کیفیّت خلقت یکسان چهارده معصوم(ع) ایجاب می‌کند که در تمام شئون ولایت نیز در ردیف یکدیگر باشند؛ لذا اثرات بغض و یا محبّت، ‏اطاعت و یا عصیان نسبت به هر معصومی برابر و یکسان با آثار وِداد و یا عِناد، سرپیچی و یا پیروی نسبت ‏به هر یک از معصومین دیگر می‌باشد. اخبار وارده در این موضوع بسیار زیاد و فوق العاده است و شیعه و ‏سنّی همگی به این روایات معتقد بوده و به صحّت آنها اعتراف دارند. در اینجا چند روایت از این دسته از ‏اخبار برای نمونه نقل می‌شود:‏

«رسول خدا دست حسنین را گرفت و فرمود: هر کس مرا و این دو فرزند مرا، و پدر و مادر این دو را ‏دوست بدارد، روز قیامت با من هم درجه خواهد بود».1

در اینجا سؤالی پیش می‌آید که هم درجه بودن با پیامبر چه معنی می‌تواند داشته باشد؟ ابن‌حجر ‏هیثمی‌در صواعق، بعد از نقل این روایت، پاسخ نیکویی داده است. او می‌گوید: « در اینجا مبادا چنین ‏به نظر آید که مقصود هم‌مقام بودن با رسول خداست، بلکه مراد این است که چون هر مسلمانِ با ایمان به ‏علی و اولاد علی محبّت داشته باشد، خدای تعالی او را به جوار رحمتش نزدیک می‌فرماید، و در مرکز ‏لطف و احسانش قرار می‌دهد، و پرده‌ها برداشته می‌شود، در این مقامِ رفعِ حجاب، و بی پرده در محضر ‏حق تبارک و تعالی قرار گرفتن، با پیامبر هم صف و همراه است».2

ابن حجر آنگاه به سخن چنین ادامه می‌دهد: «چنان‌که خدای تعالی می‌فرماید: مسلمانان مؤمن، با ‏انبیا، صدّیقین، شهدا و صالحین ـ که خدا نعمت‌های خویش را به آنان عطا فرموده است ـ همگام و ‏همراهند، و چه رفیقان نیکویی».3 و کاملاً روشن است که در این آیه یکسان بودن مقامات مطرح نیست؛ ‏بلکه مراد، برابر بودن همة اهل ایمان است در معرض فیض، و در جلوه گاه رحمت، و بی پرده در محضر لطف ‏و مرحمت خدا قرار گرفتن. وگرنه هر یک از انبیا، صدّیقین، شهدا، علما، صالحین، ابرار، اخیار و مخلصین را ‏مقامی‌خاصّ و جداگانه، و درجه و مرتبه ای مخصوص به خود می‌باشد. پنج تن آل عبا را نیز مرتبه و مقامی‌‏است بی نظیر و مخصوص به خودشان که هر پنج تن به طور یکسان در آن مشترکند، و هرگز کسی را به آن ‏مقام والا راه نیست».‏

حضرت رسول اکرم(ص) می‌فرماید: «هر کس فاطمه را بیازارد مرا آزرده است، چنان‌که خدای تعالی می‌‏فرماید: [همانا آن کسانی که خدا و رسول او را بیازارند،خدا آنان را در دنیا و آخرت لعنت کرده و از رحمت ‏خود دور فرموده است]».4و5 ‏

روایاتی که نقل شد و احادیثی که از قول پیامبر اکرم(ص) در این موضوع بیان می‌شود، همگی عبارات کتب ‏عامّه است که شیعه و سنّی در صحّت آنها متّفق القولند:‏

فاطمه پارة تن من است، هر کس او را خشمگین کند، ‏مرا به خشم آورده است.‏6

فاطمه پارة تن من است، آنچه فاطمه را ‏بیازارد مرا نیز آزرده می‌سازد، و آنچه فاطمه را به خشم آورد مرا هم غضبناک می‌کند.

فاطمه پارة تن من است، آنچه او ‏را داگیر کند مرا گرفته خاطر می‌سازد، و آنچه او را مسرور گرداند مرا شاد می‌نماید.

فاطمه پارة تن من است، آنچه او را ‏آزرده کند مرا می‌آزاراد، و آنچه او را به زحمت اندازد مرا دچار مشقّت می‌نماید.

هدف و منظور ما از نقل این احادیث شریف در منقبت حضرت زهرا(س) این است که ‏بر همگان ثابت شود موضوع محبّت و یاری آن حضرت، و یا بغض و دشمنی و اذیّت او، عیناً همانند محبّت و ‏دوستی با پیامبر اکرم(ص) و یا عداوت و عناد نسبت به مقام نبوّت است؛ و اعتقاد داشتن به این مطلب، هرگز ‏منحصر به یک مذهب خاص نیست، بلکه این موضوع کاملاً اسلامی‌و کلّی است، و بدون تردید از معتقدات ‏تمام مسلمین جهان است.7

چون مطلبِ مورد بحث در نزد علمای عامّه نیز بسیار حائز اهمیّت است و با این روایات شریفه که ‏ذکر شد به طور صریح استدلال و ثابت کرده‌اند که هر کس نسبت به حضرت زهرا محبّت نداشته، و یا به ‏نحوی از انحاء او را آزرده باشد کافر است، لذا ما این موضوع را عمیقاً مورد بررسی قرار می‌دهیم.‏

گاهی مطلبی را معتقدان به یک مذهب عنوان می‌کنند، و گاهی موضوعی صد در صد عمومی‌و ‏اسلامی است و با توجه به مدارک و اسنادی که از دانشمندان فریقین (شیعه و سنّی) نقل شده است، ‏کاملاً ثابت می‌شود که این مطلب اسلامی است که: هر کس حضرت صدّیقه(س) را ‏آزار و اذیت نماید و آن حضرت از او دل آزرده و ناخشنود باشد، کافر است.‏

روایتی است فوق العاده مهم و حیرت انگیز از پیامبر اکرم که آن حضرت فرمود:‏
همانا خداوند تبارک و تعالی غضب ‏می‌کند هنگامی‌که فاطمه به خشم آید، و راضی می‌شود آنگاه که او راضی و خشنود گردد.‏

و در روایت دیگر خطاب به فاطمه(س) فرمود:‏
یا فاطمه، خدا با غضب تو غضب می‌کند و با رضای تو ‏راضی می‌گردد.‏
این دو روایت عجیب را عدّة زیادی از دانشمندان عامّه نقل کرده‌اند.8

با توجه به اینکه هر بشر حالات مختلفی دارد، و در هر ساعت دستخوش تحوّلات گوناگون است، معقول ‏نیست که بشری در تمام لحظات زندگانی، با وجود آن همه دگرگونی‌ها، همیشه و همه جا مورد توجه خدا ‏بوده؛ و رضایتش رضای خدا، غضبش خشم خدا، مسرّتش خشنودی خدا، محبّتش حبّ خدا، و دشمنی با ‏او دشمنی با خدا باشد؛ و بر هر کسی به این بشر به چشم حقارت نگاه کند، خدا نیز با نظر حقارت بر او ‏بنگرد، مگر اینکه صاحب مقام ولایت مطلقه بوده باشد؛ و به اعتبار همان مقام که عیناً پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نیز دارا هستند، تنها این موضوع امکان پذیر می‌باشد.‏

فاطمه(س) وجود مقدّسی است که پیامبر اکرم(ص) یک عمر او را به تمام امّتش معرّفی کرده، و ‏مقامات معنوی‌اش را بیان فرموده است.‏

چنان‌که گفته شد، کاملاً روشن و مبرهن است آن بشری که محبّتش محبّت خدا، اطاعتش اطاعت خدا، ‏رضایتش رضایت خدا، مخالفتش مخالفت خدا، سَخَطش سخط خدا، غضبش غضب خداست، لازمه‌اش این ‏است که باید صاحب مقام شامخ ولایت مطلقه باشد، و در نتیجه هر کس به صاحب ولایت ایمان نیاورد و ‏محبّتش را در دل نداشته باشد کافر است، و این مطلبی است که علمای عامه نیز به آن ایمان و اعتقاد ‏دارند که در اینجا نقل بعضی از عبارات آنها مفید و ضروری است:‏

ابو القاسم سهیلی (م 581 هجری) در کتاب الرّوض الاُنُف می‌نویسد:‏
«هنگامی‌که رِفاعَه از گناهی که مرتکب شده بود توبه کرد، خودش را به چوب توبه محکم بست و ‏سوگند خورد هرگز آن بند را نگشاید مگر اینکه محمّد بن عبدالله به دست خود آن را باز فرماید، و این را ‏نشان قبول شدن توبة خود قرار داده بود، تا اینکه آیة قبول شدن توبة او از جانب پروردگار نازل شد.9 و در ‏آن هنگام حضرت فاطمه اراده فرمود آن بندها را بگشاید، ولی ابولُبابَه گفت: کسی جز پیامبر نباید مرا از بند ‏رها نماید، زیرا من به این امر سوگند یاد کرده‌ام، و چون سخن به گوش پیامبر اکرم رسید، حضرت فرمود: ‏«همانا فاطمه پارة تن من است».

درود خدا بر پیامبر و فاطمه. (سپس راوی حدیث چنین نتیجه می‌گیرد که) این حدیث دلالت دارد بر ‏اینکه هر کس فاطمه را دشنام دهد کافر می‌شود، و هر کس بر او صلوات فرستد، برابر است با صلوات بر ‏پدرش رسول خدا».‏10

در کیفیّت صلوات و سلام بر او و زیارتش اخباری از پیامبر اکرم نقل شده است که همه نشانگر این است ‏که حضرت زهرا ـ همانند رسول خدا ـ در این مطالب کاملاً استقلال داشته و صلوات و زیاراتی مخصوص به ‏خود دارد. این روایت را ابن‌حجر نیز در شرح کتاب جامع صغیر نقل کرده است، و جالبتر اینکه زین الدّین ‏مُناوی ـ صاحب کتاب کُنوز الدَّقائق ـ
ضمن بیان این حدیث می‌گوید:‏

«ابو القاسم سهیلی با حدیث شریف [فاطمةٌ بَضعَةٌ مِنّی ...] استدلال می‌کند که هر کس فاطمه را ‏دشنام دهد کافر است [چون این عمل مُشعر بر بغض او نسبت به آن حضرت است و خدا چنین کسی را ‏دشمن می‌دارد و هر کسی را که خدا دشمن بدارد یقیناً کافر است]، سهیلی از همین حدیث نتیجه می‌‏گیرد که: فاطمه از شیخین [یعنی ابوبکر و عمر] نیز برتر است.11

ابن حجر می‌گوید: «آزار و اذیت فاطمه حرام است، زیرا هر چیزی که او را آزرده خاطر کند، پیامبر را دل ‏آزرده می‌نماید، و آنچه رسول خدا را بیازارد، در حقیقت خدا را اذیت کرده است ... (ابن حجر در پایان سخن ‏چنین نتیجه می‌گیرد): آنچه تاریخ گذشته به ما گوشزد می‌کند این است که جزای آن کس که ‏زهرا را بیازارد، گرفتاری در دنیاست، و البته عذاب او در آخرت شدیدتر خواهد بود».12

ناسزا گفتن به حضرت صدّیقه(س) برابر است با دشنام به پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و در ‏نتیجه مساوی است با دشنام به حقّ تبارک و تعالی، چنان‌که رسول خدا دربارة علی می‌فرماید:‏
«به علی دشنام ندهید؛ هر کس به او دشنام دهد در حقیقت مرا ناسزا گفته است؛ و هر کس به من ‏دشنام دهد، همانا به خدا بدزبانی کرده است».13

این فرمایش‌های پیامبر اکرم در منقبت حضرت زهرا(س)، عیناً با همین مضامین در کتب ‏شیعه و سنّی نقل شده است که نشان می‌دهد آن حضرت در جمیع احکام و شئون ولایت با رسول خدا و ‏امیرالمؤمنین شریک است، لذا علما چنین فتوا می‌دهند که هر کس به پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین، یا ‏فاطمة زهرا دشنام دهد واجب القتل می‌شود، و دانشمندان عامه می‌فرمایند: «هم کافر است و هم واجب ‏القتل».‏


صلوات بر فاطمه(س)
دلیل دیگری که ولیّة الله بودن حضرت صدّیقه(س) را اثبات می‌کند، استقلال آن حضرت در ‏موضوع صلوات فرستادن بر آن حضرت و کیفیّت زیارتش می‌باشد، که همانند صلوات بر پیامبر اکرم، امیرالمؤمنین و ‏حسنین و زیارت آنان است؛ یعنی همان‌گونه که به صلوات بر آن چهار وجود مقدّس و زیارتشان امر شده ‏است، نسبت به حضرت زهرا نیز در این موارد، همگان مأمور و مأجورند. فاطمه(س) که مشمول ‏آیة تطهیر و از اهل بیت پیامبر اکرم ـ یعنی آل محمّد(ص) است ـ، کیفیّت صلوات بر ‏او را رسول خدا به صراحت چنین بیان داشته است:‏

بر من صلوات بَتراء (= ناقص، دُم بریده و بریده شده) نفرستید، سؤال شد: یا رسول‌الله صلوات بتراء ‏چیست؟ فرمود: اینکه (بر من صلوات بفرستید و) بگویید «اللهمّ صلّ علی محمّد» ولی دربارة آل14 من ‏ساکت باشید. شما باید بگویید: «اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد».15

صلواتی که شامل علی، فاطمه و حسنین(ع) نباشد، مقطوع و بریده است و مورد قبول خدا ‏و رسولش نمی‌باشد. لذا حضرت صدّیقة زهرا هم ردیف و برابر افرادی است که جمیع مسلمین با ایمان ‏جهان ـ از شیعه و سنّی ـ هر شبانه روز در تشهّد نمازهای پنج‌گانه بر او درود می‌فرستند؛ و او در این ‏مقام، همتای محمّد بن عبدالله، و علی و حسنین(ع) است؛ و همین لزوم صلوات بر فاطمه (س) در هنگام اقامة نماز یک منقبت و فضیلت ساده نیست، بلکه نشانگر مرتبة اعلی و منصب ‏والای آن حضرت است که این‌چنین در جَنب صاحبان رسالت و امامت قرار گرفته است. بدون تردید باید ‏فاطمه، خود ولیّة الله و دارای مقام ولایت بوده باشد، تا هم ردیف و همتای اولیای خدا، مورد خضوع و ‏مشمول صلوات و درود جمیع مؤمنین جهان در هر زمان و مکان باشد.‏

پی‌نوشت‌ها:
برگرفته از: کتاب ارزشمند فاطمة زهرا(س)، نوشتة علامه محمد حسین امینی(ره).
1. مسند، احمد بن حنبل، ج 4، ص 127 و سایر منابع روایی‏.
2. همان، ج 1، ص 77 و منابع دیگر‏.
3. الصّواعق المحرقه، ص ???‏.
4. سورة نسا (4)، آیة 69‏.
4. سورة احزاب (33)، آیة 57.‏
5. تفسیر قمی‌، ج ?، صص 170 و 171.
6. برای مشاهدّ اسامی‌تعداد کثیری از دانشمندان سنّی که این روایت را با اختلاف جزئی در الفاظ آورده ‏اند، به متن و پاورقی‌های کتاب فاطمه زهرا، صص 286 تا 294 مراجعه بفرمایید.‏
7. برای جلوگیری از اطالة کلام، به صص 296 و 297 و 298 کتاب فاطمه زهرا نظر بیفکنید.‏
8. سهیلی، ابوالقاسم، الرّوض الانف، ج2، ص 196.
9. سورة توبه (9)، آیة 102‏.
10. فیض الغدیر، ج 4، ص 421‏.
11. همان‏.
12. مستدرک، حاکم، ج 3، ص 121 و منابع دیگر‏.
13. در بارة واژه «آل» و وجود آن در قرآن، بحث مستوفایی صورت گرفته که به خاطر جلوگیری از اطالة ‏کلام از نقل آن منصرف شدیم، ولی به علاقمندان توصیه می‌کنیم که حتماً به خود کتاب ص 328 و 329 ‏مراجعه بفرمایند.‏
14. الصواعق المحرقه، ص 225‏.

نویسنده:علامه محمد حسین امینی(ره)


دسته ها : مذهبی
پنج شنبه 1388/3/7 18:36
X