تعداد بازدید : 4573857
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
اصلاحات انجام شده در دربار سعودی که برخی تحلیلگران عرب از آن تحت عنوان کودتا یاد می کنند به صورت خودکار سبب تغییر چهره ریاض گردیده است.اما ملک عبدالله،بانی اصلی این تغییرات به علت بیماری قدرت هدایت معادلات سیاسی و اجرایی عربستان سعودی را ندارد.در چنین شرایطی آینده سیاسی ریاض و آل سعود در هاله ای از ابهام قرار دارد.
همزمان با تشدید سرطان شاهزاده “سلطان “ ولیعهد عربستان سعودی، “عبدالله بن عبدالعزیز “ پادشاه این کشور نیز به بستر بیماری افتاده است و این خود زنگ خطری بزرگ برای ریاض محسوب می شود. ملک عبدالله اخیرا یک ضیافت را به دلیل تشدید بیماری ترک و از میهمانان به دلیل ناتوانایی برای ادامه حضور عذرخواهی کرد. اطرافیان ملک عبدالله می گویند که پادشاه، بسیار ضعیف شده و بسیار رنگ پریده و خسته به نظر میآید. این در حالی است که امیر سلطان، برادر پادشاه عربستان و ولیعهد وی با ارسال نامهای به برادران خود، “امیر سلمان “ فرماندار ریاض را به عنوان جانشین خود پیشنهاد کرده است.
پادشاه سعودی در جلسات داخلی اخیر آلسعود، با برادران خود در رابطه باجانشینی گفتگو کرده است. ملک عبدالله که از پیشنهاد سلطان مبنی بر معرفی امیر سلمان شگفتزده شده،اعلام نموده است که ولیعهد تنها از طریق “هیئت بیعت “ انتخاب میشود و اکنون بسیاری از فرزندان عبدالعزیز برای پذیرفتن ولایتعهدی آمادهاند. در هر حال انتخاب امیر سلمان به عنوان ولیعهد، بازتابهای مختلفی را در خانواده مالکی به همراه داشته به طوری که عنوان میشود نایف، وزیر کشور سعودی که فرد مقتدری در دستگاه حکومتی این کشور به شمار میآید اعلام کرده است که نمیتواند بپذیرد فردی از خاندان “السدیری “ که از نظر سنی نیز از وی کوچکتر است به عنوان ولیعهد انتخاب شود. در هر صورت عربستان سعودی که نام خانواده سلطنتی را با خود به یدک میکشد، 77 سال است که بر این کشور نفتخیز حکمرانی میکند ولی با توجه به تشدید بیماری ولیعهد عربستان، در آینده این کشور شاهد نزاع و کشمکش در میان خاندان سلطنتی برای کسب قدرت خواهد بود.
اما کابوس پادشاهی در ریاض تنها به تعیین جانشین و مسائلی از این قبیل ختم نمی شود.هم اکنون ریاض تحت نظارت مستقیم کاخ سفید و دموکراتها تغیراتی را در کابینه سعودی اعمال نموده است که با توجه به بحران پادشاهی موجود نمی توانند به صورتی صحیح مدیریت شوند.چندی پیش شاهد بودیم که ملک عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه عربستان سعودی در اقدامی بی سابقه و ناگهانی دست به تغییرات گسترده ای در بخش های مختلف اقتصادی ، آموزشی ، قضائی ، دفاعی و اجتماعی این کشور زد . پادشاه این کشور برای نخستین بار نوره فائزه را به عنوان اولین زن عربستانی به عنوان معاون وزیر آموزش این کشور منصوب کرد . وی همچنین برخی مقامات نظامی ، غیر نظامی و وزیران این کشور از جمله وزیر دادگستری و وزیر بهداشت را بر کنار کرد. اقدام پادشاه عربستان سعودی در ایجاد تغییرات اساسی در ترکیب هیئت کبار علمای این کشور نیز موجب تعجب سیاستمداران سعودی شده است.
خاندان آل سعود از سال 1932 میلادی بر عربستان حکمرانی می کنند. ملک عبدالعزیز اولین پادشاه عربستان منشوری دارد که به نام منشور عبدالعزیز مشهور است و در آن نوشته است” تا زمانی که پسران من زنده اند، قدرت به نوه هایم نخواهد رسید”. از این حیث بر خلاف نظامهای سلطنتی دیگر که قدرت از پدر به پسر می رسد، در عربستان قدرت به برادران پادشاه انتقال می یابد و به همین علت است که در این کشور قبیله ای، شاهزاده ها با پادشاهان اختلاف سنی زیادی ندارند.در چنین فضایی معمولاپادشاهان با “سنت شکنی”میانه خوبی ندارند مگر آنکه سنت شکنی مذکور در بطن “حفظ قدرت سیاسی حداقلی سعودیها”تعریف شود.تغیرات اخیر انجام شده نیز چنین ماهیتی دارد.در هر حال،اصلاحات انجام شده توسط ملک عبدالله نه تنها اثبات کننده اشتهای وی به اصلاحات و تغییر نیست،بلکه در راستای همان سرسپردگی ملک فهد به سران کاخ سفید تعریف می شود.بنا بر این هرگز نمی توانیم از “اصلاحات ملک عبدالله”به عنوان یک “سنت شکنی”تعبیر نماییم. اصلاحات اخیر سعودیها ماهیتی جبری داشته و اتفاقا نشانه یگانگی مسلک ملک عبدالله و ملک فهد پادشاه قبلی عربستان سعودی است.
“ هیوم هوران” سفیر پیشین ایالات متحده در عربستان در مقاله ای در سال 2004 میلادی برای موسسه آمریکن انترپرایز افشا نموده است که ملک فهد در سال 1987 ملاقاتی پنهانی با ویلیام کیسی رئیس سابق سرویس مرکزی امنیتی ایالات متحده سیا انجام داده است.در دوران حکومت ملک فهد روابط آمریکا وعربستان تقویت شد و پس از عملیات «توفان صحرا» این مناسبات شکلی نظامی به خود گرفت.در ضمن تاریخ روابط بین الملل همکاری عربستان سعودی با ایالات متحده آمریکا بر سر پرورش القاعده علیه روسها را کاملابه یاد دارد.در هر صورت پادشاه فعلی عربستان سعودی نیز در دوران ریاست جمهوری بوش پسر و اوباما سعی کرده است دو چهره متفاوت را از خود نشان دهد.ریاض به دنبال شکست رژیم صهیونیستی در برابر مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین به شدت جایگاه منطقه ای خود را از دست داده است.همراهی عربستان سعودی با سیاستهای آمریکا مانع از نقش آفرینی عربستان در مناسبات کلان منطقه گردیده است.”هژمونی منطقه ای “خواسته ای بوده که سعودیها با استناد به دو فاکتور نفت و درآمدهای ناشی از حضور حجاج به دنبال آن بوده اند.
عربستان سعودی در ابتدای هزاره سوم فرصت داشت تا خود را از جریان سلطه آمریکا و رژیم صهیونیستی جدا سازد اما ملک عبدالله این فرصت را از دست داد و حتی با ارائه طرح صلح بااسرائیل بر همگان اثبات نمود که “آل سعود همواره می خواهد خود را به عنوان متغیری وابسته به ایالات متحده تعریف نماید.
در هر حال این جابه جایی قدرت در ایالات متحده آمریکاست که رفتار سران آل سعود را شکل می دهد. بنابر این سخن گفتن از آل سعود به عنوان متغیری مستقل در مناسبات خاورمیانه و نظام بین الملل خطایی محض محسوب می شود.از سوی دیگر،فراموش نکنیم که بحران فعلی بر سر جانشینی ملک عبدالله،با توجه به بیماری همزمان ولیعهد و پادشاه می تواند ریاض را دستخوش توفانهایی سیاسی نماید.این ناآرامی و بی ثباتی داخلی موقعیت فعلی سعودیها را بیش از پیش تضعیف خواهد نمود.
فراموش نکنیم که در صورت وقوع بحران پادشاهی در عربستان سعودی،دربار سعودی به عنوان اصلی ترین کانون بحران ساز در خاورمیانه تسلط خود را بر ریاض از دست خواهد داد و در آن صورت دموکراتها و جمهوریخواهان مدل و الگوی راهبردی متفاوتی را در قبال عربستان ترسیم خواهند نمود.
نویسنده: سعید سبحانی