراد کرده بودند هم با واسطه ، کم و بیش اطلاع داشتم . در موقع نگارش این قسمت گذشته از آنچه راجع به جهات علمی امام میدانستم ، دو شماره مجله حضور و یکی دو مأخذ دیگر در اختیارم بود و از مجموع آنها این مقاله فراهم شده است . آنچه نقل شده از شاگردان خاص امام فقید است که بعضی قبل از نویسنده به درس امام میرفتند و بهتر از من جهات علمی امام را میشناسند . شاید خداوند توفیق دهد در آینده با استفاده از فرصت بیشتر و آگاهی از منابع و مأخذ و اشخاص دیگر آن را تکمیل کنم و به صورت کتابی درآید که جای آن هم خالی است . و اینک شما و ابعاد علمی حضرت امام خمینی رضوان الله علیه :
احاطه علمی حضرت امام خمینی
مرحوم میرزای قمی فقیه نامی سده سیزدهم هجری متوفای سال 1231 ه ق ، در جلد دوم « قوانین الاصول» آن جا که از شرایط اجتهاد بحث میکند ، مینویسد :
« مجتهد باید این علوم را دارا باشد : علم لغت ، علم صرف ، علم نحو ، علم کلام ، علم منطق ، علم اصول ، علم تفسیر ، علم هیئت ، قسمتی از مسائل علم طب ، همچنین پارهای از مسائل هندسه و حساب ( ریاضی) .(1) »
بنابراین مجتهد میباید دوازده علم را به قدر کافی بداند ، و از علوم دیگر هم بی اطلاع نباشد ، بلکه پارهای از آنها را فراگیرد. به عبارت دیگر در بعضی از علوم باید تخصص داشته باشد ، و بعضی را به اندازه لازم بداند و چندان در فقه و اصول کار کند تا بتوان گفت دارای ملکه اجتهاد است . شخصی که میباید تکلیف بندگان خدا را با استفاده از دانشهای وسیع خود تعیین کند و به آنها بگوید وظیفه تو از جانب خداوند این است ، یک عالم معمولی و متوسط نیست ، بلکه باید در سطح عالی از علوم اسلامی و دانشهای دینی باشد . امام خمینی گذشته از ذوق سرشار و قریحه سیال ذاتی خود ، تمامی علوم را که میرزای قمی در مجتهد شرط دانسته است ، به نحو مستوفی دارا بود ، بعلاوه فلسفه و عرفان اسلامی که در آنها استاد مسلم بود.
امام ، علوم مقدماتی را به خوبی آموخته ، و سطوح متوسط و عالی دروس حوزههای علمیه را چنان که باید در نزد استادان فن ، فراگرفته بود . در نزد استاد خط نیز تلمذ داشته است ، ب طوری که خط خوش ایشان هم مانند دیگر جهات کمالی آن مرجع بزرگ زبانزد خاص و عام بود . امام از نوجوانی شعر میگفت ، و با این که تظاهر به آن نمیکرد ، معالوصف باید او را استاد فن غزل دانست ، به طوری که شعرهای عارفانه و غزلیات پرشور او را با آن عمق و زیبایی در کمتر شاعر غزلسرا و عارف شعر گوی سراغ داریم .
بنابراین صریحا باید گفت آنچه خوبان داشته و دارند ، امام خمینی تنها داشت . هر کدام از آن علوم و فنون که اشاره نمودیم و هنر خط و شعر امام را حتی باید جداگانه مورد بحث قرار داد و با تمام جزئیات آن تشریح کرد تا روشن شود که این ادعا نیست ، بلکه یک واقعیت است . در سابق اهل علم حوزههای علمیه ، بسیاری در تمام آن رشتهها کار میکردند ، یعنی سعی داشتند مشق خط کنند ، و شعر بگویند ، و صرف و نحو و معانی و بیان و ریاضی و منطق و فلسفه و کلام و حدیث و تفسیر و رجال و درایه و فقه و اصول را برای نیل به مقام عالی اجتهاد فراگیرند . دراین باره علمای بزرگ و مجتهدین و مراجع عظام کم نداشتهایم .اما ، اما باید گفت امام خمینی نمونه اعلای آنها بوده است . امام نه تنها فقیه و مجتهد و مرجع تقلید بود ، بلک شاعر و عارف و فیلسوف و ریاضی دان و نویسنده چیره دست و استاد هنر در خط و ربط هم بود . بزرگان ، در حوزههای علمیه برای این که قادر باشند حکم خدا را از مجموع ادله و براهین استخراج نموده و تکلیف شرعی مردم را روشن سازند ، سعی داشتند آن علوم و فنون را به اندازه لازم و کافی دارا باشند ، و چنین نیز بودند .
ما در زمان خود بعضی از بزرگان را چنین هم میدیدیم ، و به اصطلاح ، جامع همه کمالات بودند ، و امام خمینی مصداق کامل آنها بود . آنها حتی بعضی از علوم دیگر را هم گاهی تا حد مهارت میدیدند ، مانند طب و جبر و مقابله و حساب و هندسه و هیئت و نجوم ، تا در مواقع لازم از آنها برای شناخت و بیان حکم خدا بهره گیرند ، و چیزی را فروگذار نکرده باشند . آیتالله احمدی یزدی از شاگردان امام فقید در اظهارات مفصل خود از جمله میگویند : « کسی که میخواهد اسلام را شناخته و ابعاد گوناگون آن را در جهات مختلف اجتماعی ، سیاسی و انسان شناسی تعقیب کند ، باید علومی را که در این رابطه مطرح شده یا احیانا با آن تماس دارد بررسی نموده و به آنها توجه داشته باشد . »
حضرت امام رضوان الله تعالی علیه به دلیل آن که نظرات بسیاری در این رابطه داشتند ، و در حقیقت میتوان گفت یک فقیه کامل و اسلام شناس عالی مقام بودند ، تمام علوم مربوط به اسلام را یا در حد تخصص در آن علوم و یا به نحو گذرا مورد بررسی قرار داده بودند . این که میگویم در حد تخصص یا گذرا ، به این دلیل است که کسب اطلاعات گذرا در برخی علوم مرتبط با اسلام شناسی کافی است ، و نیازی به تخصص آن چنانی ندارد ، اما بعضی از علوم هست که بعلاوه اطلاع در زمینه آنها باید تخصص کامل هم داشته باشد .
مثلا ریاضیات علمی است که ابعاد مختلف و اقسام گوناگونش از حساب و هندس و هیئت و موسیقی و جهات دیگر گرفته تا لگاریتم و جبر تا حدودی با اسلام شناسی مرتبط میشود ، و اتفاقا حضرت امام رضوان الله علیه علیرغم این که عده زیادی به این بخش توجه کمتری دارند ، آثاری در زمینه ریاضی دارند . در مسائل فقهی نظیر قبله ، مسائل ماه ، ماه شناسی ( تشخیص اول ماه در ماه مبارک رمضان و شوال و ....) افق شناسی و وقت شناسی که به مباحث ریاضی و بخصوص هیئت مربوط میشود ، اطلاع وسیع داشتند . در هیئت اصطلاحی راجع به ستاره شناسی وجود دارد که احیانا ستاره را علامت قبله شناسی قرار میدادند . در هیئت اصطلاحی راجع به ستاره شناسی وجود دارد که احیانا ستاره را علامت قبله شناسی قرار می دادند .
مرحوم آیتالله العظمی بروجردی اعلی الله مقامه علامتی را به عنوان قبله شناسی ذکر کردهاند . حضرت امام (ره) از مرحوم آیتالله رفیعی قزوینی که استاد هیئت و معقول بود ، و در فقه نیز استاد بودهاند ، و عالم جامعی به شمار میآمدهاند ، در بعضی جهات استفادههایی کرده بودند . با دستخط خودشان خطاب به مرحوم رفیعی قزوینی مینویسند : « الی حضره الاستاد العلامه الرفیعی .... » و بعد میفرمایند وجهی را که مرحوم آقای بروجردی در این جا مورد فتوتی قرار دادهاند ، و این را به عنوان یکی از علائم قبله شناسی منظور فرمودهاند ، وجهش چیست ؟ مرحوم آیتالله رفیعی پاسخ میدهند که به این صورت است و علتش چیست .
برخی از علوم هم که به طور مستقیم با اسلام شناسی مرتبط نیست ، اما غیر مستقیم در بعضی جهات ربط پیدا میکند ، علمای بزرگ هم تحصیل میکردند و احیانا تدریس میفرمودند ، و در بعضی موارد رساله و کتبی را تدوین مینمودند . در همین رابطه حضرت امام هم توجه کافی داشتند ، و از ایشان دستخطهایی موجود است ، مخصوصا بعضی قسمتها را با دایرههایی ترسیم کردهاند . این یک سری علوم است که میبینیم و به هیئت و بلکه برخی اقسام ریاضیات که در این رابطه مطرح بوده ، ایشان عنایت تمام و کافی داشتند ، اما برخی از علوم هست که ارتباط مستقیمی با اسلام شناسی دارد . مانند قرآن شناسی ، تفسیر قرآن ، حدیث شناسی ، رجال و درایه و اصول . یک سری علوم هستند که با اسلام شناسی ارتباط مستقیم دارند ، بلکه به یک تعبیر اسلام عین این علوم است ، یعنی اسلام با این علوم عینیت دارد . این دسته از علوم احتیاج به بررسی کاملتری حتی در حد تخصص دارند . اینها زوایایی است که در وجود حضرت امام (ره) دیده میشود که به نظر من خیلیها به آن توجه نکردهاند .
مثلا کتاب « اربعین حدیث » ایشان در درجه اول کتاب حدیث شناسی است ، اما زوایای مختلفی دارد ، و ابعاد فقهی و عرفانی و حدیثی در آن نهفته است . ایشان بحثی مربوط به تفسیر سوره حمد مطرح فرمودند . من در آن درسها و بحثهای تفسیر در محضرشان بودم . در همان چند درس بیش از سیصد مسئله فقهی ، عرفانی ، فلسفی ، بلکه مسائل سیاسی و جهات دیگری را هم در آن مثالها بیان کردند ، و آنها خیلی عالی است . مثلا در باب ارتباط عالم به حق متعال مطالب را خیلی زیبا عنوان فرمودند . چون این مسئله یک مسئله بسیار مهمی است و خیلیها متوجه نیستند . در همین بحثهای قرآنی سوره حمد که اخیرا بیان فرمودند ، یا درکتب « اسرار الصلوه » ، « معراج السالکین» یا در « آداب الصلاه » یا در همین « اربعین حدیث » بعنوان تفسیر برخی از آیات قرآنی بیان فرمودند ، اینها مقدماتی مهم در علوم قرآنی است ، و من مقداری از این کار را انجام دادهام که تا حدودی ادای حق ایشان کرده باشم .
اگر دیده باشید در کتاب تفسیر صافی به نظرم 12 مقدمه راجع به ورود به قرآن ذکر کرده ، و من حدود 30 الی 40 مقدمه از سخنان حضرت امام (ره) را برای قرآن شناسی استخراج کردم که انشاءالله در موقع مناسبی آنها را در معرض عموم قرار خواهم داد که اساسا قرآن شناختن شرایطش چیست ؟ و موضوعاتش چه میباشد . (2) نوشتههای ایشان هم جنبه فلسفی برهانی داشت ، و هم جنبه اخلاقی ، عرفانی ، سلوکی و هم واجد کلیاتی در معارف و علوم اسلامی ، مانند مسائل علم فقه یا مسائل اجتماعی و سیاسی اسلام و غیره بود . بنابراین ، این سری مکتوبات جزء منابع اصیل معارف الهی به شمار میرود ، و در ردیف متون محکم و متقن در فلسفه و عرفان به حساب میآید ، و نباید محققین رشتههای علوم اسلامی از آنها غافل باشند . آیتالله فاضل لنکرانی در این باره میگویند :« امام بزرگوار در مقام علمی ، یک فرد جامع به تمام معنی بود . فقیه کامل و اصولی متبحر ، فیلسوف بی نظیر ، عارف به تمام معنی کلمه ، و متخصص علم اخلاق و تربیتهای علمی و اخلاقی ، و همین طور جهات مختلف دیگر ، حتی در شعر هم دارای سهم بسیار چشمگیری بودند .« برای آگاهی بیشتر از ابعاد علوم و فنونی که امام خمینی (ره) داشته اند ، یا در آنها استاد بودهاند ، و این که آنها را از کدام استاد فرا گرفتهاند ، باید به بخشهای « استادان امام خمینی» و «تألیفات» ایشان مراجعه کرد . به طور خلاصه و با یک تعبیر کوتاه ، امام خمینی فیلسوف و عارف و شاعر و نویسنده و خوش خط و ریاضی دان و متکلم و منطقی و محدث و رجالی و فقیه اصولی و مؤلف و مصنف پرتوان و نویسنده زبردست در فارسی و عربی بودند ، و بیشتر این علوم و فنون را فراتر از مرز روال علمای حوزه معمول میداشتند .
امام خمینی و درس اخلاق
شهرت حاج آقا روحالله خمینی در حوزه علمیه قم و بیان شیوا و اخلاق و رفتار ، و قیافه جالب و متین و با وقار آن بزرگوار که در قم نظیر نداشت و نیز وجهه روحانیت که زبانزد خاص و عام بود ، به علاوه سابقه تدریس و اسم و رسم ایشان موجب شد که درس اخلاق آقای خمینی در مدرس مدرسه فیضیه که همه طبقات در آن شرکت مینمودند ، چنان انعکاسی پیدا کند که پس از نیم قرن هنوز هم آوازه و پی آمد آن بازگو شود ، و آنها هم که نبوده و ندیدهاند از تشکیل آن جلسه اظهار مسرت کنند و از ترک آن متأسف باشند .
آیتالله محفوظی میگویند : « در مدرسه فیضیه حجره گرفتم و مشغول درس شدم . روز تعطیل رسید . دیدم آقایان طلاب به طرف مدرسه هجوم میبرند ، و از بیرون فیضیه هم افراد بازاری به جمعیت طلاب افزوده شد . از کسی سبب اجتماع را سؤال کردم ، جواب داد حاج آقا روحالله درس اخلاق میفرمایند . بنده هم شرکت کردم و از همان جا ایشان را شناختم . هفتهای یک روز این درس ادامه داشت ، ولی چنان درس انسان ساز بود که در تمام هفته حال خوشی داشتم ، و در جریان درس بودم . این یکی از لحظههای خوش دوران عمر ما بود که فراموش نمیشود . متأسفانه سه چهار هفته گذشت ، و استاد درس را تعطیل کرد . پرسیدم چرا ؟ گفتند معاصرین ایشان ، او را متهم کردند . یکی از خاطرههای تلخ دوران عمرم که فراموش نشده و نخواهد شد ، تعطیل شدن این درس اخلاق بود . اگر این درس ادامه پیدا میکرد ، انسانهایی میساخت مانند خود استاد بزرگوار ( امام خمینی ) .
حجت الاسلام والمسلمین امینی گیلانی امام جمعه آستانه اشرفیه دوست و همدرس آقای محفوظی مینویسند : « این جانب در سال 1323 شمسی برای تحصیل علوم دینیه عازم قم شدم . پائیز همان سال مرجع عالی قدر جهان تشیع آیتالله العظمی آقای بروجردی به قم آمدند و به تدریس فقه و اصول و اداره امور مرجعیت پرداختند . در همان سال که من یک طلبه ابتدایی بودم امام خمینی را زیارت نموده و شناخت مختصری از ایشان پیدا کردم . یادم نیست بهار همان سال ، یا سال 1324 بود که میدیدم عصرهای روز جمعه امام وارد مدرسه فیضیه میشوند ، و مستقیما به درون مدرس مدرسه فیضیه میروند ، و گروهی از طلاب و جمعی از بازرایهای قم متعاقب ایشان وارد مدرس میشوند . پس از پرس و جو متوجه شدم امام خمینی برای تدریس درس اخلاق تشریف میآورند . بنده مدتی در درس اخلاق ایشان شرکت کردم . با توجه به این که طلبه بسیار ابتدایی بودم ، مع الوصف از بیانات شیوا و روان ایشان بهره کافی میبردم .
به مصداق کلم الناس علی قدر عقولهم ، مطالب بسیار عالی را با بیانی بسیار ساده و روان بیان میفرمودند ، و تمام حضار مجلس از خواص و عوام استفاده میکردند . از یادم نمیرود ، هر روز با آیه مبارکه ذیل درس را شروع میفرمودند : « و ینزل علیکم من السماء ماء لیطهرکم به و یذهب عنکم رجز الشیطان و لیربط علی قلوبکم و یثبت به الاقدام » (3) ، سپس در زمینه تطهیر باطن سخن میگفتند . دوران تدریس اخلاقشان چندان طولانی نبود . نمیدانم به چه علتی تعطیل شد.»
آیتالله شهید مرتضی مطهری که خود در این درسها شرکت میکردند ، تأثیر آن را چنین بیان میکنند : « .... اگر چه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود در معقولات را نداشتم ، اما درس اخلاقی که وسیله شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته میشد ، و در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود ، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی ، مرا سرمست میکرد . بدون هیچ اغراق و مبالغهای این درس مرا آن چنان به وجد میآورد که تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شدیدا تحت تأثیر آن مییافتم . بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس ، و سپس در درسهای دیگری که در طی دوازده سال از آن استاد الهی فرا گرفتم انعقاد یافت ، و همواره خود را مدیون او دانسته و میدانم . راستی که او روح قدسی الهی بود . » (4)
شهید مطهری بیش از هر شاگرد دیگر امام خمینی از آن درس اخلاق انسان ساز امام فقید یاد میکرد ، و آن را مهمترین خاطره زندگی خود میدانست . او از هر فرصتی برای بیان اهمیت این درس استفاده میکرد و عنایتی داشت که عظمت روحی امام فقید را از بیان این درس ، بازگو کند .
آیتالله سبحانی ، شاگرد نامیدیگر امام در این باره مینویسند : « درس اخلاق ایشان در مدرس مدرسه فیضیه با استقبال فضلا و شخصیتهای فهمیده روبرو شد . درس در عین این که بعد اخلاقی و عرفانی داشت ، دور از بعد سیاسی هم نبود . به همین جهت شهربانی قم درس را تعطیل کرد ، و ایشان درس را به مدرسه حاج ملاصادق از مدارس قم منتقل نمودند . بخشی از نتایج این درس ، کتاب «اربعین» ایشان است .
این جانب از ایشان سؤال کردم برای درس اخلاق از چه کتابهایی بهره بگیریم ؟
فرمودند : قرآن و کتب حدیث .
پرسیدم : احیاءالعلوم (5) چطور ؟
فرمودند : در آغاز کار به این کتاب مراجعه کردم ، ولی شیوه آن را نپسندیدم » (6)
نویسنده این سطور در اظهار نظری سالها پیش در این باره گفتهام :« در سال 1328 شمسی که تازه وارد حوزه قم شده بودم ، میشنیدم که میگفتند امام خمینی ، البته به تعبیر آن روز « حاج آقا روحالله خمینی » درس اخلاقی میگفتند ، و در جلسات آن که در مدرسه فیضیه برگزار میشد ، گروه زیادی از علما و فضلا و دیگر اصناف مردم از مجاور و مسافر شرکت مینمودند ، و به قدری آن درس در نفوس حضار تأثیر داشت که گاهی اغلب آنها در حین درس زار زار میگریستند ، و از این که تا کنون آن سخنان نافذ و مؤثر و گزیده را در اخلاق اسلامی و روش زندگی واقعی به اتکاء آیات قرآنی و اخبار و احادیث شیعه علیهم السلام و نقل گفتار و کردار و رفتار علمای بزرگ شیعه ، نشنیده بودند ، متأثر و متأسف میشدند . هر جلسه جمعیت بیشتر میشد و تأثیر آن تا مدتها در نفوس شنوندگان باقی میماند ، و به طور خودکار آنها را دگرگون میساخت ، به طوری که موضوعات آن در همه جا نقل مجالس و نقل محافل خاص و عام بود . از حضار شاخص آن جلسات درس اخلاق امام در مدرس مدرسه فیضیه قم ، شهید علم و دین آیتالله مرتضی مطهری فیلسوف و متفکر نامی بعدی عصر ما ، بود که خود در گفتارها و نوشتههایش بارها از آن یاد میکرد . در آن اوقات ( سال 1328 شمسی ) وقتی علت تعطیلی آن درس را از اشخاص مختلف جویا میشدم ، میگفتند : چون جمعیت زیاد شده بود و حال اغلب حضار در حین درس و بیانات حاج آقا روحالله دگرگون میشد ، لذا ایشان آن را تعطیل کردند، ولی گویا علت دیگری داشته است .»(7)
گفتنی است که امام دوبار این درس اخلاق را در مدرسه فیضیه داشته است : یک بار بعد از شهریور 1320 و سقوط سلطنت رضاخان پهلوی ، که استاد شهید مطهری از آن یاد میکرد ، و دیگری چند سال بعد بوده است . هر دو بار هم پس از مدتی به تعطیلی کشید . امروز اگر ما بخواهیم از آن درس اخلاق امام یاد کنیم ، میتوانیم دروس اخلاق ایشان را که برای عدهای از فضلا در حسینیه جماران القا میشد و مستقیما هم از تلویزیون پخش میگردید ، جایگزین آن سازیم ، و آن را در این ببینیم .
همان طور که بعضی از معاصران ایشان و مخالفان فلسفه و عرفان که امام به این دو علم دل بسته بود در آن موقع اظهاراتی کردند که باعث تعطیل درس اخلاق امام شدند ، در این اواخر عمر امام نیز با همه اسم و رسم و شهرت جهانی که امام یافته بود ، باز درسهای اخلاق ایشان بی سر و صدا نبود . بعضیها که درک لازم برای فهم بیانات ژرف امام را نداشتند ، چندان نق زدند که امام این بار نیز آن مطالب عالیه عرفانی و اخلاقی را ترک کردند . مباحثی که امام در عرفان و اخلاق در حسینیه جماران طرح مینمودند و درباره آنها سخنانی اظهار میداشتند ، بعد ا به صورت کتاب « تفسیر سوره حمد» منتشر شد ، و امروز در اختیار همگان است . امام بعلاوه در کتاب « اربعین حدیث » و کتابهای عرفانی دیگر که نوشتهاند ، همچون یک معلم بزرگ اخلاق و خوانندگان آثارش را به تزکیه نفس و تهذیب اخلاق و دوری از آنچه انسان را به خود مشغول میسازد و از مبدا و خدا دور میکند ، رهنمود داده ، و به مکارم اخلاق و سجایای حمیده و صفات پسندیده فراخوانده است . به عبارت دیگر کسانی که مایل هستند از آن درس اخلاق امام آگاه شوند میتوانند در همین اربعین حدیث و تفسیر سوره حمد و شرح دعای سحر ، و سایر کتب عرفانی ایشان آن نصایح و رهنمودها و تعالیم عالیه اخلاقی امام خمینی – قدس سره – را ببیند .
عرفان امام
امام بزرگوار به موازات رفتن به درس خارج فقه آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ، درس فلسفه و عرفان را هم فرا گرفتند . فرزند امام حجه الاسلام حاج احمد آقای خمینی که در این باره همه چیز را از پدر به یاد دارند ، میگویند : یک روز امام با مرحوم آقای الهی از شخصیتهای عارف مسلک قزوین در قم ملاقات میکنند . در جریان این ملاقات مرحوم آقای شاه آبادی بزرگ ( عارف بزرگوار و استاد حضرت امام ) هم حضور داشتهاند . امام فرمودند مقداری با هم صحبت کردیم و یکی دو تا سؤال از مرحوم آقای شاهآبادی بزرگ کردم .
وقتی جواب مشروح و کاملی شنیدم مطلع شدم که ایشان اهل فلسفه و عرفان هستند . وقتی پس از آن جلسه مرحوم شاهآبادی خواستند از مدرسه دارالشفاء ( محل ملاقات) در جنب مدرسه فیضیه تشریف ببرند ، من همراه ایشان راه افتادم . در بین راه از ایشان سؤال کردم « منظومه» و « اسفار» و نظایر آن را درس میدهید ؟ ایشان جواب دادند نمیتوانم ، حال و حوصلهاش را ندارم . نهایتا حضرت امام ، مرحوم شاهآبادی بزرگ را برای تدریس عرفان راضی میکنند ، و «فصوص» ابن عربی را به مدت 6 سال نزد ایشان میخوانند. » (8)
به طوری که قبلا گفتیم امام در اوائل جوانی که از شور و شوقی فوقالعاده برخوردار بودند ، وقتی مرحوم آیتالله میرزا محمدعلی شاه آبادی را با آن جامعیت در عرفان و فلسفه میبینند ، همچون تشنهای که به چشمه فیاض رسیده است ، در نزد وی به استفاده میپردازند ، با این که استاد ، در فلسفه هم استاد بوده ، ولی آقا روحالله خمینی طلبه جوان با ذوقی سرشار و قریحهای سیال در نزد وی به تحصیل و استفاده کتب عرفانی که با روحیه و جهات اخلاقی استاد با آن قیافه جالب و سیمای روشن و وقار توأم بود ، همت میگمارد .
« فصوص» محیی الدین ابن عربی را به خوبی نزد این استاد میخواند ، و بر آن حاشیه مینویسد . حاشیه امام درست در حاشیه همان کتاب فصوص است که نزد استاد درس خوانده است ، پیداست که امام چنین حاشیه و تحقیقاتی در مباحث مهم عرفانی و اظهار نظرهای ژرف خود را یک قلم نوشتهاند . آیتالله حاج آقا مرتضی حائری یزدی فرزند گرامی مرحوم آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی ( رضوان الله علیه ) نکته مهمی را برای بنده بازگو کردند . به گفته ایشان با رحلت حضرت امام چند تا از علوم به طور کلی دچار خلأ میشود . یکی از این علوم عرفان است ، زیرا به نظر امام کسی وجود نداشت که در این علوم عمیقا تحصیل کرده باشد . (9)
معمولا مؤلفین در این گونه موارد سخن اصل را در دفتری به عنوان «قوله» میآورند ، و سپس خود به شرح و نقد و تحقیق پیرامون آن میپردازند ، ولی امام این مطالب را در همان حاشیه کتاب نوشتهاند ، و امروز که ما آن را میبینیم واقعا دچار شگفتی میشویم ، و اعتراف میکنیم که امام خمینی همه چیزش استثنایی است . امام در نزد آیتالله شاهآبادی بعلاوه کتاب « مفاتیح الغیب » را خوانده و همان موقع نیز بر این کتاب مهم عرفانی نیز حاشیه نوشته است ، همچنین کتاب مشهور « منازل العارفین » در عرفان را نزد آن استاد بزرگ عرفان اسلامی خوانده است .
بنابراین باید گفت امام خمینی دوره علم عرفان و مباحث عمده آن را در نزد استاد مسلم آن علم آیتالله شاه آبادی که هم عارف و هم فقیه و مجتهد و هم فیلسوف بوده ، فرا گرفته است ، آنهم نه عرفان علمی و نظری ، بلکه عرفان عملی و اسلامی . در یک کلام امام خمینی که هم فیلسوف و هم فقیه و مجتهد عالی مقام و بزرگترین مرجع تقلید شیعه در ربع قرن اخیر بود ، در تمام حرکات و سکنات و رفتار و گفتارش ، عارف بود ، عارف بالله به تمام معنی، عارفی که حقایق مهم و ظریف عرفانی را با تمام وجود لمس کرده بود ، حقا که تعبیر « امام العارفین» باید هم از القاب زیبای آن بزرگوار به شمار آید . آنچه امام را در طول عمر طولانیش بدان گونه بار آورد ، و به او آن همه صبر و تحمل و راضی به قضای الهی در تمام مراحل زندگی بخشید عرفان امام بود . عرفانی که خاص خود او بود ، و حتی ما آن را در محیی الدین ابن عربی که امام او را در عرفان اسوه خود میدانست ، بدان گونه که در او دیدیم ، نمیبینیم . عرفان امام خمینی که عملا از وی دیدیم ، و در کتابهایش شرح داده ، با تمامی عرفانهای معمول میان عرفا و مورد ادعای عارفان بزرگ از تمامی فرق اسلامی ، فرق کلی دارد ، و آن هم عرفان امام خمینی است .
آیتالله جوادی آملی درباره عرفان امام و فرق عارف و حکیم بدین گونه سخن میراند : « امام رضوان الله علیه هم در بخش صاحبنظران حضور دارند ، و هم در صحنه صاحبدلان و صاحب بصران . در صحنه صاحبنظران ، یک اندیشمند فائق است ، و در میدان صاحبدلان یک صاحب بصر صائب است . نشانش آن است که هم در براهین فکری بزرگان نقدی قابل توجه دارد ، و هم در مسائل عرفانی بر رهآورد صاحبنظران نقدی عمیقانه و عارفانه دارد . اسفار را آن طوری که عارف نامدار مرحوم میرزا محمدرضا قمشهای که در عصر اخیر مدرس نامی عرفان بود ، بیان کرده ، امام امت به طرزی دیگر بیان میکند . نحوه تدریس او را نمیپذیرد ، و به سبک خاص خود تقریر میکند، و بر فرموده آن عارف بزرگ نقد دارد. سرش آن است که هر چند بصر قویتر باشد ، رهآورد هم بهتر و بیشتر است . مطلب بعدی آن است که این راه را عدهای مهندس گونه میروند ، و عدهای مهندسیشان با معماری آمیخته است . فرق مهندس ، با مهندس معمار این است که مهندس فقط روی کتاب نقشه میکشد ، و روی صفحه ترسیم میکند . قلمی و صفحه کاغذی در دست دارد و خطوطی را ترسیم میکند ، البته میداند چه میگوید و چه نقشه ای را ترسیم می کند ، اما کار مهندس طرح نقشه در چهره کاغذ است . مهندس اگر خود معمار هم بود ، گذشته از این که با قلم نقشه میکشد و صفحه کاغذ را میآراید ، آنچه را در صفحه کاغذ ترسیم کرد ، در صفحه ساختمان و ساختار پیاده میکند ، و بدین گونه میشود معمار. اگر مهندس معمار بود ، و اگر معماری مهندس گونه بنایی کرد ، این به مراتب قویتر از آن مهندس است که روی کاغذ نقشه میکشد . گر چه او علم آموخته ، اما در حد یک تئوری است ، و آن کسی که معمار است و آنچه را که میداند پیاده میکند ، زیادی یا کاستی را در عین خارج میبیند ، او میتواند بگوید از علم به عین آمد ، و از گوش ، ولی مهندس فقط میگوید از علم به عین آمد و از گوش به قلم . دیگر نمیتواند به سر آید . از گوش به آغوش یا از علم به عین . فرق یک عارف با حکیم ، همان فرقی است که بین مهندس و معمار است . امام – رضوان الله علیه – نه تنها مهندس اسلام بودند ، بلکه معمار اسلام هم بودند ، نه تنها فهمیدند دین چه میگوید ، بلکه کوشیدند دین را پیاده کنند . معماری بودند که بر اسلوب اسلام شناسی ، این ساختمان عظیم را پی افکندند ، و به پایان رساندند ، و همه دیوارها و سقفهایش را چون بنیان مرصوص ساختند .» (10)
دکتر جواد شیخ الاسلامی رئیس سابق دانشگاه علامه طباطبایی تحت عنوان « عرفان امام ، تجلی معنویت » مینویسد : « برای کسانی که شخصیت عرفانی امام را میشناسند ، و آثار عرفانی ایشان را خواندهاند و خوب دریافتهاند ، جای هیچ شک و شبههای باقی نمیماند که امام در حوزه عرفان از محیی الدین ابن عربی متأثرند و بر افکار و آراء این چهره بنام عرفان اسلامی سخت آگاهی دارند . تعلیقات امام بر « فصوص الحکم » محیی الدین ابن عربی ، و « مصباح الانس » قونوی و ذکر آرا و افکار او در ضمن مباحث عرفانی « مصباح الهدایه » و حتی تعابیر و القاب خاصی که برای او به کار میبرند ، همه و همه حکایت از آگاهی و ارزیابی امام در محیی الدین و آثار او دارد . قاضی سعید قمی نیز از چهرههایی است که امام به آراء او نظر دارند ، اما از متأخرین ایشان شاگرد مستقیم مرحوم آیتالله شاهآبادی چهره شاخص علم و عرفان است . بیان مختصات امام بحثی مستوفی میطلبد که کار تحقیق و تتبع در آثار ادبی و عرفانی امام به یکی از آشنایان نزدیک به شخص و شخصیت ایشان واگذار است . عرفان امام تجلی معنویت و شخصیت مذهبی ایشان است ، و این همان عرفان مقبول و مطلوب است ف و همه عارفان حقیقی بر این باورند که منحصرا از راه رعایت شرع و دستورات دینی حاصل شده است ، و اصولا عرفان ناب چیزی جز ملازمت دائم بر طاعات و عبادات و ترک مدام معاصی و منهیات نیست . (11)
آیتالله احمدی یزدی درباره بعد عرفانی امام و مقایسه آن با دیگر علوم ایشان میگویند : « در ارتباط با فلسفه و عرفان ، البته مشی حضرت امام درحقیقت مشی عرفانی خاص است . در فلسفه و عرفان ، در عین این که حضرت امام رضوان الله علیه یک فرد حکیم صاحب نظر در فلسفه بودند که اسفار ، اشارات و کتب دیگر را تدریس میکردند ، ولی ذوق عرفانی قوی داشتند . تعبیر بنده این بود ، در زمان حیات ملکی خود حضرت امام هم این را مکرر عرض کردم . ایشان فلسفه را در استخدام عرفان قرار دارند . یعنی در عرفان شناسی و عرفان الهی ، فلسفه را به استخدام درآوردند . در باب فلسفه مشاء میگویند مشی عقل در نظرشان بوده ، یعنی راهی که عقل پیش میبرد مانند بوعلی و امثال او که مشی عقلی داشتند ، اما در باب عرفان و فلسفه اشراق میتوان گفت بهم بسیار نزدیک هستند ، با این تفاوت که شاید فلسفه اشراق خیلی مقید به شرع نیست ، و معتقد است آنچه ضوابط فلسفی اقتضا کرد ، مهم است ، اما عرفان مقید به شرع بوده و عقیده دارد آنچه را که ضوابط و دستورات شرع بیان نموده ، بر مسیر شرع میباید سیر نمود تا اشراق بر قلب او بشود . در این رابطه « کلام» نیز هست . علم کلام نیز از راه عقل بر مبنای شرع پیش میرود . به عبارت دیگر حقایق شرعی را با دید عقل بررسی مینماید . این دید کلامی است . خدا رحمت کند یکی از اساتیدمان مرحوم علامه کبیر شعرانی ( رضوان الله تعالی علیه ) را . ایشان تقریبا این تقسیم را کرده بود و بنده این نکته را از ایشان دارم . یعنی اشخاصی که در مسائل جهان شناسی ، مثلا جهان بینی سیر میکردند ، چهار دستهاند : بعضی قطع نظر از شرع راه عقل را پیش میگرفتند که حکمای مشاء بودند . این حکما جهان شناسی را بر اساس راه عقل تعقیب مینمودند ، و دسته دیگر حکمای اشراق بر اساس تهذیب نفس تعقیب میکردند از راه عقل . اگر مطابق با شرع مقدس در آمد که بسیار خوب ، اگر هم نشد که هیچ . اما دو دسته هستند که بر اساس شرع تعقیب میکنند : یکی از عرفا که بر اساس تهذیب نفس بر معیار شرع پیش میروند ، و یکی هم متکلمین و اهل کلام که شرع را بر اساس عقل ، برهان میآورند . حالا پر واضح است که بین این اقسام ، عرفان که هم مشتمل بر تهذیب نفس و هم منطبق بر روش شرع است ، یعنی بر اساس ریزه کاریهای شرع تعقیب میشود ، مورد تأثیر است که دقیقا عرفان و فلسفه ایشان آنچه را که در شرع رسیده بر مبنای تهذیب نفس و عقل برهانی کردهاند ، و کتابهای « مصباح الهدایه» و « شرح دعای سحر» از این جمله است . مصباح الهدایه بیشتر این مشی را داشته و عملا جنبه عرفانی دارد . (12)
آثار امام فقید در عرفان کتابهای « سر الصلوه ، سراج السالکین و صلاه العارفین ، شرح دعای سحر ، حواشی فصوص ، حواشی مصباح الانس ، حواشی منازل السائرین ، و مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه ، و مباحثی از کتاب اربعین حدیث است .
امام و تدریس فلسفه
امام فقید فلسفه را در نزد آیتالله حاج سید ابوالحسن قزوینی ، و آیتالله میرزا محمدعلی شاهآبادی ، و آقا سید علی اکبر یزدی خوانده بودند . وقتی امام مدتی به فراگیری فلسفه میپردازند از آن جا که شوق زیادی به آموختن این علم داشتهاند ، میبینند بدون واسطه استاد هم میتوانند بسیاری از مباحث فلسفی را بیاموزند ، عجب است که این معنی را همدرسان فرزند اندیشمند ایشان مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی هم از وی به یاد دارند ، و این نیست مگر نشانهای بارز از نبوغ پدر ، امام مقدار زیادی از فلسفه را هم با آیتالله مرحوم حاج میرزا خلیل کمرهای مباحثه میکنند . آغاز فلسفه خوانی امام همان زمانها بوده که درس خارج فقه و اصول را نزد مرحوم آیتالله حائری میخواندهاند . یعنی به موازات آن به درس عرفان آیتالله شاهآبادی ، و به درس فلسفه آیتالله رفیعی قزوینی آقا سید علی اکبر یزدی میرفتهاند . امام در همان مواقع نیز پس از تسلط بر کتب فلسفی یعنی شرح منظومه حکیم سبزواری و شوارق ملا عبدالرزاق لاهیجی و شرح هدایه میبدی و اسفار اربعه صدرالمتألهین شیرازی ، به تدریس آنها نیز اشتغال میورزند . از قرار معلوم اولین بار هم که درس میگویند درس فلسفه بوده است .
آقای حجت از شاگردان دوره اول امام که فلسفه را نزد ایشان خوانده است میگویند:« اولین تدریس ایشان فلسفه «منظومه» حاجی سبزواری در مدرسه دارالشفا بود که چهل پنجاه نفر شرکت میکردند . تقریبا ساعت نه صبح درس شروع میشد ، ولی متأسفانه آن درس ادامه نیافت و تعطیل شد ، یعنی تعطیلش کردند ما رفتیم خدمت آیتالله شاه آبادی از ایشان تقاضا کردیم برای ما درس فلسفه بگویند و ایشان تدریس « اسفار» را برای پنج شش نفر ما یعنی من و برادرم و آقای سیدفضلالله خوانساری همشیره زاده آیتالله حاج سیداحمد خوانساری و سه چهارنفر از سادات قمی ، صبحها بعد از مراجعت از درس خارج مرحوم آیتالله حائری بود که این درس انجام میشد . حضرت امام همیشه دردرسهایی که با ایشان داشتیم ، سر وقت تشریف میآوردند . حضرت امام در مورد فلسفه فرموده بودند کسانی که به درس فلسفه حاضر میشوند باید معنی حرفی « کفایه» مرحوم آخوند را خوب درک کرده باشند ، و لذا من به ایشان عرض کردم حاضرم معنی حرفی کفایه را بیان کنم . چون ایشان ضمن سؤالاتی که این جانب در مورد فلسفه کرده بودم میزان درک من را به دست آورده بودند ، فرمودند قدرت فهم و درک شما خوبست ، نیازی به امتحان نیست . ایشان در ابراز عقیده علمی کاملا شجاعت داشتند . البته ایشان خیلی مقید بودند به این که طلاب ، مزکی باشند ، تزکیه بکنند ، تصفیه بکنند ، و خود ایشان هم کاملا مزکی بودند . » (13)
درست روشن نیست که امام جمعا چند کتاب مشهور فلسفه و هر کدام را هم چند بار و برای چه فضلایی درس گفتهاند . آنچه مسموع شده است امام کتابهای شرح منظومه سبزواری ، شوارق ، شرح هدایه میبدی ، اسفار ، اشارات و ... در فواصل زمانی تا این اواخر که پس از آن به تدریس خارج فقه و اصول پرداختند درس گفتهاند . آیتالله سبحانی میگویند امام حتی در سالی که برای ایام تعطیل حوزه مدتی را به تهران آمده بودند تا از پدر همسرشان آیتالله ثقفی بازدیدی بعمل آورند ، برای عدهای از فضلای تهران در مسجد خیابان پامنار اشارات شیخ الرئیس را درس گفتهاند . حجه الاسلام والمسلمین امینی گیلانی از خاطرات خود در سال 1323 شمسی که تازه وارد حوزه علمیه قم و مدرسه فیضیه شده بودند ، مینویسند : « کیفیت شناخت این جانب از امام به این صورت بود که روزها میدیدم یک سیدروحانی خوش چهره با قیافه بسیار زیبا و نورانی وارد مدرسه فیضیه میشوند ، و با کمال وقار و متانت به قسمت دوم مدرسه میروند . پرسیدم این آقا کیست و به کجا میرود ؟ پاسخ دادند ایشان حاج آقا روحالله خمینی هستند و برای تدریس حکمت به حجره آقای مطهری تشریف میبرند . دوران تدریس فلسفه معظم له بسیار طولانی بود . یعنی از بدو شروع تا سالی که مرحوم علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان به قم آمدند و درس گفتند بلاانقطاع ادامه داشت . سپس کم کم حضرت امام بساط تدریس فلسفه را جمع کردند و به تدریس خارج فقه و اصول پرداختند . » (14)
امام خمینی همزمان با تدریس فلسفه ، به تدریس کتابهای رسائل و مکاسب مرحوم شیخ انصاری ، و کفایه مرحوم آیتالله خراسانی هم اشتغال داشتند . استاد سید جلال آشتیانی فیلسوف معاصر می گویند : به درس منظومه ایشان رفتم . اسفار نرفتم . فرمود برای تو زود است . شوارق و چیزی نظیر آن بخوانید – و سپس به درس اسفار بیائید – بعد رفتم طبیعیات را شروع کردم . سپس رفتم پیش مرحوم حاج شیخ مهدی مازندرانی ، بعد هم میرزا مهدی آشتیانی . ایشان ( امام ) در درس خیلی ادب داشتند . وقتی آقا میرزا مهدی آشتیانی آمد قم و درس فلسفه شروع کرد و جمع زیادی میرفتند درس ایشان ، امام خمینی فرمودند آمیرزا مهدی در رتبه اساتید من است ، بروید درس ایشان و از ایشان استفاده کنید . درس خودشان را هم تعطیل کردند . ایشان میافزایند : « از شاگردان حضرت امام که دیدم مسائل فلسفی را خوب تجزیه و تحلیل میکنند ، یکی مرحوم آقای مطهری بود . آقای مطهری وقتی در مشهد بودند ، خیلی علاقه داشتند به مرحوم میرزا مهدی پسر آقا بزرگ حکیم که خیلی با ذوق و زاهد بود . بعد که آمدند به قم گفتند گمشدهمان را در وجود حاج آقا روحالله پیدا کردیم . آن مرحوم ده دوازده سال به درس امام رفتند و منظومه و اسفار را نزد ایشان خواندند . از شاگردان آن موقع که به درس فلسفه ایشان میرفتند آقامیرزا محمدصادق سرابی و آقاسیدعزالدین زنجانی بودند . بعضی از شاگردان سنشان از خود آقا بیشتر بود . مثل حاج میرزاعبدالجواد سدهی که از مدرسین بسیار خوب بود ، و ما کفایه را پیش ایشان میخواندیم و درسش مثل درس خارج میماند . مشرب فلسفی ایشان همان مشرب ملاصدرا صاحب اسفار و مشرب عرفانی همان مشرب استاد بزرگوارشان مرحوم آقای شاه آبادی بود . او میرفت درس منظومه امام ، و اسفار را هم به منزل ایشان میرفت . دیگر آقای فکور یزدی بود که به درس معقول آقا میرفت ، و خیلی هم افتخار میکرد.»( 15)
آیتالله فاضل میگویند:« امام فلسفه و عرفان را قبل از فقه و اصول تدریس داشتند . برخی از آن کتب را به صورت عمومی مانند منظومه سبزواری و بعضی دیگر را به صورت خصوصی تدریس میکردند .» نویسنده سالها پیش در خاطراتم از امام نوشتهام « در سال 1328 شمسی که به قم آمدم ، دو تن از اساتید بزرگ قم که هر دو هم حاج آقا روحالله بودند ، استادهای فلسفه و علوم عقلی بودند . این دو تن حاج آقا روح الله خمینی ، و حاج آقا روح الله کمالوند خرمآبادی بودند ، با این فرق که شهرت و شخصیت علمی حاج آقا روحالله خمینی بیشتر و نافذتر بود . در همان اوقات بود که استاد شهید حاج شیخ مرتضی مطهری ، و شهید مظلوم دکتر سیدمحمد بهشتی ، و آیتالله منتظری و آیتالله حاج آقارضا صدر و برادرش امام موسی صدر و جمعی دیگر از فضلای آن روز نزد حاج آقا روحالله خمینی در فقه و اصول و فلسفه مشغول تحصیل بودند. مرحوم حاج آقا روحالله کمالوند مدتی بعد به شهر خود خرمآباد مراجعت کرد و حوزه علمی آن شهر را دایر نمود ، و به رتق و فتق امور دینی مردم لرستان اشتغال ورزید ، تا در سال 1341 شمسی به رحمت ایزدی پیوست . روزی امام درباره کثرت فلسفه خوانها در حوزه فرمودند ، کی حوزههای علمی شیعه این قدر فلسفه خوان داشته است ؟ آیا اینها همه فلسفه را میفهمند ؟ فلسفه در طول تاریخ خود قاچاق بوده ، و باید به صورت قاچاق خواند ، بخصوص در حوزههای علمیه ، نه این قدر زیاد و برای همه کس درس بگوئید و اجازه بدهید همه بیایند بنشینند ، مگر همه اینها اهل هستند ؟ کسانی که شایستگی برای خواندن فلسفه دارند ، به طوری که منحرف نشوند ، کمند.» بعد فرمودند : « وقتی من در صحن معصومه (ع) حکمت درس میگفتم حجرهای انتخاب کرده بودم که حدود 17 نفر جا داشت . عمدا چنان جایی انتخاب کرده بودم که بیشتر نیایند . به آنها که میآمدند و افرادی خاص و شناخته شدهای بودند هم میگفتم درس مرا بنویسید بیاورید ، اگر دیدم فهمیدهاید ، اجازه میدهم بیائید و گرنه شما نباید فلسفه بخوانید . چون مطالب را درک نمیکنید و باعث زحمت خواهید شد . هم زحمت خودتان و هم زحمت من ! چون خواهید گفت ما پیش فلانی فلسفه خواندهایم ». سپس فرمودند:« اگر من هم جای آقای بروجردی و رئیس و سرپرست حوزه بودم از این همه فلسفه گفتن ، آنهم به این زیادی و به صورت کاملا علنی ، احساس مسئولیت میکردم . وضع حوزه برای فقه و اصول و حدیث و تفسیر و علوم دینی است . البته در کنار آن هم عدهای که مستعد هستند ، مخصوصا این روزها میتوانند با حفظ شرایط و رعایت وضع حوزه و مسئولیتی که فقیه مرجع مسئول وقت دارد ، معقول بخوانند که کمک به علوم دینی آنها بکند ، و بتوانند در برابرخصم مسلح باشند ، ولی نه با این وسعت و این همه سروصدا ، از درس و بحث و نشر کتب فلسفه آنهم در حوزه .» (16)
در زمان مرجعیت مرحوم آیتالله بروجردی غیر از امام خمینی و مرحوم کمالوند دیگران هم بودند که در حوزه قم استاد فلسفه به شمار میآمدند . از جمله مرحوم آقا شیخ مهدی مازندرانی بود که هر چند اساتید این فن بود ، ولی به واسطه سوء مزاج کمتر فضلا میتوانستند از ایشان استفاده کنند و شاگردان خاصی داشت. امام خمینی با آمدن علامه طباطبایی به قم و شروع به تدریس فلسفه ، دیگر فلسفه درس نگفتند و جای خود را در تدریس معقول به ایشان واگذار نمودند ، و خود به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال ورزیدند. از شاگردان بزرگ و مشهور امام در درس فلسفه که هر کدام هم خود استاد فلسفه شدند ، آیتالله حاج شیخ عبدالجواد سدهی اصفهانی ، آیتالهل حاج شیخ محمد فکور یزدی ، آیتالله شهید مطهری ، آیتالله ایزدی نجف آبادی ، مرحوم شیخ جواد خندق آبادی ، شیخ محمد علی توحیدی ، میرزا مسلم سرابی ، حاج آقا مهدی حائری یزدی ، آیتالله منتظری ، آیتالله حاج آقا رضا صدر ، آقا میرزا صادق سرابی ، آقا سیدجلالالدین آشتیانی و آیتالله سیدعزالدین زنجانی بودند .
نویسنده:استاد علی دوانی