تعداد بازدید : 4573780
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
دوستی که خود از دستاندرکاران جشنواره فجر بود میگفت: «داوری جشنواره فجر به شدت متاثر از فستیوالهای خارجی است و مکیال قضاوت، معیارهایی است از همان دست... ناگهان در وسط کار خبر میآورند که فلان فیلم در فلان جشنواره پذیرفته شده است و همین خبر کافی است تا آن فیلم کذایی از زبالهدانی خارج شود و جایزه بگیرد.»
اما حقیقت این است که کسب توفیق در جشنوارههای خارج از کشور ارزشی را اثبات نمیکند و اگر داوری فیلمها در جشنواره فجر نیز بخواهد همین سان باشد که امسال بود، باید گفت که کسب توفیق در جشنواره فجر نیز ارزشی را اثبات نمیکند. آنها به تکنیک محض جایزه نمیدهند و راهشان نیز با ما متفاوت است. تکنیک و محتوا را نیز نمیتوان از یکدیگر تفکیک کرد و چون اینچنین است، پر روشن است که آنها کدامین فیلمها را خواهند پذیرفت. کسی مخالف شرکت در جشنوارههای خارج از کشور نیست، اما آنچه که اصلا در شأن ما نیست، شیفتگی و مقهوریت و مرعوبیت در برابر آنهاست.
آیا فیلمهایی که به فستیوالهای خارجی میروند نباید بویی از حقیقت انقلاب اسلامی و معتقدات ما داشته باشند؟ ... و تو گویی این بیماری اصلا همهگیر است، چرا که در زمینه هنرهای تجسمی نیز هنوز که هنوز است، تابلوهایی برای شرکت در بیینالهای خارجی انتخاب میشوند که رنگ و بویی از انقلاب و مردم و جنگ ندارند و بعضا مخالف با آرمانهای غایی جمهوری اسلامی و انقلاب هستند.
ما باید بنشینیم و یک بار برای همیشه تکلیف خود را بفهمیم. به راستی این همه هیاهو برای چیست؟ هیاهوی بسیار برای هیچ و یا حتی کمتر از هیچ؟ اگر جشنواره فجر حقیقتا میخواهد سینمای ایران را در طریق کسب هویت حقیقی خویش مدد رساند، باید افق حرکت خویش را به خوبی بازشناسد و گامهای خویش را آنچنان تنظیم کند که در نهایت به این آمال و آفاق منتهی شود.
لفظ «برنامهریزی» هم از آن لحاظ رایجی است که معده ژورنالیسم از آن تغذیه میکند، اما به هر تقدیر، «تعیین مقصد» اولین کاری است که باید برای برنامهریزی انجام گردد. ما در جستوجوی چه هستیم؟ جلوهفروشی و شهرتطلبی؟ تکنیک برتر؟ کشب وجهه دموکراتیک در نزد غربیها و غربزدگان؟ پرورش سینماگرانی که بتوانند جوایز جشنوارههای از ما بهتران را درو کنند؟ اعتراف به ده سال اشتباه!؟ از بین بردن و انکار همه دستآوردهای گرانقدر هشت سال دفاع مقدس؟... و یا همراهی و همزبانی با امتی که علمدار مبارزه برای احیای اسلام در سراسر جهان هستند؟ کدام یک؟ آیا حقیقتا انصاف است که ما به حرکتهایی که در تمام طول این ده سال انقلاب و هشت سال جنگ، آن همه از انقلاب و مبارزه و ارزشها و معیارهای آن دور بودهاند و همراهی و همزبانی نکردهاند که هیچ، از پشت خنجر هم زدهاند، این همه بها بدهیم؟ تحسین و تشویق چند نفر انتلکتوئل غفلتزاده گمراه وامانده، چه دردی را دوا میکند؟ اگر ما دریافتهایم و هنوز هم بر این اعتقاد هستیم که با شریک شدن در صیرورت تاریخی غرب نمیتوان به معارج بلند کمال الهی دست یافت، پس چرا تلاش نمیکنیم که سینمای ایران را به همان طریق عزتی بکشانیم که امت مسلمان ایران در آن گام نهادهاند؟ از چه میترسیم؟ از سرزنش همان کسانی که فتوای تاریخی حضرت امام امت را درباره سلمان رشدی ملعون، منافی با آزادیهای دموکراتیک میدانند؟ سرزنش و یا تحسین آنان ما را به چه کار میآید؟
مراد ما سلب آزادی از افراد و احزاب نیست که هیچ، نظام جمهوری اسلامی ایران را به خاطر این صبر عظیم و جمیل و سعه صدر در برابر افکار مخالف به شدت تحسین و تقدیس میکنیم، اما از آن سوی، مبادا این معلقبازی به آنجا منجر شود که قباحت غربزدگی از چشم ما بیفتد، معیارها وارونه شود و کار به آنجا بکشد که ما بمانیم و احساس ندامتی عمیق از آنچه در این ده سال انجام دادهایم.
نه برادران! چیزی عوض نشده است و هنوز هم اسالاساس بنای انقلاب اسلامی بر مبارزه است و هنوز هم ما محتاج هستیم که روح حماسه و ایثار را در میان مردم زنده نگاه داریم، بسیج را تقویت کنیم، اسلحه بسازیم، عاشورا را حفظ کنیم، فرهنگ مصفای عاشورایی جبهههای جنگ را اشاعه دهیم و خود را برای یک نبرد طولانی و همه جنبه با شیطان آماده کنیم... و از هیچ ملامتی هم نترسیم. و نه آنکه این اقدامات را به مثابه حاشیهای بر اصل تلقی کنیم، که اصلا این مهمترین وظیفهای است که ما برعهده داریم. پایان گرفتن مبارزه یعنی تمام شدن نبرد میان حق و باطل و این ممکن نیست مگر آنکه شیطان و اذناب او از میان بروند و یا انقلاب اسلامی، خدای ناکرده، از ماهیت حقیقی خویش خارج شود.
حرف ما این نیست که سینمای جنگ باید در دستور کار جشنواره قرار بگیرد، بلکه میگوئیم که «سینمای مبارزه» باید منظر غایی و مقصود نهایی جشنواره و دستاندرکاران محترم امور سینمایی کشور باشد. اگر امت مسلمان ایران هویت حقیقی خوش را در مبارزه یافته است، سینمای ایران نیز باید هویت مستقل خویش را در «سینمای مبارزه» پیدا کند.
مقصود ما این نیست که جشنواره فجر میبایست جایزه خویش را از سر صدقه (!) به یک فیلم جنگی میداد. خیر. فیلمسازان حزباللهی هم مثل بسیجیها رضایت خدا را در نظر دارند و از این بازیچهها مستغنی هستند؛ اما وقتی همه این حقیقت را میدانند که حرکت سینمایی کشور در سالهای آینده به شدت متاثر از داوریهای جشنواره فجر است، آیا نباید توقع داشت که این داوریها همسو با صیرورت تاریخی انقلاب اسلامی باشد و مؤید این هویت فرهنگی عمیق که امت مسلمان ایران یافتهاند؟
«دیدهبان» فیلمی بود با همان صفا و صمیمت جبهههای جنگ و با تکنیکی قابل قبول. آنها که میدانند قالب و محتوا را نمیتوان از یکدیگر تفکیک کرد، خوب میدانند که حرفهای تازه، تکنیک و قالبهای تازه میخواهد. آنچه که «دیدهبان» در عمل به آن رسیده بود چیزی نبود که ما باور کنیم بدین زودیها فیلمسازی به آن دست یابد... و راستش تا سالها ما اصلا باور نمیکردیم که حقیقت جبههها را بتوان تصویر کرد. ساختن فیلمهای جنگی به سبک هالیوود امری است که به سهولت حاصل میآید، اما قهرمانان حقیقی جنگ ما، نه قهرمان- به معنای مصطلح- هستند و نه اصلا در تیپ بندی روانشناسی غربیها میگنجند... و این تنها یکی از مشکلات متعددی است که در سر راه با گذاشتن در «عرصههای تجربه نشده سینما» قرار دارد و ما انشاءالله در آینده بیشتر بدان خواهیم پرداخت. «دیدهبان» بسیار خوب از عهده رفع بسیاری از موانع برآمده بود و اگر داوران جشنواره حقیقا میدانستند که را مستقیم ما از کجا میگذرد، با این بیاعتنایی از کنار «دیدهبان» و دیگر فیلمهای خوب جشنواره نمیگذشتند.
«روزنه»، «عبور»، «انسان و اسلحه»، «افق» و ... نیز نشان دادند که فیلمسازان حزباللهی سخت در جستوجوی قالبها و تکنیکی هستند که بتواند از عهده قبول و بیان عظمت و زیبایی و عمق و وسعت حرف ما برآید و این عرصهای است که تاریخ سینما آن را تجربه نکرده است.
... و اما سخنی هم با برادران عزیزی که از عهده ادای حق برآمدهاند و برای جنگ فیلم ساختهاند، جنگی که ما همه دستآوردههای گرانقدر را، استقلال و آزادی و حتی جمهوری اسلامی را مدیون آن هستیم و خواهیم بود. برادران! ما هم مثل «عموحسن»(1) دستتان را میبوسیم، همان عمو حسن که هر جا میرسید، دست بسیجیها و سپاهیها را میبوسید و همان عمو حسن که در تابوتش به هنگام تشییع جز مشتی گوشت و استخوان سوخته چیزی نبود.
برادران عزیز! ما میدانیم که مطلوب شما هم رضایت خداست،نه شهرتطلبی و جلوهفروشی و های و هوی و منم منم... اما وظیفه ما هم شکرگزاری است:دستتان درد نکند، خسته نباشید. اجرتان با امام حسین(ع). نهال اسلام همواره در غربت و مظلومیت پا گرفته است. شما هم از این غربت و مظلومیت استقبال کنید و اجازه ندهید که دل و دیدگانتان را چیزی جز رضایت حق پر کند.
*پی نوشت:
(1)-شهید «حسن امیری فرد »از پیران با صفای جبهه که در واحد تبلیغات لشکر 27 محمد رسول الله(ص) داوطلبانه خدمت می کرد و در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.او در میان بچه های لشکر حضرت رسول(ص) به «عمو حسن» شهرت داشت.
نویسنده: سید مرتضی آوینی