تعداد بازدید : 4573861
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
استاد شهید مرتضی مطهری تقوا را مهمترین شاخص انتخابات سالم جامعه می داند. ایشان نه تنها این شاخص مهم و حیاتی را راهگشایی در انتخاباتی سالم و ایده آل، بلکه کلید حل تمامی مشکلات و مسائل حیاتی زندگی فردی و بخصوص زندگی اجتماعی، می داند.
در ذیل سعی می کنیم ابتدا مفهوم تقوا را از دیدگاه علامه شهید مرتضی مطهری توضیح داده و سپس به مقوله انتخابات از دیدگاه ایشان با رویکرد تقوای سیاسی بپردازیم.
معنای لغوی تقوا:
کلمه تقوا از کلمات شایع و رایج دینی است و در میان عامه مردم هم این کلمه زیاد استعمال میشود. در قرآن کریم نیز اشارات زیادی شده است مثلا می فرماید: افمن اسس بنیانه علی تقوی من الله و رضوان خیر ام من اسس بنیانه علی شفا جرف هار فانهار به فی نار جهنم و الله لا یهدی القوم الظالمین(1) آیا آن کس که بنای خود را براساس تقوا از خدا و خشنودی او نهاده بهتر است یا آنکه بنای خود را بر لبه پرتگاهی که نزدیک فرو ریختن است نهاده، که در این صورت وی را در آتش دوزخ میافکند ؟ و خداوند گروه ستمگران را هدایت نمیکند. جالب آنکه در قرآن تقوا بیشتر از کلمه روزه ذکر شده است. در نهجالبلاغه نیز تاکید ویژه ای روی تقوا شده است. مثلا خطبهای طولانی به نام خطبه متقین است که آن را امیرالمومنین در جواب تقاضا و اسرار فراوان شخصی بنام همام، ایراد کرد که از او خواسته بود توصیف مجسم کنندهای از متقیان بکند . در این خطبه امیرالمومنین(ع) با بیان بیش از صد صفت و ترسیم از خصوصیات معنوی و مشخصات فکری و اخلاقی و عملی متقیان سخن را به پایان رسانید. مورخین نوشتهاند که پایان یافتن سخن علی همان بود و قالب تهی کردن همام بعد از یک فریاد همان. لذا ترجمه صحیح کلمه تقوا” خود نگهداری” است که همان ضبط نفس است و متقین یعنی”خود نگهداران و به قول” راغب “ تقوا در عرف شرع یعنینگهداری نفس از آنچه انسان را به گناه میکشاند به اینکه ممنوعات و محرمات را ترک کند.
حقیقت تقوا
لازمه اینکه انسان حیات عقلی و انسانی داشته باشد ایناستکه تابع اصول معینی باشد ، و لازمه اینکه انسان از اصول معینی پیروی کند این است که از اموری که با هوا و هوس او موافق است ولی با هدف او و اصول زندگانی او منافات دارد پرهیز کند . ولی لازمه همه اینها این نیست که انسان اجتنابکاری از محیط و اجتماع را پیشه سازد. بهترین و عالیتر ین راه ایناست که انسان در روح خود ملکه و حالت و مصونیتی ایجاد کند که آن حالت حافظ و نگهدار او باشد.
بنابراین تقوا به معنای عام کلمه لازمه زندگی هر فردی است که میخواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل زندگی کند و از اصول معینی پیروی نماید. تقوای دینی و الهی یعنی اینکه انسان خود را از آنچه از نظر دین و اصولی که دین در زندگی معین کرده، خطا و گناه و پلیدی و زشتی شناخته شده، حفظ و صیانت کند و مرتکب آنها نشود. چیزی که هست حفظ و صیانت خود از گناه که نامش تقوا است.
تقوا در نهجالبلاغه
در آثار دینی خصوصا در نهجالبلاغه که فوقالعاده روی کلمه تقوا تکیه شده است ، همه جا تقوا به معنای آن ملکه مقدس که در روح پیدا میشود و به روح قوت و قدرت و نیرو میدهد ونفس اماره و احساسات سرکش را رام و مطیع میسازد به کار رفته . در خطبه 112 میفرماید :“ ان تقوی الله حمت اولیاء الله محارمه ، و الزمت قلوبهم مخافته ، حتی اسهرت لیالیهم ، و اظمات هواجرهم “ . یعنی تقوای خدا ، دوستان خدا را در حمایت خود قرار داده و آنها را از تجاوز به حریم محرمات الهی نگهداشته است و خوف خدا را ملازم دلهای آنها قرار داده است تا آنجا که شبهای آنها را زنده و بیدار نگهداشته و روزهای آنها را قرین تشنگی (تشنگی روزه ) کرده است. در این جملهها با صراحت کامل تقوا را به معنای آن حالت معنوی و روحانی ذکر کرده که حافظ و نگهبان از گناه است ، و ترس از خدا را به عنوان یک اثر از آثار تقوا ذکر کرده . از همین جا میتوان دانست که تقوا به معنای ترس نیست ، بلکه یکی از آثار تقوا ایناست که خوف خدا را ملازمدل قرار میدهد .
تعبیر به مصونیت یکی از تعبیرات امیرالمومنین(ع) است . در یکی از کلماتش میفرماید : “ الا فصونوها و تصونوا بها “ . یعنی تقوا را حفظ کنید و به وسیله تقوا برای خود مصونیت درست کنید. همچنین نه تنها تقوا را محدودیت و مانع آزادی نمیداند بلکه علت و موجب بزرگ آزادی را تقوای الهی میشمارد . و در خطبه 228 میفرماید تقوا کلید درستی و اندوخته روز قیامت است، آزادی است از قید هر رقیت، نجات است از هر بدبختی. تقوا در درجه اول و به طور مستقیم از ناحیه اخلاقی و معنوی به انسان آزادی میدهد و او را از قید رقیت و بندگی هوا و هوس آزاد میکند ، رشته حرص و طمع و حسد و شهوت و خشم را از گردنش برمیدارد ، ولی به طور غیر مستقیم در زندگی اجتماعی هم آزادیبخش انسان است . رقیتها و بندگیهای اجتماعی نتیجه رقیت معنوی است. آنکس که بنده و مطیع پول و یا مقام است نمیتواند از جنبه اجتماعی آزاد زندگی کند . لهذا درست است که بگوییم عتق من کل ملکه . یعنی تقوا همه گونه آزادی به انسان میدهد . پس تقوا تنها نه ایناست که قید و محدودیت نیست بلکه عین حریت و آزادی است.
روشنبینی و بصیرت دو اثر بزرگ تقوا است. یکی از حالات و قوایی که در عقل انسان یعنی در عقل عملی انسان یعنی در طرز تفکر عملی انسان که مفهوم خوب و بد و خیر و شر و درست و نادرست و لازم و غیر لازم و وظیفه و تکلیف و اینکه الان چه میبایست بکنم و چه نمیبایست بکنم و اینگونه معانی و مفاهیم را بسازد تاثیر دارد ، طغیان هوا و هوسها و مطامع و احساسات لجاجآمیز و تعصبآمیز و امثال اینها است و اینجاست که راز تاثیر تقوا در روشنبینی مشخص می شود. زیرا منطقه و حوزه عقلی عملی انسان به دلیل اینکه مربوط به عمل انسان است همان حوزه و منطقه احساسات و تمایلات و شهوات است . این امور اگر از حد اعتدال خارج شوند و انسان محکوم اینها باشد نه حاکم بر اینها ، در برابر فرمان عقل فرمان میدهند ، در برابر ندای عقل و وجدان فریاد و غوغا میکنند، برای ندای عقل حکم پارازیت را پیدا میکنند، دیگر آدمی ندای عقل خویش را نمیشنود، در برابر چراغ عقل گرد و غبار و دود و مه ایجاد میکنند، دیگر چراغ عقل نمیتواند پرتو افکنی کند.
تقوای دینی منشاء تقوای اجتماعی و سیاسی
نباید تصور کرد که تقوا از مختصات دینداری است از قبیل نماز و روزه، بلکه تقوا لازمه انسانیت است . انسان اگر بخواهد از طرز زندگی حیوانی و جنگلی خارج شود ناچار است که تقوا داشته باشد . در زمان ما میبینیم که تقوای اجتماعی و سیاسی اصطلاح کردهاند . چیزی که هست تقوای دینی یک علو و قداست و استحکام دیگری دارد و در حقیقت تنها روی پایه دین است که میتوان تقوایی مستحکم و با مبنا به وجود آورد . و جز بر مبنای محکم ایمان به خدا نمیتوان بنیانی مستحکم و اساسی و قابل اعتماد به وجود آورد .
تقوای سیاسی رمز موفقیت در انتخابات
در نهایت امام علی ( ع ) همه دردها و ابتلائات بشر را یک کاسه میکند و تقوا را برای همه آنها مفید میداند . حقا هم اگر به تقوا صرفا جنبه منفی و اجتناب و پهلو تهی کردن ندهیم و آنطور بشناسیم که علی شناخته باید اعتراف کنیم که یکی از ارکان زندگی بشر است چه در زندگی فردی و چه در زندگی اجتماعی، اگر نباشد اساس زندگی متزلزل است.
از ابتلائات روز ما موضوع زیادی قوانین و مقررات و تغییر و تبدیلهای پشت سر هم است. برای موضوعات بالخصوص قوانین و مقررات زیادی وضع میشود ، آیین نامه میسازند، باز میبینند منظور حاصل نشد . قوانین را تغییر و تبدیل میدهند ، بر مقررات و آیین نامهها افزوده میشود و باز مطلوب حاصل نمیگردد. زیرا قانون فقط حد و مرز معین میکند، لذا باید قوه و نیرویی در خود مردم باشد که این حدود و مرزها را محترم بشمارد و آن همان است که به آن نام تقوا دادهاند . میگویند باید قانون محترم باشد . این صحیح است ولی آیا تا اصول تقوا محترم نباشد میتوان نام احترام قانون را برد.
در موضوع انتخابات میبینیم که بعضیها اصرار دارند که علت بداخلاقیهایانتخابات نقص قانون انتخابات است که در نیم قرن پیش وضع شده و با مقتضیات امروز وفق نمیدهد. نمیخواهم از قانون فعلی انتخابات دفاع کنم، حتما نواقصی دارد ، ولی آیا مردم طبق همان قانون رفتار میکنند و فساد پیدا میشود؟ و یا علت فساد ایناست که حتی به همان قانون هم عمل نمیشود، کسی برای خود حدی و برای دیگران حقی قائل نیست. آیا قانون فعلی اجازه میدهد که یک نفر وارد شهری بشود که مردم آن شهر نه او را دیدهاند و نه میشناسند و نه قبل از آن وقت نامش را شنیدهاند و به اتکاء زور و قدرت بگوید من نماینده شما هستم چه بخواهید و چه نخواهید؟! اینگونه مفاسد را با تکثیر یا تبدیل قانون نمیتوان از بین برد، راهش منحصر است به اینکه در خود مردم آگاهی و ایمانی و تقوایی وجود داشته باشد.
پی نوشت:
-1 سوره توبه ، آیه 109