شیطان یا نبود خدا
چهارشنبه 3 5 1386 16:4
شیطان یا نبود خدا
 
آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟
استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند.
آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"
استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"
شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"
استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر ماست , خدا نیز شیطان است"
شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه وخرافه ای بیش نیست.
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"
استاد پاسخ داد: "البته"
شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "
شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.
مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- F) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد."
شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"
استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"
شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریک هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."
در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا, شیطان وجود دارد؟"
زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."
و آن شاگرد پاسخ داد: "شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریک که در نبود نور می آید
برچسب ها :
گلها چه حرفهای قشنگی هستند
دختران نابینا توی یک کارگاه کوچک دور هم نشسته بودند و داشتند کار می کردند .روی میز مستطیلی کارگاه پر بود از لنگه های قیچی باغبانی دختران مدام بر روی میز دست می کشیدند تا دو لنگه جور پیدا کنند .آن وقت با دقت خاصی لنگه ها را جفت هم قرار می دادند و بعد پرچ شان می کردند.این کار هرروزشان بود.
ظهر که شد بلند شدند عصای شان را برداشتند و از کارگاه بیرون آمدند.
راهرو بلند ساختمان پر شد از صدای خشک عصاها که مدام بر زمین می کوفتند. می رفتند تا به کلاس درس برسند.
آن روز معلم تازه ای در کلاس به انتظار نشسته بود و معلم جوان یک شاخه گل مریم در دستش بودکه عطر تند و مرطوبش را در فضای کلاس می پراکند.
دختران عصا زنان آمدند و پشت نیمکت ها نشستند.
خانم معلم این عطر گل مریم نیست؟
دختری در آخرین ردیف کلاس به انتظار جواب ایستاده بود
درسته دخترم یه شاخه گل مریم تو دست منه...
از میان جمع دختری دیگر به پا خاست و پرسید:
رنگ گلها چه شکلی است خانم معلم؟میشه برامون بگین؟هیچ کس تا حالا از رنگ ها چیزی به ما نگفته خانم
مثلا سرخ سفید یا زرد؟
معلم به فکرواماند نمی دانست چه بگوید سفیذی سرخی ویا زردی را چگونه می توان توصیف کرد؟
از میان شما کسی هست که رنگ گلی را به خاطر داشته باشد؟
نگاه پرسش گرش روی چهره ی دختران سرگردان مانده اما جوابی نمی شنود .کلاس خاموش مانده بود وهمه با چهره های غمگین انتظار می کشیدند.
سایه ی گنگ حسرت بر چشمهای پژمرده و بی فروغشان نشسته بود.
انگار از پرندگان بال شکسته ای پرسیده باشند:
پرواز را به یاد می آورید؟
دختری از کنج کلاس همه را از عذاب سکوت وارهاند و گفت:
شما بگویید خانم معلم ما گل ها را نام میبریم و شما از رنگشان بگویید.
ودختری پرسید:
گل اطلسی؟
اشک از چشمان خانم معلم سرازیر شد و خنده ای از شوق بر لبهایش نشست .
در میان اشک و لبخند جواب داد:
اطلسی به رنگ شرم
دیگری پرسید:
گل مریم؟
معلم گفت:
به رنگ معصومیت
گل یخ؟
به رنگ تنهایی
گل سرخ؟
به رنگ عشق
گل شقایق؟
به رنگ گل فریاد
گل زرد؟
به رنگ یک آه
گل نرگس؟
به رنگ صبح بهار
گل بنفشه؟
به رنگ سلام
وکلاس یک صدا از شوق به فریاد آمد:
گلها چه حرفهای قشنگی هستند خانم معلم!
از آن روز به بعد هیچ کدام از دختر ها حاضر نشدند که قیچی گل چینی بسازند...
درپناه ایزد منان لحظات زیبایی داشته باشید.....گل شب بو
برچسب ها :
سخنانی از دکتر وین دایر
سه شنبه 2 5 1386 22:6
 
هر كس به ديگري زياني برساند و يا ضربه اي به كسي بزند، بيشترين زيان را خود از آن خواهد ديد، چرا كه هركس در دادگاه عدل الهي در برابر اعمال نارواي خودش مسؤول است.
دكتر وين داير
 
 
به هر كاري كه دست زديد، نياز به خداوند و خدمت به مردم را در نظر داشته باشيد، زيرا اين شيوه ي زندگي معجزه آفرينان است.
دكتر وين داير
 
 
تنها راه تغيير عادتها، تكرار رفتارهاي تازه است.
دكتر وين داير
 
 
درستكارترين مردم جهان، بيشترين احترام را بسوي خود جلب شده مي بينند، حتا اگر آماج بيشترين بدرفتاريها و بي حرمتيها قرار گيرند.
دكتر وين داير
 
 
براي آغاز هر تحول در خود، ابتدا منبع توليد ترس و نفرت را در وجود خود شناسايي و ريشه كن كنيد.
دكتر وين داير
 
 
از مهم ترين كارهايي كه به عنوان يك آدم بزرگ مي توانيد انجام دهيد اينست كه گهگاه به شادماني دوران كودكي برگرديد.
دكتر وين داير
 
 
دنيا مانند پژواك اعمال و خواستهاي ماست. اگر به جهان بگويي: ”سهم منو بده...“ دنيا مانند پژواكي كه از كوه برمي گردد، به تو خواهد گفت: ”سهم منو بده....“ و تو در كشمكش با دنيا دچار جنگ اعصاب مي شوي. اما اگر به دنيا بگويي: ”چه خدمتي برايتان انجام دهم؟...“ دنيا هم بتو خواهد گفت: ”چه خدمتي برايتان انجام دهم؟...“!!
دكتر وين داير
 
 
درون تو مشتي گوشت قرمز است كه ديدنش تو را با خودت مواجه نمي كند. تو لابلاي آن گوشتهاي قرمز درونت نيستي. آنجا را نگرد. خودت را در آرزوهايت خواهي يافت.
دكتر وين داير
 
 
اگر مختاريد كه بين حق به جانب بودن و مهرباني يكي را انتخاب كنيد، مهرباني را انتخاب كنيد.
دكتر وين داير
 
 
دروغ انفجاريست در اعتماد به نفس تو.
دكتر وين داير
برچسب ها :
عطسه کردن مفید است
چهارشنبه 27 4 1386 18:28

عطسه کردن مفید است

عطسه كردن از جمله مواردي است كه خرافات زيادي در رابطه با آن وجود دارد تا جايي كه برخي از افراد به محض عطسه كردن، فال حافظ مي‌گيرند!

بعضي‌ها پس از يك عطسه از لفظ «صبر آمد» استفاده مي‌كنند و بعضاً كار خود را به تعويق مي‌اندازند، كفش‌هاي خود را لنگه‌ به لنگه مي‌پوشند يا در كفش‌هاي خود نمك مي‌ريزند!

مردی در حال عطسه کردن

اما در اينجا بايد يادآور شويم كه عطسه اساساً يك مكانيسم دفاعي طبيعي بدن است و نه تنها بد نيست (به جز زماني كه يك ليوان چاي داغ در دست داريد!)، بلكه فوايد زيادي هم براي جلوگيري از ورود اجسام خارجي به راه هاي تنفسي دارد.

در حقيقت وجود يك جسم خارجي به راه هاي تنفسي و حركت مژه‌هاي موجود در مخاط‌ بيني پيامي را به مغز مي‌رسانند كه موجب عطسه مي‌شود، اين عكس‌العمل بيشتر تحت كنترل حس لامسه است تا چشايي.

زماني كه عطسه روي مي‌دهد، قفسه سينه شديداً منقبض مي‌شود، به اين ترتيب مقدار زيادي هوا به سرعت از طريق بيني عبور مي‌كند و به اين ترتيب به پاك كردن مجاري بيني از مواد خارجي كمك مي‌كند.

عطسه و نور

مكانيسم ايجاد عطسه، بين همه ی مردم جهان يكسان نيست، به شكلي كه تنها 25 درصد مردم هنگام نگاه كردن به خورشيد يا قرار گرفتن در معرض نور شديد، عطسه مي‌كنند كه به «عطسه ناشي از نور» معروف است.

دانشمندان در اين خصوص نظريات گوناگوني ابراز داشته‌اند. بر اساس يكي از معمول ترين نظريه‌ها، عصب جمجمه‌اي عامل عطسه، به طريقي با عصب بينايي مرتبط است.

زماني كه عصب بينايي به شدت تحريك و مردمك چشم نسبت به نور عكس‌العمل نشان داد، منقبض مي‌شود، اين فرآيند بر عصب جمجمه‌اي عطسه اثر گذاشته و سبب عطسه كردن مي‌شود.

برخي از محققان معتقدند كه افرادي كه داراي آلرژي هستند، استعداد بيشتري نسبت به عطسه در مقابل نور خورشيد دارند. در يك بررسي وقتي آلرژي افراد مذكور درمان گردید، از عطسه كردن آنها هم در مقابل نور كاسته شد.

عطسه و شخصيت

بر اساس مطالعات انجام شده از سوي يك دانشمند آمريكايي، نحوه عطسه كردن مي‌تواند نكته‌هاي زيادي در رابطه با شخصيت افراد بازگو كند.

اين آزمايش شامل مطالعه روي صداهاي مختلفي است كه مردم به هنگام عطسه كردن از خود توليد مي‌كنند. نتايج اين مطالعه كه 547 داوطلب در آن شركت كردند، نشان مي‌دهد شخصيت‌هاي مختلف به شكل‌هاي گوناگون عطسه مي‌كنند.

دكتر پاتي وود كه اين پژوهش را انجام داده مي‌گويد 4 نوع عطسه كردن مختلف وجود دارد كه مطابق با شخصيت‌ افراد است.

طبق اين بررسي‌ها افرادي كه با صداي بلند عطسه مي‌كنند، تمايل دارند كه رهبران و رؤسايي با نفوذ و خوب باشند، آنهايي كه ملايم ‌تر عطسه مي‌كنند، عموماً شخصيت آرام ‌تر، وفادار و وابسته‌تري دارند، كساني كه هنگام عطسه كردن جلوي دهان خود را مي‌گيرند بسيار موقر و متعادل هستند و بالاخره آخرين نوع عطسه كه در اين پژوهش آمده، مربوط به افرادي است كه سريع عطسه مي‌كنند كه اين افراد اغلب شخصيت تند و تيزي دارند.

اين واقعيت كه سرفه و عطسه باعث گسترش بيماري مي‌شوند، حقيقتي انكار ناپذير است و بايد به افراد، به خصوص كودكان آموخت كه در موقع عطسه كردن، با دستمال جلوي دهان و بيني خود را بپوشانند.

عطسه و حساسيت

چنانچه تعداد عطسه در حد متعادل باشد، نيازي به انجام اقدامات پيشگيرانه وجود ندارد و بهتر است بدن را در كاربرد دستگاه دفاعي خود آزاد گذاشت. اما در صورتي كه تعداد زیاد عطسه باعث آزار فرد شود بايد با داروهاي ضد حساسيت آن را درمان كرد، چرا كه يكي از علايم حاصل از آلرژي، عطسه است.

عطسه‌هاي پياپي و پشت ‌سر هم معمولاً نشانه وجود آلرژي است، اما تك عطسه‌ها معمولاً نشان از سرماخوردگي دارد. به علاوه در سرماخوردگي ترشحات بيني زرد رنگ است، در صورتي كه در آلرژي، بي‌رنگ و رقيق است.

رابطه عطسه و سكته مغزي

پژوهشگران آمريكايي اعلام كردند كه افرادي كه دچار سكته مغزي مي‌شوند، ممكن است براي مدت كوتاهي توانايي عطسه كردن را از دست بدهند.

به گفته محققان مركز عطسه در بصل‌النخاع قرار دارد و پس از سكته مغزي ممكن است نيمي از بصل‌النخاع براي مدتي از كار بيفتد و به همين علت، عمل عطسه كردن نيز انجام نمي‌شود.

در اين حالت احساس نياز به عطسه، در فرد به وجود مي‌آيد، اما عمل غير ارادي، عطسه كردن انجام نمي‌شود و همين امر بيمار را رنج مي‌دهد. معمولاً اين بيماران حداكثر يك سال پس از سكته مغزي توانايي عطسه را دوباره به دست مي‌آورند.

برچسب ها :
پاسخ به نظرات دوستان
چهارشنبه 27 4 1386 18:7

 

سلام دوستان عزیزم

از همه دوستانی که زحمت کشیدند وبه وبلاگ من سرزدند جای تشکر داره

ومن از همه بی نهایت ممنون ومتشکر هستم

از کلیه کسانیه نظراتشان را ابراز نمودند ویا انتقادی داشتند بازم تشکر میکنم

امیدوارم که با راهنماییهای شما گرامیان بتوانم مطالب زیباتر ومفیدتری را ارائه دهم واین میسر نیست

مگر با انتقادهای سازنده شما وپیشنهادات ارزشمندتان

منتظر قدوم سبزتان را در وبلاگم هستم

همیشه سبز وبهاری باشید

دوستدار همگی شما :

گل شب بو

 

 

برچسب ها :
روانشناسی چهره
سه شنبه 26 4 1386 3:34

روانشناسی چهره

 

چـهره خـوانـی به این مـعـنـا است که شما فـقــط با نگاه کردن به صورت اشخاص پی بـه خـصـوصـیات اخلاقی و شخصیتی او ببرید. چـهره خـوانـی توسـط مردم در اعصار مختلف انجام شده است. شـناخـتـن افراد تنها از روی خصوصـات ظـاهـری آنها مساله بسیار جالبی است. نـکات ظـریف و دقیـق و پیچیدگیهای بسیاری در علـم چـهـره خـوانـی وجـود دارد ولی ما در اینجا به بیان نکات اصلی تر و مهمتر آن بسنده می کنیم.
چهره خوانی چیست؟
بشر در طول قرون متمادی سعی نموده تا با پیوند زدن خصـیصـه هـای صـورت افـراد بـه ویژگیهای شخصیتی، متوجه افکار و درون دیگران شود. با گـذشـت سـالها علم چهره شناسی نیز گسترش یافته و به شاخه های مختلف تـقسـیم شـده است. بـرای مثـال "متوپوسکپی" علم پی بردن به سیرت و درون آدمی از روی خطوط روی پیشانی است.
"فرنولوژی" علم جمجمه خوانی و مطالعه طرز تشکیل جمجمه میباشد که به بنا نهادن شخصیت و امیال ذاتی و روانی افراد کمک می کند.
"فیزیـوگـنومی" یا عـلم چـهره شـنـاسی، موضوعی است که ما به آن خواهیم پرداخت. این علم به ما می آموزد که چگونه از روی چهره افراد پی به شخصیت آنها ببریم.
امروزه دانشمندان به چنین علومـی، "شـبـه علـوم" اطـلاق کرده و بـهای زیـادی بــه آن نمی دهند و هـمانند عـلومی مانـنـد "طالع بـینی" به آنها می نگرند: اثبات نشده ولی بیضرر. با این وجود هنوز بسیاری از مردم چهره خوانی را راهی مطمئن برای قضاوت در مورد افراد می دانند. چیزی که اهمیت دارد این اسـت کـه چـهره را بصورت کامل و دقیق مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و تا رسیدن به همه حقایق از قضاوتهـای شـتابزده اجتناب کنیم.
اکنون گذری می کنیم بر نکات بنیادین چهره خوانی و چگونگی تشخص شخصیت افراد:
شکل صورت
دراز و کشیده: افرادی که دارای چنین صورتی هستند عموما" دارای صـبر و تحمل زیاد بوده و توانایی حل مشکلات در آنها بیشتر است. جـذابـیـت و خوش ترکیب بودن افراد با چنین صورتی نشانگر این است که آنها معمولا کارهای خـود را نـیـمـه تمام رها نکرده و عادت به انجام امور بطور تمام و کمال دارند.
گرد: این شکل دلالت بر امیدواری زنده دلی و انرژی دارد. اینگونه افراد می تـوانند اتاقی دلگیر و ساکت را به بمبی از خنده و شادی تبدیل کنند.
پهن: اینگونه اشخاص بردبار و مهربان و معمولا افراد روشنفکری می باشند.
مربعی: طرفدار استقلال فردی و فردگرایی، سختـکوشـی بـرای دسـتـیـابی بـه آرزوها، زیرکی و فعال بودن از ویژگیهای این افراد محسوب می شود.
پیشانی
صاف: کسانیکه که دارای خطوط در پیشانی نیستـنـد، افـرادی اندیشمند و همیشه در حال تفکر می باشند و در تصمیم گیریها سریع و منطقی عمل می نمایند.
چروکیده: وجود خطوط در سطح پیشانی نشان می دهد که ایـنـگونه افراد به سرعت هیجان زده و احساساتی شده و سریع آشفته و پریشان حال می گردند.
چشم
رمانها، داستانها و اشعار بسیار زیادی در مورد چشم و ارتباط آن با خصوصیات روحی و روانی انسان نوشته شده است. چشمها هیچگاه دروغ نمی گویند؛آنها بیانگر احساس درونی و واقعی ما می باشند.
اضطراب: اگر مابین عنبیه و پـلک پـایینی هـر دو چشم مـقداری سفیدی وجود داشت، آن شخص انسانی مضطرب و نگران است.
تندخویی: اگر بالای عنبـیه بخشی سفید رنگ وجود داشت، علاوه بر استرس نشانگر تندخویی و پرخاشگری در فرد است.
روان پریشی: چنـانچه دور تا دور عنبیه را سفیدی فرا گرفته باشد، نشانگر عدم تعادل و پایداری روح و روان فرد خواهد بود.
شادی: وجـود خـطوط کـوچـک در خـارج از چـشمها حاکی از خنده رویی و شادبودن فرد می باشد.
ابرو
صاف: صافی و مستقیمی ابروها نشانگر اندیشه، تفکر و ایده گرایی فرد می باشد.
کمانی: افرادی که دارای ابروهای خمیده و کمانی هسـتند از حـکایـتـها و داسـتـانـهـای واقعی لذت می برند.
باریک: اینگونه افراد معمولا دارای اعتماد به نفس اندکی می باشند بخصوص اگر ابـروی آنها بجز باریکی، بالا و گرد نیز باشد.
پیوسته: پیوستگی ابروها نشانگر این است که فرد دائما" در حال تفکر و اندیشـه بـوده و ایده های جالبی در سر دارد.
پلک
کوچک: اگر فاصـله بـین بالای پلک و مژه کم باشد بیانگر اسـتقلال فرد می باشد و اینکه آن فرد حتی ممکن است بصورت ارادی خودش را به دیگران نزدیک نکند.
بزرگ: بزرگ بودن پلک دلالت بر وابستگی شدید فرد به دیگران دارد.
بینی
کوچک: گفته می شود اشـخاصی که بـیـنی کـوچـک دارنـد ذاتـا" افـرادی ضعیف و اغلب غیرقابل اتکا بوده و در تصمیم هایشان استوار و ثابت قدم نمی باشند.
بزرگ: بزرگی بینی نشانه ابتکار و عزم و اراده می باشد. یک شـخصـیت قـوی که اثرش را برجای خواهد گذاشت.
تیز: تیز بودن نوک بینی نشانگر این است که فرد خود را مقید به رعـایـت آداب و رسـوم ندانسته و با اطرافیانش به راحتی برخورد می کند. ایـنگونه افراد خـود را بـاور داشـتـه و بی باکانه و متهورانه خود را به دیگران نزدیک می کنند.
عقابی: خودخواهی، دودلی و حساس بودن از جمله ویژگیهای کسانی است که دارای چنین بینی می باشند.
گوش
کوچک: کوچکی گوش نشانه تزلزل و احساس نا امنـی در افـراد اسـت هر چند اینگونه افراد می دانند که چه می خواهد و معمولا" سخت کوش و کارکن هستند.
بزرگ و دراز: این قبیل افراد معمـولا انـعـطاف پـذیـر نـبـوده و به سـختی آرام و بی خیال میشوند.
پرمو: افرادی که دارای گوشهایی پرمو هـستند مـعـمـولا وسـواسـی و نـکـته بین بوده و وقت زیادی را برای چیزهای بی اهمیت تلف می کنند.
گونه
برجسته: برجسـتـگی گـونه نشـانگر قـدرت، انـرژی و اعـتماد بنفس است. کسانی که دارای گـونه بـرـسته می باشند تمایل بیشتری برای پذیرفتن اشتباهات دیگران دارند.
گود: علاوه بر جذابیت و زیبایی دلیلی بر خوش مشربی و سازگاری فرد می باشد.
چانه و فک
فک چهارگوش: افـراد با فـک چـهار گـوش و مـربعی انـسانهای تـسخیر ناپذیر و سرکش می باشند. آنها توانایی تبدیل رویاهایشان به واقعیت را دارند.
چانه های برآمده: اینگونه افراد، اشـخاصی خود ستـا بوده و تصـور میکنند هیچ چیزی جز خود آنها اهمیت ندارد و جز خودشان حرف کس دیگری را قبول نداشته و خود را عقل کل می دانند.
لب
قلوه ای: لبهای قلوه ای علاوه بر زیباتر نمودن صورت،نشانه بخشش و گشاده دستی می باشد. معمولا اینگونه افراد تمایل دارند در مورد خودشان صحبت و گفتگو کنند.
نازک: نازک بودن لب بیانگر خویشتن گرایی ذاتی در اشخاص است.
لب بالایی نازک پایینی قلوه ای: نشانه این است که فردی متـقـاعد کنـنـده و مـجاب کننده می باشد.
مطلب آخر
چهره خوانی یک علم دقیق و ثابت شده نیست و حتی با گذراندن دروه های آموزشی دقیق و پیشرفته نیز نمی توان بطور قطع در مورد شخصیت و درون افراد صــحبت نمود. نتایج شما در سنجش شخصیت، بستگی به تعداد فاکتورهای مورد تحلیل قـرار گرفـته دارد ولی با بـیاد داشتن نکات ذکر شده می توانید قبل از صحبت کردن با افراد تا حدی متوجه شخصیت آنها شوید
برچسب ها :
با مرغ پنهان
سه شنبه 26 4 1386 3:30

با مرغ پنهان

 
حرف ها دارم
با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم
و زمان را با صدایت می گشایی!
 
 
چه ترا دردی است
کز نهان خلوت خود می زنی آوا
و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟
 
در کجا هستی نهان
 ای مرغ!
 
زیر تور سبزه های تر
یا درون شاخه های شوق؟
می پری از روی سبز یک مرداب
یا که می شویی کنار چشمه ادراک بال و پر؟
 
هر کجا هستی ،
 بگو با من
روی جاده نقش پایی نیست از دشمن
 
آفتابی شو!
 
رعد دیگر پا نمی کوبد به بام ابر
مار برق از لانه اش بیرون نمی آید
و نمی غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا
برچسب ها :
پنج وارونه
جمعه 22 4 1386 17:56
 
پنج وارونه چه معنا دارد؟
خواهر كوچكم از من پرسید
پنج وارونه چه معنا دارد؟
من به او خندیدم.
كمی آزرده و حیرتزده گفت:
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم
 
گفت دیروز خودم دیدم
مهران پسر همسایه
پنج وارونه به مینو می داد.
 
 آن قدر خنده برم داشت كه طفلك ترسید
بغلش كردم و بوسیدم و با خود گفتم:
 
بعدها وقتی بارش بی وقفه درد
سقف كوتاه دلت را خم كرد
 
 
بی گمان می فهمی
 
پنج وارونه چه معنا دارد؟
برچسب ها :
زندگی ومرگ
جمعه 22 4 1386 17:32

زندگی به مرگ گفت : چرا آمدن تو رفتن من است ؟ چرا خنده ی تو گریه ی من است ؟ مرگ حرفی نزد!!! زندگی دوباره گفت : من با آمدنم خنده می آورم و تو گریه من با بودنم زندگی می بخشم و تو نیستی مرگ ساکت بود زندگی گفت : رابطه ی من و تو چه احمقانه است !!! زنده کجا ، گور کجا ؟ دخمه کجا ، نور کجا ؟ غصه کجا ، سور کجا ؟ اما مرگ تنها گوش می داد زندگی فریاد زد : دیوانه ، لااقل بگو چرا محکوم به مرگم ؟؟؟ و مرگ آرام گفت : تا بفهمی که تو و دیوانگی و عشق و حسرت چه بیهوده اید

 
 
.منو بغض بی کسی مانده در غربت شب رفته تو عمق عزا خسته پاو تشنه روی زخم سینه آخه ای فرشته عشق  تو بیا تو خوابم نقش چشاتو بکش
برچسب ها :
هیزم شکن
جمعه 22 4 1386 17:18

هیزم شکن صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده. شک کرد که همسایه اش آن را دزدیده باشد برای همین تمام روز او را زیر نظر گرفت.
متوجه شد همسایه اش در دزدی مهارت دارد مثل یک دزد راه می رود مثل دزدی که می خواهد چیزی را پنهان کند پچ پچ میکند. آن قدر از شکش مطمئن شد که تصمیم گرفت به خانه برگردد لباسش را عوض کند و نزد قاضی برود.
اما همین که وارد خانه شد تبرش را پیدا کرد. زنش آن را جابه جا کرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه را زیر نظر گرفت: و دریافت که او مثل یک آدم شریف راه می رود حرف می زند و رفتار می
کند.

 

برچسب ها :
زخمهاي عشق و ابرهاي پرباران
 
آشنايي ها چه زود رنگ خاكستري گرفت
و جاده تن خسته تر از هر دوي ما به امتداد خويش مي نگرد
ميداني همسفر سهم من از روزگار شايد تبسمي كوتاست
و من به خود جفا ميكنم كه اين لبخند ساده را نيز از خود ميرانم
كاش روزي فرا مي رسيد كه خستگي را ه را از تن به در مي كرديم
تو بگو ناشكيبايي ام را بر شانه هاي كدامين مهربان ببارم؟
تو بگو بغض خيس چشمانم را بر گونه هاي خيس كدام دريا ببارم؟
هنوز ردپاي مبهمي از زخم عشق در  سينه ام مي سوزند
هنوز هم به دنبال اويي ميگردم كه سالهاست گمشده است
سالها پيش دردي عميق مرا در خويش تبخير كرد
 و امروز به ابرهاي پرباران رسيدم
اقاقيا
برچسب ها :
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 343031
تعداد نوشته ها : 344
تعداد نظرات : 140
Rss