اهمیت هنر
ابزارهاى هنرى،بى‏شک،رساترین،بلیغ‏ترین و کارى‏ترین ابزار ابلاغ و تبلیغ پیام است. (1)
...هنر یک شیوه‏ى بیان است،یک شیوه‏ى ادا کردن است.منتها این شیوه‏ى بیان از هر تبیین دیگر رساتر،دقیق‏تر،نافذتر و ماندگارتر است.دقت در هر یک از این چند تعبیرى که عرض کردم:رساتر بودن،دقیق‏تر بودن،نافذتر و ماندگارتر بودن،در فهم معناى هنر کمک کند.اى بسا که یک گزارش غیر هنرى،گر چه علمى و تحقیقى و دقیق،خاصیت ارائه‏ى هنرى را نداشته باشد.
بارها گفته‏ام که هر پیامى،هر دعوتى،هر انقلابى،هر تمدنى و هر فرهنگى تا در قالب هنر ریخته نشود،شانس نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار نخواهد بود و فرقى هم بین پیام‏هاى حق و باطل نیست. (2)
شک نباید کرد که انقلاب،به هنر نیازمند است،و هنر انقلاب از آنجا که باید حامل مفاهیمى نو و قهرا ناآشنا باشد،و از آنجا که باید با همه‏ى معارضه‏ها و خصومتهایى که هیچ انقلابى از آن مصون نیست،درگیر شود و از آنجا که باید معارف نوین را در ذهن‏ها راسخ و ماندگار سازد، ناگزیر باید هنرى ممتاز و فاخر و پیشرو باشد. (3)
شعر و هنر،زیباترین قالب براى همه‏ى پیام‏هاى نوین و مایه‏ى گسترش و نفوذ این پیام‏ها تا هر سوى خطه‏ى وسیع دلها و جانهاى انسانى است و شاعران و سخنسرایان آگاه همیشه توانسته‏اند والاترین معارف انسانى را در کتیبه‏ى روزگار با نقشى جاودانه،به نسل‏هاى بعد از خود بنمایانند. (4)
امروز حرکتى جدى و مستمر براى تعالى هنر در جامعه ضرورت دارد،این حرکت را آغاز کنید.دست‏خدا با شما و حمایت مردم و امکانات کشور در اختیار شماست. (5)
شاعر و هنرمند متعهد،حله فاخر خلاقیت‏خود را جز بر اندام ارزش‏ها و اصالت‏ها نمى‏پوشاند. و این همان معرفت درست از لطیف‏ترین نمودهاى روح آدمى است. (6)
زبانى که مى‏تواند پیام انقلاب را به اعماق جامعه رسوخ دهد،زبان شعر و ادبیات است،زبان هنر است...شعر انقلاب باید بتواند لب لباب انقلاب و مضمون حقیقى انقلاب را در بهترین قالبها منعکس کند...شعر امروز آئینه‏ى آینده است،انسانهاى قرنهاى بعد چطور بفهمند در جامعه‏ى امروز ما چه مى‏گذشته است...واقعا پنجاه سال دیگر خیلى مشکل است‏به آیندگان این جامعه و فرزندان ما که این روزگار را ندیده‏اند فهماند که در روزگار انقلاب،در روزگار جنگ تحمیلى،...هنگام پیروزى انقلاب،هنگام ورود امام،در این سالهاى عجیبى که هر لحظه‏اش یک حادثه است،در این مملکت و در این جامعه چه گذشته است...تنها چیزى که مى‏تواند این پیام را به نسلهاى بعد منتقل کند،همین شعر و هنر و ادبیات است. (7)
باید هنرمند به عنوان رساترین زبان براى انتقال ایده‏هاى شریف مورد توجه باشد و تشویق هنرمندان متعهد جامعه و نیز پرورش هنرمند یک اقدام اساسى تلقى گردد. (8)
مى‏دانید هنر این خصوصیت را دارد که به خاطر ملایمت‏با طبع آدمى،بى‏شک در طبع او اثر مى‏کند.هر هنرى در طبع آدمى اثر مى‏گذارد،اگر چه آن کسى که مورد اثر قرار گرفته،نتواند آن هنر را تحلیل کند.هنر اثر خود را مى‏گذارد،یعنى دل را منقلب مى‏کند و...اثرى در روح باقى مى‏گذارد،هر چه مایه‏ى هنرى کم‏تر باشد،این اثر هم کم‏تر مى‏شود. (9)
پیام انقلاب باید به زبان شعر و هنر که اصیل‏ترین و خالص‏ترین و گیراترین زبانهاست،منتقل شود.انقلاب در قالب هنر و ادبیات آسانتر و صادقانه‏تر از هر قالب دیگرى قابل صدور است. (10)



محتواى هنر


اسلامى بودن بعضى از کارهاى هنرى به محتواى آن بستگى دارد،مثل قصه و نمایشنامه. براى یک قصه،با یک مقاله اسلامى چه تعریفى ارائه مى‏کنید؟اینکه معیارهاى اسلامى یا مفاهیم اسلامى را درست‏بیان کند.اگر هم مسائل،مذهبى به معناى خاص آن،نیست‏بلکه اجتماعى یا سیاسى و امثال آنهاست،در آنها هم نباید با اصول اسلامى مغایرتى وجود داشته باشد.اینها را که تامین کردید،آن مقاله اسلامى است،حداقل ضد اسلامى یا غیر اسلامى نیست. (11)
از جنبه‏ى هنرى که در قصه‏نویسى هست،هیچ چیز خاصى که بتوان آن را معیار اسلامى یا غیر اسلامى بودن دانست،وجود ندارد،هر چه که بتواند قصه را زیباتر و هنرمندانه‏تر کند،نه تنها اشکالى ندارد،بلکه بهتر است.نمایشنامه هم همینطور. (12) اما اگر بد آموزى در آن بود،کج اندیشى در آن بود،اغوا در آن بود و تهمت و افترا و فحاشى و بد زبانى در آن وجود داشت، غیراسلامى است.
تئآتر و دیگر هنرهایى که در نیم قرن اخیر یعنى در روزگار غربت و محکومیت ارزشهاى اسلامى و تهاجم همه جانبه به آن،وارد کشور ما شد،طبیعة بر پایه‏اى غیر اسلامى بنا گشت و در جهت مغایر و حتى متضاد با مفاهیم اسلامى رشد کرد.غربزدگانى که نخستین رویش این رشته‏هاى اساسى هنر را در کشور اسلامى ما ارائه کردند،از اسلام کاملا بیگانه و شاید با آن معاند بودند.لذا بتدریج این تصور را در ذهن همه،مخصوصا نسل‏هاى نوخاسته برمى‏انگیختند که تئآتر و سینما داراى طبیعتى غیر مذهبى و ضد مذهبى است و نمى‏توان و نباید از آن براى ارائه‏ى پیامهاى اسلامى بهره گرفت. (13)
...آن دو نوع تفکر یکى عبارت است از تفکر اسلام منهاى گرایش‏هاى انقلابى.لذا شما مى‏بینید در باره‏ى مفاهیم گوناگون اسلامى اشعار بسیار خوب و عالى گفته شده،منتها اینها زمینه‏هایى از فکر اسلامى‏ست که جنبه‏هاى انقلابى و رگه‏هاى انقلابى ندارد...ترجیع بند معروف جمال الدین عبد الرزاق،ترجیع بند هاتف و برخى از شعرهاى دیگر،از لحاظ هنرى ممتاز است و واقعا بعضى در حد اوج هنرى است.آنچه در مقدمه‏ى نظامى یا در برخى کتب عرفانى وجود دارد،یا قصائد سعدى در توحید و اخلاقیات،اینها همه مفاهیم اسلامى‏ست که گفته شده،اما اینها على رغم داشتن حیثیت و بعد بالاى هنرى،شعر انقلاب نیست.اگر چه بعدا عرض خواهم کرد که انقلاب مى‏تواند از آنها استفاده کند.اما شعر انقلاب نیست.اسلامى است،هنرى هم هست اما انقلابى نیست.زیرا ابعاد انقلابى اسلام در این شعرها دیده نمى‏شود. (14)
در زمینه‏ى معیار اسلامى یا غیر اسلامى،غیر از محتواى،شکل هم مؤثر است مثلا در هنرهاى تجسمى.یک وقت است که عکس یک زن عریان کشیده مى‏شود یا فرض بفرمایید یک شکل اغواگر دیگر یا یک منظره‏ى دروغ و تهمت آمیز،اینها محتوى است.اما ظاهر و شکل هم مى‏تواند معیار اسلامى بودن قرار بگیرد،یعنى خود مجسمه،منهاى اینکه این مجسمه انسان پوشیده است‏یا عریان،که از نظر بعضى فتاوى درست کردن آن خلاف شرع است.اینجا دیگر بحث این نیست که این مجسمه‏ى زن،روسرى دارد یا ندارد،بحث این است که خود تهیه‏ى این عکس یا مجسمه‏ى انسان اشکال دارد یا ندارد. (15)
در اجراى نمایشنامه،منهاى محتواى آن،نوع بازى مى‏تواند در اسلامى بودن یا نبودن اثر بگذارد.فرضا زنى که لباس مردى را پوشیده یا مردى که لباس زنى را پوشیده،این شرعا حرام است.چه آن زن بیاید آیه‏ى قرآن بخواند،یا سخن شهوت‏انگیزى بر زبان بیاورد. (16)
هنر اسلامى اساسا غیر از هنر مسلمانان است.این را من بارها در صحبتهایم گفته‏ام،غالبا هنر مسلمانان با هنر اسلامى اشتباه مى‏شود.خوب اگر یک مسلمانى یک آهنگ یا یک فیلم ساخت، آن آهنگ یا فیلم ساخته‏ى یک مسلمان است اما لزوما اسلامى نیست.هنر اسلامى آن چیزى است که در آن عنصر سازنده‏اى از اندیشه‏ى اسلامى وجود داشته باشد...یعنى در قالب هنرى آن،نه فقط در محتواى،چیزى از اسلام و اندیشه‏ى اسلامى وجود داشته‏باشد.این مى‏شود هنر اسلامى...بروید دنبال این که بتوانید سر رشته هنر اسلامى را پیدا کنید. (17)
پیام همین خونها و حکایت پر ماجراى ایثارگریهاى رزم آوران تاریخ‏ساز اسلام،بهترین موضوع و محتوایى‏ست که به کمک هنر و ابزار و تکنیک مناسب آن،رسالت تئآتر در جمهورى اسلامى را به نحو شایسته‏اى به انجام مى‏رساند (18) .
اگر مساله‏ى هنر براى مردم،و«در خدمت مردم‏»،یک چیز جدى است و فقط شعار نیست، یقینا یکى از چیزهایى که باید محتواى هنر امروز را تشکیل دهد،مساله‏ى جنگ است،در حقیقت جنگ مظهرى است از بزرگ‏ترین حماسه‏ها و هنرنمایى‏ها و ارزش آفرینى‏هاى مردم ما در این دوران. (19)
اما در مورد سینما و تئآتر که سؤال شد آیا در آن زن مى‏تواند وجود داشته باشد یا نه؟در جواب باید گفت:اگر زن در فیلم یا نمایش به آن شکلى ظاهر بشود که در غیر فیلم و نمایش حرام نیست،اینجا هم حرام نیست.پس نقش بازى کردن زن در فیلم و نمایش حرمت ندارد. منتها یک وقت هست که زن و مرد نامحرم یکدیگر را در آغوش مى‏گیرند که این کار در همه جا حرام است از جمله در فیلم و نمایش.یا اگر زن به شکلى ظاهر شود یا به لحنى سخن بگوید یا حرکاتى انجام دهد که شهوت انگیز باشد،این حرام است.لذا ظاهر شدن زن در فیلم یا تئآتر در صورتى که از موجبات اشکال خالى باشد،هیچ مانعى ندارد. (20)
...براى مثال:آهنگ‏هاى قرآن یک هنر اسلامى و یک موسیقى کامل است،مثلا در برخى از کشورهاى عربى خوش ذوق‏ترین و هنرمندترین خواننده‏ها (در این زمینه) وجود دارند.این همان کیفیت‏خواندن قرآن است.
قرآن به همین کیفیت‏باید خوانده شود تا درست مضمون خودش را برساند.
مدتى پیش،مقاله‏اى از یک نویسنده‏ى خارجى مى‏خواندم.او در این باب خیلى خوب تشبیه کرده و نمونه‏ها و مثالهایى آورده بود.از جمله هنر اسلامى را در مسجد نشان داده و گفته بود که گنبد مسجد دقیقا یک هنر اسلامى است و این نشان دهنده‏ى جهان بینى اسلام بر محور توحید است،یعنى همه چیز در جهان بینى اسلام بر یک محور حرکت مى‏کند که آن‏«الله‏»است.وقتى انسان زیر آن گنبد مى‏نشیند خود را در مرکز عالم احساس مى‏کند و خود را با همه‏ى کائنات مرتبط مى‏داند.محراب جایى‏ست که پیشنماز مى‏ایستد و قاعدة قرآن یا کتاب در دست مى‏گیرد تا چیزى را به مردم یاد بدهد.
جایى که مردم او را مى‏بینند.لذا بالاى سر محراب حتما یک چراغ هست که به مرور در محرابهاى جدید به شکل چراغها و لوسترهاى زیبا مشاهده مى‏شود.
حتى در محراب‏هاى قدیمى هم،چراغى از یک زنجیر آویزان است،این همان مفهوم‏«الله نور السموات و الارض‏»است که‏«مثل نوره کمشکوة فیها مصباح،المصباح فی زجاجة‏»یعنى آن چراغ داخل یک شیشه است.یا پاى ستون مساجد به صورت سنتى مقدارى پهن‏تر است‏یعنى با یک قاعده‏ى استوانه‏اى مستقیم بطرف پایین نیامده،این نخل‏هاى ستون مسجد پیغمبر اکرم (ص) را تداعى مى‏کند.چون مسجد الرسول را با ستونهایى از نخل ساخته‏اند،و همینطور گلدسته‏ها و چیزهاى دیگر را که در معمارى،هنر اسلامى به حساب مى‏آیند. (21)

قالب هنر


کار هنر با محتوى پایان نمى‏یابد،قالب نیز ارزش بسیار دارد.ظرف نازیبا،مظروف زیبا را زشت جلوه مى‏دهد.و براى ساختن ظرف زیبا در عرصه‏ى هنر تنها استعداد کافى نیست، آموزش هم ضرورت دارد.هنرمندانى که قدرت آموزش اصول هنرى را در خود مى‏بینند،باید به یارى جوانان بشتابند. (22)
شعر و نیز همه‏ى قالب‏هاى هنرى،موهبت‏هاى خدایى‏اند که باید در خدمت‏خلق خدا و حامل آرمان‏هاى والاى خدایى باشند. (23)
یک نکته را هم اینجا عرض کنم:آن هنرى،آن شعرى این خصوصیات را دارد که استخوان‏بندى هنرى آن واقعا محکم باشد یعنى واقعا هنر باشد،چون اگر هنر نباشد، نمى‏ماند،اصلا منتقل نمى‏شود...آنکه جاذبه دارد،زیبایى است،زیبایى اگر نبود کسى نگاه نمى‏کند تا از آنچه که در آن وجود دارد،چیزى بفهمد. (24)
...دیگر آنکه باید در زبان و تعبیر و زیبایى و آرایش،و اگر لازم شود،در شیوه و قالب،ابتکار و نوآورى شود.و بسى بایدهاى دیگر...که کمال مطلوب در باب شعر این زمان،از آن بى‏نیاز نیست. (25)
این نوجوانان حقیقة مثل خواننده‏هاى حرفه‏اى سرود خواندند،ژست‏ها و حرکات و کارهایشان نشانه‏ى پختگى است.صداهایشان نیز خیلى متناسب است چون در همخوانى صداى نامتناسب کار را خراب مى‏کند،لیکن شما (26) صداهاى متناسب را پیدا کرده‏اید. (27)
اگر بهترین مضامین در یک قالب شعرى بد ریخته شود،اثر مطلوب را نخواهد بخشید،البته ما در یک شعر نمى‏توانیم مضمون را درجه دوم بگیریم.
خیر،مضمون در درجه‏ى اول است.منتها آن مضمون خوب،بدون تکنیک خوب شعرى اصلا فایده‏اى ندارد،مفید نیست و تبلیغ را که کار اساسى هنر است،نمى‏توان انجام داد. (28)
شعر و هنر،زیباترین قالب براى همه‏ى پیام‏هاى نوین و مایه‏ى گسترش و نفوذ این پیام‏ها تا همه جاى خطه‏ى وسیع دلها و جانهاى انسانى‏ست و شاعران و سخنسرایان آگاه همیشه توانسته‏اند والاترین معارف انسانى را در کتیبه‏ى روزگار با نقشى جاودانه،به نسل‏هاى بعد از خود بنمایانند. (29)
...مخاطب من آن کسانى هستند که مى‏توانند کار هنرى فعال و پر تلاش کنند و پیام هنرى را ابلاغ کنند.البته باید از قالب‏هاى خوب و تکنیک‏هاى خوب و قابل قبول و قابل ارائه در همه رشته‏ها و شعبه‏هاى هنر استفاده کنند. (30)



هنر در رژیم گذشته


هنر در نظام قدیم،مظلوم بود،چون از ارزشها و آرمانهاى انسانى جدایش کرده بودند...آنها که به زور و زر تکیه داشتند،ابزارى براى استوار ماندن تخت و قدرت خود مى‏خواستند.هنر محکوم بود که در خدمت هدفهاى زورگویان و زراندوزان در آید،هر جا لازم شد توجیه‏گر راه و کار آنها و هر گاه نیاز افتاد حربه‏اى بر ضد ارزشهاى اصیل و در همه حال مخدر و گمراه کننده باشد.تنها هنگامى که ایمان و گستاخى در هنرمندى به هم مى‏رسید،هنر در خدمت اصالتها و ارزشهاى حقیقى در مى‏آمد و این بسى کمیاب و زودگذر بود. (31)
انقلاب اسلامى،زنجیر ستم را از گردن هنر هم گشوده است.اما طوق فرهنگ منحط و اغواگر غربى را از گردن آنها که به آن خو گرفته و دل بسته‏اند،به آسانى نمى‏توان گشود.هنرمندان تربیت‏یافته در نظام منحط ستمشاهى از این جمله‏اند و چنین است که امروز هم باید هنر روئیده در گلخن ارزش‏هاى طاغوتى را به چشم یک خطر دید. (32)
در اواخر دهه‏ى 30 و در طول دهه‏ى 40 که تئآتر و سینماى پیشرو تدریجا به گرایشهاى چپ نیز آمیخته شد،صحنه‏ى ضد دینى در آن برجسته و واضح‏تر گشت.و باید دانست که پس از شعله‏ور شدن نهضت روحانیت در سال 41،دستگاه جبار هر گرایش ضد دینى،هر چند چپ را، براى مقابله با رواج اسلام انقلابى در میان نسل جوان،مغتنم مى‏شمرد و تایید مى‏کرد. (33)
در طول سالهاى قبل از پیروزى انقلاب،هنر در نوعى غربت‏بسر مى‏برد،زیرا در مجرا و بستر اصلى خود قرار نداشت.نه این که هنر مردمى هیچ نداشتیم.
چون به هر حال همیشه هستند کسانى که آنچه سرمایه دارند،انفاق مى‏کنند،یعنى آن را در جاى خود خرج مى‏کنند،اما نمود عمومى هنر در جامعه،اینگونه نبود...هنر در خدمت ارباب قدرت و صاحبان حکومت‏بود...تمام ابزارهاى هنر و همه‏ى سرچشمه‏هاى خلاقیت‏هاى هنرى در وجود انسانها،در گوشه و کنار و از هر جنسى و از هر صنفى در اختیار آن دستگاهها قرار داشت. (34)
وقتى انقلاب شد،همه چیز ما عوض شد...همه‏ى جریانها تغییر پیدا کرد،هنر هم همینطور. بگذریم از یک تعداد هنرمندى که باز هم حاضر نشدند با مردم راه بیایند و در خدمت مردم قرار بگیرند و آرزوهاى مردم و عشق‏هاى مردم و درخواستهاى مردم را اولا بفهمند،ثانیا آنرا پاسخ بگویند. (35)
این سؤال پیوسته براى مردم محفوظ است که چرا پاره‏اى از هنرمندان در روزگارى که میان آنان و مردم دیارشان هیچ حائل و مانعى نبود،از مردم‏مهربان و قدردان سرزمین‏شان بریدند؟ این یک سؤال تاریخى‏ست:در زبان و بینش پاره‏اى از هنرمندان چه نارسایى و نقصانى وجود داشت که در روزگارى که عظمت‏حرکت‏هاى انسانى مردم میهنشان،دنیا را به اعجاب و تحسین واداشته بود،زبان و قلم برخى از آنانکه پیش از این داعیه‏ى هنرمندى داشتند،یکباره از گفتن و نوشتن فرو ماند...یا به یکباره بر خلاف اعتقادات و خواستهاى ملتشان گفتند و نوشتند؟ (36)
بى‏شک شعر و هنر نیز مانند همه‏ى جلوه‏هاى زیباى زندگى،دیر زمانى با وسوسه‏هاى زور و زر به تصرف گردنکشان و طاغوتیان اعصار در آمده و به زیان خلق خدا و در خدمت هوسها و خواسته‏هاى خداوندان ملک و ثروت بکار رفته است.ولى با وجود این پیرایه‏هاى زشتى که بدخواهان و بد آموزان بر قامت این موهبت آسمانى بستند،هرگز نخواهند توانست لطف و ارزش حقیقى آن را از بین ببرند.در تاریخ آنها که زبان به ستایش ستمگران گشودند یا شعر را وسیله‏ى ترویج فساد و تباهى و قاصد زشتى و نامردمى کردند،نتوانسته‏اند آبروى شعر را ببرند،بلکه فقط آبروى خود را برده‏اند. (37)
در گذشته،تشویق به شعر و هنر خدعه‏اى بیش نبود.اولا گروهى خاص و تنها کسانى را شامل مى‏شد که آماده بودند،آن‏«حله تنیده ز دل،بافته ز جان‏»را زیر پاى جباران فرش کنند و با هدیه ارزشمند خدا،دل خداوندان زور و زر را به دست آورند...ثانیا دستهاى زر و زور و تزویر، چشمها را از دیدن افق روشن و زیبایى که مفهوم الهى جامعه و انسان بر آن ترسیم شده است، بسته بودند. (38)
شاعر و هنرمند که مى‏تواند با چشم تیز بین و موشکاف خود حقایق را ببیند و آن را در کارگاه معجزه‏آساى ذهن خلاق خود،به شکل بدیعى در آورد و در منظر انسانها بگذارد،وقتى در واقعیت زندگى جامعه‏ى خود مى‏نگریست،آن را سرشار از پوچى و فساد و ظلم و تجاوز و زحمت و جهالت و عصبیت جاهلانه و خواسته‏هاى حقیر و آرزوهاى خواب و خیال گونه مى‏یافت.پول و شهوت جنسى و عیش حیوانى را مرغوبترین کالاى آن نظام ارزشى مى‏دید... شاعر و هنرمند مجبور بود یا تسلیم شود یا منزوى بماند یا به آن سمتى که سلطه‏ى سیاسى مایل بود،رانده شود.کسان زیادى بودند که هر چند رسما به دست‏سلطه‏گران بوسه نزدند، عملا غبار راه آنان را سرمه‏ى چشم کردند.بدین ترتیب،سرگذشت‏شعر و ادب و هنر در دوران گذشته به راستى تاسف انگیز و مایه‏ى دریغ و افسوس است. (39)
هزاران چشمه‏ى جوشنده را دستهاى پلید و خائن آلوده کردند،نه فقط در دوران رژیم ستمشاهى وابسته-که اوج محنت و نکبت‏بود-بلکه در طول قرنها.ما از لحاظ هنرى ملتى هستیم که استعدادمان از ملت‏هاى دیگر کمتر نیست...تا آن حد که من با هنر و هنرمندى آشنا هستم،مى‏بینم که ما خیلى سابقه داریم...مضامینى که در شعرهاى ما،در قصه‏هاى ما و در برخى از انواع دیگر هنر در کشور و ملت ما هست و از دیر زمان وجود داشته،برجسته است. در زمان خودمان هم،آن دوران محنت‏بزرگ تاریخ ملت ایران...که آمده بودند همه چیز را غارت کنند و ببرند و خورده بودند،مى‏دیدیم استعدادهاى بسیار برجسته‏اى در زمینه‏ى شعر، در زمینه قصه‏نویسى و در زمینه‏ى فیلم و عکس و چیزهاى دیگر وجود داشت،اما این سرچشمه‏ها را با دستهاى آلوده‏ى خودشان آنچنان آلودند که نه فقط تشنگى را برطرف نمى‏کرد،نه‏فقط شفا بخش نبود،که کشنده بود. (40)
...یک نوع هم ایده‏هاى غیر اسلامى و ضد اسلامى‏ست.مثل آنچه در این چهل پنجاه سال اخیر داخل ادبیات ما شد،که بعضى ایده‏هاى مارکسیستى و بعضى ایده‏هاى ضد اسلامى است و به فرهنگ غربى و تجدد غربى گرایش دارد،مانند شعرهایى که در سروده‏هاى بعضى شعراى اوائل این قرن مشاهده مى‏شود.اینان شعرهایى دارند،که در آنها حرفى را مى‏خواهند بزنند.اما این حرفها بهیچوجه رنگ و بوى اسلامى ندارد و گاهى بطور واضح ضد اسلامى هم هست...امروز هم هستند شعرایى که همان خط را ادامه مى‏دهند...پس شعرى که مى‏خواست در دوره‏ى گذشته ایده‏اى،هدفى را تعقیب کند- اگر اسلامى بود،از گرایشهاى انقلابى اسلام خالى و اگر غیر اسلامى بود که،تکلیفش روشن بود: هیچکدام به درد انقلاب ما نمى‏خورد و شعر انقلاب ما نیست. (41)

پی نوشت :


1) -سخنرانى در مراسم‏«سالگرد تاسیس سازمان تبلیغات اسلامى‏»،1/4/1366.
2) -گفتگو با اعضاى‏«سومین کنگره‏ى شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور-جهاددانشگاهى‏»،27/9/1365-این گفتگو به علت اهمیت آن به عنوان ضمیمه‏ى بخش‏«شعر»تماما نقل شده است.
3) -پیام به‏«دومین جشنواره‏ى تئآتر دانشجویان کشور»،14/8/1365.
4) -پیام به‏«نخستین کنگره‏ى دانشجویى شعر و ادب‏»،27/9/1363.
5) -پیام به‏«چهارمین کنگره‏ى شعر و ادب و هنر»،26/2/1363.
6) -پیام به‏«کنگره‏ى شعر و ادب نهضت‏سواد آموزى خراسان‏»،9/7/1364.
7) -سخنرانى در کنگره شعر شاهد (در حسینیه‏ى ارشاد) ،14/11/1365.
8) -پیام به مناسبت‏«آغاز چهارمین سال فعالیت‏حزب‏»،29/11/1360.
9) -سخنرانى در«جمع شعراى مشهد»،4/1/1365.
10) -پیام به‏«پنجمین کنگره‏ى شعر و ادب‏»،15/2/1364.
11) -گفتگو با اعضاى‏«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،16/11/1360.
12) -همانجا.
13) -پیام به‏«دومین جشنواره تئآتر دانشجویان کشور»،14/8/1365.
14) -گفتگو با اعضاى‏«سومین کنگره شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور-جهاددانشگاهى‏»، 27/9/1365.
15) -«گفتگو با واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،16/11/1360.
16) -همانجا.
17) -گفتگو با اعضاى‏«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،16/11/1360.
18) -پیام به‏«یادواره تئآتر 17 شهریور»،17/6/1361.
19) -سخنرانى افتتاحیه‏«مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ‏»،30/6/1363.
20) -مراسم دیدار اعضاى‏«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،16/11/1360.
21) -گفتگو با اعضاى‏«واحد فرهنگى روزنامه جمهورى اسلامى‏»،26/11/1360.
22) -پیام به‏«چهارمین کنگره‏ى شعر و ادب و هنر»،26/2/1363.
23) -پیام به‏«نخستین کنگره‏ى دانشجویى شعر و ادب‏»،27/9/1363.
24) -پیام به‏«کنگره‏ى شعر و ادب نهضت‏سواد آموزى خراسان‏»،9/7/1364.
25) -سخنرانى در«کنگره شعر شاهد» (حسینیه ارشاد) ،14/11/1365.
26) -خطاب به رهبر گروه سرود.
27) -صحبت پس از اجراى‏«برنامه سرودخوانى در استاندارى شیراز»،7/9/1366.
28) -مصاحبه با معاونت‏سینمایى وزارت ارشاد اسلامى-مجله صحیفه-یکم اردیبهشت 1364.
29) -پیام به‏«نخستین کنگره دانشجویى شعر و ادب‏»،27/9/1363.
30) -سخنرانى در مراسم‏«سالگرد تاسیس سازمان تبلیغات اسلامى‏»،1/4/1366.
31) -پیام به‏«نخستین جشنواره سراسرى تئآتر دانشجویان‏»،16/5/1364.
32) -همانجا.
33) -پیام به‏«دومین جشنواره‏ى تئآتر دانشجویان کشور»،14/8/1365.
34) -سخنرانى افتتاحیه‏«مجتمع ادب و هنر در خدمت جنگ‏»،30/6/1363.
35) -همانجا.
36) -پیام به‏«چهارمین کنگره‏ى شعر و ادب و هنر»،26/2/1362.
37) -پیام به‏«نخستین کنگره‏ى دانشجویى شعر و ادب‏»،27/9/1363.
38) -همانجا.
39) -پیام به‏«نخستین کنگره‏ى دانشجویى شعر و ادب‏»،27/9/1363.
40) -سخنرانى افتتاحیه در تالار«حوزه‏ى اندیشه و هنر»،15/12/1363.
41) -گفتگو با اعضاى‏«سومین کنگره‏ى شعر و ادب دانشجویان سراسر کشور»-جهاد دانشگاهى،27/9/1365.

دسته ها : فرهنگی
يکشنبه 1388/2/13 23:58
X