میکی لیو در یادداشتی که معاریو اقدام به انتشار آن کرده است ,اوباما را محصول هالیوود معرفی میکند.
 دراین نوشته وی به بیان دیدگاهش از حضور باراک اوباما اولین رئیس جمهور سیاهپوست در کاخ سفید اشاره کرده ومینویسد : چند هفته پیش برنامه‌اى از «دیلى شو» مشاهده کردم که دیدگاه مردم جهان نسبت به اوباما را به شیوه جالبى طرح کرده بود.

آنها در فیلم کارتونی «سیمبا سلطان جنگل» ساخته شرکت والت دیزنى دخل و تصرف کرده بودند، بخصوص همان صحنه‌اى که سلطان جنگل، فرزند تازه به دنیا آمده خود را بلند مى‌کند در حالى که آفتاب از پشت سر وى طلوع کرده و در روبروى آنها همه حیوانات جنگل مشغول شادمانى و خوشحالى هستند. آنها در این برنامه طنز بجاى سیمبا عکس اوباما را گذاشته بودند و در این جا بود که رویداد عجیبى روى داد.

 با اینکه این برنامه براى انتقاد از اوباما و انتقاد از دید مردم در مورد وى ساخته شده بود؛ ولى عملا این برنامه سرگرمى و تفریح به تبلیغى براى وى تبدیل شد.

این صحنه را دوباره هنگامى به یاد آوردم که اوباما سخنرانى پیروزى خود را سر مى‌داد. شکل و ظاهر وى دقیقا ماند همان صحنه‌اى بود که تعریف کردم. در پشت اوباما نورافکن‌هاى قوى بود و بجاى حیوانات جنگل، طرفداران اوباما بودند که به شادمانى و پایکوبى مشغول بودند.

هر چند که این حادثه براى من معناى خاصى نداشت ولى با مشاهده صحنه من تحت تاثیر قرار گرفتم، زیرا شخصیتى را مى‌دیدم که گذشته، انگیزه و برنامه‌هاى واقعى وى برایم ناشناخته است و در حقیقت این را مى‌دانم که وى بازاریاب خوبى براى کالاى جمهورى‌خواه‌ها است.

عوفر شیلح نیز روز جمعه برنامه موفقى در شبکه دهم اسرائیل داشت. هنگامى که بخش‌هایى از برخی فیلم‌ها مثل «کاخ سفید» و «فیلم 24» را در هم آمیخته بود تا فیلمى در مورد زندگى اوباما تهیه کند. خلاصه کلام اینکه در تلویزیون همه چیز رنگ و لعاب سرگرمى و تفریح دارد، حتى اگر سخن در مورد انتقال قدرت در یک حکومتى مانند ایالات متحده باشد.

همین وضعیت نیز در انتخابات 2004 پیش آمد ولى در سمت و سوى کاملا عکس انتخابات کنونى ,در یک طرف ما یک قهرمانى از جنگ ویتنام داشتیم ولى شخصیتى بود که چهره محبوبى نداشت و سخنانش جدى و خسته کننده بود. در مقابل بهترین بازیگر را داشتیم یعنى جورج بوش که وى خیلى راحت توانست بر جان کری پیروز شود. با وجود اینکه کشته‌هاى جنگ عراق و افغانستان مانع بسیار مهمى براى پیشرفت وى در انتخابات بود، ولى براى وى همین امر کافى بود که مردم را خیلى خوب سرگرم مى‌کرد.

اوباما در نقطه مقابل بوش قرار دارد، ولى با این وجود ریاست جمهورى را در جیب خود داشت؛ زیرا وى چهره گشاده‌اى دارد، چرب زبان است و کاریزمایى عالى دارد و همه مى‌دانیم که ایالات متحده بلکه همه دنیا، ملت تلویزیون و دنیاى تلویزیونى هستند. همین امر براى پیروزى اوباما کافى است. در حقیقت به این حقیقت مى‌رسیم که مرزهاى بین سرگرمى و سیاست از میان رفته است. این امر اتفاقى نیست که برنامه‌هاى تفریحى اخیر «باری لوینسون» به سمت موضوعاتى مانند انتخابات گراییده و کارگردانان هالیوود را براى ساخت یک جنگ ساختگى به کار گمارد و سپس رییس‌جمهور را در یک داستان جنسى غرق کند. در برنامه کمدى دیگرى مى‌بینیم که بر سر انتخابات ریاست جمهورى رقابتى سخت درگرفته و در نهایت یکى از کاندیداها بخاطر اشتباه در شمارش آرا پیروز مى‌شود و البته در هر دو داستان پایان خوشایندی ندارند.

به نظر مى‌رسد که ستاد انتخاباتى اوباما با کارگردانان هالیوود همکارى مى‌کرده است؛ ولى این سؤال مطرح مى‌شود که آیا حکومت وى نیز جزو سناریو هست یا خیر؟ و آیا در این سناریو پایان خوشى تهیه شده یا نه؟ در نهایت باید بدانیم که مردم تلویزیونى آمریکا همچنان که رهبران خود را بالا مى‌کشند، آنها را از عرش به پایین مى‌اندازند. اگر شک دارید می‌توانید این موضوع را از سارا پالین بپرسید!

دسته ها : سیاست
جمعه 1387/9/8 21:49
X