معرفی وبلاگ
دسته
آرشیو
طراح قالب
Tebyan
مژده ده
چهارشنبه 7 6 1386 23:53
مژده ده
ده مژده كه از عالم بالا خبر آمد | كز جيب افق كوكب اقبال برآمد |
شب بار سفر بست و همايون سحر آمد | نازل ز سماء آيه فتح و ظفر آمد |
بر منتظرين مژده بده منتظر آمد | از مهد بقا مهدى ثانى عشر آمد |
كو حجت حق حامى دين ماء معين است | چون خلد برين از قدمش روى زمين است |
امشب ز كَرَم حق گُهرى داد به نرجس | وز برج ولايت قمرى داد به نرجس |
در قدر و شرف تاج سرى داد به نرجس | از صلب حسن برگ و بَرى داد به نرجس |
خوش باش كه حق بال و پرى داد به نرجس | برخيز كه زيبا پسرى داد به نرجس |
كز شرم رخش شمس و قمر خانه نشين است | چون خُلد برين از قدمش روى زمين است |
تا جلوه نما دلبر جانانه ما شد | آكنده دل از نعره مستانه ما شد |
تا نور رخش رونق كاشانه ما شد | ديوانه مهدى دل ديوانه ما شد |
كو فخر بشر حامى قرآن مبين است | چون خلد برين از قدمش روى زمين است |
او آمده از پادشهان تاج بگيرد | تاج از سر كيخسرو و ليلاج بگيرد |
با تير دل خصم خود آماج بگيرد | با عدل و عدالت ره تاراج بگيرد |
قنداقه او جاى به معراج بگيرد | دست من دلخسته محتاج بگيرد |
كو خلق جهان را به خدا يار و معين است | چون خلد برين از قدمش روى زمين است |
در پانزده ماه گرانمايه شعبان | آمد به جهان جان جهان خسرو خوبان |
شد ماه ز انوار رخش سر به گريبان | وز مقدم او نعمت حق گشت فراوان |
شاهى كه خدا حجت خود خوانده به قرآن | از دامن نرجس شده چون ماه نمايان |
خشنود دل فاطمه در خلد برين است | چون خلد برين از قدمش روى زمين است |
او آمده از بهر نجات بشريّت | از ورطه كبر و حسد و بخل و منيّت |
يكسان بكند مشربه شاه و رعيّت | نابود كند منكر حكم احديّت |
پاينده كند پرچم سرخ علوييّت | جاويد شود دين خدا تا ابديّت |
كو مظهر فتح و ظفر و نهضت دين است | چون خلد برين از قدمش روى زمين است |
عالم ز قيامش به خدا قايمه گيرد | با آمدنش ظلم و ستم خاتمه گيرد |
از راه كَرَم آيد و دست همه گيرد | وز نهضت او رحمت حق واسعه گيرد |
اَكناف جهان ز آمدنش همهمه گيرد | او آمده تا داد دل فاطمه گيرد |
كو زاده زهرا پسر حبل متين است | چون خلد برين از قدمش روى زمين است |
اى يوسف زهرا پسر شاه ولايت | اى آن كه ز موى تو كند شام حكايت |
بر ما نظرى كن ز ره لطف و عنايت | تو شاه شهانى و شهانند گدايت |
«ژوليده» زند صبح و مسا دم ز ولايت | تو جان جهانى و جهانى به فدايت |
باز آى كه دل با غم و اندوه قرين است | چون خلد برين از قدمش روى زمين است |
" ژوليده نيشابورى"
برچسب ها :