صفحه ها
دسته
توجه
دختر پرستار زیبای مسیحی(5مطلب)
{ یتیم نوازی ممنوع ؟نماز.دعا. آش رشته.غیبت آزاد}
www.qaraati.ir
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 70135
تعداد نوشته ها : 47
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
خدمت در قلمرو جنگل(توطئه علیه منشورجناب شیر)

جناب موش ناپدید شده است ( توطئه علیه آزادی صورت گرفته است )

جناب الاغ دچار بیماری بنام دولاغ شده بود دولاغ نوعی بیماری است که نای راه رفتن وحرکت کردن را از الاغ می گیرد  این بیماری باعث شده بود که ریه ها وسینه الاغ عفونت کند او نمی توانست حرکتی کند لذا در طویله یا همان استراحت گاه خود دراز کشیده بود گاه گاهی عر عری می کرد واز ته دل ناله گرانی داشت او مجبور بود صبح تا غروب بسختی جان بکند وهیچ کس به فریاد او نمی رسید صاحب او هم اهمیتی نمی داد ومرتب با چوب به سرو بدن الاغ می کوبید اوضاع او زمانی بدتر شده بود که صاحب نادانش را فریب داده بودند اهالی دوست با صاحبش پشنهاد کرده بودند که باید الاغ را به حمام ببری ویک پارچه ضخیم بروی الغ بیندازی وچندین سطل آب هم مرتب به سر وبدن الاغ بریزی خواهی دید که دولاغ الاغ برطرف خواهد شد .هروز بیماری الاغ بدتر وبدتر می شد تا اینکه بنا به پشنهاد اهالی قلمرو جنگل مجبور شد به حضور جناب بز در قصر جناب شیر برود وموضوع را با او در میان بگذارد  جناب بز هم که در طبابت چیزی جز سفارشات پدر ارجمندش نمی دانست لحظه ای سکوت کرد وسری تکان داد  مع مع کرد با شاخ تیز خود بدنش را خاراند ودم کوچکش را تکانی داد سپس چشم های خودش را به هم گذاشت  با سم دستان جلویی خود جای نشستن خودرا تمیز کرد وسپس خوابید ونگاهی به الاغ انداخت جناب بز گفت بد پشنهادی صاحبت نداده است اما چگونه این کار را کنیم  سطل از کجا بیاوریم پارچه کجا هست باید مشورت کنم جناب روباه بیشتر می داند الاغ فقط به درمان خود می اندیشید وتوقع داشت هرچه زودتر شفا پیدا کند موش صحرایی دستور جناب بز را اجرا کرد وبه سوی قصر جناب روباه حرکت نمود بعد از طی مسافت زیادی وگذشتن از جناب سگ وبازرسی شدن شوع به حرکت به قصر کرد که با گروهی از خانواده محترم گرگ ها مواجهه شد آنها اجازه شرفیاب شدن جناب موش را تا رفع هر گونه شکی نمی دادند  هرکسی که بطرف قصر وقصر نشینان قلمرو جنگل می رفت بایستی حسابی  کنترل شود والا دیگر گرگ ها کاره ای نبودند موش بیچاره را دست بسته درون یک قفس مخصوص به حضور جناب گرگ رساندند که در این موقع شب به منزل جناب روباه می رود نکند توطئه ای باشد در ابتدای تحویل جناب موش به نگبان قصر گرگ بزرگ گروه گرگان ولگرد آنجا را ترک نمودند ورفتند سوصدای آنها گوش هر کسی را کر می کرد زوزه های پیاپی رعب ووحشت به دل درختان می انداختند چه برسد به حیوانات .جناب موش را با همان اوضاع به محل مخوص نگهداری خیانت کارها رساندند وقفس اورا باز کردند گرگ مخصوص اعتراف بدون معطلی روع به زدن موش کردند می زدند تا از حال برود دوباره اورا با آب یخ حال می آوردند اصلا نمی گذاشتند حرف بزند گرگ کمی خستگی گرفت وگفت اعتراف نمی کنی الآن نشانت می دهم به زیر دست خود گفت برو مار برقدار را بیاور اورفت او هم رفت صندوق پر از آبی را آورد که درون آن یک مار آبی بود این مار برق داشت وآنرا چند دفعه به بدن موش نزدیک کردند هزار مرتبه مردو زنده شد تازه این اول کار بود موش بیچاره را به سقف آویزان کردند وشروع به زدن او نمودند در همین موقع بود که دوباره به زیر دست خود گفت اعتراف نمی کند برو خار بیاور چند لحظه که گذشت چند عدد خار پوشت آوردند ومرتب طناب پای موش را رها می کردند وبدن موش را به خارپشت ها می کوبیدند حال ونای از موش رفته بود بدن نیمه جان اورا روی خارپشت ها رها کردند ورفتند تا صبح همین وضع اوبود صبح بعد از کلی سوصدا وبیا وبرو صدای سازو طپال  بلاخره سکوت حکمفرما شد ومدتی نگذشته بود که گرگ بزرگ آمد وموش را در همان حالت دید با مشاهده او احوالپرسی کرد که ای موش ترا چه شده است چرا بما خیانت کرده خانه روباه چکارت بوده مگر نمی دانی او مورد قبول ومشورت جناب شیر است وکسی حق ندارد مزاحم اوشود چه برسد به اینکه بخواهی علیه او توطئه کنی تا موش خواست حرفی بزند گرگ بزرگ خارج شد ورفت مدتی گذشت گرگ بزرگ به خدمت جناب شیر رفت واو رادر جریان توطئه شب قبل علیه جناب روباه  گذاشت وبیان کرد این ها علیه روباه نیست علیه منشور آزادی جناب شیر است والا چرا تا حالا به جناب روباه کاری نداشتند جناب شیر بحدی عصبانی شد که نعره ای سخت کشید غرشی کرد ویال وکوپال را افشان کرد علیه جناب شیر توطئه می کنند حسابشان را خواهم دادگرگ که حسابی تعصب شیر را بر انگیخته بود گفت جناب شیر باید فکر عاقلانه ای کرد راه بهتری پیدا کرد باید عفو کنیم موش را تا اصل ماجرا را بفهمیم باید گروهی از گرگ ها را برای پیگیری بفرستیم اصلا چرا جناب سگان گذاشته اند که موش از حد آنها عبور کنند باید بررسی شود جناب شیر آرام شد وقبول کرد موضوع به جناب گرگ واگذار شد وقرار شد تا اطلاع بعدی موش همچنان در محل مخصوص نگهداری شود وکسی هم با او ارتباط نداشته باشد وقرار بر این شد که در یک روز خاص هم جلسه ای دایر شود وبررسی کند که چه کسی سراغ موش را خواهد گرفت همه گرگ ها باید این کار را پی گیری کنند روزها می گذشت وهیچ خبری از موش نبود خانواده نگران او به هرکسی که می رسید سراغ موش را می گرفتند به تمام درختان نوشتند به پوست آهوو گوزن هم نوشتند هرکس خبری از موش بیاورد دل خانواده اورا شاد کرده در ضمن مژدگانی هم می گیرد جناب بز والاغ هم جرات بیان موضوع را نداشتند ونمی دانستند چه بر سر موش آمده خبر ها از این قرار بود که علیه منشور جناب شیر توطئه ای شده که موش ناپدید شده است یکی از بند های آن مورد تعرض قرار گرفته است ادامه داردادامه دهم یا نه .......................نظر دهید ...................نویسنده شریف   
دسته ها :
شنبه هفدهم 12 1387
X