امروزه مساله فلسطین و جنایات اسرائیل بر ضد مردم بی‌دفاع آن، وارد حساس‌ترین مرحله خود شده است. در حقیقت این موضوع منطقه‌ای نیست؛ بلکه در راس موضوعات جهانی قرار گرفته است.
گرچه افکار عمومی جهان و بیشتر دولت‌ها این جنایات را محکوم کرده‌اند، ولی ایالات متحده امریکا به دولت اشغالگر اسرائیل و شخص «شارون» کمک فراوانی می‌کند؛ به گونه‌ای که در این زمینه، همه مصوبات شورای امنیت بر ضد این کشور را «وتو» کرده است.
از نکات جالب توجه این که کشورهای اسلامی که پیوند عقیدتی و دینی با مردم مظلوم فلسطین دارند و دارای منابع اقتصادی بی‌شمار و جمعیت جوان و داشتن حدود 55 رای در مجمع عمومی سازمان ملل هستند، بعد از گذشت 70 سال، هنوز هیچ اقدام هماهنگ و کارسازی در این باره انجام نداده و همواره بر دامنه ظلم صهیونیست‌ها افزوده‌اند.
در این میان، امام خمینی (ره) از معدود اندیشمندان و رهبرانی است که از آغاز شکل گیری دولت مجعول و نامشروع اسرائیل، با شیواترین بیان و بدون هیچ گونه ملاحظه و ترسی، خطر صهیونیست‌ها و اهداف آتی آنان را گوشزد کرده و اتحاد و همدلی کشورهای اسلامی و به کاری گیری امکانات را در مقابل اسرائیل خواستار و سکوت آنان در این زمینه را با شدیدترین بیان محکوم کرده است.
اگرچه «صهیونیسم» جدای از «یهود» است، ولی در موارد گوناگونی این دو با یکدیگر در آمیخته‌اند و جدایی آن‌ها مشکل است.
صهیونیسم سیاسی عمری حدود 70 سال دارد و همزمان با آغاز پیدایش اسرائیل است؛ با وجود این، عملکرد صهیونیسم سیاسی در بسیاری موارد، شبیه یهود و یهودیان در طول دو هزار سال گذشته است؛ بنابراین ممکن است برخی عملکرد‌ها خاص «صهیونیسم» باشد؛ ولی در بیشتر موارد، این عملکرد میان «صهیونیسم» و «یهود» مشترک است.
در نگارش این پژوهش، به یکی از کتاب‌های اصیل یهود یعنی، «تورات» مراجعه و استناد شده، همچنین، تلمود (شرح تورات) نیز مورد توجه واقع شده است. افزون بر این، به آیاتی از قرآن کریم و روایات امامان معصوم (ع) - که درباره یهود و کارشکنی‌های آنان در مقایل مسلمانان و مسیحیان است - استناد شده است؛ همچنین از برخی از کتب تاریخی مربوط به «تاریخ‌ ادیان» استفاده شده است. به هر حال با مطالعه سیر تاریخی، به اصول کلی درباره ماهیت اعتقادی و دینی یهود دست می‌یابیم. برای نمونه «نژادپرستی» و «ملت برگزیده بودن»، ‌در نهاد هر دو مشترک است؛ همان گونه که یهود در طول تاریخ 2500 ساله گذشته، ملتی نژاد پرست و خود برتربین بوده‌اند، حکومت صهیونیسم نیز از آغاز پیدایش خویش، در سرزمین‌های اشغالی، همین ایده و عقیده را داشته و دارد. رژیم اشغالگر اسرائیل، همانند یهود، خود را «ملت برگزیده» می‌داند و معتقد است که سایر ملت‌ها، اساسا یا ارزشی ندارند یا اگر دارای ارزش باشند، بسیار کم‌تر از یهود و صهیونیسم است و سایر ملت‌ها و ادیان، باید در خدمت یهود باشند؛ بنابراین قتل و کشتار ملت‌های دیگر از جمله مسلمانان، از نظر آنان کاملا توجیه شده‌ است و دارای مبنای دینی و اعتقادی است. آنان نه تنها در برابر مسلمانان دارای عملکرد خصمانه هستند، بلکه نسبت به مسیحیان نیز همین عملکرد را دارند، به عبارت دیگر آنان اساسا همزیستی مسالمت‌آمیز و تعامل با پیروان سایر ادیان را نه تنها در گفتار، آیین و دین منکر هستند، بلکه در عمل نشان داده‌اند، که هیچ گاه حاضر نیستند با دیگران زندگی مسالمت‌آمیز داشته باشند و هر گاه در برخی از برهه‌های تاریخ قرارداد صلح منعقد ساخته‌اند، از روی عجز و ناچاری بوده و در واقع دنباله‌رو شعار خویش، یعنی حکومت از نیل تا فرات بوده‌اند.
آن چه در این مقاله به صورت مختصر مورد توجه قرار گرفته است، ماهیت اعتقادی و دینی صهیونیسم و یهود است. آن گاه روشن می‌شود که بسیاری از رفتارهای ضد بشری و جنگ طلبانه آنان در طول تاریخ،‌ به ویژه در دهه‌های اخیر،‌ براساس تعالیم دینی و اعتقادی آنان شکل گرفته است. آنان هیچ گاه با ادیان غیر یهودی و ملل دیگر، همزیستی و تعاون نداشته‌اند و برای رسیدن به اهداف خود، در پی نفوذ در مراکز قدرت، سیاست، اقتصاد و ... در سطح بین‌المللی هستند.

1- نگاهی به دین یهود
دین یهود یکی از ادیان مهم جهان و دارای سابقه‌ای طولانی است. آغاز این دین تقریبا به 2500 سال پیش باز می‌گردد. پیروان این دین خود را پیرو پیامبر الاهی، حضرت موسی (ع) می‌دانند؛ همچنین این قوم را به دلیل نسبت به حضرت یعقوب (ع)،‌ «بنی‌ اسرائیل» می‌گویند؛ «اسرائیل» لقب حضرت یعقوب (ع) بوده است.
تاریخ قوم یهود را می‌توان به چند دوره تقسیم کرد:
1- از حضرت ابراهیم خلیل (ع) تا حضرت موسی (ع)، دوره توقف چهارصد ساله در مصر.
2- از حضرت موسی (ع) تا شائول، دوره خلاصی بنی اسرائیل از عبودیت مصر و بعثت حضرت موسی (ع) در کوه سینا و چهل سال سرگردانی قوم در دشت.
3- از شائول تا تقسیم مملکت یهود که نزدیک به 120 سال بود، شامل دوران ترقی یهود تحت سلطنت حضرت داود (ع) و حضرت سلیمان (ع).
4- از تقسیم مملکت تا پایان تالیف عهد قدیم که نزدیک به 500 سال طول کشید؛ شامل وفات حضرت سلیمان (ع) و انقراض سلطنت اسرائیل.
5- از بازگشت از اسیری تا بعثت حضرت مسیح (ع).
6- از انهدام اورشیلم به بعد که یهودیان در جهان پراکنده شدند.
7- تشکیل دولت اسرائیل در سرزمین فلسطین از سال 1944م.
کتاب این قوم تورات یا عهد قدیم است. عهد قدیم در برابر عهد جدید یا انجیل است؛ زیرا تورات یا «اسفار پنج گانه حضرت موسی (ع)» پیش از حضرت مسیح (ع) نوشته شده است.
اسفار پنج گانه یا پنج کتاب حضرت موسی (ع) عبارت است از:
1- ژنز یا سفر تکوین تا استقرار عبرانیان در مصر.
2- جلای وطن یا سفر خروج.
3- سفر لاویان یا احکام صریح مذهبی.
4- سفر اعداد یا شرح نیروی مادی قوم.
5- سفر تثنیه یا مکمل کتاب‌های یاد شده قبل.
از نظر قرآن کریم تورات کنونی، تحریف شده است. این یکی از معجزات قرآن کریم است که در قرن هفتم م. از جعل و تحریف تورات و انجیل خبر داده است. در آن روز، جز مومنان و بعضی از احبار و کشیشان کس دیگری این موضوع را باور نداشت؛ اما قرآن کریم بارها بر این نکته تاکید کرد.
«تورات» در اصل واژه‌ای عبری به معنای «شریعت و قانون» است. پس از نزول کتابی از سوی خداوند متعال بر حضرت موسی به عمران (ع)، این کتاب به این نام خوانده شد. گاه نیز به مجموعه کتاب‌های عهد عتیق و گاه به اسفار پنج گانه آن نیز گفته می‌شود.
مجموعه کتاب‌های یهود که «عهد عتیق» نامیده شده، مرکب از تورات و چندین کتاب دیگر است. تورات - که دارای پنج بخش است - به شرح پیدایش جهان، انسان و مخلوقات دیگر و بخشی از انبیای پیشین و حضرت موسی بن عمران (ع) و بنی‌‌اسرائیل و احکام این آیین می‌پردازد.
ناگفته پیدا است که غیر از اسفار پنج گانه تورات، هیچ یک از این کتاب‌ها، آسمانی نیست، خود یهود نیز چنین ادعایی ندارند؛ حتی زبور حضرت داود (ع) - که آن را به نام مزامیر می‌نامند - شرح مناجات و اندرزهای این پیامبر است.
اما درباره اسفار پنج گانه تورات، قراین روشنی وجود دارد که نشان می‌دهد این‌ها نیز کتاب‌های آسمانی نیست، بلکه کتاب‌هایی تاریخی است که پس از حضرت موسی بن عمران (ع) نوشته شده؛ زیرا در آن‌ها شرح وفات حضرت موسی (ع) و چگونگی تدفین او و برخی حوادث پس از آن آمده است، به ویژه آخرین فصل «سفر تثنیه» به وضوح نشان می‌دهد که این کتاب مدت‌ها پس از وفات حضرت موسی (ع) به رشته تحریر درآمده است.
افزون بر این، محتویات این کتاب‌ها - که آمیخته با خرافات فراوان و نسبت‌های ناروا به پیامبران (ع) و نسبت بعضی سخنان کودکانه به آن‌ها می‌باشد - گواه دیگری بر ساختگی بودن آن‌ها است. شواهد تاریخی نیز نشان می‌دهد که تورات اصلی از میان رفت و بعدها پیروان حضرت موسی (ع) این کتاب‌ها را نگاشتند.

2- جنبش صهیونیزم
2-1- پیدایش جنبش صهیونیزم.
در اویل دهه شصت قرن نوزدهم، بعضی از متفکران یهود برای فعالیت در راه بازگشت به فلسطین و عمران آن، دعوت خود را آغاز کردند. نخستین آن‌ها «هیرش کالیشر» (Hiresh Kalisher) خاخام یا عالم یهودی بود که این دعوت را در کتاب «در جست و جوی صهیون» در سال 1861م. آغاز کرد. چند تن دیگر از یهودیان متفکر نیز آثاری در این زمینه به رشته تحریر آورده و زمینه مهاجرت هر چه بیشتر یهودیان و تشکیل دولت صهیونیستی را در اذهان آماده کردند.

2-2- صهیونیزم مذهبی و صهیونیزم سیاسی
در میان متفکران یهودی، دو گونه اندیشه و طرز فکر را می‌توان مشاهده کرد. برخی از آن‌ها روحیه مذهبی داشتند و بیشتر جنبه عرفان یهودی را مطرح می‌کردند و بزرگ‌ترین آرزویشان، قیام یهودیت بود.
براساس این اصل در هنگام ظهور قائم در آخر الزمان، سلطنت خداوند که تمام اقوام و قبایل زمین، با او میثاق بسته‌اند، برای تمام بشریت تحقق خواهد یافت و تمام بشریت، به سوی سرزمین‌هایی که تورات، سرگذشت ابراهیم و موسی (ع) را به آن مکان‌ها ذکر کرده، روان خواهند شد؛ در دوره‌ای نزدیک‌تر به زمان - در قرن نوزدهم - هدف «عشاق صهیون»، ایجاد یک کانون روحانی جهت نشر عقاید و فرهنگ یهودی در سرزمین صهیون بود. جالب توجه است صهونیزم مذهبی که فقط در بین گروه‌های محدودی رایج بود، هرگز به دشمنی با مسلمانان - که خود را به عنوان وابستگان به فرزندان ابراهیم و پیرو دین او تلقی می‌کردند - برنخاست. این صهیونیزم روحانی، بیگانه و به دور از هر گونه برنامه سیاسی برای ایجاد یک دولت یا هر نوع سلطه‌ای بر فلسطین بود و هرگز رفتاری دال بر علاقه به درگیری بین جوامع یهودی و مردم عرب - مسلمان یا مسیحی - در پیش نگرفت.
اما صهیونیزم سیاسی با «تئودور هرتزل» (Theodor Hertzl) زاده شد که دکترین خود را از سال 1882 م. تدارک می‌دید. او این تئوری را در کتاب خود به نام «دولت یهود» مدون ساخت و پس از نخستین کنگره صهیونیست جهانی در شهر «بال» سوئیس (1897م.) به کاربرد عملی آن پرداخت. «هرتزل» برخلاف صهیونیست‌های مذهبی، به طول کامل به خدا شکاک بود. او که اشتغال خاطرش عمدتا نه مذهبی، بلکه سیاسی بود، مساله صهیونیزم را به شکلی جدیدی مطرح کرد که در مجموع می‌توان عناوین اصلی طرز تفکر سیاسی او را در مطالب ذیل خلاصه کرد:
1- یهودیان سراسر دنیا، در هر کشوری که باشند، در مجموع یک قوم را تشکیل می‌دهند.
2- یهودیان، غیر قابل جذب و ادغام در ملت‌هایی هستند که در بین آنان زندگی می‌کنند و در آن تحلیل نمی‌روند. (نژاد پرستی)
3- یهودیان همه وقت و هم جا تحت آزار و ظلم بوده‌اند.
راه‌حل‌هایی که «تئودرو هرتزل» از عناصر بالا استخراج می‌کند، نفی و رد ادغام یهودیان در ملت‌های دیگر، ایجاد نه تنها یک کانون و مرکز فرهنگی برای اشاعه ایمان یهودی، بلکه دولتی یهودی است که تمام یهودیان جهان در آن مجتمع شوند.
نکته دیگر این که این دولت‌ها باید در یک محل خالی و بی‌مدعی مستقر شوند؛ این بدان معنا است که نباید به مردم بومی اهمیت داد و آن‌ها را به حساب آورد. در فرمول بندی «هرتزل» به حضور مردم فلسطین، نه در کتاب او و نه در مجالس پایه گذاری نهضت جهانی صهیونیزم هیچ گونه اشاره‌ای نشده است. عدم وجود مردم فلسطین از اصول مسلم و اساسی صهیونیزم سیاسی است و این اصل مسلم ریشه و منشا تمام جنایات بعدی آن است. خانم «گلدمایر» در «روزنامه ساندی تایمز» اعلام می‌کند:
«فلسطینی وجود ندارد این طور نیست که تصور کنیم که یک خلق فلسطینی در فلسطین وجود داشته که خود را به عنوان یک خلق فلسطینی تلقی می‌کرده‌اند و ما آمده‌ایم آنان را بیرون کرده و کشورشان را گرفته‌ایم، آنان اصلا وجود ندارند.»
«پروفسور بنزیون دینر» (Benzion Dinur) که نخستین وزیر آموزش ملی دولت اسرائیل و دوست صمیمی «داوود بن گورین» بنیانگذار دولت اسرائیل بود، در سال 1945م. در مقدمه کتاب «تاریخ هاگاناه» از انتشارات سازمان صهیونیزم جهانی می‌نویسد:
«در کشور ما جا برای کسی به جز یهودیان نیست؛ ما به اعراب خواهیم گفت: بیرون. اگر موافق نباشند یا مقاومت کنند، ما آنان را بیرون خواهیم کرد.»
این ادعا در حالی صورت می‌گیرد که پس از بیست سال فعالیت صهیونیزم سیاسی برای «بازگشت» بیانیه بالفور در سال (1917م.) به تصویب رسید. عده فراوانی از یهودیان روسیه، لهستان و رومانی در قبل و بعد از این تاریخ گریختند و به سرزمین فلسطین وارد شدند. طبق سرشماری انگلیسی‌ها در 31 دسامبر (1922م.) تعداد 757000 نفر در سرزمین فلسطین ساکن بوده‌اند که از این عده 663000 عرب (590000 عرب مسلمان و 73000 عرب مسیحی) و 83000 یهودی بوده‌اند؛ به عبارتی 88 درصد عرب و 11 درصد یهودی.
«هرتزل» پس از تلاش‌های فراوان، در نهایت توانست حمایت رسمی انگلستان را جلب کند؛ این حمایت در قالب «اعلامیه بالفور» که در دوم نوامبر 1917م. به شکل نامه‌ای از «بالفور» وزیر خارجه انگلستان به «لرد روچیلد» ثروتمند یهودی انگلیس صادر شد، تبلور یافت. در «اعلامیه بالفور» آشکارا آمده است:
«دولت شاهنشاهی انگلستان، نظر لطف مخصوصی به تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین دارد و در آینده‌ای نزدیک، نهایت سعی و کوشش در راه رسیدن به این هدف و تسهیل وسایل آن مبذول خواهد شد.»

2-3- صهیونیزم سیاسی و سوء استفاده از تورات
صهیونیست‌ها جهت همراه سازی همه یهودیان با اهداف و سیاست‌های خویش، در پروتکل‌ها و مکالمات خود عموما از واژه یهود بهره می‌گیرند و سنگ ملت یهود را بر سینه می‌زنند و چنین القا می‌کنند که منافع ملت یهود را دنبال می‌کنند؛ در حالی که جنبش صهیونیزم، جنبشی سیاسی و فرزند استعمار انگلیس و امریکا است؛ هر چند مبانی فکری نژاد پرستانه خود را از کتاب‌های تحریف شده یهود گرفته‌اند.
خانم «گلدمایر» و «بگین» می‌گویند:
«این زمین به ما وعده داده شده بود و ما بر آن حق داریم.»
«موشه دایان» نیز می‌گوید:
«اگر بر تورات مسلطیم، اگر خود را قوم تورات می‌دانیم، بایستی بر سرزمین توراتی نیز مسلط شویم. سرزمین‌های قضات و ریش سفیدان، بیت المقدس، حبرون، اریحا و باز هم جاهای دیگر.»
آنان پیوسته یک ادعای ارضی و یک «حق الاهی» مالکیت بر فلسطین را ادعا می‌کنند. آنان می‌گویند همه چیز بر ما مجاز می‌شود. وقتی «قوم برگزیده» خداوند و عامل مطلق باشیم، بر این اساس شکنجه و بدرفتاری، تروریسم، تهدید ارعاب و دستگیری‌ها، نقل و انتقال اجباری و تبعید دسته جمعی، انهدام اموال و مصادره آن‌ها و قتل‌های دسته جمعی را برای خود محفوظ می‌دارند. بارزترین نمونه، همانا کشتار «دیریاسین» است. در نهم آوریل 1948م. با روش خاص نازی‌ها در «اورا دور»، 254 نفر سکنه این دهکده (مردها، زن‌ها، کودکان و سالمندان) به دست گروه مسلح «ایرگون» به ریاست «مناخم بگین» کشته شدند.
این مفهوم و وعده‌ها و حربه‌های تحقق آن، مثل واژه «قوم برگزیده» و «اسرائیل بزرگ، از نیل تا فرات»، اساس ایدئولوژیک صهیونیزم سیاسی را تشکیل می‌دهد. استعمار گران همه زمان‌ها و همه اقوام، همواره برای ضمیمه سازی‌ها، غصب، تصرفات و سلطه‌گری‌های خود، توجیهی تراشیده‌اند. معمولا بهانه آنان یک «برتری فرهنگی» بوده است که به مهاجم و غاصب، به اصطلاح «یک ماموریت تمدن بخش از طرف نژاد خود برای دیگران» را اعطا می‌کرده است و بهانه مذهبی، پوششی برای سلطه یک گروه اجتماعی بر دیگری بوده است.
اندیشه «قوم برگزیده» از نظر تاریخی و سیاسی جنایت آفرین است؛ چه همواره تهاجمات، توسعه طلبی‌ها و سلطه ‌گری‌ها را مقدس وانموده کرده است. اندیشه قوم برگزیده از نظر مذهبی غیر قابل تحمل است؛ چه هر جا که برگزیدگان باشند، «طرد شدگان» نیز هستند.

3- نژاد پرستی یهود
نژاد پرستی از مهم‌ترین تعالیم یهود شمرده می‌شود؛ به گونه‌ای که «یهود» و «نژاد پرستی» در طول تاریخ هیچ گاه از یکدیگر جدا نبوده است؛ بلکه پیوند عمیقی با یکدیگر داشته‌اند. اکنون به برخی از نمود‌های نژاد پرستی یهود اشاره می‌کنیم:

3-1- یهود، فرزندان و دوستان خاص خداوند!
قرآن کریم درباره این ویژگی‌ یهود می‌فرماید:
«قل یا ایها الذین هادوا این زعتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین»
بگو: ای یهودیان! اگر گمان می‌کنید که (فقط) شما دوستان خدایید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید، اگر راست می‌گویید، (تا به لقای محبوبتان برسید)
خداوند متعال این ادعای دورغین آن را رد می‌کند و می‌گوید؛ همین که شما این قدر از مرگ وحشت دارید، دلیل بر آن است که در این ادعا خود صادق نیستند.
«مهم‌تر این که آیین خویش را تنها آیین حق دانسته و دیگران را پیروان خدایان دروغین و محکوم به نابودی و فنا می‌دانسته‌اند و حتی حاضر به انعقاد پیمان با مخالفان خود نبوده‌اند. از این جهت، کم‌ترین لطف و ترحمی نسبت به آنان توصیه نشده و در مواقع جنگ، کم‌ترین حقوقی برای آنان قایل نبوده‌اند.»
قرآن کریم در آیه‌ای دیگر، از زبان یهود و نصارا چنین می‌گوید:
«یهود و نصارا گفتند: ما فرزندان خدا و دوستان (خاص) او هستیم. بگو: پس چرا شما را در برابر گناهانتان مجازات می‌کند؟! بلکه شما هم بشری هستید از مخلوقاتی که آفریده؛ هر که را بخواهد (و شایسته بداند)، می‌بخشد و هر که را بخواهد و (مستحق بداند)، مجازات می‌کند.»
در روایات اسلامی نیز در حدیثی از «ابن عباس» می‌خوانیم:
«پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جمعی از یهود را به دین اسلام دعوت کردند و آن‌ها را از مجازات خدا بیم دادند. گفتند: چگونه ما را از کیفر خدا می‌ترسانی، در حالی که فرزندان خدا و دوستان او هستیم؟»
همچنین در تفسیر «مجمع البیان» در ذیل آیه 18 سوره مائده، حدیثی شبیه حدیث مزبور نقل شده است که جمعی از یهود در برابر تهدید پیامبر (صلی الله و علیه و آله) به مجازات الاهی گفتند:
«ما را تهدید مکن؛ ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم. اگر خشم بر ما کند، هماند خشمی است که انسان نسبت به فرزند خود دارد؛ یعنی به زودی این خشم فرو می‌نشیند!»
با توجه به آیه شریفه، فقط یهود ادعای دوستی و فرزندی خدا را نمی‌کرد، بلکه مسیحیان نیز در این عقیده با یهود شریکند. شک نیست که آن‌ها خود را حقیقتا فرزند خدا نمی‌دانستند، آنان تنها حضرت عیسی (ع) را فرزند حقیقی خدا می‌دانند و به آن تصریح دارند؛ ولی منظورشان از انتخاب این نام و عنوان برای خود، این بود که بگویند رابطه خاصی با خدا دارند و گویا هر که در نژاد آن‌ها یا جزء جمعیت آن‌ها می‌شد، بدون این که اعمال صالحی داشته باشد، از دوستان و گروه فرزندان خدا می‌گردید!
قرآن کریم با تمام این امتیازات موهوم مبارزه می‌کند و امتیاز هر کس را تنها در ایمان و عمل صالح و پرهیزگاری او می‌شمارد؛ از این رو در این آیه، برای ابطال این ادعا چنین می‌گوید:
«... قل فلم یعذبکم بذنوبکم...»
«جوزف گئر»، از این که دین یهود در مقایسه با دیگر ادیان جهان دارای پیروان کم‌تری است، اظهار شگفتی می‌کند. زیرا دین یهود آیینی جهانی بوده است. دلیل این موضوع همان امتیازات ویژه‌ای است که این گروه برای خود قائلند. ولی می‌گوید:
«شگفت آن که این مذهب توحیدی و آیین جهانی به علت حوادث تاریخی، به یک قوم خاص منحصر گردید؛ زیرا با سرنوشت این قوم مخلوط و مربوط شد؛ و گرنه می‌بایستی مقبول بسیاری از اقوام می‌گردید.»

3-2- یهود؛ ملت برگزیده!
یکی از دلایل خودخواهی ملت یهود و اعتقاد آنان به برتری این است که آنان خود را تافته‌ای جدا بافته می‌دانند و معتقدند که گنهکاران ملت یهود، فقط چند روز مجازات خواهند شد و سپس بهشت الاهی تا ابد در اختیار آنان خواهد بود. این امتیاز طلبی با هیچ منطقی سازگار نیست؛ زیرا هیچ تفاوتی بین انسان‌ها از نظر کیفر و پاداش اعمال در پیشگاه خدا وجود ندارد.
قرآن کریم به یکی از گفته‌های بی‌اساس یهود که آنان را به خود مغرور ساخته و سرچشمه قسمتی از انحرافات آن‌ها شده است، اشاره می‌کند، می‌فرماید:
«و گفتند: هرگز آتش دوزخ جز چند روزی به ما نخواهد رسید بگو: آیا پیمانی از خدا گرفته‌اید - پس خداوند هرگز از پیمانش تخلف نمی‌ورزد - یا چیزی را که نمی‌دانید به خدا نسبت می‌دهید؟»
مگر یهود چه کرده بودند که می‌بایست تبصره‌ای به سود آن‌ها بر قانون کلی مجازات زده شود؟ به هر حال، آیه فوق با یک بیان منطقی، این پندار غلط را ابطال می‌کند و می‌گوید: این گفتار شما از دو حال خارج نیست: یا باید عهد و پیمان خاصی از خدا در این زمینه گرفته باشید - که نگرفته‌اید - و یا دروغ و تهمت به خدا می‌بندید!‌
از آیات مورد بحث استفاده می‌شود که روح تبعیض نژادی یهود - که امروز نیز در دنیا سرچشمه بدبختی‌های فراوان شده - از آن زمان در یهود بوده است و امتیازات موهومی برای نژاد بنی‌اسرائیل قایل بوده‌اند. متاسفانه بعد از گذشت هزاران سال هم آن روحیه بر آن‌ها حاکم است و در واقع، پیدایش کشور غاصب اسرائیل نیز همین روح نژاد پرستی است.
آن‌ها نه فقط در این دنیا برای خود برتری قایل هستند، بلکه معتقدند که این امتیازات نژادی در آخرت نیز به کمک ‌آنها می‌شتابد و گنهکارانشان برخلاف افراد دیگر، تنها مجازات کوتاه مدت و خفیفی خواهند دید و همین پندارهای غلط، آن‌ها را آلوده انواع جنایات و بدبختی‌ها و سیه روزی‌ها کرده است.»
در تفسیر مجمع البیان و تفاسیر دیگر آمده است که مسلمانان و اهل کتاب، هر کدام بر دیگری افتخار می‌کردند. اهل کتاب می‌گفتند: «پیامبر ما پیش از پیامبر شما بوده و کتاب ما از کتاب‌ شما سابقه‌دارتر است». مسلمانان هم می‌گفتند:
«پیامبر ما خاتم پیامبران و کتابش آخرین و کامل‌ترین کتب آسمانی است، بنابراین بر شما امتیاز داریم».
طبق روایت دیگری یهود می‌گفتند: «ما ملت برگزیده‌ایم و آتش دوزخ جز روزهای معدودی به ما نخواهد رسید». و مسلمانان می‌گفتند: «ما بهترین امت‌ها هستیم؛ زیرا خداوند درباره ما گفته است: کنتم خیر امه.»
در بطلان ادعاهای مزبور، آیه ذیل نازل گردید:
«(فضیلت و برتری» به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب نیست؛ هر کس بد کند، کیفر داده می‌شود و کسی را جز خدا ولی و یاور خود نخواهد یافت.»

3-3- نبود عذاب برای قوم یهود، از نظر تورات
همین ادعا - یعنی نبود عذاب برای قوم یهود - در کتاب تورات مشاهده می‌شود:
«خداوند، رحمان و کریم است، دیر غضب و بسیار رحیم تا به ابد محاکمه نخواهد نمود و خشم را همیشه نگاه نخواهد داشت، با ما موافق گناهان عمل ننموده و به ما به حسب خطایای ما جز نداده است؛ زیرا آن قدر که آسمان از زمین بلند‌تر است، به همان قدر رحمت او بر ترسندگانش عظیم است. به اندازه مشرق از مغرب دور است و به همان اندازه گناهان ما را دور کرده است، چنان که پدر بر فرزندان خود رئوف است؛ هم چنان خداوند بر ترسندگان خود رافت می‌نماید؛ زیرا جبلت ما را می‌داند و یاد می‌دارد که ما خاک هستیم.»
همچنین در بخشی از تورات آمده است:
«ارتداد ایشان (بنی اسرائیل) را شفا داده، ایشان را مجانا دوست خواهم داشت؛ زیرا خشم من از ایشان برگشته است. برای اسرائیل مثل شبنم خواهم بود و او مانند سوسن‌ها، گل خواهد کرد و مثل لبنان ریشه‌های خود را خواهد دوانید، شاخه‌هایش منتشر شده زیبایی او مثل درخت زیتوان و عطرش مانند لبنان خواهد بود. آنانی که زیر سایه‌اش ساکن می‌باشند مثل گندم زیست خواهند کرد و مانند موها گل خواهند آورد.»

3-4- نجات دست جمعی یهود!
از اعتقادات یهود این است که سعادت و نجات ابدی به صورت جمعی است، نه فردی! و مجرد انتساب به فرزندان حضرت ابراهیم (ع) برای شخص، نجات جاودانی را تضمین می‌کند. این توهم باطل، قرن‌های متمادی بر افکار یهود سایه افکنده بود و موجب شد آن‌ها را به صورت گنهکارترین مردم از نظر انحرافات اخلاقی و زشت کاری‌های در آورد. در نتیجه از طرف تمام اقوام و مللی که با آن همزیستی داشتند، مورد تحقیر و اهانت قرار گرفتند.
خداوند متعال این اندیشه گمراه کننده را مورد تعرض قرار داده و در رد آن آیات 168 و 169 سوره اعراف را نازل کرده که در بخشی از آن آمده است:
«یهود می‌گویند: (اگر ما گنه کاریم) خداوند به زودی ما را می‌بخشد.»

3-5- پول پرستی یهود
در تاریخ بشر، در پول پرستی و جمع آوری مال همچون یهود دیده نشده است. آن‌ها برای رسیدن به این مقصود، تمام راه‌های مشروع و غیر مشروع را پیموده و تا حد پرستش با حرص و ولع خاص به جمع آوری مال پرداخته‌اند؛ تا جایی که حضرت عیسی مسیح (ع) - که خداوند او را برای هدایت بنی‌اسرائیل فرستاده بود - آنان را مورد خطاب قرار داده و فرمود:
«لا تعبدوا ربین: الله و المال» دو پرودگار را بفرستید خدا و پول را.
شاید این مساله به طرز عقیده یهود - که خود را ملت برگزیده خدا می‌پندارند - ارتباط داشته باشد؛ بدین دلیل می‌خواهند بر جهان برتری داشته باشند؛ البته مال و ثروت از عوامل مهمی است که آن‌ها را به هدف و مقصود خواهد رسانید. شاید هم دلیل تفکر مادی این دین این باشد که یهود به جز مظاهر زندگی مادی به چیزی دیگر ایمان ندارد و زندگانی جاویدان سرای دیگر از نظر آن‌ها بی‌مفهوم است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، با قومی که خداوند آن‌ها را مورد غضب قرار داده دوستی نکنید، آن‌ها از آخرت مایوسند. همان گونه که کفار از مردگان مدفون در قبرها مایوس می‌باشند.»
با وجود این، در آغاز ظهور اسلام، بعضی از یهودیان مدعی بودند که ثواب و پاداش روز رستاخیز مختص آن‌ها است. قرآن کریم درباره صدق ادعایشان از آن‌ها خواست تقاضا مرگ کنند تا آنان را به نعیم خالص خدا برساند:
«بگو: اگر «آن چنان که مدعی هستید) سرای دیگر در نزد خدا مخصوص شما است نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید، اگر راست می‌گویید.»
یهود با گفتن این سخنان که بهشت مخصوص ما است یا چند روزی بیش در آتش نمی‌سوزیم، می‌خواستند مسلمانان را نسبت به آیین‌شان دلسرد کنند؛ ولی قرآن پرده از روی دروغ و تزویر آنان برمی‌دارد؛ زیرا آنان به هیچ وجه حاضر به ترک دنیا نیستند و این خود، دلیل محکومی بر کذب ادعای آن‌ها است. راستی اگر انسان چنان ایمانی به سرای آخرت داشته باشد، چرا این قدر به زندگی این جهان دل ببندد و برای وصول به آن، مرتکب هزار گونه جنایت شود؟
در آیات بعد، قرآن مجید می‌افزاید:
«ولی آن‌ها به خاطر اعمال بدی که پیش از خود فرستاده‌اند، آرزوی مردن نخواهند کرد و خداوند از ستمگران آگاه است. آن‌ها را حریص‌ترین مردم، حتی حریص‌تر از مشرکان بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت (تا آن جا) که هر یک از آن‌ها دوست دارد هزار سال عمر کند؛ در حالی که این عمر طولانی، او را از عقاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آن‌‌ها بینا است.»
بی‌شک سرچشمه بسیاری از جنگ‌ها و خونریزی‌ها در طول تاریخ بشر، برتری جویی نژادی بوده است؛ به ویژه در جنگ جهانی اول و دوم - که بزرگ‌ترین رقم تلفات و ویرانی را در تاریخ، به همراه داشت - عامل نژاد پرستی آلمان‌ها یا حزب نازی، عامل غیر قابل انکاری بود.
اگر بنا شود نژاد پرستان جهان را رده بندی کنیم، بدون شک یهود در رده‌های بالا قرار خواهد گرفت. هم اکنون کشوری را که آن‌ها به نام «اسرائیل» تشکیل داده‌اند، بر مبنای همین مساله نژاد پرستی تاسیس شده است، چه جنایات‌های هولناکی که برای آن مرتکب شدند و چه جنایتهای وحشتناکی که برای نگهداری آن مرتکب می‌شوند! آن‌ها حتی آیین موسی (ع) را در نژاد خود محصور ساخته‌اند و اگر کسی از غیر نژاد یهود بخواهد این آیین را بپذیرد، برای آن‌ها جالب نیست؛ به همین دلیل تبلیغ و دعوت به سوی آیین خود را در میان اقوام دیگر انجام نمی‌دهند.

3-6- گوشه‌ای از تعالیم تلمود
در تلمود - که شرح تورات یا «عهد قدیم» است و مهم‌ترین کتاب «آداب و تعالیم» یهود به شمار می‌رود - آماده است:
1- امتیاز ارواح یهود از غیر یهود به این است که ارواح یهود، جزئی از خدا است؛ هم چنان که پسر جزئی از پدر است. ارواح یهود، خدا نسبت به ارواح دیگران عزیز است؛ زیرا ارواح غیر یهود، ارواح شیطانی و شبیه ارواح حیوانات است. نطفه غیر یهودی مانند نطفه دیگر حیوانات است.
2- بر فرد یهودی لازم است تمام کوشش خود را مصروف جلوگیری از حیات و پیشرفت دیگر ملت‌ها نماید تا قدرت مطلقه تنها برای آن‌ها باشد ... پیش از آن‌ که یهود بر همه ملت‌ها پیروز شد، لازم است جنگ به حالت خود باقی باشد.
3- یهودی پیش خدا از ملائکه بالاتر است. هر گاه غیر یهودی، یهودی را بزند، مثل این است که عزت الاهی را زده و مستحق مرگ خواهد بود. اگر یهودی آفریده نشده بود، برکت از زمین می‌رفت و باران نمی‌بارید و خورشید آفریده نمی‌شد.
- فرق میان انسان و حیوان، مانند فرق میان یهودی و دیگر ملت‌ها است. نطفه‌ای که دیگر ملت‌ها از آن آفریده می‌شوند، نطفه چهار پا است.
- ملت‌های دیگر مانند سگ‌ هستند. اعیاد مقدسه برای آن‌ها و برای سگ‌ها آفریده نشده است. سگ‌ از غیر یهودی بالاتر است؛ زیرا در اعیاد جایز است به سگ‌‌ها غذا دادن، اما به غیر یهودی جایز نیست.
- هیچ گونه خویشاوندی میان یهود و غیر یهود نیست؛ زیرا آن‌ها به خرها شبیه‌ترند تا به انسان‌ها. خانه‌های غیر یهود پیش یهودیان، به منزله طویله حیوانات است. غیر یهود، خوک‌های نجسی هستند که برای خدمت یهودیان آفریده شده‌اند.
4-افراد صالح غیر یهودی را بکش و بر یهودی حرام است که غیر یهودی را از مرگ و یا چاهی که افتاده نجات بدهد، بلکه سزاوار است که جلوی آن را با سنگ بگیرد.
5- بر اسرائیلی‌ها، کشتن و غصب کردن و دزدی نمودن مال غیر اسرائیلی جایز، بلکه واجب است.
6- املاک غیر یهودی، مانند مال متروک است؛ یهودی حق دارد آن را تملک نماید.
7- خداوند به یهودیان اجازه داده است که فراورده‌های غیر یهودی را مالک شوند.
8- کشتن افراد مسیحی از اموری است که لازم است از ناحیه یهودیان عملی گردد.
9- ما تنها ملت برگزیده خدا در زمین هستیم... خداوند به خاطر لطفی که به ما داشته است حیواناتی از جنس انسان - که عبارت از سایر ملل باشند - برای ما آفریده و آن‌ها را مسخر ما ساخته است؛ زیرا خداوند به خوبی دانسته است که ما نیازمند به دو حیوان هستیم: یک نوع حیوان لال، مانند چهارپایان و پرندگان و یک نوع (حیوان) ناطق، مانند مسیحی‌ها، مسلمان‌ها، بودایی‌ها و سایر از شرق و غرب. آن‌ها را به خاطر خدمت‌گذاری ما آفریده است و ما را در زمین متفرق ساخته است تا پشت‌های آنان را لگدکوب کرده و زمام اختیار آنان را در دست داشته و از فنون آنان برای منافع خود بهره‌برداری نماییم.
به همین جهت است که بر ما واجب است دختران زیبایی خود را به ازدواج پادشاهان، وزرا و بزرگان درآوریم و فرزندان خود را میان پیروان مذاهب دیگر داخل کرده تا در صورت مقتضی، آن‌ها را وادار به جنگ نموده، قدرت‌ نهایی را در دست داشته و بهره‌برداری کامل از آن‌ها نموده باشیم.»

4- اعمال یهود در برابر ادیان دیگر
یکی از مباحث مهم میان پیروان ادیان، امکان گفت و گو و همزیستی میان آنان است. این امر از نظر تعالیم هر یک از ادیان، مهم و قابل بررسی است. آیا تعالیم یهود، اجازه همزیستی مسالمت‌آمیز و تعامل میان پیروان یهود با پیروان سایر ادیان را می‌دهد یا نه؟ از گذشته تا حال، رفتار و عملکرد آن‌ها چگونه بوده است؟ در این جا به طور مختصر، عملکرد گذشته پیروان دین یهود با پیروان ادیان دیگر را مورد توجه قرار می‌دهیم:

4-1- اعمال یهود در برابر اسلام
عدم پذیرش اسلام از سوی یهود در آغاز بعثت، سبب دشمنی میان مسلمانان و آنان گردید؛ همچنین یهودیان می‌دیدند که پیامبر اسلام (ص) با تبلیغ رسالتش، الفت و برادری در دل‌های مردم ایجاد می‌کند و چنان توده واحد و یکپارچه‌ای از آن‌ها می‌سازد که ممکن است قدرت و حکم روایی آنان را تهدید کند، بدین روی به مخالفت با پیغمبر (ص) برخاستند. قرآن کریم بعضی از نیات آنان را در مبارزه با اسلام آشکار کرد تا مسلمانان از آسیب‌شان بر حذر بمانند در این جا به بعضی از اعمال آنان اشاره می‌شود:

4-1-1- محاصره اقتصادی
گروهی از یهودیان برای منصرف کردن مسلمانان از آیین خود، به کار جدیدی دست زدند. آن‌ها با خودداری از پرداخت هر گونه دین یا امانت یا انجام معاملاتی که بر ذمه آن‌ها بود، برای افرادی که به دین مقدس اسلام مشرف می‌شدند، مشکل اقتصادی ایجاد می‌کردند و به آن‌ها می‌گفتند: حقوقی که شما بر ما داشتید، پیش از اسلام بود و اکنون که مسلمانان شده‌اید، این حقوق از بین رفته است. قرآن کریم در این باره می‌فرماید:
«و دین میان اهل کتاب (از انصارا) کسانی هستند که اگر ثروت‌ زیادی به رسم امانت به آن‌ها بسپاری، به تو باز می‌گردانند؛ و برخی دیگر از اهل کتاب (از یهود)، کسانی هستند که اگر یک دینار هم به آنان بسپاری، به تو باز نمی‌گردانند، مگر تا زمانی که بالای سر آن‌ها ایستاده (و بر آن‌ها مسلط) باشی. این بدان روست که می‌گویند: ما در برابر امیین (غیر یهود)، مسئول نیستیم. و بر خدا دروغ می‌بندند، در حالی که می‌دانند (این سخن دروغ است).
گروهی از مردمان عصر جاهلیت پیش از اسلام، کالایی را به یهودیان فروختند و پس از فروش کالا، مسلمان شدند. هنگامی که پول کالا را از آنان درخواست کردند، یهودیان گفتند: نزد ما امانت و دینی نسبت به شما نیست؛ زیرا شما آیینی را که بر آن بودید، ترک کردید، آن‌ها ادعا کردند که این دستور در کتابشان آمده است. می‌گفتند:
«ما اهل کتاب هستیم و پیامبر و کتاب آسمانی در میان ما بوده است؛ بنابراین اموال دیگران برای ما احترامی ندارد.»
این مطلب به قدری نزد آنان مسلم بود که جنبه اعتقادی و مذهبی به خود گرفته بود، یهودیان می‌گفتند:
«ما در تصرف و غصب اموال عرب مجاز و ماذون هستیم؛ زیرا آنان مشرکند و پیروی از مرام موسی ندارند.»

4-1-2- فتنه انگیزی در میان مسلمانان
یکی از یهودیان به نام «شاس بن قیس» که پیرمردی تاریک دل و در کفر و عناد کم نظیر بود، روزی از کنار مجمع مسلمانان می‌گذشت، مشاهده کرد که جمعی از طایفه اوس و خزرج - که سال‌ها با هم جنگ‌های خونینی داشتند - در نهایت صفا و صمیمیت گرد هم نشسته، مجلس انسی به وجود آورده‌اند و آتش اختلافات شدیدی که در جاهلیت در میان آن‌ها شعله‌ور بود. به کلی خاموش شده است. از دیدن این صحنه بسیار ناراحت شد و با خود گفت: اگر این‌ها تحت رهبری محمد (ص) از همین راه پیش برود، موجودیت یهود به کلی در خطر است. در این حال، نقشه‌ای به نظرش رسید، به یکی از جوانان یهودی دستور داد به جمع آنان بپیوندد و حوادث خونین بغاث را - محلی که جنگ شدید اوس و خرزج در آن نقطه واقع شد - به یاد آن‌ها بیاورد و آن حوادث را پیش چشم آن‌ها مجسم کند.
اتفاقا این نقشه - که با مهارت آن جوانان یهودی پیاده شد- موثر واقع گردید و جمعی از مسلمانان از شنیدن این جریان به گفت و گو پرداختند؛ حتی بعضی افراد طایفه اوس و خزرج یکدیگر را به تجدید آن صحنه‌ها تهدید کردند. ‌ ‌
چیزی نمانده بود که آتش خاموش شده دیرین بار دیگر شعله ور گردد. خبر به پیامبر (ص) رسید. به سرعت با جمعی از مهاجران به سراغ آن‌ها‌ آمدند و با اندرزهای مؤثر و سخنان تکان دهنده خود، آن‌ها را بیدار ساختند.
وقتی جمعیت سخنان آرام بخش پیامبر (ص) را شنیدند، از تصمیم خود برگشتند، سلاح‌ها را بر زمین گذاشتند، دست در گردن هم افکندند، به شدت گریستند و دانستند این از نقشه‌های دشمنان اسلام بوده است و صلح، صفا و آشتی بار دیگر کینه‌هایی را که می‌خواست زنده شود، شست و شو داد.
در این هنگام چهار آیه 98 - 101 از سوره آل عمران نازل شد. در دو آیه نخست، یهودیان اغوا کننده را نکوهش می‌کند و در دو آیه بعد، به مسلمانان هشدار می‌دهد:
«بگو: ای اهل کتاب! چرا به آیات خدا کفر می‌ورزید؟! و خدا گواه است بر اعمالی که انجام می‌دهید. بگو ‌ای اهل کتاب! چرا افرادی را که ایمان آورده‌اند؛ از راه خدا باز می‌دارید و می‌خواهید این راه را کج سازید در حالی که شما (به درستی این راه) گواه هستید؟! خدا از آن چه انجام می‌دهید، غافل نیست؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر از گروهی از اهل کتاب (که کارشان نفاق افکنی و شعله ور ساختن آتش کینه و عداوت است) اطاعت کنید، شما را پس از ایمان، به کفر باز می‌گردانند و چگونه ممکن است شما کافر شوید، با این که آیات خدا بر شما خوانده می‌شود و پیامبر او در میان شماست؟! و هر کس به خدا تمسک جوید، به راهی راست هدایت شده است.»

4-1-3 شبهه افکنی در میان مسلمانان
دشمنان اسلام، به ویژه یهود، برای دور کردن مسلمانان از هیچ کوششی فروگذار نبودند؛ حتی درباره یاران نزدیک پیامبر (ص) نیز چنین طمعی داشتند که بتوانند آن‌ها را از اسلام بازگردانند و مسلما اگر می‌توانستند در یک یا چند نفر از یاران نزدیک پیامبر اکرم (ص) نفوذ کنند، ضربه بزرگی به اسلام وارد و برای تزلزل دیگران نیز زمینه کامل مساعدی فراهم می‌شد.
بعضی از مفسران نقل کرده‌اند: جمعی از یهود می‌کوشیدند تا افراد سرشناس و مبارزی از مسلمانان پاکدل چون: «معاذ» و «عمار» و بعضی دیگر را به سوی آیین خود دعوت کنند و با وسوسه‌های شیطانی از اسلام بازگردانند؛ در نتیجه این آیه نازل شد و به همه مسلمانان در این زمینه هشدار داد:
«جمعی از اهل کتاب (از یهود) دوست داشتند شما را گمراه کنند. (اما آن‌ها باید بدانند که نمی‌توانند شما را گمراه سازند،) آن‌ها گمراه نمی‌کنند، مگر خودشان را و نمی‌فهمند.»

4-1-4- مبارزه یهود برای تغییر عقیده مسلمانان
خداوند در قرآن کریم می‌فرماید:
«بسیاری از اهل کتاب از روی حسد - که در وجود آن‌ها ریشه دوانده - آرزو می‌کردند شما را پس از اسلام و ایمان، به حال کفر بازگردانند، با این که حق برای آن‌ها کاملا روشن شده است. شما آن‌ها را عفو کنید و گذشت نمایید تا خداوند، خود (فرمان جهاد) بفرستد. خداوند به هر چیزی توانا است.»
یهود به این قناعت نمی‌کردند که خود آیین اسلام را نپذیرند، بلکه اصرار داشتند مؤمنان نیز از ایمانشان بازگردند و انگیزه آن‌ها در این کار، چیزی جز حسد نبود.
بنابراین، دستور مزبور یک دستور مبارزاتی است که به مسلمانان داده شده تا در برابر فشار شدید دشمن در آن شرایط خاص، از سلاح‌ «عفو و گذشت» استفاده کنند و به ساختن خویشتن و جامعه اسلامی بپردازند و در انتظار فرمان خدا باشند.
مسلمانان، حتی در آن زمان، آن قدر قوت و قدرت داشتند که عفو و گذشت نکنند و به مقابله با دشمنان بپردازند، ولی برای این که دشمن - اگر قابل اصلاح است - اصلاح شود، خداوند نخست دستور «عفو و گذشت» می‌دهد، به تعبیر دیگر، در برابر دشمن، هرگز نباید «خشونت» نخستین برنامه باشد، بلکه اخلاق اسلامی ایجاب می‌کند که نخستین برنامه «عفو و گذشت» باشد؛ اگر فایده نداشت، آن گاه به خشونت متوسل شوند.

4-2- اعمال یهودیان در برابر مسیحیان
با وجود آن که آیین یهود از آغاز پیدایش، مبتنی بر تبلیغ و توسعه طلبی نبوده و تنها به قوم یهود و بنی‌اسرائیل اختصاص داشته، به همین دلیل، جنگ و تعرض به اقوام دیگر در آن پیش‌بینی نشده بوده است؛ ولی یهود به این عنوان که «قوم برگزیده خدا» است و نژاد شان بر دیگر نژادها برتری دارد، از هیچ گونه کینه توزی و فتنه‌انگیزی دریغ نکرده‌اند و در هر کجا که سکونت داشته‌اند. ملتی ستیزه جو و خرابکار به شمار آمده‌اند و تا آن جا که قدرت داشته‌اند، در زجر، آزار و اعدام پیروان ادیان دیگر می‌کوشیده و از هر گونه حرکت فکری و دینی با کمال قساوت ممانعت می‌کرده‌اند و پیغمبران الاهی (ع) را - که آنان را به راه راست دعوت می‌کردند - به قتل رسانیده‌اند و در شکنجه و آزار پیروان انبیا، نهایت کوشش را به عمل می‌آوردند.
داستان حضرت مسیح (ع) و حوادث رقت بار زندگی آن پیغمبر بزرگ و شکنجه و آزاری که حواریان آن حضرت از قوم یهود دیدند و سرانجام آوارگی پیروان آیین مسیح (ع) نموداری از رفتار قساوت بار یهودیان و تعصبات جنایات آمیز آنان است. مسیحیان تا زمانی که آیین مسیحیت از طرف دولت روم به رسمیت شناخته نشده بود، همواره در زیر شکنجه و آزار یهودیان و حکومت یهودی به سر می‌بردند.
تنها در طلیعه قرن چهارم م . بود که به موجب فرمانی که در سال 311م. از سوی امپراتوری روم صادر شد، مسیحیان آزادی اندک یافتند و از شکنجه و تعصب ورزی آشکار یهودیان نجات یافتند.
یهودیان حتی پس از آن که قدرت و استقلال سیاسی خود را در پی همین تعصبات و فتنه جویی‌های از دست دادند و شیرازه اجتماعشان از هم پاشیده شد، باز دست از تحرکات خصمانه و بد رفتاری نسبت به مخالفان، به ویژه مسیحیان، برنداشتند و در فرصت‌های مناسب، فتنه‌هایی به پا کردند و کشتارهایی به راه انداختند.
در زمان «هرقل»، امپراتور روم، با وجود این که مذهب رسمی حکومت، مسیحیت بود، یهویان در «انطاکیه» فتنه خونینی به راه انداختند و با وضع فجیعی، اسقف بزرگ شهر را قطعه قطه کردند. در شهر «صور» پایتخت «فنیقی‌ها» والی شهر را به قتل رسانیدند؛ سپس با یهود فلسطین هم داستان شده، قرار بر آن گذاشتند که شبانه بر شهر صور حمله ور شوند و مسیحیان را قتل عام کنند؛ ولی چون توطئه آنان عقیم ماند و سپاهیان روم طبق اطلاع قبلی، از هجوم وحشیانه آنان جلوگیری به عمل آوردند، یهودیان - که از خشم، حالت سبعیت پیدا کرده بودند، به سوی دیرها و کلیساهای اطراف شهر سرازیر شده،‌ آن‌ها را با خاک یکسان و روستاهای مجاور را به خاک و خون کشیدند.
در یکی از جنگ‌ها - که میان دو دولت ایران و روم در گرفته بود - یهودیان هشتاد هزار اسیر مسیحی را از ایرانیان خریدند و از روی کینه و انتقام، همه را مانند گوسفند سر بریدند.
گویند: نقشه این جنگ از سوی یهودی‌ها بوده است و ایرانیان به تحریک یهود به این جنگ خونین دست زدند.
در عصر امپراتوری «نیرون» یهودی‌ها در شهر قدس فتنه‌ای به پا کردند و فرماندار شهر را کشتند و آشوبی به راه انداختند که در پی آن از طرف امپراتوری رومیان، شهر قدس محاصره و در سال 70م. یهودیان قدس قتل‌ عام شدند و معابد یهود ویران و کهنه و روسای مذهبی‌شان به وضع فجیعی کشته شدند. همین حادثه باعث جنبش یهودی‌ها شد و حس انتقامجویی آنان را بیش از پیش تشدید کرد و سبب جنگ‌ها و خونریزی‌های فراوانی‌ گردید.
تا آن که در میانه قرن چهارم م. یکی از پادشاهان ایران یهود را در صورت وفاداری و کمک به ایرانیان، وعده آزادی داد و دیری نپایید که بر اثر خیانت و تمرد، مورد غضب پادشاه ایران واقع شدند؛ عده‌ای مقتول و جمعی محبوس و گروهی تبعید و مورد شکنجه قرار گرفتند.
در عصر حاضر نیز جنایات و تجاوزات و توطئه‌های تجاوزکارانه صهیونیسم بین‌المللی بر همه مکشوف و اغراض و مقاصد شوم آن‌ها بر ضد ملت‌های غیر یهودی کاملا روشن گردیده است؛ تا آن جا که ایادی این حزب متعصب ضد انسانی در بیشتر مراکز بین‌المللی رخنه کرده و در بیشتر خرابکاریها و تشنجات و کشتارهای عمده جهان، از عوامل موثر شمرده می‌شوند.
یهودی‌ها در جنگ‌های جهانی دست داشتند و پس از جنگ نیز براساس اصل کینه توزی، شبکه‌های جاسوسی بین‌المللی را به نفع استعمارگران اداره می‌کردند و این حقیقت ننگین با دستگیر شدن یکی از عناصر خطرناک این باند که ریاست شبکه جاسوسی را به عهده داشت، فاش گردید. وی اعتراف کرد که بنابر معاهده سری - که در سال 1947م. در مورد تشکیل دولت اسرائیل بین دولت امریکا و صهیونیست‌ها منعقد شده بود - یهودی‌ها انجام این وظایف را در قبال کمک امریکا به عهده گرفتند و از آن به بعد شبکه جاسوسی آمریکا را اداره می‌کنند.
دولت آمریکا نیز در مقابل خوش خدمتی آن‌ها، به وعده خود وفا کرد و سرانجام «صهیونیسم» توانست بخشی از فلسطین را اشغال و نزدیک به یک میلیون مسلمان فلسطینی را از خانه و وطن آواره کند.
از جمله مظاهر ننگین تعصبات مذهبی یهودیان، می‌توان به کشتار فجیع مسیحیان یمن به دست حکومت یهودی آن سرزمین اشاره کرد. در این کشتار هولناک، ده‌ها هزار نفر از مسیحیان با وضع فجیعی به قتل رسیدند و در آتش سوزانیده شدند.
قرآن کریم نیز به شکنجه،آزار و قتل مسیحیان به دست یهودی‌ها اشاره دارد:
«مرگ و عذاب بر شکنجه گران صاحب گودال (آتش) باد؛ گودال‌هایی پر از آتش شعله‌ور، هنگامی که (یهود) در کنار آن نشسته بودند و آن چه را نسبت به مؤمنان (مسیحی) انجام می‌دادند، با خونسردی تماشا می‌کردند!»
در این که این ماجرا مربوط به چه زمانی و مربوط به چه قومی است و آیا این یک ماجرای خاص و معین بوده یا اشاره به ماجراهای متعدد از این قبیل در مناطق گوناگون جهان دارد، در میان مفسران و مورخان گفت و گو است. معروف‌تر از همه، مربوط به «ذونواس» آخرین پادشاه «حمیر» در سرزمین «یمن» است.
«ذونواس» که آخرین نفر از سلسله گروه «حمیر» بود، به آیین یهود درآمد و گروه «حمیر» نیز از او پیروی کردند. او نام خود را «یوسف» نهاد و مدتی بر این منوال گذشت؛ سپس به او خبر دادند که در سرزمین نجران، در شمال یمن، هنوز گروهی بر آیین نصرانیت باقی هستند. هم مسلکان ذونواس او را وادار کردند که اهل نجران را به پذیرش آیین یهود مجبور کند. او به سوی نجران حرکت و ساکنان آن‌جا را جمع کرد و آیین یهود را بر آن‌ها عرضه داشت و اصرار کرد که آن را پذیرا شوند؛ ولی آن‌ها نپذیرفتند.
ذونواس دستور داد خندق بزرگی کندند و هیزم در آن ریختند و آتش زدند. گروهی را زنده زنده به آتش سوزاند و گروهی را با شمشیر کشت و قطعه قطعه کرد، به گونه‌ای که عدد مقتولان و سوختگان به بیست هزار نفر رسید.
این کوره‌های آدم سوزی که به دست یهود به وجود آمد، احتمالا نخستین کوره‌های آدم سوزی در طول تاریخ بوده است. آن‌ها مؤمنان مسیحی را وادار می‌کردند دست از ایمان خود بردارند و هنگام که با مقاومت آنان روبه رو می‌شدند، آن‌ها را در این کوره‌های آدم سوزی انداخته‌، به آتش می‌کشیدند! گروهی نیز با کمال خونسردی نشسته بودند و صحنه‌های شکنجه را تماشا می‌کردند و لذت می‌بردند که این مساله، نهایت قساوت آن‌ها را نشان می‌دهد. بعضی نیز گفته‌اند: این گروه مامور بازجویی و اجبار مؤمنان مسیحی به ترک مذهب حق بودند.
در این گیرودار، یک تن از نصارای نجران فرار کرد و به سوی روم و درباره قیصر شتافت و از ذونواس شکایت کرد و یاری طلبید. قیصر گفت: سرزمین شما از من دور است؛ اما نامه‌ای به پادشاه حبشه می‌نویسم. او مسیحی و همسایه شما است. از او می‌خواهم شما را یاری دهد؛ سپس نامه‌ای نوشت و از پادشاه حبشه، انتقام خون مسیحیان نجران را درخواست کرد.
مرد نجرانی نزد سلطان حبشه، نجاشی، آمد و ماجرا را بازگفت. نجاشی از شنیدن این داستان سخت متاثر شد و از خاموشی شعله آیین مسیح (ع) در سرزمین نجران افسوس خورده و تصمیم به انتقام شهیدان گرفت.
لشکریان حبشه به جانب یمن تاختند و در یک پیکار سخت، سپاه ذونواس را شکست دادند و گروه بسیاری از آنان را کشتند و طولی نکشید که مملکت یمن به دست نجاشی افتاد و به صورت ایالتی از ایالات حبشه درآمد.
«جان ناس» در مورد رفتار یهودیان نسبت به مسیحیان می‌گوید:
«رابطه یهودیان و مسیحیان از ابتدا خصمانه بوده است، زیرا از قرون اول میلادی به بعد، ربانیون و احبار یهود، منکر مسیح بودند و آن را طرد می‌نمودند، گرچه پیروان عیسی تا حدی همیشه مساعی جمیله مبذول می‌داشتند.»
ضدیت یهود با حضرت مسیح (ع) در فرازهایی از انجیل منعکس شده است.

5- جنگ نزد یهود
هنگامی که بحث «جنگ در ادیان» را ملاحظه می‌کنیم، هیچ جنگی در قساوت و شدت همانند «جنگ در دین یهود» نیست. یهود براساس شریعت خود، در طول تاریخ، به جنگ و خونریزی فراوان می‌پرداخته‌اند و در این راه به اطفال و زنان نیز رحم نمی‌کرده و خود را «ملت برگزیده‌ خدا» می‌دانند. یهود، رهبران تخریب و نابودی در این عامل بوده‌اند. یکی از بزرگان یهود به نام «ارنست رینان» عقیده دارد:
«وقتی عدل در عالم تحقق پیدا نکند، پس بهتر است که کل عالم تخریب گردد.»
یکی دیگر از بزرگان یهود می‌گوید:
«ما یهود نیستیم مگر آقای عالم و فاسد کننده عالم، ایجاد کننده فتنه در عالم و جلاد عالم باشیم.»

قرآن کریم، یهود و مشرکان را در یک ردیف قرار می‌دهد و آنان را دشمن‌ترین افراد نسبت به مسلمانان معرفی می‌نماید:
«به طور مسلم، دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان را یهود و مشرکان خواهی یافت. و نزدیک‌ترین دوستان به مؤمنان را کسانی می‌یابد که می‌گویند: ما نصارا هستیم این بدان روست که در میان‌ آن‌ها، افرادی عالم و تارک دنیا هستند و آن‌ها (در برابر حق) تکبر نمی‌ورزند.»
تاریخ اسلام به خوبی گواه این حقیقت است؛ زیرا در بسیاری از نبردهای ضد اسلامی، یهود به طور مستقیم دخالت داشته و از هیچ گونه کارشکنی و دشمنی خودداری نکرده‌اند. افراد بسیار کمی از آن‌ها به اسلام گرویده‌اند؛ در حالی که در غزوات اسلامی، رویارویی مسلمانان با مسیحیان را کمتر شاهدیم و نیز افراد فراوانی از آن‌ها را مشاهده می‌کنیم که به صفوف مسلمانان پیوسته‌اند.
این مقایسه بیشتر درباره یهود و مسیحیان معاصر پیامبر اسلام (ص) است؛ زیرا یهود با این که دارای کتاب آسمانی بود، به دلیل دلبستگی بیش از اندازه به مادیات، در صف مشرکانی قرار گرفته بودند که از نظر مذهبی با آن‌ها هیچ اشتراکی نداشتند. در آغاز، یهودیان مبشران اسلام محسوب می‌شدند و انحرافاتی همانند «تثلیت» نداشتند؛ اما دنیا پرستی شدید، آن‌ها را به کلی از حق بیگانه کرد؛ در حالی که مسیحیان آن عصر چنین نبوده‌اند.
البته مسیحیان قرون بعد نسبت به اسلام و مسلمانان مرتکب جنایاتی شدند که دست کمی از یهود نداشت؛ جنگ‌های طولانی و خونین صلیبی در گذشته و تحریکات فراوانی که امروز از ناحیه استعمار کشورهای مسیحی بر ضد اسلام و مسلمانان می‌شود، امری نیست که بر کسی پنهان باشد.
اما عجیب این که یهودیان، همه این جنگ طلبی‌ها را با استناد تورات انجام می‌دهند؛ برای نمونه، در متن تورات چنین می‌خوانیم:
«چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی، آن را برای صلح ندا کن و اگر تو را جواب صلح بدهد و دروازه‌ها را برای تو بگشایند، آن گاه تمام قومی که در آن یافت شوند، به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند و اگر با تو صلح نکرده، با تو جنگ نمایند، پس آن را محاصره کند و چون یهوه -‌ خدایت - آن را به دست تو بسپارد، جمیع ذکورانش را به دم شمشیر بکش - لیکن زنان و اطفال و بهایم و آن چه در شهر باشد - یعنی تمام غنیمتش را - برای خود به تاراج ببر و غنایم دشمنان خود را که یهوه - خدایت به تو دهد، بخور. به همه شهرهایی که از تو بسیار دورند که از شهرهای این امت‌ها نباشند، چنین رفتار نما؛‌اما از شهرهای این امت‌هایی که یهوه - خدایت- را به ملکیت می دهی، هیچ ذی نفسی را زنده مگذار، بلکه ایشان را ... چنان که یهوه - خدایت - تو را امر فرموده است، بالکل هلاک ساز.»
همچنین در تورات می‌خوانیم:
«یهوه، خدای ما، او (سرزمین سیحون و ملک حشبون) را به دست ما تسلیم نموده، او را با پسرانش و جمیع قومش زدیم و تمامی شهرهایش را در آن وقت گرفته، مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را باقی نگذاشتیم، لیکن بهایم را با غنیمت شهرهایی که گرفته بودیم، برای خود به غارت بردیم.»
و در جای دیگر تورات آمده است:
«پس یهوه، خدای ما، عوج ملک باشان و نیز تمامی قومش را به دست ما تسلیم نموده، او را به حدی شکست دادیم که احدی از برای وی باقی نماند و در آن وقت، همه شهرهایش را گرفتیم و شهری نماند که از ایشان نگرفتیم... و آن‌ها را بالکل هلاک کردیم؛ چنان که با سیحون و ملک حشبون کرده بودیم. هر شهر را با مردان و زنان و اطفال هلاک ساختیم و تمامی بهایم و غنیمت شهرها را برای خود به غارت بردیم.»
و نیز آمده است:
«و هر آن چه در شهر بود، از مرد و زن و جوان و پیر، حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاک کردند.»
در این میان، قرآن کریم عده‌ای از یهودیان را می‌ستاید؛ همان‌هایی که از غرور، خودپرستی و تکبر خودداری می‌کنند و همواره حقیقت را مد نظر دارند:
«آن‌ها همه یکسان نیستند؛ از اهل کتاب جمعیتی هستند که (به حق و ایمان) قیام می‌کنند و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را می‌خوانند در حالی که سجده می‌نمایند؛ به خدا و روز واپسین ایمان می‌آورند، امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و در انجام کارهای نیک، پیشی می‌گیرند و آن‌ها از صالحانند، و آن چه از اعمال نیک انجام دهند، هرگز کفران نخواهد شد (و پاداش شایسته آن را می‌بینند) و خدا از پرهیزگاران آگاه است.»
و به این ترتیب، قرآن کریم از این که نژاد یهود را به کلی محکوم کند یا خون آن‌ها را کثیف بشمرد، خودداری کرده و تنها بر اعمال آن‌ها انگشت می‌گذارد و با تجلیل و احترام از افرادی که به اکثریت فاسد نپیوستند و در برابر ایمان و حق تسلیم شدند، به نیکی یاد می‌کند و این روش اسلام است که در هیچ موردی، مبارزه‌اش رنگ نژادی و قبیله‌ای ندارد و تنها بر محول عقاید، اعمال و رفتار می‌گردد.

6- یهود و همزیستی مسالمت آمیز با مسلمانان!
با توجه به آن چه گذشت، براساس تعالیم تورات موجود و عملکرد یهودیان، در طول تاریخ، جایی برای «همزیستی مسالمت آمیز» و «حقوق بین‌الملل» وجود ندارد. آنان خود را «ملت برگزیده خدا» می‌دانند و برای تحقق این نظر، همواره در فکر سلطه بر دیگر ادیان و ملل بوده‌اند و در مواردی نیز که به پیشنهادات دیگران تن داده‌اند، جز از روی ضعف و ناتوانی نبوده و هر موقع قدرتی یافته‌اند، کشتار گسترده‌ای به راه انداخته‌اند؛ در گذشته با مسیحیان و امروز با مسلمانان.
اکنون گروهی از قوم یهود - یعنی صهیونیست‌ها - اقدام به غصب سرزمین‌های دیگران و آواره‌ کردن آن‌ها از وطن خود و کشتن و نابود کردن فرزندانشان کرده‌اند؛ حتی احترام خانه خدا - بیت‌المقدس - را نیز رعایت نمی‌کنند.
آن‌ها در برخورد با مسائل جهانی، عملا نشان داده‌اند که پیرو هیچ قانون و معیار بین‌المللی نیستند. هر گاه به فرض، یک جنگ‌جوی فلسطینی به سوی آن‌ها شلیک کند، در مقابل، اردوگاه‌های آوارگان، کودکستان‌ها و بیمارستان‌های آنان را بمباران می‌کنند و در ازای کشته شدن یک نفر از خودشان، گاهی صدها نفر بی‌گناه را به قتل می‌رسانند و خانه‌های فراوانی را منفجر می‌کنند.
«تاریخ شاهد فجایع این گروه به «مسجد الاقصی» از زمان اشغال آن در سال 1967م. بوده است. در سال 1969م. شخصی به نام «مایکل رومان» آتشی در مسجد برافروخت که نزدیک به 1500 متر مربع از مساحت مسجد را در برگرفت. در این آتش سوزی، منبر «صلاح الدین»،‌ گنبد مسجد - که دارای آثار معماری اسلامی با ارزشی بود - و نیز «مسجد عمر» در داخل مسجد الاقصی و «محراب زکریا» و بعضی چیزهای دیگر در آتش سوخت. در سال 1969م. گروهی از یهودیان، مراسم مذهبی خود را در مسجد الاقصی به جای آوردند و این عمل را چندین بار تکرار کردند و هنگامی که با اعتراض مسلمانان رو به رو شدند، قاضی یهود به محق بودن یهود حکم صار کرد! در سال 1982م. یک یهودی امریکایی، مسجد و نمازگراران در مسجد را با آتش سلاح مورد تعرض قرار داد و در همان سال، فرد دیگری با مواد منفجره بخشی از حرم را تخریب کرد. عده فراوانی از یهود نیز اعلان کردند که باید مسجد خراب شود و به جای آن، معبد یهودی‌ها ساخته شود.»
یکی از نویسندگان عرب درباره رفتار جنگ طلبانه صهیونیست‌ها می‌گوید:
«ما دارای دلیل واضح بر توحش یهود طی جنگ‌های فلسطین از سال 1948م. به بعد بوده‌ایم؛ به گونه‌ای که در توحش و خونریزی ضرب المثل هستند؛ کشتارهای آن‌ها در دیریاسین، الخلیل، رام الله، غزه و دیگر شهرهای فلسطین.»
آن‌ها خود را به هیچ یک از مصوبات بین‌المللی و قطعنامه‌های سازمان ملل، پایبند نمی‌دانند و آشکارا همه را زیر پا می‌گذارند. بدون شک این همه قانون شکنی، بیداد گری و اعمال ضد حقوق بین‌الملل، ناقض اصل همزیستی مسالمت آمیز است و جایی برای تعاون و همکاری بین المللی براساس حقوق پذیرفته شده جهانی باقی نمی‌گذارد.

منابع:
-قرآن کریم.
- انجیل (عهد جدید)
- تورات (عهد عتیق) و تلمود، شرح تورات.
- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، 1373.
- عمید زنجانی، عباس علی، اسلام و همزیستی مسالمت آمیز، تهران، دارالکتاب الاسلامیه 1344.
- شلبی، احمد، مقارنه الادیان: المسیحیه، قاهره، مکتبه النهضه العربیه، 1993.
- همان، مقارنه الادیان: الیهود، همان، 1993.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دارالمعونه الطباعه و النشر، 1986.
- طباره، عفیف عبد الفتاح، یهود از نظر قرآن ترجمه علی منتظمی، تهران، بعثت، 1353.
- قربانی، زین العادبدین، اسلام و حقوق بشر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1375.
- قاسمی، مهدی، قدس موطن آرزوهای مسلمین، ره توشه راهیان نور، ویژه نامه ماه مبارک رمضان 1378ش.
- گارودی، روژه، پرونده اسرائیل و صهینونیزم سیاسی، ترجمه دکتر نسرین حکمی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369.
- گئر، جوزف حکمت ادیان، ترجمه و تالیف محمد حجازی، تهران، کتابخانه‌ ابن سینا، 1373.
- موسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی (ره)، ‌فلسفه حقوق، جزوه آموزشی.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1366.
- ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، پیروز، 1354،‌ چ3.

پی نوشت‌ها:
1- ر.ک. به: علی اکبر دهخدا، «لغت‌‌نامه دهخدا» تهران، دانشگاه تهران 1373، ج 14، «یهود».
2- ر.ک. به: همان، ج 5، ص 6240، ماده «تورات».
3- مکارم شیرازی و دیگران، ناصر، «تفسیر نمونه»،‌ تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1366، ج 2، ص 310، از الهدی الی دین المصطفی، الرحله المدرسیه؛ رهبر سعادت و قرآن و آخرین پیامبر.
5- گارودی، روژه «اسرائیل و صهیونیزم سیاسی» ترجمه دکتر نسرین حکمی،‌ تهران، وزارت ‌فرهنگ و ارضاد اسلامی، 1369، ص 37.
6- گارودی، روژه، ‌همان، ص 37.
7- همان، ص 38، از روزنامه ساندی تایمز، 15 ژوئن 1969.
8- گارودی، روژه، همان، ص 39.
9- قاسمی، مهدی، «ره توشه راهیان نور» ص 252.
10- گارودی، روژه، همان، ص 39.
11- همان.
12- جمعه (62): 6.
13- موسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی (ره)، ‌«فلسفه حقوق» جزوه آموزشی، ص 240.


دسته ها : سیاست
پنج شنبه 1388/2/10 16:14
X