کاریکلماتور
چهارشنبه 15 6 1385 13:7


مرگ در حاصل جمع واپسين دم حيات ها مي زيد  
عمر جاودانه كفاف رسيدن به مقصد آخرت را نميدهد
خورشيد ساكن امروز است
وقتي نيستي چشم ديدن نگاهم را ندارم
 

 زندگي خواب گراني است به ارزاني عمر
بعضي ها ، درد را مي بينند و بعضي مي پرسند
آنهاييكه با من و شما ” راه ” نمي آيند ، براي ديگران مي دوند

گناه كلاغ چيست كه هر وقت مي خواهد چهچه بزند صداي قارقار از گلويش بيرون مي آيد
 
موجود بدبين با خورشيد آدم برفي مي سازد .
قفسي كه فكر پرنده نتواند در آن پرواز كند هنوز ساخته نشده است .
اگر خودم هم مانند ساعتم جلو رفته بودم حالا به همه جا رسيده بودم .
به عقيدگيوتين سر آدم زيادي است
.
با چوب درختي كه برف كمرش را شكسته بود پارو ساختم .
هر درخت پير صندلي جواني ميتواند باشد .
خواب غفلت احتياج به بستر ندارده 



برچسب ها :
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 340676
تعداد نوشته ها : 344
تعداد نظرات : 140
Rss