یکی از وظایف شیعیان و عاشقان منتظر، در عصر غیبت، خواندن دعاهایی است که از طریق اهل بیت و ناحیه مقدسه آن حضرت وارد شده است، و ما در اینجا چند دعا متذکر می شویم:
1- زراره گوید: شیندم حضرت امام صادق (ع) می فرمود: بر آن جوان پیش از قیامتش غیبتی خواهد بود. گفتم: چرا؟ فرمود: می ترسد - و به شکمش اشاره کرد - سپس امام فرمود: ای زراره! اوست منتظر و اوست که در ولادتش شک می کنند، پس بعضی می گویند: پدرش بدون بازمانده از دنیا رفت، و بعضی از آنها می گویند: در حالی که در شکم مادر بود پدرش فوت کرد، و بعضی می گویند: دو سال پیش از فوت پدرش متولد شد، و اوست منتظر، مگر اینکه خداوند دوست دارد که شیعه را امتحان کند. پس در آن هنگام است که تشکیک و توهم اهل باطل آغاز می شود، ای زراره! اگر آن زمان را درک کردی این دعا را بخوان:
«اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک، اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک، اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ظللت عن دینی.»
دسته ها :
کاروان "شناختنامه" قرآن، اینک در آستانهی بلند سوره "حدید" ایستاده ‏است، منزلگاهی دیگر از پنجاه و ششمین وادی نور.
"حدید" به معنای آهن، مظهر استواری و منفعت رسانی به تمدنهای بشری است: َأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ.
مفسران برای آن تاویلهای گوناگونی بر شمرده اند؛ سلاح، امام، مصلح آخر الزمان و...(1)
شاید از این رو که "حدید" را در کنارقرآن، کتب آسمانی و میزان به عنوان سه نماد برجسته قانون، فرهنگ وعدالت یاد کرده است چه آنکه لازمه قانونمداری، فرهنگ محوری و عدالت گستری، مبارزه و جهاد است و مبارزه بدون سلاح استوار ممکن نیست.
سپهر دانش، حضرت باقر علیه السلام درباره فضیلت تلاوت این سوره فرمود: کسى که مسبحات را(سوره هایی که با تسبیح خداوند آغاز می شود) تلاوت کند، جهان را بدرود نخواهد گفت تا اینکه فیض محضرحضرت مهدى (ع) را درک کند، و اگر درک نکرد در سراى آخرت همسایه نیاى ارجمندش، پیامبر خدا خواهد بود.
فرودگاه این سوره مبارکه، مدینه منوره بوده است و سنگ بنای آن از 28 آیه، 534 واژه و 2376 حرف ساخته شده است.
در اهمیت تلاوت این سوره همین بس که پیامبر رحمت گستر، هر شب پیش از آن که سر بر بالین خواب نهد، سور "مسبحات"(2) را تلاوت مى‏کرد و مى‏فرمود: انّ فیهن آیة افضل من الف آیة.(3) در این سوره، آیه‏اى است که از هزار آیه برتر است.
سپهر دانش، حضرت باقر علیه السلام نیز در باره اش فرمود: من قرأ المسبحات کلّها قبل اَنْ ینام لم یمت حتى یُدرک القائم (ع)، و ان مات کان فى جوار رسول الله (ص)(4) کسى که مسبحات را(سوره هایی که با تسبیح خداوند آغاز می شود) تلاوت کند، جهان را بدرود نخواهد گفت تا اینکه فیض محضرحضرت مهدى (ع) را درک کند، و اگر درک نکرد در سراى آخرت همسایه نیاى ارجمندش، پیامبر خدا خواهد بود.
سپرده گذاری با سود سرشار
غرض سوره، تحریک و تشویق مؤمنان به انفاق در راه خداوند تعالی است. این انفاق را قرض دادن به خداوند نام گذاری کرده است . خداوندی که بهترین مطلوب است و هرگز خلف وعده نمی کند ، وعده داده آن را برایشان چند برابر می کند به آنها اجر کریم و کثیر عطا می کند. این انفاق علامت تقوا و ایمان به رسول خدا- صلی الله علیه وآله - ، و به دنبال آن مغفرت گناهان و آمدن رحمتی عظیم و نورانیتی ویژه است و ملحق شدن به صدیقین و شهدا در نزد پروردگار سبحان. در خلال آیات، معارف مربوط به مبدأ و معاد ، دعوت به تقوی ، اخلاص در ایمان و زهد و موعظه مطرح می گردد.
سوره ی مبارکه، با تسبیح خداوند سبحان و ذکر اسماء حسنای او شروع می شود زیرا موضوع سوره ، انفاق است و این مقدمه، پروردگار را از هرگونه شائبه نقص و نیاز، مبّرا می سازد.(5)
در روایتی دیگر آمده که:
چون خداوند مى‏دانست که در آخر الزمان افرادى عمیق و ژرف اندیش پدید خواهند آمد سوره قل هو الله احد و آیاتى از این سوره را (از اول تا آیه 6) نازل کرد.(6)
توصیف دنیا از زبان سوره ی مبارکه حدید
«اعلموا أنّما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال الاولاد»(2) لعب، کاری منظم برای دستیابی به یک هدف خیالی مانند بازی کودکان است. لهو، چیزی است که انسان را از کار اصلی اش باز می دارد. زینت، اضافه کردن یک شیی مرغوب و زیبا به دیگری است تا آن دیگری را زیبا جلوه دهد. تفاخر، مباهات به حسب و نسب و تکاثر، کثرت طلبی در مال و فرزند است. حیات دنیا یک زندگی زودگذر ناپایدار و سرابی است باطل، که از این پنج خصلت خالی نیست لعب، لهو، زینت، تفاخر و تکاثر . این امور که همگی یا برخی مورد تمایل و علاقه انسانند، اموری هستند وهمی و سرابی و ناپایدار که برای انسان باقی نخواهند ماند و هیچ یک موجب کمال نفسانی یا خیر حقیقتی برای انسان نمی شوند.از شیخ بهایی -رحمه الله- نقل شده است : این پنج خصلت برحسب مراتب پنج گانه عمر انسان و مراحل زندگانی او ترتیب یافته اند. انسان در ابتدای عمر به بازی حرص دارد. در سنین نوجوانی به لهو و در جوانی به زینتها از جمله لباس فاخر ، مرکب سواری ارزشمند ، خانه های مجلل و حسن و جمال . در میانسالی مشغول به فخر فروشی به حسب و نسب و در کهنسالی به مال و ولد.
در روایتی دیگر آمده که: چون خداوند مى‏دانست که در آخر الزمان افرادى عمیق و ژرف اندیش پدید خواهند آمد سوره قل هو الله احد و آیاتى از این سوره را (از اول تا آیه 6) نازل کرد.
«کمثل غیثٍ اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتراه مصفرّاً ثم یکون حطاماً»مثل حیات دنیا در شادیهای نشاط آورش مانند بارانی است که کشاورز را شگفت زده کرده و زمین را سرسبز می کند. کشت او رشد کرده، به زما ن درو نزدیک می شود اما خشک شده و باد آن را با خود می برد و هیچ محصولی به جای نمی ماند. درخت دنیا برای احدی میوه نمی دهد.«و ماالحیوة الدنیا إلاّ متاع الغرور» دنیا فقط کالای غرور و فریب است.
پینوشتها__________
1. مرآة الانوار، ص 124.
2. مسبحات سوره‏هایى است که با "سبح" یا "یسبّح" آغاز می شود و آن 6 سوره است:1- سوره حدید 2- سوره حشر 3- سوره صف 4- سوره جمعه 5- سوره تغابن 6- سوره سبّح باسم ربّک الاعلى.
3. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏24، ص: 195
4. همان
5. المیزان، ج 19 ص ص150-151
6. همان،ص 168
7. حدید:57/20
8. المیزان ج 19ص170-171
دسته ها :

اللهم عجل لولیک الفرج

السلام علیک یا اباصالح المهدی

تعجیل در ظهور امام زمان صلوات

اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً    

              جز درگه تو باب ندارم مهدی(عج)
                                                               از دوری تو خواب ندارم مهدی(عج)
               تو نوکر بد چو من فراوان داری...
                                                               من مثل تو ارباب ندارم مهدی(عج)

میلاد یوسف زهرا  مهدی صاحب الزمان ولی عصر  اباصالح مهدی بر تماهی منتظران آن حضرت مبارک باد

دسته ها :
سعد بن عبدالله قمی می‌گوید : اشتیاق فراوانی به گردآوری کتب حاوی علوم مشکله و نکات ریز آنها داشتم و درباره کشف حقایق از درون آنها بسیار تلاش می کردم . آزمند حفظ موارد خطا و اشتباه آنها بودم و مسائل علمی را که برایم حادث می شد به آسانی به کسی بازگو نمی کردم و نسبت به مذهب امامیه (تشیع) تعصبی خاص داشتم . از راحتی و آرامش گریزان و همواره به دنبال بحث و مجادله (بامخالفان) بودم و فرق مخالفت امامیه را نکوهش می‌کردم و معایب پیشوایانشان را آشکارا بیان و از آن پرده دری می کردم، تا آنکه روزی گرفتار فردی ناصبی (اهانت کننده به حضرات ائمه (ع)) شدم که در منازعه عقیدتی سخت گیرتر و در دشمنی کینه توزتر و در جدال و مخاصمه تندتر و در سخن بدزبان‌تر و در پیروی از باطل، از تمام کسانی که تا آن وقت دیده بودم متعصب‌تر بود.
سعد می گوید: با حیله‌ای خود را از دستش رهانیدم ، ولی اندرونم از خشم لبریز بود و می خواست جگرم از غصه پاره شود . پیش از این نیز طوماری تهیه کرده بودم و در آن چهل و چند مسئله دشوار را که پاسخ دهنده ای برایش نیافته، نوشته بودم و می خواستم آنها را از عالم شهرمان-احمد بن اسحاق که نماینده حضرت امام عسکری (ع) بود، بپرسم .
لذا به دنبالش رفتم و وی را در حالی‌که برای رسیدن به محضر امام (ع) به قصد سامرا از قم خارج شده بود، در یکی از منازل بین راه دیدم. با او مصافحه نمودم و گفتم: اولاً مشتاق دیدار شما بودم و ثانیاً طبق معمول سؤالاتی از شما دارم. گفت: من نیز مشتاق ملاقات مولایم ابومحمد (ع) هستم و می خواهم اشکالاتی را که درباره تأویل و تنزیل دارم از محضرشان سؤال کنم . همراهیت با من مبارک است زیرا بدین وسیله به دریایی وصل خواهی شد که عجایب و غرایبش ناتمام و فناناپذیر است و آن امام‌(ع) است.
با هم به سامرا رفتیم و به درب خانة مولایمان رسیدیم و اذن طلبیدیم، و اجازه فرمودند و به داخل شرفیاب شدیم. بر دوش احمد بن اسحاق انبانی قرار داشت که محتوی 160 کیسه دینار و درهم بود و سر هر کیسه آن را صاحبش مهر زده بود .
سعد می گوید : نمی توانم مولای خود حضرت ابومحمد (ع) را در آن هنگام که دیدارشان نمودم و نور سیمایشان ما را فرا گرفته‌بود به چیزی تشبیه جز ماه شب چهارده تشبیه کنم . بر زانوی راست امام (ع) کودکی نشسته بود که از نظر خلقت و منظر همچون ستارة مشتری، و فرق مبارکش مانند الفی بین دو واو گشوده بود . در مقابل مولایمان اناری طلایی قرار داشت که نقش های بدیع آن در میان دانه های قیمتیش می درخشید و آن را یکی از بزرگان بصره تقدیم کرده بود . در دست آن حضرت (ع) قلمی قرار داشت که چون می خواستند با آن بر صفحه کاغذ چیزی بنویسند ، آن طفل انگشتانشان را می گرفت و مولای ما انار را در مقابلش رها می کردند و کودک را به آوردن آن سرگرم می ساختند تا ایشان را از نوشتن باز ندارد .
به آن حضرت سلام نمودیم و ایشان پاسخ گرمی دادند و اشاره کردند که بنشینیم . هنگامی که از نوشتن فارغ شدند، احمد بن اسحاق آن انبان را از زیر عبایش بیرون آورد و مقابل حضرت (ع) نهاد. امام (ع) به آن طفل نگریستند و فرمودند:
فرزندم ، مُهر را از هدایای شیعیان و دوستانت بردار.1
و آن کودک فرمود:
مولای من آیا رواست که دستی طاهر را به سوی هدایای آلوده و ناپاکی که حلال و حرام آن در هم آمیخته است دراز کنم.2
و مولایم فرمودند:
ای پسر اسحاق ، آنچه در انبان است را بیرون آور تا (این کودک) حلال آن را از حرامش جدا نماید.3
همین که احمد اولین کیسه را از انبان خارج ساخت، آن طفل فرمود :
این کیسه متعلق به فلان شخص، فرزند فلان و ساکن فلان محله قم است. درون آن 62 دینار است که 45 دینارش از محل بهای فروش زمین سنگلاخی است که صاحبش آن را از پدر خود به ارث برده بود و 14 دینارش از محل بهای 9 لباس و 3 دینار از اجاره دکان‌هاست.4
مولایمان فرمودند :
راست گفتی فرزندم ، اکنون این مرد را راهنمایی کن که حرام کدام است.5
آن کودک فرمود :
وارسی کن که آن دینار ری مربوط به تاریخ فلان سال که نقش یک طرف آن محو شده و آن طلای آملی که وزن آن ربع دینار است ، کجاست . سبب حرمتش این است که صاحب این دینارها در فلان ماه از فلان سال ، یک من و یک چارک نخ را به همسایة خود داد تا آن را برایش ببافد ولی مدتی بعد دزد آن نخ‌ها را ربود . بافنده به صاحب آن خبر داد که نخ‌ها ربوده شده اما صاحب آن گفتة وی را تکذیب کرد و به جای آنها یک من و نیم نخ از او بازستاند و از آن نخ ها جامه ای بافت که این دینار و آن طلا بهای آن است.6
وقتی که احمد بن اسحاق آن‌را گشود ، درون آن نامه‌ای بود که در آن نام صاحب مال و مقدار آن نوشته بود و دینارها و طلا با همان نشانه درون آن قرار داشت.
سپس کیسة دیگری را بیرون آورد و آن کودک فرمود :
این متعلق به فلان شخص، فرزند فلانی، ساکن فلان محله قم است و درون آن 50 دینار می‌باشد که دست زدن به آن بر ما روا نیست.7
عرض نمودم : چرا؟ فرمود :
زیرا این از بهای گندمی است که صاحب آن بر کشاورزانش دربارة تقسیم آن ستم کرده است و سهم خود ا با پیمانة کامل برداشته اما سهم کشاورزان را با پیمانة ناقص داده است.8
مولایمان فرمودند :
راست گفتی فرزندم .
سپس به احمدبن اسحاق فرمودند :
همه اینها را بردار و به صاحبانشان بازگردان یا آنکه بسپار که آن را به صاحبانشان بازگردانند ، زیرا ما به آن نیازی نداریم ، و لباس آن پیرزن را بیاور.9
و احمد گفت: آن لباس درون جامه‌دانی بود که آن را فراموش کردم؛ و هنگامی که رفت تا آن را بیرون بیاورد، در آن هنگام امام (ع) به من نظری نمودند و فرمودند :
ای سعد ، برای چه اینجا آمدی؟10
عرض نمودم: احمد بن اسحاق مرا به دیدار مولایمان تشویق نمود. حضرت فرمودند :
آن سؤالاتی که می خواستی بپرسی چه؟11
عرض کردم : سرورم آن سؤالات نیز باقی است. آنگاه امام فرمودند :
پس (آنها را) از نور چشمم سؤال کن.12
و آن طفل فرمود :
از هرچه برایت پیش آمده سؤال کن.13
عرضه داشتم: ای مولا و فرزند مولای ما، از شما (اهل بیت) برای ما روایت کرده‌اند که رسول خدا(ص) طلاق زنان خود را به دست امیرالمؤمنین(ع) قرار دادند، و حضرت امیر(ع) در روز جنگ جمل به سراغ عایشه فرستادند و به او فرمودند: «تو با فتنه‌گری خود بر اسلام و مسلمین غبار ستیزه پاشیدی و فرزندانت را از روی نادانی به پرتگاه نابودی کشاندی، اگر دست از من برنداری، تو را طلاق می‌دهم»، در حالی که زنان رسول خدا(ص) با رحلت آن حضرت(ص) مطلقه شده‌اند. [حضرت صاحب‌الزمان(ع)] فرمودند:
طلاق چیست؟14
عرض کردم: بازگذاشتن طریق [ازدواج]. فرمودند:
اگر طلاق آنها با رحلت رسول خدا(ص) باشد، پس چرا برای آنها شوهر کردن حلال نبود؟15
عرض کردم: زیرا خدای متعال شوهر کردن را بر آنها حرام نموده بود. آن حضرت(ع) فرمودند:
چطور؛ در حالی که رحلت رسول خدا(ص) راه را برای آنها باز کرد؟16
عرض کردم: ای فرزند مولایم پس آن طلاقی که رسول خدا(ص) حکم آن را به امیرالمؤمنین(ع) واگذار فرمودند، چه بود؟ حضرتشان فرمودند:
خداوند متعال شأن زنان پیامبر(ص) را عظیم گردانید و آنان را به شرافت مادری امت مخصوص کرد و رسول خدا(ص) به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: ای اباالحسن، این شرافت تا هنگامی برای آنها باقی است که به طاعت خدا مشغول باشند و هر کدام از آنها که پس از من از امرخدا نافرمانی و علیه تو خروج (شورش) کند، راه را برای شوهر کردنش باز بگذار و او را از شرافت مادری مؤمنان ساقط کن.17
عرض کردم: معنای «فاحشة مبیّنه» که اگر زن در مدت «عدّه» آن را مرتکب شود، بر شوهر او رواست که او را از خانه‌اش بیرون براند، چیست؟ فرمودند:
منظور از فاحشة مبینه «مساحقه» است نه زنا؛ زیرا اگر زنی مرتکب زنا شود و حدّ بر او جاری شود، نباید مردی که می‌خواسته با او ازدواج کند، به خاطر اجرای حد از ازدواج با او امتناع کند اما اگر مساحقه کند، باید «رجم» شود و رجم، خواری است. و کسی که خداوند فرمان رجمش را بدهد، او را خوار ساخته و کسی را که خدا خوار سازد، وی را دور گردانیده است و هیچ کس را نسزد که با او نزدیکی نماید.18
عرض کردم: ای فرزند رسول خدا، معنای فرمان خدا به پیامبرش موسی(ع) که به او فرمود:
فاخلع نعلیک إنّک بالوادی المقدّس طویً.19
نعلین خود را بدر آر که در وادی مقدس «طوی» هستی.
چیست؛ زیرا فقهای فریقین (شیعه و سنی) می‌پندارند نعلین او از پوست مردار بوده است. آن حضرت(ع) فرمودند:
هر کس چنین گوید به موسی افترا بسته و او را در نبوتش نادان شمرده است زیرا امر از دو حال خارج نیست؛ یا نماز موسی در آن روا بوده و یا نبوده است. اگر روا بوده، طبعاً جایز است که با نعلین در آنجا پای نهد، زیرا هرچند آن بقعه مقدس و مطهر باشد از نماز مقدس‌تر و مطهرتر نبوده است و اگر نماز موسی در آن نعلین جایز نبوده است، لازم می‌آید که موسی حلال و حرام را نداند و نداند که چه چیزی در نماز روا و چه چیزی ناروا است که این [عقیده] کفر است.20
عرض کردم: پس مقصود از آن چیست؟ فرمودند:
موسی در وادی مقدس با پروردگارش مناجات کرد و گفت: «بارالها، من تو را خالصانه دوست دارم و از هرچه غیر تو است دل شسته‌ام» در حالی که اهل خود را بسیار دوست می‌داشت. خدای متعال به او فرمود: «نعلین خود را بدر آر» یعنی اگر مرا خالصانه دوست می‌داری و از هرچه غیر من دل شسته‌ای، قلبت را از محبت اهل خود تهی ساز.21
عرض کردم: ای فرزند رسول خدا(ص) تأویل آیة «کهیعص»22 چیست؟ فرمودند:
این [حروف] از اخبار غیبی است که خداوند زکریا را از آن آگاه نموده و سپس آن‌را به [حضرت] محمد[ص] بازگو نموده است و داستان آن از این قرار است که زکریا از پروردگارش درخواست کرد که نام‌های پنج‌تن مطهر را به وی بیاموزد و خداوند متعال جبرئیل را بر او فرستاد و آن نام‌ها را به او تعلیم نمود. زکریا هنگامی که «محمد» و «علی» و «فاطمه»‌ و «حسن» را یاد می‌کرد، اندوهش برطرف می‌شد و گرفتاریش زایل می‌گشت اما چون «حسین» را یاد می‌نمود، بغض و غصه گلویش را می‌گرفت و می‌گریست و مبهوت می‌شد. روزی گفت: «بارالها، چرا وقتی آن چهار نفر را یاد می‌کنم، تسلی می‌یابم و اندوهم برطرف می‌شود، اما وقتی حسین را یاد می‌کنم اشکم جاری و ناله‌ام بلند می‌شود؟» خداوند متعال او را از این ماجرا آگاه کرد و فرمود: «کهیعص؛ کاف، ها، یا، عین، صاد». « کاف» اسم کربلا، «هاء» رمز هلاک عترت و «یاء» نام یزید ظالم بر حسین(ع) و «عین» عطش و «صاد» صبر اوست. چون زکریا این مطلب را شنید نالان و اندوهناک گردید و تا سه روز از عبادتگاهش بیرون نیامد و به کسی اجازه نداد که نزد او بیاید و گریه و ناله سرداد و نوحة او چنین بود که: «بارالها، از مصیبتی که برای فرزند بهترین خلایق خود تقدیر کرده‌ای دردمندم؛ خدایا، آیا این مصیبت را در آستانة او نازل می‌کنی و آیا جامة این مصیبت را بر تن علی و فاطمه می‌پوشانی و این فاجعه را بر ساحت آنها فرود می‌آوری.» و بعد از آن می‌گفت: «بارالها! فرزندی به من عطا کن تا در پیری چشمم به او روشن باشد و او را وارث و وصیّ من قرار ده و منزلت او را نزد من مانند منزلت حسین قرار بده و چون او را به من ارزانی داشتی، مرا شیفتة او گردان و سپس مرا دردمند او نما همچنان که حبیبت، محمد را دردمند فرزندش گردانیدی.» و خداوند یحیی را به او داد و او را دردمند وی ساخت و دورة حمل یحیی شش ماه بود و بارداری حسین(ع) نیز شش ماه بود که آن نیز داستانی طولانی دارد.23
عرض کردم: سرورم، چرا مردم از انتخاب امام برای خویش منع شده‌اند؟ آن حضرت(ع) فرمودند:
امام مصلح یا مفسد؟24
عرض کردم: امام مصلح. فرمودند:
آیا امکان ندارد که انتخابشان فرد مفسدی را شامل شود در حالی که احدی از صلاح و فساد درون دیگری آگاه نیست؟25
عرض کردم: چرا، ممکن است. حضرت(ع) فرمودند:
علت آن همین است و برایت دلیل دیگری می‌آورم که عقلت آن را بپذیرد. به من بگو رسولان الهی که خدای متعال آنان را برگزیده و کتاب بر آنها فرو فرستاده و وحی و عصمت را پشتیبان آنان نموده تا پیشوای ملت‌ها و برای برگزیدن هدایت‌یافته‌تر از دیگران باشند. [پیامبرانی] مانند: موسی و عیسی(ع)، آیا با وجود برتری عقلی و کمال علمیشان ممکن است منافق را مؤمن بپندارند و او را انتخاب کنند؟26
عرض نمودم: خیر. فرمودند:
این موسی ـ کلیم‌الله ـ است که با وجود تزاید عقل و کمال و نزول وحی بر او، هفتاد تن از برجستگان قوم و شخصیت‌های سپاهش را برای میقات پروردگار خویش برگزید و در ایمان و اخلاص آنها هیچ‌گونه شک و تردیدی نداشت، اما انتخاب او بر منافقین تعلق گرفته بود. خداوند متعال می‌فرماید:
واختار موسی قومه سبعین رجلاً لمیقاتنا.27
و موسی هفتاد نفر از قوم خود را برای میقات ما برگزید.
تا آنجا که می‌فرماید:
لن نؤمن لک حتّی نری الله جهرةً فأخذتهم الصّاعقة بظلمهم.28
[آنان به موسی گفتند:] تا خدا را آشکارا نبینیم، به تو ایمان نمی‌آوریم. پس صاعقة عذاب به سبب ظلمشان ایشان را فرا گرفت.
وقتی که می‌بینیم انتخاب‌شدگان [دست] پیامبر فاسد بودند، نه صالح ـ در حالی که او می‌پنداشت آنها صالح هستند ـ درمی‌یابیم که انتخاب (برگزیدن) اختصاص به کسی دارد که به ضمایر و سرایر وجود مردم آگاه است. در جایی که پیامبران به جای صالح، فاسد باشند، انتخاب مهاجرین و انصار اعتبار و ارزشی ندارد.29
[...] سعد می‌گوید: سپس مولایمان، حضرت حسن‌بن‌علی، امام عسکری(ع) همراه با آن طفل مبارک برای اقامة نماز برخاستند و من نیز بازگشتم و به جستجوی احمدبن‌اسحاق پرداختم، و او گریه‌کنان به استقبالم آمد. از او پرسیدم: چرا تأخیر کردی و چرا گریان هستی؟ گفت: جامه‌ای را که مولایم فرمودند گم کرده‌ام.
به او گفتم: تقصیری متوجه تو نیست، برو و حضرت(ع) را آگاه کن. شتابان رفت و خندان برگشت و بر محمد و آلش(ص) صلوات می‌فرستاد. پرسیدم خبر چیست؟ گفت: آن جامه را دیدم که زیر قدوم مولایم گسترده بود و بر آن نماز می‌خواندند.
سعد می‌گوید: خدای را سپاس گفتم و پس از آن نیز چند روزی به منزل مولایمان رفتیم اما آن کودک گرانقدر را نزد آن حضرت مشاهده نکردیم.30

پی‌نوشت‌ها:
1. یا بنیّ فضّ الخاتم عن هدایا شیعتک و موالیک .
2. یا مولای أیجوز أن أمدّ یداً طاهراً إلی هدایا نجسةٍ و أموالٍ رجسةٍ قد شیب أحلّها بأحرمها .
3. یابن إسحق ، إستخرج ما فی الجراب لیمیّز ما بین الحلال و الحرام منها.
4. هذه لفلان بن فلانٍ من محلّة کذا بقم، یشتمل علی اثنین و ستّین دیناراً ، فیها من ثمن حجیرة باعها صاحبها و کانت إرثاً له عن أبیه خمسة و أربعون دیناراً و من أثمان تسعة أثواب أربعة عشر دیناراً و فیها من أجرة الحوانیت ثلاثة دنانیر.
5. صدقت یا بنیّ دلّ الرّجل علی الحرام منها.
6. فتّش عن دیناررازیّ السکّة ، تاریخه سنة کذا ، قد انطمس من نصف إحدی صفحتیه نقشه و قراضةٌ آملیّةٌ و زنها ربع دینارٍ و العلّة فی تحریمها أنّ صاحب هذه الصّرّة وزن فی شهر کذا من سنة کذا علی مائک من جیرانه من الغزل مناً و ربع منًّ فاتت علی ذلک مدّة و فی انتهائها قیض لذلک الغزل سارق ، فاخبر الحائک صاحبه فکذّبه و استرد منه بدل ذلک منّا و نصف منّ عزلاً ادقّ ممّا کان دفع الیه و اتّخذ من ذلک ثوباً کان هذا الدینار مع القراضة ثمنه .
7. هذه لفلان بن فلان من محلة کذا بقم تشتمل علی خمسین دیناراً لایحلّ لنا لمسها .
8. لأنّها من ثمن حنطةٍ جاف صاحبها علی اکّاره فی المقاسمة و ذلک أنّه قبض حصّته منها بکیل وافٍ و کان ما حصّ الأکّار بکیلٍ بخسٍ .
9. یا احمدبن اسحق ، احملها بأجمعها لتردّها أو توصی بردّها علی أربابها فلاحاجة لنا فی شیءٍ منها و ائتنا بثوب العجوز .
10 . ما جاء بک یا سعد؟
11. والمسائل التی أردت أن تسال عنها ؟
12. فسل قرّة عینی.
13. سل عمّا بدا لک منها .
14. ما الطّلاق؟
15. فإذا کان طلاقهنّ وفاة رسول الله(ص) قد خلت لهنّ السّبیل فلم لایحلّ لهنّ الأزواج؟
16. کیف و قد خلّی الموت سبیلهنّ؟
17. إنّ الله تقدّس اسمه شأن نساءالنّبیّ(ص) فحصّهنّ بشرف الأمّهات فقال رسول‌الله: یأباالحسن إنّ هذا الشّرف باقٍ لهنّ ما دمن لله علی الطّاعة فأیّتهنّ عصت الله بعدی بالخروج علیک فأطلق لها فی الأزواج و أسقطها من شرف أمومة المؤمنین.
18. الفاحشة المبیّنه هی السّحق دون الزّنا فإنّ المرأة إذا زنت و اُقیم علیها الحدّ لیس لمن أراده أن یمتنع بعد ذلک من التّزوّج بها لأجل الحدّ و إذا سحقت وجب علیها الرّجم و الرّجم خزیٌ و من قد أمر الله برجمه فقد أخزاه و من أخزاه فقد أبعده فلیس لأحدٍ أن یقربه.
19. سورة طه (20)، آیة 12.
20. من قال ذلک فقد افتری علی موسی و استجهله فی نبوّته لأنّه ما خلا الأمر فیها من خطیبین: إمّا أنّ تکون صلاة موسی فیهما جائزةً أو غیر جائزةٍ، فإن کانت صلاة جائزةً جازله لبسهما فی تلک البقعة و إن کانت مقدّسةً مطهّرةً فلیست بأقدس و أطهر من الصّلاة و إن کانت صلاته غیر جائزةٍ فیهما فقد أوجب علی موسی أنّه لم یعرف الحلال من الحرام و ما علم ماتجوز فیه الصّلاة و مالم تجز و هذا کفرٌ.
21. إنّ موسی ناجی ربّه بالواد المقدّس فقال: یا ربّ إنّی قد أخلصت لک المحبة منّی و غسلت قلبی عمّن سواک، و کان شدید الحبّ لأهله، فقال الله تعالی، «إخلع نعلیک»؛ أی أنزع حبّ أهلک من قلبک إن کانت محبّتک لی خالصةً و قلبک من المیل إلی من سوای مغسولاً.
22. سورة مریم (19)، آیة 1.
23. هذه الحروف من أنباء الغیب أطلع الله علیها عبده زکریّا ثمّ قصّها علی محمّد(ص) ذلک أنّ زکریّا سأل ربّه أن یعلّمه أسماء الخمسة فأهبط علیه جبرئیل فعلّمه إیّاها فکان زکریّا إذ ذکر محمّداً و علیّاً و فاطمة و الحسن سری عنه همّه و انجلی کربه و إذا ذکر الحسین خنقته العیرة و وقعت علیه البهرة فقال ذات یومٍ: یاإلهی ما بالی إذا ذکرت أربعاً منهم تسلّیت بأسمائهم من همومی و إذا ذکرت الحسین تدمع عینی و تثور زفرتی؟ فأنبأه الله تعالی عن قصّته و قال: «کهیعص» فـ «الکاف» اسم کربلاء و «الهاء» هلاک العترة و «الیاء» یزید و هو ظالم الحسین(ع) و «العین» عطشه و «الصّاد» صبره. فلمّا سمع ذلک زکریّا لم یفارق مسجده ثلاثة أیّامٍ و منع فیها النّاس من الدّخول علیه و أقبل علی البکاء و النّحیب و کانت ندبته: «إلهی أتفجّع خیر خلقک بولدة، إلهی أتنزل بلوی هذه الرّزیّة بفنائه إلهی أتلبس علیّاً و فاطمة ثیاب هذه المصیبة، إلهی اُتحلّ کربة هذه الفجیعة بساحتهما»؟ ثمّ کان یقول: «اللّهمّ ارزقنی ولداً تقرّبه عینی علی الکبر و اجعله وارثاً و وصیّاً و اجعل محلّه منّی محلّ الحسین، فإذارزقتنیه فافتنّی بحبّه ثمّ فجّعنی به کما تفجّع محمّداً حبیبک بولده» فرزقه الله یحیی و فجّعه به و کان حمل یحیی ستّة أشهر و حمل الحسین(ع) کذلک و له قصّةٌ طویلةٌ.
24. مصلحٌ أو مفسدٌ؟
25. فهل یجوز أن تقع خیرتهم علی‌المفسد بعد أن لایعلم أحدٌ ما یخطر ببال غیره من صلاحٍ أو فسادٍ؟
26. فهی العلّة و أوردها لک ببرهانٍ ینقاد له عقلک، أخبرنی عن الرّسل اصطفاهم الله تعالی و أنزل علیهم الکتاب و أیّدهم بالوحی و العصمة إذهم أعلام الأمم و أهدی إلی الإختیار منهم مثل موسی و عیسی(ع) هل یجوز مع وفور عقلهما و کمال علمهما إذا همّا بالإختیار أن یقع خیرتهما علی المنافق و هما یظنّان أنّه مؤمنٌ.
27. سورة اعراف (7)، آیة 155.
28. سورة نساء (4)، آیة 153.
29. هذا موسی کلیم الله مع وفور عقله و کمال علمه و نزول الوحی علیه اختار من أعیان قومه و وجوه عسکره لمیقات ربّه سبعین رجلاً ممّن لایشکّ فی إیمانهم و إخلاصهم، فوقعت خیرته علی المنافقین، قال الله تعالی: «واختار موسی قومه سبعین رجلاً لمیقاتنا» إلی قوله: «لن نؤمن لک حتّی نری الله جهرةً» فأخذتهم الصاعقة بظلمهم» فلمّا وجدنا إختیار من قد اصطفاه الله للنّبوّة واقعاً علی الآقسد دون الأصلح و هو یظنّ أنّه الأصلح دون الأفسد علمنا أن لاإختیار لمن یعلم ما تخفی الصّدور و ما تکنّ الضمائر و تتصرّف علیه السّرائر و أن لاخطر لاختیار المهاجرین و الأنصار بعد وقوع خیرة الأنبیاء علی ذوی الفساد لمّا أرادوا أهل الصّلاح.
30. الصدوق، محمدبن‌علی‌بن‌الحسین‌بن‌بابویه، کمال‌الدین و تمام النّعمة، ص451، باب44، ح21، با استفاده از ترجمة منصور پهلوان؛ نیز الطبری (الآملی)، محمدبن‌حریر، دلائل الإمامة،
دسته ها :

علّامه مجلسی در بحار الانوار به نقل از کتاب "الغیبه " شیخ طوسی ،هفت نفر را نام می برد که آنها در عصر نیابت خاص نایبان چهارگانه خاص امام عصر(عج)(که از سال 260تا نیمه شعبان سال 329نیابت کردند )به دروغ ادّعای سفارت و نیابت و بابیت (دربانی)حضرت مهدی(عج)را نمودند ،سپس با توقیع امام عصر (عج)توسّط نائبان خاص آن حضرت لعن شده و از آنها اعلام بیزاری شده و شیعیان آنها را لعنت کرده و از آنها اظهار  بیزاری نمودند ،آنها عبارتند از :

 

1_ابا محمد ،حسن شریعی 

این شخص از اصحاب امام هادی (ع)و سپس از اصحاب امام حسن عسکری (ع) بود او نخستین کسی بود که در عصر غیبت صغری به دروغ ادّعای بابیت و واسطه گری بین شیعیان و امام عصر (عج)کرد و ادّعاهای دروغین دیگر نمود و نسبتهای ناروا به امامان (ع)داد ،سرانجام از ناحیه مقدّسه امام زمان (عج)توقیعی در مورد بیزاری از او و لعنت به او صادر شد و به این ترتیب مورد لعن و طرد شیعیان قرار گرفت .

 

2_محمد بن نصیر نمیری

این شخص از اصحاب امام حسن عسکری (ع)بود پس از شهادت امام حسن عسکری (ع)ادّعای نیابت خاص و بابیت امام مهدی (عج)نمود ،بلکه کارش به الحاد و کفر کشیده شد و ادّعای رسالت و نبوّت و ربوبیت کرد .

از ناحیه مقدّسه امام عصر(عج)توقیعی در مورد بیزاری از او و لعن او صادر شد ،رسوا گردید و شیعیان از او بیزاری جستند.

 

3_احمد بن هلال کرخی

او از اصحاب امام حسن عسکری (ع)بود ،در عصر غیبت صغری نیابت خاص محمد بن عثمان دوّمین نایب خاص امام عصر (عج)را منکر شد و کارش به انکار و الحاد و کفر کشید ،سرانجام از ناحیه مقدّسه امام مهدی (عج) توسّط ابوالقاسم حسین بن روح (نایب خاص سوّم امام زمان )در مورد بیزاری از او و لعنت او توقیعی صادر شد و شیعیان از او بیزاری جسته و او را لعن و طرد کردند.

 

4_ابو طاهر محمد بن علی بن بلال  

این شخص در عصر محمد بن عثمان (نایب خاص دوّم امام عصر (عج))می زیست . سهم مبارک امام (ع)در نزدش بود ،آن را به محمد بن عثمان تحویل نداد و به دروغ ادّعای وکالت و نیابت از امام عصر (عج)کرد ،شیعیان او را لعن کردند و توقیعی از ناحیه مقدّسه در مورد لعن و بیزاری از او صادر شد .

 

5_حسین بن منصور حلّاج

یکی دیگر از کسانی که ادّعای بابیت و وکالت و نیابت خاص از طرف حضرت مهدی (عج)نمود ،حسین بن منصور حلّاج است . او در آغاز ادّعا کرد که من وکیل امام زمان (عج)هستم ،گروهی از ناآگاهان را به گرد خود جمع کرد ،یکی از شیعیان به نام ابوسهل ،در ظاهر از مریدان او شد و پس از شنیدن ادّعاهای او به افشاگری پرداخت و ادّعاهای پوچ او را به شیعیان ابلاغ کرد.

حسین بن منصور حلّاج به قم سفر کرد و از عالم بزرگ علی بن بابویه قمی (وفات یافته سال 329ه.ق)که از شخصیت ها و محدّثین بزرگ قم بود ،تقاضای ملاقات کرد و در ضمن نامه ای برای او چنین نوشت :"من رسول و وکیل امام زمان (عج)هستم ."

علی بن بابویه نامه او را پاره پاره کرد و سپس دستور داد او را با کمال ذلّت و خفّت از قم بیرون کردند .

او ادّعای خدایی می کرد و می گفت خدا در وجود من حلول کرده است ،سرانجام به دستور مقتدر عبّاسی (هجدهمین خلیفه عبّاسی )به فتوای علما و فقهای عصر ،او را در بغداد به دار آویزان کرده و اعدام کردند ،و اعدام او در سال 309(ه.ق) واقع شد.

 

6_ابو جعفر ،ابن ابی العزاقر 

او که نام اصلیش "محمد بن علی شلمغانی "است ،به خاطر معرّفی ابوالقاسم حسین بن روح (سوّمین نایب خاص امام عصر _عج)دارای موقعیت و شخصیت ارجمند ،در میان شیعیان به خصوص در میان دودمان خود،بنی بسطام بود و از فقهای شیعه در عصر غیبت صغری به شمار می آمد .ولی جاه طلبی باعث گردید که کارش به انحراف کشیده شد ،کفر و الحاد و انحراف عقیدتی او به جایی رسید که ادّعا کرد ؛روح رسول خدا (ص)در کالبد محمد بن عثمان (نخستین نایب خاص امام زمان _عج)انتقال یافته و روح امیر مؤمنان علی (ع)به بدن حسین بن روح نوبختی (نایب خاص سوّم امام زمان_عج)حلول نموده است ،و روح حضرت زهرا (س)در کالبد ام کلثوم دختر محمد بن عثمان دمیده شده است .

او به این ترتیب ادّعای بابیت و تقرّب به پیشگاه امام زمان (عج)می کرد و گروهی را با ادّعاهای باطل خود اغفال نموده بود ،سرانجام توقیعی از ناحیه مقدّسه امام زمان (عج)توسّط حسین بن روح در مورد لعن او و بیزاری از او صادر شد ،حسین بن روح آن توقیع را به شیعیان ابلاغ نمود ،آنها و طایفه بنی بسطام از او بیزاری جسته و او را طرد و لعن کردند.

 

7_ابوبکر بغدادی   

این شخص به نام محمد بن احمد بن عثمان ،معروف به "ابوبکر بغدادی "برادر زاده محمد بن عثمان (دوّمین نایب خاص امام زمان _عج)بود ،به دروغ ادّعای بابیت و وکالت از امام عصر (عج) نمود ،شیعیان به ادّعای دروغین او پی بردند و او را لعن و طرد نموده و از او بیزاری جستند .

روزی جمعی از شیعیان در محضر محمد بن عثمان عمری (دومین نایب خاص امام زمان _عج)بودند ناگاه محمد بن عثمان دید ابوبکر بغدادی از دور به سوی آنها می آید ،به حاضران فرمود :"توجّه کنید این کسی که به اینجا می آید از اصحاب شما و شیعیان نیست ."

نقل شده :ابوبکر بغدادی به بصره رفت و در آنجا به یزیدی (که از سرشناسان منحرف بصره بود )پیوست و در خدمت او ثروت بسیار اندوخت ،سرانجام بر اثر سعایت و گزارش خلافکاری او به یزیدی ،یزیدی ،ضربه محکمی بر فرق سر او زد که بر اثر آن چشمهایش آسیب سخت دید و پس از مدّتی در حالی که نابینا شده بود درگذشت .

این افراد ،نمونه هایی از مدّعیان دروغین بابیت و دربانی خاص بین مردم و امام زمان (عج)بودند که در عصر غیبت صغری بروز کردند و هر کدام به نحوی با نکبت و خواری ،رخت از جهان بربستند.

 

 

ظهور شیخ احمد احسایی و تولّد بابیت و بهائیت از صوفیه

 پس از اینها ،سالها گذشت و دیگر از این گونه مدّعیان دروغین بابیت بروز نکرد ،تا اینکه "مذهب انحرافی شیخیه" (در قرن 13ه.ق)به وجود آمد ،مؤسّس شیخیه شخصی به نام "شیخ احمد احسایی "بود ،او معتقد بود که در هر دوره باید یک نفر به عنوان باب خاص (دربان و واسطه مخصوص )امام زمان (عج)برای وساطت بین امام و مردم وجود داشته باشد ،و ادّعا می کرد که من باب خاص امام زمان (عج)هستم .

او پس از خود یکی از شاگردانش به نام "سید کاظم رشتی "را جانشین خود ساخت و پیروانش را به اطاعت از سید کاظم رشتی فرا خواند . پیروان شیخیه کم کم زیاد شدند ،پس از مرگ او به اطراف سید کاظم رشتی آمدند و به این ترتیب مذهب دروغین شیخیه رواج یافت ،پس از مرگ سید کاظم رشتی که یکی از مدّعیان بابیت بود،سید علی محمد باب و سپس حاج کریم خان کرمانی ،میرزا حسن گوهر و میرزا باقر و یحیی صبح ازل و پس از او حسینعلی بهاءو...دنباله مرام بابیت را ادامه دادند .بنابراین بابی گری و بهایی گری ،مولود شیخیه بود و شیخیه نیز مولود فرقه های صوفیه بود ،به دنبال آن بهایی گری نیز مولود صوفیه بود ،زیرا حسینعلی مؤسّس بهائیت قبلا ً در سلک صوفیه و دراویش بود ،چنانکه جبّه و کلاه ترمه ای سوزن زده و موی بلند سر و صورت و داشتن تبرزین او که در خانواده اش نگهداری می شود ،بیانگر صوفی گری اوست.

  

شرک در عقیده شیخ احمد احسایی از نظر سید علی آقا قاضی   

 

 از اسوه عارفان ،آیت الحق سید علی آقا قاضی (وفات یافته سال 1366ه.ق)استاد علّامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان (که می گفت هر چه دارم از سید علی آقا قاضی دارم )سؤال شد نظر شما درباره شیخیه چیست ؟قاضی فرمود :"آن کتاب شرح زیارت شیخ احمد احسایی را بیاور و نزد من بخوان " او آن کتاب را آورد و خواند آقای قاضی فرمود:

"این شیخ می خواهد در این کتاب ثابت کند که ذات خدا دارای اسم و رسمی نیست ،همه کارها که ایجاد می شود مربوط به اسماء و صفات خدا است ،اتّحادی بین اسماء و صفات با ذات خدا وجود ندارد .بنابراین شیخ احمد احسایی ذات خدا را مفهومی پوچ و بی اثر ،صرف نظر از اسماء وصفات می خواندو این عین شرک است.

برگرفته از سایت:تبیان تبریز

دسته ها :
قوانین حاکم بر این نظام و اجتماع، قوانین اسلام است که بوسیله وحى اعلام شده و احدى نمى‏تواند چیزى بر آن بیفزاید یا چیزى را از آن کم کند که «حلال محمد (ص) حلال الى یوم القیامة وحرام محمد (ص) حرام الى یوم القیامة».
باید همگان، خصوصاً هیئت حاکمه، در این خط مستقیم با احساس مسئولیت و تعهد قدم بردارند و هوى و سلیقه‏هاى شخصى یا گروهى خود را کنار بگذارند و به راست و چپ منحرف نشوند چنانکه در حدیث است از شخص رسول اکرم (ص) که مى‏فرمایند: «لایکون العبد مؤمناً حتى یکون هواه تبعاً لما جئت و لا یزیغ عنه به بنده‏اى مؤمن نخواهد بود تا هوى و خواست او تابع آنچه من آورده‏ام، باشد و از آن مایل نشود».
جلوه هاى بسیارى از این احساس مسئولیت و خوف از خدا را در ارتباط با زمامدارى و اداره اجتماع وحقوق مردم مخصوصاً محرومان و مستضعفان و طبقات بظاهر پائین اجتماع در زندگى رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین على (ع)، دنیا مشاهده کرد که با اینکه در اداء تکالیف و وظایف خود ذرّه‏اى کوتاهى ننموده‏اند، از این مسئولیت زمامدارى بشدّت نگران بوده و مى‏گریستند و نشان دادند که درنظام اسلام اگر زمامدارى تکلیف و وظیفه نبود هیچ انگیزه‏اى صاحبان شرعى این مقام را به قبول آن بر نمى‏انگیخت. در اینجا در رابطه با زمامدارى و مدیریتها در سطوح مختلف درسهاى بسیار آموزنده در سیره پیغمبر و امیر المؤمنین على (ع) داریم که متأسفانه بخاطر طولانى شدن کلام از بیان آنها معذوریم.
حاکم و رهبر و پیشواى کل نظام موعود جهانى مانند نظام مدینه در عصر رسول اکرم (ص) و نظم کوفه در عصر امیر المؤمنین على (ع) نائب خدا و خلیفة الله است که عادل و معصوم از گناه خطا و عمل به هواى نفسانى است در پرهیزکارى و رعایت حق و عدالت، در تصمیمات و عزل و نصب و تصرف در بیت المال الگو و نمونه و آئینه تمام نماى قوانین عدل و قسط اسلام است، صفتى که بر حسب دلائل محکم عقلى و نقلى که از جمله علامه حلّى (ره) در الفین، یک هزار دلیل بر آن اقامه فرموده است باید امام و خلیفه خدا و رهبر جامعه به آن متّصف و متحلّى باشد و در این امت براى احدى غیر از فاطمه زهرا (س) و ائمه اثنى عشر (ع) که امامت و خلافت آنها برحسب صدها حدیث معتبر منصوص است، قابل اثبات نیست. و از جمله آیاتى که به آنها بر لزوم صلاحیت علمى، عملى و اخلاقى رهبر آن نظام منصوص، که یگانه نظام مشروع است استناد شده است، این آیات است:۱- «أًفمن یهدى الى الحقّ احقُّ ان یتَّبع امَّن لا یهدّى الّا ان یهدى آیا کسى که راه مى‏نماید (مردم را) بسوى حق، سزاوارتر است که از او پیرو ى کنند یا کسیکه خود راه نمى‏یابد مگر آنکه راهنمایش کنند».
۲- «هل یستوى الَّذین یعلمون و الَّذین لا یعلمون آیا یکسانند آنانکه مى‏دانند و آنانکه نمى‏دانند».
«و اذ ابتلى ابراهیم ربُّه بکلماتٍ فاتمَّهنَّ قال انّى جاعلک للنّاس اماماً قال و من ذرّیَّتى قال لا ینال عهدى الظّالمین (بیاد آور) زمانیکه آزمود ابراهیم را پروردگارش به امورى چند پس او بانجام رسانید آنها را، خدا گفت البته من قرار دادم ترا براى مردم پیشوا (در دین) ابراهیم گفت و از فرزندان من نیز (چنین فرما) خدا گفت نرسد عهد من (که امامت است) به ستمکاران».
بدیهى است مقام امام که اعظم مناصب و خلافت الله است بکسى اعطاء مى‏شود که از همه صالحتر و عالمتر و پاکتر باشد و سوابق سوء و انحراف از حق در پرونده زندگیش ثبت نشده باشد.
در این، نظام در گزینش براى مقامات پایین نیز همین اصل صلاحیت علمى و عملى و قدرت بر اداره و حسن تدبیر معیار است وبا وجود اصلح و الیق و اعلم، به صالح و لایق و عالم مقامى اعطاء نمى‏شود.
امتیازات نژادى و طبقه‏اى و صنفى و القاب و عناوین ظاهرى در جامعه اسلامى که جامعه موعود جهانى و همگانى خواهد بود ملغى و بى‏اعتبار است در برابر قانون همه با هم برابرند عالم با جاهل، عادل با فاسق، والى و رئیس، و صاحب هر مقام سیاسى با هر شخص عادى و متعارف مساوى هستند مثلًا حکم قتل عمد، قصاص و شبه عمد و خطا دیه است قاتل هر کس که باشد و مقتول هم هرکس باشد و همچنین حکم خدا در مورد سارق با
شرایطى که در فقه بیان شده، قطع دست است و حکم زانى رجم یا جلد است سارق و زانى، هر کس و فرزند هر کس و صاحب هر سابقه و وابسته به هر کس و هر فامیل باشد حکم هرگز، تفاوت نخواهد کرد.
این ویژگى آن جامعه بزرگ اسلامى را در سیرة شخص پیغمبر اکرم (ص) وامیر المؤمنین (ع) در جامعه اسلامى مدینه و کوفه ملاحظه کنید در این دو جامعه احکام اسلام نسبت به همگان على السواء اجرا مى‏شد. همانطور که در نماز جماعت فقیر در کنار غنى، سیاه در کنار سفید و بنده در کنار مولى یا در صف مقدم قرار مى‏گرفت، در اجراء احکام سیاسى و انتظامى نیز به همه على السواء نگاه مى‏شد و حتى به مجالست و معاشرت با فقراء بیشتر رغبت نشان مى‏دادند و آن را عامل تربیت و توانمندى روح و موجب تقرب بخدا مى‏دانستنند و به عکس مجالست با اغنیاء و توانگران و مرفهان را که نسبت به اسلام و مسلمین و اوضاع اجتماعى بى تفاوت بودند موجب دل مردگى و سقوط انسان مى‏شمردند.
در جامعة جهانى اسلام تجمل گرایى و افراط در مصرف و خوش گذرانى و تکلف در پذیرایى‏ها و میهمانى‏ها و مراسم دیگر و لباس و پوشاک و مرکب و مسکن و مطرود است. امورى که درزمان ما عامل مهم دشوارى زندگى و کمبود عوائد از هزینه و مخارج است که حتى در مراسمى که براى اموات برگزار مى‏شود نیز رقابت در پذیرایى‏هاى کمرشکن رایج شده است، به طورى که مصیبت صاحب عزا دو چندان مى‏شود درحالى که هزارها جوان دختر و پسر بى همسر، به واسطة فقر از زندگى زناشویى و تشکیل خانواده محروم هستند و مفاسد اجتماعى گوناگون آن، سعادت همة جامعه و امنیت را تهدید مى‏نماید، ملاحظه مى‏شود که برخى مرفهان در مجللترین هتلها مبالغى که با آن مى‏شود خانواده‏هایى را از فقر نجات داد صرف مى‏نمایند، روشن است وقتى در جامعه این گونه امور افتخار و احترام آفرین باشد فسادهاى بسیار گریبانگیر آن جامعه مى‏شود.
امنیت و صلح واقعى و آرامش از ویژگیهاى دولت آقا امام زمان (عج) است، خوفها زایل مى‏شود و جان و مال و آبروى اشخاص در ضمان امان قرار مى‏گیرد و در سراسر جهان امن عمومى حاکم مى‏شود و اختناق و استبداد و استکبار و استضعاف که همه از آثار حکومتهاى غیر الهى است از جهان ریشه کن مى‏گردد و حکومتهاى طواغیت به هر شکل و هر عنوان برچیده مى‏شود.
از اخبار و روایات استفاده مى‏شود:
«که به واسطة حضرت ولى عصر (أرواحنا فداء) راهها آن قدر امن مى‏شود که احدى حتى ضعیف ترین مردم از مشرق به مغرب سفر مى‏نماید، از احدى به او اذیت و آزار نمى‏رسد».
در دولت آن حضرت وضع اقتصاد عمومى بهبود کامل یافته نعمتها فراوان و آبها مهار و زمینها آباد و حاصلخیز و معادن ظاهر مى‏شود تا جایى که فقیرى که از بیت المال چیزى دریافت کند باقى نماند، و کسى براى دریافت کمک مالى به خزانة عمومى مراجعه ننماید و اگر اتفاقاً کسى مراجعه کرد به خود او مى‏گویند هر اندازه نیاز دارد دریافت کند که او هم پس از دریافت وجه از گرفتن پشیمان مى‏شود و در مقام رد آن به خزانه بر مى‏آید ولى از او قبول نمى‏شود.
از ویژگیهاى ممتاز دیگر آن جامعة جهانى این است که همگان در آن موحد و خدا را به یگانگى پرستش مى‏نمایند و شریکى براى او قرار نمى‏دهند، او را بى شریک و بى نظیر و واحد و یگانه و یکتا مى‏شناسند.
این یک امتیاز بزرگ و از ویژگیهاى جامعه اسلامى است که در آن عصر عزیز همه افراد به آن ممتاز و سرفراز مى‏باشند، همه حق را مى‏پرستند و در پرستش حق کسى و چیزى را شریک او نمى‏کنند توحید خالص و سره و پاک از هر شائبه شرک، حاکم مى‏شود.
مشخصه دیگر که از بارزترین ویژگى‏هاى آن جامعه موعود و دولت کریمه محسوب مى‏شود، گسترش جهانى قسط و عدل است که در بیش از یکصد خبر به آن تصریح شده است.
از جمله در بعض روایات به این لفظ: «یَمْلَاءُها قسطاً و عدلًا کما مُلِئت جوراً و ظلماً».
و به این لفظ:
«یملاء الله به الأرض قسطاً و عدلًا کما ملئت جوراً و ظلماً».
و در روایاتى به این لفظ رسیده است:
«بعد ما ملئت جوراً و ظلماً» و در بعض دیگر به تقدیم ظلم بر جور. این الفاظ مشهور و معروف
است و علماى علم حدیث شیعه و سنى در احادیث بسیار روایت کرده‏اند و یکى از احادیث که مانند احادیثى که به آن اشاره شد مشهور نیست اما جالب و شایان توجه است، این عبارت است:
«یملأ الله به الأرض نوراً بعد ظلمتها وعدلًا بعد جورها و علماً بعد جهلها خدا زمین را به وسیلة حضرت مهدى (ع) پر از نور و روشنائى مى‏کند بعد از تاریکى و ظلمت آن و پر از عدل مى‏کند بعد از جور و ستم و پر از علم و دانایى مى‏کند بعد از جهل و نادانى».
البته روشن است که مقصود از تاریکى و ظلمتى که به آن در این حدیث اشاره شده است، تاریکى ظاهرى که در اثر غروب آفتاب یا خاموشى‏هاى برق پیدا مى‏شود نیست بلکه مقصود تاریکى‏هایى است که در آن روزگار در اثر دورى از معارف حقه و نداشتن بینش صحیح و گم کردن راه ارتباط با خدا، جامعه به آن مبتلا مى‏شود.
چنانکه مقصود از نور هم نور حسى نیست بلکه نور معرفت خدا و پیغمبر و امام و درک حقایق و نور عقل و فطرت و وجدان است.
و همچنین مراد ا ز جهل، جهل به علوم متعارفه و مبادى تمدن مادى و تکنولوژى نیست بلکه مراد همین جهلى است که امروز بر دنیاى علم و صنعت مستولى شده و روز به روز رو به افزایش است.
و مراد از علوم، علوم حقیقه و دانایى‏ها و دانش‏هائى است که به انسان کمال مى‏بخشد و او را از نظر به ظاهر این عالم به باطن آن مى‏رساند و سبب خوف و خشیت از خداوند متعال مى‏گردد.

منبع: امامت و مهدویت ج 3 ، به سوى دولت کریمه، آیةالله لطف الله صافى گلپایگانى

دسته ها :
د) ضرورت بحث و اهمیت تاریخ عصر غیبت کبرى
چهارمین بحث مقدماتى، تبیین ضرورت‏هاى بحث از تاریخ دوران غیبت کبرى مى‏باشد .

با توجه به این‏که، گذشته چراغ راه آینده است، ضرورت بحث از تاریخ و سیر تحولات عصر غیبت کبرى، روشن خواهد بود.

تاریخ‏نگرى - البته آن طور که قرآن کریم آن را مطرح کرده است - انسان را چشمى بینا و درکى عمیق مى‏بخشد و بر خلاف آن‏چه برخى تصور مى‏کنند، انسان در زندان گذشته‏ها، زندانى نمى‏شود، بلکه وضعیت فعلى خود را با توجه به گذشته بهتر درک مى‏کند و خود را براى آینده‏اى قابل پیش‏بینى و قابل تحقق آماده مى‏سازد; به گونه‏اى که مى‏توانیم بگوییم: یک انسان تاریخ‏نگر، یک انسان آینده‏نگر مى‏باشد . با آگاهى ویژه‏اى به سوى آینده حرکت مى‏کند و چنان‏چه لازم ببیند، مى‏تواند در ساختن آینده‏ى خود، نقش به‏سزایى داشته باشد .

بنابراین، دانستن تاریخ صدر اسلام و پیچیدگى‏هاى دوران امامان معصوم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و سپس دوران غیبت تا حال حاضر، به ما امکان برنامه‏ریزى بهترى براى آینده مى‏دهد .
از این گذشته، براى رشته‏ى تخصصى تاریخ و رشته‏هاى تخصصى فقه و حدیث و تفسیر، آگاهى از دوران غیبت کبرى تا حال حاضر، امرى حیاتى و ضرورى است; زیرا بدون دانستن این تحولات، بسیارى از مسایل تخصصى این رشته‏ها، قابل درک و فهم علمى نخواهد بود، تا جایى که مى‏توان گفت: چنان‏چه کسى در تاریخ اسلام و مسلمین، آن هم در تمام دوران‏هاى گذشته، سیر تاریخى نداشته باشد و صاحب تحقیق نباشد، نمى‏تواند به تمام منابع استنباط و تفقه در دین، اشراف داشته باشد و دعوى اجتهاد مطلق کند . هر چند افراد غیر مطلع از تاریخ، چنین ادعایى را سنگین مى‏دانند و شاید چنین مطلبى را مبالغه‏اى بیش ندانند، اما در حد اشاره باید گفت: حدیث و رجال ما، که بخش عمده‏اى از منابع و اطلاعات مهم این رشته را تشکیل مى‏دهند، بدون آگاهى از تحولات دوران غیبت کبرى، ناقص و ناتمام بوده، و نظرات اجتهادى ما قابل اعتماد نخواهد بود .

ه) چالش‏هاى بحث در تاریخ عصر غیبت کبرى:
پنجمین بحث مقدماتى، چالش‏ها و مشکلات ویژه‏ى تاریخ عصر غیبت کبرى مى‏باشد .
در سومین بحث مقدماتى روشن شد که اولین قلمرو براى بحث در تاریخ دوران غیبت کبرى، تاریخ شخص امام مهدى (عج) است که مهم‏ترین بحث و نزدیک‏ترین موضوع نسبت‏به عنوان بحث مى‏باشد . ولى بحث در این قلمرو، بسیار محدود و فاقد منابع مناسب مى‏باشد; زیرا پیش‏فرض ما در بحث، غیبت تام امام مهدى (عج) مى‏باشد . و با غیبت تام، چه اطلاعى از او مى‏توانیم داشته باشیم؟

مکان زندگى و تحرکات امام مهدى (عج)، نحوه‏ى زندگى او، نحوه‏ى ارتباط با مردم و سیره‏ى عام و خاص او در این دوران، زندگى خصوصى او و بسیارى از مسایل ویژه‏ى امام مهدى (عج) که براى یک بحث تاریخى مطرح مى‏باشند، شاید بدون جواب بمانند .
بنابراین مى‏توانیم بگوییم: اولین چالش در بحث‏هاى تاریخ عصر غیبت کبرى، مشخص نبودن قلمروهاى بحث در این برهه‏ى تاریخى است که به تناسب اهداف مورد نظر و افق‏هاى دید تاریخ‏نگاران، مى‏تواند بسیار متفاوت باشد . آن چه را در سومین بحث مقدماتى بیان داشتیم، در حقیقت مى‏تواند یک نظر تاسیسى باشد; زیرا آن‏چه تاکنون با این عنوان آمده است; یا منهاى تاریخ شخص امام مهدى (عج) بوده یا این‏که فقط به تاریخ شخص امام مهدى (عج) بسنده کرده است . 

دومین چالش، کمبود منابع در زمینه‏ى اولین قلمرو براى بحث‏هاى دوران غیبت کبرى است .

چالش سوم، پراکنده بودن اطلاعات تاریخى است . آن‏هم در منابعى که هر کدام با دیدگاه‏هاى ویژه‏اى به رشته‏ى تحریر درآمده است .
البته منابعى که توسط مستشرقین عرضه شده است، نمى‏تواند منابعى مطمئن و گویاى واقعیت‏باشد .
براى منابع عمومى تاریخ اسلام نیز باید بگوییم که تاریخ شیعه و تشیع و حوزه‏هاى علمیه و مراجع بزرگ تقلید در این منابع نیز کم‏رنگ بوده یا این‏که صددرصد مورد تجاهل قرار گرفته است .
بنابراین، باید تلاشى اساسى و همه جانبه، همراه با حساسیت‏هاى لازم براى یک محقق، انجام پذیرد، تا این‏که مجموعه‏اى منسجم و علمى و فراگیر در مورد تاریخ عصر غیبت کبرى فراهم آید . چنین کار بزرگى را باید یک گروه توانمند یا مؤسسه‏اى متخصص در تاریخ بر عهده گیرد، تا تاریخى مستند و تحلیلى، عرضه گردد و مورد استفاده‏ى رشته‏هاى تخصصى و عمومى قرار گیرد .

منبع\سایت منجی سبز

دسته ها :
ج) قلمروهاى بحث‏هاى تاریخى عصر غیبت کبرى

سومین بحث مقدماتى، تبیین قلمروهاى بحث‏هاى تاریخى دوران غیبت کبرى امام مهدى (عج) مى‏باشد.

۱- بسیار طبیعى است که اولین قلمرو این بحث همان تاریخ شخص امام مهدى (عج) مى‏باشد . در این قلمرو شایسته است - على‏رغم محدودیت منابع گویا و روشن در این زمینه - حوادث زندگانى ویژه‏ى آن حضرت پس از انقضاى دوران غیبت صغرى، و سیره‏ى حضرت مهدى (عج) در دوران غیبت کبرى، و هم‏چنین ملاقات‏هاى حضرت مهدى (عج) با طبقات مختلف در طول دوران غیبت کبرى مورد بحث و بررسى قرار گیرد.

۲- از آن جا که حضرت مهدى (عج) براى رسیدگى به شؤون دینى، فرهنگى و سیاسى شیعیان خود، فقهاى جامع‏الشرایط را به عنوان نایبان عام خود و مراجع تقلید مسلمین منصوب نموده است، تاریخ مرجعیت و مراجع تقلید، باید دومین قلمروى بحث‏هاى ویژه عصر غیبت کبرى باشد.

۳- حوزه‏هاى علمیه به عنوان نهاد ریشه‏دارى که پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، آن را تاسیس کرده‏اند تا در آن نهاد، متخصصانى در شناخت دین، تربیت‏یافته و نیازهاى فرهنگى جامعه اسلامى را در دوران غیبت تامین کنند و وظیفه‏ى پاسدارى از فرهنگ اسلامى را بر دوش بگیرند . بنابراین، تاریخ این نهاد بسیار مهم که پرتویى از نهاد امامت است، باید به گونه‏اى تحلیلى، و نقش آن در ترویج فرهنگ اسلامى و فرهنگ امامت و مهدویت در طول دوران غیبت کبرى، در کنار نقش سیاسى آن، مورد مطالعه و تحقیق قرار گیرد . ۴- شیعه و تشیع و فرهنگ شیعى، جنبش‏ها و دولت‏هاى شیعى در دوران غیبت کبرى به عنوان چهارمین قلمرو نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد .

۵- با توجه به این‏که تاریخ دوران غیبت کبرى، مقطعى از تاریخ اسلام و تاریخ جهان اسلام بوده، و در فضاى عام و گستره‏ى جهان اسلام، تمام تحولات مربوط به شیعه و تشیع و حوزه‏هاى علمیه و مرجعیت و غیبت‏شخص امام مهدى (عج) انجام گرفته، و بحث‏هاى ویژه‏ى هر قلمرو با قلمروهاى دیگر بى ارتباط نبوده است، بنابراین در یک نگاه تاریخى - تحلیلى، تمام این قلمروها باید با هم دیده شوند. تاریخ جهان اسلام در ابعاد مختلف (فرهنگى، دینى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، نظامى و در تمام ابعاد جغرافیایى) باید ملاحظه گردد . بنابراین، شرق جهان اسلام و شمال و جنوب خاورمیانه و غرب آن، همگى به هم پیوسته است و باید مورد توجه قرار گیرد .

۶- و در صورت لزوم، سیر تحولات عمده در جهان بشریت نیز نباید از چشم یک مورخ محقق به دور باشد; زیرا رسالت امام مهدى (عج)، رسالتى جهانى است و جهان در انتظار این مصلح الهى به سر مى‏برد . پس تمام تحولات جهانى که جهان را به سمت آن روز موعود حرکت مى‏دهند، باید مورد مطالعه‏ى جدى قرار گیرند .

د) ضرورت بحث و اهمیت تاریخ عصر غیبت کبرى
چهارمین بحث مقدماتى، تبیین ضرورت‏هاى بحث از تاریخ دوران غیبت کبرى مى‏باشد .

با توجه به این‏که، گذشته چراغ راه آینده است، ضرورت بحث از تاریخ و سیر تحولات عصر غیبت کبرى، روشن خواهد بود.

تاریخ‏نگرى - البته آن طور که قرآن کریم آن را مطرح کرده است - انسان را چشمى بینا و درکى عمیق مى‏بخشد و بر خلاف آن‏چه برخى تصور مى‏کنند، انسان در زندان گذشته‏ها، زندانى نمى‏شود، بلکه وضعیت فعلى خود را با توجه به گذشته بهتر درک مى‏کند و خود را براى آینده‏اى قابل پیش‏بینى و قابل تحقق آماده مى‏سازد; به گونه‏اى که مى‏توانیم بگوییم: یک انسان تاریخ‏نگر، یک انسان آینده‏نگر مى‏باشد . با آگاهى ویژه‏اى به سوى آینده حرکت مى‏کند و چنان‏چه لازم ببیند، مى‏تواند در ساختن آینده‏ى خود، نقش به‏سزایى داشته باشد .

بنابراین، دانستن تاریخ صدر اسلام و پیچیدگى‏هاى دوران امامان معصوم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و سپس دوران غیبت تا حال حاضر، به ما امکان برنامه‏ریزى بهترى براى آینده مى‏دهد .
از این گذشته، براى رشته‏ى تخصصى تاریخ و رشته‏هاى تخصصى فقه و حدیث و تفسیر، آگاهى از دوران غیبت کبرى تا حال حاضر، امرى حیاتى و ضرورى است; زیرا بدون دانستن این تحولات، بسیارى از مسایل تخصصى این رشته‏ها، قابل درک و فهم علمى نخواهد بود، تا جایى که مى‏توان گفت: چنان‏چه کسى در تاریخ اسلام و مسلمین، آن هم در تمام دوران‏هاى گذشته، سیر تاریخى نداشته باشد و صاحب تحقیق نباشد، نمى‏تواند به تمام منابع استنباط و تفقه در دین، اشراف داشته باشد و دعوى اجتهاد مطلق کند . هر چند افراد غیر مطلع از تاریخ، چنین ادعایى را سنگین مى‏دانند و شاید چنین مطلبى را مبالغه‏اى بیش ندانند، اما در حد اشاره باید گفت: حدیث و رجال ما، که بخش عمده‏اى از منابع و اطلاعات مهم این رشته را تشکیل مى‏دهند، بدون آگاهى از تحولات دوران غیبت کبرى، ناقص و ناتمام بوده، و نظرات اجتهادى ما قابل اعتماد نخواهد بود .

ه) چالش‏هاى بحث در تاریخ عصر غیبت کبرى:
پنجمین بحث مقدماتى، چالش‏ها و مشکلات ویژه‏ى تاریخ عصر غیبت کبرى مى‏باشد .
در سومین بحث مقدماتى روشن شد که اولین قلمرو براى بحث در تاریخ دوران غیبت کبرى، تاریخ شخص امام مهدى (عج) است که مهم‏ترین بحث و نزدیک‏ترین موضوع نسبت‏به عنوان بحث مى‏باشد . ولى بحث در این قلمرو، بسیار محدود و فاقد منابع مناسب مى‏باشد; زیرا پیش‏فرض ما در بحث، غیبت تام امام مهدى (عج) مى‏باشد . و با غیبت تام، چه اطلاعى از او مى‏توانیم داشته باشیم؟

مکان زندگى و تحرکات امام مهدى (عج)، نحوه‏ى زندگى او، نحوه‏ى ارتباط با مردم و سیره‏ى عام و خاص او در این دوران، زندگى خصوصى او و بسیارى از مسایل ویژه‏ى امام مهدى (عج) که براى یک بحث تاریخى مطرح مى‏باشند، شاید بدون جواب بمانند .
بنابراین مى‏توانیم بگوییم: اولین چالش در بحث‏هاى تاریخ عصر غیبت کبرى، مشخص نبودن قلمروهاى بحث در این برهه‏ى تاریخى است که به تناسب اهداف مورد نظر و افق‏هاى دید تاریخ‏نگاران، مى‏تواند بسیار متفاوت باشد . آن چه را در سومین بحث مقدماتى بیان داشتیم، در حقیقت مى‏تواند یک نظر تاسیسى باشد; زیرا آن‏چه تاکنون با این عنوان آمده است; یا منهاى تاریخ شخص امام مهدى (عج) بوده یا این‏که فقط به تاریخ شخص امام مهدى (عج) بسنده کرده است . 

دومین چالش، کمبود منابع در زمینه‏ى اولین قلمرو براى بحث‏هاى دوران غیبت کبرى است .

چالش سوم، پراکنده بودن اطلاعات تاریخى است . آن‏هم در منابعى که هر کدام با دیدگاه‏هاى ویژه‏اى به رشته‏ى تحریر درآمده است .
البته منابعى که توسط مستشرقین عرضه شده است، نمى‏تواند منابعى مطمئن و گویاى واقعیت‏باشد .
براى منابع عمومى تاریخ اسلام نیز باید بگوییم که تاریخ شیعه و تشیع و حوزه‏هاى علمیه و مراجع بزرگ تقلید در این منابع نیز کم‏رنگ بوده یا این‏که صددرصد مورد تجاهل قرار گرفته است .
بنابراین، باید تلاشى اساسى و همه جانبه، همراه با حساسیت‏هاى لازم براى یک محقق، انجام پذیرد، تا این‏که مجموعه‏اى منسجم و علمى و فراگیر در مورد تاریخ عصر غیبت کبرى فراهم آید . چنین کار بزرگى را باید یک گروه توانمند یا مؤسسه‏اى متخصص در تاریخ بر عهده گیرد، تا تاریخى مستند و تحلیلى، عرضه گردد و مورد استفاده‏ى رشته‏هاى تخصصى و عمومى قرار گیرد .

د) ضرورت بحث و اهمیت تاریخ عصر غیبت کبرى
چهارمین بحث مقدماتى، تبیین ضرورت‏هاى بحث از تاریخ دوران غیبت کبرى مى‏باشد .

با توجه به این‏که، گذشته چراغ راه آینده است، ضرورت بحث از تاریخ و سیر تحولات عصر غیبت کبرى، روشن خواهد بود.

تاریخ‏نگرى - البته آن طور که قرآن کریم آن را مطرح کرده است - انسان را چشمى بینا و درکى عمیق مى‏بخشد و بر خلاف آن‏چه برخى تصور مى‏کنند، انسان در زندان گذشته‏ها، زندانى نمى‏شود، بلکه وضعیت فعلى خود را با توجه به گذشته بهتر درک مى‏کند و خود را براى آینده‏اى قابل پیش‏بینى و قابل تحقق آماده مى‏سازد; به گونه‏اى که مى‏توانیم بگوییم: یک انسان تاریخ‏نگر، یک انسان آینده‏نگر مى‏باشد . با آگاهى ویژه‏اى به سوى آینده حرکت مى‏کند و چنان‏چه لازم ببیند، مى‏تواند در ساختن آینده‏ى خود، نقش به‏سزایى داشته باشد .

بنابراین، دانستن تاریخ صدر اسلام و پیچیدگى‏هاى دوران امامان معصوم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و سپس دوران غیبت تا حال حاضر، به ما امکان برنامه‏ریزى بهترى براى آینده مى‏دهد .
از این گذشته، براى رشته‏ى تخصصى تاریخ و رشته‏هاى تخصصى فقه و حدیث و تفسیر، آگاهى از دوران غیبت کبرى تا حال حاضر، امرى حیاتى و ضرورى است; زیرا بدون دانستن این تحولات، بسیارى از مسایل تخصصى این رشته‏ها، قابل درک و فهم علمى نخواهد بود، تا جایى که مى‏توان گفت: چنان‏چه کسى در تاریخ اسلام و مسلمین، آن هم در تمام دوران‏هاى گذشته، سیر تاریخى نداشته باشد و صاحب تحقیق نباشد، نمى‏تواند به تمام منابع استنباط و تفقه در دین، اشراف داشته باشد و دعوى اجتهاد مطلق کند . هر چند افراد غیر مطلع از تاریخ، چنین ادعایى را سنگین مى‏دانند و شاید چنین مطلبى را مبالغه‏اى بیش ندانند، اما در حد اشاره باید گفت: حدیث و رجال ما، که بخش عمده‏اى از منابع و اطلاعات مهم این رشته را تشکیل مى‏دهند، بدون آگاهى از تحولات دوران غیبت کبرى، ناقص و ناتمام بوده، و نظرات اجتهادى ما قابل اعتماد نخواهد بود .

ه) چالش‏هاى بحث در تاریخ عصر غیبت کبرى:
پنجمین بحث مقدماتى، چالش‏ها و مشکلات ویژه‏ى تاریخ عصر غیبت کبرى مى‏باشد .
در سومین بحث مقدماتى روشن شد که اولین قلمرو براى بحث در تاریخ دوران غیبت کبرى، تاریخ شخص امام مهدى (عج) است که مهم‏ترین بحث و نزدیک‏ترین موضوع نسبت‏به عنوان بحث مى‏باشد . ولى بحث در این قلمرو، بسیار محدود و فاقد منابع مناسب مى‏باشد; زیرا پیش‏فرض ما در بحث، غیبت تام امام مهدى (عج) مى‏باشد . و با غیبت تام، چه اطلاعى از او مى‏توانیم داشته باشیم؟

مکان زندگى و تحرکات امام مهدى (عج)، نحوه‏ى زندگى او، نحوه‏ى ارتباط با مردم و سیره‏ى عام و خاص او در این دوران، زندگى خصوصى او و بسیارى از مسایل ویژه‏ى امام مهدى (عج) که براى یک بحث تاریخى مطرح مى‏باشند، شاید بدون جواب بمانند .
بنابراین مى‏توانیم بگوییم: اولین چالش در بحث‏هاى تاریخ عصر غیبت کبرى، مشخص نبودن قلمروهاى بحث در این برهه‏ى تاریخى است که به تناسب اهداف مورد نظر و افق‏هاى دید تاریخ‏نگاران، مى‏تواند بسیار متفاوت باشد . آن چه را در سومین بحث مقدماتى بیان داشتیم، در حقیقت مى‏تواند یک نظر تاسیسى باشد; زیرا آن‏چه تاکنون با این عنوان آمده است; یا منهاى تاریخ شخص امام مهدى (عج) بوده یا این‏که فقط به تاریخ شخص امام مهدى (عج) بسنده کرده است . 

دومین چالش، کمبود منابع در زمینه‏ى اولین قلمرو براى بحث‏هاى دوران غیبت کبرى است .

چالش سوم، پراکنده بودن اطلاعات تاریخى است . آن‏هم در منابعى که هر کدام با دیدگاه‏هاى ویژه‏اى به رشته‏ى تحریر درآمده است .
البته منابعى که توسط مستشرقین عرضه شده است، نمى‏تواند منابعى مطمئن و گویاى واقعیت‏باشد .
براى منابع عمومى تاریخ اسلام نیز باید بگوییم که تاریخ شیعه و تشیع و حوزه‏هاى علمیه و مراجع بزرگ تقلید در این منابع نیز کم‏رنگ بوده یا این‏که صددرصد مورد تجاهل قرار گرفته است .
بنابراین، باید تلاشى اساسى و همه جانبه، همراه با حساسیت‏هاى لازم براى یک محقق، انجام پذیرد، تا این‏که مجموعه‏اى منسجم و علمى و فراگیر در مورد تاریخ عصر غیبت کبرى فراهم آید . چنین کار بزرگى را باید یک گروه توانمند یا مؤسسه‏اى متخصص در تاریخ بر عهده گیرد، تا تاریخى مستند و تحلیلى، عرضه گردد و مورد استفاده‏ى رشته‏هاى تخصصى و عمومى قرار گیرد .

منبع:منجی سبز

د) ضرورت بحث و اهمیت تاریخ عصر غیبت کبرى  (ادامه در پست بعدی)

دسته ها :
پیش درآمد
الف) تبیین موضوع، اهداف، قلمروها و ویژگى‏هاى بحث
بسیار منطقى است که سؤال شود از این عنوان ذکر شده براى بحث چه منظورى دارید؟
آیا تاریخ یک فرد یا یک جامعه یا مجموعه‏اى از پدیده‏هاى از پیش تعیین شده مد نظر است؟
یا این‏که تاریخ تمام پدیده‏هاى اجتماعى و انسانى در عصر غیبت کبرى مورد بحث قرار خواهد گرفت؟
پر واضح است که این عنوان در مجموعه‏ى عناوین ویژه‏ى تاریخ اسلام مطرح مى‏شود . بنابراین، باید به مقطعى و دوره‏اى از تاریخ اسلام ناظر باشد، و نه به تمام پدیده‏هاى اجتماعى و انسانى در این دوران.
ولى از آن جایى که دوران غیبت کبرى امام مهدى (عج) مطرح مى‏باشد و امام مهدى (عج)، امام تمام بشریت است و نه فقط مسلمین یا شیعیان و در این دوران، مقدمات ظهور او به عنوان مصلحى جهانى فراهم مى‏گردد، و رسالت‏بررسى تاریخ این دوران منهاى در نظر گرفتن نهایت این دوران و اهداف مطرح شده براى امامت او - که امام جن و انس است - امکان‏پذیر نیست، بنابراین، چه بسا لازم باشد که تاریخ جهان اسلام بلکه جهان بشریت در این دوران مورد مطالعه و دقت قرار گیرد، تا سیر تحولات اجتماعى و سیاسى و فرهنگى - که به سمت فراهم شدن شرایط جهانى براى ظهور مصلح جهانى جهت مى‏یابد، با توجه به هدف‏مندى و قانون‏مند بودن حرکت جهان و بشریت در این جهان - مورد دقت قرار گیرد، و مقدار تطابق پیش‏بینى‏هاى وحیانى براى آینده‏ى بشریت‏با حرکت ارادى بشر و قانون‏مند بودن این حرکت روشن گردد . و از بحث‏هاى تحلیلى تاریخ به ویژه تاریخ دوران غیبت‏بتوانیم با هدف‏گیرى‏هاى قرآنى براى بحث‏هاى تاریخى، هم سو شویم و از این بحث‏هاى تحلیلى براى رسیدن به اهداف والاى تاریخ‏شناسى و تاریخ‏نگرى بهره‏مند گردیم .
بنابراین، جا دارد براى کسانى که در بحث‏هاى تخصصى تاریخ وارد نشده‏اند، اهداف و رسالت کلان بحث‏هاى تاریخى را روشن نماییم تا این‏که در چنین بحث‏هایى، بى‏راهه نرویم و حداکثر استفاده را از تحلیل و نقد در بحث‏هاى تاریخى داشته باشیم .

 

نتیجه‏ى این مسیر چنین خواهد بود:
۱- تبیین و تعیین موضع بحث‏به طور دقیق.   ۲- تبیین قلمروهاى بحث در تاریخ این عصر.                  ۳- ترسیم اهداف و انگیزه‏هاى بحث درباره تاریخ عصر غیبت کبرى .

چهارمین بحث مقدماتى براى این سلسله بحث‏ها باید پرداختن به ضرورت بحث از تاریخ دوران غیبت کبرى در قلمروهاى یاد شده باشد; زیرا دلایل نیاز به این مباحث، چراغ ما براى تعیین برد و افق بحث‏هاى این مجموعه خواهد بود، چون به اندازه‏ى نیاز فعلى و آینده‏ى خود باید حرکت کنیم .
پنجمین بحث مقدماتى در این مجموعه مشکلات و چالش‏هاى موجود در زمینه‏ى بحث‏هاى تاریخى دوران غیبت کبرى مى‏باشد . و آخرین بحث مقدماتى باید تعیین سرفصل‏هاى مناسب در هر یک از قلمروهاى تعیین شده براى بحث‏هاى تاریخى دوران غیبت کبرى باشد .

 

ب) اهداف و رسالت‏بحث‏هاى تاریخى
دومین بخش را با تعیین اهداف تاریخ‏نگارى قرآن کریم; شروع مى‏کنیم زیرا قرآن کریم، راهنما و هدایت‏گر ما در تمام مراحل و ابعاد زندگى باید باشد .
براى رسیدن یک پژوهش‏گر به مجموعه‏ى اهدافى که قرآن کریم براى تاریخ‏نگارى خود درنظر گرفته است، لازم است، دقتى ویژه در آیات تاریخى قرآن بنماید .
در حالى که حوادث و جریانات تاریخى که همراه با تحلیل و نتیجه‏گیرى مى‏باشد، در حدود ثلث مساحت آیات قرآن را فرا گرفته است، بسیار بجا است که به چند مجموعه از آیات قرآن در این زمینه مراجعه نماییم .

مجموعه‏ى اول: آیاتى که مخاطبان قرآن به ویژه مخاطبان قصص قرآنى را ذکر نموده و طبقات گوناگونى را اشاره کرده است .این مخاطبان عبارتند از: عموم مردم، جهانیان، پرسشگران، شنوندگان، دانایان و کسانى که مى‏خواهند بدانند، یا کسانى که مى‏خواهند ایمان بیاورند، سپاسگزار باشند، یا بفهمند، یا تعقل کنند، یا یادآورى شوند، یا به یقین برسند، یا به یقین رسیده باشند، یا در حال برگشت‏به خدا باشند، یا با فراست و زیرک باشند، یا دانا و بینا باشند .

مجموعه‏ى دوم: آیاتى که مردم را به نظر و مطالعه و دقت در حال گذشتگان یا سیر در زمین یا عبرت گرفتن از سرگذشت دیگران دعوت مى‏نماید، که نشان دهنده‏ى جهت‏گیرى قرآن به سمت تفکر و تحقیق و نتیجه‏گیرى مى‏باشد .

مجموعه‏ى سوم: آیاتى که حوادث تاریخى را آیه خوانده باشد . آیه، نشانه است و آیه‏هاى تاریخى گویا مطالبى است که چون آینه، حقایق را به خوبى نشان مى‏دهد یا کد مى‏دهد و انسان را به صاحب نشانه مى‏رساند .

مجموعه‏ى چهارم: آیاتى که به طور صریح و روشن، اهداف تاریخ‏نگارى و بیان قصص انبیاء و امت‏ها را ذکر کرده باشد . مانند: آیه‏ى 120 سوره‏ى هود و آیه‏ى 111 سوره‏ى یوسف که در بیان حق دادن و موعظه و یادآورى و تقویت قلب (تثبیت فؤاد) و عبرت گرفتن خلاصه مى‏شوند .
بدین سان مى‏توانیم مجموعه‏ى اهدافى را که براى تاریخ‏نگارى در قرآن کریم آمده است، در شش امر خلاصه مى‏کنیم:

۱- فراهم نمودن زمینه‏ى تفکر و ایجاد انگیزه براى پرسش و تحقیق که انسان را به گونه‏اى بهتر و سریع‏تر به حقیقت مى‏رساند و عطش و نیاز انسان حقیقت‏جو را با رساندن او به حقایق تامین مى‏نماید.

۲- تاریخ نمایان‏گر تجربیات بسیار با ارزش گذشتگان است که در اختیار آیندگان قرار مى‏گیرد و خردمندان و افراد بینا و تیزبین و عاقبت‏اندیش و فهیم از این تجربیات توشه برمى‏دارند و تحولات آینده‏ى خود و جهان بشریت را مى‏بینند و مى‏سازند، و بر آن‏چه مى‏سازند آگاهى دارند، و با تحقیق و تفکر هم به یقین مى‏رسند و هم سپاسگزار مى‏شوند و راه صحیح و مسیر مطلوب براى بازگشت‏به حق را پیدا مى‏کنند و طى مى‏نمایند.

۳- با تذکر و یادآورى حوادث تاریخى، حجاب غفلت و فراموشى دریده مى‏شود و انسان، موجودى هشیار و بیدار مى‏گردد، و به گونه‏اى مطلوب به سوى اهداف تعیین شده براى او حرکت مى‏کند و با این بیدارى از خاک‏ریزهاى دشمن به خوبى عبور مى‏کند و تمام موانع سر راه خود را برمى‏دارد، و اجازه نمى‏دهد که کسى او را فریب دهد، یا تجربیات گران‏بهاى دیگران را به قیمتى گران‏تر تکرار کند.

۴- و در نهایت، آرامش و اطمینان خاطر و قوت قلب پیدا مى‏کند و با صبر و مقاومت و پایدارى و امیدوارى به سرنوشت روشن خود، مسیر صحیح زندگى را طى مى‏کند و از هیچ دشمنى و خطرى در هراس نخواهد بود.

۵- آیات الهى در تاریخ هم‏چون آیات الهى در طبیعت، همیشه پرفروغ بوده و انسان را با دلایل متقن به علم نامحدود و قدرت لایزال الهى آشنا نموده و او را به خداى خود ربط مى‏دهد، تا وجود کوچک خود را در پرتو این وجود لایزال و نامحدود ببیند و هیچ‏گاه خود را بى نیاز و مستقل و افسار گسیخته نبیند.

۶- مسیر حق، مسیرى روشن و پویا و تکامل‏بخش است که انسان‏هاى مؤمن، خود را به اهداف نهایى‏شان نزدیک مى‏بینند و هیچ گاه یاس و ناامیدى، آنان را از پا در نمى‏آورد . بلکه براى خود وجودى مستمر و ریشه دار در عمق تاریخ احساس مى‏کنند و با برنامه‏اى حساب شده و دقیق مى‏توانند آینده‏ى روشنى براى خود ترسیم نمایند و رسیدن خود را به آن اهداف تضمین کنند .

نتیجه
بنابراین، بحث‏هاى تاریخى باید بحث‏هایى تحلیلى و مفید باشند، تا تمام اهداف یاد شده تامین گردد . صرف اطلاع از حوادث تاریخ، یا صرف رسیدن به یک تحلیل، به تنهایى براى انسان مفید فایده نخواهد بود یا لااقل، فایده‏اى اندک خواهد داشت .
البته قرآن کریم در تاریخ‏نگارى خود به قلمروهاى گوناگون و مقاطع مختلف حیات بشر پرداخته و براى خود، روشى ویژه و منحصر به فرد انتخاب کرده است، و انسان را از گم شدن در مسیرهاى انحرافى و پر پیچ و خم مباحث علمى تاریخى و غیر تاریخى برحذر نموده، و روش صحیح سلوک راه را در تاریخ‏نگارى بیان کرده است .
در بحث‏هاى ویژه‏ى تاریخ دوران غیبت کبرى نیز نباید از این اهداف و روش قرآنى فاصله بگیریم و تاریخ این دوران را براى محض اطلاع فرا نگیریم، بلکه براى رسیدن به مقاصدى مهم و هدف‏هایى بزرگ، به آشنایى با حوادث تاریخى این دوران و تحلیل صحیح این رویدادهاى تاریخى بپردازیم .


ج) قلمروهاى بحث‏هاى تاریخى عصر غیبت کبرى  (ادامه در پست بعدی)

منبع/سایت منجی سبز

دسته ها :
چهل سخن
مهدی شیزری – تهران: ریحان – 48 ص – رقعی – 350 تومان – چاپ دوم، 1383 ش.
برگزیده ای از سخنان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف.

چهل حدیث در شناخت امام زمان علیه السلام
گروه تحقیقاتی انتشارات دلیل – قم: دلیل ما – 48 ص – رقعی – 250 تومان، چاپ اول 1380 ش.
گزینشی هدفمند با سیری زیبا در احادیث و روایات معصومین علیه السلام و توضیحی سودمند به همراه هر ترجمه.

حدیث بعد از میلاد
سید مجتبی بحرینی – تهران: منیر – 136 ص – رقعی – 650 تومان – چاپ سوم، 1381 ش.
در این اثر تأویل چند آیه درباره ی امام عصر علیه السلام و معراج حضرت مهدی علیه السلام در روزهای آغازین تولد و قرار گرفتن در بیت الحمد و حالات آن حضرت از روز سوم تا هفتم ولادت آمده است این اثر کاربرد آموزشی دارد.

حدیث جوانی و یاران امام زمان علیه السلام
اسماعیل حاجیان – تهران: مهام – 64 ص – رقعی – 650 تومان – چاپ اول، 1383 ش.
از آن جا که یاران امام عصر علیه السلام از میان جوانان خواهد بود در این کتاب ویژگی ها و تکالیف آنان نسبت به مولایشان آمده است.

حدیث دو سفیر (پدر و پسر)
سید مجتبی بحرینی – تهران: منیر – 112 ص – رقعی – 750 تومان – چاپ اول، 1383 ش.
زندگی نامه ی دو نایب سعادتمند جنابان عثمان بن سعید و محمدبن عثمان که از طرف امام زمان علیه السلام نیابت خاص داشته اند.حدیث سرداب
سید مجتبی بحرینی – تهران: منیر – 112 ص – رقعی – 750 تومان – چاپ اول، 1383 ش.
چگونگی غیبت، تعقیب مأموران دولتی، حضرت ولی عصر علیه السلام را پس از نمازگزاردن ایشان بر بدن مطهر پدر و گریز آن بزرگوار به محل پنهانی در منزلشان که به صورت زیرزمینی دورتر از ساختمان منزل بوده و آغاز غیبت حضرت از سرداب مقدس.

حدیث شب میلاد
سید مجتبی بحرینی – تهران: منیر – 119 ص – رقعی – 620 تومان – چاپ دوم، 1381 ش.
شرح حال حکیمه خاتون و چگونگی میلاد حضرت مهدی علیه السلام و فضائل آن مولود کریم به همراه اشعاری جالب درباره ی آن حضرت از موضوعات این اثر آموزشی می باشد.

حدیث قبل از میلاد
سید مجتبی بحرینی – تهران: منیر – 108 ص – رقعی – 590 تومان – چاپ اول، 1381 ش.
بشارت های چهارده معصوم علیه السلام درباره امام زمان علیه السلام و تفسیر آیه ی «و لقد کتبنا فی الزبور» و سرانجام ماجرای آمدن ملیکه مادر والاگهر آن حضرت به سامرّا و ازدواج ایشان با حضرت عسکری علیه السلام و به دنیا آمدن پیشوای دوازدهم به همراه سرودهایی منتخب، در این اثر آمده است.

حدیث غیبت و سفارت
سید مجتبی بحرینی – تهران: منیر – 128 ص – رقعی – 750 تومان، چاپ اول 1382 ش.
وقایع رحلت امام حسن عسکری علیه السلام و آغاز امامت حضرت مهدی علیه السلام در سن پنج سالگی و غیبت صغری و سفارت نایبان چهارگانه موضوعات این اثر می باشد.

حضرت امام مهدی عجل الله فرجه خورشید پنهان
حسین صالح – قم: حضور – ص – وزیری (شمیز) – 900 تومان –چاپ اول، 1382 ش.
حکایت های شیرین از زندگانی امام مهدی علیه السلام و سخنان معصومین علیهم السلام درباره ی آن حضرت و سخنانی از خود امام زمان علیه السلام و دانستنی هایی درباره ی آن پیشوای مهربان با نثری ساده و روان نگاشته شده است.

حکومت جهانی امام عصر علیه السلام
محمدتقی فلسفی – تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود علیه السلام – 96 ص – رقعی – 300 تومان، چاپ اول 1380 ش.
مجموعه سه سخنرانی است که در موضوعات حکومت واحد جهانی، اقامه عدل جهانی و طول عمر امام عصر علیه السلام ایراد گردیده است.

حکایت غیبت
دکتر نادر فضلی – تهران: رایحه – 24 ص – رقعی – 300 تومان – چاپ ششم، 1382 ش.
شباهت های حضرت مهدی علیه السلام به برخی از پیامبر صلی الله علیه و آله همچون عیسی، موسی و نوح علیهم السلام با استناد به روایتی از حضرت صادق علیه السلام در قالب داستان در این اثر بیان شده است. کاربرد تبلیغی دارد.

حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) از دیدگاه قرآن و عترت

محمود شریعت زاده خراسانی. تهران: دارالصادقین، 204 ص، وزیری، 640 تومان، چ سوم – 1378 ش.
مؤلف در بخش اول این اثر 203 آیه از قرآن مجید که درباره ی امام زمان علیه السلام است گردآوری کرد. تفسیر روائی آنها از در ذیل هر یک نوشته است. و در بخش دوم از هر امام پنج حدیث آورده است.

حماسه ی عاشورا به بیان حضرت مهدی علیه السلام
جلال برنجیان. تهران: طور، 232 ص. رقعی، 650 تومان، چاپ پنجم، 1378 ش.
این کتاب در دو بخش تنظیم شده است:
1- زیاراتی که از ناحیه ی مقدسه برای حضرت سیدالشهدا صدور یافته است.
2- توقیعات و دیدارهایی که در همان موضوع صورت انجام پذیرفته است.

خاطره ی آن شب
جمال الدین حجازی – تهران: نیک معارف – 96 ص – رقعی – 700 تومان – چ 12، 1382 ش.
در این کتاب تبلیغی داستان ورود حضرت نرجس خاتون علیها السلام به سامرا و چگونگی ازدواج ایشان با حضرت عسکری علیه السلام و تولد حضرت مهدی علیه السلام و آشنایی با نایبان چهارگانه و فایده ی امام غایب و ویژگی های منتظر با نثری روان قلمی شده است.
منبع:سایت منجی سبز
دسته ها :
 کتاب بشارة الاسلام، از قول حضرت رسول اکرم(ص) روایتی نقل شده است که حضرت دربارة حوادث و وقایع آخرالزّمان می‌فرماید: «چگونه می‌شود حال شما هنگامی که دین بازیچه می‌شود، هوس‌ها آشکار می‌گردد، کعبه طعمة حریق شود، ساختمان‌ها مرتفع و برادران دچار اختلاف شوند؟
در کتاب بشارة الاسلام، از قول حضرت رسول اکرم(ص) روایتی نقل شده است که حضرت دربارة حوادث و وقایع آخرالزّمان می‌فرماید: «چگونه می‌شود حال شما هنگامی که دین بازیچه می‌شود، هوس‌ها آشکار می‌گردد، کعبه طعمة حریق شود، ساختمان‌ها مرتفع و برادران دچار اختلاف شوند؟ (بشارةالاسلام ص180).

حجم کثیری از روایات آخرالزّمانی و نشانه‌ها و علایم ظهور از زبان حضرت پیامبر(ص) صادر شده است.اشاره به بازیچه گرفته شدن دین و به عبارت دیگر نگاه ابزاری به دین برای هوس‌ها، دنیا و قدرت، اشاره به یکی از مصادیق ظلم است. در حقیقت دین برای رستگاری از زخارف دنیا و عروج به عوالم بالا نازل شده، در حالی که بشر، ظالمانه، این عالی و متعالی را در خدمت دانی و اسفل درآورده و از آن سوء استفاده می‌کند.
از آنجایی که بشر ذاتاً طالب دین است و فطرتاً خداجوست، به سادگی و در اثر غفلت و جهل، از طریق تبلیغات مذهبی و دینی فریب می‌خورد و عمر و آخرت و دنیای خودش را هم از دست می‌دهد. راز موفقیّت مدّعیان و دروغ‌زنان به ظاهر دیندار در همین خلاصه می‌شود. یکی آنکه انسان فطرتاً و ذاتاً خداجو و دین‌خواه است و دیگر جهل و بی‌معرفتی. از همین جا به قول حضرت امام صادق(ع) در بحارالانوار که می‌فرمایند: «می‌بینی که حرام حلال شده و حلال حرام» (ج52/ ص257)
زاویه که باز شد این دیوار تا ثریّا کج و منحرف بالا می‌رود تا آنکه میلیون‌ها نفر در طول تاریخ و صحنة حیات به هلاکت و نابودی کشیده شوند. به تبع همین سایر جابه‌جایی‌ها اتّفاق می‌افتد. ظالم به جای عادل، حرام به جای حلال، منکر به جای معروف، جاهل به جای عالم، می‌نشیند و به قول حضرت ختمی مرتبت کار به جایی می‌رسد که: اهل آن زمان همچون گرگ هستند پادشاهان همچون درندگان وحشی، فقیران همچون مردگان و طبقة متوسط مرده‌خوارند. (منتخب‌الاثر، ص437)

در همین شرایط و اوضاع است که به بیان امام صادق(ع)، «همه جا دگرگون شده، بندگان خدا خوار و زبون گشته، کابوس یأس و نومیدی بر دل‌های بسیاری از مردم سنگینی می‌کند». (بشارة الاسلام، ص270).
قدر دین و کلمات روشنگر حضرات معصومین(ع) در این وقت معلوم می‌شود که راه خلاصی را می‌نمایند. رسول خدا(ص) می‌فرمایند بهترین ثروت یک مسلمان در آن روز، آن است که:
«از هر فتنه‌ای گریزان باشد حتّی اگر ناگریز شود تا پایان زندگی از ریشة گیاهان تغذیه کند و به آن حال بمیرد».(صحیح بخاری، ج9،‌ص53)
شاید مراد آن باشد که می‌بایست به هر قیمت مراقبت داشت تا مبادا سهمی در فتنه‌گری و جنایاتی که از طریق فتنه پدید می‌آید داشته باشیم.
این روزها در اقصا نقاط جهان شاهد شکل‌گیری ائتلاف و تشکّل‌ها به نام دین علیه بندگان و مؤمنان خدا هستیم. فتنه‌هایی که امواجش هر لحظه گسترده‌تر می‌شود. همین هفته دو رئیس جمهور یمن و عربستان در ریاض به دیدار هم شتافتند و با امضاء قرارداد همکاری علیه شیعیان بنابر اعمال فشار و تهدید بیشتر گذاشتند.

بد نیست بدانید که در حالی که استان‌های نفت‌خیز یمن و عربستان در اختیار شیعیان است، فقر و بیکاری چنان شیعیان را در تنگنا قرار داده است. آمار حکایت می‌کند که 70٪ جوانان شیعه این دو کشور بیکارند. (شیعه نیوز)

در چنین وضعیّتی، شیخ عادل‌بن سالم الکلبانی، امام جماعت مسجدالحرام، در حالی که در این مسجد امن می‌بایست مبلّغ امنیّت و سلامت و وحدت باشد، شیعیان را تکفیر می‌کند.
در چنین شرایط و فضایی رسانه‌های امریکایی طی دو هفتة اخیر مسیحیان تازه مسلمان را قاتل و تروریست معرّفی کردند.
ای کاش کسانی که به نام خدا به جان بندگان خدا می‌افتند و با ترور و تکفیر، نمازگزاران را به مرگ محکوم می‌کنند نیم نگاهی هم به ساخت بزرگ‌ترین خانه در لندن و در منطقة بیلگرافیا می‌انداختند، خانه‌ای اشرافی که مدّعیان اسلام ناب و صادرکنندگان دستور قتل عام شیعیان عربستان و یمن و ایران آن را با هزینة 81 میلیون دلار یعنی بیش از 81 میلیارد تومان ساخته‌اند. با این همه باید به این وعده و عنایت حضرت صاحب‌الزّمان(ع) دلخوش و امیدوار بود که فرمودند: «ما در حفظ و حراست شما سستی نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نمی‌بریم اگر این توجّهات ما نبود، مصیبت‌ها از هر طرف بر شما فرو می‌ریخت و دشمنان شما را پایمال می‌کردند. از خداوند بزرگ پروا کنید و در نجات دادن خود از فتنه‌هایی که بر شما فرو ریخته، ما را یاری کنید» (الصحیفة الهادیه، ص255).

البتّه امام، در انتها متذکّر تنبلی شیعیان در اطاعت از اوامر و نواهی خودشان می‌شوند. گویی، هر چه بر گسترة ترک طاعت از حضرت افزوده شود بر گسترة فتنه‌ها نیز افزوده می‌شود. امام در پایان می‌فرمایند:
«خداوند نورش را به کمال می‌رساند، اگر چه مشرکان را خوش نیاید».

هر روز بر حجم و گسترة مباحث آخرالزّمانی در جهان و رسانه‌های جهان افزوده می‌شود. در حالی که تا ده سال قبل، از این‌همه برنامه و خبر، خبری نبود. اطّلاعات حاکی از آن است که در حال حاضر، تنها در گوگل، بر روی شبکة جهانی اینترنت 000/430/3 مدخل راجع به آخرالزّمان و پایان جهان قابل شناسایی و ملاحظه است. به این رقم باید 000/507 مدخل دیگر راجع به بازگشت عیسی مسیح(ع) نیز افزود. شاید جالب باشد بدانید مضامین و موضوعاتی مثل «بازگشت عیسی نزدیک است»، «خود را برای پایان جهان آماده سازید»، و «علائم ظهور عیسی مسیح»، «بازگشت مجدّد آقا و نجات‌دهندة‌ ما» جزء موضوعات رایج و کلّی مندرج در این همه مدخل است. امید که بتوانیم با تمسّک و توسّل روز افزون به حبل متین ائمّة دین(ع) از این همه فتنه و بلا در امان بمانیم. انشاءالله.
منبع:وبلاگ منجی سبز
دسته ها :
X