فروشگاه ارتش (رزمند ه باز نشسته مسافرکش)
با پای قطع شده (طمع یا نیازکدام ؟!)
اورا دوباره به کنار همان سنگرها بکشاند وپیاده روی ها وشب حرکت کردن ونگهبانی ها را به او یاد آورکند شاید بخواهد بگوید که در چه عملیاتی چه کارهایی کرده است شاید آنقدر گرفتاری داشت که حوصله حرف زدن را نداشت .او گفت آن یکی هم که داد می زند دربست ومسافرکش است او هم رزمنده باز نشسته است.دیگر سکوت کردم که چگونه این فرد با این سن وسال وبا این نوع دنده عوض کردن وبا پای چوبی .خطر می کند ورنج خطرات رانندگی وشلوغی خیابانها را بجان می خرد وبرای هزار تومان خودش ودیگران وشاید عابر دیگری را به خطر می اندازد مگر نه این است کسی که باز نشسته شده بید استراحت کند ودیگر دغدغه ای جز راحتی نداشته باشد . او بقول خودش رزمند ه بوده وپایش قطع شده اسیت در خط مقدم بوده است وبطور حتم اعصاب هم ندارد وبطور حتم دارو هم مصرف می کند وبطور حتم مصرف دارو عوارض دیگری هم برای فرد بوجود می آورد .چرا تامین نیست چرا مسافرکش است عینک شیشه ایش را برداشت وبا دستمالی تمیز کرد و دوباره به چشمش زد ومن سکوت کردمبا کمی دقت دانستم که او بعد از قطع پا در قسمتی مشغول به کار شده است که مورد بی مهری قرا گرفته است بجای اینکه برای پای قطع شده او پا شوند ونگذارند سختی به برسد متاسغانه به او سخت تر گرفته اند بطوریکه از خیر کار کردن می گذرد وباز نشست می شود بجای اینکه مسئول آنجا به اواضافه کار بدهد متاسفانه به آدم هایی اضافه کار می داده که خودشان از لحاظ مالی تامین بوده اند وهر کدامشان در آنجا مسئولیتی داشته اند وبدون توجه به او بوده اند در حالیکه این فرد با همان پای قطع شده خود در آن اداره همه کاری می کرده است باز کردن گرفتگی توالت در حالیکه ...... با همه تالش خود با یک پا ویک پای چوبی آنجا طوری بود که هیچ گوش شنوایی صدای حقی را نمی شنید حق همان مسئول وهما عوامل چشم قربان گوی او بودند اضافه کاری وامتیازات دیگر متعلق به همان ها بود ودیگران هیچ حقی نداشتند دانستم که او جزئ عوامل مورد خوشایند نبوده است دانستم که اورا در ریخت وپاش ها شرکت نمی دادند دانستم خیلی چیزهایی که قلم توان آنرا ندارد که بیان کند دانستم که او چشم قربان نمی گفته دانستم که او مدرک نداشته است دانستم که او پارتی نداشته است فردی با پای چوبی برای آنها مفهومی نداشته است دیگر به اونیازی نبوده شاید اگر همین الآن به جرات می گویم دوباره میدان مینی باشد همین آقایان که به او اهمییت نداده اند به سراغش بروند تشویقش کنند مرحبا بگویند واورا بفرستند هر چند او نیازی ندارد هر چند اگر میدان مینی باشد او با جان ودل می رود وحاضر است همه وجودش را بدهد او ترسو نیست از مرگ نمی ترسد به تشویق محتاج نیست دل به دنیا ندارد مدال ودرجه نمی خواهد .اعضائ قطعه قطعه شده اش مدال های افتخاری استکه اورا جزو یاران خمینی نموده است او خاطر به دیا نبسته است او بازمانده قافله عشق است او دانسته در آتش بوجود آمده از شیطان پا گذاشته وآتش را برای خود گلستان کرده است او ابراهیم زمان است او همه چیز است هنوز با این اوصاف با پیکان مدل پایین خودش زنده وشاداب می تازد . اگر تو باشی اگر بتو آسیبی برسد ماهها استراحت پزشکی می گیری با هزلر حقه وکلک تلاش می کنی از هرکاری معافیت می گیری فقط بخاطر اینکه در کنار رییس باشی تا اینکه اضافه کاریت ...
ادامه دارد...