تعداد بازدید : 4574063
تعداد نوشته ها : 10297
تعداد نظرات : 320
تصور میشد که حضور فعال نظامی آمریکاییها و متحدان آنها در 2 کشور همسایه ایران، عراق و افغانستان به صورت مستقیم و همچنین حضور فعال و غیرمستقیم آمریکا در پاکستان و ترکیه به آسانی خواهد توانست تهران را متزلزل کند، اما چنین چیزی تا امروز اتفاق نیفتاد، بلکه برعکس واقعیت گویای حضور قدرتمند ایران در منطقه و تاثیرگذاری زیاد آن در شرق (خاور) میانه و مخصوصا عراق است.
ایران یکی از بازیگران مهم بازسازی در افغانستان
قبل از پرداختن به این اصل باید گفت رژیم منتخب امروزی عراق، دولت سیاسیای است که در آن اکثریت به نمایندگان شیعه اختصاص یافته، لذا طبیعی است که این دولت نمیتواند در مقابل سیاستهای تهران بیتفاوت باشد و تهران نیز نمیتواند بیتاثیر در این زمینه باشد.
در مسائل افغانستان نیز باید یادآور شد که این کشور با داشتن مرزهای مشترکی حدود 800 کیلومتر با ایران که نزدیکترین کشور به ایران است و تعهدات بینالمللی ایران در بازسازی افغانستان که بنا بر توافقات کنفرانس توکیو در مورد بازسازی افغانستان 750 میلیون دلار بوده و نیز تعهد ایران در کنفرانس پاریس در سال 2008 برای بازسازی افغانستان که به حجم 350 میلیون دلار میرسد نیز نمیتواند نقش ایران را در این کشور با وجود تلاشهای غرب کمرنگ کند.
ایران تنها کشوری در جهان است که مشترکات فرهنگی، مذهبی، تاریخی و زبانی آن با افغانستان تا این حد غنی است (زبان فارسی یکی از 2 زبان رسمی افغانستان است) لذا چگونه میتوان با وجود چنین واقعیاتی از نقش و تاثیرگذاری ایران در منطقه چشمپوشی کرد؟
به دلیل غرور خاص و بیاساس، واقعیت نقش ایران از سوی غربیها قابل پذیرش نیست و قصد ندارند بر شکست سیاستهای خود در این خصوص صحه بگذارند، لذا تاکتیک جدید آنان سیاست انزوای اقتصادی ایران را مطرح و بیان کردهاند. در حالی که تصور میشد تحریمهای اقتصادی ایران اعم از مالی، بانکی، صنعتی و بازرگانی با وجود تحریمهای آمریکا که از 29 سال پیش به این طرف ایران را هدف قرار داده، حتما اقتصاد ایران را نابود خواهد کرد، نهتنها چنین مساله و پیشبینیای به واقعیت نپیوست، بلکه تاثیر عکس نیز به جا گذاشت. شدت تحریمهای بانکی و پولی سبب شد تا سرمایههای نقدی جدید ایران ناشی از گرانی قیمت نفت که حدس زده میشود بالغ بر یکصد میلیارد دلار باشد، کاملا از تاثیرپذیری از بحرانات اخیر اقتصادی امروزی در امان ماند و باعث شد امروز ایران به یکی از معدود کشورهای دنیا که کمترین بدهیهای خارجی در جهان را دارد، مبدل شود.
در همین حال، اگر نظری بر حجم مبادلات اقتصادی ایران با کشورهای جهان داشته باشیم میبینیم که در سال 2008 حجم کل مبادلات ایران با چین 35 میلیارد یورو بوده و بر این اساس، حجم مبادلات به ترتیب 15 میلیارد یورو با روسیه، 15 میلیارد یورو با امارات و نیز در حدود 10 میلیارد یورو با ترکیه بوده که این خود نشاندهنده واقعیت اقتصادی و عدم تاثیر این تحریمها بر اقتصاد ایران است.
لذا پرسش امروز در رابطه با ایران، نباید فقط به انتخاب جهانیان در یک ایران دارای انرژی هستهای یا یک ایران بدون انرژی هستهای متمرکز شود، بلکه واقعیت حکم میکند اصلا چنین طرح و چنین انتخابی وجود نداشته باشد.
غرب نمیتواند ایران را نادیده بگیرد
ایران یک کشور مستقل و دارای حق حاکمیت ملی و از امضاکنندگان توافقنامه بینالمللی منع گسترش سلاحهای هستهای است. در حالی که کشورهای همجوار آن، پاکستان و حتی هندوستان هیچ کدام از امضاکنندگان توافقنامه منع گسترش سلاح هستهای نیستند، اما اسرائیل در منطقه دارای سلاح هستهای است و توافقنامه منع گسترش را امضا نکرده است و حتما به آن هیچ تعهدی ندارد.
اگر قرار باشد جهان به دلیل و به بهانه جلوگیری از تشدید بحران هستهای جهان، انتخابی داشته باشد بین پاکستان که دارای سلاح هستهای است و هر لحظه بیم آن میرود که سلاح هستهای این کشور به دست طالبان که در دامن پاکستان متولد شده و رشد کردهاند بیفتد و ایران که گمان میرود روزی به سلاح هستهای دسترسی پیدا کند؛ کدام را انتخاب خواهد نمود؟ تنها جواب به چنین پرسشی پذیرش واقعیت ایران امروزی است و بس.
اگر این واقعیت را بپذیریم که در جوار تمدن غرب، تمدنهای دیگری مثل تمدن بابل در عراق یا تمدن پرسپولیس در پارس نیز وجود داشته است، بسادگی و بدون تامل خواهیم پذیرفت که نمیتوان کشوری را نادیده گرفت که 70 میلیون جمعیت دارد و 65 درصد جمعیت آن زیر 30 سال است و امروز به تمام فناوریهای روز دسترسی دارد و زبانش زبانی است (که سومین زبان مورد استفاده اینترنتی پس از زبان انگلیسی و چینی است.)
روایت معروفی است که هر انسان و هر ملتی، بعد از نان و آب ضرورت حیاتی دیگری هم دارد و آن احترام و پذیرش موجودیتش است. آیا میتوان ملت ایران را از چنین حق طبیعیای محروم کرد؟
از یکطرف نمیتوان ادعای آوردن صلح پایدار در شرق میانه را طرح کرد و از طرف دیگر، یکی از پرجمعیتترین، جوانترین و غنیترین کشورهای منطقه را نادیده گرفتآمریکا بخوبی و بسادگی بلد است از همبستگی و همفکری متحدان غربی خود استفاده کند، مخصوصا زمانی که قرار باشد با مشکلات دست و پنجه نرم کند. آمریکا توانسته است از غرب بخواهد فرزندان خود را به افغانستان یا عراق برای جنگ علیه تروریسم بفرستد. اما آیا میتوان پذیرفت که به همین سادگی روی همبستگی و همکاری آمریکا برای بازسازی کشورهای ذکر شده حساب باز کرد؟ آیا آمریکاییها آمادهاند که بدون هیچ پیششرطی بازار تجهیزکردن انرژی عراق را با غربیها تقسیم کنند؟
در حالیکه از یکطرف کشورهایی مثل چین یا روسیه به نحوی در ظاهر با تحریم های اقتصادی بالای ایران توافق میکنند، اما از طرف دیگر، درست پس از ترک سالن شورای امنیت سازمان ملل، مبادلات اقتصادیشان را با ایران چند برابر میکنند، اینگونه میتوان برداشت کرد که هدف اصلی حضور چین و روسیه در شورای امنیت سازمان ملل درباره ایران فقط و فقط برای شناخت از شرایط و قوانین تحریم بالای ایران است تا بتوانند بسادگی پس از ختم مجلس شورای امنیت، قوانین متذکره را دور بزنند.
مگر میشود کشوری را که با بیش از 12 کشور مختلف دنیا مرز مشترک دارد، بسادگی تحریم کرد؟12 یا 13 مرز مشترک به مفهوم 12 یا 13 درخروجی یا ورودی است. همانطور که براساس روایت «یک فرق بین زن اصلی و زنرویایی وجود دارد» تمام کشورهای هم مرز با ایران این واقعیت را پذیرفتهاند که به وسعت یک دریا میان تصمیم شورای امنیت سازمانملل و واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی منطقه فاصله وجود دارد، لذا چگونه امکان دارد سومین قدرت صادراتی نفت دنیا را نادیده گرفت؟
بازنده اصلی این بازی مضحک غرب و مخصوصا فرانسه
از یکطرف نمیتوان ادعای آوردن صلح پایدار در شرق میانه را طرح کرد و از طرف دیگر، یکی از پرجمعیتترین، جوانترین و غنیترین کشورهای منطقه را نادیده گرفت. مخصوصا کشوری که بنا بر حکم واقعیت ژئو استراتژیک منطقهای، یکی از بزرگترین مرزهایش را با افغانستان و عراق، یعنی 2 کشوری که عملا آمریکا و جهان غرب درگیر جنگ در آن است را داراست. قطعا در نهایت بازندگان اصلی سیاست در انزوا قرار دادن ایران و بازی مضحک تحریمها، مطمئنا نه کشورهای روسیه و چین خواهند بود و نه کشور ایران. آمریکاییها خوب میدانند در اولین فرصت و به مجرد عادیشدن روابط ایران با آمریکا، تمام این بازار را خواهند گرفت و حتما مقدمات آن را تا امروز فراهم کردهاند.
یکی از اصلیترین بازندگان این بازی، اروپا و اروپاییان هستند که در بطن آن کشور فرانسه از همه بازندهتر است. سیاست احساساتی و سختگیرانه امروز فرانسه درباره ایران، شرکتهای معتبر و بزرگ فرانسوی را به دردسر دچار و آنها را شدیدا ضعیف کرده است. شرکتهایی مثل توتال، رنو، پژو، لوگران، کارفور، والون، سوسیته ژنرال و شرکتهایی که بیش از دیگران حضور فعال داشتند، هر روز سهمشان را از بازار ایران کمتر و کمتر شده میبینند. لذا ادامه این سختگیریها و تایید بر روند آن جز اینکه بستر مطلقیتگرایی را پربارتر و قویتر از دیروز نماید پیامد دیگری نخواهد داشت.
وقت آن رسیده که همین امروز با ایران بدون هیچ پیششرطی و به صورت مستقیم و بدون هیچ واسطهای باب مذاکره و صحبت را باز کرد. وقت آن است که با قبول واقعیت امروز یعنی طرف شدن با یک ایران جوان، یک ایران با قدرت در سطح منطقه، یک بازیگر تاثیرگذار در روند سیاست بینالمللی، و یک بازار اقتصادی بزرگ، بکر و با آینده روشن، مشکلات را با این کشور حل کنیم.
ایران امروز ایرانی است که سخت برای آزادی و خصوصیسازی اقتصادش تلاش میکند و برنامههای بزرگی را در این راه در دست دارد همان طور که کشور چین در 15 سال قبل این تلاش را کرد. ایران امروز میتواند پس از 30 سال تحریم آمریکا و تنها برای بازسازی ناوگان هوایی مسافربریاش تا 40 فروند هواپیمای مسافربری داشته باشد، ایران امروز میتواند ادعا کند که برای بازسازی و مدرنسازی کارخانههای تولیدی انرژیاش بیشتر از 150 میلیارد دلار در 10 سال آینده سرمایهگذاری کرده و ایران امروز تعهد کرده که امسال تا سقف یک میلیارد دلار در بازسازی عراق و تا 350 میلیون دلار در بازسازی افغانستان سرمایهگذاری کند؛ چرا با دیدن این واقعیات با ایران امروز اینگونه برخورد میشود؟
یکی از دیپلماتهای قدیم و کهنهکار آمریکا آقای برژینسکی که در سال 1979 سفارت آمریکا در چین را بازگشایی کرد، اخیرا بصراحت پذیرفته است که: «بیشتر از 3 دهه نفرت و کینه متقابل بین ایران و آمریکا هیچ سودی را به هیچ یک از دو طرف آمریکایی و ایرانی ارزانی نداشته است.»
نویسنده: اسماعیل کریمپور