به نام حق
شنبه 26 3 1386 16:42
به نام حق
 
To love someone means to see them as God intended them.
دوست داشتن یک نفر، یعنی دیدن او به همان صورتی که خدا خواسته است

To love someone is to look into yhe face of God.
دوست داشتن یک نفر یعنی نگاه کردن به چهره خداوند

The hour of departure has arrived,
and we go our ways I to die and you to live.
Which is the better, only God knows.
هنگام جدایی فرا رسیده است. هر کس به راه خود می رود
من می میرم و شما زنده می مانید. تنها خدا می داند کدام بهتر است


Live in such a way that those who know you but
don't know God will come to know God because they know you.
چنان زندگی کن که کسانی که تو را می شناسند، اما خدا را نمی شناسند
به واسطه آشنایی با تو، با خدا آشنا شوند


A baby is God's opinion that life should go on.
نوزاد مشیت خداست بر ادامه زندگی

You don't cleanse your heart to come to God,
you come to God to cleans your heart.
شما قلب تان را پاک نمی کنید که به سوی خدا بروید
شما به سوی خدا می روید که قلب تان پاک شود

God is not what you imagine or what you think you underestand.
If you underestand you have failed.
خدا آن چیزی نیست که تصور می کنید، یا فکر می کنید که می فهمید
اگر می فهمید در اشتباهید


Prayer is conversation with God.
دعا گفتگو با خداست

I have learned to thank God for
answering my prayers with " no " or " not now " .
یاد گرفته ام از خدا تشکر کنم که دعاهایم را با " نه " و " حالا نه " پاسخ می دهد

The sole purpose of this human life in nothing
but the realization of God.
تنها هدف از این زندگی انسانی، شناختن خداست

God, grant me the serenity to accept the things I cannot change,
the courage to change the things I can,
and the wisdome to distinguish the one from the other.
خدایا به من متانت عطا فرما تا آنچه را نمی توانم تغییر دهم، بپذیرم
شهامت عطا فرما تا آنچه را می توانم، تغییر دهم
و عقل عطا کن تا تفاوت میان آن دو را تشخیص دهم. خداوند گريه کرد، زمانی که اين جسم مملو از روح را سرتاسر مملو از عشق الهی کرد، اما هم اکنون هر آنچه عشق می نامندش به هوس می رود

 
كاش واژه حقيقت آنقدر با لبها صميمي بود كه براي بيان كردنش نياز به شهامت نبود
کاش روزی میرسید که زندگی برای من بود و نه من برای زندگی ،
آن روز که من به پناهی احتیاج داشتم هیچ کس نبود که دستان سرد مرا بگیرد. ولی امروز در پس پرده ی تردیدم .
نمیدانم روزگار چگونه میگذرد فقط میدانم در حال گذر است.
من گل شقایقی هستم که عشق را فراموش کرده ام شاید هم بی وفایی روزگار عشق را از من گرفته....!
اما نجوایی از دور مرا به خود میخواند نمیدانم به طرفش بروم یا از آن حذر کنم هر چه هست زیباست
 

برچسب ها :
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 340659
تعداد نوشته ها : 344
تعداد نظرات : 140
Rss