تعداد بازدید : 4573728
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
امروز گفتمان اصولگرایی به عنوان گفتمان مسلط کشور شناخته میشود. مایه های اصلی این گفتمان اتکای به وحی و پای فشردن بر اصول و ارزش دینی ناب اسلام محمدی(صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. همچنین دنبال کردن راهبردها و رویکردهایی که رهبر معظم انقلاب با تبیین نقشهی راه فرصتها،تهدیدها،بایستهها و الزامات طی سالهای اخیر شفافسازی نمودند. به طوری که اصولگرایی مداوما از یک شعار و گفتمان جناحی و سیاسی فراتر رفته و به اصول و مبانی نظام، انقلاب و رهبری امام خمینی(رحمت الله علیه) پیوند خورد. هر چند معمار بزرگ انقلاب اسلامی امام خمینی(رحمت الله علیه) به طور خاص، اصطلاح اصولگرایی را به کار نبردند لیکن بر اساس فرمایشات و تبیین رهبر معظم انقلاب، پایه و اساس اصولگرایی در انقلاب اسلامی، ریشه در اندیشههای امام راحل، مبانی اسلام ناب و کلام وحی دارد.
ایشان شاخصههای اصولگرایی را اینگونه تبیین فرمودهاند:
- پایبندی به هویت اسلامی و انقلابی
2- عدالتخواهی
3- اعتقاد به استقلال سیاسی کشور
4- توجه به تقویت خود باوری و اعتماد به نفس ملی
5- جهاد علمی
6- اعتقاد به آزادی و آزاد اندیشی
7- اصلاح طلبی در روشها
8- اعتقاد به شکوفایی اقتصادی از طریق اقتصاد بومی
9- عدالتخواهی و عدالتگستری
10- فساد ستیزی
11- سلامت اعتقادی و اخلاقیِ مسؤولان کشور
12- اعتزاز به اسلام
13- سادهزیستی و مردمگرایی
14- تواضع و نغلتیدن در گرداب غرور
15- اجتناب از اسراف و ریخت و پاش
16- خودگرایی و تدبیر و حکمت در تصمیمگیری و عمل
17- مسؤولیتپذیری و پاسخگویی
18- اهتمام به علم و پیشرفت علمی
19-سعهیصدر و تحمل مخالف
20- اجتناب از هوای نفس؛ چه هوای نفس شخصی، و چه هوای نفس گروهی
21- شایستهسالاری، نظارت بر عملکرد زیرمجموعه و تلاش بیوقفه برای این خدمات
22- قانونگرایی، شجاعت و قاطعیت در بیان و اعمالِ آنچه که حق است
23- انس با خدا، انس با قرآن و استمداد دائمی از خدا
(برگزیده بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با رییس جمهور واعضای هیأت دولت 6/6/85 و دیداربا کارگزاران نظام 1385/03/29)
حرکتی که از تابستان 78 در جریان وفاق نیروهای انقلاب شروع شد، گامهای اساسی و موثری در شکلگیری ودامن گستردن این گفتمان بود و پایداری بر دو اصول نوگرایی در روش و ایثارگری در رفتار موجب شد عرصههای خدمتگذاری بار دیگر در اختیار مردم قرار گیرد و مردم طعم شیرین خدمتگذاری و عدالت را بچشند.
ب ـ ضرورت تبیین دستاوردها
از شروع حاکمیت گفتمان اصولگرایی حدود 7 سال میگذرد. گفتمانی که با راهبردها و رهیافتهای رهبری و دلسپردن مردم، تمامی معادلات حلقه بسته ثروت و قدرت را به هم ریخت و طلیعهی تحول جدی در تمامی ارکان کشور به ارمغان آورد.
1/ خروج از انفعال
به دلیل حجم عظیم جنگ روانی و توطئه برای تخریب گفتمان اصولگرایی و همسویی برخی جریانات مخالف داخلی، لایههایی از اصولگرایان به وادی انفعال غلتیدند و به دلیل نگاه سلبی خود، به درستی دستاوردهای اصولگرایی را فهم نکردند. این آفت هنوز هم وجود دارددرصورتی که دستاوردهای اصولگرایی تبیین شود، حرکت انفعالی به حرکتهای فعال و پویا در راستای گفتمان اصولگرایی تبدیل خواهد شد.
2/ حفظ و بسط گفتمان اصولگرایی
برای تثبیت، تداوم و بسط گفتمان اصولگرایی بایستی به درستی این گفتمان درک و دستاوردهای آن برشمرده شود در غیر اینصورت نمیتوان گامهای بعدی را سنجیده برداشت.
3/ ایجاد امید
از جمله مواردی که همواره رهبر معظم انقلاب بر آن تأکید داشتهاند، ایجاد روحیه امید و نشاط در جامعه است. اکنون که اصولگرایان توانستهاند مورد اقبال مردم قرار گرفته و توفیق خدمتگزاری بیابند بیان دستاوردهایشان، افزایش امید مردم به تحول در چارچوب گفتمان امام، انقلاب و رهبری را موجب خواهد شد.
4/ افزایش اقبال مردم به اصولگرایان
اصولاً هر چه مردم دستاوردهای یک جریان سیاسی را بیشتر درک و فهم کنند اقبال بیشتری به آن خواهند داشت و جریان رقیب را پس خواهند زد. بنابراین بیان دستاوردها در واقع، اثبات کارآمدی و توانایی اصولگرایان در اداره کشور را نشان میدهد و بازخوانی عملکرد جریان دوم خرداد نوعی فرصتسوزی و تراشیدن از آرمانها و ارزشهای انقلاب برای جلب رضایت استکبار و شیفتگان داخلیاش را به تصویر میکشد. آحاد مردم و نخبگان دلسپرده به ارزشهای انقلاب و اندیشههای ناب امام و رهبری، سرخورده از بحثهای بیهوده جریان دوم خرداد، طعم عزت و پایداری بر اصول و صداقت و صمیمیت در خدمت به مردم را در این دوره جدید به خوبی حس می کنند.
ج- دستاورد اصولگرایان
حاکمیت گفتمان اصولگرایی به دلیل ماهیت اسلامی، انقلابی و مردمی آن، یکی از مهمترین تحولات 30 ساله انقلاب اسلامی محسوب میشود. از مهمترین ویژگیهای گفتمان اصولگرایی، برخورداری از پایگاه و جایگاه اسلامی و دینی و فقدان تقید فکری به مکاتب لیبرال سرمایهداری و ... است. گفتمان اصولگرایی توانست دستاوردهای عظیمی در داخل کشور و در زمینههای سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... و نیز در عرصههای منطقهای و بینالمللی به دست آورد. منسوبین این جریان و از جمله دکتر احمدینژاد توانستهاند در میان قلبهای مردم مسلمان و آزدایخواه جهان جا باز کنند و امالقرای جهان اسلام را در ایران تثبیت نمایند.
بر همین اساس تلاش داریم به بخشی از این دستاوردهای عظیم بپردازیم. موارد ذیل تنها «بخشی از دستاوردهای عظیم اصولگرایان» است و رجاء واثق داریم با نگاه نقادانهی نخبگان، موراد ذیل تکمیل و غنی بخشیده شود:
1/ احیای گفتمان انقلاب اسلامی
با زمینه سازیهایی که از سال 1368 دردستگاه اجرایی کشور صورت گرفت یک جریان سیاسی بر ارکان اجرایی (در سال 76) و تقنینی (در سال 78) حاکم شد که گفتمان انقلاب را با رفتاری خزنده و شوم به چالش میکشید. به جای اینکه این تفکر بر اساس اختیارات گسترده، مشکلات مردم را حل کند، مشکلات مردم و جامعه را به نقص در گفتمان انقلاب اسلامی و حکومت باز میگرداند. جریان اصولگرایی با درک صحیح این استحاله تئوریک، این گفتمان را تغییر داد. جریان اصولگرایی مسیر را تغییر داد و فضای عمومی کشور و جهان را متوجه این گفتمان اصیل کرد. گویی فضای ایثار و فداکاری و... ابتدای انقلاب و دهه 60 بر فضای عمومی حاکم شده است چرا که این جریان موجب شد:
1/1 احیا سیره کلام و نام حضرت امام خمینی (ره)
بسیاری از مدعیان اصلاحطلبی به صراحت در سخنرانیهای رسمی، کتب، مقالات و نشریات خود اظهار میداشتند که گفتمان امام(ره) باید به موزهها سپرده شود. متاسفانه آنهایی که ادعای خط امام و گفتمان امام را داشتند در تمام آن سالها سکوت کرده بودند اما در دوران اصولگرایی سیره و روش امام سرلوحه برنامهها قرار گرفت.
2/1ـ احیاء روحیه عدالتخواهی در مردم و مسؤولین
در مقطعی، مسؤلین اجرایی و تقنینی کشور هرگاه سخن و موضعی اتخاذ می کردند، مواضعشان آمیزهای از سیاستزدگی و جهتگیری خاصی بود. لیکن اکنون مسؤولی در دولت و اکثریت مجلس نیست که سخن بگوید اما از عدالت و عدالتخواهی سخن بر زبان نیاورد. رئیس جمهور و دولت نهم به درستی هدف والای حکومت اسلامی را برقراری عدالت میداند و همواره تلاش و همت خود را بر این مقوله نهاده است. کار به گونهای به پیش رفته که اکنون مطالبه اول مردم، گروه های دانشجویی و نهادهای مدنی از دولت، مجلس و ارکان حاکمیت، عدالت است. در واقع اکنون گفتمان اصولگرایی به گفتمان مسلط تبدیل شده است و این در شرایطی است که پیش از این خرده گفتمانهای وارداتی و یا بیپایه، چالشهای جدی ایجاد کرده بود
3/1ـ احیای روحیه خدمتگزاری و ارتباط با مردم در مسؤولین و در نتیجه بالا بردن روحیه اعتماد عمومی نسبت به نظام و احیای ویژگی مردمی نظام
تزریق روحیه خدمتگزاری در مسؤلین از طریق ساز و کارهای مردمی یکی از بهترین راههای رشد و اعتلای کشور است. اصولگرایان نشان دادند در اوج اقتدار سیاسی و اقبال اجتماعی میتوان صفات بارزی چون تواضع، عشق به مردم و خدمت برای آنان و پرهیز از فرادستی و نخوت را مورد توجه داشت و تمامی توان خود را برای انقلاب، اسلام، مردم و رهبری به کار گرفت.
در کارنامه سیاه دوران موسوم به اصلاحات، افرادی گسست دولت و ملت را تبلیغ میکردند و مشروعیت- مقبولیت نظام را زیر سوال میبردند. بهانهگیری میکردند و بهانه برای دشمنان میساختند. تبلیغ میکردند که مردم به دین، امام، شهدا و ارزشها، پشت کردهاند. لیکن با پیروزیهای مستمر اصولگرایان، تمام این تحلیلهای بی منطق و بی پایه، نقش بر آب شد.
پیش از دولت نهم به دلیل افزایش شکاف بین مردم و مسؤلین، بی اعتمادی قابل توجهی در مردم نسبت به دولتمردان شکل گرفته بود. بی اعتمادی بعضاً موجب آسیبهایی به ارکان حاکمیت میشد. فضای اجرایی به گونهای شکل گرفته بود که مردم برای ملاقات با پایینترین سطوح مدیران کشور مانند فرمانداران و مدیران کل باید هفتهها و بلکه ماهها در انتظار می نشستند لیکن سازوکارهایی چون سفرهای استانی، ملاقات چهرهبهچهره و ... این نقیصه و آسیب جدی را به تدریج رفع کرده و بارقههای امید و اعتماد بالایی در مردم را به ارمغان آورده است.
4/1ـ احیای روحیه استکبار ستیزی
جریان اصولگرا به دلیل ارزشهای ذاتی خود، دشمنی با استکبار و در رأس آن آمریکا و شبکه صهیونیسم جهانی را به صورت مستمر و دایمی در برابر دارد. در سالهایی در کشورمان شاهد حضور مسؤولانی در ساختار قدرت سیاسی کشور بودیم که در برابر تهدیدات و خط و نشان کشیدن دشمنان از خود ضعف و زبونی نشان داده و همواره با تحلیلهای نادرست، ملت ایران و عنوان اسلامی را تهدیدات کننده ارزیابی میکردند. آنان با روحیه شاه سلطان حسینی ، بهترین راه را تغییر در رفتار جمهوری اسلامی که خواست دشمن است میدانستند.
لیکن اکنون دشمنشناسی و استکبارستیزی از مهمترین نشانههای یک عنصر فعال و پویای عرصه سیاسی کشور شناخته میشود. جاودانگی و استمرار این اندیشه بیش از هر چیزی مرهون سعی و تلاش افرادی چون دکتر احمدینژاد است که این مقوله مهم را درک کرده و تحت هدایت رهبر معظم انقلاب، شجاعانه بر این مسیر استقامت و شجاعت دارند.
در عین حال هژمونی روحیه پایداری در داخل، موجب شده فرهنگ مقاومت، جهانی شود و معادلات دو قطبی یا تک قطبی و یکجانبهنگرانه، بر هم زده شود.در ادامه نیز جرات، جسارت و شجاعت در ملتها و دولتهای آزاد تقویت شود که در نهایت ابهت پوشالی غرب، استکبار و نظام سلطه شکسته شود.
5/1- احیاء استقلالطلبی، عزت نفس، غیرت و شجاعت ملی
شاید بتوان واژه متضاد با اعتماد به نفس و استقلال را روحیه خودباختگی و یا کم بها دادن به امکانات و ارزشهای خودی قلمداد نمود. ملتی دارای اعتماد به نفس است که غرور ملی، غیرت و شجاعت ملی را حفظ نموده و خود را حقیر و کوچک نشمرد.
واقعیت تاریخی این است که سر کوبهای روانی گفتمان دومخرداد حتی مفهوم استقلال را نیز در رسانههای خود زیر سؤال میبردند، به روحیه اعتماد ملی و غرور ایران آسیب زد. به طوری که مسؤولین دستگاه اجرایی مخصوصاً در عرصههای فنی (صنعت نفت و ...) ایران را ناتوان از اداره این امور میپنداشتند.
ظهور و بروز این خودباختگی بیش از همه در جریان مذاکرات هیأتهای دیپلماسی ما با مسؤولین خارجی در سطوح مختلف در جریان پرونده هستهای ظهور و بروز داشت که حتی تعطیلی رشتههای دانشگاهی مرتبط با فنآوری هستهای نیز مورد پذیرش قرار گرفته بود. هنوز یادمان هست که دخالتهای خارجی به چه سطحی رسیده بود که حتی در مورد برخی وزرا اظهار نظر میکردند و یا در ماجرای 18 تیر87،چگونه استکبار فضای جولان یافت، چرخبالهای کشورهای همسایه و از جمله ترکیه به حریم مرزهایمان تجاوز کردند و تحریکات قومی شدت بیشتری یافت.
یکی از شعارهای دولت اصولگرای نهم که به آن جامه عمل نیز پوشانده است، شعار «ما میتوانیم» بود و در قالب این شعار به درستی استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و عزت نفس ملی را ترجمه کرد.
6/1ـ احیاء ارزش دینی و ملی
مردم در سالهای حاکمیت دومخرداد با اشک چشم و خون دل، اهانت و جسارت به ارزشهای اسلامی را لمس کردند. جریان مدعی اصلاحطلبی در 8 سال حاکمیت خود به فعالیتهای سیاسی ساختارشکن و ضددینی پرداخت که در آن روزهای تاریک، ترویج صریح سکولاریسم، ترویج اباحهگری و گسترش سفره تسامح و تساهل، اهانت به پیامبر، امام حسین(ع)، واقعه کربلا و ... تقابل این جریان سیاسی، با ارزشها را هویدا میساخت. اصولگرایان با پیروزی در انتخابات سال 81 و در نهایت ریاستجمهوری نهم و مجلس هفتم و هشتم این جهتگیری در ارکان حاکمیت را عکس کردند و عملکرد درخشانی در هژمونی گفتمان ارزشها و اصول انقلاب داشتند. در نتیجه امروزه فضا به گونهای شده که حتی نامزد افراطیون جبهه دومخرداد، خاتمی نیز مجبور شد برای رقابت در انتخابات آتی شعارهای ارزشی سردهد و با حضور بر مزار شهدا از گفتمان ارزشی حاکم بر جامعه بهرهبرداری نماید. معرفی آقای میرحسین موسوی از سوی جریان دوم خرداد نیز در همین راستا ارزیابی میشود.
2/ احیای آزادیخواهی واقعی و به چالش کشاندن داعیههای بی اساس لیبرل دموکراسی در جهان
آزادیخواهی و اعطای آزادیهای واقعی همواره مورد خواست اصولگرایان بوده است چرا که باور دارند خداوند انسان را موجودی آزاد از تمامی قیودات و حصارهای زاییده شده از مبانی غیر دینی و اصول معارض با منطق و وجدان بشری خوانده و خواسته است. و بر همین مبنا و تعریف از آزادی، این جریان داعیههای بیاساس لیبرال سرمایه داری را مورد چالش قرار داد و ضعف لیبرال سرمایهداری و عدم صلاحیت مدعیان لیبرال سرمایهداری را به طور شفاف مورد توجه جهانیان قرار داد. حاکمیت انحصار، استبداد سرمایه، دموکراسی و حقوق بشر از نوع قتل عام مردم مظلوم عراق، فلسطین، افغانستان و ... تضادهایی است که اکنون به مددگفتان انقلاب اسلامی، مورد سؤال جدی افکار عمومی نخبگان دنیا قرار داد. اصلی ترین دستاورد غرب و نظام لیبرال سرمایهداری، مقوله «آزادی»، بیان میشد و این در حالی بود که انقلاب اسلامی، این ادعا را نیز مورد چالش قرار داد و تبیین نمود که آزادیخواهی غربی مقولهای دروغ و بی پایه است.
اصولگرایان با مواضع تبیینی و عملکرد خود روشن ساختند که در نفی آزادی بر اساس الگوی غربی از هیچ اقدام منطقی فروگذار نیستند. نفی آزادی بر اساس الگوی غربی، نفی بیبندوباری و اباحهگری، نفی تقلید کورکورانه، نفی از فرق سر تا نوک پا غربی شدن بود. اصولگرایان، اثبات آزادی را برای بالا بردن کرامت انسانی ضروری دانسته و می دانند.
3/ شکستن مدار و حصار تنگ، بسته، محدود و انحصاری مدیریت و مدیران کشور
در اواخر دوران ریاست جمهوری آقایهاشمی، حجم بالایی از اخبار، تحلیل، سخنرانی و ... در سطح کشور ایجاد شد که قانون اساسی تغییر و دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی تمدید شود. در بررسی مدیران پیشین نیز مشاهده می شود که یک حلقه حداکثر 1000 نفرهای در کشور وجود دارند که هر دولتی با هر خط مشی و جهتگیری میآید آنها زمام امور را به دست میگیرند. پیروزی دولت نهم و ورود چهرههای جدید، جوان و انقلابی آن حلقه بسته و حصار تنگ مدیریتی را شکست.
هر چند ممکن است این شکستن مدار بسته، هزینههایی را نیز تحمیل نماید لیکن دستاورهای آن بسیار بود. البته این پدیده صرفاً محدود به دستگاه اجرایی کشور نبود و بررسی فهرستهای منتشره منتسب به نیروهای انقلاب در انتخابات متعدد پیش از شورای شهر دوم، نشان میداد که حدود 20 تا 25 نفر در تمام انتخابات پیشین در تمام لیستها حضور دارند لیکن با ساماندهی نیروهای انقلاب، این حلقه نیز در عرصههای مختلف از جمله شوراهای شهر و روستا، مجلس و ... شکسته شد و نیروهای جدیدی از اصولگرایان وارد صحنه شدند.
4/ به چالش کشاندن طبقه ممتاز و روحیه اشرافیگری و رفاه زدگی در مسؤولین
پیش از این به دلیل روابط نامناسب قدرت و ثروت، یک طبقه ممتاز در جامعه شکل گرفت که با انتخابها، انتصابها، زرنگیهاو مشرف بودن بر مراکز ثروت دولتی و قدرت، به اموال عمومی دست درازی می کردند و مرفهان بی دردی را تشکیل داده بودند که مانع از هرگونه جریان منتقدی در جامعه میشدند. لیکن اصولگرایان با ساماندهی بدنه اجتماع و تبیین فرمایشات رهبری، این طبقه ممتاز و روحیه اشرافیگری مسوؤلین را به چالش کشاندند.
در مقطعی فرزندان برخی بزرگان و مسؤلین، تفریح خود را صرفاً سفر به اروپا، اقامت در برخی جزیرهها و ریخت و پاشهای وسیع تعریف میکردند. اصولگرایان این روحیه را به وسیله خدمت شبانهروزی تغییر دادند به طوری که در حال حاضر اکثر وزرا و مدیران خود از طبقه محروم جامعه محسوب میشوند.
5/ باز گرداندن چالش ناکارآمدی مدیریت اجرایی کشور از نظام و روحانیت و پاسخگو نمودن کارشناسان و مسوؤلین مربوطه و مدعیان کارشناسی
پیش از اصولگرایان به دلیل ناکارآمدی مسوولین، فرافکنی از سوی آنها صورت می گرفت. چالش اصلی افکار عمومی متوجه اصل نظام و روحانیت میشد و اشکالات، نقص و آسیبهای سیستم را متوجه این دو (نظام و روحانیت) میکردند. باطراحی که از سوی اصولگرایان صورت گرفت چالش و بحث از حوزه نظری و ارکان نظام و روحانیت به حوزه کارشناسان و دانشگاهیان آمد. سیستم کارشناسی که در دستگاههایی چون سازمان مدیریت و برنامهریزی و در دانشکدههای اقتصاد و ... نشسته بود اکنون بایستی نسبت به ناکارآمدی سیستم پاسخگو باشد. کسانی که تمامی امکانات کشور را در مقطعی در اختیار داشتند و اکنون ژست منتقد به خود گرفتهاند مورد خطاب مردم و اصولگرایان قرار دارند که شما مدعیان کارشناسی باید به افکار عمومی پاسخ دهید که در آن دوران چرا برای ناکارآمدی خود تدبیری نیندیشیدید و آن را متوجه نظام و روحانیت میکردید؟
6/ گردش نخبگان. جوانگرایی و به صحنه آوردن نسل دوم و سوم در عرصه مدیریتی و کادرسازی برای آینده کشور
پافشاری اصولگرایان بر گردش نخبگان، جوانگرایی و به صحنه آوردن نسل دوم و سوم در واقع برای یک هدف ارزشمند است که به طور خلاصه میتوان آن را «کادر سازی برای آینده کشور» و ایجاد نسل جدید از مدیران جوان، با انگیزه و کارآمد برای نظام معرفی نمود. متأسفانه میانگین عمر مدیریتی کشور در سطوح مختلف بسیار بالا بود و به جز مکانیسم انتخابات، این مدیران به هیچ مکانیسم دیگری برای تزریق انگیزهها و تفکرات جوان و جدید، تن نمیدادند وحتی در این مکانیسم هم حلقههای بستهای تشکیل داده بودند.
7/ آشکار شدن نارساییها در نظام دیوان سالاری کشور و توجه اصلی نظام به آنها
حضور اصولگرایان در عرصههای اجرایی و تقنینی موجب شد نارساییها و اشکالات نهادینه شده در نظام دیوان سالاری کشور آشکار شده و تمامی ارکان نظام توجه اصلی خود را به این موارد معطوف کرده و از پرداختن به مسائل فرعی، سیاسی و جنجالی خودداری کنند. اصولگرایان با کارامدی، موارد مهم و ضروری را در این دوره روشن و شفاف ساختند مواردی چون:
1/7- نظام بانکی
2/7- نظام مالیاتی
3/7- نظام آمار و اطلاعات پایهای کشور
4/7- نظام سنگین و حجیم اداری
5/7- نظام نظارتی
6/7- نظام حسابداری و حسابرسی
7/7- نظام برنامهریزی
8/7- نظام پول ملی
9/7- نظام بهرهوری
10/7- نظام آموزش و پرورش
11/7- نظام آموزش عالی
12/7- نظام فرهنگی کشور
13/7- نظام نخبه پروری و روحیه تحقیق و پژوهش
14/7- نظام تولید علم
15/7- نظام و...
از جمله نارساییها و اشکالات نهادینه شده در نظام دیوان سالاری کشور است که اصولگرایان تاکید دارند بایستی تدبیری برای آنها اندیشید. بر همین اساس بود که برای نظام بوروکراسی کهنه، قانون مدیریت خدمات کشوری طراحی شد و یا برای نظام ناکارآمد اقتصاد دولتی، موضوع آزادسازی اقتصادی و عدالت اقتصادی در دستور کار قرار گرفت و با تصویب قانون اجرای سیاستهای کلی اصل 44، گامی اساسی در این راه برای افزایش کارآمدی برداشته شد.
8/ شفافسازی و اهمیت برای ظرفیتهای اجتماعی و به حاشیه راندن عناصر و جرانات سیاسی و مدعی
بعد از پایان دفاع مقدس و مخصوصاً از خرداد 76 تا اواسط 78، در دستگاه اجرایی و تصمیمات اجتماعی، توجهی به اقشار و لایههای مختلف اجتماعی صورت نمیگرفت و به طور مشخص در عرصههای سیاسی، صرفاً احزاب و آن هم در اتاقهایی بسته، زمام تحولات را در دست داشتند. اصولگرایان به شفافسازی و تبیین نقش اقشار و ظرفیتهای اجتماعی پرداختند و با حجم وسیع برنامهریزی و ساماندهی این لایه عظیم، احزاب نیز در مقاطعی چون شوراها و مجلس هفتم به این ظرفیتها تن دادند. البته این به آن معنا نیست که افراط و تفریط شود و نقش و جایگاه احزاب مورد بیتوجهی قرار گیرد. نخبگان، احزاب و لایهها و ظرفیتهای اجتماعی میتواند تحولات جدی را در عرصههای مختلف کشور به وجود آورند آنگونه که که در چند سال گذشته شاهد آن بودهایم.
متأسفانه در انتخابات نهم ریاست جمهوری برخی احزاب تصمیم خود را برای حمایت از کاندیدای خاصی گرفته و به خواست لایههای اجتماعی توجهی نداشتند. آنها تلاش داشتند مناسبات گذشته و پیش از شورای هماهنگی را مجدداً برقرار کنند که همین موضوع موجب ضربه شدیدی در افکار عمومی به آنها شد به طوری که نامزد مورد نظر این احزاب کمتر از 5/1میلیون رأی آورد.
9/ ایجاد روحیه و فرهنگ توانستن
گفتمان اصولگرایی، انسداد سیاسی را شکست و ایران را به ملت ایران برگرداند. این گفتمان باعث خودباوری، اعتماد به نفس ملی و احساس توانمندی شد و شعار «ما نمیتوانیم» را به شعار «ما میتوانیم» تبدیل کرد. همین فرهنگ توانستن دستاوردهای بسیاری در عرصههای فنآوریهای نوین و علمی را موجب شده است.
جهشهای علمی(کمی و کیفی) از پیشرفت در فنون هستهای، نانو تکنولوژی، پزشکی، سلولهای بنیادی، ماهواره، موشک و ... که باعث فخر و مباهات هر ایرانی و ثمره انقلاب اسلامی است و همه و همه از تأکیدات رهبر خردمند انقلاب و پیگیری های جریان اصولگرا است روح «ما میتوانیم» را متجلی نمود.
10/ باز سازی فرهنگ شأن و منزلت، جایگاه مردم، محرومین و مستضعفین یعنی«ولی نعمتان» و ایجاد فضایی برای طرح مطالبات حقه آنها در چارچوب نظام(فرصت) و نه عصیان علیه نظام(تهدید)
اکنون مردم احساس میکنند زمام امور در دست آنهاست و با مکانیزم انتخابات، مکاتبه با مسؤولین و... میتوانند در تصمیم گیریها و تصمیمسازی ها مشارکت داشته باشند. اکنون دیگر مردم، محرومین و مستضعفین به منزله میهمان ناخوانده، غریبه، مهجور، بیگانه و ... تلقی نمیشوند و جریان اصولگرا این زمینه را فراهم کرده تا مردم و لایههای محروم جامعه، جایگاه مناسب و مطلوب خود را در ظرف نظام اسلامی به درستی بیابند.
این روحیه امام(ره) و رهبری است که مردم و محرومین را ولی نعمت میدانستند و اکنون نیز جریان اصولگرا بر این باور است که نباید طرح مطالبات مردم را طرح مطالبات اپوزیسیون، تعبیر کرده بلکه این مطالبات و حل مشکلات آنها در واقع پویایی و رشد انقلاب اسلامی و گفتمان انقلاب، امام و رهبری خواهد بود.
11/ جابجایی قدرت در دو حوزه (نسلی و محتوایی) با کمترین هزینه
در انقلابهای دنیا متعارف است که نسل اولیهای انقلابها محافظه کار میشوند و سعی میکنند قدرت را در اختیار خود نگه دارند. لذا نسل دوم برای رسیدن به قدرت مجبور به شورش و انقلاب می شود و در این میان قتل عام وسیعی از طرفین به وجود می آید. این همان فرآیند است که برخی ادعا می کنند «انقلابها فرزندان خود را میخورند» و همین سیکل، بعضاً ادامه مییافت.
با ساماندهی مجدد نیروهای انقلاب در ذیل گفتمان اصولگرایی، روندی از شورای شهر دوم آغاز شد که با پیروزی در انتخابات مجلس هفتم و ریاستجمهوری نهم و... موجب شد نسل جدید و جوانی از نیروهای انقلاب وارد عرصههای اجرایی، تقنینی و ... شوند بدون آنکه کمترین هزینهای متوجه انقلاب شود.
در فرآیند جابجایی قدرت در حوزه محتوایی هم نکات قابل تأمل وجود دارد. در پیش از حاکمیت گفتمان اصولگرایی، جریانی وارد ارکان حاکمیت شد که با طراحی عملیات روانی، استفاده از امکانات حکومتی و ... تلاش کرد مسیر انقلاب را تغییر داده و ریلگذاری به موازات مسیر ولایت داشته باشد. این جریان متأسفانه هزینههای سنگینی را متوجه نظام کرد که جلوه بارز آن در مجلس ششم، 18تیر 78، روزنامههای زنجبره ای و ... بود. لیکن با برنامهریزی، ساماندهی و طراحی اصولگرایان بدون کمترین خونریزی جابجایی قدرتی شکل گرفت که نه تنها نسل دوم و سوم انقلاب وارد صحنه شد بلکه به لحاظ محتوایی تغییر کیفی را شاهد بودیم.
با گذشت 30 سال از انقلاب اسلامی جامعه ایران نسل اول و دوم انقلاب را با افتخار و احترام مشایعت میکند. نسلی که افتخارآفرین دوران مبارزات ستم شاهی بوده و در شکلگیری و بنیانگذاری جمهوری اسلامی بر ویرانههای سلطنت 2500 ساله نقش اصلی را داشته است. در 8 سال جنگ تحمیلی شجاعانه و با اقتدار از مرزهای جغرافیایی و عقیدتی دفاع کرد و در سازندگی، توسعه سیاسی و عدالتخواهی نقشآفرین بوده است.
بیتردید آئین مشایعت و تجلیل از این نسل که روانشناسان آنان را «نسل فرمانروا» مینامند، خود آموزهای برای نسل آینده است . نسلی که هماکنون جامعه ایرانی به استقبال آن میرود، نسل سوم و چهارم انقلاب است. نسل جوان، خلاق، آرمانگرا، متخصص و جویای نام، نسلی که باید اعتبار و جایگاه و منزلت نسل فرمانروا را پاس بدارد و در عین حال مدیریت کشور را بر پایه دانش و تخصص بر محور گفتمان عدالت و پیشرفت رقم بزند.
12/رسوا نمودن مثلث شوم قدرت، ثروت و رسانه
به دلیل بسترهای دینی جامعه ایران، گره خوردن جایگاه قدرت با مراکز کسب ثروت و رسانه باعث بروز تنش و التهاب در کشور شد. مثلث شوم قدرت، ثروت و رسانه در آن مقطع با طراحی عملیات روانی و سیاسی و امنیتی کردن جامعه، التهاب را به جامعه تزریق کردند. متاسفانه رسانه ها به ابزاری در دست سیاستمداران و صاحبان ثروت تقلیل یافتند. لیکن اصولگرایان این مثلث شوم را را رسوا و افشا کردند و مانع از آن شدند که بیش از این آرامش جامعه برای خدمتگذاری، کار و تلاش دچار آسیب و لطمه شود.
13- شاخص و تراز شدن انقلاب اسلامی برای دولتها و ملتها
گرچه زخمهای ژرف حاصل از بی عدالتی و اهنت به ارزشها در گذشته که متاسفانه بازتابهای جهانی نیز داشت بسیار عمیق تراز آن است که در یک کوتاه التیام یابد اما بازخوانی پرونده عملکرد اصولگرایان در این محدوده نویدبخش شاخص و تراز شدن انقلاب اسلامی برای دولتها و ملتها است.