تعداد بازدید : 4573710
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
1 . اصل نفى سبیل
عنوان نفى سبیل برگرفته از نص آیه قرآن است:
لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا; (27) خداوند سبیل و طریقى براى کافران بر مؤمنان قرار نداده است .
مفسران در تفسیر این آیه اقوال مختلفى را ذکر کردهاند، بعضى «سبیل» را به مفهوم حجت و دلیل گرفته و آیه را چنین معنا کردهاند: خداوند کافران را با حجتى برتر در مقابل مؤمنان قرار نداده است . عدهاى گفتهاند مقصود از نفى سبیل، نفى سلطه کفار بر مؤمنان در قیامت است . در این میان ابنعربى با ضعیف شمردن هر دو احتمال مزبور، مىگوید سه احتمال در آیه مبارکه وجود دارد: (28)
1- کافران هرگز توان محو و انهدام دولت مؤمنان و امحاى بیضه اسلام را ندارند;
2- خداوند زمینه سلطه کافران بر مؤمنان را فراهم نکرده است، این خود مسلمانان هستند که با فاصله گرفتن از تعالیم اسلامى زمینه چنین امرى را فراهم مىکنند;
3- خداوند سبیل شرعى براى کفار بر مؤمنان قرار نداده است .
یکى ازمفسران در تفسیر این آیه مىفرماید: بیشتر علما به این آیه بر منع و عدم جواز فروش عبد مسلمان به کافر استدلال کردهاند، زیرا این امر موجب مسلط شدن کافر بر عبد مسلمان و خوارى او مىگردد . (29)
بنابراین اگر بیع عبدمسلمان به کافر جایز نیست، چون موجب استیلاى کافر مىگردد، هر چیزى که سبب سلطه کفار بر مؤمنان و مسلمانان شود ممنوع و غیرقابل تحمل خواهد بود . استدلال به این آیه بر حرمت چنین معاملهاى زمانى تمام خواهد بود که کلمه «سبیل» را به مفهوم سلطه و سلطنتبگیریم و نه حجت و برهان . بر این اساس آیه نفى سبیل به عنوان اساس روابط خارجى دولت اسلامى مطرح مىگردد وحتى به قول برخى از پژوهشگران بر سایر آیات حاکم است; (30) براى نمونه اگر دولت اسلامى با غیرمسلمانان عهد و پیمانى را منعقد کند به حکم صریح قرآن مبنى بر وجوب وفاى به عهد «اوفوا بالعهد» (31) لازم است که دولت اسلامى به میثاق و پیمان منعقد شده پاىبند باشد، اما اگر این پیمان موجب استیلاى سیاسى و نظامى و فرهنگى کفار بر مؤمنان گردد فاقد اعتبار است و از ذیل وجوب وفاى به عهد خارج خواهد شد; بنابراین روابط خارجى اسلام با غیرمسلمانان مىباید بهگونهاى تنظیم گردد که زمینههاى سلطه و برترى کفار بر مسلمانان را فراهم نیاورد، در غیر این حالت چنین روابطى نامشروع و غیر شرعى خواهد بود .
به هر حال بر اساس اصلنفى سبیل، راه هر نوع نفوذ و سلطه کفار بر جوامع اسلامى در حوزههاى مختلف سیاسى و نظامى و اقتصادى و فرهنگى باید مسدود گردد . (32)
از نظر سیاسى نپذیرفتن تحت الحمایگى، نفى ظلم و استبداد و استعمار، جایز نبودن مداخله بیگانگان در امور داخلى کشور اسلامى و تصمیمگیرىهاى سیاسى مورد تاکید است و از نظر نظامى نیز تسلط بر مقدرات و تدابیر نظامى مدنظر مىباشد، در ضمن عدم وابستگى اقتصادى و جلوگیرى از نفوذ فرهنگى ومنع استشاره و مشورت در حوزههاى فرهنگى و نظامى در روابط خارجى مورد توجه است; بنابراین قاعده نفى سبیل بیانگر دو جنبه ایجابى و سلبى است که جنبه سلبى آن ناظر بر نفى سلطه بیگانگان بر مقدرات و سرنوشتسیاسى و اجتماعى مسلمانان است و جنبه ایجابى آن بیانگر وظیفه دینى امت اسلامى در حفظ استقلال سیاسى و از میان برداشتن زمینههاى وابستگى است . (33)
از میان فقهاى شیعى بنیانگذار جمهورى اسلامى حضرت امام خمینى در برخى موارد ضمن تاکید بر استقلال همه جانبه امت اسلامى، براى نفى سلطه بیگانگان به این قاعده استدلال کردهاند:
قرآن مىگوید هرگز خداى تبارک و تعالى سلطهاى براى غیرمسلم بر مسلم قرار نداده است، هرگز نباید یک همچو چیزى واقع شود، یک تسلطى، یک راهى، اصلا یک راه نباید پیدا کند: «لن یجعل الله للکافرین على المؤمنین سبیلا» . اصلا راه نباید داشته باشند مشرکین و این قدرتهاى فاسد . . . بر مسلمین . (34)
همچنین علاوه بر آیه فوق به سایر آیاتى که مؤمنان را از پذیرش و قبول ولایت کافران بر حذر مىدارند و یا به عواقب منفى و زیانبار آن هشدار مىدهند استدلال شده است . (35)
برخى از مفسران براى نفى سلطه کفار و عدم جواز آن به آیه 118 سوره آل عمران استدلال کردهاند . در این آیه خداوند سبحان مؤمنان را از دوستى با بیگانگان نهى مىکند: «اى اهل ایمان غیر را به بطانه نگیرید» . (36)
گفتهاند مقصود از بطانه، دوستى و قرابت است; بنابراین مسلمانان نباید کافران را دوست و هم راز شان و صاحب اسرارشان بدانند، (37) چون این امر موجبات سلطه آنان بر مسلمانان را فراهم مىسازد .
اصل نفى سبیل علاوه بر اینکه در مباحثسیاسى و روابط خارجى مورد توجه بوده، در عرصه عملى نیز با نمودها و جلوههاى خاصى همراه بوده است; فتواى تاریخى میرزاى شیرازى در تحریم تنباکو و فتواى امام خمینىقدس سره در مورد قرار داد کاپیتالاسیون، از نمونههاى نفى سبیل عملى در تاریخ معاصر است . حضرت امام خمینى با اهتمام جدى بر این اصل، هر نوع روابط و قرارداد بینالمللى که منجر به نقض این اصل و نادیده انگاشتن آن گردد بىاعتبار دانسته و انعقاد چنین معاهداتى را تحریم مىکند; بنابراین ایشان فراتر از یک نظریه سیاسى، اصل نفى سبیل را امرى لازم الاجرا در روابط خارجى فرض مىکند و به آن فتوا مىدهد . (38)
2. اصل عزت اسلامى
اصل عزت در روابط خارجى دولت اسلامى بیانگر علو و برترى تعالیم اسلامى و بالتبع برترى جوامع اسلامى است . آیات دال بر عزت مؤمنان و مسلمانان و همچنین حدیث مشهور اعتلا (الاسلام یعلو و لایعلى علیه) (39) از مستندات فقهى این اصل محسوب مىگردد . (40)
اصل عزت اسلامى در روابط خارجى ناظر به جامعیت، کمال و مقبولیت دین اسلام است، که خداوند این دین آسمانى را کاملترین و برترین دین دانسته و به صراحتبر مقبول نبودن دیگر دینها تاکید دارد . (41)
بنابراین دولت اسلامى در روابط خارجى خود نباید به گونهاى سیاستگذارى و رفتار کند که این اصل مخدوش و یا کم رنگ شود . برخى آیات قرآن کریم اتکاى مسلمانان به کافران و دولتهاى غیراسلامى را براى دستیابى به عزت و شوکت دنیوى زشتشمرده و یادآور شدهاند که عزت همه از آن خدا و رسول و مؤمنان است، در آیهاى آمده است:
منافقان را به عذابى سختبشارت ده، کسانى که کافران را دوست گرفتند و مؤمنان را رها ساختند، آیا در همنشینى آنان عزت مىجویند [نادرست اندیشیدهاند]، عزت همه از خداست . (42)
برخى از مفسران ضمن تحلیل جهاد با این معیار گفتهاند جهاد زمانى مشروعیت مىیابد که براى تحقق عزت دینى و سیادت اسلام باشد . این برداشت احتمالا ناظر به تعلیلى است که در برخى آیات جهاد بدان اشاره شده، آن جا که مىفرماید: «جهاد کنید تا کلمة الله اعتلا یابد و کلمه کفر محو شود» . (43)
اصل عزت اسلامى و سیادت دینى در سیره و گفتار پیشوایان معصوم نیز مبناى سیاستگذارى خارجى است; براى نمونه امام على علیه السلام ضمن آنکه به حسن معاشرت و رفتار مسالمتآمیز با غیرمسلمانان سفارش مىکند، تامین عزت دینى و سیادت اسلامى را نیز نادیده نمىگیرد:
باید در رفتارتان احتیاج و بىنیازى را درهم آمیزید و میان حسن معاشرت و نرمى در گفتار با عزت و نزهت دینى پیوند زنید . (44)
بدین ترتیب اصل عزت اسلامى همانند اصل نفى سبیل، بر معاهدات و رفتار خارجى دولت اسلامى حاکمیت دارد، به گونهاى که اگر رفتار سیاستخارجى دولت اسلامى موجب عزت کفار و ذلت جامعه اسلامى شود غیرمجاز و ممنوع است .
3 . اصل التزام به پیمانهاى سیاسى
اصل وفاى به عهد و پیمان یکى از دستورهاى مؤکد اسلام است که آیات بسیارى به آن توصیه کردهاند . (45)
وفاى به عهد در زمره اصول سیاستخارجى دولت اسلامى قرار دارد . دولت اسلامى موظف استبر اساس آن به کلیه معاهدات و پیمانهاى سیاسى و نظامى بسته شده با دیگر جوامع با دیده احترام بنگرد و التزام و پاىبندى خویش را حفظ کند . در برخى آیات قرآن به طور مطلق به رعایت پیمانها اشاره شده، و برخى دیگر التزام به پیمان را یک تکلیف و مسؤولیت عنوان مىکنند; همچنین برخى آیات ضمن تاکید بر وفاى به عهد و التزام به پیمانها پیامدهاى زیانبار نقض پیمان را هم گوشزد مىکنند . اصل وجوب وفاى به عهد و التزام به پیمانها مورد اتفاق مفسران است و همگان به وجوب وفاى به عهد و حرمتخیانت و غدر در حق مسلمان و غیرمسلمان اذعان کردهاند . (46)
از نظر صغروى و تطبیق این اصل و همچنین حوزه شمول و ابعاد آن، تفاسیر و دیدگاههاى متفاوتى ارائه گردیده است . آیا وجوب وفاى به عهد کلیه عهدها، اعم از پیمانهاى مکتوب و شفاهى را در بر مىگیرد یا اختصاص به پیمانهاى رسمى و مکتوب دارد؟ عدهاى از مفسران با استناد به مطلق بودن «عهد» ، پیمان شفاهى و مکتوب را مشمول آن مىدانند . برخى بالاتر از اطلاق، ادعاى عموم لفظ «عهد» را مطرح کرده و آن را شامل کلیه مواثیق و تعهدات مىدانند و مىگویند: این حکم از نظر حوزه شمول به معاهدات میان مسلمانان اختصاص ندارد، بلکه مربوط به تمام افراد و کلیه پیمانها مىگردد، البته با رعایتحلال و حرام الهى; بنابراین لفظ عهد، عام و شامل کلیه عقود و پیمانى است که مطابق دیانت در مسائل اقتصادى (بیع) و اجتماعى و سیاسى منعقد گردیده است . (47)
از مجموع آیاتى که به وجوب وفاى به عهد اشاره دارند، چند نکته برداشت مىشود:
1 . اصل بقاى معاهدات و اعتبار آن تا زمان انقضاى مدت;
2 . جایز نبودن خدعه و غدر با طرف مقابل و وجوب وفاى به عهد تا زمان انقضاى مدت;
3 . وقتى قرارداد بسته شد از نظر قرآن تحت هیچ شرایطى نباید آن را شکست، مگر آنکه طرف مقابل آن را نقض کند و به غدر و خدعه روى آرد . (48)
بیشتر مفسران، چنان که اشاره شد، با استناد به اطلاق یا عموم لفظ عهود و عقود آن را شامل کلیه مواثیق و پیمانهاى کتبى و شفاهى مىدانند; همچنین اطلاق مزبور، از نظر حوزه و گستره، کلیه پیمانها اعم از پیمانهاى اقتصادى و امنیتى و سیاسى را در برمىگیرد; بنابراین مقصود از «اوفوابالعهد» و «اوفوا بالعقد» کلیه عقود و پیمانهایى است که مردم یا براى برقرارى صلح یا مسائل مالى و بیع و شرا و اجاره و غیره با طرف مقابل مىبندند . (49)
در سیره عملى رهبران معصوم به خصوص پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نیز این اصل در چارچوب کلى رفتار خارجى دولت اسلامى با غیرمسلمانان قرار مىگیرد . احادیث متواترى از رسول اکرم در این زمینه وجود دارد که حضرت مسلمانان را از لزوم پاىبندى به پیمانها و حرمت نقض پیمان آگاه مىسازد . (50)
سیره عملى حضرت نیز بهخوبى این مطلب را تاکید مىکند که برجستهترین آن، التزام و پاىبندى حضرت به مفاد صلح حدیبیه است که پیامبر با ناخشنودى افراد تازه مسلمانى را که از شکنجه و آزار قریش به سوى مدینه هجرت کرده بودند باز مىگرداند . (51) امام على علیه السلام نیز در نهجالبلاغه لزوم وفاى به عهد و التزام به پیمانهاى سیاسى و نظامى را آنچنان مهم مىخواند که شکستن آن را صلاح نمىداند، امام مىفرماید:
اگر میان تو و دشمنت پیمانى بسته شد و یا تعهد کردى که به وى پناه دهى، جامه وفا را بر عهد خویش بپوشان و تعهدات خویش را محترم بشمار و جان خویش را سپر تعهدات خویش قرار ده، زیرا هیچ یک از فرایض الهى نیست که همچون وفاى به عهد و پیمان مورد اتفاق مردم جهان - با همه اختلاقى که دارند - باشد، حتى مشرکان زمان جاهلیت آن را مراعات مىکردند، زیرا عواقب پیمانشکنى را آزموده بودند; بنابراین هرگز پیمان شکنى مکن و در عهد خود خیانت روا مدار، (52) هرگز نباید در تنگناها، که تو را به پیمان شکنى مىخوانند، به نقض پیمان روى آورى، زیرا شکیبایى در تنگناها، که امید گشایش و پیروزى در عاقبت آن دارى، بهتر از پیمان شکنى و خیانتى است که مجازات الهى را در پىدارد . (53)
پىنوشتها:
2) ر . ک: کى . جى . هالستى، مبانى تحلیل سیاستبین الملل، ترجمه بهرام مستقیمى (تهران: دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى، 1376 .)
3) نادیه محمود مصطفى، المدخل المنهاجیه فى العلاقات الدولیة فى الاسلام (المعهد العالمى للفکر الاسلامى، 1996م .)
4) ابن هشام، السیرة النبویه، تحقیق محى الدین عبدالمجید (مطبعة السعاده) ج2، ص314 .
5) براى مطالعه مبسوط این دوگونه برخورد با آیات جهاد و صلح ر . ک: سیف الدین عبدالفتاح، القران و نظیر العلاقات الدولیه فى الاسلام; نادیه محمود مصطفى، المدخل المنهاجیه فى العلاقات الدولیة فى الاسلام (المعهد العالمى للفکر الاسلامى، 1996م) ص 15- 89 .
6) از جمله آیات ناظر به اصل دعوت ر . ک: سورهاى: انبیاء (21) آیه 107 و بقره (2) آیه 151 و اسراء (17) آیه 15 و مائده (5) آیه 19 و نساء (4) آیه 165 و مزمل (73) آیه 15 و احزاب (33) آیه 45، 46 و الحاقه (69) آیه 10 و توبه (9) آیه 128 و . . . .
7) و ما کنا معذبین حتى نبعث رسولا» - «اسراء (17) آیه 15» .
8) قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لانشرک به شیئا . «آل عمران (3) آیه 64» .
9) نمونههاى متعددى از سیره پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بیانگر این نکته است . از جمله صلح حدیبیه، ارسال پیام و سفیر به دربار امپراتورى ایران و رم و غیره . براى مطالعه مبسوط در مورد سیره پیامبر در این زمینه ر . ک: وهبةالزحیلى، آثار الحرب فى الاسلام (دمشق: دارالفکر، 1992م) ص 320- 323 .
10) ر . ک: محمد تقى جعفرى، ترجمه و شرح نهج البلاغه، ج10، ص 174- 176 .
11) متقى هندى، کنزالعمال (بیروت: مؤسسة الرسالة، 1979م) ج4، ص483 .
12) ابن هشام، السیرة النبویه (القاهره: مکتبة الکلیات الازهریه، 1978م) ج3، ص 216 .
13) ر . ک: نادیه محمود مصطفى، العلاقات الدولیه فى الاسلام وقت الحرب (المعهد العالمى للفکر الاسلامى، 1996م) ص 27 .
14) سوره توبه (9) آیه 36 .
15) سوره انفال (8) آیه 39 .
16) سوره توبه (9) آیه 5 .
17) ر . ک: ابوالاعلى مودودى، الجهاد فى سبیل الله، ص41; سید قطب، فى ظلال القرآن، ص1432 .
18) محمد حسین طباطبایى، تفسیر المیزان (قم: انتشارات اسلامى، 1368) ج2، ص 66 .
19) همان، ص67 .
20) شیخ بهایى، جامع عباسى، کتاب الجهاد ص155 (چاپ سنگى .)
21) حسن بن یوسف حلى، تبصرةالمتعلمین، ص80 (چاپ نجف .)
22) مرتضى مطهرى، جهاد (تهران: صدرا، 1368) ص29 .
23) ر . ک: عبدالله بن ابراهیم بن على الطریقى، الاستغاثه بغیرالمسلمین فى الفقه الاسلامى (مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1414 ق) ص 107 به بعد .
24) بقره (2) آیه 208 .
25) ر . ک: رمضان البواطى، جهاد فى الاسلام کیف نفهمه و کیف نمارسه؟ (دمشق: دارالفکر، چاپ دوم، 1995م) ص227 .
26) وهبة الزحیلى، آثار الحرب فى الاسلام (دارالفکر، چاپ چهارم، 1992م) ص78 .
27) سوره نساء (4) آیه 141 .
28) ابن عربى، احکام القرآن (بیروت: دارالکتاب العربى، 1421ق) ج1، ص554 .
29) حافظ عماد الدین ابىالفداء، تفسیرالقرآن العظیم (بیروت: دارصادر، 1999م) ج2، ص114 .
30) رک: ابوالفضل شکورى، فقه سیاسى، ج2، ص384 .
31) اسراء (7) آیه 34 .
32) براى مطالعه بیشتر در مورد مستندات فقهى این اصل ر . ک: بجنوردى، القواعد الفقهیه، ج1، ص 157- 161 .
33) براى توضیح بیشتر ر . ک: محمد رضا دهشیرى، اصول و مبانى دیپلماسى اسلامى در: مجموعه آثار امام خمینى و حکومت اسلامى، ج6، ص63 .
34) امام روح الله خمینى، صحیفه نور، ج3، ص4 .
35) از جمله به آیات زیر استدلال شده است: سوره نساء (4) آیه 138، 139 و انفال (8) آیه 73 و مائده (5) آیه 55، 65 .
36) یا ایها الذین آمنوا لاتتخذوا بطانة من دونکم» - «آل عمران (3) آیه 118» .
37) فالمقصود بالبطانة اذن المقربون لدى الشخص فالمسلمون لایجوز لهم اتخاذ الکافر . سواء کان فردا ام جماعة ام دولة، بمنزلة صاحب السر، بحیثیقرب و یعظم و یرجع الیه فى عظام الامور و مهامها و یفضى الیه باسرار المسلمین» - «ر . ک: ابن عربى، احکام القران ، ج4، ص 1783» .
38) امام روح الله خمینى، تحریر الوسیله، ج1، ص485، مسائل 4، 5 و 6 .
39) بجنوردى، پیشین، ج1، ص 159 .
40) از جمله ر . ک: سوره نساء (4) آیه 138 و منافقون (63) آیه 8 .
41) ان الدین عندالله الاسلام» و «و لن یقبل غیرالاسلام دینا» .
42) و بشر المنافقین بان لهم عذاب الیم الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین ایبتغون عندهم العزة فان العزة لله جمیعا» - نساء (4) آیه 138» .
43) انفال (8) آیه 39 .
44) محمد محمدى رىشهرى، موسوعة الامام على علیه السلام (دارالحدیث، 1379) ج4، ص 337 .
45) از جمله آیاتى که وجوب وفاى به عهد و التزام و پیمانها را مورد تاکید دارد عبارتند از:
اسراء (17) آیه 34 و البقره (2) آیه 177 و مؤمنون (23) آیه 8 و معارج (70) آیه 32، مائده (15) آیه 1 و آلعمران (3) آیه 76 .
46) نادیه محمود مصطفى، پیشین، ج6، ص103 .
47) ر . ک: قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ج10، ص 169; علامه طباطبایى، تفسیر المیزان، ذیل آیه «اوفوا بالعهد» .
48) ر . ک: به نادیه محمود مصطفى، پیشین، ص96 .
49) و اوفوا بالعهد - اوفوا بالعقد الذى تعاقدون الناس فى الصلح بنى اهل الحرب و الاسلام و فیما بینکم ایضا و البیوع و الاشربه و الاجارات و غیر ذلک من العقود» . «عبدالله بن ابراهیم بن على الطریقى، الاستغاثه بغیر المسلمین فى الفقه الاسلامى (موسسة الرساله، 1414ق)، ص 48، به نقل از: تفسیر الطبرى، ج15، ص 61» .
50) براى مطالعه برخى احادیثبه نقل از کتب روایى اهل سنت ر . ک: وهبة الزحیلى، آثار الحرب فى الفقه الاسلامى، ص 350 به بعد . از منابع فقهى شیعى نیز مىتوان گفتههاى حکیمانه امام على در نهج البلاغه و به خصوص نامه 53 (عهدنامه مالک اشتر) را مورد ملاحظه قرار داد .
51) براى توضیح بیشتر در این زمینه ر . ک: ابن هشام، السیرة النبویة (القاهره: مکتبة الکلیات الذهبى، 1978م) ج3، ص 204 و ابن اثیر، الکامل، ج2، ص90 . همچنین براى مطالعه سیره حضرت ر . ک: وهبة الزحیلى، آثار الحرب فى الفقه الاسلامى، ص 345- 367 .
52) نهج البلاغه، نامه 53 .
53) همان