1- "ارتباط" 2 مؤلفه اصلی دارد: "انتقال پیام" و "جلب توجه". مکاتب مختلف ارتباط در میزان و نحوه تمسک به هر یک از دو وجه فوق متفاوت میشوند. مکتب ارتباطی لیبرال سرمایهداری ارتباط کامل را فرآیند حداکثری جلب توجه تعریف میکند. صاحبنظران ارتباطی این جریان فکری مسلط معتقدند همین که ارتباط گر بتواند توجه گیرنده را به خود معطوف کند، ارتباط برقرار کرده است و اینکه چه پیامی و تا چه حد منتقل شده باشد، مسئلهای فرعی محسوب میشود. از دل چنین جریانی است که خشونت، سکس، زیباییهای بصری و موسیقی محوری به گفتمان اصلی رسانههای غربی تبدیل میشود.
در مقابل، مکاتب سوسیالیستی مارکسیستی، ارتباط مطلوب را در انتقال هر چه بیشتر و بهتر پیام جستجو میکنند، آنها صرف رساندن پیام را فارق از سایر مؤلفههای زیباییشناسانه یا مخاطب شناسانه در برقراری ارتباط کافی میدانند. از نظر این مکتب در قریب به اتفاق شرایط ارتباطی معمول همین که پیام به مخاطب برسد، تأثیر مد نظر فرستنده در او حاصل میگردد. اتفاقاً پر تیراژترین مطبوعات تاریخ از دل این مکتب رشد کردهاند. شمارگانهای بیش از 10 میلیونی روزنامههای شوروی سابق محصول مکتب "انتقال" است. اما دراین میان به کدام سو باید رفت؟ "حداکثر توجه لیبرالی" یا "حداکثر انتقال سوسیالیستی"؟ و یا باید راه میانهای را برگزید؟ همانقدر که رسانههای لیبرال مخاطب محورند، رسانههای سوسیال فرستنده محورند؛ در کشاکش فرستنده مداری و گیرنده مداری به کدام سو باید رفت؟ این در حالی است که برخورداری از مزایای مخاطب محوری -چنانچه مکتب لیبرالی ارتباط پیشنهاد کرده است-، محدودیتهای فراوانی را در میزان و کیفیت محتوایی پیام ایجاد میکند؛ به عبارت دیگر نمیتوان انتظار جلب نظر حداکثری مخاطبین را داشت ولی در گزینش محتوا به سلیقه خود عمل کرد. بنابراین در مکتب امریکایی ارتباط، قبل از اینکه به دنبال انتخاب محتوا و ساخت دهی به مضمون پیام باشیم، باید به مخاطب شناسی بپردازیم. در مقابل، مزایای تأثیرگذاری حداکثری فرستنده در مکتب سوسیالیستی انتقال، تا حدود زیادی زمینههای کاهش جذابیت و رضایتمندی مخاطبان را توسعه میدهد؛ بنابراین اولویت محتوای مورد نظر فرستنده نسبت به میل و هاضمه ارتباطی گیرنده احتمال قطع واحدهای بیشتری از ارتباط را بسیار افزایش خواهد داد. بدین لحاظ، همانقدر که "تهی شدن ارتباط از معنی" آسیب اصلی رسانههای لیبرالی است، "از دست رفتن رضایتمندی مخاطبان" نیز آسیب عمده رسانههای شوروی سابق بود.
2- با فروپاشی شوروی سابق، مبنای تئوریک مکتب انتقال به طور کلی زیر سؤال رفت و معلوم شد که تیراژ میلیونی و سر به فلک کشبده روزنامههای شوروی سابق لزوما به تأثیر همه جانبه و حداکثری پیامهای صحنهگردانان مطبوعات نینجامیده، فروپاشی شوروی اتفاقاً در دوران فروش روزانه بیش از 20 میلیون نسخه روزنامه رخ داد. از آن پس ناتوانی و شکست نظام ارتباطات شوری سابق نه تنها به مستند اصلی عبور از مکتب انتقال تبدیل شده است بلکه هماره به عنوان شاهد کارآمدی نظام ارتباطی رقیب (مکتب توجه) نیز مطرح میشود. به این صورت که وقتی مسابقه انحصاری بین این دو رقیب تئوریک قهار به نفع مکتب توجه پایان یافت، پس من بعد هر نوع هدفگذاری و پیام آفرینی ارتباطی خارج از دایره مکتب پیروز محکوم به زوال و شکست خواهد بود.
3- اجازه دهید ادعای مذکور را در چارچوب موضوع مقاله و ناظر به شرایط ایران توضیح دهم. ادعاهایی از این دست را بسیار شنیدهاید که: اگر میخواهیم مخاطب جهانی داشته باشیم، مردم و افکار عمومی جهان حرفمان را بفهمند، توجه مثبت عالم به ایران جلب شود، از جامعه جهانی طرد نشویم، انزوای بینالمللی نصیبمان نگردد و... دیگر نباید با ادبیات انقلابی گنگ و نا آشنا برای جهان سخن گفت، باید چیزی گفت که حهان هم بپسندد و یا حداقل موضع منفی نگیرد، لزومی ندارد همه را مسلمان کنیم، حضور در مجامع بینالمللی آداب و رسومی دارد و برای ورود در این عرصه باید ملتزم به آن بود، محتوی ناظر به نابودی اسرائیل را باید از مضمون پیامهای دیپلماتیک حذف کرد زیرا هر نوع محتوای ناهماهنگ با قالبهای بینالمللی و دیپلماتیک رسانش پیام منجر به طرد کشور از صحنههای جهانی و انزوا خواهد بود، ما باید به دنبال جلب توجه حداکثری افکار عمومی و کشورها باشیم ولو از برخی جهتگیریهای محتوایی در پیام آفرینی بینالمللی خود دست بکشیم.
حاکمیت چنین گفتمانی در ارتباطات سیاسی و رسانهای سالهای پایانی دولت سازندگی و کل دوران دولت اصلاحات بهسوی حذف مطلق عناصر نشانهشناختی اسلامی و انقلابی از رمزگان گفتمان بینالمللی جمهوری اسلامی در حال پیشروی بود. آری، تمسک به مکتب "توجه امریکایی" راهی جز این را پیش پای سیاستمداران و دیپلماتهای اصلاحطلب نمیگذاشت؛ اما در هنگام افول پارادایم "انتقال" و حاکمیت بلامنازع مکتب ارتباطی امریکایی در مناسبات دیپلماتیک و رسانهای جهانی مگر راهی دیگر نیز متصور بود؟ این سؤال را باید وفاداران به مکتب امام خمینی(ره) و فرزندان انقلابی امام پاسخ میدادند. البته پاسخ کلی هماره مشخص بوده است. مکتب ارتباطی انقلاب نه مشابه مکتب سوسیالها و نه مقلد مکتب توجه گرای امریکایی است بلکه همان واقعیتی است که در بیان و بنان امام خمینی ظهور یافت. رفتارهای بینالمللی امام در عین انتقال محتوای مد نظر اسلام و انقلاب، مشکلی از جهت ایجاد فضای جلب توجه جهانی و به دست آوردن مخاطبین میلیاردی نداشت. در مکتب امام نه تنها پیامهای انقلاب به انزوا نینجامید بلکه حتی پراکنش پیام خود فضای بیشتر و بهتری را از جهت جلب نظر موافق مردمان کشورها فراهم میآورد. امام در استدلال به کارآمدی مکتب ارتباطی خود همیشه به استقبال مردمی از حضور مسئولین جمهوری اسلامی در کشورهای مختلف جهان اشاره میکردند. در منظر ارتباطی امام "انتقال پیام" و "جلب توجه" میتواند مقولههایی بیگانه از هم تلقی نگردند. همیشه اصالت محتوا به کاهش رضایتمندی مخاطب نمیانجامد و بلکه برعکس گاهی محتوایی اصیل خود به نظرگاه حداکثری انسانها تبدیل میگردد.
4- استدلال به میراث ارتباطی امام خمینی(ره) در سالهای آخر عمر سیاسی اصلاحطلبان همیشه با این پاسخ روبرو بود که "زمانه امام دیگر به سر آمده است و شرایط جهانی نشان از دوران و دنیای جدیدی میدهد پس اگر هم بتوان کارآمدیهایی را برای منش و مرام ارتباطی امام تصور کرد، این موفقیتها مربوط به شرایط استثنایی دهه 60 است". 4 سال بیش ایران صحنه مباحثات و منظراتی از این دست بود؛ یک سو فرزندان انقلابی امام با مدلولات تئوریک برگرفته از آموزههای او و سوی دیگر دلباختگان به مکتب ارتباطی لیبرال که در اثبات خویش هماره به حضور انحصاری 16 ساله خود در بدنه اجرایی سیاست خارجی کشور اشاره میکردند؛ آنها مدعی بودند که اگر راهی جز این که ما رفته ایم، وجود داشت، حتماً در گستره مدیریت و سیاست 16 ساله جمهوری اسلامی مورد نظر و عنایت قرار میگرفت، همگان بدانند راه دیگری نداریم زیرا همه کارشناسان و سیاستمدارن و دست اندرکاران مدیریت کشور بر درستی سیاستها اذعان دارند و ادعاهایی جز این غیر علمی و مبتنی بر آرمانگرایی کورو فاقد مؤلفههای اجرایی و عملی است.
5- ظهور ناگهانی دولت نهم در گرماگرم این صف آرایی ایدئولوژیک رخ داد. در موقعیتی که گفتمان ارتباطی انقلاب علی رغم بنیان تئوریک مستحکم، به دلیل فقدان فرصت تجربه و عمل در سالهای پس از امام، خانه نشین شده بود و فضای عمومی کشور و انقلاب در ید طولا و نامحرم مقلدان مکتب توجه لیبرال دست به دست میشد. دولت نهم مسئولیت سنگین عبور پارادایم ارتباطی انقلاب را از گردنه انفعال و حیرت به وسیله گشودن معبر عملی جدید و کارآمدی بر عهده داشت که مستندات دفاع از مکتب ارتباطی انقلاب را در دهه سوم آن فراهم آورد. بدیهی مینمود که در ازای طرد پارادایم توجه باید مختصات عینی مکتب ارتباطی امام در شرایط عمل دولتی امروز ترسیم شود. به فضل الهی اینک و پس از گذشت نزدیک به 4 سال از سوم تیر 84، محصولات ارتباطی دولت نهم و خصوصاً ریاست آن آنقدر غنی و متعدد است که با استناد آن بتوان به بازتولید امروزین مکتب ارتباطی امام دردهه سوم انقلاب دست زد. این تذکر لازم است که اگرچه مکتب ارتباطی امام به وسیله هم او و پس از ایشان رهبری معظم در سطح کلان مربوط به کلیت راهبردی انقلاب و نظام اسلامی سالهاست که شکل گرفته ولی بازافرینی آن در سطح عمل دولتی (و نه حکومتی) و سایر سطوح مدیریتی و اجرایی خرد به صورتی کاملاً عینی و آشکار در دولت نهم انجام گرفته است.
6- به نظر این قلم، مکتب ارتباطی دولت نهم نه "انتقالی" و نه " توجهی" بلکه مکتب "بازگشت" است. در مکتب سوم، ارتباطات هماره در ارجاع به امری غیر از خود ارتباطگر شکل میگیرد. آن واقعیت مرجوع ما به ازایی نیز در فطرت مخاطبان دارد لذا میتوان آشنایی نسبی و کلی گیرنده نسبت بدان را پیشفرض گرفت. بنابراین در مکتب ارتباطی بازگشت به فطرت در عین حال که مؤلفههای جلب توجه مخاطب هماره موج می زند ولی هدف از آن نه جلب نظر مخاطب به فرستنده بلکه جلب توجه او به ارزش واقعی سومی است. توجه کنیم که جلب توجه به امری فطری خود عین انتقال پیامهای اصیل نیز میباشد، مثلاً؛ جلب توجه جهانی به "موعود آخرین"، "بیعدالتی در مناسبات بینالمللی"، "دروغ بودن هولوکاست"، "معنویت الهی" و... در عین اینکه خود موجد جذابیت است بلکه حاوی اصیلترین مضمونهای محتوایی نیز هست.
7- در مکتب بازگشت، ارجاع مخاطبان به حقایق از طریق "طرح سؤال" صورت میپذیرد و "مناظره" به قالب گفتوگو در باب سؤالات مطرح شده از سوی ارتباطگر تبدیل میگردد. در این مکتب، عموم مخاطبان جهانی هماره در معرض "دعوت" ارتباطگر به تأمل در باب واقعیات نظری و خواص مخاطبان و رقبای ارتباطی هماره در معرض "دعوت" ارتباط گر به "مناظره"اند. در این میان، "نامه" بهترین رسانه دعوت است زیرا نامه رسانهای است که هم در مکانیزیم تولید و نگارش و هم در مکانیزم ملاحظه و خوانش از حداکثر ظرفیت تأمل و دقت برخوردار است. "نامه" بهترین وسیله دعوت به فطرت در طول تاریخ بوده است.
8- بنابراین، دعوت به فطرت، ماهیت اصلی مکتب ارتباطی دولت نهم را تشکیل میدهد. پرسش، نامه، مناظره و... همه ابزارهای دعوتند. دعوت در دولت نهم در بالاترین سطح آن صورت میپذیرد لذا قدرتمندترین شخصیت سیاسی آن، قهارترین نیروی ارتباطی نیز هست، او باید بتواند دقیقترین پرسشهای جهانی، بلیغترین دعوتهای مکتوب و کارآمدترین مناظرات بینالمللی را مدیریت کند. در این شرایط، مرزهای روشنی بین عمل سیاسی- فرهنگی و عمل ارتباطی- رسانهای متصور نیست؛ اینگونه است که احمدی نژاد خود به رسانه تبدیل میشود. وقتی احمدی نژاد رسانه شد، نفس حضور او در کشورها، سازمانهای بین المللی، استانها، خیابانها، مساجد و... امواج سهمگین بازگشت را ایجاد میکند. در مکتب ارتباطی بازگشت، احمدینژاد خود پیام است، فارغ از اینکه مجال صدور پیام بیابد یا پیامهایش در رسانههای بینالمللی سانسور و تحریف شود.
حجتالاسلام علی جعفری (عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق علیه السلام)