سنی نیوز:یک بنده خدایی سخت سرگردان و ناراحت بود کسانی متوجه نگرانی او شدند وقتی دلیل را از او پرسیدند گفت من نمی دانم چه بکنم ؟ اگر تند راه می روم می گویند دیوانه است و اگر آهسته راه بروم می گویند تنبل است. من نمی دانم چطور بروم که مردم چنین نگویند.
ما نیز چنین حالی داریم اگر با جنب و جوش فراوان شرکت بکنیم یا با کندی و سستی هیچ فرقی در سرنوشت ما نمی کند . .
تجارب روزگار گذشته
در یکی از انتخاباتها (ریاست جمهوری ) ما تصمیم گرفتیم با جدیت تمام فعالیت کنیم تا بلکه نظر مثبت و محبت مسئولین مملکت را جلب نماییم.
ستادی درست کردیم با نام ….. ستاد مرکزی مقرش در زاهدان بود اما در همه شهرها شعبه هایی ایجاد نمودیم.
مسئولیتها را تقسیم کردیم یکی شد رئیس ستاد دیگری شد مسئول تبلیغات و … من به عنوان مسئول پشتیبانی و مالی ستاد تعیین شد وظیفه من تامین مالی ستاد بود ضمنا در تبلیغات نیز کار می کردم . قابل ذکر است که فارس و بلوچ و شیعه و سنی در ستاد ما مشارکت داشتند. پس از یکماه تلاش بالاخره هفته آخر نزدیک شد یک هفته آخر را ما خیلی کوشش کردیم گروههایی درست کردیم و به شهرستانها فرستادیم تا تبلیغات کنند و همچنین به ستادها سر بزنند.
من همراه با دکتر طاهری و دکتر مجاهد و تعدادی ازاساتید دانشگاه که اسمهایشان را به یاد ندارم به سراوان رفتیم. در آنجا ما جلسات متعددی برگزار نمودیم متینگ خیابانی تشکلیل دادیم بعضی شبها تا ساعت ۱۱ در جلسات خیابانی به سوالات مردم پاسخ می دادیم و از برنامه های رئیس جمهوری که خودمان اصلا ندیده بودیم تعریف می کردیم . در همان جلسات گاهی به یادم می آمد و با خود می گفتم آیا من برای دین خدا که وظیفه ام بود این اندازه زحمت کشیده ام و بی اختیار جواب منفی بود.
دکتر طاهری را زحمت بیشتری دادیم او همراه جماعتی به مناطق و اطراف سراوان رفت و تبلیغ نمود.
بعد از چند روز به زاهدان برگشتیم و با بیم و امید در انتخابات شرکت نمودیم.
در انتخابات ما پیروز شدیم نتیجه حیرت انگیز بود استان سیستان و بلوچستان به نسبت تعداد شرکت کنندگان در کشور اول شده بود . پس از دو سه روز شادمانی به ما اعلام نمودند برای ملاقات با رئیس جمهوری فلان روز همه در فرودگاه جمع شوند رئیس جمهور می خواهد از کسانی که تلاش کرده اند تشکر نماید وقتی این خبر خوب به اعضا و مسئولین ستادهای شهرستانها رسید شادمانی آنان چندین برابر شد.
روز موعود فرا رسید دوستانی که از شهرستانها آمده بودند شادیشان وصف ناپذیر بود. همه لحظه شماری می کردند که ساعت پرواز فرا برسد. نزدیک نماز مغرب با شور و اشتیاق به فرودگاه زاهدان رفتیم در آنجا شادی ما جایش را به ناراحتی و عصبانیت شدید داد. در آنجا همه سرگردان بودند هیچ کس دلیل را نمی دانست برخی می گفتند هواپیما وسط راه بنزین تمام کرده برخی می گفتند چون لاستیکهایش کهنه بوده وسط راه پنچر شده . ..
اصلا هواپیمایی در کار نبود تمامی اعضای فارس ما با تعداد اندکی بسیاراندکی از بلوچ را برده بودند و ما را سرگردان سر کار گذاشته بودند . کسانی که از شهرها و روستاهای خود با چه تبلیغاتی و چه امیدهایی آمده بودند ناراحتی شان وصف ناپذیر بود. آنان کسانی بودند که یکماه از کار و زندگی خود دست کشیده بودند و شب تا صبح در روستاها دوندگی کرده بودند.
در فرودگاه عده ای از همراهان ما داد می زدند بابا حالا که هواپیمایی در کار نیست اقلا همان دعوت نامه و آدرس ملاقات با رئیس جمهور را بدهید خود ما با ماشین می رویم . کسی جوابگو نبود.
از شدت ناراحتی همه در حوزه جمع شدند و جناب مولانا مقداری از صبر و بی ارزشی دنیا و.. برایشان سخن گفتند . تعدادی به مولانا می گفتند : مولانا ما با چه رویی برگردیم ما در آنجا همه جا پخش کردیم که برای دیدن رئیس جمهور می رویم .
خلاصه این اولین ضربات و پاداشهای ما بودند. بعد از گذر از این مصبت نوبت به تقسیم غنایم رسید.
آن عده از اعضای ستاد ما (یعنی بلوچها ) که شغل دولتی داشتند به بهانه های مختلف از کارها برکنار شدند . چند روز بعد دوستم جناب مدد جمشیدزهی که از مسئولین ستاد بود را پیاده دیدم وقتی دلیل را پرسیدم گفت قبلا کارمند بودم و ماشین اداره دستم بود اکنون از کار برکنار شدم.
بعد از آنکه حکومت مورد نظر ما آمد دیگر کسی از ما از نرخ جو و پیاز هم سوالی نکرد. چیزی که از آنهمه تلاش و زحمت نصیب ما شد شرمندگی در برابر مردم بود.
دکتر طاهری می گفت مولانا شما ما را بردید و در سراوان متینگ دادید من هر وقت به سراوان می روم عرقهای خود را پاک می کنم و تا جایی که بتوانم خود را از مردم مخفی می کنم زیرا مردم می گویند شما که ما را برای رای دادن آوردید حتما اختیاراتی در این حکومت دارید فلان مشکل ما را حل کنید در حالیکه ما هیچکاره نیستیم .
خلاصه آن حکومت ما اگر چه بد نبود اما انتظارات ما بسیار زیاد بود . در آن حکومت خوب بعد از انتخابات کسی یادی از ما نکرد یعنی در هیچ مجلس و جلسه ای ما را نخواستند تنها یک جلسه بود که ما را در فرمانداری احضار نمودند و به ما گفتند به زودی نیروهای ایالات متحده وارد افغانستان می شوند و شما حق ندارید علیه آن دلاوران سخنی بگویید مبادا بهانه ای به دستشان بیافتد . که من سخنانی اعتراض آمیز بیان نمودم و گفتم ما به حکم قرآن مسئولیم باید از همسایگان مسلمان خود حمایت کنیم .. اگر می خواهیم از ایران دفاع کنیم نباید منتظر بمانیم کی نوبت ما می رسد و..
منبع:سنی نیوز
بسم رب المهدی
مولای مهربانم !
آقا جان !
ای واصل زمین و آسمان !
بی تو ، دلتنگی ما را پایان نیست .
بی تو ، گذر زمان را توان دیدن نیست .
بی تو ، عشق را نگاه باور نیست .
عزیزا ! شمع در فراغت اشکریز است و گل ، برگ ریز .. و ما در عجبیم که با وجود این حزن و اندوه ، زندگی همچنان در چرخش است !!
نگار نازنینم !
از چه باید گذشت تا به تو رسید ؟
آیا از خویشتن ؟
- سالهاست که گذشته ام ..
آیا از بودن ؟
- مگر بودن هم معنا دارد ؟ مگر با حضور " شما " من هم هستم ؟
اما خدا کند که گفتارم تنها ادعا نباشد .. گذشتن از خود ، کار هر مدعی نیست !!
ای مهر بیکران !
تو خود بگو مهربانم ! بگو
از چه باید بگذرم ؟
تا هرگز از من نَمانَد
نه نامی و نه نشانی
جز خاکستری از عشق تو
در گذر نسیم و باد
آری ! باید درد باشد تا درمان ؛ نیز هم !
پس درد میخواهم .. درد عشق و محبت ! اصلا نه درد عشق کافی نیست .. برای چشیدن حلاوت وصل باید فصل را تجربه نمود ،
تا شاید ، شاید پس از این فصل ، رایحه خوش وصل را استشمام کنیم !
به امید درک لحظه بی مثال وصل ؛ آن لحظه که آرزومند نگاری به نگاری برسد .
... ... ...
یا مولای عجل علی ظهورک
ایا انتظار یک ایده انسانی است که بخواهد مورد گذشت زمان یا هماهنگی با زمان قرار گیرد؟خب اگر جوابتان اری است که دیگر حرفی برای گفتن نمی ماند اما اگر انتظار را یک امر دینی- الهی می دانید پس اجازه بدهید یک سوال دیگر بپرسم.ایا دین مورد دستخوش روزگار فرار می گیرد؟مثلا بگویم که نماز برای زمانی بود که اسلام نوظهور باید پایه هایش محکم می شد و الان که کودکان ما مسلم به دنیا می ایند دیگر احتیاجی به نماز ندارند چون اسلام در گوشت و استخونشون و همه دنیا اسلام را می شناسند.مطمئنا نماز همیشه ستون دین است(مگر اینکه پیامبر اشتباه کرده باشد).
برگردیم به موضوع انتظار.انتظار حجت خدا،حجتی که از روز غیبت تا به الان هنوز مهدی علیه السلام است،هیچ وقت نه می تواند رنگ نحجر بگیرد و نه بوی تجدد.چون اگر انتظار را متحجرانه بدانیم پس می توان ادعا کرد که ان منبع و منشای که انتظار نشات گرفته از ان است هم تحجر گونه و به عبارتی دیگر عقب افتاده از زمان است.در اینصورت است که خود منشا انتظار (امام)هم دیگر از کار افتاده می شود چون قدیمی است.
و اگر بخواهیم به دنبال انتظاری متجددانه باشیم لازمه اش این است که منشا انتظار را دستخوش تغییراتی به روز بکنیم.این زمان است که باید هر چند سال یکبار تعریفی جدید از امام زمان ارائه دهیم.البته لازم به ذکر می باشد که ممکن است ابعاد جدیدی از وجود نازنین حضرت برای ما روشن ترگردد اما نمی تواند باعث تغییر حات انتظار گردد.چون معنای انتظار همچون معنای گریه در طول زمان همیشه ثابت است.اگر ما به صد سال پیش برگردیم و از کلمه گریه استفاده بکنیم ،همه متوجه می شوند که منظور ما چیست چون گریه یک حالت درونیست که همیشه ثابت است.انتظار هم بدین گونه است.
انتظار و تحول.دو کلمه ای که ممکن است در ظاهر هیچ ربط خاصی با یکدیگر نداشته باشند اما اگر اندکی تامل به خرج بدهیم،خواهیم دید که در هر انتظار تحولی خوابیده است.ما همیشه منتظر چیزی هستیم که با اتفاق افتادن ان موضوع خاص تغییر و تحولی برای وضع موجود پیش اید.منتظریم ازدواج کنیم تا به سامان برسیم.منتظریم تا کسبی خوب پیدا کنیم تا تامین معشیت کنیم.و هزاران انتظار دیگر.حال ما همه منتظرانی هستیم که انتظار قائمی را می کشیم تا تحولی ایجاد کند.تحولی عظیم برای دنیا و هرانچه در ان است.منتظر قائمی که دین جدش را در سراسر عالم احیا کند و این یعنی تحول.
انتظار همیشه انتظاراست و انتظار همیشه برای تحول است.نه کهنگی در ان می تواند رخنه کند و نه قابل تعویض است.حال یک منتظر همیشه انتظاراست.
منبع:سایت امام مهدی
در بخش اوّل این مقاله بیان شد که از بین سه یا چهار مفهوم تحجّر، تجدّد، تحوّل منفی و تحوّل مثبت، آنچه با انتظار، مناسبت و هماهنگی دارد، مفهوم تحوّل مثبت می باشد.
برای اثبات این مدّعی به روایتی از امام صادق علیه السلام استناد کردیم که در آن امام علیه السلام انتظار را با جدّیت و تلاش و اصلاح که همان معنای تحوّل مثبت را به ذهن می آورد، یکی گرفته بودند.
دلیل دیگری که برای این موضوع می شود آورد، خود صاحب انتظار یعنی امام زمان سلام الله علیه است.
چرا که آن حضرت در کنار این که منتظَر( کسی که دیگران انتظار او را می کشند) می باشد، خود، منتظِر( کسی که خودش انتظار چیزی را می کشد) هم می باشد.
پس حال که به او با عنوان منتظِر نگاه می کنیم، می توانیم معنای انتظار را در سلوک و رفتار و عمل او مشاهده کنیم.
این جاست که وقتی از این زاویه به آن حضرت نگاه می کنیم، انتظار را به معنای اصلاح، عدم رضایت به وضعیت موجود، تلاش برای بهبود وضعیت خود و دیگران، حرکت در مسیر رضایت خداوند، کوشش برای تحقق عدالت، تقوی، عمل صالح، اخلاق شایسته،....می یابیم.
پس وجود آن حضرت از دو جهت دارای فایده و اثر می باشد(البته در موضوع مورد بحث این مقاله، و گرنه برکات وجودی آن حضرت قابل احصاء و شمارش برای ما نیست):
یکی از این جهت که از آنجا که خود آن حضرت منتظِر می باشد، می توان با توجه به رفتار و سلوک او به معنای صحیحی از انتظار رسید، و جهت دوّم که به نوعی به جهت اوّل بر می گردد این است که آن حضرت الگو و اسوه مناسب و کاملی است برای این که با پیروی از او در سه ساحت اندیشه و انگیزه(هدف، قصد) و انگیخته( سلوک اخلاقی، رفتاری و عملی) در راستای انتظار نسبت به فرج و دولت کریمه آن حضرت، به یک تحوّل مثبت در ساحات و جهات و ابعاد مختلف هستی و چیستی انسان نائل شویم.
اما به قول شاعر:
هزار نکته باریک تر زمو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
بله همه سخن بر سر این است که راه و طریق این الگو گیری و اسوه پذیری چیست و چگونه است و به عبارت دیگر اینکه شرایط و پیش زمینه های آن کدام است؟؟؟
آیا به صرف ادّعا کردن و با گفتن چند کلمه و یا هیاهو کردن و شعار دادن و یک سری امور ظاهری دیگر مثل نذر کردن برای آن حضرت، صدا زدن او، خواب او را دیدن، هر هفته به جمکران رفتن، دعای ندبه و عهد،....خواندن و ... (اگرچه این امور هم با حفظ شرایط، مطلوب و راه گشا می باشند) این امر محقق می شود و ما جزو منتظران آن حضرت قرار گرفته و متحوّل خواهیم شد.
به نظر می آید که کار به این سادگی نیست و به قول معروف:
کار با سعی است نی با ادّعا
لیس للانسان الّا ما سعی
پس بالاخره باید چه کنیم؟؟؟
برای جواب به این سؤال از کلمه" اسوه " کمک می گیرم.
ریشه این کلمه، "اَسو" است که به معنای طبابت می باشد، که از همین جهت است که به طبیب" آسی " گفته می شود.
پس کسی که اسوه است در واقع طبیب امراض و درمان کننده دردهای انسان است،
از طرفی طبیب و طبابت هم وقتی معنا دارد که در انسان دردی وجود داشته باشد، و از طرف دیگر شخص دردمند بخواهد که درمان شود و الّا اگر درد و کمبودی در انسان وجود نداشته باشد و یا اینکه اگر دردی هم باشد، شخص دردمند در خودش نیاز و احتیاجی به درمان و مراجعه به طبیب را احساس نکند به سراغ طبیب نخواهد رفت و درمان نخواهد شد.
طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند کرا دوا بکند
پس باید در درجه اوّل، احساس چنین احتیاج و نیاز و کمبود و دردی در انسان به وجود آید، و الّا مادامی که انسان در خودش نیازی به تحوّل نبیند و در خودش هیچ کمبود و نقص و نیازی احساس نکند،و در خود احساس عطش و تشنگی نسبت به کمالات و طی کردن مراحل سلوک و رسیدن به وضعیت مطلوب، نداشته باشد، بلکه خود را سیر و سیراب بیابد و بداند، سخن از اسوه پذیری و الگوگیری از انسان کاملی همچون امام زمان علیه السلام، بی جهت و بی معنا خواهد بود.
آب کم جوی تشنگی آور بدست
کسی که با یک سری امور ظاهری قانع شد و دیگر نیازی برای تحول و دگرگونی در خود احساس نکرد، به دنبال صعود و ترقّی و اصلاح و تحول مثبت و...نخواهد بود.
پس قدم اول، احساس این احتیاج و نیاز و درد می باشد.
قدم دوم این است که انسانی که خود را مریض و دردمند می داند، به دنبال طبیب رفته و خود را در معرض درمان او قرار داده و از او بخواهد که او را درمان کند. و حتی اگر نیاز باشد در این درخواست خود پافشاری کند و اصرار بورزد.
در این زمینه، جمله ای به رسول مکرّم اسلام منسوب است مبنی بر اینکه:
مَن قَرَعَ باباً و لَجّ وَلَج( هر کسی که دری را بکوبد و در این کوبیدن پافشاری و پایداری کند در نهایت وارد آن خانه خواهد شد)
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
و قدم سوم این است که به خواستن و طلب کردن اکتفا نکند، بلکه در این راه از هیچ کوشش و مجاهده و تلاشی در راه رسیدن به هدف خود دریغ نورزد.
در این مورد هم عبارتی به پیامبر اکرم منسوب است که فرمود:
مَن طَلَبَ شَیئاً و جَدّ وَجَد( کسی که چیزی را طلب کند و در راه آن کوشش و جدّیت کند یقیناً به آن چیز خواهد رسید)
اما اینکه چگونه تلاش کند و بر اساس کدام روش این راه را بپیماید، اینجاست که باید به آیینه تمام نمای صفات جمال و جلال حق تعالی در عصر و زمان ما، خلیفةالله، ولیّ الله، اسم الله، عبدالله، دارای عصمت کلیّه الهیّه، قطب و قلب و روح عالم امکان، مظهر اسماء الهیّه، .....حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف و ارواحنا لتراب مَقدَمِه الفِداء، تأسّی و اقتدا کرده و از او الگو بگیرد و با پیروی و تبعیت و اسوه پذیری از آن مقتدا و مراد، به مقصد و هدف خود که قرب الی الله و بندگی او باشد برسد.
اما این که در چه اموری باید این تحول انجام گیرد، خود فرصت و مجال دیگری را می طلبد، ولی به اجمال و اشاره عرض می کنیم که در این موضوع هم باید به همان الگو و اسوه نگاه کرد و با نظر کردن در افکار و اخلاق و اعمال(یعنی همان مثلث اندیشه و انگیزه و انگیخته) آن وجود نازنین، خود را در ساحات و زمینه های مختلف، در معرض تحول مثبت و اصلاح و دگرگونی قرار دهیم و به آن حضرت نزدیکتر شده و منتظر واقعی او باشیم.
پس راه و روش نیل به تحوّل مثبت عبارت است از:
1. احساس نیاز و احتیاج و کمبود و فقر و نداری در انسان، نسبت به همه آنچه را که از کمالات و فضائل انسانی می تواند داشته باشد و ندارد.
2. خواستن و طلب کردن این کمالات و فضائل از خداوند و اولیاء او.
3. تلاش و جدّیت در راه رسیدن به اهداف و چشم اندازهایی که دین برای انسان ترسیم کرده است.
4. تأسّی و اقتدا به اسوه های حقیقی که پیامبر اسلام و اهل بیت او، مخصوصاً حضرت مهدی موعود علیهم السلام باشند.
در پایان این نوشته باید این نکته را تذکر بدهم که اسوه پذیری و الگو گیری و در نهایت رسیدن به تحوّل مثبت، شرایط دیگری هم دارد که از حوصله این مقاله و نوشته خارج است، به امید آنکه در فرصت دیگری، به آنها هم بپردازیم.
حرف آخر:
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده.....
از سایت امام مهدی عج
بعضی از امور و مفاهیم هستند که در آنها دو راه بیشتر در پیش پای انسان وجود ندارد وانسان باید یکی از آندو را انتخاب کند، چرا که راه و گزینه دیگری وجود ندارد. امور و مفاهیمی مثل: وجود و عدم، خیر و شر، حق و باطل، خوبی و بدی،…
که در این گونه موارد انسان باید یا اهل حق باشد و یا اهل باطل، یا خوبی را انتخاب کند و یا بدی را بر گزیند،...اما بعضی امور و معانی دیگر اینطور نیستند، چرا که راه و گزینه سومی هم وجود دارد که انسان می تواند آنرا انتخاب کند. امور و مفاهیمی از قبیل: تندی و کندی، شدید و ضعیف، افراط و تفریط، غم و شادی،…در این گونه موارد و معانی در کنار هر یک از این دو راه و گزینه، راه و گزینه سومی هم وجود دارد که انسان می تواند آنرا انتخاب کند و نه اینکه مجبور باشد که حتماً یکی از آندو را انتخاب کند. به طور مثال در مورد افراط و تفریط، انسان می تواند راه دیگر که اعتدال و میانه روی باشد را بر گزیند، به طوری که امام علی علیه السلام می فرماید: انسان جاهل از افراط و تفریط در کارها شناخته می شود(لا یُری الجاهلُ الّا مُفرِطاً او مُفرِّطاً) نهج البلاغه، حکمت 67که مفهوم این کلام این است که نشانه انسان غیر جاهل این است که نه اهل افراط است و نه اهل تفریط، بلکه اهل اعتدال و میانه روی می باشد.موضوع مورد بحث این نوشته از این نوع اخیر می باشد. به این صورت که در کنار تحجّر و تجدّد، راه سومی وجود دارد به نام تحوّل.حال اشاره کوتاهی کنیم به تعریف هر یک از این سه مفهوم:تحجّر: یعنی یک باره و یک پارچه در گذشته بودن، اصالت دادن به هر چه متعلق به گذشته و سنت گذشته می باشد و خط بطلان کشیدن بر هر چه که به حال یا آینده تعلق دارد.تجدد: که در مقابل تحجر قرار دارد، یعنی یک باره و یک پارچه در حال و بلکه جلوتر از حال یعنی در آینده بودن، اصالت دادن به هر چه که متعلق به حال یا آینده است و خط بطلان کشیدن بر هر چیزی که تعلق به گذشته و سنت گذشته دارد.اما تحول: که در مقابل تحجر و تجدد، راه سومی محسوب می شود یعنی درزمان حال بودن و نظر به گذشته داشتن و به سوی آینده حرکت کردن است.البته تحول همیشه مثبت و مفید نیست، چرا که ممکن است این تغییر و تحول به سمت و سوی بد و ناشایسته و مخرّبی باشد، اما مراد ما در اینجا نوع مثبت و مفید و سازنده تحول است که در مقابل تحجر و تجدد قرار دارد.پس به صورت مختصر می توانیم بگوییم که هر چه که تحول مثبت نباشد، تحجر یا تجدد و یا تحول منفی خواهد بود و در نتیجه مذموم و مردود می باشد. پس در نهایت دو چیز می ماند: تحول و غیر تحولیعنی هر چه که تحول مثبت نباشد، در جرگه(زمره) غیر تحول قرار می گیرد، اعم از اینکه تحجر باشد و یا تجدد و یا تحول منفی.حال ببینیم انتظار(اعتقاد به مهدویت) با کدام یک از این ها مناسبت دارد.آیا انتظار تحول است و یا غیر تحول به معنایی که گفته شد؟از آنجا که واژه انتظار یک اصطلاح و واژه دینی است و یا لا اقل در منابع دینی به صورت ویژه و خاص به آن پرداخته شده است، برای رسیدن به معنای آن باید به منابع و متون دینی مراجعه کرد. با یک نظر اجمالی به روایات اهل بیت علیهم السلام در می یابیم که از دیدگاه آنها انتظار در بین واژه های تحجر و تجدد و نیز تحول منفی و تحول مثبت، فقط با معنا و مفهوم تحول مثبت، مناسبت و هماهنگی دارد. از آنجا که بنای این نوشته بر اجمال و اختصار است، به یک روایت در این زمینه اکتفا می کنم.امام صادق علیه السلام می فرماید:مَن سرّه أن یکون من اصحاب القائم فلینتظر ولیعمل بالورع و محاسن الاخلاق و هو منتظِر.......فجِدّوا و انتظِروا...در این سخن، امام می فرماید که: هر کسی که دوست می دارد از اصحاب قائم ما باشد پس باید که منتظر باشد و عمل صالح انجام دهد و خود را مزین کند به زیبایی ها و فضائل اخلاقی...... پس تلاش و کوشش کنید و منتظر باشید...(منتخب الأثر، ص 498)این فرمایش تصریح دارد که انتظار از نوع تحول مثبت و سازنده می باشد.پس انتظار عاملی است برای سازندگی، تحول مثبت، تلاش، اصلاح، تقوی، اخلاق نیکو، عمل صالح، حرکت، خروش، فریاد،... نه عاملی برای تخدیر، خمودی، جمود، سکون، سکوت، در جا زدن، توقف، توجیه، جرأت بر معصیت، رضایت دادن به وضع موجود، قناعت کردن به دارایی ها، ...انتظار مثبت و مورد نظر دین و اولیاء دین انتظاری است که تأثیر مثبت بر روی افکار و اعمال و رفتار و ... انسان منتظِر داشته باشد، نه این که بود و نبودش برای انسان یکسان باشد.قرآن در مورد پیروی و تبعیت از چیزی که هیچ تأثیری بر روی اندیشه و انگیزه و انگیخته(عمل) انسان نمی گذارد، می فرماید:لا تدعُ من دون الله ما لا ینفعک و لا یضرّک... یونس، 106در این آیه، خداوند می فرماید که چیزی را که برای شما نفع و ضرری ندارد( یعنی بودنش سودی برای شما ندارد و نبودنش ضرری برای شما ندارد) نخوانید( به دنبال آن نباشید)پس اعتقاد باید به گونه ای باشد که در عمل و رفتار انسان تأثیر داشته باشد(البته تأثیر مثبت) و الا بود و نبودش فرقی نخواهد کرد.انتظار هم باید در انسان، تحول مثبت ایجاد کند و الا انتظار واقعی نخواهد بود.انتظار واقعی و مثبت آنست که صاحب آن همواره این سخن را با زبان حال و قال خود زمزمه کند: وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری است رنجیدنیعنی یک اندیشه و اعتقاد واقعی و راستین، عمل و وفا کردن و سلوک و رفتار مطابق با خود را به دنبال می آورد. هر چند طی کردن این راه؛ ملامت، رنج، غم و درد را در پی داشته باشد.تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشقهر دم آید غمی از نو به مبارک بادمقرآن در توصیف این دسته از انسان ها می فرماید:لا یخافون لومة لائم( یعنی در راه هدف خود از ملامت و سرزنش هیچ ملامت گری نمی ترسند) مائده 54اما شرایط چنین انتظار و تحول مثبتی را به مجال و مقال دیگر، یعنی بخش دوم این نوشته موکول می کنیم.فانتظِروا انی معکم من المنتظِرین
چه گناهی دارند جوانان علاقهمند به تو که نمیتوانند بلندای عظمت تو را در فراز منارههای مسجدی به نام تو جستجو کنند؟
چه تقصیری دارند نوجوانان عزیزی که آنها را به این پندار واداشتهاند که نور معرفت تو را در ژرفای چاه عریضه جستجو کنند؟
ای مسافر غریب! نمیخواهم دردی بر دردهای تو باشم که این دلگویههای دل دردمندست. و نه زخمی بر دل دوستان راستین تو، که حساب آنها، نیک میدانم از این خطابها جداست.
زهی خوشخیالی است که موج گوشآزار حضور بیحاصل برخی وقتگذرانها را به ظهور صغرا تفسیر کنیم که نیمه شبها تابستان برخی مکانهای منسوب به تو، گواهی بر ناصواب بودن این برداشت است.
خود خوب میدانیم آنچه بر ما میرود، نه یاد تنهاییهای غریبانه تو، که رفع نیازهای پست دنیایی ماست.
و این هجوم، نه برای آزادی تو از زندان غیبت، که برای رفاه بیشتر خود است.
به راستی کدامیک از ما مدعیانیم که آمدن تو را آنگونه که واقعیت خواهد یافت، برتابیم؟
تا چه حد خود را برای آن آمدن، مهیا ساختهایم؟...
و ماآیا هرگز به این فکر کردهایم گریههای نیمه شب آن مسافر غریب برای چیست؟
بیگمان بخشی از آن مویهها برای بی وفایی ماست.
او میگرید؛ اما نه برای عریضههای چاهها؛ که برای گرفتارآمدگان در چاههای خود خواهی.
او میگرید؛ اما نه برای فرو غلطیدن جوانان در ورطههای گمراهی که برای سکوت دانشمندان.
مینالد . اما نه برای خود که برای ما...
منبع:سایت امام مهدی
آیین بودا یکی از شاخه های کیش هندوست. این آیین از هندوستان بیرون آمده و به خاطر گسترش در مناطق پر جمعیت جهان، پیروان زیادی دارد و اخیرا به اروپا و آمریکا نیز سرایت کرده است.
بودا (Buddha) به معنای بیدار، لقب گوتاماشاکیامونی بنیانگذار مکتب اصلاحی بودیسم است.
اندیشه های اصلاحی بودا در مخالفت با تعصب های برهمنان بود و اختلافات طبقاتی را باطل می شمرد. تعالیم اخلاقی وی در مجموعه هایی مانند تری پیتکا یعنی سه سبد، گرد آمده است. تری پیتکا-قدیمی ترین کتاب مقدس بوداییان-دارای سه بخس می باشد:
1-قواعد رهبانیت؛
2-وسیله ی رستگاری
3-مفهوم فلسفی و روانشناسی؛
در آیین بودا، اندیشه منجی موعود با مفهوم میتریه (واژه سنسکریت به معنای مهربان) تبیین می گردد. در الهیات بودایی، او را آخرین بودا از بودایان زمینی وی دانند که هنوز نیامده است، اما خواهد آمد تا همه انسان ها را نجات دهد. در نمانگاری بودا، او را به هیات مردی نشسته که آماده برخاستن است، نمایش می دهند تا نمادی باشد از آمادگی وی برای قیام!
در مهاونسه که به تاریخ سریلانکا می پردازد، روزشمار حوادث مربوط به قیام میتریه به وضوح چنین گفته شده است: