| ||
تاکنون روزنامهها و نشریات مختلفی با فرجالله سلحشور کارگردان، نویسنده و تهیهکننده سریال یوسف پیامبر گفتگو کردهاند و سلحشور تقریبا تمام مراحل ساخت یوسف را برای بینندگان این سریال در این گفتگوها بیان کرده و درباره موضوعات مالی این سریال هم توضیحات مفصلی داده است. با توجه به این موضوع ما تصمیم گرفتیم با سلحشور به گفتگو بنشینیم و پرسشهای مطرح شده درباره این سریال را از منظر دیگری عنوان کنیم. در این گفتگو با نگاه او به فیلم مذهبی آشنا میشویم. گفتگوی مفصل جامجم با سلحشور را بخوانید. ● نام شما فرجالله به معنای باز شدن گره ظهور و تحقق یافتن ظهور آقا امام زمان است. آیا تاکنون گامی هم برای بازگشایی گره فرج آقا امام زمان برداشتید؟ ▪ مذهبیها همه به ظهور آقا اعتقاد دارند و در این راه گام برمیدارند. گروهی با تبلیغات و گروهی از طریق امور هنری که ما از طریق آثار هنری این کار را انجام دادهایم و چند کار درباره امام زمان تولید کردهایم. خود من هم در فعالیتهای مذهبی و هم هنری علاقه خاصی به امام زمان دارم. از کودکی این علاقه در من شکل گرفت، ما همیشه جشنهای نیمه شعبان را خیلی باشکوه برگزار میکردیم. ● پس در یک خانواده کاملا مذهبی متولد شدهاید؟ ▪ نه خیلی مذهبی. شاید بهتر باشد بگویم خانوادهام را من مذهبی کردم. ما بیشتر خانواده سنتی بودیم. البته نه سنتی محکم. اما از زمانی که من به سمت مذهب رفتم... ● یعنی مطالعه درباره مذهب را آغاز کردید؟ ▪ نه. فعالیتهای مذهبی من بیشتر رفتن به هیاتها بود، بعد از مدتی در خانه هیات برگزار میکردم که این کار روی خانوادهام تاثیر زیادی گذاشت، هیاتهایی که به صورت هفتگی در خانه برگزار میکردیم باعث شد خانواده من به صورت جدیتری مذهبی شوند. ● از چه زمانی مذهب برای شما جدی شد؟ ▪ همانطور که گفتم از سنین کودکی. از همان زمانی که رفتن به هیات و جلسات سخنرانی را به صورت مداوم پی گرفتم. ● بنابراین مذهب را پای منبر آموختهاید؟ ▪ ابتدا منبر و بعد مطالعه و در ادامه تحصیل در حوزه مذهب و بعد تدریس علوم مذهبی. ● جایی گفتهاید که پیرو هنر متعهد هستید؟ ▪ بله، هنر متعهد، هنری است که امام خمینی آن را تایید کردهاند. هنر عبارت است از دمیدن روح تعهد در کالبد انسانها. هنر متعهد همان هنر متعبد است، همان هنر الهی است. من به دنبال چنین هنری هستم. ● هنر متعهد را در جامعه امروزی چگونه تعریف میکنید؟ ▪ هنری که مردم را به سوی ارزشها سوق دهد، مردم را از گناه و آلودگیها دور کند، به سمت اعمال خیر سوق دهد، هنری که خدمت به خداوند و بندههایش باشد و تقبیح ضد ارزشها کند. ● شما در پرونده کاریتان یک مجموعه اثر دارید، «ایوب پیامبر»، «اصحاب کهف» و اکنون «یوسف پیامبر» در این آثار آیا هنر متعهد را پیاده کردهاید؟ ▪ دیگران اینگونه میگویند، من خودم فکر میکنم بهتر از این هم میشد کار کرد، خودم فکر میکنم آنقدر که وظیفهام ایجاب میکند، کارم را انجام ندادهام. اما مردم میگویند خوب است. ● تاکیدم روی انتخاب موضوعات است؟ ▪ همه قصههای قرآنی از کوچکترین تا بزرگترین آنها خوب هستند. همه این قصص دردهای همه اعصار در همه جوامع هستند. ● یعنی موضوعات با توجه به زمان برای شما اولویت ندارند؟ ▪ من نمیتوانم اولویتبندی کنم. این موضوعات درد و دغدغه همه مردم در همه دنیا هستند. قرآن و اسلام با فطرت انسانها ارتباط برقرار میکند. بدین معنا که اگر حقایق اسلام درست به مردم بازگو شود، مردم آنها را میپذیرند و با آن ارتباط برقرار میکنند. هر سوژهای که منطبق بر باورهای دینی مطرح شود، ذهنیات نویسنده در آن دخل و تصرف نداشته باشد و نویسنده و کارگردان به ارزشهای موضوع وفادار بمانند، آن اثر با فطرت انسانها، چه شیعه و چه سنی ارتباط برقرار میکند. کما اینکه سریال «اصحاب کهف» در بیشتر کشورهای دنیا به نمایش درآمده و تمام مردم دنیا با هر دین و مذهبی آن را دیدهاند و با آن ارتباط برقرار کردهاند. ● خیلی از مردم دنیا فیلمهای هالیوودی را هم میبینند و با آن ارتباط برقرار میکنند. ▪ ارتباط دو جور است، یک ارتباط فقط از طریق چشم است که ارتباط ظاهری را شکل میدهد و یک ارتباط از طریق دل است که ارزشمند است. این دو ارتباط با هم یکی نیستند. مردم با ظاهر سریال «اصحاب کهف» ارتباط برقرار نکردند. ظاهر «اصحاب کهف» در قیاس با دیگر آثار دنیا چیزی ندارد که مردم را جذب کند. در حالی که این سریال محتوایی دارد که مردم را جذب میکند اما آثار هالیوودی با ظاهر خود مردم را جذب میکنند. مردم از این فیلمها توقع معنا ندارند. اما ما از آثار مذهبی به شکل آگاهانه تاثیر میگیریم. ● شما از چه طریق متوجه شدید که «اصحاب کهف» به شکل درونی روی مخاطبان اثر گذاشته است؟ ▪ از روی صحبتهای خودشان که میگفتند با دیدن این سریال نگاهشان مثلا به قیامت خیلی عوض شده است. خیلیها میگفتند سریال «اصحاب کهف» در دیدگاه آنها نسبت به مذهب خیلی تاثیر داشته و آنها بعد از دیدن سریال «اصحاب کهف» به شرعیات پایبند شدهاند و نمازشان را میخوانند. ● گفتید باورهای دینی که در قرآن هستند همه قابلیت ارائه کردن دارند. آیا این باورها اولویتبندی ندارند؟ ▪ به نظر من قرآن یک مجموعه است، جزء جزء نیست. اگر خواسته باشیم که آن را بخش بخش کنیم، به یک بخش عمل کنیم و یک بخش را نادیده بگیریم، زیاد نتیجه نمیگیریم. همه بخشهای آن برای زندگی لازم است. منتها امکان دارد در جامعهای اجرای یک دستورالعمل بیشتر لازم باشد و در جامعه دیگر کمتر. ● این سوال را از این جهت پرسیدم که باورهای مذهبی اساس جامعه ما را تشکیل میدهند و این باورهای مذهبی اولویتهایی دارند. ما در جامعهای زندگی میکنیم که نام شخصیتهای بزرگی را زیاد میشنویم و روی زندگی ما تاثیر میگذارند، شخصیتهایی چون حر بن ریاحی، سلمان فارسی و خیلی از شخصیتهایی که تاریخ شیعه را بنیان گذاشتهاند. به نظر شما آیا اولویت نداشت که زندگی و باورهای مذهبی و اعتقادی یکی از این شخصیتها تصویری میشد؟ ▪ نه. به نظر من همه اینها در عرض یکدیگر هستند نه در طول یکدیگر. قرآن وقتی قصهای را نقل میکند تاریخ مصرف برای آن نمیگذارد، نمیگوید این قصه تا زمانی که حر، مقداد، ابوذر و... میآیند تاریخ مصرف دارد و بعد از آن تاریخ آنها تمام میشود. این قصهها محملی هستند تا همه ارزشهایی که قرآن به صورت سمبلیک به آنها اشاره کرده است، در آنها متبلور شوند. این قصص در همه اعصار برای بشریت راهگشا هستند. داستان هر کدام از قصص قرآنی بخشی از مشکلات و سوالات جامعه را جواب میدهد. حر، سلمان فارسی و... هم از پیروی از همین قصص قرآنی تربیت شدهاند. الگوسازی همیشه مهم بوده است این الگو میتواند حضرت یوسف باشد یا مثلا سلمان فارسی. ● اما الگوهایی که ارائه داده میشوند باید دستیافتنی باشند و مردم از آنها ذهنیت داشته باشند. مثلا جوانان امروز ما دوست دارند بیشتر درباره حر بدانند یا افراد دیگری که در تاریخ شیعه موثر بودهاند. من از اولویتبندی میگویم چون شما فرد بامطالعهای هستید و اولویتها را بهتر میشناسید؟ ▪ در این زمینه نمیتوان اولویتبندی کرد، نمیتوان گفت که درد امروز جامعه این است، پس باید این قصه را ساخت. به نظر من در جامعه ما مسائل تربیتی مهم است در سریال یوسف هم مسائل تربیتی وجود دارد. مسائل اخلاقی و اعتقادی نیاز جامعه ماست. در سریال یوسف هم این مسائل به صورت جدی وجود دارد. مسائل مدیریتی در سریال یوسف به صورت الهی دیده میشود، مدیران کشور ما میتوانند از شیوه مدیریتی یوسف درس بگیرند. در این سریال مبارزه با شرک و بتپرستی و مبارزه با شیطان وجود دارد که آنها را میتوان در جامعه امروز اجرا کرد. به اعتقاد من همه مسائلی که در جامعه امروز وجود دارد، به نوعی در سریال یوسف دیده میشود. به نظر من باید به شخصیتهایی مانند حر هم پرداخته شود، من اینها را رد نمیکنم، اما اینکه اولویتبندی کنم که اکنون پرداختن به زندگی یوسف مهمتر است یا حر، مردد هستم. ● با توصیفی که از سریال یوسف کردید، فکر میکنید این سریال چقدر روی مسوولان ما تاثیر گذاشته است؟ ▪ باید بپرسید و تحقیق کنید، من نپرسیدهام. البته هنوز بخشهای مدیریتی یوسف مانده است، در سریال او هنوز به مدیریت نرسیده که بتواند بر مدیران جامعه تاثیر بگذارد. ● آیا آمدن و تاثیرگذاریهایش مقداری دیر نشده است؟ ▪ نه. هنوز دیر نشده است. او میآید و تاثیراتش را هم میگذارد. ● از این جهت میگویم دیر، چون احساس میشود که سریال یوسف درگیر یک ملودرام عشقی شده است و بازتابهای مذهبی و تربیتی شما از این سریال در سایه این ملودرام قرار گرفته است؟ ▪ اصلا و ابدا. ملودرام عشقی که شما میگویید یعنی عشقی دو طرفه اما در سریال یوسف عشق یک طرفه است و یک نفر عاشق شده اما دیگری به او توجهی ندارد. عشق زلیخا به یوسف اصلا مورد توجه ما نبوده و نیست. در سریال یوسف مبارزه با شرک و بتپرستی را میبینید. ● آیا این مبارزه در سایه عشق زلیخا به یوسف قرار نگرفته است؟ ▪ الان شاید. اما هر چه سریال جلوتر میرود، این مساله کمرنگتر میشود و دیگر زلیخایی وجود، نخواهد داشت و مسائل مهمتری عنوان میشود. ● اما شما میگویید در قسمتهای دیگر سریال ما مبارزه با شرک بتپرستی و... را میبینیم، من میگویم آیا شما نمیتوانستید از عشق یوسف و زلیخا سریعتر عبور کنید و به مسائل جدیتر وارد شوید؟ ▪ نه نمیتوانستیم. چون عشق معنای هستی است. اگر عشق را از هستی بگیرید چیزی از آن باقی نمیماند. زلیخا سمبل عشق مجازی و عبور از یوسف و رسیدن به معشوق حقیقی است. ● اما در سریال شما یوسف از کودکی از عشق مجازی رها شده و به عشق حقیقی رسیده بود؟ ▪ بله، یوسف سمبل عاشق حقیقی است و مثل همه انبیاء او مراحل عشق مجازی را طی نکرده است. بلکه او زاییده عشق و فرزند عشق است و از پدر و مادری عاشق به دنیا آمده و زلیخا هم به این مرحله میرسد. یوسف را در کودکی عاشق خداوند دیدهایم، اما مراحل عاشق شدن او را که ندیدهایم. اما زلیخا را در مراحل مختلف طی طریق میبینیم. او ابتدا عاشق انسان خاکی میشود و بعد به عشق حقیقی میرسد، عشقی که نیاز جامعه بشری است. ● پس زلیخا و مراتب عشق او محور قصه است؟ ▪ نه، زلیخا یکی از موضوعات داستان سریال است. در سریال ما عشق زلیخا به یوسف پررنگ نیست، مهمترین بخش سریال ما مبارزه با شرک و بتپرستی است. ● مهمترین بخش یک سریال در زمان پخش جذب مخاطب است. یک کارگردان باید بتواند بخوبی از پس این کار برآید. شما مخاطبان زیادی را که عامه مردم هستند، با خود همراه کردهاید. این همراه شدن بیشتر به دلیل عشق زلیخا به یوسف است. شما چنگک را انداخته و مخاطب را گیر انداختهاید. من میگویم عشق زلیخا آنقدر پررنگ است... ▪ در این مقطع از سریال زلیخا یک شخصیت منفی است، نه یک عاشق دوستداشتنی. ● در این مقطع از سریال. اما پرسش من اینجاست که چگونه میشود ذهن مخاطبی را که به یک موضوع کنجکاو شده است تغییر داد. از طرفی شما میگویید زلیخا مراحل عشق را طی میکند... ▪ اما همه سریال درباره زلیخا نیست. زلیخا مراحل عشق را طی میکند و فعلا کسی به این زن بوالهوس و شخصیت منفی علاقهای ندارد. در سریال ما مراحل مختلف توحید، مبارزه با شرک، مدیریت الهی و رسیدن یوسف به یعقوب به صورت موازی تعقیب میشود. داستان زندگی زلیخا هم در کنار اینها روایت میشود، اما در رتبههای بعدی قرار میگیرد. تقریبا از قسمت ۲۵ زلیخا کاملا کمرنگ و منفی و یوسف وارد مملکتداری و حکومت الهی میشود. آنوقت شما میبینید روش یوسف، هم برای جوانان و هم برای مسئولان ما پاسخ میدهد و کاربرد دارد. ● فکر میکنید چند درصد جوانها مخاطب سریال شما هستند؟ ▪ نمیدانم. اما آمار نشاندهنده این است که ۸۵ درصد مردم سریال یوسف را میبینند که آماری بیسابقه است. این درصد بیننده منهای جوانان نیست و حتما جوانان هم در این آمار وجود دارند و بجرات میتوان گفت همه جوانان بیننده سریال هستند و شخصا جوانهایی را دیدهام که این سریال را پذیرفتهاند. ● بخش زیادی از سریال یوسف دیدگاه خود شماست که به گفته خودتان بر مبنای تحقیقات نوشته شدهاند. شما وارد جزییاتی شدهاید که ما آنها را در سوره یوسف نمیبینیم و عموم مردم از آنها اطلاعی ندارند. آیا با تصویر کردن همین جزییات خواستهاید بر بینندگان این سریال تاثیر بگذارید؟ ▪ طبیعتا یک نویسنده و کارگردان تلاش میکند اثرش را به گونهای بسازد که برای مخاطب جذاب باشد. در آثار دیگر سازندگان با استفاده از تخیل و چیزهای من درآوردی به اثر جذابیت میبخشند؛ اما ما کوشیدهایم تخیلاتمان مبتنی بر مستندات موجود باشد و براساس واقعیتهایی که در تاریخ و تفسیر وجود دارد، نوشته و ساخته شود. ● بنابراین جزییاتی که به تصویر کشیدهاید، بر اساس تخیل نیست و واقعیتهایی است که در تفاسیر وجود دارد؟ ▪ بله. بخشهایی را بر اساس واقعیتها نوشتهام و جاهایی حلقه مفقوده را بر اساس مستندات ماقبل و مابعد پر کردهام. تمام قسمتهای یک سریال تاثیرگذار هستند. نمیشود گفت آنهایی که من نوشتهام، تاثیرگذار هستند یا آنهایی را که بر اساس مستندات نوشته و ساختهام. طبیعتا من بر اساس آنچه موجود بوده یک بنا را پایهگذاری کردهام. اسکلت و فوندانسیون اصلی مهم است. من فقط پرداخت کردهام. این پرداخت میتواند جلوه بدهد. اما به این معنی نیست که همه جذابیتها بر مبنای پرداخت ظاهری است. من فکر میکنم اگر ارزشهای داخل خود قرآن نبود، پرداختهای من ارزشی نداشت. ● بخش بزرگی از کار شما دیالوگهای سریال است، به نظر خودتان آیا این دیالوگها تاثیرگذار هستند؟ ▪ اینها را باید شما بروید و از مردم بپرسید نه ازمن. اگر بگویم خوب است، میگویند خودستایی است و اگر بگویم بد است میگویند خودش هم خودش را قبول ندارد... ● شما به عنوان نویسنده سریال، وقتی مینویسید حتما به طراحی لباس و صحنه، طراحی گریم، دکور و دیالوگ فکر میکنید و در ذهنتان این مساله شکل میگیرد که میخواهید با کدام بخش بیشتر روی بیننده تاثیر بگذارید از طرفی ما برخی سریالهای تاریخی را میبینیم که پس از گذشت چندین سال هنوز هم مخاطبان دیالوگهای آنها را در ذهن دارند. شما چگونه سریال خود را تقسیمبندی کردید و برای تاثیرگذاری روی کدام بخش متمرکز شدید؟ ▪ من ۴ سال برای تحقیق و نگارش فیلمنامه سریال حضرت یوسف زمان گذاشتم. این که چه وقتی را برای کدام بخش صرف کردم، نمیتوانم بگویم. ● یعنی در ذهن خودتان اینگونه تقسیمبندی نداشتید؟ ▪ نه اصلا و ابدا. من همزمان به همه بخشها فکر میکردم و سریال را مینوشتم. ● روی دیالوگنویسی تمرکز ویژهای نداشتید؟ ▪ نه. همانگونه که مینوشتم دیالوگها را هم مینوشتم. همانقدر که روی صحنه فکر میکردم، همانقدر هم روی دیالوگها فکر میکردم. ● اما در سریال شما گریم مهمتر از دیالوگها به نظر میرسد. ▪ نمیدانم، شاید. ولی این نظر شماست که در ظاهر بیشتر دقت میکنید، در حالیکه بسیاری از علما و بزرگان از محتوا و دیالوگها بیشتر راضی هستند. ● سریال با تکیه بر ظاهر شخصیتها حرکت میکند و پیش میرود. آیا این حرکت اگر عمیقتر بود، بیشتر تاثیر نمیگذاشت؟ ▪ به مخاطبان سریال بستگی دارد. گروهی عمقی را که ما مطرح کردهایم، دریافت میکنند و گروهی فقط در ظاهر متوقف میشوند. من با علمای زیادی در تماس بودهام؛ از جمله آقای میرباقری که مفسر قرآن هستند. ایشان میگفتند که سریال یوسف مرا به این فکر انداخته که درباره یوسف بیشتر فکر کنم. شما در سریالتان خیلی چیزها را مطرح کردهاید که من از آنها بیخبر هستم. آیتالله جنتی هم گفتهاند که من چیزهای تازهای از سریال یوسف یاد میگیرم. ایشان همچنین گفتهاند که من جواب بسیاری از پرسشهایم را از این سریال میگیرم. قطعا وقتی آیتالله جنتی درباره سریال صحبت میکند، درباره محتوای آن نظر میدهد؛ چون ایشان به گریم، دکور و این چیزها کاری ندارد. ● بنابراین میتوانیم بگوییم عمق محتوای سریال یوسف را آدمهای مذهبی باسواد درک کردهاند. عموم مردم چه چیزی را از این سریال دریافت میکنند؟ ▪ عموم مردم با قصه پیش میروند. آنها کودکی یوسف تا بزرگسالی و اتفاقات زندگی او را پیگیری میکنند. ● پیش از ساخت سریال از زندگی یوسف و اتفاقات دوره او چه ذهنیتی داشتید؟ مثلا کاخ یوسف و مصر را همینگونه که در سریال است، میدیدید؟ ▪ خیر. یک مقدار از کشوری مثل مصر اطلاعات عمومی داشتم و با توجه به سوره حضرت یوسف هم اطلاعاتی از این پیامبر به دست آوردم؛ اما زمانی که شروع به تحقیق کردم، دامنه اطلاعاتم خیلی بیشتر شد. ● با توجه به تحقیقات وسیعی که انجام دادید، آیا شما به طراح دکور و طراح گریم ایده میدادید یا اینکه آنها خودشان طراحی میکردند؟ ▪ آنها تحقیقات خود را انجام میدادند و من هم اطلاعات خودم را در اختیار آنها میگذاشتم. در واقع کار را با همفکری پیش میبردیم. ● الان آن چیزی را که میبینید، برای خودتان قابل قبول است؟ ● بله. کاملا. ▪ اما زندانی که شما در سریال یوسف به نمایش گذاشتهاید، از ذهنیت و دانستههای ما درباره آن دوران دور است. زندانی که شما نشان دادید، معماری معاصر و مدرن دارد. ▪ ممکن است. شاید اگر شما این زندان را میساختید، جور دیگری میساختید. اما ما اینجوری ساختهایم. البته کسی از زندانهای آن زمان اطلاعی در دست ندارد. ما هیچ اثری از زندانهای آن دوران به دست نیاوردیم. از کاخهای آن زمان اطلاعاتی کسب کردیم و سعی کردیم دکورها را بر اساس همان تحقیقات طراحی کنیم اما از زندانها چیزی به دست نیاوردیم. ● میگویند در آن زمان زندانها بیشتر شبیه دخمه بوده است؟ ▪ نباید به گفتهها توجه کرد. مستندی وجود ندارد. در شهری چون کنعان شاید شبیه دخمه بوده، اما در مصر متمدن بعید است. البته ما زندان را در زیر زمین ساختهایم. همانطور که دیدید یوسف و زندانبانان خیلی پایین آمدند تا به زندان رسیدند. ● چون زیر زمین بود میگویم معماری مدرنی داشت. ▪ شاید یک جور دیگر هم میشد این زندان را ساخت. ما این زندان را بر اساس سلیقه خودمان ساختهایم. ● چند درصد از سریال یوسف سلیقه خود شماست؟ ▪ نمیتوانم بگویم چند درصد. یوسف یک کار مشترک است. من با مشاور و دیگر عوامل سازنده سریال و طراحان مشورت میکردم و هیچ وقت رای خودم را به صورت مطلق اجرا نکردم؛ به همین دلیل نمیتوانم بگویم که سریال کاملا سلیقه خود من است. ● اما امضای شما پای سریال است و شما هستید که از سریال دفاع میکنید. ▪ اگر چنین در نظر بگیرید، من همه سریال یوسف را تایید میکنم. حالا میتوانید بگویید که سلیقه بدی داری، بد ساختهای یا درست و خوب ساختهای. ● اما شما کسانی را که سریال یوسف را نقد میکنند، مزدبگیر خطاب کردهاید و گفتهاید که اینها با سریال یوسف دشمنی دارند. ▪ بله، بسیاری اینگونه هستند. بسیاری مزد میگیرند تا یک اثر قرآنی را بکوبند. قصد خیر ندارند و گروهی اصلا نمیفهمند کار مذهبی یعنی چه. صرفا با خواندن چند تا کتاب فکر میکنند مذهب را میشناسند و میتوانند نقد کنند. در صورتیکه چنین نیست و یک اثر مذهبی را آدمهای مذهبی از لحاظ محتوایی میتوانند نقد کنند؛ اما از نظر تکنیکی و تخصصی منتقدان میتوانند نظر بدهند. گروهی از نظر محتوایی نظر میدهند که این تخصص آنها نیست و کار کسانی است که اهل قرآن و تفسیر هستند. ● شما به این علم رسیدهاید که تصمیم گرفتید یکی از قصص قرآنی را تصویرسازی کنید؟ ▪ من به کمک قرآن، تفاسیر و تجربه چهل پنجاه ساله تعلیم و تعلم قرآن و پای منبر نشستن و با استفاده از کمک استادان توانستهام این سریال را بسازم، اما ادعای تفسیر قرآن ندارم. ● شما جبرئیل را در کودکی بر یوسف ظاهر کردهاید؛ چیزی که در قرآن نیامده است و ما میدانیم که جبرئیل فقط بر پیامبران اولیالعظم ظاهر میشود؟ ▪ اینکه میفرمایید جبرئیل بر پیامبران اولیالعظم ظاهر میشده، معلوم نیست مستند و مستدل باشد. برای اطلاع شما بگویم برخی معتقدند حضرت یوسف از موسی و عیسی هم بالاتر است، فقط میدانیم قرآن میفرماید به او وحی کردیم. ● اما در روایتها نداریم که ایشان پیامبر اولی العظم هستند؟ ▪ اما خداوند یوسف را از مخلصان دانسته است. حتی یعقوب را از مخلصان نمیداند، اما جایگاه ویژهای برای یوسف در نظر گرفته و زیباترین سوره قرآن را به زندگی یوسف اختصاص داده است. یکی از بزرگترین حکومتهای مذهبی طول تاریخ از سوی یوسف اداره شده است. او مسوولیتهای سنگینی داشته و همه اینها نشان میدهد یوسف پیامبر بزرگی است. ● درباره ظهور جبرئیل بر او هم توضیح میدهید؟ ▪ قرآن میفرماید وحی شده، این میتواند به وسیله جبرئیل باشد. وقتی یوسف در چاه است، خداوند میفرماید: «ما به او وحی کردیم.» این وحی کردن یا باید در خواب باشد یا باید توسط جبرئیل انجام شود یا باید الهام باشد. جایی نقل نکردهاند که این وحی چگونه بوده است. به همین دلیل ما جبرئیل را انتخاب کردیم. ● علما در این انتخاب ایرادی به شما نگرفتند؟ ▪ خیر. بسیاری از علما میگویند جبرئیل بر یوسف ظاهر شد و به او گفت که من پیک خداوند یکتا هستم و او را در درون چاه آرام کرد. اینها در آیات قرآن نیست، اما در تفاسیر نوشتهاند جبرئیل بارها و بارها آمده و به یوسف کمک کرده است. ● روایتهایی که از داستان یوسف داریم خیلی دلنشین است، مثلا نابینایی حضرت یعقوب در فراق یوسف که در سریال شما دیده نمیشود، در صورتی که روایت این نابینایی در سوره یوسف و اشعار عرفای ما خیلی پررنگ است؟ ▪ اگر در روایتها دقت کرده باشید، نابینایی یعقوب زمان گم شدن بنیامین اتفاق میافتد. شما باید صبر کنید مرحله به مرحله زندگی یوسف را ببینید تا به نابینایی یعقوب برسید. ● آیا لزومی داشت قسمتهای اولیه سریال یوسف آنقدر طولانی باشد که ما خیلی دیر به نکات مهم زندگی حضرت یوسف برسیم؟ ▪ ما نمیخواستیم برای مردم قصه تعریف کنیم. ما داریم تفسیر تصویری سوره یوسف را بازگو میکنیم؛ اما گروهی دوست دارند ما زود برویم سراغ یوسف و زلیخا، زندان رفتن یوسف و رسیدن او به پدرش و سریال را تمام کنیم. اما ما قصه تعریف نمیکنیم. ما داریم تفسیر میکنیم. خداوند هم قصه تعریف نکرده است. او هم دارد پیام میدهد و پیامها مهمتر از قصه تعریف کردن هستند و اگر پیامها نبودند مردم به تماشای سریال نمینشستند. این نشان میدهد مردم بجز قصه به چیزهای دیگر هم توجه دارند؛ البته به نظر من بجز روشنفکران و برخی هنرمندان که کاری به مذهب و آثار مذهبی ندارند، بقیه با فیلم ارتباط برقرار کردهاند. ● این قضاوت شاید خیلی درست نباشد. ▪ نه. من دارم رک حرف میزنم. آدمهای سینما و تلویزیون وقتی مذهبی حرف میزنند هم حرفهای خودشان را میگویند نه حرف مذهب را. ● خب شما هم حرف خودتان را از مذهب میگویید؟ ▪ نه. حرف من بر اساس تفسیر المیزان است. هر چه که المیزان گفته من همان را گفتهام. ● یعنی همه آثار ساخته شده ما غیرمذهبی است؟ ▪ من این را نگفتم. من گفتم مذهبی بودن با اثر مذهبی ساختن فرق میکند. ● نگاه شما به آثار مذهبی چگونه است؟ ▪ من میگویم باید مذهب را از دیدگاه مذهب ببینند. مثلا یک کار مذهبی میسازند و در آن روحی را خلق میکنند که آن روح میرود عشقبازی. کجای دنیا روح میرود عشقبازی. اینها مذهب را از دیدگاه خودشان میبینند. ● این سازنده هم شاید تحقیقاتی در زمینه کار خود داشته؟ ▪ نه ندارد. ما مذهبی هستیم و درباره روح شناخت داریم. با این شناخت سوال من این است آیا روح عاشق میشود؟ آیا شما این را شنیده بودید؛ روحی که دور کشور را با ماشین یک خانم بچرخد و عاشق آن خانم هم شود؟ و نام آن اثر را هم اثر مذهبی بگذارند. این دیدگاه کارگردان درباره مذهب است، اما دیدگاه من از مذهب دیدگاه تفسیر المیزان است. ● آن سریالی که شما درباره آن حرف میزنید، درباره یک آدم و تمایلات انسانی بود. اصلا با موضوع سریال شما فرق داشت. ▪ ممکن است. شما میپرسید آیا من همه تلویزیون و سینما را غیرمذهبی میبینم؟میگویم نه. سینمای ما، آدمهای مذهبی هم دارد؛ اما بخش مهمیاز آن در اختیار آدمهایی است که به مذهب و انقلاب کاری ندارند و آنها هم که مذهبی هستند، آثارشان مذهبی نیست. ● اهدای عضو یکی از انسانیترین اعمال بشری است؛ اما شاید به این موضوع در قرآن بصراحت اشاره نشده باشد. ▪ پس غلط است. ما برای ساخت آثارمان متری به نام مذهب و اعمال مذهبی داریم که باید در چارچوب آن عمل کنیم. تفاسیر قرآن خیلی چیزها را بیان میکند. احتمالا درباره اهدای عضو هم مطالبی وجود دارد؛ چون اهدای عضو، یک عمل کاملا خیرخواهانه و انسانی است. میگویید احتمالا؛ اما من میگویم باید فقط بر مبنای واقعیتهای مذهبی اثرمذهبی ساخت. آیا روایات و قرآن، اهدای عضو را تایید کردهاند؟ درباره انفاق، صدقه، کمک کردن به دیگران و... بصراحت گفتهاند. اگر اهدای عضو خوب بود، باید به آن اشاره میکردند و میگفتند خوب است؛ اما چیزی نگفتهاند، بنابراین اهدای عضو به مذهب ما تعلق ندارد و مال جای دیگری است. درست و غلط بودن آن را نمیدانم. به همین دلیل هیچ وقت چنین آثاری را نمیسازم؛ چون آنقدر مذهب چیزهای ارزشمندی برای گفتن دارد که من نمیروم درباره احتمالات، اثری را بسازم. من برمیگردم به پرسشهای اولم که نیازهای امروز جامعه را مطرح کردم. مذهب برای همه دورههای بشری است و تا قیام، قیامت دستورالعمل دارد. دین ما کاملترین دین و برای همه اعصار است. ● اما ما مراجع دینی را داریم. ▪ دین اسلام کاملترین دین است؛ یعنی هم برای اکنون کافی است هم برای هزاران سال بعد. ما نیاز به دستورالعملهای جدید نداریم، مگر برای حل مشکلات جدید راهکاری از مذهب و قرآن پیدا کنیم. مراجع دینی با توجه به شرایط روز به برخی امور مانند اهدای عضو و... مجوز دادهاند. پس درست است. اگر مراجع مجوز دادهاند، درست است. ● شما به همین دلیل قصص قرآنی را برای ساخت انتخاب میکنید که اثری مذهبی بسازید؟ ▪ بله. من اثر مذهبی انتخاب میکنم تا آثار مذهبی بسازم؛ چون در این دنیا بجز مذهب، هیچ حرف دیگری ارزش گفتن ندارد. مذهب یعنی دستورالعملهایی که از طرف خداوند نازل شده و از طریق انبیا به انسانها رسیده است. فقط در این حیطه باید حرف زد و اثر هنری ساخت. جز این حیطه همه چیز پر از غلط است. به همین دلیل هیچ وقت چنین آثاری را نمیسازم؛ چون آنقدر مذهب چیزهای ارزشمندی برای گفتن دارد که من نیازی ندارم بروم و درباره احتمالات اثری را بسازم. من درباره روح صحبت کردم. گفتم اگر کسی میخواهد اثری مذهبی بسازد باید تفسیری که مذهب گفته است، بیان کند. حق ندارد بگوید روح مورد نظر من این است. در اثر مذهبی ساختن، «من» معنا ندارد. شیطان، روح، شهادت و... تکالیفشان در مذهب روشن است، بنابراین ما نباید از آنها برداشت شخصی داشته باشیم. شاید برداشت شخصی نباشد. نوعی درامپردازی است، مانند کاری که شما هم در سریال حضرت یوسف انجام دادید. هیچکس حق ندارد اثری بسازد و مذهب را از نگاه خودش تفسیر کند. اینها آثار مذهبی نیستند. فیلم شخصی هستند؛ همچنان که گفتم، هنرمند مذهبی باید حرف مذهب را بزند. سریال یوسف براساس تفاسیر شیخ صدوق، تفسیر المیزان و دیگر تفاسیر نوشته و ساخته شده است. اما هنر آینه جامعه است. ● در جامعه فحشا هم وجود دارد. باید نشان بدهیم. ▪ خیر. تا یک جایی که پردهدری نکند، میتواند مجاز باشد. هنر متعهد کارش همین است. نه از قضا، هنر مگس صفت که روی کثافت مینشیند، کارش این است. هنر پروانه صفت روی زیباییها مینشیند. با دیدن زیباییها میتوان زشتیها را هم دید. تعریفی که شما میدهید، هنر فعلی جامعه است؛ اما من دارم از هنر ربانی و مذهبی حرف میزنم. این دو با هم تفاوت دارند. هنر ربانی، هنری است که در راه پیشرفت جامعه گام بردارد. ● درست است؛ اما پیشرفت جامعه به سوی کمال یا نقض؟ اول باید جامعه را دید. تا زخم پیدا نشود چگونه میتوان برای آن مرهم پیدا کرد؟ ▪ بله. زخمهای جامعه را میبینند تا برای آنها درمان پیدا کنند؛ اما برای درمان دردهای جامعه لازم نیست آنها را نشان داد؛ مثلا درباره دزدی اگر فقط بگویی، دزدی وجود دارد کافی است. لازم نیست آن را نشان بدهی. لازم نیست یک دزد خبره را نشان بدهی که صد تا پلیس هم نمیتوانند او را دستگیر کنند و هزار راه دزدی را هم به دیگران نشان داد. ● این که شما میگویید دیگر رسانه نیست، موعظه و منبر است؛ چون در کنار منبر است که فقط کلام را میشنویی؛ اما در رسانه باید تصویرسازی کنی. ▪ وحی منزل نیست که چون کاری هنری و تصویری شود، زشتیها را هم نشان داد. تصویرسازی تا آنجایی از نظر مذهب مجاز است که بدآموزی نداشته باشد. ● اما شما هم در سریال یوسف، زلیخا را زنی کاملا اغواگر نشان دادهاید. شما چرا اغواگری زلیخا را نشان دادهاید، در صورتی که شما هم میتوانستید در یک دیالوگ بگویید، زلیخا زنی اغواگر بوده است؟ ▪ من این حرف شما را قبول ندارم. برای اینکه بیش از ۱۰نفر از مراجع و علما گفتهاند این بخش از سریال یوسف کاملا سالم ساخته شده است و اصلا بدآموزی ندارد. مراجع به مراتب از من و شما حساسیت بیشتری دارند. ● بنابراین در سریال شما، زلیخا یک زن اغواگر نیست؟ ▪ زلیخا در قرآن، زنی اغواگر بوده و سعی کرده یوسف را اغوا کند؛ اما یوسف زیر بار نرفته است. خداوند گفته، من هم اغواگری زلیخا را در حد قرآن نشان دادهام. ● مقتضای کار ایجاب کرده که شما زلیخا را زنی اغواگر نشان دهید. بنابراین میتوان گفت برخی از آثاری که در تلویزیون و سینما ساخته میشوند و شما آنها را غیرمذهبی میدانید، حتما براساس برخی مقتضیات ساخته شدهاند؟ ● اقتضای کار کلمهای نیست که همه چیز را توجیه کند. قرار نیست هرچه اقتضای کار بود، نشان داده شود. اقتضای مذهبی کار من ایجاب کرده این گونه تصاویر را نشان دهم. اگر کسی براساس مقتضات مذهبی کار کرد، درست است. اگر براساس مقتضیات ذهنی خودش کار کرد، اشتباه است. ● سریال یوسف پر از دیالوگ است. آیا همه این دیالوگها را براساس تفاسیر نوشتهاید؟ ▪ بله. دقیقا همه دیالوگها براساس تفسیر المیزان نوشته شده است. حداقل المیزان را رد نمیکند. ● حتی صحبتهای کنیزان، زندانبانان و... ▪ بله. هیچکدام از اینها در تضاد با تفسیر المیزان نیست. شما در سریال حضرت یوسف، جملهای پیدا نمیکنید که ضد دین باشد. |