نظر به این که ارتباط با همسایگان یکی از ویژگی‌های دیپلماسی کشورمان در چهار سال اخیر است، در این گفت وگو بر عملکرد دستگاه سیاست خارجی در این بخش متمرکز شدیم و پاره ای از ابهامات و حرف و حدیث‌های منتقدان دولت در این زمینه را مرور و بررسی کردیم. این گفت‌و‌گو که قبل از سفر رئیس جمهور به ژنو انجام شده را پیش رو دارید:

* آقای زارعی! اگر موافق باشید، در ابتدا رویکرد دولت نهم را در ارتباط با همسایگان مورد بحث قرار دهیم. ارزیابی جنابعالی از عملکرد دستگاه سیاست خارجی در این دوره و توسعه مناسبات با کشورهای همجوار چیست؟

به طور کلی می‌توان گفت که دولت در دوره آقای احمدی‌نژاد در مواجهه با کشورهای همسایه ایران به طور کلی با دو شاخص و نگاه، مسائل را پیگیری کرد. مسئله اول رفع سوء تفاهمات از کشورهای همسایه بود که در این خصوص دو محور وجود داشت: یک محور، سوءتفاهماتی که بعضاً بین کشورهای همسایه و ایران وجود داشت و یک محور هم به مسائلی برمی‌گشت که بعضی از دولت‌های منطقه با دولت‌های دیگر منطقه داشتند. ایران در این دوره تلاش کرد که فضای سوءتفاهمات و ابهامات را به فضای همکاری و تعامل با یکدیگر تبدیل کند. در این دوره ما شاهد سفرهای غیرمترقبه و بی‌سابقه رئیس جمهور به برخی کشورهای همسایه و شرکت در بعضی از اجلاس‌های عمومی در این منطقه بودیم.
یک جمع‌بندی کلی از روابط ایران و کشورهای منطقه و همسایه نشان دهنده این است که سفرهای خارجی رئیس جمهور در این دوره از نظر تعداد افزایش پیدا کردند و از نظر کیفیت هم کیفی‌تر شدند. به طور مثال، ارائه 12 بند پیشنهاد کاری به اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس کاملاً بی‌سابقه و این پیشنهادها کاملاً‌ عملیاتی بود و بعد از آن هم کارگروه‌هایی برای پیگیری این پیشنهادها تشکیل شدند.
تعداد اجلاس‌هایی که در این دوره در تهران برگزار شد، چند برابر اجلاس‌های همسایگان بود که در گذشته در تهران تشکیل شده. مجموعاً مراودات ما با کشورهای همسایه از شکل رسمی، کاملاً سمبلیک و تبلیغاتی خارج شده و به حالت عملیاتی تبدیل شد و وقتی یک رئیس جمهور همسایه به ایران می‌آید، پشت این سفر یک اقدام عملیاتی وجود دارد.

* یکی از کارکردهای مهم دیپلماسی دولت نهم در ارتباط با کشورهای عرب‌زبان همسایه جنوبی به منصه ظهور درآمد. این مناسبات در این دوره دستخوش چه تحولاتی شد و آیا آماری در این زمینه در اختیار دارید؟

آمار دقیقی در این زمینه ندارم اما در این دوره وزرای کشورهای عربی حوزه خلیج فارس رفت و آمدهای بسیار مؤثری به جمهوری اسلامی داشته‌اند و یک آمار کلی حاکی از آن است که در دوره آقای احمدی‌نژاد، این سفرها حدود 3 برابر دوره مشابه در دولت قبل انجام شده است. در کمتر هفته‌ای است که ما شاهد مذاکره دیپلماتیک در تهران بین مقامات ایرانی و کشورهای عربی نباشیم.

* حضور رئیس جمهور در 2 اجلاس مهم دوحه تا چه حد در ارتقای مناسبات مؤثر بود؟

شرکت آقای احمدی‌نژاد در اجلاس دوحه به عنوان یک شخصیت میهمان و پیشنهادات 12 ماده‌ای که رئیس جمهور برای همکاری کشورهای شمال و جنوب مطرح کردند که هر کدام از آنها زمینه فعال شدن همکاری‌ها و باب شدن فرصت‌های جدید در این منطقه بسیار غنی را فراهم می‌کند. پس از این اجلاس کمیته کاری بین ایران و برخی کشورهای حوزه خلیج فارس فعال شد که این 12 بند را مورد پیگیری قرار دادند که شامل موارد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، فناوری اطلاعات و جنبه‌های علمی می‌شود.
همچنین حضور جمهوری اسلامی ایران در اجلاس شهر دوحه، پایتخت قطر که به مناسبت تحولات غزه تشکیل شده بود و نطق مهم آقای احمدی‌نژاد در این اجلاس نقطه عطف در تاریخ کنفرانس‌های عربی منطقه به حساب می‌آمد. حضور وزیر کشور در اجلاس اخیری که در منامه با حضور بسیاری از کشورهای عربی برگزار شد، همکاری‌های درون منطقه‌ای را ارتقا می‌داد. اینها فقط نمونه‌هایی از ابتکاراتی است که آقای احمدی‌نژاد به کار بردند و فضای جدیدی بین ما و بسیاری از کشورهای منطقه فراهم شد. فضای توأم با حسن نیت و تشویق به گام‌های رو به جلو سبب شد که متقابلاً کشورهای عربی منطقه مسافرت‌های فراوانی به تهران داشته باشند.

* برخی معتقدند حضور رئیس جمهور در اجلاس سران شورای همکاری خلیج فارس خلاف منافع ملی ایران بوده است. در این باره چه نظری دارید؟

منافع ملی ایران در توسعه روابط با کشورهای همسایه است. منافع ملی ما در رفع سوءتفاهمات بین کشورهای منطقه و ایران است. منافع ما در خنثی کردن نقشه‌های دشمن است و ما می‌دانیم که یکی از نقشه‌های دشمن، ایجاد مانع بر سر روابط ایران و کشورهای منطقه است که شاهد هستیم دشمن از حداقل‌ها، استفاده حداکثری را می‌کند.
به عنوان نمونه، اظهارنظری که درباره بحرین شد، یک اظهارنظر تاریخی بود. موضوع تازه و بااهمیتی نبود اما برای این که امریکایی‌ها موج تبلیغاتی عظیمی را با استفاده از رسانه‌های عربی علیه ایران راه بیندازند، کافی بود.
مشخص است که منافع ما در رفع این سوءتفاهمات و گسترش روابط و همکاری‌هاست. اگر چنانچه به اسم این که می‌خواهیم اقتدارمان حفظ شود، روابط‌مان را قربانی کنیم، برای ما اقتدار به ارمغان نمی‌آورد. یک کشور زمانی مقتدر است که بتواند معادلات بین‌المللی را تغییر دهد. تغییر معادله توأم با سطحی از ریسک‌پذیری است و آن دولت و کشوری که نمی‌خواهد هزینه و تلاش کند و زحمتی نکشد، نمی‌تواند در معادلات نقش ایفا کند.

* نگاه بیرونی به این گونه سفرها چه بود؟

برخلاف بعضی از عناصر داخلی که با انگیزه‌های خاص به طرح سؤالات درباره سفر دکتر احمدی‌نژاد به دوحه و برخی کشورها مطرح کرده‌اند، در خارج از ایران هیچ کانون و مجموعه‌ای این سفر را یک سفر بی‌نتیجه، پرهزینه و بی‌فایده ارزیابی نکرده است. ما شاهد بودیم که این سفرها با حجم عظیمی از خبرها و تحلیل‌های رسانه‌ای چه در سطح منطقه و چه در سطح بین‌المللی مواجه است و امریکایی‌ها با حساسیت، تمام جزئیات سفر احمدی‌نژاد را پیگیری کردند. در حالی که اگر این سفر نتیجه‌ای در بر نداشت و یا نتایج آن به نفع ایران نبود، امریکایی‌ها بایستی یا از کنار این سفرها می‌گذشتند یا به نوعی ابراز خرسندی می‌کردند. نه این که بلافاصله پس از پایان این اجلاس منطقه‌ای، مقام‌های امریکایی با سفرهای پی در پی به آن منطقه تلاش کنند تا آثار حضور ایران در نشست‌های منطقه‌ای را از بین ببرند. این نشان‌دهنده آن است که این سفرها بسیار مفید بوده و توانسته جو (ضدایرانی) را بشکند. در این سفرها اقتدار جمهوری اسلامی و این که ایران توان دفاع از منافع ملی خود را دارد و کاملاً می‌تواند با تسلط بر سلسله اعصابش به عنوان راهنمای منطقه عمل کند بسیار قابل توجه است.
این سفرها در خنثی شدن توطئه‌های امریکایی بسیار تعیین کننده بودند، امریکایی‌هایی که در سه دهه گذشته از حملات نظامی علیه ایران حرف می‌زدند، امروز مطرح می‌کنند که ایران قدرت برتر خاورمیانه است.
این قدرت برتر، نمی‌تواند منزوی و منفعل باشد و در گوشه‌ای بنشیند و خبرها را از طریق رسانه‌ها پیگیری کند. باید بیاید وسط صحنه مخصوصاً آنجایی که چالش وجود دارد وارد شود و چالش را به نفع خودش حل و فصل کند. دولت نهم در این زمینه توفیقات زیادی داشته است.

* در این دوره و در ارتباط و مناسبات با کشور امارات چه تحولاتی را شاهد بودیم؟

با وجود مباحثی که مقامات امارات درخصوص جزایر سه‌گانه ایران مطرح می‌کردند و این (ادعاها) به مهمترین مشخصه روابط تهران و ابوظبی تبدیل شده بود، سفر آقای احمدی‌نژاد، نگاه‌ها به روابط دو کشور را یک گام به جلو حرکت داد و سبب شد که فضای یکجانبه‌ای که اماراتی‌ها روی آن کار می‌کردند و ایران را گریزان از گفت‌وگو و تعامل مستقیم با امارات معرفی می‌کردند، شکسته شود و روابط دوجانبه را در فضای جدیدی قرار دهد. استقبالی که مقامات اماراتی از این سفر انجام دادند، جلسه‌ای که آقای احمدی‌نژاد با ایرانیان مقیم امارات در ورزشگاه شهر ابوظبی داشت فضای جدیدی را میان ما و این کشور همسایه به وجود آورد.

* در دوره دولت نهم شاهد چند سفر شخص رئیس‌جمهور به عربستان بودیم، در این دوره همچنین روابط با فراز و نشیب نیز همراه بود. عامل اصلی این فراز و نشیب‌ها در دو کشور مسلمان منطقه چیست؟

جمهوری اسلامی برای ایجاد مناسبات دوجانبه با حداکثر گذشت عمل کرده بخصوص در مورد عربستان و کشورهای اسلامی صبر بیشتری نیز داشته است. چرا که عربستان بزرگترین همسایه عرب ماست و دو شهر مهم و محوری مکه و مدینه را در خود جای داده و از طرفی عربستان در جهان عرب دارای جایگاهی است و ما بیشتر از همه کشورها تلاش کردیم روابط سیاسی فعالی را با عربستان داشته باشیم اما عربستان سعودی احساس می‌کند طی چهار پنج سال گذشته بشدت از روند تحولات خاورمیانه عقب افتاده و این تحولات به ضرر عربستان و دستگاه سیاسی آن رقم خورده است.
عربستانی‌ها احساس می‌کنند در عراق زمینه کار را از دست داده‌اند. دولت عراق تمایلی به داشتن رابطه خاص با عربستان سعودی ندارد و جنس دولت در بغداد هم به لحاظ مذهبی و هم به لحاظ دموکراتیک بودن دولت با جنس دولت در ریاض متفاوت است چرا که در عربستان ما شاهد حکومت یک نظام سکولار غیرمنتخب هستیم و در واقع سامان سیاسی جدید عراق (دموکراتیزه و اسلامی شدن دولت) برای عربستان سعودی که در نقطه مقابل این وضعیت قرار دارد، یک تهدید جدی به حساب می‌آید. منتهی عربستان احساس می‌کند در مورد عراق بازی را باخته و جمهوری اسلامی توانسته برنده بازی باشد.
محور دیگر لبنان است که عربستان خود را در صحنه تحولات سیاسی این کشور نیز شکست خورده ارزیابی می‌کند. این در حالی است که اقتدار و موقعیت گروه‌های مقاومت لبنان که مورد اعتماد جمهوری اسلامی هستند در حال گسترش است.
همچنین عربستان سعودی احساس می‌کند که ایران بدون این که همخوانی مذهبی با فلسطینی‌ها داشته باشد، صحنه فلسطین را مدیریت می‌کند.به آنها کمک می‌نماید و آنها را به پیروزی رسانده است.
بنابراین به موازات این‌که دست سعودی‌ها از تحولات خاورمیانه کوتاه می‌شود، رابطه‌اش با جمهوری اسلامی دستخوش تغییر می‌شود، بنابراین تنش در روابط سعودی با ایران ناشی از شکست‌های عربستان سعودی در صحنه خاورمیانه است.
این مسئله موضوعی نیست که بتوان آن را با گفت‌و‌گوهای سیاسی حل‌و‌فصل کرد. هر دولتی که در ایران سر کار بیاید، تا زمانی که از مقاومت منطقه حمایت و از دستاوردهای ایران در منطقه حفاظت می‌کند و نفوذ خودش را می‌خواهد در منطقه گسترش دهد و در پی تأمین منافع ملی خود و کشورهای منطقه است، با دولت ریاض مشکل خواهد داشت؛ خواه یک دولت اصلاح‌طلب در ایران روی کار باشد و خواه یک دولت اصولگرا.
می‌توان گفت که اگر تنشی در روابط ایران و کشورهای منطقه اتفاق بیفتد، به‌دنبال پیروزی‌های بزرگ جمهوری اسلامی است. در این وضعیت ضمن این‌که باید از اصلاح روابط با مصر و عربستان استقبال کرد؛ در عین حال نباید از اقدامات خصومت‌آمیز این کشورها نگران بود.

* برخی در جناح مقابل دولت معتقدند که روابط ایران و کشورهای حوزه خلیج فارس باید در سطح سفر استاندار فارس پیگیری می‌شده و اصولاً رئیس جمهور ایران نباید این سطح از ارتباط را برقرار می‌کرده است؟

عرف سیاسی این نیست. به‌عنوان نمونه، سفر پی‌در‌پی آقای سارکوزی رئیس جمهور فرانسه به سوریه، سفرهای مکرر نخست‌وزیر اسپانیا به دمشق و بسیاری از کشورهای دیگر چه معنا و مفهومی دارد؟ در حالی که موضع سیاسی سوریه نسبت به فرانسه کاملاً مشخص است.
فرانسوی‌ها در ذهن مقامات سوریه دارای سابقه بدی هستند و سطح قابل قبولی از مناسبات هم بین سوریه و فرانسه وجود ندارد، اما می‌بینید که سارکوزی در طول دوران کوتاه مسئولیتش تاکنون دو بار به سوریه سفر کرده است و نخست‌وزیران ایتالیا و اسپانیا بارها به این کشور سفر داشته‌اند و اینها نشان‌دهنده این است که امروز زمان پیروی از سیاست‌های دیپلماتیک دوران پهلوی سپری شده است. ما در یک دوره خاصی هستیم که سیاست خارجی به‌صورت یک وضعیت اکتیو و فعال عمل می‌کند و کشورها منتظر دیپلمات‌های سطح پائین باقی نمی‌مانند و در سطح عالی ارتباط برقرار می‌کنند. سفر بوش رئیس جمهور وقت امریکا به منطقه خاورمیانه به دفعات اتفاق افتاد، یعنی وی بیشتر کشورهای خاورمیانه را حداقل دو بار مورد بازدید قرار داد. بنابراین کشورها دیگر در چارچوب ملاحظات منسوخ دوره نظام دوقطبی عمل نمی‌کنند که کشورهای جهان سوم (در این مناسبات) اهمیت نداشتند، بلکه آنچه اهمیت داشت، قدرت‌های بزرگ بودند و کافی بود خروشچف (شوروی سابق) و کندی (امریکا) با هم نشستی داشته باشند و دیگر نیازی نبود که آقای کندی به عربستان سعودی و کویت و دیگر کشورها سفر کند و یا خروشچف نیازی نداشت که به عراق و یمن سفر کند.
امروزه دوره سیاست‌های اکتیو است و این بهانه که برخی به دولت خرده می‌گیرند، مطلب درستی نیست، چرا که سفر رئیس جمهور به کشورهای منطقه بسیاری از مشکلات بین ایران و آن کشورها را حل می‌کند.
پاکستان نمونه بسیار خوبی است. در دوره آقای پرویز مشرف به پاکستان سفرهای پی‌در‌پی انجام شد و در دوره آصف علی زرداری هم این سفرها انجام شد. نتیجه این مراودات این شد که دو دولت کاملاً متفاوت در اسلام‌آباد سر کار آمدند، ولی هیچ‌کدام از این دولت‌ها در جهت خلاف منافع ملی ما حرکت نکردند.

* تهران در این دوره ابتکار عمل خاصی نیز در قبال بغداد داشت؟

در این دوره شاهد ابتکار عمل آقای احمدی‌نژاد بودیم که سفر کسی در سطح رئیس جمهور آن هم در شرایطی که مسائل امنیتی در عراق، حل و فصل نشده بودند یک اقدام غیر‌مترقبه به حساب می‌آمد و البته در کنار این سفر، سفر وزیر خارجه، رئیس مجلس شورای اسلامی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، وزیران نیرو، بهداشت و... مجموعاً بیان‌کننده این است که ما فصل تازه‌ای از روابط با بغداد را در دوره آقای احمدی‌نژاد آغاز کرده‌ایم. البته در عین حال باید به این نکته اشاره کرد که در خصوص عراق، شرایط در دوره آقای احمدی‌نژاد فراهم‌تر شد.

* در سال‌های اخیر چگونه شد که ایران از دشمن به دوست عراق تبدیل شد؟

ما در سیستم جدید سیاسی عراق از در دوستی وارد شدیم. تجربه خودمان در زمینه استقرار نظم و قانون، ثبات و مدیریت مردم، مدیریت بحران را در‌اختیار عراقی‌ها قرار دادیم. استحضار دارید که ایران در 30 سال گذشته در بسیاری از موارد، شرایط شبیه به عراق را تجربه کرده است و در زمینه جنگ، تروریسم، اشغال، فروپاشی ساختارهای قدیم و تولد ساختارهای جدید، در‌مورد کنترل مردم، مدیریت افکار و خواسته‌های عمومی، قانونمند کردن خواسته‌های انقلابی، مدیریت گروه‌ها، احزاب و قومیت‌های مختلف تجربه گرانسنگی داریم که این تجارب را در‌اختیار دوستان عراقی قرار دادیم و به آنها گفتیم که با این شیوه می‌شود کشور را از اشغال خارج کرد، با این شیوه می‌شود با سرعت به یک قانون اساسی رسید، با این روش می شود شهرها را از حالت بحرانی خارج کرد، اختلاف بین مذاهب را حل و مدیریت کرد، دوره گذار را پشت سر گذاشت، اینها را در اختیار عراقی‌ها قرار دادیم که یک اقدام کاملاً دوستانه، متعهدانه و به دور از اعمال سلیقه و دخالت در عراق بود.
البته خوشبختانه به دلیل اینکه بسیاری از عراقی‌ها سالها در ایران زندگی می‌کردند و با فرهنگ و روحیات، زبان و دستاوردهای ما کاملاً آشنا بودند، تأثیر بسیار تعیین کننده در ساخت عراق جدید داشته‌اند.
اگر تجربه چهار سال اخیر عراقی‌ها را بررسی کنیم،متوجه می‌شویم رنگ و بوی بسیاری از این دستاوردها و جنس این تحولات ایرانی است.
نیمه دوم سال گذشته بود که یک شرکت خصوصی ایرانی مناقصه‌ای را در عراق برد و یک قرارداد سنگین 5/1 میلیارد دلاری بین این شرکت و یک سازمان دولتی بصره منعقد شد.
بعد از این مقامات انگلیسی و رسانه‌های انگلیسی از جمله گاردین و ساندی تایمز به شدت در برابر این قرارداد موضع‌گیری و اعلام کردند که خون را در بصره ما دادیم و ما (انگلیسی‌ها) در عراق با نیروی نظامی تلاش کردیم که تغییراتی ایجاد کنیم اما این ایران بود که تغییرات بنیادینی را در بصره ایجاد کرد و ایران در حال چیدن میوه این تغییرات است و نمونه‌اش این قرارداد 5/1 میلیارد دلاری است.
این موارد نشان‌دهنده این است که جمهوری اسلامی توانسته در عراق برای خود یک موقعیت پایداری ایجاد کند.

* این موضوع در سطح منطقه نیز حساسیت برخی را برانگیخته است...

موقعیت کنونی ایران در عراق نیز به شدت مورد حسادت کشورهای خاص منطقه است. ملک‌عبدالله (پادشاه عربستان) در یکی از نطق‌های خود اظهار کرده که فلسطین ، عراق و لبنان سه کشور عربی هستند و نباید میدان نفوذ و حضور دیگران باشند. منظور ملک‌عبدالله به طور مشخص دو کشور ایران و ترکیه بود که البته مخاطب اصلی ایران بود.
دیدگاه وی مبنی بر این که فقط کشورهای عربی می‌توانند با این سه کشور رابطه برقرار کنند و همکاری داشته باشند، اشتباه است. چرا که امریکایی‌ها نه عربند و نه مسلمان ولی درعین حال بیشترین نفوذ را در عربستان سعودی دارند. آقای ملک عبدالله باید ابتدا نگاهی به اطراف خود بیندازد، به قول ما ایرانی‌ها چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. او (پادشاه عربستان) باید به اطراف خودش نگاه کند و ببیند که چه کسانی آنجا نفوذ دارند و بعد توصیه کندکه ایران و ترکیه به عراق در دوره جدید حکومت کمک نکنند.

* ایران در سال های اخیر در راستای برقراری روابط سیاسی بامصر گام‌هایی را برداشت اما این تلاشها با موانعی روبه‌رو شد و به نتیجه مطلوب منجر نگردید. ارزیابی شما از روابط تهران و قاهره در سه-چهارسال گذشته چیست؟

به طور کلی، استراتژی جمهوری اسلامی برقراری و توسعه روابط با کشورها است و این قاعده محدود به مصر نیست و البته منهای رژیم صهیونیستی و تحت شرایطی منهای امریکایی ها.
البته این سیاست حضرت امام(ره) هم بوده که برمبنای گسترش رابطه حرکت شود. آقای احمدی نژاد براساس همین دیدگاه اعلام کرد که ما حاضریم با مصر رابطه فوری برقرار کنیم.
خیلی‌ها از این عبارت تعجب کردند و برخی هم در داخل این عبارت را«حساب نشده» و «خام» تلقی و ارزیابی کردند ولی واقعیت این است که جمهوری اسلامی درخصوص برقراری رابطه با یک کشور مسلمان که یک رژیم نامطلوب هم دارد احساس تهدید نمی‌کند و احساس دارد که این رابطه می‌تواند به مصری‌ها و ایرانی‌‌ها کمک کند. یعنی رابطه با مصر برای ملت و دولت قاهره مفید به فایده است، برای ملت ایران هم طبعاً فوایدی را با خود به همراه دارد.
برخلاف رژیم حسنی‌مبارک که از سوی ملت خودش دچار هراس است و احساس می‌کند که نیروهای مذهبی در مصر در کمین حکومت هستند، رابطه این نیروهای مذهبی با یک کشور و دولت مذهبی در منطقه خاورمیانه، می‌تواند موقعیت ملت را در مقابل دولت تقویت کند و لذا رژیم مصر درخصوص رابطه رسمی با ایران بسیار نگران است. در حالی که قطعاً هیچ آسیبی از این ارتباط متوجه ما نیست بلکه می‌توانیم در این رهگذر یک فرصت خوب را خلق کنیم.
پرواضح است که ما هیچگاه نمی‌خواهیم ملت مصر را علیه دولت تحریک کنیم. رابطه ما و مصری‌ها طبعاً تأثیراتی برجای می‌گذارد. آشنایی ملت مصر با پیشرفت‌های ایران در دوره حکومت مذهبی می‌تواند الهام بخش باشد و این به معنای دخالت ما نیست، این چیزی است که مصری‌ها به شدت از آن نگران هستند. اما در عین حال این نکته را باید اضافه کرد که در شرایط فعلی و با توجه به موضع خصمانه حکومت مصر نسبت به مقاومت منطقه و رفتار بسیار بدی که در جنگ غزه بروز داد، شرایط به گونه‌ای است که فعلاً امکان برقراری رابطه بین ما و مصر وجود ندارد و فضای ذهنی ما و مقدمات این کار فراهم نیست مگر این که دولت قاهره با یکسری اقدامات سازنده، فضای جدیدی را به وجود آورد.

* با توجه به فرصت اندک پیش رو، تقاضا دارم مروری کوتاه بر مناسبات ایران با کشورهای ترکیه، افغانستان، پاکستان و همسایگان شمالی نیز داشته باشیم. آیا دولت نهم، موفقیت‌های مشابهی نیز در ارتباط با آنکارا، کابل و اسلام‌آباد داشته است؟

در مورد ترکیه هم این وضعیت هست. روابط تهران و آنکارا در دوره‌ احمدی‌نژاد بسیار گسترش پیدا کرد و به یک رابطه ممتاز تبدیل شده است و از برخی جنبه‌ها، دو کشور روابط استراتژیک دارند. از جمله در جریان جنگ غزه، ایران و ترکیه یک محور و جبهه مشترک با کشورهای مسلمان و برخی کشورهای عرب منطقه را در مقابل امریکا و رژیم صهیونیستی برای حمایت از مقاومت در منطقه و بخصوص برای حمایت از مقاومت تشکیل دادند که با موفقیت همراه بود.
درخصوص افغانستان هم وضعیت مشابهی داشتیم. سفر رئیس‌جمهور به کابل سفری غیرمترقبه بود و از هفت، هشت سال قبل از روی کار آمدن آقای احمدی‌نژاد ما شاهد سفری در این سطح نبودیم و سفر رئیس جمهور افغانستان به ایران هم اگرچه بی‌سابقه نبود ولی تعداد سفرهای وی به تهران در این دوره بیش از دو برابر شد. در مورد پاکستان هم این مسئله صدق می‌کند. رؤسای جمهوری در پاکستان به طور متوسط سالی یک بار به ایران سفر کردند و در این راستا گام برداشتند.
توسعه همکاری‌های صنعتی و علمی ایران با کشورهای شمالی و توسعه همکاری‌های رسانه‌ای با ترکیه در این دوران اتفاق افتاده و در مجموع ما تلاش کردیم که اختلاف کشورهای منطقه را با هم کم کنیم. به عنوان مثال اختلافاتی که بین دولت‌های آنکارا و بغداد برسر مسائل کردها وجود داشت و در چند مرحله در قبل از دوره آقای احمدی‌نژاد به وضعیت وخیمی هم رشد یافته و به مداخله سنگین هوایی و زمینی ترکیه در خاک عراق منجر شده بود در دوره‌ احمدی‌نژاد و با گفت‌وگوهایی که انجام شد سطح تنشی بین دو کشور همسایه کاهش پیدا کرد و امروز شاهد تنشی بین ترکیه و عراق نیستیم و سطح تنش‌هایی هم که بین افغانستان و پاکستان وجود داشت با کمک دولت احمدی‌نژاد کاهش پیدا کرد و ما در جهت آرام ساختن فضا حرکت کردیم.

* در ارتباط با کشورهای همسایه شمالی، گذشته از افزایش سطح مناسبات، آیا نکته جالب توجه و خاصی وجود دارد؟

می‌توان گفت کمکی که ایران به کشورهای همسایه شمالی برای مقابله با پدیده انقلابات مخملی داشت بسیار مؤثر و تعیین‌کننده بود. در واقع در یک چرخه همکاری بین ایران و کشورهای همسایه شمالی، انقلاب‌های مخملی عقیم شد و دیگر امریکایی‌ها نتوانستند تزلزلی در رژیم‌های منطقه به وجود بیاورند و حتی در این دوره شاهد تزلزل نظام‌هایی بودیم که با انقلاب مخملی سر کار آمده بودند و موقعیت آنها تضعیف شد و در یک انزوای منطقه‌ای قرار گرفتند که وضعیت ساکاشویلی در گرجستان و وضعیت رئیس‌جمهور نارنجی اوکراین از این دست است.
به موازات این که تنش‌ها در منطقه کاهش پیدا کرده، همکاری‌ها روند رو به افزایش داشته است و ما شاهد گسترش همکاری‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی بین دولت‌ها در این منطقه بودیم.

دسته ها : انتخابات دهم
جمعه 1388/3/1 21:33
X