غربت جوادالائمه
دردا كه گشت با من، بيگانه يار جانى
با دست خود مرا كشت، لب تشنه در جوانى
من از نفس فتادم، بر خاك رخ نهادم
او مى زند به مرگم، لبخند شادمانى
اى بلبلان بناليد، اى لاله ها بريزيد
شد باغبان دل را گلزار جان خزانى
غم بدل نهفتم، دردم به كس نگفتم
بردم به گور با خود صد غصه نهانى
لب تشنه ام ثوابى، اى ام فضل آبى
بالله اين نباشد، پاداش مهربانى
بر ديده ام ستاره، در سينه ام شراره
با قلب پاره پاره، رفتم ز دار فانى
عمر چو عمر يك آه، كوتاه بود كوتاه
شد اول حياتم پايان زندگانى
دردا كه رفتم از حال از بس زدم پر و بال
در لانه او فتادم از فرط ناتوانى
گوئيد تشنه جان داد، خاموش شد ز فرياد
از اين غريب تنها، پرسند اگر نشانى
جانم به لب رسيده " ميثم" بگو كه ديده؟
مرغى به لانه اين سان افتد ز نعمه خوانى؟
منبع:
نخل ميثم، مجموعه اشعار حاج غلامرضا سازگار، ص 342