سالروز شهادت امام محمد تقي (عليهالسلام)، بخشندهاي که در خردسالي به امامت رسيد و خورشيد عمرش در جواني از جور ظالمان غروب کرد، بر همهي پويندگان راه حقيقت تسليت باد.
غربت جوادالائمه
دردا كه گشت با من، بيگانه يار جانى
با دست خود مرا كشت، لب تشنه در جوانى
من از نفس فتادم، بر خاك رخ نهادم
او مى زند به مرگم، لبخند شادمانى
اى بلبلان بناليد، اى لاله ها بريزيد
شد باغبان دل را گلزار جان خزانى
غم بدل نهفتم، دردم به كس نگفتم
بردم به گور با خود صد غصه نهانى
لب تشنه ام ثوابى، اى ام فضل آبى
بالله اين نباشد، پاداش مهربانى
بر ديده ام ستاره، در سينه ام شراره
با قلب پاره پاره، رفتم ز دار فانى
عمر چو عمر يك آه، كوتاه بود كوتاه
شد اول حياتم پايان زندگانى
دردا كه رفتم از حال از بس زدم پر و بال
در لانه او فتادم از فرط ناتوانى
گوئيد تشنه جان داد، خاموش شد ز فرياد
از اين غريب تنها، پرسند اگر نشانى
جانم به لب رسيده " ميثم" بگو كه ديده؟
مرغى به لانه اين سان افتد ز نعمه خوانى؟
منبع:
نخل ميثم، مجموعه اشعار حاج غلامرضا سازگار، ص 342
«يَا جَوادالأئمِه(ع)»
** زاده زهـراء(س) ميان حجـره افغـان مي کند **
** درد دل بـا کـردگــار حـي ســبـحــان مي کند **
** گاه مي پـيـچـد ز درد و گـاه مي نـالـد ز غم **
** گاهي اظهار عطش با قلب سوزان مي کند **
** دختر مأمون چو خواهـد کس نگردد با خبر **
** حـجـره را بـر زاده طاها چو زنـدان مي کند **
** او غـريـبـانـه دهـد جان در ديـار بـي کـسـي **
** در جنان بهرش فغان شاه خراسان مي کند **
** از فـراز بـام جـسـم شـَه فـکـنـدي بر زمين **
** ديــو بــنـگــر چـه بــا آيــات قــرآن مي کند **
** آن امام نـهـمـيـن مي نـالـد از سوز عـطش **
** لـيک ياد از غـربـت شاه خـراسـان مي کند **
منبع شعر: کتاب زمزمه هاي حاج احمد دلجو، ص160.
زن : و اگر تو اینقدر برای آمدن عجله نمی کردی نمی بایست این همه برای رسیدن ترن بعدی اینجا معطل شویم .
مرد جوانی که با نامزدش قرار ملاقات داشت با یک دسته گل مصنوعی در وعده گاه حاضر شد .
یکی از دوستانش به وی بر خورد کرد و با کمال تعجب پرسید : چرا گل مصنوعی برای نامزدت می بری ؟
- برای این که وی همیشه دیرتر از ساعت مقرر در وعده گاه حاضر می شود و گل طبیعی پژمرده خواهد شد !!
زن رهگذر و خسیسی یک سکه ده تومانی را به سوی گدا دراز کرده و گفت : بیا این ده تومانی را بگیر و اگر به من بگوئی که چرا گدا شدی یک سکه ده تومانی دیگر نیز به تو خواهم داد .
گدا که هم از خسیس بودن زن آشفته شده بود و هم از کنجکاوی بی مزه اش جواب داد : خانم من نیز زمانی چون شما متمول و ثروتمند بودم ، ولی از بس مثل شما ولخرجی و حیف و میل کردم به این روز افتادم !!!!
زن به شوهر گفت : باز تو دیشب در خواب حرف می زدی ؟
شوهر : عزیزم ، معذرت می خواهم مثل اینکه باز هم در حرفت دویدم ! خواب بودم ، نفهمیدم !!
گزيده بيانات ويژه هفته بسيج
بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره):
ــ بسيج شجرة طيبّه و درخت تناور و پرثمري است كه شكوفههاي آن بوي بهار وصل و طراوات تعيين و حديث عشق ميدهد.
ـ اگر بر كشوري نواي دلنشين تفكر بسيجي طنين انداز شد چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گرديد.
ـ بار ديگر تأكيد ميكنم كه غفلت از ايجاد ارتش بيست ميليوني سقوط در دام دو ابرقدرت جهاني را به دنبال خواهد داشت.
ـ مليت كه در خط اسلام ناب محمدي(ص) و مخالف با استكبار و پولپرستي و تحجرگرايي و مقدسنمايي است بايد همة افرادش بسيجي باشند.
ـ در اين دنيا افتخارم اين است كه خود بسيجيم.
ـ بسيج لشگر مخلص خداست كه دفتر تشكل آن را همة مجاهدان از اولين تا آخرين امضاء نمودهاند.
ـ بسيج مدرسة عشق و مكتب شاهدان و شهيدان گمنامي است كه پيروانش بر گلدستههاي رفيع آن اذان شهادت و رشادت سردادهاند.
ـ من همواره به خلوص و صفاي بسيجيان غبطه ميخورم و از خدا ميخواهم تا با بسيحيانم محشور گرداند.
ـ تشكيل بسيج در نظام جمهوري اسلامي ايران يقيناً از بركات و الطاف جلية خداوند تعالي بود كه بر ملت عزيز و انقلاب اسلامي ايران ارزاني شد.
ولی امر مسلمین جهان حضرت آيت الله العظمي خامنهاي (مدظله العالي):
ـ بسيج به معني حضور و آمادگي در همان نقطهاي است كه اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و اين انقلاب مقدس به آن نيازمند است.
ـ پيوند ميان بسيجيان عزيز و حضرت ولي عصر (ارواحناه و فداه) مهدي موعود عزيز يك پيوند ناگسستني و هميشگي است.
ـ شما جوانان بسيجي و سپاهي و جوانان مؤمن آگاهي را با احساس مسئوليت و شور و شعور همراه كرديد.
ـ نيروهاي نظامي و بسيجي ما مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانهاي كه هيچ خدشهاي در آن راه ندارد, محسوب ميشوند.
ـ انكار بسيج, انكار بزرگترين ضرورت و مصلحت براي كشور است.
ـ اگر بسيج در دوران پس از جنگ نبود و اگر امروز هم نباشد, كميت اين انقلاب و اين نظام واهمة حركتهاي سازندة اين كشور لنگ است.
ـ انكار بسيج و بياحترامي به آن يا نابخردانه است يا خائنانه است.
ـ تا وقتي كه اين كشور و اين ملت به امنيت احتياج دارد, به نيروهاي بسيج, به انگيزة بسيح به سازماندهي بسيجي و به عشق و ايمان بسيجي احتياج است.
ـ فرزندان بسيحيام با حضور خود در هر صحنهاي كه لازم است دشمنان زبون را مرعوب و منكوب سازند.
ـ بسيج, يعني نيروي كارآمد كشور براي همة ميدانها
ـ همه جا چيزي شبيه بسيج هست, تنها به اين درخشندگي, به اين فراگيري, به اين زيبايي, به اين فداكاري, من در جايي سراغ ندارم.
ـ اين فداكاري, من در جايي سراغ ندارم.
ـ نيروي عظيم بسيج مردمي است, اين بسيج در همة قشرها هست.
ـ بسيج, اختصاص به يك منطقة جغرافيايي ويك منطقة انساني و طبقاتي و قشري ندارد, همه جا هست.
ـ ايمان عاشقانه, ايمان عميق, ايمان توأم با عواطف كه از خصوصيات ملت ايران است باعث درخشان شدن بسيج شد.
ـ دانشجوي بسيجي دشمن كمين گرفته را از ياد نميبرد و غافلانه خو و دانشگاه و كشورش را به دست تطاول دشمن نميسپرد.
ـ بسياري از پيشرفتهاي كشور مرهون تفكر بسيجي است.
ـ هريك از آحاد قشرهاي مختلف جامعه كه داراي روحية حساس مسئوليت و ايمان باشد, بسيجي است.
ـ بسياري از پيشرفتها و موفقيتهاي نظام اسلامي در عرصههاي مختلف مرهون تفكر و ميل بسيجي است.
ـ بسيجي يعني علي كه تمام وجودش وقف اسلام بود.
رياست محترم مجمع تشخيص مصلحت نظام حضرت آيتالله هاشمي رفسنجاني:
ـ با حضور نيروهاي بسيج دشمن نميتواند انقلاب را مخدوش كند.
ـ بسيج، بستري مناسب براي حضور در عرصه كاراجتماعي و خدمت به دين و خلق خداست.
ـ بسيج، واژه مقدسي است كه مجاهدات و شهادت طلبي رزمندگان در جبههها را نزد مردم تداعي ميكند.
ـ بسيج خاري در چشم دشمنان و اميدي در دل دوستان و دلسوزان انقلاب است.
ـ بسيج حق بزرگي بر تاريخ ايران و انقلاب اسلامي دارد.
حضرت حجتالاسلام و المسلمين سيدمحمد خاتمي:
ـ بسيج حاصل انقلاب مردمي، جوان و جوانگرايي اسلامي است.
ـ بسيج نشانه روحفداكار و ايثارگر ملتي است كه عزم سربلندي و سرافرازي دارد.
ـ بسيج مظهر نسل جوان و شاداب ملت ايران در عرصه دفاع از اسلام، انقلاب، تماميت ارضي و استقلال كشوراست.
ـ در بوستان انقلاب ما، گلي به نام «بسيج» روئيد.
ـ بسيج از چشمة ايمان, اشتياق و اراده و تصميم ملتي كه عزم سربلندي كرده بود, جوشيد و فراگير شد.
ـ پشتوانة اين بسيج زنان شجاع و با شهامتي بودند كه پروندة بسيجيان ما بودند.
ـ ما در صحنة علم و عرصة سازندگي نياز به همان روحية بسيجي داريم.
ـ نقش بسيج منحصر به آمادگي دفاعي نيست بلكه بايد در همة جنبهها اين آمادگي را داشته باشد.
ـ بسيج بايد روح پيكر جامعه باشد و بايد اين روح در تمام اجزاء اين پيكر جاري باشد.
ـ بسيج تضمين كنندة امنيت كشور است و كل ملت ما بايد در اين عرصه حضور داشته باشند.
ـ بسيحيان بايد همواره بعنوان مظهر عظمت و انسانيت و اقتدار اسلامي باقي بمانند.
ـ بسيجيان بعنوان نمايندگان كل جامعه در هر كجا كه هستند بايد حافظ منافع ملي و فرانجامي خود باشند.
ـ همكاري دولت و بسيج بسيار مهم است و بيشترين بروز اين همكاري, بسيج كارمندي و كارگري است.
ـ ما تا روزي كه بسيج سرافراز و با نشاط داشته باشيم نگراني جدي براي سرنوشت انقلاب نخواهيم داشت.
ـ بدون حضور بسيج نه در جنگ ميتوانستيم آن دستاوردها را داشته باشيم و نه در دفع خباثتها و بر هم زنندگان امنيت جامعه توفيق يابيم.
ـ بسيج يك حركت و يك جنبش برآمده از متن مردم و انقلاب است.
ـ هنر بزرگ امام (ره) اين بود كه اين حركت و جوشش مردمي (بسيج) را نهادينه كرد.
ـ بسيج نماينده و مظهر ملت است.
ـ بسيج كسي است كه از متن ملت برخاسته است.
ـ بسيجي بايد دربرگيرندة همه گرايشها و همة سليقههايي باشد كه اصل اسلام, پيشرفت و سربلندي ايران عزيز را قبول دارد.
ـ بسيجي يعني مؤمن و فداكار و كسي كه كار را با سرعت و تدبير و ايمان انجام ميدهد.
ـ بسيج به معناي پيشتاز بودن در قانونمداري است.
ـ بسيج بايد بيش از همه به قانون اساسي كه حاصل جمهوري اسلامي است پايبندي خود را نشان دهد.
ـ ملت, بخصوص بسيج عزيز ما تسليم دشمنان نخواهد شد.
ـ بسيجي بايد تلاش كند تا در قالب هنر و فرهنگ و انديشهاي پويا از انقلاب دفاع كند.
ـ دولتي كه شعار و اهتمام او حقوق جوانان و نوجوانان است, نميتواند نسبت به اين نهاد (بسيج) بياعنتا باشد.
ـ انقلاب اسلامي بدون بسيج به اهداف خود نخواهد رسيد.
ـ بسيجي يك فرد نيست بلكه يك فرهنگ است.
دانستنيهاي جالب در مورد شلوار
۱: شلوار چيست؟
شلوار پارچه اي است که معمولا از مچ پا تا کمر ادامه دارد و هر دو پا را نيز به صورت جداگانه پوشش مي دهد.شلوارها مي توانند در قسمت کمر توسط کمربند يا بند مخصوص شلوار به طور مناسب با کمر جور شوند.
۲:چه کسي شلوار را اختراع کرد؟
اولين كساني که شلوار ميپوشيدند مردان و زنان سوارکار و چادرنشينان فارسي بودند (درود بر تمدن ۲۵۰۰ ساله فارسی).شلوار بعدها از طريق ترکيه به اروپا راه پيدا کرد.البته نقل بر اين نيز مي باشد که نژاد سلت در اروپا نيز از شلوار استفاده مي كردند.اگر چه که شلوار در اوايل قرن ۱۶ میلادی در کشورهاي غربي به عنوان يک لباس استفاده مي ش.شلوار داراي معادل انگليسي trousers و يا pants است که از کلمه فرانسوي پنتالون pantalon اقتباس شده است.
۳:ماهيت کلمه trousers:
اين کلمه در قرن 16 ميلادي از کلمهای از زبان محلي سابق اسکاتلندي به نام tribume گرفته شده
است که بعدها در انگليس به نام trouse معروف شد.همين کلمه صد سال بعد به trousers تغيیر پيدا کرد.
۴:شلوار و انقلابي در پوشاک :
انقلاب فرانسه باعث تغیير در وضعيت پوشش مردم نيز شد.مردمي که قبلا انواع مختلفي از لباس ها را به تن مي كردند اينک به استقبال شلوار به عنوان يک لباس مرسوم در جامعه رفتند.در اين ميان دريانورداني که رغبت بيشتري به پوشيدن شلورهاي گوشاد داشتند با توجه به محبوبيت و احترام ويژه در بين مردم تاثير مثبتي بر روي تغيیر پوشش مردم به شلوار داشتند.
۵:شلوار پوشيدن خانومها :
اگر چه که شلوار از همان ابتدا توسط خانومهاي فارسي پوشيده مي شد ولي ورود شلوار به ساير جوامع تاثير چشمگيري بر خانومها نداشت.اگر چه کارکنان معادن ذغال سنگ در اسکاتلند زير دامنشان شلوار ميپوشيدند و گاوچرانان زن امريکایي هم عادت به پوشيدن شلوار داشتند ولي پوشيدن شلوار براي خوانومها تا بعد از جنگ جهاني اول امري غير مرسوم بود.
۶:تغیير در پوشش شلوار خانومها :
بعدها و بخصوص از سال۱۹۷۰ ميلادي خانومهاي اروپایي تمايل بيشتري براي پوشيدن شلورهاي كوتاه يا اصطلاحا شلوارك از خود نشان دادند که اين امر نيز به علت راحت طلبي ايشان بود.شلورکهای کوتاه تر که اكثرا فقط قسمت باسن را ميپوشاندند بعدها توسط طراحان پوشاک رواج پيدا کرد. مدلهاي جديد شلوار هم همانند هر قسمت ديگر از پوشاک با گذشت زمان گونه های تازه اي به خود ميديد.جالبترين مدل براي اولين بر در سال ۱۹۵۰ ميلادي مد شد اين مدل از شلوار داراي چين خوردگيهایي در قسمت جيبهاي کناري بود که به آن ساسون نيز ميگويند.خاصييت ديگر اين شلورها گشادي آنها بود.اين شلورها در سال ۱۹۸۰ نيز دوبار مد شدند که اينبار علت آنرا ميتوان به پوشيدن اينگونه شلوارها توسط چهره هاي محبوب هنري مثل "همر" خوانندي پاپ دانست.
۷:مدهاي جديد :
در شرايط فعلي و با توجه به رقابت شديد بين طراحان مد مدلهاي جديد شلوار کمتر از يک فصل دوام دارند در اين بين مدلهایي که از نوع لي هستند و بسيار تنگ ميباشند انسان را وادار به گذراندن دوره هایي از يوگا براي پوشيدنشان مي کنند.
۸:شيوه هاي مختلف ثابت نگاه داشتن شلوار:
بسياري از شلوارها داراي رديفي از پلها در قسمت کمر شلوار هستند که از بين اين پلها کمربند عبور مي كند و ميتوان با شل و يا سفت کردن کمربند شلوار را فيکس کرد.علاوه بر اين شلوارهایي هستند که به جاي پل داراي کش هستند.عده اي ترجي ميدهند به جاي کش و يا کمر بند از دو بنده براي فيکس کردن شلوار استفاده نمايند.
۹:مافياي مدلهاي زننده:
با توجه به رقابت شديد تولید کنندگان در عرضه مدلهاي مختلف شلوارعده اي براي بر انگيختن توجه مردم مدلهاي زننده اي را روانه بازار کردند که با واکنش اقشار مختلف همراه بود.نمونه اين مدلها مدلي بود که در آن شلوار تا نيمه باسن بالا کشيده مي شد و نيمه بالاتر در معرض ديد قرار ميگرفت.در ماه مي ۲۰۰۴ يکي از اعضاي کنگره لوسينای امريکا تلاش کرد تا پوشيدن اين شلورها را در معرض ديد عموم جرم اعلام كند.منتها اين بحث فقط در حد يک پيشنهاد بافي ماند.
پريشان روزگاري دوست دارم
به شهر من زمن بيگانه تر نيست
همين دور از دياري دوست دارم
بيابان را كه خلوتگه انس است
چو اهوي فراري دوست دارم
به پاي خويشتن برخاستن را
بدون دستياري دوست دارم
نظر بازم زهر گلشن گلي را
چو مرغان بهاري دوست دارم
ترا هم با همه نامهرباني
عزيزم اري اري دوست دارم
به اميد وصالت زنده ماندم
من اين چشم انتظاري دوست دارم
به دامانت چو اويزم به مستي
زخود بي اختياري دوست دارم
براي ديدنت رخصت نخواهم
من اين بي بندو باري دوست دارم
نميگيرم به يك جا يكدم ارام
چو طوفان بي قراري دوست دارم
سر به زير و يك كمي خجالتي ست
بوي سيب مي دهد ، لباس او
دامنش حرير سبز و صورتي ست
گوشواره هايش از ستاره است
تاجش از شهاب سنگ قيمتي ست
سرمه هاي نقطه چين چشم هاش
ريزه هايي از طلاست ، زينتي ست
تكه اي بهشت توي دستش است
خنده هاي كوچكش قيامتي ست
دشمني هميشه در كمين اوست
دشمنش، بد و حسود و لعنتي ست
هاج و واج مانده روي اين زمين
او فرشته اي غريب و پاپتي ست
*
اين فرشته راستش خود تويي
قصه فرشته ات حكايتي ست
در مدح حضرت ولي عصر عجل الله فرجه

دلبرا دست اميد من و دامان شما |
سرِ ما و قدم سرو خرامان شما |
خاك راه تو مژگان من ار بگذارد |
ناوك غمزده يا خنجر مژگان شما |
شمع آه من و رخساره چون لاله تو |
چشم گريان من و غنچه خندان شما |
لب لعل نمكين تو مكيدن حظيست |
كه نه طالع شوَدَم يار نه احساس شما |
رويم از نرگس بيمار تو چون ليمو زرد |
به نگردد مگر از سيب زنخدان شما |
نه در اين دائره سرگشته مهم چون پرگار |
چرخ سرگشته چو گويي ست بچوكان شما |
درد عشق تو نگارا نپذيرد درمان |
تا شوم از سر اخلاص بقربان شما |
خضر را چشمه حيوان رود از ياد اگر |
ز سرش رشحهاى از چشمه حيوان شما |
عرش بلقيس نه شايسته فرش ره تست |
آصف اندر صف اطفال دبستان شما |
نبود ملك سليمان همه با آن عظمت |
مورى اندر نظر همت سلمان شما |
جلوه ديدِ كليم الله از آن ديد جمال |
نغمهاى بود انا الله ز بيابان شما |
طائر سدره نشين را نرسد مرغ خيال |
بحريم حرم شامخ الاركان شما |
قاب قوسين كه آخر قدم معرفت است |
اولين مرحله رفرف جولان شما |
فيض روح القدس از مجلس انس تو و بس |
نفحه صور صفيريست ز دربان شما |
گر چه خود قاسم الا رزاق بُود ميكاييل |
نيست در رتبه مگر ريزه خور خوان شما |
لوح نفس از قلم عقل نميگردد نقش |
تا نباشد نفَس منشى ديوان شما |
هر چه در دفتر مُلكست و كتاب ملكوت |
قلم صُنع رقم كرده بعنوان شما |
شده تا شام ابد دامن آفاق چو روز |
زده تا صبح ازل سر ز گريبان شما |
چيست تورات ز فرقان شما؟ رمزى و بس |
يك اشارت بود انجيل ز قرآن شما |
هست هر سوره بتحقيق ز قرآن حكيم |
آيه محكمهاى در صفت شأن شما |
آستان تو بود مركز سلطان هما |
قاف عنقاء قدم شرفه ايوان شما |
مهر با شاهد بزم تو برابر نشود |
مه فروزان بود از شمع شبستان شما |
خسروا گر به مديح تو سخن شيرين است |
ليكن افسوس نه زيبنده و شايان شما |
ايكه در مكمن غيبى و حجاب ازلى |
آه از حسرت روى مه تابان شما |
بكن اى شاهد ما جلوهاى از بزم وصال |
چند چو ن شمع بسوزيم ز هجران شما |
مسند مصرِ حقيقت ز تو تا چند تهى |
اي دو صد يوسف صديق به قربان شما |
رخش همت بكن اي شاه جوانبخت تو زين |
تا شود زال فلك چاكر ميدان شما |
زَهرهي شيرِ فلك آب شود گر شنود |
شيهه زهره جبين توسن غُران شما |
مفتقر را نه عجب گر بنمائى تحسين |
منم امروز در اين مرحله حسان شما |
(از ديوان شعر آيت الله محمد حسين غروى اصفهانى (كمپانى
كنيه هاي آن حضرت:
ابوالحسن و ابوعلى
لقبها: رضا، صابر، زكى، ولى، فاضل، وفى، صديق، رضى، سراج الله، نورالهدى، قرة عين المؤمنين، مكيدة الملحدين، كفو الملك، كافى الخلق، رب السرير و رئاب التدبير.
مشهورترين لقب: مشهورترين لقب آن حضرت «رضا» است و در سبب اختصاص اين لقب گفته اند: «او از آن روى رضا خوانده شد كه در آسمان خوشايند و در زمين مورد خشنودى پيامبر خدا و امامان پس از او بود. همچنين گفته شده: از آن روى كه همگان، خواه مخالفان و خواه همراهان به او خشنود بودند.»
ملاحظات سياسي در انتخاب لقب ايشان:
به روايت طبري (وقايع سال 201) مأمون آن حضرت را «الرضي من آل محمد» ناميد و شيخ صدوق هم بنابر روايتي ديگر در «عيون اخبار الرضا (2/14)» چنين گفته است. بايد متذكر شد كه اعيان و مبلغان بني عباس در اواخر عهد بني اميه مردم را دعوت مي كردند كه به «رضا از آل محمد» بيعت كنند، يعني بي آنكه از كسي نام ببرند مي گفتند: چون خلافت بني اميه درست نيست بايد به كسي از خاندان محمد (ص) كه مورد رضايت همه باشد بيعت كنند. چون مأمون خود از بني عباس بود (بني عباس با حكومت آل علي مخالف بودند) و حضرت علي بن موسي بن جعفر را به ولايتعهدي برگزيد. همه از مخالف و موافق به او راضي شدند و مصداق «رضا من آل محمد» در حق آن حضرت صادق آمد و به آن لقب مرسوم و مشهور شد.
شخصيت علمي و اخلاقي آن بزرگوار:
شخصيت ملكوتي و مقام شامخ و زهد اخلاق حضرت رضا (ع) و اعتقاد شيعيان به او سبب شد كه نه تنها در مدينه بلكه در سراسر دنياي اسلام به عنوان بزرگترين و محبوبترين فرد خاندان رسول اكرم (ص) مورد قبول عامه باشد و مسلمانان او را بزرگترين پيشواي دين شناسند و نامش را با صلوات و تقديس ببرند. بيست و چند سال نداشت كه در مسجد رسول الله (ص) به فتوي مي نشست. علمش بسيار و رفتارش پيامبر گونه و حلم و رافت و احسانش شامل خاص و عام مي گرديد. كسي را با عمل و سخن خود نمي آزرد، تا حرف مخاطب تمام نمي شد سخنش را قطع نمي كرد. هيچ حاجتمندي را مأيوس باز نمي گرداند. در حضور مهمان به پشتي تكيه نمي داد و پاي خود را دراز نمي كرد. هرگز به غلامان و خدمه دشنام نداد و با آنان مي نشست و غذا مي خورد. شبها كم مي خوابيد و قرآن بسيار مي خواند. شبهاي تاريك در مدينه مي گشت و مستمندان را كمك مي كرد. نظافت را در هر حال رعايت مي كرد و عطر بسيار بكار مي برد. عادتاً جامه ارزان و خشن مي پوشيد ولي در مجالس و براي ملاقاتها و پذيرائيها لباس فاخر در بر مي كرد. غذا را اندك مي خورد و سفره اش رنگين نبود. در هر فرصتي مردم مسلمان را به وظايف خود آگاه مي كرد.....
علل تحميلي ولايتعهدي به امام رضا (ع):
الف) پس از قتل امين، برادر مأمون، اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در ميان بني عباس فرد برجسته اي كه مورد قبول و رضايت همگان باشد وجود نداشت. در يمن و كوفه و بصره و بغداد و ايران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاري را كه از خلافت بني عباس داشتند در نيافتند زيرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعي بودند. از اين رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علي (ع) بودند و اميدها و آرزوهاي خود را به افراد برجسته و متقي اين خاندان بسته بودند. فضل و مأمون ........ با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهاي مهم و شورش مردم (مانند قيام ابوالسرايا در كوفه و علوي ديگر در يمن) به اين نكته پي برده بودند و مي خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازي از خاندان علي به وليعهدي رضايت مردم را به خود جلب كنند و پايه هاي خلافت مأمون را مستحكم سازند به همين جهت مأمون در سال 200 ق بنا به گفته طبري رجا بن ابي الضحاك و فرناس خادم (در بعضي از روايات شيعي يا سر خادم) را به مدينه فرستاد تا علي بن موسي بن جعفر (ع) و محمد بن جعفر (عموي حضرت رضا ع) را به خراسان ببرند.
ب) در روايات شيعه آمده است كه مأمون به حضرت رضا (ع) نوشت تا از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه كوفه و قم و دليل اين امر را كثرت شيعيان در كوفه و قم ذكر كرده اند زيرا مأمون مي ترسيد كه شيعيان كوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. اين مؤيد آن است كه عامل فراخواندن حضرت رضا (ع) به خراسان عاملي سياسي بوده است و مأمون مي ترسيده است كه كثرت شيعيان در كوفه و قم سبب شود كه آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته كار بكلي از دست مأمون خارج گردد.
حديث سلسله الذهب:
مشهور است كه به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نيشاپور طالبان علم و محدثان دور محفه (بارگير بي قبه، از ادوات سفر براي بار نهادن در آن / فرهنگ دهخدا) آن حضرت كه بر استري نهاده بود جمع شدند. و از ايشان خواستند كه حديثي بر آنها املا فرمايد. حضرت حديثي بطور مسلسل از آباء طاهرين خود رسول الله (ص) و جبرئيل از قول خداوند روايت كرد كه «كلمه لا اله الا الله حصني و من دخل حصني امن من عذابي» يعني كلمه توحيد با لا اله الا الله حصار و با روي مستحكم من است و هر كه بدرون حصار من رفت از عذاب من در امان مانده. اين حديث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) به سلسله الذهب معروف شده است. و درباره اينكه چرا آن حضرت اين حديث را املا فرمود بايد گفت كه آن نوعي دعوت به وحدت كلمه و اتفاق بوده است زيرا اساس و مدخل آن اين كلمه است كه معتقدان به خود را از هرگونه تشويش و عذابي در امان مي دارد و مسلمانان بايد با توجه به آن در درون حصار و باروي اسلام از اختلاف كلمه بپرهيزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجي باشند و از دشمني و مخالفت بر سر مسائل فرعي دوري گزينند.
شرايط پذيرش ولايت عهدي از سوي امام رضا (ع) و مذاكرات بعمل آمده:
..... امام رضا (ع) پس از نيشاپور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو كه اقامتگاه مأمون بود رفت. به روايت عيون اخبار الرضا (2/149) مأمون نخست به آن حضرت پيشنهاد كرد كه خود خلافت را قبول كند و چون آن حضرت امتناع كرد و در اين باب مخاطبات زياد ميان ايشان رد و بدل گرديد سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ناچار و لايتعهدي را پذيرفت به اين شرط كه از امر ونهي و حكم و قضا دور باشد و چيزي را تغيير ندهد، علت مقاومت امام اين بود كه اوضاع را پيش بيني مي كرد و بر او مسلم بود رجال دولت كه عادت به لا ابالي گري و درازدستي عهد هارون الرشيد كرده اند زير بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانين الهي نخواهد بود. مأمون پس از آن كه آن حضرت ولايتعهدي را پذيرفت امر كرد تا لباس سياه كه شعار عباسيان بود ترك شود و در باريان و فرماندهان و سپاهيان و بني هاشم همه لباس سبز كه شعار علويان بود بپوشند. خود نيز جامه سبز پوشيد و نام امام را زينت بخش درهم و دينار نمود و مقرر داشت كه در همه بلاداسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و اين به روايت طبري روز سه شنبه دوم رمضان سال 201 ق بود