اللهم عجل لولیک الفرج
السلام علیک یا اباصالح المهدی
تعجیل در ظهور امام زمان صلوات
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
میلاد یوسف زهرا مهدی صاحب الزمان ولی عصر اباصالح مهدی بر تماهی منتظران آن حضرت مبارک باد
علّامه مجلسی در بحار الانوار به نقل از کتاب "الغیبه " شیخ طوسی ،هفت نفر را نام می برد که آنها در عصر نیابت خاص نایبان چهارگانه خاص امام عصر(عج)(که از سال 260تا نیمه شعبان سال 329نیابت کردند )به دروغ ادّعای سفارت و نیابت و بابیت (دربانی)حضرت مهدی(عج)را نمودند ،سپس با توقیع امام عصر (عج)توسّط نائبان خاص آن حضرت لعن شده و از آنها اعلام بیزاری شده و شیعیان آنها را لعنت کرده و از آنها اظهار بیزاری نمودند ،آنها عبارتند از :
1_ابا محمد ،حسن شریعی
این شخص از اصحاب امام هادی (ع)و سپس از اصحاب امام حسن عسکری (ع) بود او نخستین کسی بود که در عصر غیبت صغری به دروغ ادّعای بابیت و واسطه گری بین شیعیان و امام عصر (عج)کرد و ادّعاهای دروغین دیگر نمود و نسبتهای ناروا به امامان (ع)داد ،سرانجام از ناحیه مقدّسه امام زمان (عج)توقیعی در مورد بیزاری از او و لعنت به او صادر شد و به این ترتیب مورد لعن و طرد شیعیان قرار گرفت .
2_محمد بن نصیر نمیری
این شخص از اصحاب امام حسن عسکری (ع)بود پس از شهادت امام حسن عسکری (ع)ادّعای نیابت خاص و بابیت امام مهدی (عج)نمود ،بلکه کارش به الحاد و کفر کشیده شد و ادّعای رسالت و نبوّت و ربوبیت کرد .
از ناحیه مقدّسه امام عصر(عج)توقیعی در مورد بیزاری از او و لعن او صادر شد ،رسوا گردید و شیعیان از او بیزاری جستند.
3_احمد بن هلال کرخی
او از اصحاب امام حسن عسکری (ع)بود ،در عصر غیبت صغری نیابت خاص محمد بن عثمان دوّمین نایب خاص امام عصر (عج)را منکر شد و کارش به انکار و الحاد و کفر کشید ،سرانجام از ناحیه مقدّسه امام مهدی (عج) توسّط ابوالقاسم حسین بن روح (نایب خاص سوّم امام زمان )در مورد بیزاری از او و لعنت او توقیعی صادر شد و شیعیان از او بیزاری جسته و او را لعن و طرد کردند.
4_ابو طاهر محمد بن علی بن بلال
این شخص در عصر محمد بن عثمان (نایب خاص دوّم امام عصر (عج))می زیست . سهم مبارک امام (ع)در نزدش بود ،آن را به محمد بن عثمان تحویل نداد و به دروغ ادّعای وکالت و نیابت از امام عصر (عج)کرد ،شیعیان او را لعن کردند و توقیعی از ناحیه مقدّسه در مورد لعن و بیزاری از او صادر شد .
5_حسین بن منصور حلّاج
یکی دیگر از کسانی که ادّعای بابیت و وکالت و نیابت خاص از طرف حضرت مهدی (عج)نمود ،حسین بن منصور حلّاج است . او در آغاز ادّعا کرد که من وکیل امام زمان (عج)هستم ،گروهی از ناآگاهان را به گرد خود جمع کرد ،یکی از شیعیان به نام ابوسهل ،در ظاهر از مریدان او شد و پس از شنیدن ادّعاهای او به افشاگری پرداخت و ادّعاهای پوچ او را به شیعیان ابلاغ کرد.
حسین بن منصور حلّاج به قم سفر کرد و از عالم بزرگ علی بن بابویه قمی (وفات یافته سال 329ه.ق)که از شخصیت ها و محدّثین بزرگ قم بود ،تقاضای ملاقات کرد و در ضمن نامه ای برای او چنین نوشت :"من رسول و وکیل امام زمان (عج)هستم ."
علی بن بابویه نامه او را پاره پاره کرد و سپس دستور داد او را با کمال ذلّت و خفّت از قم بیرون کردند .
او ادّعای خدایی می کرد و می گفت خدا در وجود من حلول کرده است ،سرانجام به دستور مقتدر عبّاسی (هجدهمین خلیفه عبّاسی )به فتوای علما و فقهای عصر ،او را در بغداد به دار آویزان کرده و اعدام کردند ،و اعدام او در سال 309(ه.ق) واقع شد.
6_ابو جعفر ،ابن ابی العزاقر
او که نام اصلیش "محمد بن علی شلمغانی "است ،به خاطر معرّفی ابوالقاسم حسین بن روح (سوّمین نایب خاص امام عصر _عج)دارای موقعیت و شخصیت ارجمند ،در میان شیعیان به خصوص در میان دودمان خود،بنی بسطام بود و از فقهای شیعه در عصر غیبت صغری به شمار می آمد .ولی جاه طلبی باعث گردید که کارش به انحراف کشیده شد ،کفر و الحاد و انحراف عقیدتی او به جایی رسید که ادّعا کرد ؛روح رسول خدا (ص)در کالبد محمد بن عثمان (نخستین نایب خاص امام زمان _عج)انتقال یافته و روح امیر مؤمنان علی (ع)به بدن حسین بن روح نوبختی (نایب خاص سوّم امام زمان_عج)حلول نموده است ،و روح حضرت زهرا (س)در کالبد ام کلثوم دختر محمد بن عثمان دمیده شده است .
او به این ترتیب ادّعای بابیت و تقرّب به پیشگاه امام زمان (عج)می کرد و گروهی را با ادّعاهای باطل خود اغفال نموده بود ،سرانجام توقیعی از ناحیه مقدّسه امام زمان (عج)توسّط حسین بن روح در مورد لعن او و بیزاری از او صادر شد ،حسین بن روح آن توقیع را به شیعیان ابلاغ نمود ،آنها و طایفه بنی بسطام از او بیزاری جسته و او را طرد و لعن کردند.
7_ابوبکر بغدادی
این شخص به نام محمد بن احمد بن عثمان ،معروف به "ابوبکر بغدادی "برادر زاده محمد بن عثمان (دوّمین نایب خاص امام زمان _عج)بود ،به دروغ ادّعای بابیت و وکالت از امام عصر (عج) نمود ،شیعیان به ادّعای دروغین او پی بردند و او را لعن و طرد نموده و از او بیزاری جستند .
روزی جمعی از شیعیان در محضر محمد بن عثمان عمری (دومین نایب خاص امام زمان _عج)بودند ناگاه محمد بن عثمان دید ابوبکر بغدادی از دور به سوی آنها می آید ،به حاضران فرمود :"توجّه کنید این کسی که به اینجا می آید از اصحاب شما و شیعیان نیست ."
نقل شده :ابوبکر بغدادی به بصره رفت و در آنجا به یزیدی (که از سرشناسان منحرف بصره بود )پیوست و در خدمت او ثروت بسیار اندوخت ،سرانجام بر اثر سعایت و گزارش خلافکاری او به یزیدی ،یزیدی ،ضربه محکمی بر فرق سر او زد که بر اثر آن چشمهایش آسیب سخت دید و پس از مدّتی در حالی که نابینا شده بود درگذشت .
این افراد ،نمونه هایی از مدّعیان دروغین بابیت و دربانی خاص بین مردم و امام زمان (عج)بودند که در عصر غیبت صغری بروز کردند و هر کدام به نحوی با نکبت و خواری ،رخت از جهان بربستند.
ظهور شیخ احمد احسایی و تولّد بابیت و بهائیت از صوفیه
پس از اینها ،سالها گذشت و دیگر از این گونه مدّعیان دروغین بابیت بروز نکرد ،تا اینکه "مذهب انحرافی شیخیه" (در قرن 13ه.ق)به وجود آمد ،مؤسّس شیخیه شخصی به نام "شیخ احمد احسایی "بود ،او معتقد بود که در هر دوره باید یک نفر به عنوان باب خاص (دربان و واسطه مخصوص )امام زمان (عج)برای وساطت بین امام و مردم وجود داشته باشد ،و ادّعا می کرد که من باب خاص امام زمان (عج)هستم .
او پس از خود یکی از شاگردانش به نام "سید کاظم رشتی "را جانشین خود ساخت و پیروانش را به اطاعت از سید کاظم رشتی فرا خواند . پیروان شیخیه کم کم زیاد شدند ،پس از مرگ او به اطراف سید کاظم رشتی آمدند و به این ترتیب مذهب دروغین شیخیه رواج یافت ،پس از مرگ سید کاظم رشتی که یکی از مدّعیان بابیت بود،سید علی محمد باب و سپس حاج کریم خان کرمانی ،میرزا حسن گوهر و میرزا باقر و یحیی صبح ازل و پس از او حسینعلی بهاءو...دنباله مرام بابیت را ادامه دادند .بنابراین بابی گری و بهایی گری ،مولود شیخیه بود و شیخیه نیز مولود فرقه های صوفیه بود ،به دنبال آن بهایی گری نیز مولود صوفیه بود ،زیرا حسینعلی مؤسّس بهائیت قبلا ً در سلک صوفیه و دراویش بود ،چنانکه جبّه و کلاه ترمه ای سوزن زده و موی بلند سر و صورت و داشتن تبرزین او که در خانواده اش نگهداری می شود ،بیانگر صوفی گری اوست.
شرک در عقیده شیخ احمد احسایی از نظر سید علی آقا قاضی
از اسوه عارفان ،آیت الحق سید علی آقا قاضی (وفات یافته سال 1366ه.ق)استاد علّامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان (که می گفت هر چه دارم از سید علی آقا قاضی دارم )سؤال شد نظر شما درباره شیخیه چیست ؟قاضی فرمود :"آن کتاب شرح زیارت شیخ احمد احسایی را بیاور و نزد من بخوان " او آن کتاب را آورد و خواند آقای قاضی فرمود:
"این شیخ می خواهد در این کتاب ثابت کند که ذات خدا دارای اسم و رسمی نیست ،همه کارها که ایجاد می شود مربوط به اسماء و صفات خدا است ،اتّحادی بین اسماء و صفات با ذات خدا وجود ندارد .بنابراین شیخ احمد احسایی ذات خدا را مفهومی پوچ و بی اثر ،صرف نظر از اسماء وصفات می خواندو این عین شرک است.
برگرفته از سایت:تبیان تبریز
منبع: امامت و مهدویت ج 3 ، به سوى دولت کریمه، آیةالله لطف الله صافى گلپایگانى
با توجه به اینکه، گذشته چراغ راه آینده است، ضرورت بحث از تاریخ و سیر تحولات عصر غیبت کبرى، روشن خواهد بود.
تاریخنگرى - البته آن طور که قرآن کریم آن را مطرح کرده است - انسان را چشمى بینا و درکى عمیق مىبخشد و بر خلاف آنچه برخى تصور مىکنند، انسان در زندان گذشتهها، زندانى نمىشود، بلکه وضعیت فعلى خود را با توجه به گذشته بهتر درک مىکند و خود را براى آیندهاى قابل پیشبینى و قابل تحقق آماده مىسازد; به گونهاى که مىتوانیم بگوییم: یک انسان تاریخنگر، یک انسان آیندهنگر مىباشد . با آگاهى ویژهاى به سوى آینده حرکت مىکند و چنانچه لازم ببیند، مىتواند در ساختن آیندهى خود، نقش بهسزایى داشته باشد .
بنابراین، دانستن تاریخ صدر اسلام و پیچیدگىهاى دوران امامان معصوم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و سپس دوران غیبت تا حال حاضر، به ما امکان برنامهریزى بهترى براى آینده مىدهد . ه) چالشهاى بحث در تاریخ عصر غیبت کبرى:
پنجمین بحث مقدماتى، چالشها و مشکلات ویژهى تاریخ عصر غیبت کبرى مىباشد .
در سومین بحث مقدماتى روشن شد که اولین قلمرو براى بحث در تاریخ دوران غیبت کبرى، تاریخ شخص امام مهدى (عج) است که مهمترین بحث و نزدیکترین موضوع نسبتبه عنوان بحث مىباشد . ولى بحث در این قلمرو، بسیار محدود و فاقد منابع مناسب مىباشد; زیرا پیشفرض ما در بحث، غیبت تام امام مهدى (عج) مىباشد . و با غیبت تام، چه اطلاعى از او مىتوانیم داشته باشیم؟
مکان زندگى و تحرکات امام مهدى (عج)، نحوهى زندگى او، نحوهى ارتباط با مردم و سیرهى عام و خاص او در این دوران، زندگى خصوصى او و بسیارى از مسایل ویژهى امام مهدى (عج) که براى یک بحث تاریخى مطرح مىباشند، شاید بدون جواب بمانند .
بنابراین مىتوانیم بگوییم: اولین چالش در بحثهاى تاریخ عصر غیبت کبرى، مشخص نبودن قلمروهاى بحث در این برههى تاریخى است که به تناسب اهداف مورد نظر و افقهاى دید تاریخنگاران، مىتواند بسیار متفاوت باشد . آن چه را در سومین بحث مقدماتى بیان داشتیم، در حقیقت مىتواند یک نظر تاسیسى باشد; زیرا آنچه تاکنون با این عنوان آمده است; یا منهاى تاریخ شخص امام مهدى (عج) بوده یا اینکه فقط به تاریخ شخص امام مهدى (عج) بسنده کرده است .
دومین چالش، کمبود منابع در زمینهى اولین قلمرو براى بحثهاى دوران غیبت کبرى است .
چالش سوم، پراکنده بودن اطلاعات تاریخى است . آنهم در منابعى که هر کدام با دیدگاههاى ویژهاى به رشتهى تحریر درآمده است .
البته منابعى که توسط مستشرقین عرضه شده است، نمىتواند منابعى مطمئن و گویاى واقعیتباشد .
براى منابع عمومى تاریخ اسلام نیز باید بگوییم که تاریخ شیعه و تشیع و حوزههاى علمیه و مراجع بزرگ تقلید در این منابع نیز کمرنگ بوده یا اینکه صددرصد مورد تجاهل قرار گرفته است .
بنابراین، باید تلاشى اساسى و همه جانبه، همراه با حساسیتهاى لازم براى یک محقق، انجام پذیرد، تا اینکه مجموعهاى منسجم و علمى و فراگیر در مورد تاریخ عصر غیبت کبرى فراهم آید . چنین کار بزرگى را باید یک گروه توانمند یا مؤسسهاى متخصص در تاریخ بر عهده گیرد، تا تاریخى مستند و تحلیلى، عرضه گردد و مورد استفادهى رشتههاى تخصصى و عمومى قرار گیرد .
منبع\سایت منجی سبز
سومین بحث مقدماتى، تبیین قلمروهاى بحثهاى تاریخى دوران غیبت کبرى امام مهدى (عج) مىباشد.
۱- بسیار طبیعى است که اولین قلمرو این بحث همان تاریخ شخص امام مهدى (عج) مىباشد . در این قلمرو شایسته است - علىرغم محدودیت منابع گویا و روشن در این زمینه - حوادث زندگانى ویژهى آن حضرت پس از انقضاى دوران غیبت صغرى، و سیرهى حضرت مهدى (عج) در دوران غیبت کبرى، و همچنین ملاقاتهاى حضرت مهدى (عج) با طبقات مختلف در طول دوران غیبت کبرى مورد بحث و بررسى قرار گیرد.
۲- از آن جا که حضرت مهدى (عج) براى رسیدگى به شؤون دینى، فرهنگى و سیاسى شیعیان خود، فقهاى جامعالشرایط را به عنوان نایبان عام خود و مراجع تقلید مسلمین منصوب نموده است، تاریخ مرجعیت و مراجع تقلید، باید دومین قلمروى بحثهاى ویژه عصر غیبت کبرى باشد.
۳- حوزههاى علمیه به عنوان نهاد ریشهدارى که پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، آن را تاسیس کردهاند تا در آن نهاد، متخصصانى در شناخت دین، تربیتیافته و نیازهاى فرهنگى جامعه اسلامى را در دوران غیبت تامین کنند و وظیفهى پاسدارى از فرهنگ اسلامى را بر دوش بگیرند . بنابراین، تاریخ این نهاد بسیار مهم که پرتویى از نهاد امامت است، باید به گونهاى تحلیلى، و نقش آن در ترویج فرهنگ اسلامى و فرهنگ امامت و مهدویت در طول دوران غیبت کبرى، در کنار نقش سیاسى آن، مورد مطالعه و تحقیق قرار گیرد . ۴- شیعه و تشیع و فرهنگ شیعى، جنبشها و دولتهاى شیعى در دوران غیبت کبرى به عنوان چهارمین قلمرو نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد .۵- با توجه به اینکه تاریخ دوران غیبت کبرى، مقطعى از تاریخ اسلام و تاریخ جهان اسلام بوده، و در فضاى عام و گسترهى جهان اسلام، تمام تحولات مربوط به شیعه و تشیع و حوزههاى علمیه و مرجعیت و غیبتشخص امام مهدى (عج) انجام گرفته، و بحثهاى ویژهى هر قلمرو با قلمروهاى دیگر بى ارتباط نبوده است، بنابراین در یک نگاه تاریخى - تحلیلى، تمام این قلمروها باید با هم دیده شوند. تاریخ جهان اسلام در ابعاد مختلف (فرهنگى، دینى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، نظامى و در تمام ابعاد جغرافیایى) باید ملاحظه گردد . بنابراین، شرق جهان اسلام و شمال و جنوب خاورمیانه و غرب آن، همگى به هم پیوسته است و باید مورد توجه قرار گیرد .
۶- و در صورت لزوم، سیر تحولات عمده در جهان بشریت نیز نباید از چشم یک مورخ محقق به دور باشد; زیرا رسالت امام مهدى (عج)، رسالتى جهانى است و جهان در انتظار این مصلح الهى به سر مىبرد . پس تمام تحولات جهانى که جهان را به سمت آن روز موعود حرکت مىدهند، باید مورد مطالعهى جدى قرار گیرند .
د) ضرورت بحث و اهمیت تاریخ عصر غیبت کبرى
چهارمین بحث مقدماتى، تبیین ضرورتهاى بحث از تاریخ دوران غیبت کبرى مىباشد .
با توجه به اینکه، گذشته چراغ راه آینده است، ضرورت بحث از تاریخ و سیر تحولات عصر غیبت کبرى، روشن خواهد بود.
تاریخنگرى - البته آن طور که قرآن کریم آن را مطرح کرده است - انسان را چشمى بینا و درکى عمیق مىبخشد و بر خلاف آنچه برخى تصور مىکنند، انسان در زندان گذشتهها، زندانى نمىشود، بلکه وضعیت فعلى خود را با توجه به گذشته بهتر درک مىکند و خود را براى آیندهاى قابل پیشبینى و قابل تحقق آماده مىسازد; به گونهاى که مىتوانیم بگوییم: یک انسان تاریخنگر، یک انسان آیندهنگر مىباشد . با آگاهى ویژهاى به سوى آینده حرکت مىکند و چنانچه لازم ببیند، مىتواند در ساختن آیندهى خود، نقش بهسزایى داشته باشد .
بنابراین، دانستن تاریخ صدر اسلام و پیچیدگىهاى دوران امامان معصوم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و سپس دوران غیبت تا حال حاضر، به ما امکان برنامهریزى بهترى براى آینده مىدهد .
از این گذشته، براى رشتهى تخصصى تاریخ و رشتههاى تخصصى فقه و حدیث و تفسیر، آگاهى از دوران غیبت کبرى تا حال حاضر، امرى حیاتى و ضرورى است; زیرا بدون دانستن این تحولات، بسیارى از مسایل تخصصى این رشتهها، قابل درک و فهم علمى نخواهد بود، تا جایى که مىتوان گفت: چنانچه کسى در تاریخ اسلام و مسلمین، آن هم در تمام دورانهاى گذشته، سیر تاریخى نداشته باشد و صاحب تحقیق نباشد، نمىتواند به تمام منابع استنباط و تفقه در دین، اشراف داشته باشد و دعوى اجتهاد مطلق کند . هر چند افراد غیر مطلع از تاریخ، چنین ادعایى را سنگین مىدانند و شاید چنین مطلبى را مبالغهاى بیش ندانند، اما در حد اشاره باید گفت: حدیث و رجال ما، که بخش عمدهاى از منابع و اطلاعات مهم این رشته را تشکیل مىدهند، بدون آگاهى از تحولات دوران غیبت کبرى، ناقص و ناتمام بوده، و نظرات اجتهادى ما قابل اعتماد نخواهد بود .
ه) چالشهاى بحث در تاریخ عصر غیبت کبرى:
پنجمین بحث مقدماتى، چالشها و مشکلات ویژهى تاریخ عصر غیبت کبرى مىباشد .
در سومین بحث مقدماتى روشن شد که اولین قلمرو براى بحث در تاریخ دوران غیبت کبرى، تاریخ شخص امام مهدى (عج) است که مهمترین بحث و نزدیکترین موضوع نسبتبه عنوان بحث مىباشد . ولى بحث در این قلمرو، بسیار محدود و فاقد منابع مناسب مىباشد; زیرا پیشفرض ما در بحث، غیبت تام امام مهدى (عج) مىباشد . و با غیبت تام، چه اطلاعى از او مىتوانیم داشته باشیم؟
مکان زندگى و تحرکات امام مهدى (عج)، نحوهى زندگى او، نحوهى ارتباط با مردم و سیرهى عام و خاص او در این دوران، زندگى خصوصى او و بسیارى از مسایل ویژهى امام مهدى (عج) که براى یک بحث تاریخى مطرح مىباشند، شاید بدون جواب بمانند .
بنابراین مىتوانیم بگوییم: اولین چالش در بحثهاى تاریخ عصر غیبت کبرى، مشخص نبودن قلمروهاى بحث در این برههى تاریخى است که به تناسب اهداف مورد نظر و افقهاى دید تاریخنگاران، مىتواند بسیار متفاوت باشد . آن چه را در سومین بحث مقدماتى بیان داشتیم، در حقیقت مىتواند یک نظر تاسیسى باشد; زیرا آنچه تاکنون با این عنوان آمده است; یا منهاى تاریخ شخص امام مهدى (عج) بوده یا اینکه فقط به تاریخ شخص امام مهدى (عج) بسنده کرده است .
دومین چالش، کمبود منابع در زمینهى اولین قلمرو براى بحثهاى دوران غیبت کبرى است .
چالش سوم، پراکنده بودن اطلاعات تاریخى است . آنهم در منابعى که هر کدام با دیدگاههاى ویژهاى به رشتهى تحریر درآمده است .
البته منابعى که توسط مستشرقین عرضه شده است، نمىتواند منابعى مطمئن و گویاى واقعیتباشد .
براى منابع عمومى تاریخ اسلام نیز باید بگوییم که تاریخ شیعه و تشیع و حوزههاى علمیه و مراجع بزرگ تقلید در این منابع نیز کمرنگ بوده یا اینکه صددرصد مورد تجاهل قرار گرفته است .
بنابراین، باید تلاشى اساسى و همه جانبه، همراه با حساسیتهاى لازم براى یک محقق، انجام پذیرد، تا اینکه مجموعهاى منسجم و علمى و فراگیر در مورد تاریخ عصر غیبت کبرى فراهم آید . چنین کار بزرگى را باید یک گروه توانمند یا مؤسسهاى متخصص در تاریخ بر عهده گیرد، تا تاریخى مستند و تحلیلى، عرضه گردد و مورد استفادهى رشتههاى تخصصى و عمومى قرار گیرد .
با توجه به اینکه، گذشته چراغ راه آینده است، ضرورت بحث از تاریخ و سیر تحولات عصر غیبت کبرى، روشن خواهد بود.
تاریخنگرى - البته آن طور که قرآن کریم آن را مطرح کرده است - انسان را چشمى بینا و درکى عمیق مىبخشد و بر خلاف آنچه برخى تصور مىکنند، انسان در زندان گذشتهها، زندانى نمىشود، بلکه وضعیت فعلى خود را با توجه به گذشته بهتر درک مىکند و خود را براى آیندهاى قابل پیشبینى و قابل تحقق آماده مىسازد; به گونهاى که مىتوانیم بگوییم: یک انسان تاریخنگر، یک انسان آیندهنگر مىباشد . با آگاهى ویژهاى به سوى آینده حرکت مىکند و چنانچه لازم ببیند، مىتواند در ساختن آیندهى خود، نقش بهسزایى داشته باشد .
بنابراین، دانستن تاریخ صدر اسلام و پیچیدگىهاى دوران امامان معصوم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و سپس دوران غیبت تا حال حاضر، به ما امکان برنامهریزى بهترى براى آینده مىدهد .
از این گذشته، براى رشتهى تخصصى تاریخ و رشتههاى تخصصى فقه و حدیث و تفسیر، آگاهى از دوران غیبت کبرى تا حال حاضر، امرى حیاتى و ضرورى است; زیرا بدون دانستن این تحولات، بسیارى از مسایل تخصصى این رشتهها، قابل درک و فهم علمى نخواهد بود، تا جایى که مىتوان گفت: چنانچه کسى در تاریخ اسلام و مسلمین، آن هم در تمام دورانهاى گذشته، سیر تاریخى نداشته باشد و صاحب تحقیق نباشد، نمىتواند به تمام منابع استنباط و تفقه در دین، اشراف داشته باشد و دعوى اجتهاد مطلق کند . هر چند افراد غیر مطلع از تاریخ، چنین ادعایى را سنگین مىدانند و شاید چنین مطلبى را مبالغهاى بیش ندانند، اما در حد اشاره باید گفت: حدیث و رجال ما، که بخش عمدهاى از منابع و اطلاعات مهم این رشته را تشکیل مىدهند، بدون آگاهى از تحولات دوران غیبت کبرى، ناقص و ناتمام بوده، و نظرات اجتهادى ما قابل اعتماد نخواهد بود .
ه) چالشهاى بحث در تاریخ عصر غیبت کبرى:
پنجمین بحث مقدماتى، چالشها و مشکلات ویژهى تاریخ عصر غیبت کبرى مىباشد .
در سومین بحث مقدماتى روشن شد که اولین قلمرو براى بحث در تاریخ دوران غیبت کبرى، تاریخ شخص امام مهدى (عج) است که مهمترین بحث و نزدیکترین موضوع نسبتبه عنوان بحث مىباشد . ولى بحث در این قلمرو، بسیار محدود و فاقد منابع مناسب مىباشد; زیرا پیشفرض ما در بحث، غیبت تام امام مهدى (عج) مىباشد . و با غیبت تام، چه اطلاعى از او مىتوانیم داشته باشیم؟
مکان زندگى و تحرکات امام مهدى (عج)، نحوهى زندگى او، نحوهى ارتباط با مردم و سیرهى عام و خاص او در این دوران، زندگى خصوصى او و بسیارى از مسایل ویژهى امام مهدى (عج) که براى یک بحث تاریخى مطرح مىباشند، شاید بدون جواب بمانند .
بنابراین مىتوانیم بگوییم: اولین چالش در بحثهاى تاریخ عصر غیبت کبرى، مشخص نبودن قلمروهاى بحث در این برههى تاریخى است که به تناسب اهداف مورد نظر و افقهاى دید تاریخنگاران، مىتواند بسیار متفاوت باشد . آن چه را در سومین بحث مقدماتى بیان داشتیم، در حقیقت مىتواند یک نظر تاسیسى باشد; زیرا آنچه تاکنون با این عنوان آمده است; یا منهاى تاریخ شخص امام مهدى (عج) بوده یا اینکه فقط به تاریخ شخص امام مهدى (عج) بسنده کرده است .
دومین چالش، کمبود منابع در زمینهى اولین قلمرو براى بحثهاى دوران غیبت کبرى است .
چالش سوم، پراکنده بودن اطلاعات تاریخى است . آنهم در منابعى که هر کدام با دیدگاههاى ویژهاى به رشتهى تحریر درآمده است .
البته منابعى که توسط مستشرقین عرضه شده است، نمىتواند منابعى مطمئن و گویاى واقعیتباشد .
براى منابع عمومى تاریخ اسلام نیز باید بگوییم که تاریخ شیعه و تشیع و حوزههاى علمیه و مراجع بزرگ تقلید در این منابع نیز کمرنگ بوده یا اینکه صددرصد مورد تجاهل قرار گرفته است .
بنابراین، باید تلاشى اساسى و همه جانبه، همراه با حساسیتهاى لازم براى یک محقق، انجام پذیرد، تا اینکه مجموعهاى منسجم و علمى و فراگیر در مورد تاریخ عصر غیبت کبرى فراهم آید . چنین کار بزرگى را باید یک گروه توانمند یا مؤسسهاى متخصص در تاریخ بر عهده گیرد، تا تاریخى مستند و تحلیلى، عرضه گردد و مورد استفادهى رشتههاى تخصصى و عمومى قرار گیرد .
منبع:منجی سبز
د) ضرورت بحث و اهمیت تاریخ عصر غیبت کبرى (ادامه در پست بعدی)
نتیجهى این مسیر چنین خواهد بود:
۱- تبیین و تعیین موضع بحثبه طور دقیق. ۲- تبیین قلمروهاى بحث در تاریخ این عصر. ۳- ترسیم اهداف و انگیزههاى بحث درباره تاریخ عصر غیبت کبرى .
ب) اهداف و رسالتبحثهاى تاریخى
دومین بخش را با تعیین اهداف تاریخنگارى قرآن کریم; شروع مىکنیم زیرا قرآن کریم، راهنما و هدایتگر ما در تمام مراحل و ابعاد زندگى باید باشد .
براى رسیدن یک پژوهشگر به مجموعهى اهدافى که قرآن کریم براى تاریخنگارى خود درنظر گرفته است، لازم است، دقتى ویژه در آیات تاریخى قرآن بنماید .
در حالى که حوادث و جریانات تاریخى که همراه با تحلیل و نتیجهگیرى مىباشد، در حدود ثلث مساحت آیات قرآن را فرا گرفته است، بسیار بجا است که به چند مجموعه از آیات قرآن در این زمینه مراجعه نماییم .
مجموعهى اول: آیاتى که مخاطبان قرآن به ویژه مخاطبان قصص قرآنى را ذکر نموده و طبقات گوناگونى را اشاره کرده است .این مخاطبان عبارتند از: عموم مردم، جهانیان، پرسشگران، شنوندگان، دانایان و کسانى که مىخواهند بدانند، یا کسانى که مىخواهند ایمان بیاورند، سپاسگزار باشند، یا بفهمند، یا تعقل کنند، یا یادآورى شوند، یا به یقین برسند، یا به یقین رسیده باشند، یا در حال برگشتبه خدا باشند، یا با فراست و زیرک باشند، یا دانا و بینا باشند .
مجموعهى دوم: آیاتى که مردم را به نظر و مطالعه و دقت در حال گذشتگان یا سیر در زمین یا عبرت گرفتن از سرگذشت دیگران دعوت مىنماید، که نشان دهندهى جهتگیرى قرآن به سمت تفکر و تحقیق و نتیجهگیرى مىباشد .
مجموعهى سوم: آیاتى که حوادث تاریخى را آیه خوانده باشد . آیه، نشانه است و آیههاى تاریخى گویا مطالبى است که چون آینه، حقایق را به خوبى نشان مىدهد یا کد مىدهد و انسان را به صاحب نشانه مىرساند .
مجموعهى چهارم: آیاتى که به طور صریح و روشن، اهداف تاریخنگارى و بیان قصص انبیاء و امتها را ذکر کرده باشد . مانند: آیهى 120 سورهى هود و آیهى 111 سورهى یوسف که در بیان حق دادن و موعظه و یادآورى و تقویت قلب (تثبیت فؤاد) و عبرت گرفتن خلاصه مىشوند .
بدین سان مىتوانیم مجموعهى اهدافى را که براى تاریخنگارى در قرآن کریم آمده است، در شش امر خلاصه مىکنیم:
۱- فراهم نمودن زمینهى تفکر و ایجاد انگیزه براى پرسش و تحقیق که انسان را به گونهاى بهتر و سریعتر به حقیقت مىرساند و عطش و نیاز انسان حقیقتجو را با رساندن او به حقایق تامین مىنماید.
۲- تاریخ نمایانگر تجربیات بسیار با ارزش گذشتگان است که در اختیار آیندگان قرار مىگیرد و خردمندان و افراد بینا و تیزبین و عاقبتاندیش و فهیم از این تجربیات توشه برمىدارند و تحولات آیندهى خود و جهان بشریت را مىبینند و مىسازند، و بر آنچه مىسازند آگاهى دارند، و با تحقیق و تفکر هم به یقین مىرسند و هم سپاسگزار مىشوند و راه صحیح و مسیر مطلوب براى بازگشتبه حق را پیدا مىکنند و طى مىنمایند.
۳- با تذکر و یادآورى حوادث تاریخى، حجاب غفلت و فراموشى دریده مىشود و انسان، موجودى هشیار و بیدار مىگردد، و به گونهاى مطلوب به سوى اهداف تعیین شده براى او حرکت مىکند و با این بیدارى از خاکریزهاى دشمن به خوبى عبور مىکند و تمام موانع سر راه خود را برمىدارد، و اجازه نمىدهد که کسى او را فریب دهد، یا تجربیات گرانبهاى دیگران را به قیمتى گرانتر تکرار کند.
۴- و در نهایت، آرامش و اطمینان خاطر و قوت قلب پیدا مىکند و با صبر و مقاومت و پایدارى و امیدوارى به سرنوشت روشن خود، مسیر صحیح زندگى را طى مىکند و از هیچ دشمنى و خطرى در هراس نخواهد بود.
۵- آیات الهى در تاریخ همچون آیات الهى در طبیعت، همیشه پرفروغ بوده و انسان را با دلایل متقن به علم نامحدود و قدرت لایزال الهى آشنا نموده و او را به خداى خود ربط مىدهد، تا وجود کوچک خود را در پرتو این وجود لایزال و نامحدود ببیند و هیچگاه خود را بى نیاز و مستقل و افسار گسیخته نبیند.
۶- مسیر حق، مسیرى روشن و پویا و تکاملبخش است که انسانهاى مؤمن، خود را به اهداف نهایىشان نزدیک مىبینند و هیچ گاه یاس و ناامیدى، آنان را از پا در نمىآورد . بلکه براى خود وجودى مستمر و ریشه دار در عمق تاریخ احساس مىکنند و با برنامهاى حساب شده و دقیق مىتوانند آیندهى روشنى براى خود ترسیم نمایند و رسیدن خود را به آن اهداف تضمین کنند .
نتیجه
بنابراین، بحثهاى تاریخى باید بحثهایى تحلیلى و مفید باشند، تا تمام اهداف یاد شده تامین گردد . صرف اطلاع از حوادث تاریخ، یا صرف رسیدن به یک تحلیل، به تنهایى براى انسان مفید فایده نخواهد بود یا لااقل، فایدهاى اندک خواهد داشت .
البته قرآن کریم در تاریخنگارى خود به قلمروهاى گوناگون و مقاطع مختلف حیات بشر پرداخته و براى خود، روشى ویژه و منحصر به فرد انتخاب کرده است، و انسان را از گم شدن در مسیرهاى انحرافى و پر پیچ و خم مباحث علمى تاریخى و غیر تاریخى برحذر نموده، و روش صحیح سلوک راه را در تاریخنگارى بیان کرده است .
در بحثهاى ویژهى تاریخ دوران غیبت کبرى نیز نباید از این اهداف و روش قرآنى فاصله بگیریم و تاریخ این دوران را براى محض اطلاع فرا نگیریم، بلکه براى رسیدن به مقاصدى مهم و هدفهایى بزرگ، به آشنایى با حوادث تاریخى این دوران و تحلیل صحیح این رویدادهاى تاریخى بپردازیم .
ج) قلمروهاى بحثهاى تاریخى عصر غیبت کبرى (ادامه در پست بعدی)
منبع/سایت منجی سبز