تعداد بازدید : 4577732
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
بیش از چهارصدسال از بسط تفکر، فرهنگ و به تبع آنها مدنیت مغرب زمین مىگذرد. مدنیتى که بر مبناى تفکر انسانمدار (امانیسم)، جلوات مختلف نفس اماره انسان را متجلى ساخته و همان را هم ملاک و معیار ارزشگذارى و سنجش همه امور عالم و آدم مىداند. ضمن آنکه ، فرهنگ حاکم بر آن ، بسیارى از ارزشهاى دینى و اخلاقیات مذهبى را تحت الشعاع قرار داده است.
شرایط تاریخى خاص "سرزمینهاىاسلامى "، غفلت مسلمین از شناسایى بنیادین غرب و بالاخره سلطه سردمداران استکبار موجب بوده است تا امروزه، مدنیت و فرهنگ غربى ، در تمامى گوشهها و زوایاى کشورهاى مسلمان نفوذ کرده و همه مناسبات فردى و جمعى آنان را تحت تاثیر خود قرار دهد. تاآنجا که طى یک قرن اخیر، به صورت آشکار، سازمانهاى رسمى علمى ، تحقیقى ، سیاسى ، مالى و جاسوسى انگلیس و امریکا و دیگر کشورهاى غربى، احکام خود را درباره بیش از یک میلیارد مسلمان جارى ساختهاند.
در این میان ، ایران به عنوان سرزمینى که مردمش هماره پرچم ولایت و امامت ائمه هدى: را در اهتزاز نگهداشتهاند; از وضعیتى خاص برخوردار است و به همین سبب نیز بیش از دیگر کشورهاى اسلامى مورد توجه و تعرض غرب قرار گرفته است .
از اولین سالهاى حکومت قاجار، به دلایل مختلف (که ذکر آنها موجب طولانى شدن کلام مىشود) فرهنگ و تمدن اروپایى با دلالگى روشنفکران ملحد و حمایتهاى حکام جاهل، سایه شوم خویش را بر مهمترین ارکان حیات فرهنگى و مدنى این قوم گسترد و همه مناسبات او را اعم از تعلیم و تربیت ، سیاست ، اقتصاد ، قضا ، تقنین و بالاخره نظامیگرى تحتالشعاع مبانى نظر و سیاستهاى اجرایى خود قرار داد. به طورى که تمامى منابع نظر دینى و حتى فرهنگ سنتى به فراموشى سپرده شدند، که نتیجه طبیعى این امر، خودباختگى ، دورى از هویتحقیقى ، تعلیم و تربیت غربى و بالاخره زندگى به سیاق فرنگیان بود.
انقلاب اسلامى ، به رهبرى امام فقید حضرت روحالله الموسوى الخمینى 1، و در پى آن وقوع جنگ تحمیلى هشتساله ، همه گردهاى نخوت و غبار سستى یکصدو پنجاه ساله را که بر پیکر این ملت نشسته بود، سترد و با احیا و تجدید تفکر و فرهنگ معنوى امکان بازپرسى از همه مناسبات فردى و جمعى پیشین را فراهم آورد.
اما، فقدان مطالعه جدى در امور مبتلا به ، به تعویق افتادن موضوع انقلاب فرهنگى همراه با تهاجم بىوقفه فرهنگى و سرمایهگذارى دستگاههاى سیاسى استکبار جهانى (به سرکردگى یهودیت صهیونیستى) براى مقابله با فرهنگ انقلاب اسلامى ، موجب شد تا آسیبهاى بسیارى به حیات فرهنگى جوانان وارد آید.
پرواضح بود که امپریالیسم امریکا همه هم خویش را مصروف اضمحلال سرزمینى خواهد کرد که پرچم ولایت و تشیع را برافراشته است. چنانکه "ویلیام پرى " وزیر دفاع امریکا در هفدهم آذرماه سال73 در مجلس سناى امریکا اعلام داشت: "امریکا قبل از استفاده از زور به دیپلماسى بازدارنده متوسل خواهد شد و در صورت شکست آن به دیپلماسى فشار روى خواهد آورد. "
این در حالى است که هنوز چنانکه شایسته است، نقد جدى تفکر ، فرهنگ و تمدن غرب و بازپرسى از نحوه نفوذ و بسط آن مبانى در نظام تعلیم و تربیت ، دستگاههاى ارتباط جمعى ، اقتصادى، شهرسازى و... در ایران به عمل نیامده است و تا دسترسى به پاسخهاى اساسى مبتنى بر منابع اسلامى و مبانى نظر دینى - در کلیه امور - راهى دراز در پیش است.راهى که پیمودن آن الزامى است و استمرار حیات حقیقى انقلاب اسلامى و آغاز بناى تمدن ویژه آن منوط به این امر مهم است زیرا: به جز دوران حیات و حضور حضرت نبى اکرم(ص) و مدت کوتاه خلافت على بنابىطالب(ع) در سرزمینهاى اسلامى ( با انبوهى از درگیریها و جنگها) دیگر هیچگاه، به صورت گسترده امکان استقرار حکومت اسلامى - زیر لواى معصومین(ع) - مهیا نشد و پس از غیبت کبرى نیز، سلطه اولاد بنىعباس و پس از آنها، خلفا و سلاطین نادان، امکان نشر آراء مؤمنان آل محمد(ص) و تحقق حکومتاسلامى فراهم نیامد و در یک کلام:
وجوه فرهنگى و آداب ملکدارى و تعالیم معصومین(ع) در پرده اجمال و سینه بزرگان اهل نظر ماند و تنها وجوهى از آن دریافتهاى قلبى در قالب آثار فقهى ، مجموعههاى روایى ، دواوین شعراء، تفاسیر و صورتهاى معمارى آشکار شد. مجموعهاى که طى چند قرن گوشهاى از تمدن اسلامى را به نمایش گذارد و پس از آن تبدیل به آرزوى بزرگى شد که قلبهاى مشتاقان را گرم مىکرد. انتظارى که تا ظهور قائم آل محمد(ص) امتداد مىیابد. لیکن، این تصور بیهوده به وجود آمد که "اسلام قادر به عرضه پاسخهاى مناسب براى سؤالات مسلمین در مباحث اقتصادى ، اجتماعى ، حقوقى و سیاسى روز نیست. "
و چه زود مسلمین نیز از یاد بردند که امامشان فرموده بود: "لیس شى الا و قد جاء فى الکتاب و جاءت فیهالسنه " (1)
چیزى نیست مگر آنکه [حکم آن] در کتاب و سنت آمده است.
این امر مقدمهاى شد تاواسپس آن (بویژه در دوره معاصر) ، مبانى نظر غیردینى و منابع غربى مورد توجه اهل علم و بویژه دانشگاهیان و دانش آموختگان جدید واقع شود و آراء آنان در قالب برنامهها و کتب درسى به دانشجویان جوان منتقل گردد، تا جایى که متاسفانه ، امروزه همه مسائل مبتلا به ، مبانى نظر و منابع غربى نقش اساسى و تعیین کنندهاى را ایفا مىکنند.
به موازات این جریان ، شاهد بودهایم که از بزرگان اهل ادب دینى و آثار مردان اهل تفکر و نظر، هماره وسیلهاى براى تفاخر و زینت مجالس ساخته شد و هر از چندى سمینارى و کنگرهاى به نام آنان بر پا گشت . بىآنکه هیچ قصد جدى براى رجوع به آراء آن سلحشوران قبیله ایمان وجود داشته باشد. به طورى که ، طى یکصد و پنجاه سال اخیر همایشهاى بسیارى برگزار شده، لیکن، سازمانهاى آموزشى و برنامهریزان نظام دانشگاهى به همان راهى رفتهاند که غرب صورت و سیرت آن را ترسیم کرده است.
شک نیست که مجموعه "اعتقادات، اخلاقیات و احکام " هر یک به منزله رکنى اساسى در زیر ساخت "تفکر ، فرهنگ و تمدن " بودهاند وبدین سبب ، در طول تاریخ هیچ مدنیت فاخرى، فاقد احکام مخصوص به خود و هیچ تمدنى فاقد فرهنگ ویژه خود نبوده است . بر این قیاس ، باید اعلام داشت تمدن مغرب زمین نیز بسان یک مذهب ضمن دارا بودن سلسلهاى از احکام عملى براى همه مناسبات فردى و جمعى انسان از اخلاق، فرهنگ و بالاخره اعتقادات ویژهاى نیرو مىگیرد که توسط بزرگان اهل نظر آن سامان (فلاسفه، روشنفکران ، علما و ...) مدون و اعلام شده است.
این امر، جامعه مسلمین و حوزههاى نظرى آنها را ناگزیر مىسازد تا اقدام به نقد اساسى همه احکام جارى بر مدنیت وارداتى غرب، پشتوانه فرهنگى و سیر تحول آن نمایند.
در مقابل ، بر اساس طرحى گسترده باید مقدمات دستیابى به پاسخ سؤالات مبتلا به روز را از میان منابع نظر دینى (قرآن و عترت) فراهم کرد.
بىشک به عنوان یک مسلمان شیعى مذهب بر این باوریم که پیروى از دستورات معصومین(ع) تنها راه نجات است چنانکه امام محمد باقر(ع) مىفرمایند: "شرقا و غربا فلاتجدان علما صحیحا الا شیئا خرج من عندنا " (2)
در شرق و غرب عالم به دانش درستى دست نمىیابید، مگر آنچه از نزد ما خارج شده باشد.
و از حضرت حجت (ع) نقل است که فرمودند: "طلب المعارف من غیر طریقنا اهلالبیت مساوق لانکارنا " (3)
جستجوى معارف جز از راه ما خاندان پیامبر برابر انکار ما است.
باور به این امر خود پایه اولیه انقلاب بنیادین فرهنگى است چنانکه مقام معظم رهبرى فرمودهاند: "انجام یک انقلاب فرهنگى حقیقى در جامعه بر مبناى تحول عمیق اخلاقى به معناى عام و صحیح کلمه ضرورى است. "
به نظر مىرسد ضرورت حل و فصل سریع مسایل طى سالهاى بحرانى جنگ و انقلاب اسلامى در کنار حوادثى که پى در پى فرا راه انقلاب قرار مىگرفتند موجب بوده تا دست اندرکاران امور کشور، با توسل به راهحلهاى سهلالوصول پاسخهایى را براى امور مبتلا به پیدا کنند و با پشتسر نهادن بحرانها، دوره فترت و گذار را طى نمایند. اما، عدم تاسیس مرکز تحقیقى هوشمندى که بتواند با مراجعه به منابع و متون دینى ، پاسخگوى همه سؤالات مبتلا به امور فرهنگى و مدنى جامعه مسلمین در این شرایط تاریخى باشد; موجب شده است تا مطالب غیر تحقیقى بسیارى به صورت پراکنده در میان مردم و مسؤولان رد و بدل شود و حتى بسیارى از دستگاههاى اجرایى با اتکا به راهحلهاى متخذه از آراء اندیشمندان غربى و یا روشنفکران التقاطى شرقى امور را به پیش برند و در نهایتبه این تصور واهى دامن زده شود که: "دین فاقد پاسخ مناسب براى مسایل مبتلا به روز است و یا دین تنها امرى فردى و اخلاقى است و نمىتواند در امور اجتماعى و حکومتى دخالت کند. "
ایجاد چنین مرکزى نیازمند طرحى اساسى است و مسلما باید گفت طراحى چنین برنامهاى ممکن و میسر است، تا این امکان به وجود آید که: شالوده نظام تعلیم وتربیت جامعه مسلمین بر بنیانى مرصوص استوار گردد و از دیگر سو، مقدمات ایجاد تحول اساسى در همه زمینهها فراهم شود. ضمن آنکه از این طریق مىتوان مطالب نظرى مورد نیاز کلیه دستگاههاى اجرایى کشور را (عارى از شائبههاى غربزدگى) فراهم کرد.
غرب و شیعیان اهلبیت (ع)
باید اذعان داشت که غرب و صهیونیسم هیچگاه تمایل به حفظ استقلال فرهنگى، سیاسى و اقتصادى ایران نداشته و همیشه درصدد بودهاند تا با استفاده از تمامى وسایل مانع تحقق قطعى این امر شوند زیرا، نوع باور و اعتقاد اهل تشیع را - که هماره چشم به راه رسیدن "موعود منتظر " هستند - رو در رو با اساس و بنیاد نظرى فرهنگ و تمدن خود مىبینند که: "سحر با معجزه پهلو نزند. "
آنان نیک دریافتهاند که شیعیان ، به جهان معاصر به چشم مدینه فاضله و جهان مطلوب نمىنگرند.
شاید به واسطه همین شناخت از سرزمین و مردم ایران است که طى یکصد و پنجاه سال اخیر، به گونههاى مختلف سعى در خدشهدار کردن موضوع "انتظار و مهدى منتظر (ع) " کردهاند و با ایجاد فرقهها و دستههاى متعدد، امید به بسط تفرق و تشتت در میان مسلمانان داشتهاند. چرا که این باور (ظهور منجى موعود) شیعیان را به عنوان جامعهاى معترض در برابر کفر، شرک ، نفاق و الحاد معرفى کرده است.
نمونه بارز این اعتراض بزرگ در برابر استکبار ، وقوع انقلاب اسلامى به رهبرى حضرت امام خمینى قدسسره بوده است . چه ، شیعیان همواره در طول همه تاریخ ، تابع مکتبى بودند که جانمایه آن را اعتراض در برابر وضع نامطلوب و تلاش براى بناى وضعى مطلوب تشکیل مىداد و به آنان یادآور مىشد که: "افضل العبادة انتظار الفرج " (4)
انتظار، بذرى است که در شرایط مناسب، نهال امیدوارى ، ستیز با استکبار ، دورى از فساد ، امر به معروف، نهى از منکر ، دفاع از مظلوم ، سرزندگى ، دورى از یاس و بالاخره فرمانبردارى از خداوند رحمان را مىپرورد.
شیعیان و حضرت صاحب الزمان(ع)
قیام مهدى موعود (ع)، بزرگترین حادثه تاریخى بشریت و سرفصل فارق ظلم و باطل از عدل و حق است چنانکه فرمود: "اذا قامالقائم(ع) ذهبت دولة الباطل " (5)
هنگامى که قائم به پا مىخیزد دولتباطل نابود مىشود این قیام با استناد بر بسیارى از اخبار و حوادث مىنماید که ، از آن میان تحقق انقلاب اسلامى، و برخاستن مردى از قم را مىتوان بشارتدهنده قریبالوقوع بودن آن جریان عظیم در عرصه هستى دانست.
"و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا " (6)
خداوندا در ظهور حضرتش شتابکن، اگر چه دیگران این امر را دور مىدانند اما ما آن را نزدیک مىدانیم.
این مطلب در کنار این کلام محکم: "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة " (7)
کسى که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلى از دنیا رفته است ما را متذکر این مىسازد که عدم معرفت درباره آن حضرت ما را دچار غبنى بزرگ خواهد کرد.
غبنى که تا مغز استخوان را مىسوزاند و دل را مىلرزاند . از آن مهمتر غم فقدان آمادگى جسمى و روحى بسیارى از مسلمانان در سرتاسر عالم است که در میانه زنجیر طغیانگران و سلاطین خودکامه ، زمینگیر ماندهاند.
بدیهى است که ایجاد آمادگى منوط به شناختى ژرف درباره دین، تاریخ ، روایات و اخبار مربوط به ظهور و حکمت ازمنه است، مجموعهاى که زمینههایى قوى در مخاطبان به وجود مىآورد و عامل ایجاد شور و نشاط جهت آماده شدن در عصر غیبت و آخرالزمان مىشود. عجب نیست که بسیارى از مسلمین و حتى شیعیان در مقابل این حوادث بزرگ و دشمنانى که تحت لواى یهودیت صهیونیستى و استکبار جهانى کمر به نابودى مسلمین بستهاند معرفتى اندک و اجمالى از حضرت صاحبالامر (ع) دارند و گاه موضوع ظهور را مترادف با وقوع قیامت کبرى مىپندارند و از آن در هراسند . علىرغم آنکه، نزدیک به ششهزار روایت در این باره از معصومین(ع) وارد شده است و در واقع باید گفت: "شیعیان درباره جانمایه بقا و دوامشان و سر اعتقاد و باورشان یعنى موضوع ولایت، امامت و حجت نیازمند مطالعه و خوراک فکرى و فرهنگى هستند. "
زیرا علاوه بر موارد فوق:
1. تاکنون مرکز تحقیقاتى جامع و مناسبى در جهان اسلام، براى مطالعه حقایق و کشف تحریفات وارد آمده در اخبار تاسیس نشده است و همواره حقایق متعالى همراه با بسیارى از افسانهها و تخیلات در میان مسلمین منتشر گشته است که در این میان جوانان آسیبپذیرتر بودهاند. بویژه که علوم کمى غربى ، به صورت طبیعى پایههاى اعتقاد به غیب ، روح ، عالم امر، رجعت، ظهور و ... را سست مىنماید.
2. تاکنون، علىرغم تبلیغات سازمانهاى جاسوسى و فرهنگى غرب علیه این موضوع (ایجاد فرق ضاله، ساخت فیلمهایى چون نوستر آداموس و ...) از مطبوعات و سازمانهاى انتشاراتى ، جایگاه ویژهاى براى این امر در نظر نگرفتهاند. و تنها در ایام ماه شعبان ، مقالات پراکندهاى، در میان سیلى از تبریکات و تبلیغات تجارى منتشر مىسازند که آن مقالات نیز عمدتا قالبى و غیر تحقیقى نوشته مىشوند و همگى داراى مضامینى واحد و تکرارىاند.
3. خالقان آثار ادبى و هنرى، بویژه داستان نویسان و فیلمسازان، از دستمایهاى قوى و محققانه براى خلق آثارى مناسب با این امر برخوردار نیستند. بدین سبب آن آثار، فاقد قدرت لازم براى ایجاد نشاط و تحرک در میان جواناناند و در مقابل بسیارى از قهرمانان پوشالى و فاسد که به وسیله فیلمسازان غربى و اخیرا ژاپن، تبلیغ مىشوند، جایگزین مردان بزرگ و سلحشوران قبیله ایمان شدهاند.
4. علىرغم آنکه موضوع "موعود آخرالزمان(ع) " در میان تمام اقوام و در میان همه مذاهب مطرح است; لیکن، هیچ نوع شناخت اصولى دراین باره و هیچگونه ارتباطى که عامل تضارب آرا و اندیشه میان علما و اندیشمندان شود وجود ندارد.
5. به واسطه عوامل فوق ، هیچ نوع برنامه جدى و عملى براى تربیت نیروهاى زمینهساز ظهور حضرت تدوین نگردیده است و امروزه، جوانان مسلمان در برابر تهاجمات بلاوقفه فرهنگى غرب آسیبپذیرند.
6. ضرورت انجام اقدامى اساسى براى ایجاد جریان "جهاد فرهنگى " علیه "تهاجم فرهنگى " بیش از هر زمان به چشم مىخورد و انجام این مهم نیز ، در گرو شناخت جهان نامطلوب ساخته و پرداخته شده غرب و غربزدگان و شناخت جهان مطلوب موعود است. چه ، باید اعلام داشت:
حضرت حجت (ع) بکلى مورد غفلت واقع شده است و قهرا تا آن هنگام که انسان ، ایشان را کماهوحقه نشناسد - چنانکه باید - وظیفهاش را بجا نمىآورد و بعکس پس از شناخت ، در هر دو وجه وظایف را به انجام مىرساند.
نگارنده بر آن باور است که، "نقد جدى تفکر ، فرهنگ و تمدن غربى " و "تاسیس مرکز تحقیقى ویژهاى که بتواند پاسخگوى سؤالهاى بنیادین شود " مقدمات بنیادین جهاد فرهنگى است.
تحقق این دو امر ، در گرو حراست از بنیادهاى فرهنگى و مدنى جامعه مسلمین از آلودگى به شائبههاى غربزدگى است چه غفلت در این باره و رها کردن امور در دست مردان و زنانى که به حقیقت عارى از دلبستگى به ارزشهاى فرهنگى، دینىاند موجب مىشود تا تمامى فرصتها براى بازسازى فرهنگى از بین برود. چنانکه امروزه با معضل بزرگ اجتماعى (گرایش نسل جوان انقلاب به غرب) روبرو هستیم. انفعال در برابر خواستههاى شهوى و هواجس نفسانى و دامن زدن به گرایشهاى غیر دینى نه تنها موجب فرونشستن آتش و التهاب هواجس نمىشود بلکه، بسان "شوراب " تمایل را صدچندان مىسازد.
چنانکه مذاق به مرداب عفن خو گرفتبه هیچ روى عطر گلها و ریاحین را جستجو نمىکند.
جامعه فرهنگى این سرزمین ناگزیر بازنگرى در بسیارى از عملکردهاست . ناگزیر به شناسایى همه جانبه خصم و ردپاى آنها در میان مناسبات فرهنگى و مادى مردم است.
ناگزیر به تکیه بر مردانى است که گوش جانشان آکنده از کلام دین نبىاکرم(ص) است ورنه ، آنان که سالهاى سال در میان سرزمینهاى غربى ارتزاق کردهاند و صورت و سیرت زندگى خود را با ادب غربى منطبق ساختهاند به چیزى کمتر از اعتزال از مبانى دینى و کمرنگ ساختن احکام اسلامى راضى نیستند و از دین جز صورت وارفتهاى که توجیه کننده اعمالشان باشد نمىخواهند.
اینان، بىآنکه بر ملا سازند دین را ناتوان و اهل دیانت را فاقد توانایى حل و فصل معضلات مسلمین مىپندارند. اینان بىآنکه آشکارا لب بگشایند احکام خدا و رسول او را کافى براى زندگى نمىدانند چرا که زندگى در نگاه آنان ، جز تکرار آنچه غرب هماکنون در آن دست و پا مىزند نیست.
اینان به حقیقت پیرو مسلک "جدایى دین از سیاستاند " و از همین رو امام عصر ارواحنا فداه " را انتظار نمىکشند و از ایشان سخن به میان نمىآورند چه،اعتقاد به امام عصر (ع)، تجلى این باور است که "دین منفک از هیچ یک از مناسبات فردى و جمعى آدمى تا ابدالاباد نیست ".
پاورقیها:
1. المجلسى ، مولى محمدباقر، بحارالانوار، ج 2، ص 304 ، ح47، مؤسسه وفاء،بیروت،1403 ق.
2. همان، ج46، ص 335، ح 21.
3.القیمومىالاصفهانى،جواد،صحیفةالمهدى، ص 334، دفتر انتشارات اسلامى، قم،1373.
4. المجلسى ،مولىمحمدباقر، همان، ج 52، ص 125، ح 11.
5. همان، ج 24، ص313 ، ح 18.
6.قمى،شیخعباس، مفاتیحالجنان ، دعاى عهد.
7. الکلینى، محمدبنیعقوب، الکافى، ج 1، ص 371 ، ح 5، دارالکتبالاسلامیه، تهران، 1365.
منابع:
1.بحارالانوار,علامه مجلسی,مؤسسه وفاء,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=2,safhe=304
2.بحارالانوار,علامه مجلسی,مؤسسه وفاء,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=46,safhe=335
3.صحیفةالمهدى,جواد القیومی الاصفهانی,دفتر انتشارات اسلامی,mahal=9,tarikh=1373ش,safhe=334
4.بحارالانوار,مجلسی,مؤسسة وفاء,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=52,safhe=125
5.بحارالانوار,مجلسی,مؤسسة وفاء,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=24,safhe=313
نویسنده:اسماعیل شفیعى سروستانى