1 . اصل نفى سبیل
عنوان نفى سبیل برگرفته از نص آیه قرآن است:
لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا; (27) خداوند سبیل و طریقى براى کافران بر مؤمنان قرار نداده است .
مفسران در تفسیر این آیه اقوال مختلفى را ذکر کرده‏اند، بعضى «سبیل‏» را به مفهوم حجت و دلیل گرفته و آیه را چنین معنا کرده‏اند: خداوند کافران را با حجتى برتر در مقابل مؤمنان قرار نداده است . عده‏اى گفته‏اند مقصود از نفى سبیل، نفى سلطه کفار بر مؤمنان در قیامت است . در این میان ابن‏عربى با ضعیف شمردن هر دو احتمال مزبور، مى‏گوید سه احتمال در آیه مبارکه وجود دارد: (28)
1- کافران هرگز توان محو و انهدام دولت مؤمنان و امحاى بیضه اسلام را ندارند;
2- خداوند زمینه سلطه کافران بر مؤمنان را فراهم نکرده است، این خود مسلمانان هستند که با فاصله گرفتن از تعالیم اسلامى زمینه چنین امرى را فراهم مى‏کنند;
3- خداوند سبیل شرعى براى کفار بر مؤمنان قرار نداده است .
یکى ازمفسران در تفسیر این آیه مى‏فرماید: بیشتر علما به این آیه بر منع و عدم جواز فروش عبد مسلمان به کافر استدلال کرده‏اند، زیرا این امر موجب مسلط شدن کافر بر عبد مسلمان و خوارى او مى‏گردد . (29)
بنابراین اگر بیع عبدمسلمان به کافر جایز نیست، چون موجب استیلاى کافر مى‏گردد، هر چیزى که سبب سلطه کفار بر مؤمنان و مسلمانان شود ممنوع و غیرقابل تحمل خواهد بود . استدلال به این آیه بر حرمت چنین معامله‏اى زمانى تمام خواهد بود که کلمه «سبیل‏» را به مفهوم سلطه و سلطنت‏بگیریم و نه حجت و برهان . بر این اساس آیه نفى سبیل به عنوان اساس روابط خارجى دولت اسلامى مطرح مى‏گردد وحتى به قول برخى از پژوهشگران بر سایر آیات حاکم است; (30) براى نمونه اگر دولت اسلامى با غیرمسلمانان عهد و پیمانى را منعقد کند به حکم صریح قرآن مبنى بر وجوب وفاى به عهد «اوفوا بالعهد» (31) لازم است که دولت اسلامى به میثاق و پیمان منعقد شده پاى‏بند باشد، اما اگر این پیمان موجب استیلاى سیاسى و نظامى و فرهنگى کفار بر مؤمنان گردد فاقد اعتبار است و از ذیل وجوب وفاى به عهد خارج خواهد شد; بنابراین روابط خارجى اسلام با غیرمسلمانان مى‏باید به‏گونه‏اى تنظیم گردد که زمینه‏هاى سلطه و برترى کفار بر مسلمانان را فراهم نیاورد، در غیر این حالت چنین روابطى نامشروع و غیر شرعى خواهد بود .
به هر حال بر اساس اصل‏نفى سبیل، راه هر نوع نفوذ و سلطه کفار بر جوامع اسلامى در حوزه‏هاى مختلف سیاسى و نظامى و اقتصادى و فرهنگى باید مسدود گردد . (32)
از نظر سیاسى نپذیرفتن تحت الحمایگى، نفى ظلم و استبداد و استعمار، جایز نبودن مداخله بیگانگان در امور داخلى کشور اسلامى و تصمیم‏گیرى‏هاى سیاسى مورد تاکید است و از نظر نظامى نیز تسلط بر مقدرات و تدابیر نظامى مدنظر مى‏باشد، در ضمن عدم وابستگى اقتصادى و جلوگیرى از نفوذ فرهنگى ومنع استشاره و مشورت در حوزه‏هاى فرهنگى و نظامى در روابط خارجى مورد توجه است; بنابراین قاعده نفى سبیل بیانگر دو جنبه ایجابى و سلبى است که جنبه سلبى آن ناظر بر نفى سلطه بیگانگان بر مقدرات و سرنوشت‏سیاسى و اجتماعى مسلمانان است و جنبه ایجابى آن بیانگر وظیفه دینى امت اسلامى در حفظ استقلال سیاسى و از میان برداشتن زمینه‏هاى وابستگى است . (33)
از میان فقهاى شیعى بنیان‏گذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمینى در برخى موارد ضمن تاکید بر استقلال همه جانبه امت اسلامى، براى نفى سلطه بیگانگان به این قاعده استدلال کرده‏اند:
قرآن مى‏گوید هرگز خداى تبارک و تعالى سلطه‏اى براى غیرمسلم بر مسلم قرار نداده است، هرگز نباید یک همچو چیزى واقع شود، یک تسلطى، یک راهى، اصلا یک راه نباید پیدا کند: «لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا» . اصلا راه نباید داشته باشند مشرکین و این قدرت‏هاى فاسد . . . بر مسلمین . (34)
همچنین علاوه بر آیه فوق به سایر آیاتى که مؤمنان را از پذیرش و قبول ولایت کافران بر حذر مى‏دارند و یا به عواقب منفى و زیانبار آن هشدار مى‏دهند استدلال شده است . (35)
برخى از مفسران براى نفى سلطه کفار و عدم جواز آن به آیه 118 سوره آل عمران استدلال کرده‏اند . در این آیه خداوند سبحان مؤمنان را از دوستى با بیگانگان نهى مى‏کند: «اى اهل ایمان غیر را به بطانه نگیرید» . (36)
گفته‏اند مقصود از بطانه، دوستى و قرابت است; بنابراین مسلمانان نباید کافران را دوست و هم راز شان و صاحب اسرارشان بدانند، (37) چون این امر موجبات سلطه آنان بر مسلمانان را فراهم مى‏سازد .
اصل نفى سبیل علاوه بر این‏که در مباحث‏سیاسى و روابط خارجى مورد توجه بوده، در عرصه عملى نیز با نمودها و جلوه‏هاى خاصى همراه بوده است; فتواى تاریخى میرزاى شیرازى در تحریم تنباکو و فتواى امام خمینى‏قدس سره در مورد قرار داد کاپیتالاسیون، از نمونه‏هاى نفى سبیل عملى در تاریخ معاصر است . حضرت امام خمینى با اهتمام جدى بر این اصل، هر نوع روابط و قرارداد بین‏المللى که منجر به نقض این اصل و نادیده انگاشتن آن گردد بى‏اعتبار دانسته و انعقاد چنین معاهداتى را تحریم مى‏کند; بنابراین ایشان فراتر از یک نظریه سیاسى، اصل نفى سبیل را امرى لازم الاجرا در روابط خارجى فرض مى‏کند و به آن فتوا مى‏دهد . (38)
2. اصل عزت اسلامى
اصل عزت در روابط خارجى دولت اسلامى بیانگر علو و برترى تعالیم اسلامى و بالتبع برترى جوامع اسلامى است . آیات دال بر عزت مؤمنان و مسلمانان و همچنین حدیث مشهور اعتلا (الاسلام یعلو و لایعلى علیه) (39) از مستندات فقهى این اصل محسوب مى‏گردد . (40)
اصل عزت اسلامى در روابط خارجى ناظر به جامعیت، کمال و مقبولیت دین اسلام است، که خداوند این دین آسمانى را کامل‏ترین و برترین دین دانسته و به صراحت‏بر مقبول نبودن دیگر دین‏ها تاکید دارد . (41)
بنابراین دولت اسلامى در روابط خارجى خود نباید به گونه‏اى سیاست‏گذارى و رفتار کند که این اصل مخدوش و یا کم رنگ شود . برخى آیات قرآن کریم اتکاى مسلمانان به کافران و دولت‏هاى غیراسلامى را براى دست‏یابى به عزت و شوکت دنیوى زشت‏شمرده و یادآور شده‏اند که عزت همه از آن خدا و رسول و مؤمنان است، در آیه‏اى آمده است:
منافقان را به عذابى سخت‏بشارت ده، کسانى که کافران را دوست گرفتند و مؤمنان را رها ساختند، آیا در همنشینى آنان عزت مى‏جویند [نادرست اندیشیده‏اند]، عزت همه از خداست . (42)
برخى از مفسران ضمن تحلیل جهاد با این معیار گفته‏اند جهاد زمانى مشروعیت مى‏یابد که براى تحقق عزت دینى و سیادت اسلام باشد . این برداشت احتمالا ناظر به تعلیلى است که در برخى آیات جهاد بدان اشاره شده، آن جا که مى‏فرماید: «جهاد کنید تا کلمة الله اعتلا یابد و کلمه کفر محو شود» . (43)
اصل عزت اسلامى و سیادت دینى در سیره و گفتار پیشوایان معصوم نیز مبناى سیاست‏گذارى خارجى است; براى نمونه امام على علیه السلام ضمن آن‏که به حسن معاشرت و رفتار مسالمت‏آمیز با غیرمسلمانان سفارش مى‏کند، تامین عزت دینى و سیادت اسلامى را نیز نادیده نمى‏گیرد:
باید در رفتارتان احتیاج و بى‏نیازى را درهم آمیزید و میان حسن معاشرت و نرمى در گفتار با عزت و نزهت دینى پیوند زنید . (44)
بدین ترتیب اصل عزت اسلامى همانند اصل نفى سبیل، بر معاهدات و رفتار خارجى دولت اسلامى حاکمیت دارد، به گونه‏اى که اگر رفتار سیاست‏خارجى دولت اسلامى موجب عزت کفار و ذلت جامعه اسلامى شود غیرمجاز و ممنوع است .
3 . اصل التزام به پیمان‏هاى سیاسى
اصل وفاى به عهد و پیمان یکى از دستورهاى مؤکد اسلام است که آیات بسیارى به آن توصیه کرده‏اند . (45)
وفاى به عهد در زمره اصول سیاست‏خارجى دولت اسلامى قرار دارد . دولت اسلامى موظف است‏بر اساس آن به کلیه معاهدات و پیمان‏هاى سیاسى و نظامى بسته شده با دیگر جوامع با دیده احترام بنگرد و التزام و پاى‏بندى خویش را حفظ کند . در برخى آیات قرآن به طور مطلق به رعایت پیمان‏ها اشاره شده، و برخى دیگر التزام به پیمان را یک تکلیف و مسؤولیت عنوان مى‏کنند; همچنین برخى آیات ضمن تاکید بر وفاى به عهد و التزام به پیمان‏ها پیامدهاى زیانبار نقض پیمان را هم گوشزد مى‏کنند . اصل وجوب وفاى به عهد و التزام به پیمان‏ها مورد اتفاق مفسران است و همگان به وجوب وفاى به عهد و حرمت‏خیانت و غدر در حق مسلمان و غیرمسلمان اذعان کرده‏اند . (46)
از نظر صغروى و تطبیق این اصل و همچنین حوزه شمول و ابعاد آن، تفاسیر و دیدگاه‏هاى متفاوتى ارائه گردیده است . آیا وجوب وفاى به عهد کلیه عهدها، اعم از پیمان‏هاى مکتوب و شفاهى را در بر مى‏گیرد یا اختصاص به پیمان‏هاى رسمى و مکتوب دارد؟ عده‏اى از مفسران با استناد به مطلق بودن «عهد» ، پیمان شفاهى و مکتوب را مشمول آن مى‏دانند . برخى بالاتر از اطلاق، ادعاى عموم لفظ «عهد» را مطرح کرده و آن را شامل کلیه مواثیق و تعهدات مى‏دانند و مى‏گویند: این حکم از نظر حوزه شمول به معاهدات میان مسلمانان اختصاص ندارد، بلکه مربوط به تمام افراد و کلیه پیمان‏ها مى‏گردد، البته با رعایت‏حلال و حرام الهى; بنابراین لفظ عهد، عام و شامل کلیه عقود و پیمانى است که مطابق دیانت در مسائل اقتصادى (بیع) و اجتماعى و سیاسى منعقد گردیده است . (47)
از مجموع آیاتى که به وجوب وفاى به عهد اشاره دارند، چند نکته برداشت مى‏شود:
1 . اصل بقاى معاهدات و اعتبار آن تا زمان انقضاى مدت;
2 . جایز نبودن خدعه و غدر با طرف مقابل و وجوب وفاى به عهد تا زمان انقضاى مدت;
3 . وقتى قرارداد بسته شد از نظر قرآن تحت هیچ شرایطى نباید آن را شکست، مگر آن‏که طرف مقابل آن را نقض کند و به غدر و خدعه روى آرد . (48)
بیشتر مفسران، چنان که اشاره شد، با استناد به اطلاق یا عموم لفظ عهود و عقود آن را شامل کلیه مواثیق و پیمان‏هاى کتبى و شفاهى مى‏دانند; همچنین اطلاق مزبور، از نظر حوزه و گستره، کلیه پیمان‏ها اعم از پیمان‏هاى اقتصادى و امنیتى و سیاسى را در برمى‏گیرد; بنابراین مقصود از «اوفوابالعهد» و «اوفوا بالعقد» کلیه عقود و پیمان‏هایى است که مردم یا براى برقرارى صلح یا مسائل مالى و بیع و شرا و اجاره و غیره با طرف مقابل مى‏بندند . (49)
در سیره عملى رهبران معصوم به خصوص پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نیز این اصل در چارچوب کلى رفتار خارجى دولت اسلامى با غیرمسلمانان قرار مى‏گیرد . احادیث متواترى از رسول اکرم در این زمینه وجود دارد که حضرت مسلمانان را از لزوم پاى‏بندى به پیمان‏ها و حرمت نقض پیمان آگاه مى‏سازد . (50)
سیره عملى حضرت نیز به‏خوبى این مطلب را تاکید مى‏کند که برجسته‏ترین آن، التزام و پاى‏بندى حضرت به مفاد صلح حدیبیه است که پیامبر با ناخشنودى افراد تازه مسلمانى را که از شکنجه و آزار قریش به سوى مدینه هجرت کرده بودند باز مى‏گرداند . (51) امام على علیه السلام نیز در نهج‏البلاغه لزوم وفاى به عهد و التزام به پیمان‏هاى سیاسى و نظامى را آن‏چنان مهم مى‏خواند که شکستن آن را صلاح نمى‏داند، امام مى‏فرماید:
اگر میان تو و دشمنت پیمانى بسته شد و یا تعهد کردى که به وى پناه دهى، جامه وفا را بر عهد خویش بپوشان و تعهدات خویش را محترم بشمار و جان خویش را سپر تعهدات خویش قرار ده، زیرا هیچ یک از فرایض الهى نیست که همچون وفاى به عهد و پیمان مورد اتفاق مردم جهان - با همه اختلاقى که دارند - باشد، حتى مشرکان زمان جاهلیت آن را مراعات مى‏کردند، زیرا عواقب پیمان‏شکنى را آزموده بودند; بنابراین هرگز پیمان شکنى مکن و در عهد خود خیانت روا مدار، (52) هرگز نباید در تنگناها، که تو را به پیمان شکنى مى‏خوانند، به نقض پیمان روى آورى، زیرا شکیبایى در تنگناها، که امید گشایش و پیروزى در عاقبت آن دارى، بهتر از پیمان شکنى و خیانتى است که مجازات الهى را در پى‏دارد . (53)

پى‏نوشت‏ها:

2) ر . ک: کى . جى . هالستى، مبانى تحلیل سیاست‏بین الملل، ترجمه بهرام مستقیمى (تهران: دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى، 1376 .)
3) نادیه محمود مصطفى، المدخل المنهاجیه فى العلاقات الدولیة فى الاسلام (المعهد العالمى للفکر الاسلامى، 1996م .)
4) ابن هشام، السیرة النبویه، تحقیق محى الدین عبدالمجید (مطبعة السعاده) ج‏2، ص‏314 .
5) براى مطالعه مبسوط این دوگونه برخورد با آیات جهاد و صلح ر . ک: سیف الدین عبدالفتاح، القران و نظیر العلاقات الدولیه فى الاسلام; نادیه محمود مصطفى، المدخل المنهاجیه فى العلاقات الدولیة فى الاسلام (المعهد العالمى للفکر الاسلامى، 1996م) ص 15- 89 .
6) از جمله آیات ناظر به اصل دعوت ر . ک: سورهاى: انبیاء (21) آیه 107 و بقره (2) آیه 151 و اسراء (17) آیه 15 و مائده (5) آیه 19 و نساء (4) آیه 165 و مزمل (73) آیه 15 و احزاب (33) آیه 45، 46 و الحاقه (69) آیه 10 و توبه (9) آیه 128 و . . . .
7) و ما کنا معذبین حتى نبعث رسولا» - «اسراء (17) آیه 15» .
8) قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئا . «آل عمران (3) آیه 64» .
9) نمونه‏هاى متعددى از سیره پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بیانگر این نکته است . از جمله صلح حدیبیه، ارسال پیام و سفیر به دربار امپراتورى ایران و رم و غیره . براى مطالعه مبسوط در مورد سیره پیامبر در این زمینه ر . ک: وهبة‏الزحیلى، آثار الحرب فى الاسلام (دمشق: دارالفکر، 1992م) ص 320- 323 .
10) ر . ک: محمد تقى جعفرى، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج‏10، ص 174- 176 .
11) متقى هندى، کنزالعمال (بیروت: مؤسسة الرسالة، 1979م) ج‏4، ص‏483 .
12) ابن هشام، السیرة النبویه (القاهره: مکتبة الکلیات الازهریه، 1978م) ج‏3، ص 216 .
13) ر . ک: نادیه محمود مصطفى، العلاقات الدولیه فى الاسلام وقت الحرب (المعهد العالمى للفکر الاسلامى، 1996م) ص 27 .
14) سوره توبه (9) آیه 36 .
15) سوره انفال (8) آیه 39 .
16) سوره توبه (9) آیه 5 .
17) ر . ک: ابوالاعلى مودودى، الجهاد فى سبیل الله، ص‏41; سید قطب، فى ظلال القرآن، ص‏1432 .
18) محمد حسین طباطبایى، تفسیر المیزان (قم: انتشارات اسلامى، 1368) ج‏2، ص 66 .
19) همان، ص‏67 .
20) شیخ بهایى، جامع عباسى، کتاب الجهاد ص‏155 (چاپ سنگى .)
21) حسن بن یوسف حلى، تبصرة‏المتعلمین، ص‏80 (چاپ نجف .)
22) مرتضى مطهرى، جهاد (تهران: صدرا، 1368) ص‏29 .
23) ر . ک: عبدالله بن ابراهیم بن على الطریقى، الاستغاثه بغیرالمسلمین فى الفقه الاسلامى (مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1414 ق) ص 107 به بعد .
24) بقره (2) آیه 208 .
25) ر . ک: رمضان البواطى، جهاد فى الاسلام کیف نفهمه و کیف نمارسه؟ (دمشق: دارالفکر، چاپ دوم، 1995م) ص‏227 .
26) وهبة الزحیلى، آثار الحرب فى الاسلام (دارالفکر، چاپ چهارم، 1992م) ص‏78 .
27) سوره نساء (4) آیه 141 .
28) ابن عربى، احکام القرآن (بیروت: دارالکتاب العربى، 1421ق) ج‏1، ص‏554 .
29) حافظ عماد الدین ابى‏الفداء، تفسیرالقرآن العظیم (بیروت: دارصادر، 1999م) ج‏2، ص‏114 .
30) رک: ابوالفضل شکورى، فقه سیاسى، ج‏2، ص‏384 .
31) اسراء (7) آیه 34 .
32) براى مطالعه بیشتر در مورد مستندات فقهى این اصل ر . ک: بجنوردى، القواعد الفقهیه، ج‏1، ص 157- 161 .
33) براى توضیح بیشتر ر . ک: محمد رضا دهشیرى، اصول و مبانى دیپلماسى اسلامى در: مجموعه آثار امام خمینى و حکومت اسلامى، ج‏6، ص‏63 .
34) امام روح الله خمینى، صحیفه نور، ج‏3، ص‏4 .
35) از جمله به آیات زیر استدلال شده است: سوره نساء (4) آیه 138، 139 و انفال (8) آیه 73 و مائده (5) آیه 55، 65 .
36) یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانة من دونکم‏» - «آل عمران (3) آیه 118» .
37) فالمقصود بالبطانة اذن المقربون لدى الشخص فالمسلمون لایجوز لهم اتخاذ الکافر . سواء کان فردا ام جماعة ام دولة، بمنزلة صاحب السر، بحیث‏یقرب و یعظم و یرجع الیه فى عظام الامور و مهامها و یفضى الیه باسرار المسلمین‏» - «ر . ک: ابن عربى، احکام القران ، ج‏4، ص 1783» .
38) امام روح الله خمینى، تحریر الوسیله، ج‏1، ص‏485، مسائل 4، 5 و 6 .
39) بجنوردى، پیشین، ج‏1، ص 159 .
40) از جمله ر . ک: سوره نساء (4) آیه 138 و منافقون (63) آیه 8 .
41) ان الدین عندالله الاسلام‏» و «و لن یقبل غیرالاسلام دینا» .
42) و بشر المنافقین بان لهم عذاب الیم الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین ایبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا» - نساء (4) آیه 138» .
43) انفال (8) آیه 39 .
44) محمد محمدى رى‏شهرى، موسوعة الامام على علیه السلام (دارالحدیث، 1379) ج‏4، ص 337 .
45) از جمله آیاتى که وجوب وفاى به عهد و التزام و پیمان‏ها را مورد تاکید دارد عبارتند از:
اسراء (17) آیه 34 و البقره (2) آیه 177 و مؤمنون (23) آیه 8 و معارج (70) آیه 32، مائده (15) آیه 1 و آل‏عمران (3) آیه 76 .
46) نادیه محمود مصطفى، پیشین، ج‏6، ص‏103 .
47) ر . ک: قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ج‏10، ص 169; علامه طباطبایى، تفسیر المیزان، ذیل آیه «اوفوا بالعهد» .
48) ر . ک: به نادیه محمود مصطفى، پیشین، ص‏96 .
49) و اوفوا بالعهد - اوفوا بالعقد الذى تعاقدون الناس فى الصلح بنى اهل الحرب و الاسلام و فیما بینکم ایضا و البیوع و الاشربه و الاجارات و غیر ذلک من العقود» . «عبدالله بن ابراهیم بن على الطریقى، الاستغاثه بغیر المسلمین فى الفقه الاسلامى (موسسة الرساله، 1414ق)، ص 48، به نقل از: تفسیر الطبرى، ج‏15، ص 61» .
50) براى مطالعه برخى احادیث‏به نقل از کتب روایى اهل سنت ر . ک: وهبة الزحیلى، آثار الحرب فى الفقه الاسلامى، ص 350 به بعد . از منابع فقهى شیعى نیز مى‏توان گفته‏هاى حکیمانه امام على در نهج البلاغه و به خصوص نامه 53 (عهدنامه مالک اشتر) را مورد ملاحظه قرار داد .
51) براى توضیح بیشتر در این زمینه ر . ک: ابن هشام، السیرة النبویة (القاهره: مکتبة الکلیات الذهبى، 1978م) ج‏3، ص 204 و ابن اثیر، الکامل، ج‏2، ص‏90 . همچنین براى مطالعه سیره حضرت ر . ک: وهبة الزحیلى، آثار الحرب فى الفقه الاسلامى، ص 345- 367 .
52) نهج البلاغه، نامه 53 .
53) همان

دسته ها : مذهبی
سه شنبه 1388/3/5 9:1
X