تعداد بازدید : 4573469
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
امروزه شاهدیم که محور اساسی حضور فعال دولتها در عرصه بینالملل، براساس تامین منافع ملی و امنیت ملی است و دیپلماسی فرآیند ارتباط دولتها به منظور متقاعد کردن یکدیگر برای حمایت و به رسمیت شناختن مواضع محسوب میشود. از طرفی اگر بپذیریم در دنیایی زندگی میکنیم که ابر سنگین رسانه سایه خود را بر همه ابعاد زندگی انسانها گسترده است و تمامی روابط بشری از جنگ و صلح تا انواع و اشکال تعاملات فرهنگی و سیاسی در چنبره امواج الکترونیک و سایبرنتیک قرار دارد، میتوان به این نتیجه رسید که فرآیند دیپلماسی نیز که از مهمترین مولفههای روابط بینالملل است بشدت از این پدیده تاثیر میگیرد، بنابراین طبیعی است که بین دیپلماسی رسانهای و امنیت ملی ارتباط کاملا شفاف و مستقیمی وجود داشته باشد. به منظور بررسی تعامل میان دیپلماسی رسانهای و امنیت ملی یا به عبارتی نقش دیپلماسی رسانهای در ارتقای سطح امنیت ملی لازم است واژه امنیت ملی تعریف شود.
مفهوم امنیت ملی هر روز بیش از گذشته نهتنها در جهان سیاست، بلکه در اقتصاد، فرهنگ و اجتماع مورد استفاده قرار گرفته و آرام آرام به واژه و مفهومی پرقدرت تبدیل شد. به طوری که امروزه در متون مختلف مربوط به روابط بینالملل از جایگاه ویژهای برخوردار است. هنوز اندیشمندان و صاحبنظران علوم سیاسی و روابط بینالملل به تعریف واحدی برای آن دست نیافتهاند، به طوری که پراکندگی نظری و امکان برداشتهای متفاوت و دلخواه در تحقیقات و مطالعات بخوبی قابل تشخیص است. آنچه در بیشتر متون سیاسی مورد اتفاقنظر است، نسبی بودن موضوع امنیت در شرایط و جوامع مختلف است و اصولا به دلیل این که امنیت یک پدیده ادراکی و احساسی به شمار میرود، افراد و جوامع گوناگون ادراک و احساس خود را از امنیت دارند.
به همین دلیل دیدگاههایی وجود دارد که اساسا برای واژه امنیت مفهوم و مصداق واقعی قائل نیستند و هر گونه مفهومسازی در حوزه امنیت را از جنس بازیهای زبانی و گفتمانهای غیرثابت میدانند.
برخی معتقدند امنیت یک عنصر تجزیهناپذیر است، یعنی وقتی کشوری در یک نقطه از سرزمین خود با تهدید روبهروست، ناامنی به وجود آمده در تمام شوون و ارکان دیگر کشور تاثیر میگذارد و نمیتوان قبول کرد کشوری مدعی امنیت داخلی باشد، ولی یکی از استانها یا شهرهای آن در معرض تهدید یا اشغال بیگانگان باشد. در هر صورت رویکردهای مختلفی در حوزه امنیت ملی توسط متفکران علوم سیاسی مطرح شده است. برای مثال عدالتورزی افلاطون، محافظت در برابر تجاوز خارجیان توماس هابز، دستیابی به رفاه و آسایش جان لاک، تاکید بر محفوظ ماندن فعالیتهای اقتصادی هافمن، تکیه بر توسعه سیاسی و اقتصادی مک نامارا، تکیه بر رابطه قدرت و امنیت پیروان میشل فوکو، به نظر میرسد در سالهای اخیر تمرکز تحقیقات بر ابعاد غیرنظامی امنیت ملی بیشتر شده است، به طوری که دیتریک فیشر در تحقیقی برای سازمان ملل متحد با تفکیک تهدیدات داخلی و خارجی و بینالمللی 5 بعد بقاء، سلامت، بهزیستی اقتصادی، محیط زیست قابل زندگی و حقوق سیاسی را در امنیت، اساسی دانسته و در مقابل نابودی، بیماری، فقر، تخریب محیط زیست و سرکوب داخلی را عامل اصلی تهدید امنیت ملی میداند.
به طور خلاصه میتوان امنیت را نبود تهدیدات نسبت به ارزشهای اصلی و کمیاب هر جامعه تعریف کرد.
نقش دیپلماسی رسانهای در تامین امنیت ملی
آنچه مسلم است، امنیت ملی یکی از اهداف اصلی و جوهری در سیاست خارجی همه کشورهای جهان محسوب میشود. لزوم دفاع از کشور در برابر تجاوز احتمالی، معمولا از اهمیت و اولویت خاصی برخوردار است و تنها زمانی از اهمیت این عامل کاسته میشود که موازین حقوق بینالملل آنچنان در جامعه جهانی مورد احترام قرار گیرد که هیچ کشوری سودای تجاوز به دیگری را در سر نپروراند یا سازمانهای بینالمللی از چنان نیروی فوق دولتی برخوردار شوند که بتوانند از هر تجاوزی در هر جا و به هر صورت جلوگیری به عمل آورند.آنچه مسلم است، امنیت ملی تابعی است از شرایط بینالمللی و لازمه آن 3 نوع آمادگی را شامل میشود: آمادگی سیاسی، اقتصادی و نظامی.
آمادگی سیاسی را میتوان از راههای زیر تامین کرد:
1- عقد پیمانهای دفاعی به منظور مقابله با تجاوزات احتمالی
2- انجام مذاکره به منظور جلوگیری از اقداماتی که ممکن است به جنگ بینجامد.
3- تعیین و اجرای هدفهای سیاسی فراملی و فرامنطقهای
4- مدیریت بحرانهای بینالمللی و منطقهای
همان طور که ملاحظه میکنید امروزه رسانهها نقش مهمی در عقد پیمانهای دفاعی یا مشارکت نکردن در پیمانهای پیشنهادی ایفا میکنند. برای مثال میتوان به نقش توافقات اسلو اشاره کرد که سنگبنای آن توسط رسانهها گذارده شد یا پیمان کمپ دیوید که با دلالی و میانجیگری یک خبرنگار یا در واقع یک شبکه تلویزیونی انجام شد.در بخش مذاکرات بینالمللی نیز که به منظور جلوگیری از جنگ یا رفع سوءتفاهمات انجام میشود رسانهها نقش بسزایی را ایفا میکنند به طوری که در حال حاضر در تبادلات پیامهای دیپلماتیک کمتر نامی از سفرا و سفارتخانهها برده میشود و رهبران سیاسی، بخش عظیمی از پیامهای خود که شامل تهدیدات، انتظارات و مطالبات است را در فضای دیالکتیک رسانهها مبادله میکنند.
شاید بتوان گفت: امروزه تاثیری که یک خبرنگار یا گزارشگر حرفهای بر جریان دیپلماسی و جهتگیریهای آن دارد، کمتر از دیپلماتهای وزارت امور خارجه نیست. کشورهایی که در این حوزه از پیشینه بیشتری برخوردارند و سابقه طولانیتری را در استفاده از رسانه طی کردهاند، تجربیات گستردهتری به دست آورده و اکنون از این تجربیات در ارتقای کیفی و کمی مراودات سیاسی و دیپلماتیک خود بهره میبرند؛ همچنین شاهد هستیم که رسانهها از طریق میزگردها و مناظرههای مختلف اهداف و خطمشیهای خود را در عرصههای فراملی و فرامنطقهای مطرح میکنند و در صورت وجود هر گونه اختلافنظر یا تعارض منافع کارشناسان و مسوولان سیاسی در کشور مقابل از طریق همین مصاحبهها و کنفرانسهای خبری، دیدگاه طرف مقابل را مورد انتقاد قرار میدهند. به این ترتیب رسانهها به منظور حفظ و تامین امنیت ملی نقش محوری و کلیدی ایفا میکنند.
در بخشهای اقتصادی نیز آمادگیهای ذیل الزامی است:
1- داشتن منابع طبیعی مهم و مواد غذایی لازم و نیز دیگر مواد خام یا لااقل داشتن امکان دسترسی به مواد مزبور
2- داشتن ظرفیت صنعتی و مهارت تکنیکی برای تولید سلاحهای لازم برای عملیات نظامی
3- داشتن بنیه مالی کافی برای پرداخت هزینههای مذکور بدون آن که به بحران اقتصادی منجر شود.
حضور رسانه در اقتصاد ازجمله مواردی است که بتازگی مورد توجه قرار گرفته، ولی هنوز نقش قدرتمند رسانهها در تقویت یا تضعیف وضعیت اقتصادی کشورها مورد تحقیق و تفحص قرار نگرفته و به نظر میرسد فرصتهای بسیاری در این زمینه از دست رفته است که جبران آن به آسانی میسر نخواهد بود. آنچه در این مجال امکان طرح آن وجود دارد، این است که رسانهها میتوانند از طریق معرفی پتانسیلها و فرصتهای اقتصادی، زمینه را برای همکاریهای اقتصادی میان کشورها فراهم آورند. از آنجا که جریان غالب و حاکم بر رسانهها حداقل ارتباط میان کشورهای جنوب را مطلوب خود میداند، طبیعی است که از بی.بی.سی یا فاکسنیوز انتظار نداشته باشیم در تسهیل روابط جمهوری اسلامی ایران با هر کشور دیگری اقدام به برنامهسازی و اطلاعرسانی کنند و شاید بتوان گفت راهبرد این شبکهها دقیقا مخالف این مسیر است و تلاش میشود کشورهای جنوب بخصوص آمریکای لاتین، آسیای میانه و خاورمیانه تصویری موهوم و خوفناک از یکدیگر داشته باشند؛ به عنوان مثال اگر ذهنیت هر ایرانی را در مورد ویتنام مورد روانکاری قرار دهید، فضای جنگ و بمباران و مزارع سوخته شده را در آن خواهید یافت و این باعث میشود زمینههای همکاریهای اقتصادی و سرمایهگذاری به حداقل برسد. بنابراین مشاهده میشود دیپلماسی رسانهای در باروری ظرفیتهای همکاریهای اقتصادی که از عوامل مهم در امنیت ملی کشورهاست، نقش کلیدی و محوری ایفایی کند.
آمادگی نظامی نیز که از دیگر مولفههای امنیت ملی هر کشور به حساب میآید، مشتمل است بر:
1- داشتن یک طرح درازمدت استراتژیک یا دفاعی به منظور مقابله با دشمن
2- داشتن یک نیروی نظامی کارآزموده که بتواند بخوبی از سلاحهای مدرن استفاده کند.
3- داشتن طرحهای لازم برای تامین هماهنگی بین غیرنظامیان و نیروهای نظامی در مواقع بحرانی و جنگ
4- داشتن امکان تهیه سریع خواربار و وسایل حمل و نقل برای نیروهای نظامی
در تمامی فاکتورهای مربوط به امنیت ملی، یک عامل همواره نقش بارزی را ایفا میکند و آن چیزی جز دیپلماسی نیست. یعنی دیپلماسی بیبدیلترین اهرم دولتها برای کسب امتیازات بیشتر در حوزه امنیت ملی و حفظ امتیازات قبلی است.
براساس پژوهشهای اخیر محققانی همچون نیک هیپ، راگ توماس، ویلیام داتون و ریچارد کالینز بر این باورند که نوع تازهای از ثبات، امروزه شکل گرفته است که ماهیتا از گونههای پیشین متمایز بوده و زاییده نظارتهای پیشرفته رسانهها بر حیات سیاسی جوامع فعلی است. به عبارت دیگر در حوزه سیاست و روابط سیاسی دولتها میتوانند با استفاده از رسانه امنیت ملی مطالبات خود را در قالب بستههای سیاسی آماده و به دنیا عرضه نمایند. رسانهها همچنین میتوانند آمادگی خود را برای برقراری روابط حسنه و مسالمتآمیز با همه کشورهایی که به گونهای از حداقل منافع مشترک برخوردار هستند، اعلام کنند. رهبران سیاسی دنیا هم اینک با حضور فعال در رسانهها همواره در تلاشند تا خود و کشورشان را چهرهای صلحطلب و علاقهمند به روابط دوستانه معرفی کنند. در واقع میتوان گفت دولتها در شرایطی به سر میبرند که اگر نتوانند در دریای پر تلاطم روابط دیپلماتیک و مسابقههای پی در پی برقراری ارتباط که به صورت فصلی و غیرمنظم برگزار میشود حضور موفق داشته باشند، در درازمدت محکوم به انفعال و خروج از گردونه سیاست بینالملل خواهند شد. ناتوانی در ارائه تصویری روشن از دیدگاهها و کوتاهی در حضور فعال در محافل بینالمللی که انعکاس آن از طریق رسانههای خبری اجتنابناپذیر است باعث زوال نقشهای منطقهای و فرامنطقهای میشود. در این نقطه است که قراردادها و توافقات در پشت درهای بسته بدون حضور این واحدهای سیاسی انجام میپذیرد و منافع آن عاید دولتهایی میشود که توانستهاند توان خود را در تعریف مواضع و پاسخگویی به نیازهای طرف مقابل به اثبات برسانند. دقیقا به همین سبب است که هیات حاکمه آمریکا برای تبلیغات خارجی که منظور همان دیپلماسی عمومی است، تقاضای مبلغ یک میلیارد و 500 میلیون دلار بودجه کردهاند که البته این بودجه برای سال 2008 درخواست شده است. خانم رایس در گزارشی که به کنگره آمریکا ارائه کرد، بصراحت تاکید نمود این مبلغ مستقیما برای حفظ و تامین امنیت ملی آمریکا هزینه میشود. خانم رایس از این میزان بودجه 855 میلیون دلار را برای دیپلماسی عمومی و 667 میلیون دلار را برای حمایت از رادیو و تلویزیونها و اینترنت در کشورهایی مثل کره شمالی، ایران و کوبا معین کرده است. از طرفی ضعیف شدن تارهای ارتباطی در طول زمان و در کنار دیگر عوامل موجود فضایی را ایجاد میکند که تحمل فشارهای بینالمللی اعم از سیاسی و اقتصادی را برای دولتها ناممکن میسازد. در دنیای امروز رسانهها قدرتمندترین ابزار برای تغییر نگرش افراد محسوب میشوند و در این مسیر هر روز به یافته جدیدی دست مییابند. دکتر فرهنگی دراین زمینه معتقد است: نگرش روی عواطف و شناخت مخاطب تاثیر میگذارد و در نهایت موجب پایداری رفتاری او میشود.
در بحث تغییر نگرش 2 مرحله وجود دارد، یکی مرحله تغییر نگرش اولیه و مرحله دوم ایجاد و تثبیت نگرش ثانویه است، که به مهارت و فراهم بودن شرایط خاصی نیاز دارد. به عبارت دیگر قضیه به این سادگی اتفاق نمیافتد و افراد در مقابل تغییر نگرش مقاومت میکنند و سعی میکنند به آسانی دست از اعتقادات و باورهای خود برندارند؛ ولی رسانهها به سبب برخورداری از ظرفیتهای فوقالعاده به صورت مستقیم و غیر مستقیم و به طور مداوم در این مسیر تلاش میکنند و سنگرهای قدیمی و جدید را با اندکی تفاوت فتح میکنند.
تاثیر دیپلماسی رسانهای در امنیت دیگر کشورها
به عبارت دیگر دیپلماسی رسانهای یک کشور نه تنها میتواند در معادلات سیاسی و امنیت ملی یک کشور تاثیر بگذارد، بلکه میتواند در امنیت منطقه نیز تاثیر بسزایی داشته باشد. این تاثیرات از یک حداقل و حداکثری برخوردار است که حداقل آن تشویش اذهان عمومی و افکار عمومی یک ملت و ایجاد اخلال در امنیت روانی یک جامعه است و تاثیر حداکثری آن نیز سرنگونی یک دولت را به دنبال دارد. در بعد تاثیر مثبت بر امنیت ملی نیز رسانه میتواند باعث تحولات قابل توجهی در شرایط سیاسی کشورها شود. برای مثال آقای عابدینی، مدیرکل اخبار شبکه العالم معتقد است دیپلماسی رسانهای جمهوری اسلامی ایران در جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی علیه حزبالله لبنان و حمایت رسانهای از حزبالله تا حد قابل توجهی برروحیه مبارزان و مردم بیدفاع لبنان تاثیر داشت و شاید آنچه باعث میشد حملات پی در پی را تحمل کنند، همین حمایت و پشتیبانی رسانههای جهان اسلام بود.آنچه مسلم است در برخی موارد منافع ملی کشورها اقتضا میکند امنیت ملی کشور دیگری را مورد تهدید متقابل قرار دهند و در زمان حاضر رسانهها کارآمدترین ابزار برای نیل به این هدف به شمار میروند.
یکی از روشهای متداول رسانهها انتشار اخبار جهتدار و معطوف به اهداف خاص است و چه بسا پخش یک برنامه تلویزیونی در قالب مصاحبه یا گفتگوی تلویزیونی میتواند دکترین امنیت ملی یک کشور را دستخوش تغییر و تحولات اساسی کند. چنانچه پخش نطق تلویزیونی رئیسجمهور آمریکا در روز 11 سپتامبر تهدیدی علنی برای کشورهای اسلامی و گویای استراتژی جدید آمریکا نسبت به کشورهای اسلامی بود.
یکی دیگر از تاثیرات رسانهها بر امنیت ملی کشورها تاثیر آنها بر افکار عمومی دنیاست. امروزه، رسانهها هستند که قلبها و مغزها را مطابق با میل خود یا بهتر بگوییم مطابق با میل صاحبان خود طراحی میکنند. شاید این سوال مطرح شود که افکار عمومی خارج از مرزهای جغرافیایی یک کشور چه تاثیری بر امنیت ملی یک کشور دارد؟ برای پاسخ به این سوال به این نکته اشاره میکنیم که در دنیای فعلی چینش مهرههای سیاسی و اتخاذ تصمیم در حوزه روابط بینالملل محتاج حمایت و پشتیبانی تودهها و افکار مردم است. چرا که تحولات سیاسی اخیر کشورها نشان میدهد آراء مردم بر ترکیب و ساختار حکومتها تاثیر مستقیم دارد و اکثریت پیروز است که نمایندگان سیاسی را بر کرسیهای تصمیمگیری مینشاند. برای روشن شدن ارتباط رسانه، دموکراسی و امنیت ملی لازم است به پیروزی اخیر اسلامگرایان در انتخابات ترکیه اشاره کنیم که علی رغم سمپاشیهای رسانههای غربی علیه اسلام و تبلیغات سوء سیاسی علیه اسلامگرایی، باز هم نتیجه انتخابات به نفع حزب عدالت و توسعه شد. به این ترتیب مشاهده میکنیم که التزام به رعایت قواعد دموکراسی ایجاب میکند دولتمردان و سیاستمداران حداکثر تلاش خود را برای همراه کردن مردم برای جلب آراء بیشتر مبذول دارند. بدیهی است روی کار آمدن یک حزب و گروه با ایدهها و تفکرات مخصوص به خود میتواند بهطور مستقیم بر امنیت ملی کشورهای دیگر تاثیر بگذارد. در نتیجه رسانهها بهطور مستقیم و غیر مستقیم امنیت ملی کشورهای دنیا را در چنبره خود نگه داشتهاند و شاید به همین سبب باشد که در سالهای اخیر بیشترین نظریهپردازیها در حوزه علوم انسانی سرانجام به رسانهها مرتبط میشوند و دولتمردان نیز هزینههای گزافی را برای اداره رسانهها به صورت مفید و معطوف به اهداف سیاست خارجی خود متحمل میشوند.
امروزه امنیت ملی و منافع ملی چنان اهمیتی برای دولتها و ملتها دارد که حکومتها بیشترین بودجه را در تامین امنیت ملی خود هزینه میکنند و دولتها بخوبی بر این حقیقت واقف شدهاند که رسانهها کاربردیترین روش برای تامین امنیت ملی محسوب میشوند. در دنیای فعلی کشورها نیازهای امنیتی خود را در ورای مرزهای جغرافیای خود دنبال میکنند و دفاع از امنیت ملی خود را در گرو شرایط و مقتضیات محیط بینالمللی میدانند. اینجاست که پیوند دیپلماسی رسانهای و امنیت ملی بیش از گذشته خودنمایی میکند. لازم به یادآوری است ایالات متحده آمریکا که خود را قدرت بلامنازع دنیای معاصر میشمارد، خود را از این قاعده مستثنی نمیداند و دفاع از امنیت ملی خود را از طریق رسانهها در بیرون از مرزهای ملی خود تعریف کرده و در همین راستا شبکههای رادیویی و تلویزیونی مختلفی را به زبانهای زنده دنیا راهاندازی و پشتیبانی میکند و از این طریق برای لطمه زدن به امنیت ملی کشورهای دیگر استفاده میکند. مصطلح کردن عبارت تروریسم برای گروههای جهادی که برای دفاع از حقوق مسلم خود مبارزه میکنند از پیروزیها و دستاوردهای سیاست خارجی آمریکاست که جز از طریق رسانهها دستیابی به آن امکانپذیر نبود. معرفی مسلمانان به عنوان انسانهای مجرم و دارای خشونت ذاتی از طریق پخش تصاویر خشونتبار و غیر واقعی، از دستاوردهای دیگر رسانههای ایالات متحده بوده است. شایان ذکر است که رسانههای غربی و خصوصا شبکههای بزرگ و جهانی در این مساله دارای مهارتهای فوقالعادهای هستند و این مهارت منحصر به شبکههای تلویزیونی نیست بلکه امروزه اگر کسی نشریات انگلیسی زبان که پخش جهانی دارند مانند تایم و نیوزویک را تورق کند، حتی اگر کمترین آشنایی هم با زبان انگلیسی نداشته باشد، چینش تصاویر بهگونهای است که بیننده از کشورهای جهان سوم، خاورمیانه، آسیای میانه و آمریکای لاتین تصویری مایوسکننده به همراه خشونتهای بیپایان و ستیزهجوییهای متعصبانه را برداشت میکند.
در سالهای اخیر کشورهای اسلامی نیز برای حفظ و دفاع از امنیت ملی خود از طریق رسانه تحرکات قابل توجهی داشتهاند. شاید بتوان اظهارات آقای بشار اسد به مناسبت شصت و دومین سالگرد تشکیل ارتش سوریه را در این قالب ارزیابی کرد. وی در این سخنان بصراحت گفت: «ما امروز به مدد ملت و ارتش خویش قویتر از گذشتهایم و عزم و اراده بیشتری برای پایبندی به مواضع ملی و قومی خود داریم... حقوق ملت ما با زور از بین نمیرود و حقایق تاریخی حاکی است که اراده ملتها قدیمیترین و پایدارترین اراده است».
وی در پایان اظهار کرد: تمایل سوریه به صلح هرگز به معنی چشمپوشی این کشور از حقوق خویش نیست و دمشق هرگز بجز بازپسگیری بلندیهای جولان تا مرزهای چهارم ژوئن سال 1967 چیز دیگری نخواهد پذیرفت.
به عبارت روشنتر آقای بشار اسد از طریق رسانه، مواضع سیاسی و دیپلماتیک کشور خود را به دنیا و بخصوص رژیم صهیونیستی اعلام میکند.
در پایان به این نکته اشاره میکنیم که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران این کشور به یکی از حساسترین و خبرسازترین کشورهای دنیا تبدیل شد. بخشی از این حساسیت به خاطر موقعیت استراتژیک این کشور و بخشی نیز مرهون تاثیرگذاری غیرقابل کتمان جمهوری اسلامی ایران، در تحولات منطقه بوده است و هم اینک میتوان گفت کمتر بخش خبری در دنیا وجود دارد که نامی از ایران در آن برده نشود. این حساسیت و اهمیت جوانب گوناگونی را در بر میگیرد. ولی آنچه شایان ذکر است توجه به این نکته است که رقبا و هماوردان این کشور در عرصه روابط بینالملل از پیچیدهترین و توانمندترین شبکههای ارتباطی بهرهمند هستند و با در اختیار داشتن امکانات فراوان خود از پیشرفتهترین تکنیکها و تاکتیکها برای رسیدن به اهداف خود و تخریب این کشور استفاده میکنند. دامنههای این رویارویی از سانسور سخنرانی رئیسجمهور در مجمع عمومی سازمان ملل گرفته تا تحریف مواضع سیاسی کشور در موضوعات مختلف را شامل میشود.
نویسنده:میرمحمد اسماعیلی