یامهدی
جمعه 1 4 1386 21:59
 شيعه يعنى شوق، يعنى انتظار
صاحب آيينه تا صبح بهار
شيعه يعنى صاحب پا در ركاب
تا كه خورشيد افكند رخ از نقاب
فاش مى‏بينم ملائك صف به صف
اين غزل خوانند با تنبور و دف
عشقبازان، شور و حال آمد پديد
ميم و حاى و ميم و دال آمد پديد
شب نشينان ديده را روشن كنيد
آن مه فرخنده حال آمد پديد
آمد آن روزى كه در ناباورى
سر زند از غرب مهر خاورى
راستين مردى رسيد با تيغ كج
شيعيان الصبر، مفتاح الفرج
چيست آن تيغ سفيد آفتاب
بى‏گمان لاسيف إلّا ذوالفقار
حيدر از محراب بيرون مى‏زند
شب نشينان را شبيخون مى‏زند
آفتاب، اى آفتاب، اى آفتاب
از نگاه بندگانت رخ متاب
از فروغت ديده ادراك چاك
از فراغت، اشك مدفون زير خاك
آفتاب شيعه از مغرب درآ
بار ديگر سر زن از غار حرا
بت پرستان تركتازى مى‏كنند
با كلام الله بازى مى‏كنند
تيغ بر كش تا تماشايت كنند
تا كه نتوانند حاشايت كنند
پاك كن از دامن دين ننگ را
اين عروسك‏هاى رنگارنگ را
اين سخن كوتاه كردم والسلام
شيعه، يعنى تيغ بيرون از نيام‏

"مرحوم محمدرضا آغاسى


برچسب ها :
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 341075
تعداد نوشته ها : 344
تعداد نظرات : 140
Rss