بیش از چهارصدسال از بسط تفکر، فرهنگ و به تبع آنها مدنیت مغرب زمین مى‏گذرد. مدنیتى که بر مبناى تفکر انسان‏مدار (امانیسم)، جلوات مختلف نفس اماره انسان را متجلى ساخته و همان را هم ملاک و معیار ارزش‏گذارى و سنجش همه امور عالم و آدم مى‏داند. ضمن آنکه ، فرهنگ حاکم بر آن ، بسیارى از ارزشهاى دینى و اخلاقیات مذهبى را تحت الشعاع قرار داده است.

شرایط تاریخى خاص "سرزمینهاى‏اسلامى‏ "، غفلت مسلمین از شناسایى بنیادین غرب و بالاخره سلطه سردمداران استکبار موجب بوده است تا امروزه، مدنیت و فرهنگ غربى ، در تمامى گوشه‏ها و زوایاى کشورهاى مسلمان نفوذ کرده و همه مناسبات فردى و جمعى آنان را تحت تاثیر خود قرار دهد. تاآنجا که طى یک قرن اخیر، به صورت آشکار، سازمانهاى رسمى علمى ، تحقیقى ، سیاسى ، مالى و جاسوسى انگلیس و امریکا و دیگر کشورهاى غربى، احکام خود را درباره بیش از یک میلیارد مسلمان جارى ساخته‏اند.

در این میان ، ایران به عنوان سرزمینى که مردمش هماره پرچم ولایت و امامت ائمه هدى: را در اهتزاز نگهداشته‏اند; از وضعیتى خاص برخوردار است و به همین سبب نیز بیش از دیگر کشورهاى اسلامى مورد توجه و تعرض غرب قرار گرفته است .

از اولین سالهاى حکومت قاجار، به دلایل مختلف (که ذکر آنها موجب طولانى شدن کلام مى‏شود) فرهنگ و تمدن اروپایى با دلالگى روشنفکران ملحد و حمایتهاى حکام جاهل، سایه شوم خویش را بر مهمترین ارکان حیات فرهنگى و مدنى این قوم گسترد و همه مناسبات او را اعم از تعلیم و تربیت ، سیاست ، اقتصاد ، قضا ، تقنین و بالاخره نظامیگرى تحت‏الشعاع مبانى نظر و سیاستهاى اجرایى خود قرار داد. به طورى که تمامى منابع نظر دینى و حتى فرهنگ سنتى به فراموشى سپرده شدند، که نتیجه طبیعى این امر، خودباختگى ، دورى از هویت‏حقیقى ، تعلیم و تربیت غربى و بالاخره زندگى به سیاق فرنگیان بود.

انقلاب اسلامى ، به رهبرى امام فقید حضرت روح‏الله الموسوى الخمینى 1، و در پى آن وقوع جنگ تحمیلى هشت‏ساله ، همه گردهاى نخوت و غبار سستى یکصدو پنجاه ساله را که بر پیکر این ملت نشسته بود، سترد و با احیا و تجدید تفکر و فرهنگ معنوى امکان بازپرسى از همه مناسبات فردى و جمعى پیشین را فراهم آورد.

اما، فقدان مطالعه جدى در امور مبتلا به ، به تعویق افتادن موضوع انقلاب فرهنگى همراه با تهاجم بى‏وقفه فرهنگى و سرمایه‏گذارى دستگاههاى سیاسى استکبار جهانى (به سرکردگى یهودیت صهیونیستى) براى مقابله با فرهنگ انقلاب اسلامى ، موجب شد تا آسیبهاى بسیارى به حیات فرهنگى جوانان وارد آید.

پرواضح بود که امپریالیسم امریکا همه هم خویش را مصروف اضمحلال سرزمینى خواهد کرد که پرچم ولایت و تشیع را برافراشته است. چنانکه "ویلیام پرى‏ " وزیر دفاع امریکا در هفدهم آذرماه سال‏73 در مجلس سناى امریکا اعلام داشت: "امریکا قبل از استفاده از زور به دیپلماسى بازدارنده متوسل خواهد شد و در صورت شکست آن به دیپلماسى فشار روى خواهد آورد. "

این در حالى است که هنوز چنانکه شایسته است، نقد جدى تفکر ، فرهنگ و تمدن غرب و بازپرسى از نحوه نفوذ و بسط آن مبانى در نظام تعلیم و تربیت ، دستگاههاى ارتباط جمعى ، اقتصادى، شهرسازى و... در ایران به عمل نیامده است و تا دسترسى به پاسخهاى اساسى مبتنى بر منابع اسلامى و مبانى نظر دینى - در کلیه امور - راهى دراز در پیش است.راهى که پیمودن آن الزامى است و استمرار حیات حقیقى انقلاب اسلامى و آغاز بناى تمدن ویژه آن منوط به این امر مهم است زیرا: به جز دوران حیات و حضور حضرت نبى اکرم(ص) و مدت کوتاه خلافت على بن‏ابى‏طالب(ع) در سرزمینهاى اسلامى ( با انبوهى از درگیریها و جنگها) دیگر هیچ‏گاه، به صورت گسترده امکان استقرار حکومت اسلامى - زیر لواى معصومین(ع) - مهیا نشد و پس از غیبت کبرى نیز، سلطه اولاد بنى‏عباس و پس از آنها، خلفا و سلاطین نادان، امکان نشر آراء مؤمنان آل محمد(ص) و تحقق حکومت‏اسلامى فراهم نیامد و در یک کلام:
وجوه فرهنگى و آداب ملک‏دارى و تعالیم معصومین(ع) در پرده اجمال و سینه بزرگان اهل نظر ماند و تنها وجوهى از آن دریافتهاى قلبى در قالب آثار فقهى ، مجموعه‏هاى روایى ، دواوین شعراء، تفاسیر و صورتهاى معمارى آشکار شد. مجموعه‏اى که طى چند قرن گوشه‏اى از تمدن اسلامى را به نمایش گذارد و پس از آن تبدیل به آرزوى بزرگى شد که قلبهاى مشتاقان را گرم مى‏کرد. انتظارى که تا ظهور قائم آل محمد(ص) امتداد مى‏یابد. لیکن، این تصور بیهوده به وجود آمد که "اسلام قادر به عرضه پاسخهاى مناسب براى سؤالات مسلمین در مباحث اقتصادى ، اجتماعى ، حقوقى و سیاسى روز نیست. "
و چه زود مسلمین نیز از یاد بردند که امامشان فرموده بود: "لیس شى الا و قد جاء فى الکتاب و جاءت فیه‏السنه‏ " (1)
چیزى نیست مگر آنکه [حکم آن] در کتاب و سنت آمده است.

این امر مقدمه‏اى شد تاواسپس آن (بویژه در دوره معاصر) ، مبانى نظر غیردینى و منابع غربى مورد توجه اهل علم و بویژه دانشگاهیان و دانش آموختگان جدید واقع شود و آراء آنان در قالب برنامه‏ها و کتب درسى به دانشجویان جوان منتقل گردد، تا جایى که متاسفانه ، امروزه همه مسائل مبتلا به ، مبانى نظر و منابع غربى نقش اساسى و تعیین کننده‏اى را ایفا مى‏کنند.

به موازات این جریان ، شاهد بوده‏ایم که از بزرگان اهل ادب دینى و آثار مردان اهل تفکر و نظر، هماره وسیله‏اى براى تفاخر و زینت مجالس ساخته شد و هر از چندى سمینارى و کنگره‏اى به نام آنان بر پا گشت . بى‏آنکه هیچ قصد جدى براى رجوع به آراء آن سلحشوران قبیله ایمان وجود داشته باشد. به طورى که ، طى یکصد و پنجاه سال اخیر همایشهاى بسیارى برگزار شده، لیکن، سازمانهاى آموزشى و برنامه‏ریزان نظام دانشگاهى به همان راهى رفته‏اند که غرب صورت و سیرت آن را ترسیم کرده است.

شک نیست که مجموعه "اعتقادات، اخلاقیات و احکام‏ " هر یک به منزله رکنى اساسى در زیر ساخت "تفکر ، فرهنگ و تمدن‏ " بوده‏اند وبدین سبب ، در طول تاریخ هیچ مدنیت فاخرى، فاقد احکام مخصوص به خود و هیچ تمدنى فاقد فرهنگ ویژه خود نبوده است . بر این قیاس ، باید اعلام داشت تمدن مغرب زمین نیز بسان یک مذهب ضمن دارا بودن سلسله‏اى از احکام عملى براى همه مناسبات فردى و جمعى انسان از اخلاق، فرهنگ و بالاخره اعتقادات ویژه‏اى نیرو مى‏گیرد که توسط بزرگان اهل نظر آن سامان (فلاسفه، روشنفکران ، علما و ...) مدون و اعلام شده است.

این امر، جامعه مسلمین و حوزه‏هاى نظرى آنها را ناگزیر مى‏سازد تا اقدام به نقد اساسى همه احکام جارى بر مدنیت وارداتى غرب، پشتوانه فرهنگى و سیر تحول آن نمایند.

در مقابل ، بر اساس طرحى گسترده باید مقدمات دستیابى به پاسخ سؤالات مبتلا به روز را از میان منابع نظر دینى (قرآن و عترت) فراهم کرد.

بى‏شک به عنوان یک مسلمان شیعى مذهب بر این باوریم که پیروى از دستورات معصومین(ع) تنها راه نجات است چنانکه امام محمد باقر(ع) مى‏فرمایند: "شرقا و غربا فلاتجدان علما صحیحا الا شیئا خرج من عندنا " (2)
در شرق و غرب عالم به دانش درستى دست نمى‏یابید، مگر آنچه از نزد ما خارج شده باشد.

و از حضرت حجت (ع) نقل است که فرمودند: "طلب المعارف من غیر طریقنا اهل‏البیت مساوق لانکارنا " (3)
جستجوى معارف جز از راه ما خاندان پیامبر برابر انکار ما است.

باور به این امر خود پایه اولیه انقلاب بنیادین فرهنگى است چنانکه مقام معظم رهبرى فرموده‏اند: "انجام یک انقلاب فرهنگى حقیقى در جامعه بر مبناى تحول عمیق اخلاقى به معناى عام و صحیح کلمه ضرورى است. "

به نظر مى‏رسد ضرورت حل و فصل سریع مسایل طى سالهاى بحرانى جنگ و انقلاب اسلامى در کنار حوادثى که پى در پى فرا راه انقلاب قرار مى‏گرفتند موجب بوده تا دست اندرکاران امور کشور، با توسل به راه‏حلهاى سهل‏الوصول پاسخهایى را براى امور مبتلا به پیدا کنند و با پشت‏سر نهادن بحرانها، دوره فترت و گذار را طى نمایند. اما، عدم تاسیس مرکز تحقیقى هوشمندى که بتواند با مراجعه به منابع و متون دینى ، پاسخگوى همه سؤالات مبتلا به امور فرهنگى و مدنى جامعه مسلمین در این شرایط تاریخى باشد; موجب شده است تا مطالب غیر تحقیقى بسیارى به صورت پراکنده در میان مردم و مسؤولان رد و بدل شود و حتى بسیارى از دستگاههاى اجرایى با اتکا به راه‏حلهاى متخذه از آراء اندیشمندان غربى و یا روشنفکران التقاطى شرقى امور را به پیش برند و در نهایت‏به این تصور واهى دامن زده شود که: "دین فاقد پاسخ مناسب براى مسایل مبتلا به روز است و یا دین تنها امرى فردى و اخلاقى است و نمى‏تواند در امور اجتماعى و حکومتى دخالت کند. "

ایجاد چنین مرکزى نیازمند طرحى اساسى است و مسلما باید گفت طراحى چنین برنامه‏اى ممکن و میسر است، تا این امکان به وجود آید که: شالوده نظام تعلیم وتربیت جامعه مسلمین بر بنیانى مرصوص استوار گردد و از دیگر سو، مقدمات ایجاد تحول اساسى در همه زمینه‏ها فراهم شود. ضمن آنکه از این طریق مى‏توان مطالب نظرى مورد نیاز کلیه دستگاههاى اجرایى کشور را (عارى از شائبه‏هاى غربزدگى) فراهم کرد.

غرب‏ و شیعیان‏ اهل‏بیت (ع)
باید اذعان داشت که غرب و صهیونیسم هیچگاه تمایل به حفظ استقلال فرهنگى، سیاسى و اقتصادى ایران نداشته و همیشه درصدد بوده‏اند تا با استفاده از تمامى وسایل مانع تحقق قطعى این امر شوند زیرا، نوع باور و اعتقاد اهل تشیع را - که هماره چشم به راه رسیدن "موعود منتظر " هستند - رو در رو با اساس و بنیاد نظرى فرهنگ و تمدن خود مى‏بینند که: "سحر با معجزه پهلو نزند. "
آنان نیک دریافته‏اند که شیعیان ، به جهان معاصر به چشم مدینه فاضله و جهان مطلوب نمى‏نگرند.
شاید به واسطه همین شناخت از سرزمین و مردم ایران است که طى یکصد و پنجاه سال اخیر، به گونه‏هاى مختلف سعى در خدشه‏دار کردن موضوع "انتظار و مهدى منتظر (ع) " کرده‏اند و با ایجاد فرقه‏ها و دسته‏هاى متعدد، امید به بسط تفرق و تشتت در میان مسلمانان داشته‏اند. چرا که این باور (ظهور منجى موعود) شیعیان را به عنوان جامعه‏اى معترض در برابر کفر، شرک ، نفاق و الحاد معرفى کرده است.

نمونه بارز این اعتراض بزرگ در برابر استکبار ، وقوع انقلاب اسلامى به رهبرى حضرت امام خمینى قدس‏سره بوده است . چه ، شیعیان همواره در طول همه تاریخ ، تابع مکتبى بودند که جانمایه آن را اعتراض در برابر وضع نامطلوب و تلاش براى بناى وضعى مطلوب تشکیل مى‏داد و به آنان یادآور مى‏شد که: "افضل العبادة انتظار الفرج‏ " (4)
انتظار، بذرى است که در شرایط مناسب، نهال امیدوارى ، ستیز با استکبار ، دورى از فساد ، امر به معروف، نهى از منکر ، دفاع از مظلوم ، سرزندگى ، دورى از یاس و بالاخره فرمانبردارى از خداوند رحمان را مى‏پرورد.

شیعیان‏ و حضرت‏ صاحب ‏الزمان(ع)
قیام مهدى موعود (ع)، بزرگترین حادثه تاریخى بشریت و سرفصل فارق ظلم و باطل از عدل و حق است چنانکه فرمود: "اذا قام‏القائم(ع) ذهبت دولة الباطل‏ " (5)
هنگامى که قائم به پا مى‏خیزد دولت‏باطل نابود مى‏شود این قیام با استناد بر بسیارى از اخبار و حوادث مى‏نماید که ، از آن میان تحقق انقلاب اسلامى، و برخاستن مردى از قم را مى‏توان بشارت‏دهنده قریب‏الوقوع بودن آن جریان عظیم در عرصه هستى دانست.
"و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا " (6)
خداوندا در ظهور حضرتش شتاب‏کن، اگر چه دیگران این امر را دور مى‏دانند اما ما آن را نزدیک مى‏دانیم.
این مطلب در کنار این کلام محکم: "من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة‏ " (7)

کسى که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلى از دنیا رفته است ما را متذکر این مى‏سازد که عدم معرفت درباره آن حضرت ما را دچار غبنى بزرگ خواهد کرد.
غبنى که تا مغز استخوان را مى‏سوزاند و دل را مى‏لرزاند . از آن مهمتر غم فقدان آمادگى جسمى و روحى بسیارى از مسلمانان در سرتاسر عالم است که در میانه زنجیر طغیانگران و سلاطین خودکامه ، زمینگیر مانده‏اند.

بدیهى است که ایجاد آمادگى منوط به شناختى ژرف درباره دین، تاریخ ، روایات و اخبار مربوط به ظهور و حکمت ازمنه است، مجموعه‏اى که زمینه‏هایى قوى در مخاطبان به وجود مى‏آورد و عامل ایجاد شور و نشاط جهت آماده شدن در عصر غیبت و آخرالزمان مى‏شود. عجب نیست که بسیارى از مسلمین و حتى شیعیان در مقابل این حوادث بزرگ و دشمنانى که تحت لواى یهودیت صهیونیستى و استکبار جهانى کمر به نابودى مسلمین بسته‏اند معرفتى اندک و اجمالى از حضرت صاحب‏الامر (ع) دارند و گاه موضوع ظهور را مترادف با وقوع قیامت کبرى مى‏پندارند و از آن در هراسند . على‏رغم آنکه، نزدیک به شش‏هزار روایت در این باره از معصومین(ع) وارد شده است و در واقع باید گفت: "شیعیان درباره جانمایه بقا و دوامشان و سر اعتقاد و باورشان یعنى موضوع ولایت، امامت و حجت نیازمند مطالعه و خوراک فکرى و فرهنگى هستند. "
زیرا علاوه بر موارد فوق:
1. تاکنون مرکز تحقیقاتى جامع و مناسبى در جهان اسلام، براى مطالعه حقایق و کشف تحریفات وارد آمده در اخبار تاسیس نشده است و همواره حقایق متعالى همراه با بسیارى از افسانه‏ها و تخیلات در میان مسلمین منتشر گشته است که در این میان جوانان آسیب‏پذیرتر بوده‏اند. بویژه که علوم کمى غربى ، به صورت طبیعى پایه‏هاى اعتقاد به غیب ، روح ، عالم امر، رجعت، ظهور و ... را سست مى‏نماید.
2. تاکنون، على‏رغم تبلیغات سازمانهاى جاسوسى و فرهنگى غرب علیه این موضوع (ایجاد فرق ضاله، ساخت فیلمهایى چون نوستر آداموس و ...) از مطبوعات و سازمانهاى انتشاراتى ، جایگاه ویژه‏اى براى این امر در نظر نگرفته‏اند. و تنها در ایام ماه شعبان ، مقالات پراکنده‏اى، در میان سیلى از تبریکات و تبلیغات تجارى منتشر مى‏سازند که آن مقالات نیز عمدتا قالبى و غیر تحقیقى نوشته مى‏شوند و همگى داراى مضامینى واحد و تکرارى‏اند.
3. خالقان آثار ادبى و هنرى، بویژه داستان نویسان و فیلمسازان، از دستمایه‏اى قوى و محققانه براى خلق آثارى مناسب با این امر برخوردار نیستند. بدین سبب آن آثار، فاقد قدرت لازم براى ایجاد نشاط و تحرک در میان جوانان‏اند و در مقابل بسیارى از قهرمانان پوشالى و فاسد که به وسیله فیلمسازان غربى و اخیرا ژاپن، تبلیغ مى‏شوند، جایگزین مردان بزرگ و سلحشوران قبیله ایمان شده‏اند.
4. على‏رغم آنکه موضوع "موعود آخرالزمان(ع) " در میان تمام اقوام و در میان همه مذاهب مطرح است; لیکن، هیچ نوع شناخت اصولى دراین باره و هیچگونه ارتباطى که عامل تضارب آرا و اندیشه میان علما و اندیشمندان شود وجود ندارد.
5. به واسطه عوامل فوق ، هیچ نوع برنامه جدى و عملى براى تربیت نیروهاى زمینه‏ساز ظهور حضرت تدوین نگردیده است و امروزه، جوانان مسلمان در برابر تهاجمات بلاوقفه فرهنگى غرب آسیب‏پذیرند.
6. ضرورت انجام اقدامى اساسى براى ایجاد جریان "جهاد فرهنگى‏ " علیه "تهاجم فرهنگى‏ " بیش از هر زمان به چشم مى‏خورد و انجام این مهم نیز ، در گرو شناخت جهان نامطلوب ساخته و پرداخته شده غرب و غربزدگان و شناخت جهان مطلوب موعود است. چه ، باید اعلام داشت:
حضرت حجت (ع) بکلى مورد غفلت واقع شده است و قهرا تا آن هنگام که انسان ، ایشان را کماهوحقه نشناسد - چنانکه باید - وظیفه‏اش را بجا نمى‏آورد و بعکس پس از شناخت ، در هر دو وجه وظایف را به انجام مى‏رساند.

نگارنده بر آن باور است که، "نقد جدى تفکر ، فرهنگ و تمدن غربى‏ " و "تاسیس مرکز تحقیقى ویژه‏اى که بتواند پاسخگوى سؤالهاى بنیادین شود " مقدمات بنیادین جهاد فرهنگى است.

تحقق این دو امر ، در گرو حراست از بنیادهاى فرهنگى و مدنى جامعه مسلمین از آلودگى به شائبه‏هاى غربزدگى است چه غفلت در این باره و رها کردن امور در دست مردان و زنانى که به حقیقت عارى از دلبستگى به ارزشهاى فرهنگى، دینى‏اند موجب مى‏شود تا تمامى فرصتها براى بازسازى فرهنگى از بین برود. چنانکه امروزه با معضل بزرگ اجتماعى (گرایش نسل جوان انقلاب به غرب) روبرو هستیم. انفعال در برابر خواسته‏هاى شهوى و هواجس نفسانى و دامن زدن به گرایشهاى غیر دینى نه تنها موجب فرونشستن آتش و التهاب هواجس نمى‏شود بلکه، بسان "شوراب‏ " تمایل را صدچندان مى‏سازد.

چنانکه مذاق به مرداب عفن خو گرفت‏به هیچ روى عطر گلها و ریاحین را جستجو نمى‏کند.

جامعه فرهنگى این سرزمین ناگزیر بازنگرى در بسیارى از عملکردهاست . ناگزیر به شناسایى همه جانبه خصم و ردپاى آنها در میان مناسبات فرهنگى و مادى مردم است.

ناگزیر به تکیه بر مردانى است که گوش جانشان آکنده از کلام دین نبى‏اکرم(ص) است ورنه ، آنان که سالهاى سال در میان سرزمینهاى غربى ارتزاق کرده‏اند و صورت و سیرت زندگى خود را با ادب غربى منطبق ساخته‏اند به چیزى کمتر از اعتزال از مبانى دینى و کم‏رنگ ساختن احکام اسلامى راضى نیستند و از دین جز صورت وارفته‏اى که توجیه کننده اعمالشان باشد نمى‏خواهند.

اینان، بى‏آنکه بر ملا سازند دین را ناتوان و اهل دیانت را فاقد توانایى حل و فصل معضلات مسلمین مى‏پندارند. اینان بى‏آنکه آشکارا لب بگشایند احکام خدا و رسول او را کافى براى زندگى نمى‏دانند چرا که زندگى در نگاه آنان ، جز تکرار آنچه غرب هم‏اکنون در آن دست و پا مى‏زند نیست.

اینان به حقیقت پیرو مسلک "جدایى دین از سیاست‏اند " و از همین رو امام عصر ارواحنا فداه‏ " را انتظار نمى‏کشند و از ایشان سخن به میان نمى‏آورند چه،اعتقاد به امام عصر (ع)، تجلى این باور است که "دین منفک از هیچ یک از مناسبات فردى و جمعى آدمى تا ابدالاباد نیست‏ ".

پاورقیها:
1. المجلسى ، مولى محمدباقر، بحارالانوار، ج 2، ص 304 ، ح‏47، مؤسسه وفاء،بیروت،1403 ق.
2. همان، ج‏46، ص 335، ح 21.
3.القیمومى‏الاصفهانى،جواد،صحیفة‏المهدى، ص 334، دفتر انتشارات اسلامى، قم،1373.
4. المجلسى ،مولى‏محمدباقر، همان، ج 52، ص 125، ح 11.
5. همان، ج 24، ص‏313 ، ح 18.
6.قمى،شیخ‏عباس، مفاتیح‏الجنان ، دعاى عهد.
7. الکلینى، محمدبن‏یعقوب، الکافى، ج 1، ص 371 ، ح 5، دارالکتب‏الاسلامیه، تهران، 1365.

منابع:
1.بحارالانوار,علامه مجلسی,مؤسسه وفاء,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=2,safhe=304
2.بحارالانوار,علامه مجلسی,مؤسسه وفاء,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=46,safhe=335
3.صحیفة‏المهدى,جواد القیومی الاصفهانی,دفتر انتشارات اسلامی,mahal=9,tarikh=1373ش,safhe=334
4.بحارالانوار,مجلسی,مؤسسة وفاء,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=52,safhe=125
5.بحارالانوار,مجلسی,مؤسسة وفاء,mahal=بیروت,tarikh=1403ق,jeld=24,safhe=313


نویسنده:اسماعیل شفیعى سروستانى

دسته ها : مذهبی
پنج شنبه 1388/2/10 20:30
X